کاربر:Jokar/صفحه تمرین 1: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:


==نسبت خاتمیت و ولایت(تلازم خاتمیت و ولایت یا خاتمیت سر ولایت)==
==نسبت خاتمیت و ولایت(تلازم خاتمیت و ولایت یا خاتمیت سر ولایت)==
با توجه به نگاهی که عرفای اسلامی از ختم نبوت دارند (که درواقع فرقی با آنچه که در نظر شیعه است نمی کند) با خاتمه یافتن نبوت، ولایت که باطن نبوت است پایان نمى‌یابد، بلکه در هر عصر و زمانى باید فردى در حد رسول‌ خدا (ص) باشد که در جاى او بنشیند و واسطه فیض الهى باشد، و هرچند باب نبوت تشریعى و رسالت با رحلت پیامبر اکرم (ص) بسته شده است اما باب ولایت و اتصال با آسمان که عامل بقا و استمرار عالم است مفتوح مى‌باشد؛ و طبق اعتقادات شیعه که عرفا هم به آن اذعان دارند، ظهور این ولایت در امامان دوازده گانه (ع) است که در نبود آنها این بار بر دوش مجتهدان واجدشرائط می باشد.
با توجه به نگاهی که عرفای اسلامی از ختم نبوت دارند (که درواقع فرقی با آنچه که در نظر شیعه است نمی کند) با خاتمه یافتن نبوت، ولایت که باطن نبوت است پایان نمى‌یابد، بلکه در هر عصر و زمانى باید فردى در حد رسول‌ خدا (ص) باشد که در جاى او بنشیند و واسطه فیض الهى باشد، و هرچند باب نبوت تشریعى و رسالت با رحلت پیامبر اکرم (ص) بسته شده است اما باب ولایت و اتصال با آسمان که عامل بقا و استمرار عالم است مفتوح مى‌باشد؛ و طبق اعتقادات شیعه که عرفا هم به آن اذعان دارند، ظهور این ولایت در امامان دوازده گانه (ع) است که در نبود آنها این بار بر دوش مجتهدان واجدشرائط می باشد.<ref>امینی نژاد، علی، حکمت عرفانی، ص 623 - 629</ref>
ابن عربی در اینباره می‌گوید: نبوت بر دو گونه است؛ یکى نبوت تشریعى یا نبوت خاصه که نبى پس از اتصال با عوالم غیب و دریافت خبر از طریق فرشته وحی، براى اجتماع بر اساس قوانین الهى، قانون‌گذارى مى‌کند. و دیگرى نبوت إنبایى یا نبوت عامه است که انسان به طریقی غیر از وحی متعارف، اتصال با عوالم بالا داشته و خبرهایى مى‌گیرد اما دیگر تشریع و جعل قانون ندارد؛ نبوت تشریعى با آمدن شخص پیامبر(ص) خاتمه یافته است، ولی انقطاع نبوت تشریعى، انقطاع نبوت إنبایى را در پى ندارد و اتصال با غیب از طریق ولایت معصومین(ع) که باطن نبوت است و با ختم نبوت، خاتمه نمى‌یابد، ادامه داشته و نبوت انبایى از مسیر ولایت استمرار مى‌یابد.<ref>شرح فصوص الحکم قیصرى، فصّ غریزی، ص 110 - 111</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۱۰

خاتمیت در عرفان اسلامی به بررسی آموزه خاتمیت (به فارسی: ختم نبوت) در فلسفه و عرفان اسلامی می‌پردازد.خاتمیت، اصطلاحی کلامی و به معنای این است که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است و بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نمی‌شود.‌ خاتمیت از نگاه شیعه و اهل سنت از ضروریات دین اسلام شمرده شده است.


جایگاه خاتمیت در عرفان

از نظر عارفان مسلمان، حضرت محمد(ص) خاتم الانبیاء است. تفسیری که آنان از ختم نبوت ارائه می‌دهند، همانی است که در نظر شیعه است؛ یعنی نبوت و رسالت با پیامبر اکرم(ص) منقطع شده است.نگاهی میان عرفا است که اصولًا هر پیامبري را حامل شریعت می دانند که برخی از آنان وظیفه اظهار و طرح شریعت خود را دارند و برخی ندارند، بر این اساس ختم نبوت یعنی ختم مطلق نبوت (تشریعی و تبلیغی) از همین روي عرفا سخن از نبیّ تشریعی و تبلیغی ندارند.[۱]

خاتمیت در منظر عارفان مسلمان

عارفان مسلمان در باب خاتمیت سه بیان دارند که هر سه بیان پیرامون شخص نبی مکرم اسلام(ص) است و شامل: برتري وجودي، برتري اوصاف و کمالات و مَظهَر لیس کمثله شی می باشد.

برتري وجودي

عرفا با توچه به روایاتی با همچین مضامینی: عن رسول الله: کنت اول انبیاء فی الخلق و اخر هم فی البعث[۲]، و عزتی و جلالی انه (محمد) آخر النبیین من ذریتک لولاه لما خلقتک[۳] هر آنچه که در شریعت برای خاتمیت هست را قبول می کنند و در عین حال با مطالعه بر روی ابعاد وجودی نبی اکرم(ص) ویژگی های وجودی شخص نبی مکرم (ص) را هم در خاتمیت دخیل می دانند و بیانی در طول معنای خاتمیت نقل می کنند که: کسی خاتم پیامبران است که پایه و مرتبه کمالش از همه آنان برتر بوده و در قوس نزولی و صعودي وجود، بر همه پیامبران تقدم داشته باشد؛ در مراتب وجود امکانی پیامبر خاتم (ص) در بالاترین مرتبه، جای دارد و این مرتبه براي کسی تکرار نمی شود.حکیم ترمزی هم دراینباره در کتاب خود می گوید: خاتم نبوت سرآغاز و جایگاه ژرفی دارد ژرفتر از آنکه تحمل بتوانی کرد...براي نبوت و انبیاء پایانی است، پایان نبوت مانند مرکزي است که نبوت پیرامون آن می چرخد و مبدئی است که از او صادر می شود و نهایتی است که کمالاتش با آن محقق می شود پس خاتم انبیاء تنها از لحاظ بعثت و ظهور آخري نیست بلکه نشاندارترین مقام و برترین یاد و بالاترین صدا است[۴]

برتري اوصاف و کمالات

همان طوري که رسول اکرم در قوس نزول سر سلسله انسان هاي کامل است چون « اول ما خلق الله » است، در قوس صعود نیز، اوج و قله غایی رسالت است چون خاتم انبیاء است، پس نبیّ خاتم واجد همه کمالات انبیاء است و تا قیامت احدي بهتر از او نمی آید و گرنه او خاتم نمی شد.[۵] عزیز الدین نسفی می فرماید: روح مومن یک مرتبه ترقی کرد و روح خاتم نه مرتبه، اهل شریعت و اهل حکمت می گویند که ترقی روح انسانی همین نه مرتبه بیش نیست، علم و تقواي هیچ کس به علم و تقواي خاتم نرسد.[۶] پس در واقع اگر هیچ کسی به علم و تقواي خاتم نمی رسد پس خاتم هم باید یکی باشد و از طرفی در گذشته و حال و آینده کسی به علم و تقواي آن سرور نرسیده، پس او خاتم است. مؤیدالدین جندی در شرح فصوص الحکم ابن عربی می فرماید:اگر در مرتبه ظاهري انسانی کمالی باشد همان نبوت است پس انسانِ دارنده این احدیت جمعی کمالی همان خاتم انبیاء و رسولان محمد بن عبدالله مصطفی رسول خدا و خاتم انبیاء (ص) است که خدا او را برگزید بخاطر کمال احدي جمع الجمعی حکمت هاي الهی ربانی و حقایق وجودي فعلیه مؤثر در مرتبه کمالی انسانی و او دربردارنده پرچم احمد و حمد حمد است که پناه و مرجع همه حمد ها است به همین خاطر او[رسول اکرم] نبی بود در حالی که آدم میان آب و گل بود پس تعینی براي حقیقت آدم نیست مگر در آب الهی که همان آب حیات و طهارت فطري است که در جان نبوت است.[۷]

مَظهَر لیس کمثله شی

هر اسمی از اسماي الهی مظهر می طلبد و در میان انسان ها ظهوري دارد؛ بی مانندي (لیس کمثله شی) و بی همانندي (و لم یکن له کفواً احد) از اسماي تنزیهی و جلالی خداوند است، مظهر آن شخصیتی است که سرآمد انسان ها و یگانه روزگاران است و آن نیست مگر خاتم الانبیاء[۸].[۹]

نسبت خاتمیت و ولایت(تلازم خاتمیت و ولایت یا خاتمیت سر ولایت)

با توجه به نگاهی که عرفای اسلامی از ختم نبوت دارند (که درواقع فرقی با آنچه که در نظر شیعه است نمی کند) با خاتمه یافتن نبوت، ولایت که باطن نبوت است پایان نمى‌یابد، بلکه در هر عصر و زمانى باید فردى در حد رسول‌ خدا (ص) باشد که در جاى او بنشیند و واسطه فیض الهى باشد، و هرچند باب نبوت تشریعى و رسالت با رحلت پیامبر اکرم (ص) بسته شده است اما باب ولایت و اتصال با آسمان که عامل بقا و استمرار عالم است مفتوح مى‌باشد؛ و طبق اعتقادات شیعه که عرفا هم به آن اذعان دارند، ظهور این ولایت در امامان دوازده گانه (ع) است که در نبود آنها این بار بر دوش مجتهدان واجدشرائط می باشد.[۱۰] ابن عربی در اینباره می‌گوید: نبوت بر دو گونه است؛ یکى نبوت تشریعى یا نبوت خاصه که نبى پس از اتصال با عوالم غیب و دریافت خبر از طریق فرشته وحی، براى اجتماع بر اساس قوانین الهى، قانون‌گذارى مى‌کند. و دیگرى نبوت إنبایى یا نبوت عامه است که انسان به طریقی غیر از وحی متعارف، اتصال با عوالم بالا داشته و خبرهایى مى‌گیرد اما دیگر تشریع و جعل قانون ندارد؛ نبوت تشریعى با آمدن شخص پیامبر(ص) خاتمه یافته است، ولی انقطاع نبوت تشریعى، انقطاع نبوت إنبایى را در پى ندارد و اتصال با غیب از طریق ولایت معصومین(ع) که باطن نبوت است و با ختم نبوت، خاتمه نمى‌یابد، ادامه داشته و نبوت انبایى از مسیر ولایت استمرار مى‌یابد.[۱۱]

پانویس

  1. قیصري، مطلع فصوص الکلم فی معناي فصوص الحکم، 455/2 چاپ اول، انوار الهدي 1416 ق) و، ر، ك: جندي، شرح فصوص الحکم، 248 (تعلیقه جلال الدین آشتیانی، بوستان کتاب، 1381 ش) و حسن زاده آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، 86 و 87 (چاپ اول، قیام، قم، 1372 ش).
  2. ابن سعد، طبقات کبري 96، از رسول خدا نقل شده که فرمود: من در آفرینش از همه انبیاء جلوتر و در مبعوث شدن از همه آنان آخر هستم
  3. قندوزي، ینابیع الموده، ص 17 و 58، خداوند به آدم علیه السلام خطاب کرد: به عزت و جلالم سوگند که محمد آخرین پیامبران از ذریه تو است و اگر او نمی بود آفرینش را خلق نمی کردم.
  4. حکیم ترمذي، ختم الاولیاء ص 112 و 339،و لخاتم النبوه بدء و شأن عمیق، اعمق من ان تحملک...للنبوه ختم و للانبیاء ختم و ختم النبوه هو بمثابه المرکز الذي تدور حوله النبوه و المبدء الذي تصدر عنه و الغایه التی تتحقق فیه کمالاتها فخاتم الانبیاء لیس هو فقط آخر الانبیاء مبعثاً او ظهوراً بل هو اسماهم مقاماً و ارفعهم ذکراً و أبعدهم صوتاً
  5. جوادي آملی، تفسیر موضوعی، 24/8
  6. نسفی، الانسان الکامل، ص 28 - 30
  7. جندي، شرح فصوص الحکم ابن عربی ص 248
  8. لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص ۸۳
  9. جوادي آملی، تفسیر موضوعی سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، /825
  10. امینی نژاد، علی، حکمت عرفانی، ص 623 - 629
  11. شرح فصوص الحکم قیصرى، فصّ غریزی، ص 110 - 111