|
|
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ایمان، باور قلبی وتصدیق به تمام فرموده های پیامبر اکرم(ص) و امامان دوازده گانهی بعد از اوست.فقهای شیعه ایمان را شرط قبولی تمام اعمال عبادی می دانند و معتقدنند که تقلید در ایمان راه ندارد. طبق نظر علما و متکلمین شیعه ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده میدانند.
| |
|
| |
|
| ==معناشناسی ایمان==
| |
| واژه ایمان در لغت عربی به معانی آرامش، اطمینان قلب، نبود ترس و تصدیق آمده است .
| |
| در اصطلاح کلام اسلامی، ایمان را، باور واعتقاد به تمام آنچه که پیامبر از طرف خدا بر مردم آورده،دانسته اند.علمای امامیه علاوه بر این معنا طبق روایات، ایمان را اینطور معنا کرده اند که ایمان یعنی عقیده به امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه (ع) بعد از او و مؤمن به معنای شیعه به کار میرود. با این تعریف، همۀ آنان که مؤمنند، مسلمانند، امّا هرکس مسلمان باشد، لزوما مؤمن نیست.
| |
| در اصطلاح متکلمین و اندیشمندان اسلامی برای ایمان معانی و ارکان مختلف دیگری هم ازجمله :« علم و معرفت ، عمل(جوارحی)تنها ، تصدیق قلبی واقرار زبانی و عمل جوارحی که در سخنی از امیرالمومنین(ع) در تعریف ایمان بدان اشاره میکنند ، تصدیق قلبی و اقرار زبانی و یا به معنای تصدیق قلبی »به تمام آموزه های حضرت محمد(ص) و جانشینان آن حضرت از امامان معصوم(ع)، نقل کرده اند.
| |
| طبق نظر اندیشمندان شیعه ایمان برای تمام اعمال عبادی ازجمله: نماز، حج، زکات، خمس، روزه، اجتهاد، امام جماعت، قضاوت و ... لازم و شرط صحت و قبولی این اعمال است و همچنین بر این باورند که تقلید در ایمان، کافی نیست و باید قلبا به آن برسند و اجبار در آن راه ندارد.
| |
|
| |
| ==ماهیت و ارکان [[ایمان]]==
| |
| *در این باره که [[ایمان دینی]] بر چه پایه یا پایههایی بنا میشود، [[متکلمان شیعه]] چند نظریه مطرح ساختهاند. برخی بر آن اند که [[ایمان]] تنها یک رکن دارد و آن، همان [[باور]] قلبی است. بنابر این نظرگاه، [[ایمان]]، [[تصدیق]] به [[قلب]] است، و اقرار زبان و عمل به ارکان در تحقق آن نقشی ندارند<ref>تمهید الاصول، ۲۹۳؛ ضمیمه تفسیر ابوالفتوح رازی، ۱۱؛ نثر طوبی فی الفاظ القرآن، ۴۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 72.</ref>.
| |
| *اما برخی [[متکلمان شیعه]] [[ایمان]] را دارای دو رکن دانستهاند: [[باور]] قلبی و اقرار زبانی. اینان معتقدند که [[ایمان]]، عبارت از [[تصدیق]] به [[قلب]] و زبان است و [[تصدیق]] قلبی هر چند لازم است،
| |
| ولی کافی نیست؛ زیرا [[خداوند]] فرموده است: "با اینکه [فرعونیان] در [[دل]] [[یقین]] داشتند، از روی [[کبر]] و [[ستم]]، آن را [[انکار]] کردند"<ref>{{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}؛ سوره نمل، آیه ۱۴.</ref>. اقرار زبانی نیز به تنهایی کافی نیست؛ زیرا [[خداوند]] فرموده است: "[[اعراب]] گفتند: [[ایمان]] آوردیم. به آنان بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید؛ بلکه بگویید [[اسلام]] آوردهایم"<ref>{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}؛ سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. این کسان به زبان بر [[یگانگی خدا]] و [[نبوت]] و [[معاد]] گواهی میدادند؛ ولی [[خداوند]] با صراحت، آنان را [[بیایمان]] میخواند. پس میتوان دریافت که [[ایمان]] بر دو پایه [[باور]] و اقرار بنا شده است و هیچ یک به تنهایی کافی نیست<ref>تجرید الاعتقاد، ۳۰۹؛ دائرة المعارف تشیع، ۲/ ۶۵۴.</ref>. در روایتی از [[امام علی]] {{ع}} آمده است که [[ایمان]] بر چهار رکن [[استوار]] است: [[صبر]] و [[یقین]] و [[عدل]] و [[جهاد]]<ref>اصول کافی، ۳/ ۸۳.</ref>. برخی [[متکلمان]] نیز پنج رکن برای [[ایمان]] برشمردهاند: [[توحید]]، [[عدل]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[معاد]]<ref>دائرة المعارف تشیع، ۲/ ۶۵۴.</ref>. برخی دیگر بر آناند که [[ایمان]] افزون بر [[باور]]، اقرار و عمل، رکنی دیگر نیز دارد و آن عبارت است از [[تبلیغ]] و نشر [[آیین حق]] و اقامه [[دلیل]] بر مبانی [[دین]] و زدودن [[شک]] و [[تردید]] از [[قلب]] [[بندگان]]<ref>تفسیر نمونه، ۲۰/ ۲۷۸.</ref>. از مجموع [[آیات]]، [[روایات]] و نیز دیدگاههای [[دانشمندان شیعه]] بر میآید که [[ایمان]] سه پایه دارد: [[باور]] قلبی، اقرار زبانی و عمل به ارکان بدنی<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 72-73.</ref>.
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| ==متعلقات (لوازم) ایمان==
| |
| متکلمین امامیه به طور کلی ایمان به اصول مذهب شیعه یعنی توحید، نبوت، معاد ، عدل و امامت امامان دوازده گانه(ع)را از لوازم ایمان می دانند. البته برای ایمان مصادیق و لوازم دیگری هم وجود دارد که درآیات و روایات بدان اشاره شده است ؛ازجمله مصادیق ایمان در قرآن کریم : ایمان به خدا، ایمان به همه پیامبران، ایمان به آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل شده است؛ مانند کتابهای آسمانی، ایمان به روز قیامت، ایمان به فرشتگان و ایمان به غیب0 در روایات هم محبت اهل البیت (ع) و در برخی دیگر از روایات ولایت اهل بیت(ع) از لوازم ایمان به شمار آمده است. شاید کامل ترین تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را دربر بگیرد، تعریفی باشد که جناب طبرسی در تفسیر مجمع البیان فرموده اند: ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آنها را واجب نموده است
| |
|
| |
|
| |
| ==مراتب ایمان==
| |
|
| |
|
| |
| ==اقسام ایمان==
| |
|
| |
|
| |
| ==فوائد و آثارایمان==
| |
| قرآن کریم برای ایمان فواید بسیاری برشمرده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
| |
| • سرمایه رستگاری، رهایی از عذاب دوزخ، موجب آمرزش گناهان و ورود در بهشت
| |
| • بهره مند شدن از رحمت الهی و هدایت به صراط مستقیم
| |
| • نورانیت مؤمن در قیامت
| |
| • مؤمنان هراس و ناراحتی به خود راه نمیدهند
| |
| • بخشش الهی و رزق فراوان
| |
| • اطمینان قلب
| |
|
| |
| ==نشانههای ایمان==
| |
| آموزههای نهج البلاغه، نشانههای ایمان را در چهار مرحله چهره، قلب، عقل وعمل مؤمن میداند:
| |
| • ظاهر عمومی و چهره: شادمانی مؤمن در رخسار اوست و اندوه وی در دلش.
| |
| • قلب: اعتماد او به قدرت الهی همواره بیش از داشتههای خود باشد.
| |
| • عقل: شرط ایمان و نشانه بارز مؤمن، عقلانیت اوست.
| |
| • عمل(شامل گفتار و کردار): زبان او ورای قلبش باشد و سخن او از روی تدبیر و ایمان و عملش از هم جدا نشوند
| |
|
| |
| ==کم و زیاد شدن ایمان==
| |
|
| |
|
| |
| ==رابطهی کفر و ایمان==
| |
|
| |
|
| |
| ==(رابطه)اسلام و ایمان==
| |
| بسیاری از عالمان شیعه، معتقدند اسلام و ایمان دو مفهوم متفاوت هستند و بر این اساس، اسلام اعم از ایمان است؛
| |
| • برخی از علما همچون شیخ طوسی قائلند اسلام و ایمان یکی است.
| |
| • عدۀ دیگری قائلند اسلام و ایمان با هم تغایر دارند: اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست.
| |
| • گروهی هم میگویند: ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در حقیقت و واقع، اسلام و ایمان یکی است.
| |
| • برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند:
| |
| 1. نخستین مرتبۀ اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی با ذکر شهادتین است و به دنبال آن اوّلین مرتبه ایمان قرار میگیرد که اعتقاد قلبی اجمالی به شهادتین و عمل به بیشتر احکام اسلام است.
| |
| 2. مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد که تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است.
| |
| 3. پس از مرتبه دوم ایمان، مرتبه سوم اسلام است که سایر قوای حیوانی تسلیم میشود و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدا را عبادت میکند، گویا او را میبیند. به دنبال این مرتبۀ اسلام، مرتب، سوم ایمان قرار دارد که فروتنی در عبادات ودوری از لغو است چنانکه خداوند در سوره مؤمنون بدان اشاره کرده است.
| |
| 4. بعد از مرتبۀ سوم ایمان، مرتب، چهارم اسلام قرار دارد که عنایت و موهبت الهی این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط برای مال خداست و به دنبال آن مرتبه چهارم ایمان قرار دارد که عمومیت حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است.
| |
|
| |
| ==اصناف مؤمنین==
| |
|
| |
|
| |
| ==چیستی مؤمن==
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| ==آفات ایمان==
| |
| با توجه به روایات برخی از رذیلتهای اخلاقی ماننددروغگوییی ، حسد و غضب ازبین برندهی ایمان است
| |
|
| |
|
| |
| ==اقوال متکلمین==
| |
|
| |
|
| |
| ==ایمان در فرق اسلامی==
| |
|
| |
|
| |
| ==تقلید در ایمان==
| |