←جستارهای وابسته
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
همچنین در [[سوره هود]] میفرماید: {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ}}<ref>«پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref>. | همچنین در [[سوره هود]] میفرماید: {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ}}<ref>«پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref>. | ||
استقامت [[پیامبر]]{{صل}} نه تنها در مقابل تهاجمات [[دشمنان اسلام]] و [[توحید]] و [[پایداری]] در [[نبردها]] و مشکلات [[جامعه]] بود؛ بلکه با [[ایستادگی]] در برابر انواع تهمتها، زخم زبانها و شایعات علیه [[شخصیت]] قدسی آن [[حضرت]]، [[صلابت]] و [[پایمردی]] بیمانندی را در پیشبرد هدفهای الهی به نمایش گذاشت، هرچند وی را [[دروغگو]]، [[مجنون]] و شاعر خواندند<ref>برای مطالعه نمونههایی از استقامت و شکیبایی پیامبر{{صل}}؛ رجوع کنید به: فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۶۵ و سیری ابن هشام، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶ و زینالعابدین رهنما، پیامبر، ص۳۰۴ - ۳۰۷.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۶.</ref> | استقامت [[پیامبر]]{{صل}} نه تنها در مقابل تهاجمات [[دشمنان اسلام]] و [[توحید]] و [[پایداری]] در [[نبردها]] و مشکلات [[جامعه]] بود؛ بلکه با [[ایستادگی]] در برابر انواع تهمتها، زخم زبانها و شایعات علیه [[شخصیت]] قدسی آن [[حضرت]]، [[صلابت]] و [[پایمردی]] بیمانندی را در پیشبرد هدفهای الهی به نمایش گذاشت، هرچند وی را [[دروغگو]]، [[مجنون]] و شاعر خواندند<ref>برای مطالعه نمونههایی از استقامت و شکیبایی پیامبر{{صل}}؛ رجوع کنید به: فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۶۵ و سیری ابن هشام، ج۱، ص۲۶۵ و ۲۶۶ و زینالعابدین رهنما، پیامبر، ص۳۰۴ - ۳۰۷.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۶.</ref> | ||
===تلاش برای [[گسترش اسلام]]=== | |||
همانطور که در فصل پیش اشاره شد، [[اسلام]] خود را [[دین]] همه [[انسانها]] تا [[ابدیت]] [[تاریخ]] [[حیات]] بشری معرفی میکند؛ بنابراین از ابتدای [[ظهور]] در صدد توسعه و گسترش دامنه [[نفوذ]] و [[فراگیری]] چتر [[هدایت الهی]] بر همه [[بشریت]] بوده و [[رسول گرامی اسلام]] برای تحقق این [[هدف]] از روشهای مختلفی استفاده نمودند. شیوههای اساسی و استراتژیک گسترش اسلام عبارتند از: | |||
*'''[[دعوت]]''': [[دعوت به اسلام]]؛ به معنای رساندن [[پیام]] و [[احکام الهی]] به کلیه افراد [[بشر]] و پیشنهاد پذیرش توحید، [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} و دیگر [[معتقدات]] بنیادین اسلام و [[پایبندی]] به آنها است. اصل دعوت از اصول مسلم و [[منصوص]] [[دینی]] است که [[خدای متعال]] در [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. [[دعوت]] بر این پیش فرض [[استوار]] است که {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> [[اسلام]] نمیخواهد که به [[زور]] عقایدی را که [[حق]] میداند [[تحمیل]] کند بلکه با [[تبیین]] حق و تمیز آن از [[باطل]] [[بشریت]] را به [[انتخاب]] آگاهانه اسلام فرا میخواند. در [[آیه]] ۱۰۸ [[سوره یوسف]] که بر این [[هدف]] تصریح دارد میخوانیم: {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>. | |||
بنابراین، [[رسول خدا]]{{صل}}، [[ابلاغ]] [[پیامبری]] خود را با دعوت [[مردم]] به [[توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[بتپرستی]] آغاز نمود و پس از گذشت دوران [[دعوت پنهانی]]، به شکل آشکار، [[پیام]] توحید و اسلام را به گوش مردم رساند. | |||
اهمیت دعوت تا به آنجا بود که با [[دستور پیامبر]] اکرم{{صل}}، [[مسلمانان]]؛ قبل از [[دعوت به توحید]] و [[نبوت]]، حق [[جهاد]] با [[مشرکان]] را نداشتند<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱ ص۳۹۴.</ref>. | |||
[[پیغمبر]]{{صل}} گذشته از دعوت [[خویشان]]، اهالی [[مکه]]، یثرب، [[طائف]] و قرای نزدیک، توسط سفیرانی پیام دعوت خویش را به سایر [[قبایل]] بزرگ و کوچک و سران کشورهای دیگر رساندند. مهمترین آن دعوتها عبارتند از: دعوت از [[خسرو پرویز]] شاه ساسانی: طی نامهای که توسط [[عبدالله بن حذافه سهمی]] فرستاد از او به عنوان کسرای [[عظیم]] [[فارس]] یاد نمود و از او خواست تا به [[وحدانیت]] [[خداوند]] و نبوت آن [[حضرت]]، [[شهادت]] دهد؛ در غیر این صورت [[گناه]] [[مجوس]] بر عهده او خواهد بود. به [[نقلی]] کسری [[نامه]] را پاره کرد و به [[باذان]]، [[حاکم]] دست نشانده خود در [[یمن]] [[دستور]] داد تا [[پیامبر خدا]] را وادار به [[توبه]] نماید در غیر این صورت سر او را برای وی بفرستد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. | |||
نامه دیگر خطاب به مقوقس [[حاکم مصر]] بود که در آن وی را [[عظیم]] القبط خوانده و توسط [[حاطب بن ابی بلتعه]] ارسال شد. مقوقس با [[احترام]] فراوان نامه را خوانده و از [[حاطب]] استقبال کرد، نامهای به [[رسول خدا]]{{صل}} نوشت و به همراه دو [[کنیز]] برای آن [[حضرت]] فرستاد که یکی از آنها [[ماریه قبطیه]] است<ref>رجوع کنید به طبقات کبری، ج۱، ص۲۶۰؛ فروغ ابدیت، ص۲۲۲ - ۲۲۶.</ref>. | |||
نامهای دیگر به [[قیصر روم]] هرقل نوشته شد که حامل نامه، شخصی به نام [[دحیة بن خلیفه کلبی]] است. برخورد هرقل به گونهای توصیف شده که گویی تنها از [[ترس]] از دست دادن [[پادشاهی]] خود، نخواسته [[اسلام]] را بپذیرد؛ هرچند که او، [[انتظار ظهور]] چنین [[پیامبری]] را داشته است؛ به هر حال، پاسخهای [[قیصر]] همراه با احترام و ارسال [[هدایا]] گزارش شده است<ref>سیره حلبی، ج۲، ص۲۷۷: کامل ابن اثیر، ج۲ ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۷۹.</ref>. | |||
[[نجاشی]]، حاکم [[حبشه]]، از دیگر مخاطبان رسول خدا{{صل}} است که توسط [[عمر]] بن [[امیه]] ضمری نامهای برای او فرستادند؛ اگرچه در مورد نامه به نجاشی، این تردید وجود دارد که آیا در همان سال [[هجرت]] [[مسلمانان]] به حبشه بوده، یا مربوط به پس از [[جنگ بدر]] و یا بعد از [[صلح حدیبیه]] است؛ در هر صورت نجاشی [[مسلمان]] شده، [[رفتار]] شایستهای با [[مهاجران]] مسلمان نشان داد و با ابراز علاقمندی به رسول خدا، هدایای زیادی برای آن حضرت ارسال نمود<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۹۲؛ طبقات کبری، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. | |||
[[حارث بن ابی شمر]]، حاکم غسانی [[شام]] که از طرف قیصر روم بر [[دمشق]] و نواحی آن [[حکومت]] میکرد و [[محل]] استقرارش در جولان بود از دیگر پادشاهانی است که به [[اسلام]] [[دعوت]] شد و [[شجاع]] بن [[وهب]] [[نامه]] [[رسول خدا]]{{صل}} را به وی رساند؛ اما [[حارث]] از تعابیر به کار رفته درنامه، به شدت عصبانی شد و گفت با سپاهی به سوی او خواهد آمد؛ حتی اگر در [[یمن]] باشد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. | |||
[[پیامبر]]{{صل}} توسط سلیط بن [[عمرو]] به هوزة بن [[علی]] [[حنفی]] که بر یمامه [[حکومت]] میکرد، نامهای فرستاد و از او خواست تا با [[قبول اسلام]]، آنچه را تحت [[سلطه]] دارد [[حفظ]] کند؛ ولی او در مقابل ضمن نامهای نوشت که: [[عرب]] [[احترام]] فراوانی به من میگذارد، بهتر است مرا نیز در کار خود [[شریک]] گردانی تا از تو [[پیروی]] کنم<ref>الکامل، ج۲، ص۸۳؛ طبقات کبری، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. | |||
از دیگر کسانی که مخاطب رسول خدا{{صل}} قرار گرفتند، [[منذر بن ساوی]] [[حاکم]] [[بحرین]] بود که در جواب رسول خدا{{صل}} نوشت: من نامه شما را برای [[مردم]] بحرین خواندم، برخی از آنها اسلام را [[دوست]] داشته و آن را پذیرفتند و برخی آن را قبول نکردند. در [[سرزمین]] من [[یهودیان]] و [[مجوسیان]] هستند؛ اگر [[دستوری]] درباره آنها دارید، بفرمایید<ref>رجوع کنید به تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج۱، ص۵۵۶-۵۶۱.</ref>. | |||
*'''[[جهاد]]''': [[بشریت]]، در سر تا سر [[تاریخ]] [[حیات]] خود، دائماً با مسأله [[جنگ]] و [[نزاع]] دست به گریبان بوده تا آنجا که گویی جنگ همزاد [[بشر]] است؛ چنانچه گذشته از بدو [[خلقت آدم]] و جنگ [[ابلیس]] با او، پیدایش [[اختلاف]] بین [[هابیل و قابیل]] [[فرزندان آدم]] که منجر به [[قتل]] [[هابیل]] گردید حلقههای نخستین زنجیره جنگ بین [[انسانها]] را تشکیل میدهد. در اسلام، جنگ ذاتاً پدیده مطلوبی نیست؛ بلکه اصل اولیه دعوت انسانها به اسلام و [[خداپرستی]] است. [[سیره رسول خدا]]{{صل}}، [[گواهی]] میدهد که آن [[حضرت]] هرگز برای [[دعوت به اسلام]]، جنگ نکردند و در جنگهایی هم که [[کفار]] و [[دشمنان اسلام]]، [[تحمیل]] میکردند، از همه امکانات برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]] سود میجستند. جهاد در چارچوب [[استراتژی]] ارشادی اسلام، در آخرین مرحله قرار دارد؛ اما [[واقعیت]] این بود که [[پیامبر]] برای [[هدایت]] همه انسانهای روی [[زمین]] [[مبعوث]] شدهاند، بنابراین هر کسی که با [[دعوت پیامبر]] [[مخالفت]] میکرد، [[وظیفه پیامبر]] بود که برای گشودن مسیر [[دعوت]]، با وی بجنگد؛ از این رو [[شیعه]] و [[سنی]]، [[جهاد]] را یکی از اصول مسلّم [[اسلام]] میدانند و نیز [[قرآن]] صریحاً به پیامبر و [[مسلمانان]] [[فرمان]] میدهد که با [[کفار]] و [[منافقان]] بجنگند و با [[درشتی]] و [[خشونت]] با آنان [[رفتار]] کنند؛ چنانچه در قرآن میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>. همچنین در [[سوره انفال]]، از مسلمانان میخواهد که برای به [[وحشت]] انداختن [[دشمنان]] آشکار و [[نهان]]، در آماده باش دائمی به سر برده و به تهیه امکانات لازم بپردازند<ref>{{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ}} «و آنچه در توان دارید در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>. بنابراین، بسیاری از [[نبردها]]، [[غزوات]] و سریههای پیامبر با عنوان [[جهاد فی سبیل الله]] انجام میشد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۱۸۹.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |