سلمان فارسی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تحقیق' به 'تحقیق'
جز (جایگزینی متن - 'شان نزول' به 'شأن نزول')
جز (جایگزینی متن - 'تحقیق' به 'تحقیق')
خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:


==[[حریت]] و [[شهامت]] سلمان==
==[[حریت]] و [[شهامت]] سلمان==
[[عمر بن خطاب]] در [[زمان]] [[حکومت]] سلمان در [[مدائن]] نامه‌ای به او می‌نویسد و به او دستوراتی می‌دهد که سلمان از نظر [[شرع]] برای خود جایز نمی‌داند آنها را انجام دهد، سلمان این [[نامه]] را در پاسخ [[عمر]] [[خلیفه]] وقت می‌نویسد و تمام خواسته‌های خلیفه، از جمله [[تحقیق]] و بررسی از روش [[حاکم]] قبلی [[حذیفة بن یمان]] را رد می‌کند و به گفته‌های خلیفه جواب منفی می‌دهد:
[[عمر بن خطاب]] در [[زمان]] [[حکومت]] سلمان در [[مدائن]] نامه‌ای به او می‌نویسد و به او دستوراتی می‌دهد که سلمان از نظر [[شرع]] برای خود جایز نمی‌داند آنها را انجام دهد، سلمان این [[نامه]] را در پاسخ [[عمر]] [[خلیفه]] وقت می‌نویسد و تمام خواسته‌های خلیفه، از جمله تحقیق و بررسی از روش [[حاکم]] قبلی [[حذیفة بن یمان]] را رد می‌کند و به گفته‌های خلیفه جواب منفی می‌دهد:


به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]، از [[سلمان]] [[آزاد]] کرده [[رسول خدا]]{{صل}} به [[عمر بن خطاب]]، [[نامه]] شما که در آن مرا [[توبیخ]] و [[سرزنش]] کرده بودی به من رسید. نوشته‌ای که مرا [[حاکم]] [[مدائن]] نموده تا از کارهای [[حذیفه]] [[تحقیق]] کنم و [[نیک]] و بدش را برایت بنویسم، ولی [[خدای بزرگ]] مرا از این کار [[نهی]] کرده است، در آنجا که می‌فرماید:{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>. بنابراین در [[مقام]] [[فرمانبرداری]] شما [[معصیت]] و [[نافرمانی خدا]] را نمی‌کنم. اما اینکه از حصیربافی و خوردن نان [[جوین]] بر من خرده گرفتی، اینها چیزی نیست که بتوان بر کسی [[عیب]] گرفت، [[عمر]]! به خدا قسم، [[خوردن]] نان جوین و بافتن [[حصیر]] و استغنا از زیاده‌طلبی نزد خدا بهتر و [[برتر]] و به [[تقوی]] نزدیکتر از [[غصب]] [[حق مؤمن]] و ادعای بیجا نمودن است، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} را دیدم که نان جو می‌خورد و بدان خوشحال بود. دیگر اینکه نوشته بودی چرا [[حقوق]] خود را [[خرج]] نمی‌کنی و در [[راه]] [[آسایش]] تن خود به [[مصرف]] نمی‌رسانی؟ به خدای [[عزیز]] [[سوگند]]، آنچه را که آرواره‌ام بتواند نرم کند تا از گلو فرو رود، از نظر من یکسان است، چه نان گندم و مغز گوسفند باشد و چه سبوس جو. اما اینکه [[خیال]] کردی با این [[اعمال]] [[حکومت]] را [[خوار]] و موهون ساخته و خود را [[ناتوان]] نشان داده و [[مردم]] از من نمی‌ترسند و بار خود را بر دوشم می‌نهند، بدان که [[خواری]] در [[طاعت]] [[پروردگار]] نزد من از [[عزت]] در [[نافرمانی]] او محبوبتر است، و از طرفی [[پیامبر]] را دیدم که با داشتن [[مقام نبوت]] به [[مردم]] نزدیک می‌شد و با ایشان [[الفت]] می‌جست تا جایی که او را یکی از افراد عادی به حساب می‌آوردند، غذای درشت می‌خورد، [[لباس خشن]] می‌پوشید و تمام مردم از [[قریش]] و غیر قریش، [[عرب]] و [[عجم]]، و سیاه و سفید در نظرش یکسان بودند. مگر این مطلب را از [[رسول خدا]]{{صل}} نشنیده‌ای که می‌فرمود: هر که بر هفت نفر [[مسلمان]] [[حکومت]] کند و در میان آنها به [[عدالت]] [[رفتار]] ننماید [[خدا]] را خشمناک [[ملاقات]] می‌کند{{متن حدیث| وَلِيَ سَبْعَةً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي ثُمَّ لَمْ يَعْدِلْ فِيهِمْ لَقِيَ اَللَّهَ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ }}. ای کاش با آنکه می‌گویی خود را [[خوار]] ساخته‌ام از این حکومت سالم بمانم، من از حکومت بر یک [[شهر]] چنین ترسانم، پس حال کسی که بر تمام [[امت]] حکومت می‌کند چگونه است؟ زیرا خدا می‌فرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی می‌نهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.</ref>. من نیامدم این مردم را [[سیاست]] کنم، بلکه آمده‌ام تا با [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] حدود خدا را به پا دارم، اگر خدا درباره این امت [[اراده]] [[خیر]] می‌نمود [[بهترین]] و [[برترین]] افراد را بر ایشان می‌گماشت. والسلام <ref>الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۷-۲۷۹.</ref>
به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]، از [[سلمان]] [[آزاد]] کرده [[رسول خدا]]{{صل}} به [[عمر بن خطاب]]، [[نامه]] شما که در آن مرا [[توبیخ]] و [[سرزنش]] کرده بودی به من رسید. نوشته‌ای که مرا [[حاکم]] [[مدائن]] نموده تا از کارهای [[حذیفه]] تحقیق کنم و [[نیک]] و بدش را برایت بنویسم، ولی [[خدای بزرگ]] مرا از این کار [[نهی]] کرده است، در آنجا که می‌فرماید:{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>. بنابراین در [[مقام]] [[فرمانبرداری]] شما [[معصیت]] و [[نافرمانی خدا]] را نمی‌کنم. اما اینکه از حصیربافی و خوردن نان [[جوین]] بر من خرده گرفتی، اینها چیزی نیست که بتوان بر کسی [[عیب]] گرفت، [[عمر]]! به خدا قسم، [[خوردن]] نان جوین و بافتن [[حصیر]] و استغنا از زیاده‌طلبی نزد خدا بهتر و [[برتر]] و به [[تقوی]] نزدیکتر از [[غصب]] [[حق مؤمن]] و ادعای بیجا نمودن است، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} را دیدم که نان جو می‌خورد و بدان خوشحال بود. دیگر اینکه نوشته بودی چرا [[حقوق]] خود را [[خرج]] نمی‌کنی و در [[راه]] [[آسایش]] تن خود به [[مصرف]] نمی‌رسانی؟ به خدای [[عزیز]] [[سوگند]]، آنچه را که آرواره‌ام بتواند نرم کند تا از گلو فرو رود، از نظر من یکسان است، چه نان گندم و مغز گوسفند باشد و چه سبوس جو. اما اینکه [[خیال]] کردی با این [[اعمال]] [[حکومت]] را [[خوار]] و موهون ساخته و خود را [[ناتوان]] نشان داده و [[مردم]] از من نمی‌ترسند و بار خود را بر دوشم می‌نهند، بدان که [[خواری]] در [[طاعت]] [[پروردگار]] نزد من از [[عزت]] در [[نافرمانی]] او محبوبتر است، و از طرفی [[پیامبر]] را دیدم که با داشتن [[مقام نبوت]] به [[مردم]] نزدیک می‌شد و با ایشان [[الفت]] می‌جست تا جایی که او را یکی از افراد عادی به حساب می‌آوردند، غذای درشت می‌خورد، [[لباس خشن]] می‌پوشید و تمام مردم از [[قریش]] و غیر قریش، [[عرب]] و [[عجم]]، و سیاه و سفید در نظرش یکسان بودند. مگر این مطلب را از [[رسول خدا]]{{صل}} نشنیده‌ای که می‌فرمود: هر که بر هفت نفر [[مسلمان]] [[حکومت]] کند و در میان آنها به [[عدالت]] [[رفتار]] ننماید [[خدا]] را خشمناک [[ملاقات]] می‌کند{{متن حدیث| وَلِيَ سَبْعَةً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي ثُمَّ لَمْ يَعْدِلْ فِيهِمْ لَقِيَ اَللَّهَ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ }}. ای کاش با آنکه می‌گویی خود را [[خوار]] ساخته‌ام از این حکومت سالم بمانم، من از حکومت بر یک [[شهر]] چنین ترسانم، پس حال کسی که بر تمام [[امت]] حکومت می‌کند چگونه است؟ زیرا خدا می‌فرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی می‌نهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.</ref>. من نیامدم این مردم را [[سیاست]] کنم، بلکه آمده‌ام تا با [[ارشاد]] و [[راهنمایی]] حدود خدا را به پا دارم، اگر خدا درباره این امت [[اراده]] [[خیر]] می‌نمود [[بهترین]] و [[برترین]] افراد را بر ایشان می‌گماشت. والسلام <ref>الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۷-۲۷۹.</ref>


==[[سلمان]] و [[گفتگو]] با [[مردگان]]==
==[[سلمان]] و [[گفتگو]] با [[مردگان]]==
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش