فلسفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱
خط ۲۲: خط ۲۲:
آن قسمت از مطالعات که مربوط می‌شود به اندام‌شناسی [[جهان]]، “فلسفه” است<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۳۲.</ref>.
آن قسمت از مطالعات که مربوط می‌شود به اندام‌شناسی [[جهان]]، “فلسفه” است<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۳۲.</ref>.
فلسفه عبارت است از: “علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاص دارد، مثلاً [[جسم]] است یا کمّ است یا کیف است یا [[انسان]] است یا غیره<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۳۱.</ref>.
فلسفه عبارت است از: “علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاص دارد، مثلاً [[جسم]] است یا کمّ است یا کیف است یا [[انسان]] است یا غیره<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۳۱.</ref>.
فلسفه عبارت است از اینکه انسان عالمی [[عقلی]] که نموداری از عالم عین و خارجی است گردد. یعنی فلسفه عبارت است از [[علم]] به حقایق اشیاء آن طور که هستند<ref>شناخت، ص۵۲.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۵.</ref>
فلسفه عبارت است از اینکه انسان عالمی [[عقلی]] که نموداری از عالم عین و خارجی است گردد. یعنی فلسفه عبارت است از [[علم]] به حقایق اشیاء آن طور که هستند<ref>شناخت، ص۵۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۵.</ref>


===فلسفه (علم‌الوجود)===
===فلسفه (علم‌الوجود)===
پس از قبول اصل کلی “واقعیتی هست” و پس از تولید و تکثیر این [[حقیقت]] و پیدایش معلومات چندی در این باب، انسان به یک نکته واضح و روشن دیگر بر می‌خورد که مربوط به خویشتن و دستگاه ادراکی و [[فکری]] خویشتن است و آن وجود اغلاط و اشتباهاتی است که خواه ناخواه گرفتار آنها می‌شود و گاهی چیزی را که نیست هست و چیزی را که هست نیست می‌پندارد و همان طوری که در متن بیان شده “همان اندازه که اصل [[واقعیت]] پیش ما روشن است وجود این اغلاط و تصادف با این [[اشتباهات]] نیز روشن است” و از اینجا [[نیازمندی]] شدید به شناختن واقعیت و به عبارت دیگر به فن “وجود‌شناسی” که با دارا بودن آن فن بتوان موجودات [[واقعی]] را از امور پنداری و حقایق را از اوهام تمیز داد برای انسان پیدا می‌شود و این همان “فلسفه” است که می‌توانیم آن را “علم‌الوجود” یا “فنّ واقعیت‌شناسی” بنامیم<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۴۸۴.</ref>.
پس از قبول اصل کلی “واقعیتی هست” و پس از تولید و تکثیر این [[حقیقت]] و پیدایش معلومات چندی در این باب، انسان به یک نکته واضح و روشن دیگر بر می‌خورد که مربوط به خویشتن و دستگاه ادراکی و [[فکری]] خویشتن است و آن وجود اغلاط و اشتباهاتی است که خواه ناخواه گرفتار آنها می‌شود و گاهی چیزی را که نیست هست و چیزی را که هست نیست می‌پندارد و همان طوری که در متن بیان شده “همان اندازه که اصل [[واقعیت]] پیش ما روشن است وجود این اغلاط و تصادف با این [[اشتباهات]] نیز روشن است” و از اینجا [[نیازمندی]] شدید به شناختن واقعیت و به عبارت دیگر به فن “وجود‌شناسی” که با دارا بودن آن فن بتوان موجودات [[واقعی]] را از امور پنداری و حقایق را از اوهام تمیز داد برای انسان پیدا می‌شود و این همان “فلسفه” است که می‌توانیم آن را “علم‌الوجود” یا “فنّ واقعیت‌شناسی” بنامیم<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۴۸۴.</ref>.
بعضی گفته‌اند: فلسفه [[علمی]] است که درباره مبادی [[علوم]] دیگر بحث می‌کند. البته شکی نیست که مبادی علوم دیگر در فلسفه [[اثبات]] می‌شود، ولی مسائل فلسفه اختصاص ندارد به مبادی علوم دیگر.
بعضی گفته‌اند: فلسفه [[علمی]] است که درباره مبادی [[علوم]] دیگر بحث می‌کند. البته شکی نیست که مبادی علوم دیگر در فلسفه [[اثبات]] می‌شود، ولی مسائل فلسفه اختصاص ندارد به مبادی علوم دیگر.
بعضی دیگر گفته‌اند، فلسفه آن علمی است که درباره متقابلات بحث می‌کند، مثل بحث درباره وجود و عدم، [[ضرورت]] و امکان، تقدّم و تأخّر و [[معیّت]]، حدوث، قدم، [[قوه]] و فعل<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۳۸۶.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۷.</ref>
بعضی دیگر گفته‌اند، فلسفه آن علمی است که درباره متقابلات بحث می‌کند، مثل بحث درباره وجود و عدم، [[ضرورت]] و امکان، تقدّم و تأخّر و [[معیّت]]، حدوث، قدم، [[قوه]] و فعل<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۳۸۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۷.</ref>


===فلسفه از نظر قدما===
===فلسفه از نظر قدما===
فلسفه عبارت است از اینکه [[انسان]] جهانی بشود [[علمی]] و [[عقلانی]] مشابه با [[جهان]] [[عینی]] خارجی<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۱۸۰.</ref>. قدما در تعریف “فلسفه” می‌گفتند: “فلسفه عبارت است از [[آگاهی]] به احوال موجودات عینی و خارجی به همان نحو که در واقع و نفس‌الامر هستند تا اندازه‌ای که در [[استطاعت]] [[بشر]] است”<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۱۷۹.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۷.</ref>
فلسفه عبارت است از اینکه [[انسان]] جهانی بشود [[علمی]] و [[عقلانی]] مشابه با [[جهان]] [[عینی]] خارجی<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۱۸۰.</ref>. قدما در تعریف “فلسفه” می‌گفتند: “فلسفه عبارت است از [[آگاهی]] به احوال موجودات عینی و خارجی به همان نحو که در واقع و نفس‌الامر هستند تا اندازه‌ای که در [[استطاعت]] [[بشر]] است”<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۱۷۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۷.</ref>


===[[فلسفه تاریخ]]===
===[[فلسفه تاریخ]]===
فلسفه تاریخ، مانند [[تاریخ]] علمی، کلّی است نه جزیی، [[عقلی]] است نه [[نقلی]]؛ امّا برخلاف تاریخ علمی، [[علم]] به “شدن جامعه‌هاست نه علم به “بودن” آنها. و نیز برخلاف تاریخ علمی، مقوّم [[تاریخی]] بودن مسائل فلسفه تاریخ این نیست که به [[زمان]] گذشته تعلّق دارند، بلکه این است که علم به یک جریان است که از گذشته آغاز شده و ادامه دارد و تا [[آینده]] کشیده می‌شود. زمان برای این گونه مسائل صرفاً “ظرف” نیست بلکه یک بعد از ابعاد این مسائل را تشکیل می‌دهد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۷۱.</ref>.
فلسفه تاریخ، مانند [[تاریخ]] علمی، کلّی است نه جزیی، [[عقلی]] است نه [[نقلی]]؛ امّا برخلاف تاریخ علمی، [[علم]] به “شدن جامعه‌هاست نه علم به “بودن” آنها. و نیز برخلاف تاریخ علمی، مقوّم [[تاریخی]] بودن مسائل فلسفه تاریخ این نیست که به [[زمان]] گذشته تعلّق دارند، بلکه این است که علم به یک جریان است که از گذشته آغاز شده و ادامه دارد و تا [[آینده]] کشیده می‌شود. زمان برای این گونه مسائل صرفاً “ظرف” نیست بلکه یک بعد از ابعاد این مسائل را تشکیل می‌دهد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۷۱.</ref>.
فلسفه تاریخ؛ یعنی علم به تحوّلات و تطورات جامعه‌ها از مرحله‌ای به مرحله دیگر و [[قوانین]] [[حاکم]] بر این تطوّرات و تحوّلات؛ به عبارت دیگر، علم به “شدن” جامعه‌ها نه “بودن” آنها<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۹.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۸.</ref>
فلسفه تاریخ؛ یعنی علم به تحوّلات و تطورات جامعه‌ها از مرحله‌ای به مرحله دیگر و [[قوانین]] [[حاکم]] بر این تطوّرات و تحوّلات؛ به عبارت دیگر، علم به “شدن” جامعه‌ها نه “بودن” آنها<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۸.</ref>


===فلسفه در اصطلاح [[مسلمین]]===
===فلسفه در اصطلاح [[مسلمین]]===
“فلسفه” در اصطلاح شایع مسلمین نام یک فن خاص و [[دانش]] خاص نیست، همه دانش‌های عقلی را در مقابل دانش‌های نقلی از قبیل لغت، نحو، صرف، معانی، بیان، [[بدیع]]، عروض، [[تفسیر]]، [[حدیث]]، [[فقه]]، اصول، تحت عنوان کلی “فلسفه” نام می‌بردند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۸.</ref>
“فلسفه” در اصطلاح شایع مسلمین نام یک فن خاص و [[دانش]] خاص نیست، همه دانش‌های عقلی را در مقابل دانش‌های نقلی از قبیل لغت، نحو، صرف، معانی، بیان، [[بدیع]]، عروض، [[تفسیر]]، [[حدیث]]، [[فقه]]، اصول، تحت عنوان کلی “فلسفه” نام می‌بردند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۱۸.</ref>


===فلسفه [[عبادت]]===
===فلسفه [[عبادت]]===
فلسفه عبادت این است که انسان [[خدا]] را بیابد تا خودش را بیابد. فلسفه عبادت “بازیابی خود” و [[خودآگاهی]] [[واقعی]] به آن معنایی است که [[قرآن]] می‌گوید و بشر هنوز نتوانسته است [این مطلب را [[درک]] کند] مگر کسانی که از [[مکتب اسلام]] [[الهام]] گرفته‌اند<ref>انسان کامل، ص۳۴۳.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۸.</ref>
فلسفه عبادت این است که انسان [[خدا]] را بیابد تا خودش را بیابد. فلسفه عبادت “بازیابی خود” و [[خودآگاهی]] [[واقعی]] به آن معنایی است که [[قرآن]] می‌گوید و بشر هنوز نتوانسته است [این مطلب را [[درک]] کند] مگر کسانی که از [[مکتب اسلام]] [[الهام]] گرفته‌اند<ref>انسان کامل، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۸.</ref>


===فلسفه [[علمی]] و عملی===
===فلسفه [[علمی]] و عملی===
خط ۴۸: خط ۴۸:
پس “فلسفه علمی” یعنی فلسفه‌ای که صد در صد متکی به علوم است و در آن از مقایسه علوم با یکدیگر و پیوند مسائل آنها با مسائل دیگر و [[کشف]] نوعی رابطه و کلیّت میان [[قوانین]] و مسائل علوم با یکدیگر، یک سلسله مسائل کلی‌تر به دست می‌آید. این مسائل کلّی‌تر را به نام “فلسفه” خواندند. اگوست کنت فرانسوی و هربرت اسپنسر [[انگلیسی]] چنین روشی پیش گرفتند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۳۷.</ref>.
پس “فلسفه علمی” یعنی فلسفه‌ای که صد در صد متکی به علوم است و در آن از مقایسه علوم با یکدیگر و پیوند مسائل آنها با مسائل دیگر و [[کشف]] نوعی رابطه و کلیّت میان [[قوانین]] و مسائل علوم با یکدیگر، یک سلسله مسائل کلی‌تر به دست می‌آید. این مسائل کلّی‌تر را به نام “فلسفه” خواندند. اگوست کنت فرانسوی و هربرت اسپنسر [[انگلیسی]] چنین روشی پیش گرفتند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۳۷.</ref>.
فلسفه [[علمی]] یعنی [[علم]] درباره آنچه که باید بکنیم<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۱، ص۶.</ref>. امروز بیان روش‌های [[علوم]] و متدهایی که در هر یک از علوم به کار برده می‌شوند به نام “فلسفه علمی” خوانده می‌شوند<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۶۱.</ref>.
فلسفه [[علمی]] یعنی [[علم]] درباره آنچه که باید بکنیم<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۱، ص۶.</ref>. امروز بیان روش‌های [[علوم]] و متدهایی که در هر یک از علوم به کار برده می‌شوند به نام “فلسفه علمی” خوانده می‌شوند<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۶۱.</ref>.
“فلسفه عملی” آن است که درباره [[افعال]] [[انسان]] آن چنان که باید و [[شایسته]] است باشد بحث می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۹.</ref>
“فلسفه عملی” آن است که درباره [[افعال]] [[انسان]] آن چنان که باید و [[شایسته]] است باشد بحث می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۱۹.</ref>


==منابع==
==منابع==
۷۳٬۹۵۴

ویرایش