جز
جایگزینی متن - '"]]، دائر' به '»، [[دائر'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '"]]، دائر' به '»، [[دائر') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
فرهنگنویسان، "[[سلیمان]]" را از واژگان [[عبری]] دانستهاند.<ref> المعرب، ص۸۵؛ التحقیق، ج۵، ص۱۹۶، "سلیمان".</ref> مصطفوی آن را برگرفته از واژه عبری "شالوم" به معنای صحّت،<ref> التحقیق، ج۵، ص۱۹۶.</ref> هاکس به معنای آکنده از [[سلامت]] و تندرستی<ref> قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۴، "سلیمان".</ref> و نولدکه و آرتور جفری آن را واژهای [[سریانی]] دانستهاند. جفری وجود صورتهای یونانی، سریانی و [[حبشی]] سلیمان در کنار صورت عبری آن را دلیلی [[قطعی]] بر [[مسیحی]] بودن اصل این واژه دانسته است.<ref>واژههای دخیل، ص۲۶۸-۲۶۹، "سلیمان".</ref> در مقابل، برخی آن را [[عربی]]، از ریشه "س - ل - م" به معنای [[صلح]] و مصغّر [[سلمان]] دانسته <ref> نک: لسان العرب، ج۶، ص۳۵۰، "سلم".</ref> و برخی خاورشناسان نیز این دیدگاه را [[تأیید]] کردهاند.<ref>نک: واژههای دخیل، ص۲۶۸-۲۶۹.</ref> اغلب فرهنگنویسان عربی <ref>القاموس المحیط، ج۲، ص۱۴۷۹؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۳۴۴، "سلم".</ref>به ویژه نخستینیان<ref>نک: العین، ج۷، ص۲۶۵-۲۶۷؛ الصحاح، ج۵، ص۱۹۵۰-۱۹۵۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰-۹۱، "سلم".</ref> و برخی واژهپژوهان [[قرآنی]]<ref>مفردات، ص۲۴۱، "سلم".</ref> ذیل ماده "سِلم" یا جای دیگر هیچ اشارهای به سلیمان و عربی بودن آن نکردهاند. مصطفوی [[تصور]] عربی بودن سلیمان را ناشی از [[اشتباه]] لغتنویسان دانسته است.<ref>التحقیق، ج۵، ص۱۹۶.</ref> منشأ چنین دیدگاهی را به احتمال میتوان برخی اشعار عربی دانست که واژه سلیمان در آنها به سبب [[ضرورت]] شعری به سُلَیم، سالم و [[سلام]] بدل شده است.<ref>نک: لسان العرب، ج۶، ص۳۵۰.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} از [[پیامبران]] و [[پادشاهان]] بزرگ و پرآوازه بنی [[اسرائیل]] بود. نام وی ۱۷ بار در [[قرآن کریم]] آمده و [[قرآن]] او را از [[نوادگان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، فرزند [[حضرت داود]]{{ع}} و برخوردار از [[وحی]]، [[نبوت]]، [[دانش]] و [[هدایت الهی]]، [[کتاب آسمانی]] و [[حکومت]] معرفی کرده است. {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>، {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> [[شکوه]] فراوان و فراگیر و منحصر به فرد بودن [[پادشاهی]] سلیمان{{ع}} {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.</ref> و برخورداری وی از نیروها و سپاهیانی انبوه و نیرومند با ترکیبی از افراد [[بشر]]، جنّیان، [[شیاطین]]، پرندگان و نیز [[فرمانروایی]] آن [[حضرت]] بر پدیدههای طبیعی همچون باد از دیگر گزارشهای [[قرآن کریم]] است. {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ}}<ref>«و برخی دیوساران برای او در آب فرو میرفتند و (یا) کاری جز آن انجام میدادند و ما نگاهبان آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۸۲.</ref> قرآن کریم همچنین درباره [[کاخ]] سلطنتی باشکوه و [[دیدار]] [[سلیمان]]{{ع}} با [[ملکه]] سبأ گزارش کرده است. {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ}}<ref>«و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۳۴.</ref> به رغم این گزارشهای کلی [[قرآن]]، [[مفسران]] در [[تفسیر آیات]] مربوط، به تفصیل سخن گفتهاند. آنها، به ویژه شمار زیادی از [[مفسران اهل سنت]] با اثرپذیری از گزارشهای [[کتاب مقدس]] و گفتههای [[یهودیانِ]] [[مسلمان]] شده و [[مسلمانان]] آشنا به منابع [[اهل کتاب]]، مانند [[محمد بن کعب]] قرظی و [[وهب بن منبه]]، همان گزارشها و سخنان را با پرداختی متفاوت در جزئیات و برخی افزودهها [[نقل]] کردهاند. به رغم تلاشهای انجام گرفته برای تعدیل و هماهنگسازی برخی از این گزارشها با [[باورهای اسلامی]]، دسته دیگری از مفسران، آنها را از [[اسرائیلیات]] خوانده و به سبب [[ناسازگاری]] با [[آموزههای اسلامی]] به چالش کشیدهاند. (ادامه همین مقاله، بخشهای مختلف) همچنین بخشی از مسائل مربوط به چگونگی [[فرمانروا]] شدن و نیز نحوه [[حکومت]] کردن و [[مرگ]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و فرمانروایی او بر [[انس]] و [[جن]] و شیاطین و پرندگان و باد و [[معادن]] و... همچنان اسرارآمیز و بیپاسخ ماندهاند. درباره [[تاریخ]] [[زندگی]] و حکومت وی حکایتهای مشهوری هستند که معمولاً اصل آنها مورد اشاره، تصریح و [[تأیید]] قرآن کریم است؛ ولی درباره چند و چون آنها داستانها و افسانههایی نقل شدهاند که گاه با مبانی قرآن کریم درباره [[شخصیت]] آن حضرت ناسازگارند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | فرهنگنویسان، "[[سلیمان]]" را از واژگان [[عبری]] دانستهاند.<ref> المعرب، ص۸۵؛ التحقیق، ج۵، ص۱۹۶، "سلیمان".</ref> مصطفوی آن را برگرفته از واژه عبری "شالوم" به معنای صحّت،<ref> التحقیق، ج۵، ص۱۹۶.</ref> هاکس به معنای آکنده از [[سلامت]] و تندرستی<ref> قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۴، "سلیمان".</ref> و نولدکه و آرتور جفری آن را واژهای [[سریانی]] دانستهاند. جفری وجود صورتهای یونانی، سریانی و [[حبشی]] سلیمان در کنار صورت عبری آن را دلیلی [[قطعی]] بر [[مسیحی]] بودن اصل این واژه دانسته است.<ref>واژههای دخیل، ص۲۶۸-۲۶۹، "سلیمان".</ref> در مقابل، برخی آن را [[عربی]]، از ریشه "س - ل - م" به معنای [[صلح]] و مصغّر [[سلمان]] دانسته <ref> نک: لسان العرب، ج۶، ص۳۵۰، "سلم".</ref> و برخی خاورشناسان نیز این دیدگاه را [[تأیید]] کردهاند.<ref>نک: واژههای دخیل، ص۲۶۸-۲۶۹.</ref> اغلب فرهنگنویسان عربی <ref>القاموس المحیط، ج۲، ص۱۴۷۹؛ تاج العروس، ج۱۶، ص۳۴۴، "سلم".</ref>به ویژه نخستینیان<ref>نک: العین، ج۷، ص۲۶۵-۲۶۷؛ الصحاح، ج۵، ص۱۹۵۰-۱۹۵۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰-۹۱، "سلم".</ref> و برخی واژهپژوهان [[قرآنی]]<ref>مفردات، ص۲۴۱، "سلم".</ref> ذیل ماده "سِلم" یا جای دیگر هیچ اشارهای به سلیمان و عربی بودن آن نکردهاند. مصطفوی [[تصور]] عربی بودن سلیمان را ناشی از [[اشتباه]] لغتنویسان دانسته است.<ref>التحقیق، ج۵، ص۱۹۶.</ref> منشأ چنین دیدگاهی را به احتمال میتوان برخی اشعار عربی دانست که واژه سلیمان در آنها به سبب [[ضرورت]] شعری به سُلَیم، سالم و [[سلام]] بدل شده است.<ref>نک: لسان العرب، ج۶، ص۳۵۰.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} از [[پیامبران]] و [[پادشاهان]] بزرگ و پرآوازه بنی [[اسرائیل]] بود. نام وی ۱۷ بار در [[قرآن کریم]] آمده و [[قرآن]] او را از [[نوادگان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، فرزند [[حضرت داود]]{{ع}} و برخوردار از [[وحی]]، [[نبوت]]، [[دانش]] و [[هدایت الهی]]، [[کتاب آسمانی]] و [[حکومت]] معرفی کرده است. {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>، {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> [[شکوه]] فراوان و فراگیر و منحصر به فرد بودن [[پادشاهی]] سلیمان{{ع}} {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.</ref> و برخورداری وی از نیروها و سپاهیانی انبوه و نیرومند با ترکیبی از افراد [[بشر]]، جنّیان، [[شیاطین]]، پرندگان و نیز [[فرمانروایی]] آن [[حضرت]] بر پدیدههای طبیعی همچون باد از دیگر گزارشهای [[قرآن کریم]] است. {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ}}<ref>«و برخی دیوساران برای او در آب فرو میرفتند و (یا) کاری جز آن انجام میدادند و ما نگاهبان آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۸۲.</ref> قرآن کریم همچنین درباره [[کاخ]] سلطنتی باشکوه و [[دیدار]] [[سلیمان]]{{ع}} با [[ملکه]] سبأ گزارش کرده است. {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ}}<ref>«و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۳۴.</ref> به رغم این گزارشهای کلی [[قرآن]]، [[مفسران]] در [[تفسیر آیات]] مربوط، به تفصیل سخن گفتهاند. آنها، به ویژه شمار زیادی از [[مفسران اهل سنت]] با اثرپذیری از گزارشهای [[کتاب مقدس]] و گفتههای [[یهودیانِ]] [[مسلمان]] شده و [[مسلمانان]] آشنا به منابع [[اهل کتاب]]، مانند [[محمد بن کعب]] قرظی و [[وهب بن منبه]]، همان گزارشها و سخنان را با پرداختی متفاوت در جزئیات و برخی افزودهها [[نقل]] کردهاند. به رغم تلاشهای انجام گرفته برای تعدیل و هماهنگسازی برخی از این گزارشها با [[باورهای اسلامی]]، دسته دیگری از مفسران، آنها را از [[اسرائیلیات]] خوانده و به سبب [[ناسازگاری]] با [[آموزههای اسلامی]] به چالش کشیدهاند. (ادامه همین مقاله، بخشهای مختلف) همچنین بخشی از مسائل مربوط به چگونگی [[فرمانروا]] شدن و نیز نحوه [[حکومت]] کردن و [[مرگ]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و فرمانروایی او بر [[انس]] و [[جن]] و شیاطین و پرندگان و باد و [[معادن]] و... همچنان اسرارآمیز و بیپاسخ ماندهاند. درباره [[تاریخ]] [[زندگی]] و حکومت وی حکایتهای مشهوری هستند که معمولاً اصل آنها مورد اشاره، تصریح و [[تأیید]] قرآن کریم است؛ ولی درباره چند و چون آنها داستانها و افسانههایی نقل شدهاند که گاه با مبانی قرآن کریم درباره [[شخصیت]] آن حضرت ناسازگارند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[خانواده]] سلیمان== | ==[[خانواده]] سلیمان== | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
[[قرآن]] با اشاره به انبیای یاد شده در آیات {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۹.</ref> از جمله حضرت سلیمان{{ع}} از [[برگزیده خدا]] بودن گروهی از [[پدران]]، [[برادران]] و [[نسل]] و نوادگان آنها و هدایتشان به [[صراط مستقیم]] خبر میدهد: {{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}} بر این اساس میتوان گفت که افزون بر حضرت سلیمان{{ع}} [[پیامبران]] دیگری هم پیش و پس از وی در [[خاندان]] وی بودهاند. | [[قرآن]] با اشاره به انبیای یاد شده در آیات {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۹.</ref> از جمله حضرت سلیمان{{ع}} از [[برگزیده خدا]] بودن گروهی از [[پدران]]، [[برادران]] و [[نسل]] و نوادگان آنها و هدایتشان به [[صراط مستقیم]] خبر میدهد: {{متن قرآن|وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}} بر این اساس میتوان گفت که افزون بر حضرت سلیمان{{ع}} [[پیامبران]] دیگری هم پیش و پس از وی در [[خاندان]] وی بودهاند. | ||
براساس برخی گزارشها حضرت سلیمان{{ع}} [[همسران]] فراوانی داشت.<ref> تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۹۵؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۶۴۶.</ref> [[قرطبی]] در بیان چرایی این تعداد از همسران به مواردی چون نیروی فوقالعاده [[سلیمان]]{{ع}} و تکثیر نفرات از [[راه]] پیوند با [[قبایل]] گوناگون برای [[رویارویی]] با [[دشمنان]] اشاره کرده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref> این تعداد که در [[عهد عتیق]] به صورت ۷۰۰ [[همسر]] و ۳۰۰ [[کنیز]] آمده است،<ref>کتاب مقدس، اول پادشاهان ۱۱: ۴.</ref> به افرادی مانند [[محمد بن کعب]] قرظی میرسد <ref>نک: تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۳۲۹؛ الدر المنثور، ج۲، ص۱۷۳.</ref> که به وارد کردن [[اسرائیلیات]] در [[جامعه اسلامی]] متهم است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | براساس برخی گزارشها حضرت سلیمان{{ع}} [[همسران]] فراوانی داشت.<ref> تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۳۲۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص۹۵؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۶۴۶.</ref> [[قرطبی]] در بیان چرایی این تعداد از همسران به مواردی چون نیروی فوقالعاده [[سلیمان]]{{ع}} و تکثیر نفرات از [[راه]] پیوند با [[قبایل]] گوناگون برای [[رویارویی]] با [[دشمنان]] اشاره کرده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref> این تعداد که در [[عهد عتیق]] به صورت ۷۰۰ [[همسر]] و ۳۰۰ [[کنیز]] آمده است،<ref>کتاب مقدس، اول پادشاهان ۱۱: ۴.</ref> به افرادی مانند [[محمد بن کعب]] قرظی میرسد <ref>نک: تفسیر ثعلبی، ج۳، ص۳۲۹؛ الدر المنثور، ج۲، ص۱۷۳.</ref> که به وارد کردن [[اسرائیلیات]] در [[جامعه اسلامی]] متهم است.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[پیامبری]] و [[شخصیت]] [[سلیمان]]== | ==[[پیامبری]] و [[شخصیت]] [[سلیمان]]== | ||
[[آیات قرآن]] به روشنی بر پیامبری [[حضرت سلیمان]]{{ع}} دلالت میکنند. در [[آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۹.</ref>، [[خداوند]] با یادکرد شماری از [[پیامبران الهی]] از جمله حضرت سلیمان{{ع}} از دادن [[کتاب آسمانی]]، [[حکم]] و [[نبوت]] به آنها سخن میگوید؛ همچنین در این آیات از [[هدایت الهی]] این [[پیامبران]] یاد و از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خواسته شده است که به [[هدایت]] آنان [[اقتدا]] کند. [[مفسران]]، این هدایت را به معنای خاص آن، یعنی [[هدایت وحیانی]] [[انبیا]] و [[آگاه کردن]] آنان نسبت به [[معارف]] گوناگون [[دینی]] دانستهاند که خود [[دلیل]] دیگری بر نبوت آنهاست<ref>جامع البیان، ج۷، ص۳۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۶۴-۶۵.</ref>. همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> در واکنش به [[تکذیب]] پیامبر اکرم{{صل}} از سوی [[اهل کتاب]] و برای [[احتجاج]] با آنان، ضمن اشاره به شماری از پیامبرانِ مورد پذیرش آنها از جمله حضرت سلیمان{{ع}}، [[نزول وحی]] بر پیامبر اکرم{{صل}} را دارای پیشینه، [[استمرار]] حرکت [[پیامبران پیشین]] و دارای ماهیتی یکسان با [[رسالت]] آنان میخواند؛ همچنین در ادامه، پیامبران یاد شده از جمله حضرت سلیمان{{ع}} را به [[صراحت]] "[[رسولان]] مبشّر و [[منذر]]" میخواند که با [[هدف]] [[اتمام حجت]] به سوی [[مردم]] فرستاده شدند: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} افزون بر [[پیامبر]] بودن، بندهای [[نیکو]] معرفی شده است که همواره به سوی [[خدا]] [[انابه]] و بازگشت میکرد: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و ما به داود سلیمان را بخشیدیم؛ (او) نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۳۰.</ref> آن [[حضرت]] همچنین در زمره [[نیکوکاران]]، برترینهای دو [[جهان]]، [[برگزیدگان الهی]] و برخوردار از [[هدایت الهی]] معرفی شده است: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان میمانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و میگویند: اگر راست میگویید این وعده کی میرسد؟» سوره یونس، آیه ۴۸.</ref> این ویژگیها یک [[شخصیت]] بزرگ و برجسته [[الهی]] از آن حضرت را به تصویر میکشند. [[قرآن کریم]] همچنین از [[مقرّب]] بودن [[سلیمان]]{{ع}} در [[درگاه الهی]] و فرجام [[نیک]] او سخن گفته است {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | [[آیات قرآن]] به روشنی بر پیامبری [[حضرت سلیمان]]{{ع}} دلالت میکنند. در [[آیات]] {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم. این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد. آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۴-۸۹.</ref>، [[خداوند]] با یادکرد شماری از [[پیامبران الهی]] از جمله حضرت سلیمان{{ع}} از دادن [[کتاب آسمانی]]، [[حکم]] و [[نبوت]] به آنها سخن میگوید؛ همچنین در این آیات از [[هدایت الهی]] این [[پیامبران]] یاد و از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خواسته شده است که به [[هدایت]] آنان [[اقتدا]] کند. [[مفسران]]، این هدایت را به معنای خاص آن، یعنی [[هدایت وحیانی]] [[انبیا]] و [[آگاه کردن]] آنان نسبت به [[معارف]] گوناگون [[دینی]] دانستهاند که خود [[دلیل]] دیگری بر نبوت آنهاست<ref>جامع البیان، ج۷، ص۳۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۶۴-۶۵.</ref>. همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> در واکنش به [[تکذیب]] پیامبر اکرم{{صل}} از سوی [[اهل کتاب]] و برای [[احتجاج]] با آنان، ضمن اشاره به شماری از پیامبرانِ مورد پذیرش آنها از جمله حضرت سلیمان{{ع}}، [[نزول وحی]] بر پیامبر اکرم{{صل}} را دارای پیشینه، [[استمرار]] حرکت [[پیامبران پیشین]] و دارای ماهیتی یکسان با [[رسالت]] آنان میخواند؛ همچنین در ادامه، پیامبران یاد شده از جمله حضرت سلیمان{{ع}} را به [[صراحت]] "[[رسولان]] مبشّر و [[منذر]]" میخواند که با [[هدف]] [[اتمام حجت]] به سوی [[مردم]] فرستاده شدند: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} افزون بر [[پیامبر]] بودن، بندهای [[نیکو]] معرفی شده است که همواره به سوی [[خدا]] [[انابه]] و بازگشت میکرد: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و ما به داود سلیمان را بخشیدیم؛ (او) نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۳۰.</ref> آن [[حضرت]] همچنین در زمره [[نیکوکاران]]، برترینهای دو [[جهان]]، [[برگزیدگان الهی]] و برخوردار از [[هدایت الهی]] معرفی شده است: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گماردهایم که بدان کفر نمیورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان میمانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و میگویند: اگر راست میگویید این وعده کی میرسد؟» سوره یونس، آیه ۴۸.</ref> این ویژگیها یک [[شخصیت]] بزرگ و برجسته [[الهی]] از آن حضرت را به تصویر میکشند. [[قرآن کریم]] همچنین از [[مقرّب]] بودن [[سلیمان]]{{ع}} در [[درگاه الهی]] و فرجام [[نیک]] او سخن گفته است {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}}<ref>«آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[دانش]] و [[حکمت]] سلیمان== | ==[[دانش]] و [[حکمت]] سلیمان== | ||
قرآن کریم گاه به شکل کلی و گاه با بیان مصادیق از دانش و حکمت حضرت سلیمان{{ع}} یاد کرده است. این [[علوم]] که [[خدادادی]]، اعجازین و افزون بر دانش [[وحیانی]] مرسوم در حوزه [[دین]] و [[شریعت]] بود، عبارتاند از [[فهم]] زبان پرندگان و مورچگان. [[فهم]] زبان پرندگان دانشی بود که [[خداوند]] به [[حضرت داود]]{{ع}} و سلیمان{{ع}} داد و سلیمان{{ع}} به این [[نعمت الهی]] [[مباهات]] میکرد: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> از سوی دیگر [[سپاهیان]] وی از [[جنیان]]، پرندگان و [[انسانها]] تشکیل شده بود و آن حضرت لزوماً از زبان آنان [[آگاه]] بود: {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref> قرآن کریم گفت و گوی آن حضرت با هُدهُد در ماجرای سان دیدن وی از [[لشکریان]] خویش و [[غایب]] بودن هُدهُد را گزارش کرده است: {{متن قرآن|وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>«و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه میشود که هُدهُد را نمیبینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref> براساس این گزارش، هُدهُد پس از بازگشت درباره مشاهدات خود در [[سرزمین]] [[سبأ]] گفت و [[حضرت سلیمان]]{{ع}} برای پی بردن به [[درستی]] یا [[نادرستی]] سخنان هُدهُد نامهای نوشت و از وی خواست تا آن را به دربار [[ملکه]] سبأ رسانده و واکنش آنان را دیده و گزارش کند: {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام. من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد. او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند. (شیطان چنان کرد) تا برای خداوند سجده نبرند، همان (خداوند) که نهان آسمانها و زمین را آشکار میگرداند و آنچه پنهان میکنید یا آشکار میدارید، میداند. خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان). (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند» سوره نمل، آیه ۲۲-۲۸.</ref>. هُدهُد به [[اعتقاد]] [[علامه طباطبایی]] مراد از زبان پرندگان، معنایی دقیقتر و وسیعتر از صدای ظاهری آنهاست، زیرا اولاً سخنان گزارش شده از هُدهُد، معارفِ بسیار بلند و متنوعی را در بردارند {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام. من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد. او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند. (شیطان چنان کرد) تا برای خداوند سجده نبرند، همان (خداوند) که نهان آسمانها و زمین را آشکار میگرداند و آنچه پنهان میکنید یا آشکار میدارید، میداند. خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان). (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند» سوره نمل، آیه ۲۲-۲۸.</ref> و صدای شناخته شده هُدهُد به سبب [[سادگی]]، ظرفیت انتقال آن [[معارف]] را ندارد. دوم اینکه [[قرآن]] از [[آگاهی]] حضرت سلیمان{{ع}} نسبت به سخن مورچه حکایت میکند، در حالی که [[سخن گفتن]] مورچه همراه با صدا، [[دست]] کم برای ما شنیدنی نیست. سوم اینکه امروزه [[ثابت]] شده است که [[گوش]] [[انسان]] فقط صداهایی با فرکانس معینی را میشنود و بیشتر یا کمتر از آن را [[ادراک]] نمیکند.<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۵۰-۳۵۲.</ref> حضرت سلیمان{{ع}} افزون بر پرندگان، [[زبان]] مورچگان را نیز میدانست. داستان خندیدن آن [[حضرت]] در پی شنیدن سخنان یک مورچه در قرآن گزارش شده است: هنگامی که [[لشکریان]] انبوه [[سلیمان]]{{ع}} به سرزمین مورچگان رسیدند، یکی از مورچهها از همنوعان خویش خواست وارد لانههای خود شوند تا مبادا سلیمان{{ع}} و [[سپاهیان]] وی ناخواسته آنها را لگدکوب کنند. {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}}<ref>«تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانههای خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند» سوره نمل، آیه ۱۸.</ref> حضرت سلیمان{{ع}} با شنیدن سخنان مورچه لبخندی زد و از [[خداوند]] خواست تا وی را [[شکرگزار]] نعمتهاییقرار دهد که به وی و پدرش ارزانی داشته است و به وی [[توفیق]] انجام دادن [[عمل صالح]] را [[عنایت]] کند: {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref> دادن [[علم الهی]] به [[حضرت سلیمان]]{{ع}} در جایی دیگر نیز به شکل مبهم یاد شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref> [[مفسران]]، نکره بودن {{متن قرآن|عِلْمًا}} را دال بر فراوانی، [[عظمت]] و اعجازین بودن آن [[دانش]] دانسته و با [[اختلاف]] در مصداق آن به مواردی برای [[آیه]] پیشین اشاره کردهاند.<ref>جامعالبیان، ج۱۹، ص۱۷۲؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۷۵؛ اعراب القرآن، ج۷، ص۱۸۱.</ref> برخی آن دانش را افزون بر موارد یاد شده، شامل [[خداشناسی]] و همه [[علوم]] مورد نیاز برای [[پیامبری]] و [[پادشاهی]] نیز دانستهاند.<ref> نمونه، ج۱۵، ص۴۱۵-۴۱۶.</ref> گزارش [[حمد]] و [[ستایش خداوند]] به وسیله [[حضرت داود]] و [[سلیمان]] ({{ع}}) پس از اشاره به دانش [[خدادادی]] آنان میتواند مؤید این باشد که [[برتری]] آن دو نسبت به بسیاری از [[مؤمنان]] به سبب دانش یاد شده بوده است.<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۷۲.</ref> برخی گفتهاند که برتری [[علمی]] آنها تا [[زمان]] خودشان بوده است.<ref> جامعالبیان، ج۱۹، ص۱۷۲؛ کشف الاسرار، ج۷، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | قرآن کریم گاه به شکل کلی و گاه با بیان مصادیق از دانش و حکمت حضرت سلیمان{{ع}} یاد کرده است. این [[علوم]] که [[خدادادی]]، اعجازین و افزون بر دانش [[وحیانی]] مرسوم در حوزه [[دین]] و [[شریعت]] بود، عبارتاند از [[فهم]] زبان پرندگان و مورچگان. [[فهم]] زبان پرندگان دانشی بود که [[خداوند]] به [[حضرت داود]]{{ع}} و سلیمان{{ع}} داد و سلیمان{{ع}} به این [[نعمت الهی]] [[مباهات]] میکرد: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> از سوی دیگر [[سپاهیان]] وی از [[جنیان]]، پرندگان و [[انسانها]] تشکیل شده بود و آن حضرت لزوماً از زبان آنان [[آگاه]] بود: {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref> قرآن کریم گفت و گوی آن حضرت با هُدهُد در ماجرای سان دیدن وی از [[لشکریان]] خویش و [[غایب]] بودن هُدهُد را گزارش کرده است: {{متن قرآن|وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>«و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه میشود که هُدهُد را نمیبینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref> براساس این گزارش، هُدهُد پس از بازگشت درباره مشاهدات خود در [[سرزمین]] [[سبأ]] گفت و [[حضرت سلیمان]]{{ع}} برای پی بردن به [[درستی]] یا [[نادرستی]] سخنان هُدهُد نامهای نوشت و از وی خواست تا آن را به دربار [[ملکه]] سبأ رسانده و واکنش آنان را دیده و گزارش کند: {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام. من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد. او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند. (شیطان چنان کرد) تا برای خداوند سجده نبرند، همان (خداوند) که نهان آسمانها و زمین را آشکار میگرداند و آنچه پنهان میکنید یا آشکار میدارید، میداند. خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان). (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند» سوره نمل، آیه ۲۲-۲۸.</ref>. هُدهُد به [[اعتقاد]] [[علامه طباطبایی]] مراد از زبان پرندگان، معنایی دقیقتر و وسیعتر از صدای ظاهری آنهاست، زیرا اولاً سخنان گزارش شده از هُدهُد، معارفِ بسیار بلند و متنوعی را در بردارند {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام. من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد. او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند. (شیطان چنان کرد) تا برای خداوند سجده نبرند، همان (خداوند) که نهان آسمانها و زمین را آشکار میگرداند و آنچه پنهان میکنید یا آشکار میدارید، میداند. خداوند است که خدایی جز او نیست، پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان). (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند» سوره نمل، آیه ۲۲-۲۸.</ref> و صدای شناخته شده هُدهُد به سبب [[سادگی]]، ظرفیت انتقال آن [[معارف]] را ندارد. دوم اینکه [[قرآن]] از [[آگاهی]] حضرت سلیمان{{ع}} نسبت به سخن مورچه حکایت میکند، در حالی که [[سخن گفتن]] مورچه همراه با صدا، [[دست]] کم برای ما شنیدنی نیست. سوم اینکه امروزه [[ثابت]] شده است که [[گوش]] [[انسان]] فقط صداهایی با فرکانس معینی را میشنود و بیشتر یا کمتر از آن را [[ادراک]] نمیکند.<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۵۰-۳۵۲.</ref> حضرت سلیمان{{ع}} افزون بر پرندگان، [[زبان]] مورچگان را نیز میدانست. داستان خندیدن آن [[حضرت]] در پی شنیدن سخنان یک مورچه در قرآن گزارش شده است: هنگامی که [[لشکریان]] انبوه [[سلیمان]]{{ع}} به سرزمین مورچگان رسیدند، یکی از مورچهها از همنوعان خویش خواست وارد لانههای خود شوند تا مبادا سلیمان{{ع}} و [[سپاهیان]] وی ناخواسته آنها را لگدکوب کنند. {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}}<ref>«تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانههای خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند» سوره نمل، آیه ۱۸.</ref> حضرت سلیمان{{ع}} با شنیدن سخنان مورچه لبخندی زد و از [[خداوند]] خواست تا وی را [[شکرگزار]] نعمتهاییقرار دهد که به وی و پدرش ارزانی داشته است و به وی [[توفیق]] انجام دادن [[عمل صالح]] را [[عنایت]] کند: {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref> دادن [[علم الهی]] به [[حضرت سلیمان]]{{ع}} در جایی دیگر نیز به شکل مبهم یاد شده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref> [[مفسران]]، نکره بودن {{متن قرآن|عِلْمًا}} را دال بر فراوانی، [[عظمت]] و اعجازین بودن آن [[دانش]] دانسته و با [[اختلاف]] در مصداق آن به مواردی برای [[آیه]] پیشین اشاره کردهاند.<ref>جامعالبیان، ج۱۹، ص۱۷۲؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۷۵؛ اعراب القرآن، ج۷، ص۱۸۱.</ref> برخی آن دانش را افزون بر موارد یاد شده، شامل [[خداشناسی]] و همه [[علوم]] مورد نیاز برای [[پیامبری]] و [[پادشاهی]] نیز دانستهاند.<ref> نمونه، ج۱۵، ص۴۱۵-۴۱۶.</ref> گزارش [[حمد]] و [[ستایش خداوند]] به وسیله [[حضرت داود]] و [[سلیمان]] ({{ع}}) پس از اشاره به دانش [[خدادادی]] آنان میتواند مؤید این باشد که [[برتری]] آن دو نسبت به بسیاری از [[مؤمنان]] به سبب دانش یاد شده بوده است.<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۷۲.</ref> برخی گفتهاند که برتری [[علمی]] آنها تا [[زمان]] خودشان بوده است.<ref> جامعالبیان، ج۱۹، ص۱۷۲؛ کشف الاسرار، ج۷، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[قضاوت]] سلیمان== | ==[[قضاوت]] سلیمان== | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
ظاهر آیه، به ویژه جمله {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان میدهد که حضرت داود و سلیمان{{ع}} هر دو درباره این موضوع داوری کردهاند؛ اما از آنجا که [[داود]]{{ع}} قضاوت [[نادرستی]] کرد، [[خداوند]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} را به [[حکم واقعی]] آن رهنمون ساخت.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸؛ زادالمسیر، ج۳، ص۲۰۳.</ref> [[مفسران]] برهمین اساس دچار [[اختلاف]] شدهاند: به گفته دستهای از آنها دو نفر برای طرح دعوا نزد [[حضرت داود]]{{ع}} آمدند. یکی گفت که گوسفندان دیگری مزرعه او را تباه کردهاند. حضرت داود{{ع}} [[حکم]] کرد که گوسفندان به صاحب مزرعه داده شوند؛ اما حضرت سلیمان{{ع}} ضمن [[نادرست]] خواندن این [[حکم]] گفت: از آنجا که فقط محصولات مزرعه تباه شدهاند باید گوسفندان در [[اختیار]] مزرعهدار قرار گیرند و او تا زمانی که صاحب گوسفندان با [[کار در مزرعه]]، آن را همانند سابق آباد کند، به اندازه محصولات تباه شده، از شیر و پشم آنها استفاده کرده و پس از آن به صاحبش باز گرداند. [[داود]]{{ع}} نیز این حکم را [[تصدیق]] کرد.<ref>جامعالبیان، ج۱۷، ص۶۷-۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۱۹۵.</ref> این [[تفسیر]] را [[طبری]] بدون هیچ نقدی پذیرفته است؛<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷-۶۸.</ref> ولی مفسران دیگری از [[اهل سنت]] به سبب [[ناسازگاری]] آن با [[عصمت انبیا]]{{ع}} آن را توجیه کردهاند. [[ابوسلیمان]] دمشقی سبب اختلاف را [[قضاوت]] آن دو براساس [[اجتهاد]] و نه [[وحی الهی]] دانسته و [[اشتباه]] داود{{ع}} را خطای در اجتهاد نامیده است.<ref>زاد المسیر، ج۳، ص۲۰۳؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref> شماری از [[مفسران اهل سنت]] مانند [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref> این دیدگاه را پذیرفتهاند. | ظاهر آیه، به ویژه جمله {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان میدهد که حضرت داود و سلیمان{{ع}} هر دو درباره این موضوع داوری کردهاند؛ اما از آنجا که [[داود]]{{ع}} قضاوت [[نادرستی]] کرد، [[خداوند]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} را به [[حکم واقعی]] آن رهنمون ساخت.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸؛ زادالمسیر، ج۳، ص۲۰۳.</ref> [[مفسران]] برهمین اساس دچار [[اختلاف]] شدهاند: به گفته دستهای از آنها دو نفر برای طرح دعوا نزد [[حضرت داود]]{{ع}} آمدند. یکی گفت که گوسفندان دیگری مزرعه او را تباه کردهاند. حضرت داود{{ع}} [[حکم]] کرد که گوسفندان به صاحب مزرعه داده شوند؛ اما حضرت سلیمان{{ع}} ضمن [[نادرست]] خواندن این [[حکم]] گفت: از آنجا که فقط محصولات مزرعه تباه شدهاند باید گوسفندان در [[اختیار]] مزرعهدار قرار گیرند و او تا زمانی که صاحب گوسفندان با [[کار در مزرعه]]، آن را همانند سابق آباد کند، به اندازه محصولات تباه شده، از شیر و پشم آنها استفاده کرده و پس از آن به صاحبش باز گرداند. [[داود]]{{ع}} نیز این حکم را [[تصدیق]] کرد.<ref>جامعالبیان، ج۱۷، ص۶۷-۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۱۹۵.</ref> این [[تفسیر]] را [[طبری]] بدون هیچ نقدی پذیرفته است؛<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷-۶۸.</ref> ولی مفسران دیگری از [[اهل سنت]] به سبب [[ناسازگاری]] آن با [[عصمت انبیا]]{{ع}} آن را توجیه کردهاند. [[ابوسلیمان]] دمشقی سبب اختلاف را [[قضاوت]] آن دو براساس [[اجتهاد]] و نه [[وحی الهی]] دانسته و [[اشتباه]] داود{{ع}} را خطای در اجتهاد نامیده است.<ref>زاد المسیر، ج۳، ص۲۰۳؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref> شماری از [[مفسران اهل سنت]] مانند [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref> این دیدگاه را پذیرفتهاند. | ||
در مقابل این دیدگاه، [[ابوعلی جبائی]] با استناد به ۶ [[دلیل]] از جمله برخوردار بودن [[انبیا]] از [[نصّ]] [[وحیانی]]، اجتهاد را مربوط به کسانی دانسته که نصی در اختیار ندارند. او با آوردن ۴ دلیل دیگر گفته است که بر فرض جواز اجتهاد برانبیا، [[دست]] کم در این موضوع جایز نیست. بر اساس این دیدگاه، قضاوت هر دو براساس نصّ و آموزه وحیانی بود؛ با این تفاوت که [[نص]] نازل شده بر حضرت سلیمان{{ع}}، نصی را که [[داود]]{{ع}} تا آن [[روز]] بر اساس آن [[حکم]] میکرده است [[منسوخ]] ساخت.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> به [[عقیده]] فخررازی [[قضاوت]] آن دو میتواند براساس هر دو مبنا ([[نص و اجتهاد]]) باشد. وی ضمن نقد [[ادله]] [[ابوعلی جبایی]] و ارائه ادلهای بر جواز [[اجتهاد]] برای [[انبیا]] حتی در موضوع مورد بحث، دیدگاه [[ابوسلیمان دمشقی]] را ترجیح میدهد.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> [[مفسران]] [[امامیه]] همانند [[شیخ طوسی]] و [[طبرسی]]، براساس [[اعتقاد به عصمت]] انبیا، دیدگاه [[ابوعلی جبائی]] را پذیرفتهاند.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] هر دو دیدگاه (دیدگاه ابوسلیمان دمشقی و ابوعلی جبایی) را با ظاهر تعابیر [[آیه]] ناسازگار میداند. به عقیده او تعبیرهای {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}، {{متن قرآن|كُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا}} و {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان میدهند که در رخداد یاد شده فقط یک حکم، آن هم [[یقینی]] و بیخطا صادر شده است، در حالی که [[ناسخ و منسوخ]] یا مبتنی بر اجتهاد بودن حکم آنها تعدد، ظنی و [[خطا]] بودن آن را میطلبد. وی در [[تفسیری]] کاملاً متفاوت و با استناد به آیه {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> بر این [[باور]] است که [[حاکمیت]] و قضاوت فقط در [[اختیار]] [[حضرت داود]]{{ع}} بود و مداخله [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با اجازه وی و بنابر حکمتی مانند ابراز [[شایستگی]] او برای [[جانشینی]] [[داود]]{{ع}} بوده است. بنابراین، آیه مورد بحث، به [[مشورت]] آن دو درباره حکم حادثه و نه صدور حکم نهایی اشاره دارد. آنها ضمن توافق درباره ضامن بودن صاحب گوسفند، درباره چگونگی اجرای حکم و جبران [[مال]] تلف شده، [[اختلاف]] داشتند. حضرت داود{{ع}} به دادن گوسفندان نظر میداد؛ ولی حضرت سلیمان{{ع}} با [[هدایت الهی]] [[معتقد]] بود که باید خسارت وارد شده، از [[منافع]] و عایدات گوسفندان تأمین شود. نظر حضرت سلیمان{{ع}} ملایمتر و مناسبتر بود. وی با استناد به تعبیر {{متن قرآن|إِذْ يَحْكُمَانِ}} و {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} معتقد است که اگر آیه اشاره به صدور حکم داشت، ظاهراً باید {{عربی|"اِذ حَکَمَا"}} (صیغه ماضی) گفته میشد؛ همچنین [[ضمیر]] "هم" در {{متن قرآن|لِحُكْمِهِمْ}} نه به [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} بلکه به انبیایی بازمیگردد که در [[آیات]] پیشین بارها از اعطای "[[حکم]]" [[الهی]] به آنان یاد شده است.<ref> المیزان، ج۱۴، ص۳۱۱-۳۱۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | در مقابل این دیدگاه، [[ابوعلی جبائی]] با استناد به ۶ [[دلیل]] از جمله برخوردار بودن [[انبیا]] از [[نصّ]] [[وحیانی]]، اجتهاد را مربوط به کسانی دانسته که نصی در اختیار ندارند. او با آوردن ۴ دلیل دیگر گفته است که بر فرض جواز اجتهاد برانبیا، [[دست]] کم در این موضوع جایز نیست. بر اساس این دیدگاه، قضاوت هر دو براساس نصّ و آموزه وحیانی بود؛ با این تفاوت که [[نص]] نازل شده بر حضرت سلیمان{{ع}}، نصی را که [[داود]]{{ع}} تا آن [[روز]] بر اساس آن [[حکم]] میکرده است [[منسوخ]] ساخت.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> به [[عقیده]] فخررازی [[قضاوت]] آن دو میتواند براساس هر دو مبنا ([[نص و اجتهاد]]) باشد. وی ضمن نقد [[ادله]] [[ابوعلی جبایی]] و ارائه ادلهای بر جواز [[اجتهاد]] برای [[انبیا]] حتی در موضوع مورد بحث، دیدگاه [[ابوسلیمان دمشقی]] را ترجیح میدهد.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> [[مفسران]] [[امامیه]] همانند [[شیخ طوسی]] و [[طبرسی]]، براساس [[اعتقاد به عصمت]] انبیا، دیدگاه [[ابوعلی جبائی]] را پذیرفتهاند.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] هر دو دیدگاه (دیدگاه ابوسلیمان دمشقی و ابوعلی جبایی) را با ظاهر تعابیر [[آیه]] ناسازگار میداند. به عقیده او تعبیرهای {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}، {{متن قرآن|كُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا}} و {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان میدهند که در رخداد یاد شده فقط یک حکم، آن هم [[یقینی]] و بیخطا صادر شده است، در حالی که [[ناسخ و منسوخ]] یا مبتنی بر اجتهاد بودن حکم آنها تعدد، ظنی و [[خطا]] بودن آن را میطلبد. وی در [[تفسیری]] کاملاً متفاوت و با استناد به آیه {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> بر این [[باور]] است که [[حاکمیت]] و قضاوت فقط در [[اختیار]] [[حضرت داود]]{{ع}} بود و مداخله [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با اجازه وی و بنابر حکمتی مانند ابراز [[شایستگی]] او برای [[جانشینی]] [[داود]]{{ع}} بوده است. بنابراین، آیه مورد بحث، به [[مشورت]] آن دو درباره حکم حادثه و نه صدور حکم نهایی اشاره دارد. آنها ضمن توافق درباره ضامن بودن صاحب گوسفند، درباره چگونگی اجرای حکم و جبران [[مال]] تلف شده، [[اختلاف]] داشتند. حضرت داود{{ع}} به دادن گوسفندان نظر میداد؛ ولی حضرت سلیمان{{ع}} با [[هدایت الهی]] [[معتقد]] بود که باید خسارت وارد شده، از [[منافع]] و عایدات گوسفندان تأمین شود. نظر حضرت سلیمان{{ع}} ملایمتر و مناسبتر بود. وی با استناد به تعبیر {{متن قرآن|إِذْ يَحْكُمَانِ}} و {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} معتقد است که اگر آیه اشاره به صدور حکم داشت، ظاهراً باید {{عربی|"اِذ حَکَمَا"}} (صیغه ماضی) گفته میشد؛ همچنین [[ضمیر]] "هم" در {{متن قرآن|لِحُكْمِهِمْ}} نه به [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} بلکه به انبیایی بازمیگردد که در [[آیات]] پیشین بارها از اعطای "[[حکم]]" [[الهی]] به آنان یاد شده است.<ref> المیزان، ج۱۴، ص۳۱۱-۳۱۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[پادشاهی]] سلیمان== | ==[[پادشاهی]] سلیمان== | ||
[[حضرت سلیمان]] پس از پدرش داود [[نبی]]{{ع}} به پادشاهی [[بنیاسرائیل]] رسید: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۷۲.</ref> براساس برخی گزارشها، [[سلیمان]]{{ع}} در این [[زمان]] ۱۳ سال بیشتر نداشت.<ref>المحاسن، ج۱، ص۱۹۳؛ قصص الانبیاء، ص۴۰۸.</ref> در برخی [[احادیث]] نیز به این موضوع اشاره شده است.<ref> بحار الانوار، ج۱۱، ص۵۶؛ مستدرک الوسائل، ج۵، ص۱۲۱.</ref> بر اساس برخی از احادیث، [[علما]] و بزرگان بنیاسرائیل با اشاره به خردسالی سلیمان{{ع}} و وجود افرادی بزرگتر از او با [[جانشینی]] آن [[حضرت]] [[مخالفت]] کردند. [[حضرت داود]]{{ع}} با [[هدایت]] [[خداوند]] [[مجلسی]] ترتیب داد و عصای همه مدعیان جانشینی خود و نیز چوبهدستی سلیمان{{ع}} را گرفت و در اتاقی نهاد تا [[روز]] دیگر آن عصاها را بیرون آورند و عصای هر یک که سبز شده بود، [[جانشین]] [[داود]]{{ع}} گردد. روز دیگر چوبهدستی سلیمان{{ع}} را سبزشده یافتند.<ref>کمال الدین، ص۱۵۶؛ بحار الانوار، ج۱۳، ص۴۴۶-۴۴۷.</ref> در برخی از [[روایات]] سبب [[گزینش]] سلیمان{{ع}} به جانشینی، [[قضاوت]] وی درباره صاحب [[زمین]] و گوسفندان دانسته شده است که بر [[برتری]] [[حکمت]] و [[دانش]] وی دلالت میکرد.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | [[حضرت سلیمان]] پس از پدرش داود [[نبی]]{{ع}} به پادشاهی [[بنیاسرائیل]] رسید: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۷۲.</ref> براساس برخی گزارشها، [[سلیمان]]{{ع}} در این [[زمان]] ۱۳ سال بیشتر نداشت.<ref>المحاسن، ج۱، ص۱۹۳؛ قصص الانبیاء، ص۴۰۸.</ref> در برخی [[احادیث]] نیز به این موضوع اشاره شده است.<ref> بحار الانوار، ج۱۱، ص۵۶؛ مستدرک الوسائل، ج۵، ص۱۲۱.</ref> بر اساس برخی از احادیث، [[علما]] و بزرگان بنیاسرائیل با اشاره به خردسالی سلیمان{{ع}} و وجود افرادی بزرگتر از او با [[جانشینی]] آن [[حضرت]] [[مخالفت]] کردند. [[حضرت داود]]{{ع}} با [[هدایت]] [[خداوند]] [[مجلسی]] ترتیب داد و عصای همه مدعیان جانشینی خود و نیز چوبهدستی سلیمان{{ع}} را گرفت و در اتاقی نهاد تا [[روز]] دیگر آن عصاها را بیرون آورند و عصای هر یک که سبز شده بود، [[جانشین]] [[داود]]{{ع}} گردد. روز دیگر چوبهدستی سلیمان{{ع}} را سبزشده یافتند.<ref>کمال الدین، ص۱۵۶؛ بحار الانوار، ج۱۳، ص۴۴۶-۴۴۷.</ref> در برخی از [[روایات]] سبب [[گزینش]] سلیمان{{ع}} به جانشینی، [[قضاوت]] وی درباره صاحب [[زمین]] و گوسفندان دانسته شده است که بر [[برتری]] [[حکمت]] و [[دانش]] وی دلالت میکرد.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
===ویژگیهای پادشاهی سلیمان=== | ===ویژگیهای پادشاهی سلیمان=== | ||
در آیات مربوط به پادشاهی داود و جانشینی سلیمان{{ع}} به جای او، الگویی بسیار طبیعی و خردمندانه از انتقال [[مسالمتآمیز]] [[سلطنت]] و [[قدرت]]، ارائه شده است. {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> ویژگیهای برجسته آنان به ویژه برتری [[علمی]]، زمینه [[گرایش]] [[مردم]] و انتقال قدرت به آنها را فراهم میساخت. سلطنت سلیمان{{ع}} بسیار [[عظیم]]، فراگیر و منحصر به فرد بود و به درخواست خود وی به او داده شده بود: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ }}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد. و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص» سوره ص، آیه ۳۵-۳۷.</ref> مسخر کردن باد و [[شیاطین]] برای آن [[حضرت]] و نیز یادکرد [[قرآن]] از [[سپاهیان]] انبوه و نیرومند [[سلیمان]]{{ع}} با ترکیبی از افراد [[بشر]]، جنّیان، شیاطین، پرندگان و [[فرمانروایی]] او بر پدیدههای طبیعی همچون باد، بیانگر [[اجابت]] درخواست وی و برخوردار شدن او از [[سلطنت]] و قدرتی بسیار باشکوه و عظمتی بیمانند است: {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ}}<ref>«و برخی دیوساران برای او در آب فرو میرفتند و (یا) کاری جز آن انجام میدادند و ما نگاهبان آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۸۲.</ref>.<ref>نک: التحریر والتنویر، ج۲۳، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۰۵.</ref> وی همچنین دارای قصر شاهی بسیار باشکوه و خارقالعادهای بوده است. {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref> یاد کرد سلطنت بسیار با [[عظمت]]، [[مقتدر]] و منحصر به فرد [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ظاهراً بیشتر برای آن است که به این وسیله [[قدرت]]، عظمت و [[شکوه]] [[خیره]] کننده [[خداوند]] در این زمینه نسبت به [[سلاطین]] [[دنیا]] روشن شود و [[مردم]] متأثر از شکوه و [[شوکت]] شاهان به [[بندگی]] و [[سرسپردگی]] آنان نپردازند. {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ}}<ref>«و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ}}<ref>«و برخی دیوساران برای او در آب فرو میرفتند و (یا) کاری جز آن انجام میدادند و ما نگاهبان آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۸۲.</ref> درخواست سلطنتی منحصر به فرد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.</ref> از سوی سلیمان{{ع}} و سبب آن مورد گفت و گوی [[مفسران]] قرار گرفته است. این درخواست شائبه [[آزمندی]] و [[بخیل]] بودن آن حضرت را پدید آورده است و مفسران، پاسخهایی به آن دادهاند: گروهی درخواست چنین سلطنتی را با داستان [[ابتلا]] و از دست رفتن [[پادشاهی]] وی پیوند داده و گفتهاند: هنگامی که وی دوباره سلطنت خویش را به دست آورد، از خداوند خواست تا سلطنتی به او [[عنایت]] کند که دیگر کسی نتواند آن را از دست وی بگیرد و خداوند باد، [[جن]] و شیاطین را مسخر او ساخت.<ref>جامعالبیان، ج۲۳، ص۱۸۹-۱۹۰؛ التبیان، ج۸، ص۵۶۳-۵۶۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} همچنین با این درخواست برآن بود که بداند آیا [[خداوند]] [[استغفار]] و دعای وی را پس از [[ابتلا]] پذیرفته است یا نه.<ref>زادالمسیر، ج۳، ص۵۷۵.</ref> چالشهایی که داستان از دست رفتن [[سلطنت]] [[سلیمان]]{{ع}} با آنها روبهروست، این پاسخ را نیز دچار چالش میکنند. دستهای دیگر با [[انکار]] [[ارتباط]] این درخواست با ماجرای ابتلای [[حضرت سلیمان]]{{ع}} پاسخهایی گوناگون در اینباره دادهاند؛ از جمله برخی [[مفسران]] با اشاره به [[معجزه]] اختصاصی پیامبرانی مانند [[حضرت ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]]، [[صالح]]{{ع}} و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گفتهاند که حضرت سلیمان{{ع}} نیز با توجه به شرایط دوران زندگیخویش میخواست با برخورداری از یک [[پادشاهی]] منحصر به فرد و متمایز با سلطنت دیگران، معجزهای ویژه داشته باشد تا [[گواه]] صدقی برای [[رسالت]] و [[نبوت]] او باشد و هیچ کس نتواند از این جهت با وی معارضه کند. [[اجابت]] دعای او و مسخر شدن باد، [[شیاطین]] و پرندگان برای آن [[حضرت]] مؤید این معناست و هیچ کس در دوران خود سلیمان{{ع}} و پس از وی از چنین [[قدرت]] و سلطنتی برخوردار نشد،<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۰۹؛ نمونه، ج۱۹، ص۲۸۲-۲۸۳.</ref> بنابراین چنین درخواستی هرگز به معنای حریص و [[بخیل]] بودن وی نیست و دیگران میتوانند مُلکی فراتر از [[مُلک]] سلیمان{{ع}} بخواهند؛ ولی ویژگیهای سلطنت وی را نخواهد داشت. این دیدگاه با ظاهر [[آیات]] سازگارتر و دفاعپذیرتر است.<ref>نمونه، ج۱۹، ص۲۸۳-۲۸۵.</ref> روایتی منسوب به [[امام کاظم]]{{ع}} که در آن امکان بخیل بودن [[پیامبران]] رد شده مؤید این دیدگاه است. براساس این [[روایت]]، پادشاهی دو گونه است: یکی با [[زور]] و [[غلبه]] به دست میآید و دیگری [[حکومتی]] مانند سلطنت [[ذوالقرنین]] و [[طالوت]] که از سوی خداوند [[عطا]] میشود و پادشاهی مورد درخواست سلیمان{{ع}} از نوع دوم است و آن حضرت سلطنتی خواست که پس از وی کسی نتواند بگوید که سلیمان{{ع}} آن را با زور و [[اجبار]] به دست آورده است و [[فرمانروایی]] وی بر باد، پرندگان و [[جنیان]] سبب شده بود که هیچکس [[سلطنت]] او را با سلطنت [[پادشاهان]] دیگر مقایسه نمیکرد و آن را کاملاً متفاوت میدانستند.<ref>بحارالانوار، ج۱۴، ص۸۵-۸۶؛ نورالثقلین، ج۴، ص۴۵۹-۴۶۰؛ الصافی، ج۶، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | در آیات مربوط به پادشاهی داود و جانشینی سلیمان{{ع}} به جای او، الگویی بسیار طبیعی و خردمندانه از انتقال [[مسالمتآمیز]] [[سلطنت]] و [[قدرت]]، ارائه شده است. {{متن قرآن|فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«پس آنان را به اذن خداوند تار و مار کردند و داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمیداشت، زمین تباه میگردید امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به راستی به داود و سلیمان دانشی دادیم و گفتند: سپاس خداوند را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد» سوره نمل، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> ویژگیهای برجسته آنان به ویژه برتری [[علمی]]، زمینه [[گرایش]] [[مردم]] و انتقال قدرت به آنها را فراهم میساخت. سلطنت سلیمان{{ع}} بسیار [[عظیم]]، فراگیر و منحصر به فرد بود و به درخواست خود وی به او داده شده بود: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ }}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد. و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص» سوره ص، آیه ۳۵-۳۷.</ref> مسخر کردن باد و [[شیاطین]] برای آن [[حضرت]] و نیز یادکرد [[قرآن]] از [[سپاهیان]] انبوه و نیرومند [[سلیمان]]{{ع}} با ترکیبی از افراد [[بشر]]، جنّیان، شیاطین، پرندگان و [[فرمانروایی]] او بر پدیدههای طبیعی همچون باد، بیانگر [[اجابت]] درخواست وی و برخوردار شدن او از [[سلطنت]] و قدرتی بسیار باشکوه و عظمتی بیمانند است: {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ}}<ref>«و برخی دیوساران برای او در آب فرو میرفتند و (یا) کاری جز آن انجام میدادند و ما نگاهبان آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۸۲.</ref>.<ref>نک: التحریر والتنویر، ج۲۳، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۰۵.</ref> وی همچنین دارای قصر شاهی بسیار باشکوه و خارقالعادهای بوده است. {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref> یاد کرد سلطنت بسیار با [[عظمت]]، [[مقتدر]] و منحصر به فرد [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ظاهراً بیشتر برای آن است که به این وسیله [[قدرت]]، عظمت و [[شکوه]] [[خیره]] کننده [[خداوند]] در این زمینه نسبت به [[سلاطین]] [[دنیا]] روشن شود و [[مردم]] متأثر از شکوه و [[شوکت]] شاهان به [[بندگی]] و [[سرسپردگی]] آنان نپردازند. {{متن قرآن|وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ}}<ref>«و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت» سوره ص، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ}}<ref>«و برخی دیوساران برای او در آب فرو میرفتند و (یا) کاری جز آن انجام میدادند و ما نگاهبان آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۸۲.</ref> درخواست سلطنتی منحصر به فرد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ}}<ref>«گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای» سوره ص، آیه ۳۵.</ref> از سوی سلیمان{{ع}} و سبب آن مورد گفت و گوی [[مفسران]] قرار گرفته است. این درخواست شائبه [[آزمندی]] و [[بخیل]] بودن آن حضرت را پدید آورده است و مفسران، پاسخهایی به آن دادهاند: گروهی درخواست چنین سلطنتی را با داستان [[ابتلا]] و از دست رفتن [[پادشاهی]] وی پیوند داده و گفتهاند: هنگامی که وی دوباره سلطنت خویش را به دست آورد، از خداوند خواست تا سلطنتی به او [[عنایت]] کند که دیگر کسی نتواند آن را از دست وی بگیرد و خداوند باد، [[جن]] و شیاطین را مسخر او ساخت.<ref>جامعالبیان، ج۲۳، ص۱۸۹-۱۹۰؛ التبیان، ج۸، ص۵۶۳-۵۶۴؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} همچنین با این درخواست برآن بود که بداند آیا [[خداوند]] [[استغفار]] و دعای وی را پس از [[ابتلا]] پذیرفته است یا نه.<ref>زادالمسیر، ج۳، ص۵۷۵.</ref> چالشهایی که داستان از دست رفتن [[سلطنت]] [[سلیمان]]{{ع}} با آنها روبهروست، این پاسخ را نیز دچار چالش میکنند. دستهای دیگر با [[انکار]] [[ارتباط]] این درخواست با ماجرای ابتلای [[حضرت سلیمان]]{{ع}} پاسخهایی گوناگون در اینباره دادهاند؛ از جمله برخی [[مفسران]] با اشاره به [[معجزه]] اختصاصی پیامبرانی مانند [[حضرت ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]]، [[صالح]]{{ع}} و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گفتهاند که حضرت سلیمان{{ع}} نیز با توجه به شرایط دوران زندگیخویش میخواست با برخورداری از یک [[پادشاهی]] منحصر به فرد و متمایز با سلطنت دیگران، معجزهای ویژه داشته باشد تا [[گواه]] صدقی برای [[رسالت]] و [[نبوت]] او باشد و هیچ کس نتواند از این جهت با وی معارضه کند. [[اجابت]] دعای او و مسخر شدن باد، [[شیاطین]] و پرندگان برای آن [[حضرت]] مؤید این معناست و هیچ کس در دوران خود سلیمان{{ع}} و پس از وی از چنین [[قدرت]] و سلطنتی برخوردار نشد،<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۰۹؛ نمونه، ج۱۹، ص۲۸۲-۲۸۳.</ref> بنابراین چنین درخواستی هرگز به معنای حریص و [[بخیل]] بودن وی نیست و دیگران میتوانند مُلکی فراتر از [[مُلک]] سلیمان{{ع}} بخواهند؛ ولی ویژگیهای سلطنت وی را نخواهد داشت. این دیدگاه با ظاهر [[آیات]] سازگارتر و دفاعپذیرتر است.<ref>نمونه، ج۱۹، ص۲۸۳-۲۸۵.</ref> روایتی منسوب به [[امام کاظم]]{{ع}} که در آن امکان بخیل بودن [[پیامبران]] رد شده مؤید این دیدگاه است. براساس این [[روایت]]، پادشاهی دو گونه است: یکی با [[زور]] و [[غلبه]] به دست میآید و دیگری [[حکومتی]] مانند سلطنت [[ذوالقرنین]] و [[طالوت]] که از سوی خداوند [[عطا]] میشود و پادشاهی مورد درخواست سلیمان{{ع}} از نوع دوم است و آن حضرت سلطنتی خواست که پس از وی کسی نتواند بگوید که سلیمان{{ع}} آن را با زور و [[اجبار]] به دست آورده است و [[فرمانروایی]] وی بر باد، پرندگان و [[جنیان]] سبب شده بود که هیچکس [[سلطنت]] او را با سلطنت [[پادشاهان]] دیگر مقایسه نمیکرد و آن را کاملاً متفاوت میدانستند.<ref>بحارالانوار، ج۱۴، ص۸۵-۸۶؛ نورالثقلین، ج۴، ص۴۵۹-۴۶۰؛ الصافی، ج۶، ص۲۳۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
=== قلمرو [[پادشاهی]] [[سلیمان]]=== | === قلمرو [[پادشاهی]] [[سلیمان]]=== | ||
به [[اعتقاد]] برخی از [[مفسران]]، [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بر همه کره خاکی سلطنت میکرد و همه [[سرزمینها]] [[مطیع]] وی بودند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷؛ تفسیر ثعالبی، ج۴، ص۴۲۵.</ref> برخی این مطلب را که در برخی [[احادیث ضعیف]] نیز آمده است،<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۴۵۹؛ البرهان، ج۳، ص۶۷۴.</ref> [[نادرست]] و داستان خبر آوردن هُدهُد برای سلیمان{{ع}} درباره [[ملکه]] [[سبأ]] و [[مردم]] آنجا و تصریح بر اطلاع نداشتن آن [[حضرت]] در این باره را نافی آن دانستهاند. {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد. او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۲-۲۴.</ref>.<ref>نک: روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۴۳-۴۴۴.</ref> [[آلوسی]] با فرض پذیرش [[حاکمیت]] سلیمان{{ع}} بر همه سرزمینها، گسترش آن را تدریجی دانسته است، چنانکه برخی [[مورخان]] [[ایمان آوردن]] ملکه سبأ و پذیرش [[سلطه]] سلیمان{{ع}} از سوی او را در بیست و پنجمین سال [[حکومت]] آن حضرت دانستهاند.<ref>روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳.</ref> براساس روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} حکومت آن حضرت فقط در محدوده میان [[شامات]] تا [[سرزمین]] [[اصطخر]] قرار داشت.<ref> الخصال، ص۲۴۸.</ref> گزارش [[کتاب مقدس]] درباره قلمرو سلطنت سلیمان{{ع}} و کشورهایی که مملکت وی با آنها [[روابط]] تجاری داشت، به روشنی نشان میدهد که حکومت آن حضرت بر منطقه [[شام]] و [[بیتالمقدس]] و برخی مناطق مجاور آن محدود میشد.<ref>نک: قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۵-۴۸۶، "سلیمان".</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | به [[اعتقاد]] برخی از [[مفسران]]، [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بر همه کره خاکی سلطنت میکرد و همه [[سرزمینها]] [[مطیع]] وی بودند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷؛ تفسیر ثعالبی، ج۴، ص۴۲۵.</ref> برخی این مطلب را که در برخی [[احادیث ضعیف]] نیز آمده است،<ref>نورالثقلین، ج۴، ص۴۵۹؛ البرهان، ج۳، ص۶۷۴.</ref> [[نادرست]] و داستان خبر آوردن هُدهُد برای سلیمان{{ع}} درباره [[ملکه]] [[سبأ]] و [[مردم]] آنجا و تصریح بر اطلاع نداشتن آن [[حضرت]] در این باره را نافی آن دانستهاند. {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد. او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۲-۲۴.</ref>.<ref>نک: روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۴۳-۴۴۴.</ref> [[آلوسی]] با فرض پذیرش [[حاکمیت]] سلیمان{{ع}} بر همه سرزمینها، گسترش آن را تدریجی دانسته است، چنانکه برخی [[مورخان]] [[ایمان آوردن]] ملکه سبأ و پذیرش [[سلطه]] سلیمان{{ع}} از سوی او را در بیست و پنجمین سال [[حکومت]] آن حضرت دانستهاند.<ref>روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳.</ref> براساس روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} حکومت آن حضرت فقط در محدوده میان [[شامات]] تا [[سرزمین]] [[اصطخر]] قرار داشت.<ref> الخصال، ص۲۴۸.</ref> گزارش [[کتاب مقدس]] درباره قلمرو سلطنت سلیمان{{ع}} و کشورهایی که مملکت وی با آنها [[روابط]] تجاری داشت، به روشنی نشان میدهد که حکومت آن حضرت بر منطقه [[شام]] و [[بیتالمقدس]] و برخی مناطق مجاور آن محدود میشد.<ref>نک: قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۵-۴۸۶، "سلیمان".</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[لشکریان]] سلیمان== | ==[[لشکریان]] سلیمان== | ||
[[سپاهیان]] حضرت سلیمان{{ع}} با ترکیبی از افراد [[بشر]]، جنّیان، [[شیاطین]] و پرندگان، هنگام نیاز گردآوری میشدند. هر گروهی با استقرار در جایگاه خود، از پراکندگی و [[درهم]] آمیختگی منع میشدند: {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref> برخی مفسران با استناد به تعبیر {{متن قرآن| فَهُمْ يُوزَعُونَ}} گفتهاند: از آنجا که لشکریان حضرت سلیمان{{ع}} بسیار زیاد و [[منظم]] بودند و هریک جایگاهی مشخص داشت، برای جلوگیری از پراکندگی و [[حفظ]] [[نظم]]، افرادی از هر گروه، نفرات جلویی را نگه میداشتند تا نفرات بعدی به آنان ملحق شوند و همواره [[نظم]] [[سپاه]] را برقرار میساختند.<ref>جامعالبیان، ج۱۹، ص۱۷۳؛ روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۴؛ و نیز نک: التبیان، ج۸، ص۸۴.</ref> برخی [[مفسران]]، جایگاه استقرار نفرات [[انسانی]] را پشت سر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و [[جنیان]] را پشت سر [[انسانها]] دانسته و گفتهاند که پرندگان بالای سر سپاه پرواز کرده و هنگام نیاز بر سر آنان سایه میافکندند. <ref>تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۷۱؛ نیز نک: مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۶.</ref> [[محمد بن کعب قرظی]] در [[وصف]] [[سپاهیان]] انبوه [[سلیمان]]{{ع}} هر یک از عرض و طول [[لشکرگاه]] وی را ۱۰۰ فرسخ دانسته است. به گفته وی هریک از [[آدمیان]]، جنیان، پرندگان و حیوانات [[وحشی]]، ۲۵ فرسخ از آن را به خود اختصاص داده بود.<ref> التبیان، ج۸، ص۸۴؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷.</ref> برخی مانند [[فخر رازی]] با ادعایی به مراتب بزرگتر گفتهاند که همه افراد [[جن]]، [[انس]] و پرندگان جزو سپاه سلیمان{{ع}} بودند.<ref> التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۸۷.</ref> برخی دیگر این ادعا را [[نادرست]] و خلاف [[عقل]] دانسته و معتقدند که داستان خبرآوردن هُدهُد برای حضرت سلیمان{{ع}} درباره [[مردم]] و [[ملکه]] [[سبأ]] آن را [[نفی]] میکند.<ref>روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵۲؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۳۲-۴۳۳.</ref> بر اساس سخنان هُدهُد حضرت سلیمان{{ع}} درباره [[پادشاه]] و مردم سبأ و [[خورشیدپرستی]] آنان اطلاعات موثقی نداشت. {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام» سوره نمل، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref> بر این اساس فقط گروهی از انسانها، جنیان و پرندگان در شمار سپاهیان آن [[حضرت]] بودند. حضور پرندگان در سپاه سلیمان{{ع}}، تکلم آن حضرت با هُدهُد و مورچه و غیر عادی بودن این موضوع سبب شدهاند که برخی مانند فخررازی آنها را در آن [[زمان]] دارای عقل، [[تکلیف]] و حتی [[شریعت]] و پیامبرانی خاص بدانند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۸۷.</ref> این دیدگاه با [[انتقاد]] و [[انکار]] مفسران دیگر روبهرو شده است.<ref>روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵۲.</ref> (هُدهُد) [[قرآن کریم]] در ادامه، آمدن حضرت سلیمان{{ع}} و لشکریانش به وادی نمل و گفتوگوی یک مورچه با همنوعان خود را گزارش کرده است: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}}<ref>«تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانههای خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند» سوره نمل، آیه ۱۸.</ref> برخی با اشاره به سخن مورچه مبنی بر لگدمال شدن همنوعانش، آن را نشان حرکت [[سلیمان]]{{ع}} و لشکریانش بر روی [[زمین]] دانسته <ref>التسهیل، ج۳، ص۹۴؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵۲.</ref> و در نتیجه گزارشهای مربوط به حمل آنها به وسیله باد و قالیچه سلیمان{{ع}} را به شکل غیر مستقیم مورد تردید قرار دادهاند. شماری دیگر با استناد به متعدی شدن {{متن قرآن|أَتَوْا}} با حرف {{متن قرآن|عَلَى}} گفتهاند که آنان از بالا و از طریق [[آسمان]] و نه از روی زمین به آنجا آمدند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۸۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۲۶۲؛ تفسیر نسفی، ج۳، ص۲۰۷.</ref> تعبیر {{متن قرآن|وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}} نشان میدهد که مورچهها از [[عدالت]] و [[مهربانی]] سلیمان{{ع}} و [[سپاهیان]] وی [[آگاه]] بودند و میدانستند که آنان آگاهانه مورچگان را لگدکوب نمیکنند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۱۴۲؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۳۳.</ref> اینکه [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و لشکریانش به کجا و برای چه میرفتند و وادی نمل در کجا قرار داشت، [[قرآن کریم]] چیزی نگفته است، زیرا این امور در [[اهداف تربیتی]] و [[هدایتی]] [[قرآن]] اثری ندارند؛<ref>نمونه، ج۱۵، ص۴۳۲.</ref>ولی [[مفسران]] به آن پرداختهاند. برخی [[هدف]] از گردآوری و حرکت [[سپاه]] را موضوعی مانند [[جنگ]] گفتهاند.<ref>نمونه، ج۱۵، ص۴۳۲.</ref> برخی گفتهاند که آن [[حضرت]] همراه سپاه خویش به [[مکه]] میرفت تا به سبب [[توفیق]] در بنای [[معبد]] [[بیتالمقدس]]، [[مراسم]] [[شکرگزاری]] به جای آورد. این خبر را به فرض صحیح بودن و نداشتن معارض، برخلاف ظاهر [[آیه]] دانستهاند.<ref> روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳.</ref> [[کعب]]، {{متن قرآن|وَادِي النَّمْلِ}} را نزدیک [[طائف]] و [[قتاده]] در منطقه [[شام]] دانسته است.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۹۷؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۴۹۵؛ زاد المسیر، ج۳، ص۳۵۶.</ref> (مورچه) در میان [[لشکریان]] و [[کارگزاران]] [[سلیمان]]{{ع}}، [[جنیان]] و باد به سبب [[خارقالعاده]] بودن [[فرمانروایی]] سلیمان{{ع}} بر آنها برجستگی ویژهای دارند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | [[سپاهیان]] حضرت سلیمان{{ع}} با ترکیبی از افراد [[بشر]]، جنّیان، [[شیاطین]] و پرندگان، هنگام نیاز گردآوری میشدند. هر گروهی با استقرار در جایگاه خود، از پراکندگی و [[درهم]] آمیختگی منع میشدند: {{متن قرآن|وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ}}<ref>«و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند» سوره نمل، آیه ۱۷.</ref> برخی مفسران با استناد به تعبیر {{متن قرآن| فَهُمْ يُوزَعُونَ}} گفتهاند: از آنجا که لشکریان حضرت سلیمان{{ع}} بسیار زیاد و [[منظم]] بودند و هریک جایگاهی مشخص داشت، برای جلوگیری از پراکندگی و [[حفظ]] [[نظم]]، افرادی از هر گروه، نفرات جلویی را نگه میداشتند تا نفرات بعدی به آنان ملحق شوند و همواره [[نظم]] [[سپاه]] را برقرار میساختند.<ref>جامعالبیان، ج۱۹، ص۱۷۳؛ روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۴؛ و نیز نک: التبیان، ج۸، ص۸۴.</ref> برخی [[مفسران]]، جایگاه استقرار نفرات [[انسانی]] را پشت سر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و [[جنیان]] را پشت سر [[انسانها]] دانسته و گفتهاند که پرندگان بالای سر سپاه پرواز کرده و هنگام نیاز بر سر آنان سایه میافکندند. <ref>تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۷۱؛ نیز نک: مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۶.</ref> [[محمد بن کعب قرظی]] در [[وصف]] [[سپاهیان]] انبوه [[سلیمان]]{{ع}} هر یک از عرض و طول [[لشکرگاه]] وی را ۱۰۰ فرسخ دانسته است. به گفته وی هریک از [[آدمیان]]، جنیان، پرندگان و حیوانات [[وحشی]]، ۲۵ فرسخ از آن را به خود اختصاص داده بود.<ref> التبیان، ج۸، ص۸۴؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷.</ref> برخی مانند [[فخر رازی]] با ادعایی به مراتب بزرگتر گفتهاند که همه افراد [[جن]]، [[انس]] و پرندگان جزو سپاه سلیمان{{ع}} بودند.<ref> التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۸۷.</ref> برخی دیگر این ادعا را [[نادرست]] و خلاف [[عقل]] دانسته و معتقدند که داستان خبرآوردن هُدهُد برای حضرت سلیمان{{ع}} درباره [[مردم]] و [[ملکه]] [[سبأ]] آن را [[نفی]] میکند.<ref>روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵۲؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۳۲-۴۳۳.</ref> بر اساس سخنان هُدهُد حضرت سلیمان{{ع}} درباره [[پادشاه]] و مردم سبأ و [[خورشیدپرستی]] آنان اطلاعات موثقی نداشت. {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ}}<ref>«آنگاه (هُدهُد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام» سوره نمل، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref> بر این اساس فقط گروهی از انسانها، جنیان و پرندگان در شمار سپاهیان آن [[حضرت]] بودند. حضور پرندگان در سپاه سلیمان{{ع}}، تکلم آن حضرت با هُدهُد و مورچه و غیر عادی بودن این موضوع سبب شدهاند که برخی مانند فخررازی آنها را در آن [[زمان]] دارای عقل، [[تکلیف]] و حتی [[شریعت]] و پیامبرانی خاص بدانند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۸۷.</ref> این دیدگاه با [[انتقاد]] و [[انکار]] مفسران دیگر روبهرو شده است.<ref>روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵۲.</ref> (هُدهُد) [[قرآن کریم]] در ادامه، آمدن حضرت سلیمان{{ع}} و لشکریانش به وادی نمل و گفتوگوی یک مورچه با همنوعان خود را گزارش کرده است: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}}<ref>«تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانههای خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند» سوره نمل، آیه ۱۸.</ref> برخی با اشاره به سخن مورچه مبنی بر لگدمال شدن همنوعانش، آن را نشان حرکت [[سلیمان]]{{ع}} و لشکریانش بر روی [[زمین]] دانسته <ref>التسهیل، ج۳، ص۹۴؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵۲.</ref> و در نتیجه گزارشهای مربوط به حمل آنها به وسیله باد و قالیچه سلیمان{{ع}} را به شکل غیر مستقیم مورد تردید قرار دادهاند. شماری دیگر با استناد به متعدی شدن {{متن قرآن|أَتَوْا}} با حرف {{متن قرآن|عَلَى}} گفتهاند که آنان از بالا و از طریق [[آسمان]] و نه از روی زمین به آنجا آمدند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۸۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۲۶۲؛ تفسیر نسفی، ج۳، ص۲۰۷.</ref> تعبیر {{متن قرآن|وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ}} نشان میدهد که مورچهها از [[عدالت]] و [[مهربانی]] سلیمان{{ع}} و [[سپاهیان]] وی [[آگاه]] بودند و میدانستند که آنان آگاهانه مورچگان را لگدکوب نمیکنند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۱۴۲؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۳۳.</ref> اینکه [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و لشکریانش به کجا و برای چه میرفتند و وادی نمل در کجا قرار داشت، [[قرآن کریم]] چیزی نگفته است، زیرا این امور در [[اهداف تربیتی]] و [[هدایتی]] [[قرآن]] اثری ندارند؛<ref>نمونه، ج۱۵، ص۴۳۲.</ref>ولی [[مفسران]] به آن پرداختهاند. برخی [[هدف]] از گردآوری و حرکت [[سپاه]] را موضوعی مانند [[جنگ]] گفتهاند.<ref>نمونه، ج۱۵، ص۴۳۲.</ref> برخی گفتهاند که آن [[حضرت]] همراه سپاه خویش به [[مکه]] میرفت تا به سبب [[توفیق]] در بنای [[معبد]] [[بیتالمقدس]]، [[مراسم]] [[شکرگزاری]] به جای آورد. این خبر را به فرض صحیح بودن و نداشتن معارض، برخلاف ظاهر [[آیه]] دانستهاند.<ref> روح المعانی، ج۱۹، ص۱۷۳.</ref> [[کعب]]، {{متن قرآن|وَادِي النَّمْلِ}} را نزدیک [[طائف]] و [[قتاده]] در منطقه [[شام]] دانسته است.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۹۷؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۴۹۵؛ زاد المسیر، ج۳، ص۳۵۶.</ref> (مورچه) در میان [[لشکریان]] و [[کارگزاران]] [[سلیمان]]{{ع}}، [[جنیان]] و باد به سبب [[خارقالعاده]] بودن [[فرمانروایی]] سلیمان{{ع}} بر آنها برجستگی ویژهای دارند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
===[[جن]]=== | ===[[جن]]=== | ||
گروهی از [[جنیان]] تحت [[فرمان]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}}، برای وی کار کرده و در صورت [[نافرمانی]] به وسیله آتشی فروزان [[عذاب]] میشدند: {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref> جنیان بیشتر در کارهای عمرانی به کار گرفته میشدند. برخی از [[مفسران]]، {{متن قرآن|عَذَابِ السَّعِيرِ}} را [[آتش جهنم]] معنا کرده <ref> جامعالبیان، ج۲۲، ص۸۵؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۸.</ref> و برخی دیگر آن را اشاره به [[آتش]] این [[دنیا]] و هماهنگ با [[سیاق آیه]] دانستهاند.<ref> تفسیر شبر، ص۴۰۶؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳؛ نمونه، ج۱۸، ص۳۷.</ref> به [[اعتقاد]] مفسرانی چون [[مقاتل]] و سدّی فرشتهای مراقب آنان بود و در صورت نافرمانی با تازیانهای آتشین و نامرئی آنان را میزد <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۶۱؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۲؛ زادالمسیر، ج۳، ص۴۹۳.</ref> و آنها میسوختند.<ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۲۰۱.</ref> [[قرآن کریم]] در [[آیات]] {{متن قرآن|فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ}}<ref>«پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص. و برخی دیگر را که در بندها به هم بربسته بودند» سوره ص، آیه ۳۶-۳۸.</ref> نیز از رام شدن [[شیاطین]] برای حضرت سلیمان{{ع}} به وسیله [[خداوند]]، [[سخن]] گفته است. از جمله آنها شیاطینی بودند که در غل و زنجیرها به یکدیگر بسته شده بودند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | گروهی از [[جنیان]] تحت [[فرمان]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}}، برای وی کار کرده و در صورت [[نافرمانی]] به وسیله آتشی فروزان [[عذاب]] میشدند: {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref> جنیان بیشتر در کارهای عمرانی به کار گرفته میشدند. برخی از [[مفسران]]، {{متن قرآن|عَذَابِ السَّعِيرِ}} را [[آتش جهنم]] معنا کرده <ref> جامعالبیان، ج۲۲، ص۸۵؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۸.</ref> و برخی دیگر آن را اشاره به [[آتش]] این [[دنیا]] و هماهنگ با [[سیاق آیه]] دانستهاند.<ref> تفسیر شبر، ص۴۰۶؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳؛ نمونه، ج۱۸، ص۳۷.</ref> به [[اعتقاد]] مفسرانی چون [[مقاتل]] و سدّی فرشتهای مراقب آنان بود و در صورت نافرمانی با تازیانهای آتشین و نامرئی آنان را میزد <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۶۱؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۲؛ زادالمسیر، ج۳، ص۴۹۳.</ref> و آنها میسوختند.<ref>مجمعالبیان، ج۸، ص۲۰۱.</ref> [[قرآن کریم]] در [[آیات]] {{متن قرآن|فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ}}<ref>«پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص. و برخی دیگر را که در بندها به هم بربسته بودند» سوره ص، آیه ۳۶-۳۸.</ref> نیز از رام شدن [[شیاطین]] برای حضرت سلیمان{{ع}} به وسیله [[خداوند]]، [[سخن]] گفته است. از جمله آنها شیاطینی بودند که در غل و زنجیرها به یکدیگر بسته شده بودند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
=== باد=== | === باد=== | ||
[[سلطنت]] [[سلیمان]]{{ع}} بر پدیدههای طبیعی همچون باد و [[طوفان]] بر [[قدرت]] [[خارقالعاده]] و فراطبیعی او میافزود. خداوند باد را مسخّر آن [[حضرت]] کرد؛ به گونهای که با وزش نرم هرجا که وی [[اراده]] میکرد میرفت: {{متن قرآن|فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ}}<ref>«پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد» سوره ص، آیه ۳۶.</ref>.<ref>جامعالبیان، ج۲۳، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref> آیهای دیگر از مسخر بودن تندباد حکایت میکند که به فرمان آن حضرت به سوی [[سرزمین]] پر خیر و [[برکت]] [[شام]] ([[بیت المقدس]]) روان میشد: {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>.<ref> مجمع البیان، ج۷، ص۹۳-۹۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۱۳.</ref> باد در هر [[صبح]](از ابتدای [[روز]] تا هنگام ظهر) و عصر (از ظهرتا غروب) مسیر یک ماهه (و در یک روز، مسیر دو ماهه)<ref> مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳.</ref> را طی میکرد: {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref> برخی درباره کاربرد دو تعبیر ظاهراً ناسازگار {{متن قرآن|رُخَاءً}} (ملایم) و {{متن قرآن|عَاصِفَةً}} (تند) گفتهاند که باد کاملاً تحت [[فرمان]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بود و متناسب با نیاز گاهی آرام و گاهی تند میوزید.<ref> جوامع الجامع، ج۲، ص۵۳۴؛ التحریر والتنویر، ج۱۷، ص۹۰؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۱۳.</ref> بنا به [[تفسیری]] دیگر، تندباد [[سلیمان]]{{ع}} و یارانش را کاملاً آرام و بدون آنکه از حرکت سریع آن دچار [[رنج]] و [[ناراحتی]] شوند جابهجا میکرد؛ درست مانند وسایل سریعالسیری مثل هواپیما که سرنشینان آن در عین حرکت با سرعتی بسیار بالا گویا در گوشهای آرام و بیحرکت نشستهاند.<ref> نمونه، ج۱۳، ص۴۷۳.</ref> [[خارقالعاده]] و [[معجزه]] بودن [[سلطه]] بر بادها و نیز استفاده غیر عادی از آن در اداره [[امور حکومتی]] از [[آیات قرآن]] برداشت میشود؛ اما اینکه حضرت سلیمان{{ع}} چگونه بر باد فرمان میراند، سرعت [[سیر]] آن دقیقاً چه اندازه بود، [[سلیمان]]{{ع}} و یارانش بر چه چیزی سوار میشدند و چگونه هنگام حرکت با سرعت باد [[سقوط]] نمیکردند، اموری هستند که [[قرآن کریم]] به آنها نپرداخته است؛ ولی [[مفسران]] در این باره جزئیات فراوانی را گزارش کردهاند که گاه به افسانه و داستانپردازی آمیختهاند و مؤیدی ندارند.<ref>نمونه، ج۱۸، ص۳۵.</ref> به گفته برخی مفسران، حضرت سلیمان{{ع}} و یارانش به وسیله باد به هرجا که میخواستند میرفتند <ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۷۴؛ ج۲۲، ص۸۳-۸۴.</ref> و گستردگی قلمرو [[حاکمیت]] و [[سلطنت]] آن [[حضرت]] وجود چنین مرکب سریعالسیری را اقتضا میکرد تا در صورت نیاز به مناطق دوردست [[کشور]] رفته و [[سرکشی]] کند.<ref> نمونه، ج۱۸، ص۳۸.</ref> | [[سلطنت]] [[سلیمان]]{{ع}} بر پدیدههای طبیعی همچون باد و [[طوفان]] بر [[قدرت]] [[خارقالعاده]] و فراطبیعی او میافزود. خداوند باد را مسخّر آن [[حضرت]] کرد؛ به گونهای که با وزش نرم هرجا که وی [[اراده]] میکرد میرفت: {{متن قرآن|فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ}}<ref>«پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد» سوره ص، آیه ۳۶.</ref>.<ref>جامعالبیان، ج۲۳، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref> آیهای دیگر از مسخر بودن تندباد حکایت میکند که به فرمان آن حضرت به سوی [[سرزمین]] پر خیر و [[برکت]] [[شام]] ([[بیت المقدس]]) روان میشد: {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}}<ref>«و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.</ref>.<ref> مجمع البیان، ج۷، ص۹۳-۹۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۱۳.</ref> باد در هر [[صبح]](از ابتدای [[روز]] تا هنگام ظهر) و عصر (از ظهرتا غروب) مسیر یک ماهه (و در یک روز، مسیر دو ماهه)<ref> مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳.</ref> را طی میکرد: {{متن قرآن|وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و برای سلیمان، باد را (رام کردیم) که (وزش) پگاهانش یک ماه و وزش شامگاهانش یک ماه (راه) بود و چشمه مس گداخته را برای وی روان کردیم و برخی از پریان به اذن پروردگارش پیش او کار میکردند و هر یک از آنان از فرمان ما سر میپیچید بدو از عذاب آتش میچشاندیم» سوره سبأ، آیه ۱۲.</ref> برخی درباره کاربرد دو تعبیر ظاهراً ناسازگار {{متن قرآن|رُخَاءً}} (ملایم) و {{متن قرآن|عَاصِفَةً}} (تند) گفتهاند که باد کاملاً تحت [[فرمان]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بود و متناسب با نیاز گاهی آرام و گاهی تند میوزید.<ref> جوامع الجامع، ج۲، ص۵۳۴؛ التحریر والتنویر، ج۱۷، ص۹۰؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۱۳.</ref> بنا به [[تفسیری]] دیگر، تندباد [[سلیمان]]{{ع}} و یارانش را کاملاً آرام و بدون آنکه از حرکت سریع آن دچار [[رنج]] و [[ناراحتی]] شوند جابهجا میکرد؛ درست مانند وسایل سریعالسیری مثل هواپیما که سرنشینان آن در عین حرکت با سرعتی بسیار بالا گویا در گوشهای آرام و بیحرکت نشستهاند.<ref> نمونه، ج۱۳، ص۴۷۳.</ref> [[خارقالعاده]] و [[معجزه]] بودن [[سلطه]] بر بادها و نیز استفاده غیر عادی از آن در اداره [[امور حکومتی]] از [[آیات قرآن]] برداشت میشود؛ اما اینکه حضرت سلیمان{{ع}} چگونه بر باد فرمان میراند، سرعت [[سیر]] آن دقیقاً چه اندازه بود، [[سلیمان]]{{ع}} و یارانش بر چه چیزی سوار میشدند و چگونه هنگام حرکت با سرعت باد [[سقوط]] نمیکردند، اموری هستند که [[قرآن کریم]] به آنها نپرداخته است؛ ولی [[مفسران]] در این باره جزئیات فراوانی را گزارش کردهاند که گاه به افسانه و داستانپردازی آمیختهاند و مؤیدی ندارند.<ref>نمونه، ج۱۸، ص۳۵.</ref> به گفته برخی مفسران، حضرت سلیمان{{ع}} و یارانش به وسیله باد به هرجا که میخواستند میرفتند <ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۷۴؛ ج۲۲، ص۸۳-۸۴.</ref> و گستردگی قلمرو [[حاکمیت]] و [[سلطنت]] آن [[حضرت]] وجود چنین مرکب سریعالسیری را اقتضا میکرد تا در صورت نیاز به مناطق دوردست [[کشور]] رفته و [[سرکشی]] کند.<ref> نمونه، ج۱۸، ص۳۸.</ref> | ||
در برخی گزارشها از مناطق و شهرهایی مانند چین، دجله، [[دمشق]]، کابل، [[قزوین]]، اصبهان ([[اصفهان]])<ref> جامع البیان، ج۲۳، ص۱۹۰؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۵۹۹؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۴۰-۴۱.</ref> و مانند آنها یاد شده است که افزون بر فاصله با یکدیگر، از مرکز [[فرمانروایی]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ([[بیتالمقدس]]) نیز فاصله بسیاری داشتهاند؛ ولی آن [[حضرت]] و همراهانش به کمک باد، صبح را در یکی، ظهر را در دیگری و شب را در سومی به سر بردهاند؛<ref>نک: جامع البیان، ج۱۷، ص۷۴؛ ج۲۳، ص۱۹۰؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۸؛ التبیان، ج۸، ص۳۸۲.</ref> همچنین گفتهاند: باد را در [[اداره امور]] [[کشور]] مانند [[نقل]] و انتقالات [[جنگی]]، حرکت کشتیها، صادرات و واردات کالاهای تجاری به کار میگرفتند.<ref> التحریر والتنویر، ج۲۲، ص۲۷.</ref> به گفته [[وهب بن منبه]] حضرت سلیمان{{ع}} که غالباً درگیر [[جنگ]] و [[نبرد]] بود، هنگام عزیمت به جنگ همه [[لشکریان]]، حیوانات و سلاحهای جنگی را همراه خود بر تختهای چوبین سوار میکرد و باد به [[فرمان]] وی آن تخته را به پرواز درآورده و در سریعترین وقت ممکن به مقصد مورد نظر میرساند.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۷۳-۷۴.</ref> از [[محمد بن کعب]] قرظی نیز نقل شده که حضرت سلیمان{{ع}} ۱۰۰۰ [[خانه]] شیشهای بر روی چوب بنا کرده بود. همسرانش در آنها جای میگرفتند و باد به فرمان [[سلیمان]]{{ع}} آنها را حمل میکرد.<ref> مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۵؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۴۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷.</ref> بنا به گزارشی دیگر، آن حضرت روزی از بیتالمقدس خارج شد، در حالی که ۳۰۰۰۰۰ نفر از [[جنیان]] در سمت چپ وی و به همان تعداد از افراد [[بشر]] در سمت راست او روی صندلی ([[کرسی]]) نشسته بودند. پرندگان به فرمان آن حضرت بر سر همه آنان سایه افکندند و باد آنان را به ایوان کسرا در [[مداین]] برد و شبهنگام دوباره به [[بیت المقدس]] بازگرداند و صبح فردا دوباره به [[شهر]] دوردست دیگری به نام ترکاوان (برکاوان) برد.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳۸؛ تفسیر ابو حمزه ثمالی، ص۲۸۴.</ref> برخی برای باورپذیر کردن [[سلطه]] سلیمان{{ع}} بر باد تلاش کردهاند با اشاره به مزروعی بودن بیشتر زمینهای مملکت وی و قرار گرفتن آنها در سواحل دریای مدیترانه، استفاده از باد را به امور عادی و طبیعی [[کشاورزی]] مانند گردهافشانی گلها و گیاهان، جداسازی گندم و جو از کاه و نیز کشتیرانی محدود سازند، در حالی که این [[تفسیر]] با [[آیات]] بیانگر [[تسخیر]] باد برای [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[سازگاری]] ندارد.<ref>نمونه، ج۱۳، ص۴۷۴.</ref> به گفته [[مقاتل]]، [[شیاطین]] فرشی زربافت و ابریشمین به اندازه یک فرسخ در یک فرسخ بافته بودند. در وسط آن منبری از طلا و ۳۰۰۰ تخت طلایی و نقرهای پیرامون آن تخت میگذاشتند. حضرت سلیمان{{ع}} بر آن [[منبر]]، [[پیامبران]] بر تختهای طلایی و [[علما]] بر تختهای نقرهای مینشستند. [[مردم]] نیز گرداگرد علما و [[جنیان]] و شیاطین در اطراف [[انسانها]] قرار گرفته و پرندگان بالای سر همه آنها سایه میافکندند و باد فرش را بلند کرده و همه آنها را به مقصد مورد نظر میبرد.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۹۶؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۵.</ref> برخی بدون پرداختن به جزئیات یاد شده از قالیچهای سخن گفتهاند که [[سلیمان]] [[نبی]]{{ع}} هنگام [[سفر]] [[فرمان]] میداد تا گروهی از [[جن]]، [[انس]] و پرندگان روی آن جمع شوند و آنگاه باد به [[دستور]] آن [[حضرت]] قالیچه را میان [[زمین]] و [[آسمان]] به حرکت در میآورد.<ref>نک: تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | در برخی گزارشها از مناطق و شهرهایی مانند چین، دجله، [[دمشق]]، کابل، [[قزوین]]، اصبهان ([[اصفهان]])<ref> جامع البیان، ج۲۳، ص۱۹۰؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۵۹۹؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۴۰-۴۱.</ref> و مانند آنها یاد شده است که افزون بر فاصله با یکدیگر، از مرکز [[فرمانروایی]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} ([[بیتالمقدس]]) نیز فاصله بسیاری داشتهاند؛ ولی آن [[حضرت]] و همراهانش به کمک باد، صبح را در یکی، ظهر را در دیگری و شب را در سومی به سر بردهاند؛<ref>نک: جامع البیان، ج۱۷، ص۷۴؛ ج۲۳، ص۱۹۰؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۸؛ التبیان، ج۸، ص۳۸۲.</ref> همچنین گفتهاند: باد را در [[اداره امور]] [[کشور]] مانند [[نقل]] و انتقالات [[جنگی]]، حرکت کشتیها، صادرات و واردات کالاهای تجاری به کار میگرفتند.<ref> التحریر والتنویر، ج۲۲، ص۲۷.</ref> به گفته [[وهب بن منبه]] حضرت سلیمان{{ع}} که غالباً درگیر [[جنگ]] و [[نبرد]] بود، هنگام عزیمت به جنگ همه [[لشکریان]]، حیوانات و سلاحهای جنگی را همراه خود بر تختهای چوبین سوار میکرد و باد به [[فرمان]] وی آن تخته را به پرواز درآورده و در سریعترین وقت ممکن به مقصد مورد نظر میرساند.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۷۳-۷۴.</ref> از [[محمد بن کعب]] قرظی نیز نقل شده که حضرت سلیمان{{ع}} ۱۰۰۰ [[خانه]] شیشهای بر روی چوب بنا کرده بود. همسرانش در آنها جای میگرفتند و باد به فرمان [[سلیمان]]{{ع}} آنها را حمل میکرد.<ref> مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۵؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۴۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷.</ref> بنا به گزارشی دیگر، آن حضرت روزی از بیتالمقدس خارج شد، در حالی که ۳۰۰۰۰۰ نفر از [[جنیان]] در سمت چپ وی و به همان تعداد از افراد [[بشر]] در سمت راست او روی صندلی ([[کرسی]]) نشسته بودند. پرندگان به فرمان آن حضرت بر سر همه آنان سایه افکندند و باد آنان را به ایوان کسرا در [[مداین]] برد و شبهنگام دوباره به [[بیت المقدس]] بازگرداند و صبح فردا دوباره به [[شهر]] دوردست دیگری به نام ترکاوان (برکاوان) برد.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳۸؛ تفسیر ابو حمزه ثمالی، ص۲۸۴.</ref> برخی برای باورپذیر کردن [[سلطه]] سلیمان{{ع}} بر باد تلاش کردهاند با اشاره به مزروعی بودن بیشتر زمینهای مملکت وی و قرار گرفتن آنها در سواحل دریای مدیترانه، استفاده از باد را به امور عادی و طبیعی [[کشاورزی]] مانند گردهافشانی گلها و گیاهان، جداسازی گندم و جو از کاه و نیز کشتیرانی محدود سازند، در حالی که این [[تفسیر]] با [[آیات]] بیانگر [[تسخیر]] باد برای [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[سازگاری]] ندارد.<ref>نمونه، ج۱۳، ص۴۷۴.</ref> به گفته [[مقاتل]]، [[شیاطین]] فرشی زربافت و ابریشمین به اندازه یک فرسخ در یک فرسخ بافته بودند. در وسط آن منبری از طلا و ۳۰۰۰ تخت طلایی و نقرهای پیرامون آن تخت میگذاشتند. حضرت سلیمان{{ع}} بر آن [[منبر]]، [[پیامبران]] بر تختهای طلایی و [[علما]] بر تختهای نقرهای مینشستند. [[مردم]] نیز گرداگرد علما و [[جنیان]] و شیاطین در اطراف [[انسانها]] قرار گرفته و پرندگان بالای سر همه آنها سایه میافکندند و باد فرش را بلند کرده و همه آنها را به مقصد مورد نظر میبرد.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۹۶؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۳۳۵.</ref> برخی بدون پرداختن به جزئیات یاد شده از قالیچهای سخن گفتهاند که [[سلیمان]] [[نبی]]{{ع}} هنگام [[سفر]] [[فرمان]] میداد تا گروهی از [[جن]]، [[انس]] و پرندگان روی آن جمع شوند و آنگاه باد به [[دستور]] آن [[حضرت]] قالیچه را میان [[زمین]] و [[آسمان]] به حرکت در میآورد.<ref>نک: تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==سان دیدن از اسبان [[جنگی]]== | ==سان دیدن از اسبان [[جنگی]]== | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
##کاربرد {{متن قرآن|مَسْحًا}} به معنای {{عربی|"ضرباً"}} یا {{عربی|"قطعاً"}} در [[زبان عربی]] بسیار نادر است. | ##کاربرد {{متن قرآن|مَسْحًا}} به معنای {{عربی|"ضرباً"}} یا {{عربی|"قطعاً"}} در [[زبان عربی]] بسیار نادر است. | ||
##در قضا شدن نماز فرضی، هیچ تقصیری متوجه اسبها نبود. اگر چنین کاری درست باشد، باید حضرت سلیمان{{ع}} هر چیزی را که مایه [[غفلت]] از نماز باشد نابود میکرد. | ##در قضا شدن نماز فرضی، هیچ تقصیری متوجه اسبها نبود. اگر چنین کاری درست باشد، باید حضرت سلیمان{{ع}} هر چیزی را که مایه [[غفلت]] از نماز باشد نابود میکرد. | ||
#براساس تفسیر چهارم هر دو [[ضمیر]] در {{متن قرآن|تَوَارَتْ}} و {{متن قرآن|رُدُّوهَا}} به اسبان بازگشته و {{متن قرآن|مَسْحًا}} به معنای دست کشیدن و نوازش کردن است و نسبت غفلت از [[یاد خدا]] و کشتن اسبان به حضرت سلیمان{{ع}} بر خلاف ظاهر [[آیات]] و مبانی پذیرفته شده [[کلامی]] بوده و با هیچیک از توجیههای یاد شده درست نیست. برپایه این تفسیر، حضرت سلیمان{{ع}} عصر یکی از روزها از سوارهنظامِ آماده برای [[جهاد]] سان میدید. از آنجا که اسبهای تندرو از عناصر مهم سپاهی نیرومند و برای [[پادشاهی]] [[عادل]] و با [[نفوذ]] حائز اهمیتاند، این موضوع پس از یادکرد [[سلیمان]]{{ع}} و به عنوان نمونهای از کار او بازگو شده است. در ادامه، [[سلیمان]]{{ع}} علاقه خود به اسبها را دارای [[صبغه]] [[الهی]] و به سبب بهکارگیری آنها برای جهاد با [[دشمنان خدا]]، عاری از هرگونه [[دنیاگرایی]] و [[هواپرستی]] خواند: {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ}}<ref>«گفت: من دوستی این اسبان را به یاد پروردگارم دوست میدارم (و فرمان داد آنها را دواندند و به تماشا ایستاد) تا (از دیدگانش) پنهان شدند» سوره ص، آیه ۳۲.</ref> آن [[حضرت]] همچنان اسبها را نظاره میکرد تا اینکه از دیدگانش پنهان شدند ([[تورات]]). این صحنه به قدری [[زیبا]] و نشاطآور بود که [[سلیمان]]{{ع}} [[دستور]] داد بار دیگر اسبها را نزد او بازگردانند {{متن قرآن|رُدُّوهَا عَلَيَّ}}<ref>«آنها را نزد من بازگردانید! » سوره ص، آیه ۳۳.</ref> و آنگاه با دست کشیدن بر گردن و ساق، آنها را نوازش کرد.<ref> نمونه، ج۱۹، ص۲۷۳؛ خلفیات کتاب مأساة الزهراء، ج۱، ص۳۷۵.</ref> این [[تفسیر]] که صورت کمرنگ آن از سوی کسانی مانند [[سید مرتضی]]، [[فخر رازی]] و [[مجلسی]] مطرح شده، کاملاً با ظاهر [[آیات]] سازگار است و هماهنگی آنها را به هم نمیزند؛ همچنین بر اساس آن هیچ خطایی متوجه [[حضرت سلیمان]]{{ع}} نیست تا [[نیازمند]] توجیه باشد.<ref>تنزیه الانبیاء، ص۱۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۰۴؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | #براساس تفسیر چهارم هر دو [[ضمیر]] در {{متن قرآن|تَوَارَتْ}} و {{متن قرآن|رُدُّوهَا}} به اسبان بازگشته و {{متن قرآن|مَسْحًا}} به معنای دست کشیدن و نوازش کردن است و نسبت غفلت از [[یاد خدا]] و کشتن اسبان به حضرت سلیمان{{ع}} بر خلاف ظاهر [[آیات]] و مبانی پذیرفته شده [[کلامی]] بوده و با هیچیک از توجیههای یاد شده درست نیست. برپایه این تفسیر، حضرت سلیمان{{ع}} عصر یکی از روزها از سوارهنظامِ آماده برای [[جهاد]] سان میدید. از آنجا که اسبهای تندرو از عناصر مهم سپاهی نیرومند و برای [[پادشاهی]] [[عادل]] و با [[نفوذ]] حائز اهمیتاند، این موضوع پس از یادکرد [[سلیمان]]{{ع}} و به عنوان نمونهای از کار او بازگو شده است. در ادامه، [[سلیمان]]{{ع}} علاقه خود به اسبها را دارای [[صبغه]] [[الهی]] و به سبب بهکارگیری آنها برای جهاد با [[دشمنان خدا]]، عاری از هرگونه [[دنیاگرایی]] و [[هواپرستی]] خواند: {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ}}<ref>«گفت: من دوستی این اسبان را به یاد پروردگارم دوست میدارم (و فرمان داد آنها را دواندند و به تماشا ایستاد) تا (از دیدگانش) پنهان شدند» سوره ص، آیه ۳۲.</ref> آن [[حضرت]] همچنان اسبها را نظاره میکرد تا اینکه از دیدگانش پنهان شدند ([[تورات]]). این صحنه به قدری [[زیبا]] و نشاطآور بود که [[سلیمان]]{{ع}} [[دستور]] داد بار دیگر اسبها را نزد او بازگردانند {{متن قرآن|رُدُّوهَا عَلَيَّ}}<ref>«آنها را نزد من بازگردانید! » سوره ص، آیه ۳۳.</ref> و آنگاه با دست کشیدن بر گردن و ساق، آنها را نوازش کرد.<ref> نمونه، ج۱۹، ص۲۷۳؛ خلفیات کتاب مأساة الزهراء، ج۱، ص۳۷۵.</ref> این [[تفسیر]] که صورت کمرنگ آن از سوی کسانی مانند [[سید مرتضی]]، [[فخر رازی]] و [[مجلسی]] مطرح شده، کاملاً با ظاهر [[آیات]] سازگار است و هماهنگی آنها را به هم نمیزند؛ همچنین بر اساس آن هیچ خطایی متوجه [[حضرت سلیمان]]{{ع}} نیست تا [[نیازمند]] توجیه باشد.<ref>تنزیه الانبیاء، ص۱۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۰۴؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==کارهای عمرانی سلیمان== | ==کارهای عمرانی سلیمان== | ||
بر اساس گزارش [[کتاب مقدس]]، [[سلیمان]]{{ع}} بناها، قلعه و حصارهای متعددی در [[شهر]] [[اورشلیم]] ساخت که هیکل سلیمان{{ع}} و قصر او از معروفترین آنهاست.<ref>کتاب مقدس، اول تواریخ ۲۹: ۱-۶؛ اول پادشاهان: ۵-۷؛ قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۴-۴۸۵.</ref> برپایه [[آیات قرآن]] [[جنیان]] به [[فرمان]] سلیمان{{ع}} به کار ساختن [[معابد]]،<ref> المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳.</ref> [[مجسمه]]ها، ظرفهای بزرگ حوض مانند و دیگهای بزرگِ غیر متحرک میپرداختند: {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه میخواست از محرابها و تندیسها و کاسههای بزرگ حوضمانند و دیگهای استوار (جابهجا ناشدنی) برای او میساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | بر اساس گزارش [[کتاب مقدس]]، [[سلیمان]]{{ع}} بناها، قلعه و حصارهای متعددی در [[شهر]] [[اورشلیم]] ساخت که هیکل سلیمان{{ع}} و قصر او از معروفترین آنهاست.<ref>کتاب مقدس، اول تواریخ ۲۹: ۱-۶؛ اول پادشاهان: ۵-۷؛ قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۴-۴۸۵.</ref> برپایه [[آیات قرآن]] [[جنیان]] به [[فرمان]] سلیمان{{ع}} به کار ساختن [[معابد]]،<ref> المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳.</ref> [[مجسمه]]ها، ظرفهای بزرگ حوض مانند و دیگهای بزرگِ غیر متحرک میپرداختند: {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه میخواست از محرابها و تندیسها و کاسههای بزرگ حوضمانند و دیگهای استوار (جابهجا ناشدنی) برای او میساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
===بناهای بزرگ و باشکوه=== | ===بناهای بزرگ و باشکوه=== | ||
[[مفسران]] با [[اختلاف]] در معنای {{متن قرآن|مَحَارِيبَ}} آن را به مواردی مانند کاخها، [[مساجد]] (معابد) و خانههای بزرگ معنا کردهاند.<ref> تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۷۴؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۱۲۲.</ref> براساس [[آیه]] {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref> [[کاخ]] حضرت سلیمان{{ع}} از آبگینه و شیشههای [[صیقل]] داده شده ساخته شده بود؛ به گونهای که وقتی [[ملکه]] سبأ در آن گام نهاد به [[گمان]] اینکه برکه آب است، [[جامه]] از ساقهایش برگرفت و هنگامی که با توضیح حضرت سلیمان{{ع}} به [[اشتباه]] خود پی برد، دریافت که چنین کاخی نشانه [[نبوت]] اوست و [[انسان]] عادی [[قدرت]] چنین کاری ندارد و بر همین اساس به خدای یگانه [[ایمان]] آورد. با توجه به این ویژگیها میتوان ساختن چنین [[کاخ]] و بناهای باشکوهی را کار [[جنیان]] دانست و با توجه به تعبیر متفاوت [[قرآن]] {{متن قرآن|مَّحَارِيبَ}} و {{متن قرآن|صَّرْحَ}} محاریب را اشاره به بناهای باشکوه دیگری مانند [[معابد]] از جمله [[معبد]] باشکوه [[اورشلیم]]، مشهور به هیکل [[سلیمان]] دانست. | [[مفسران]] با [[اختلاف]] در معنای {{متن قرآن|مَحَارِيبَ}} آن را به مواردی مانند کاخها، [[مساجد]] (معابد) و خانههای بزرگ معنا کردهاند.<ref> تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۷۴؛ کشف الاسرار، ج۸، ص۱۲۲.</ref> براساس [[آیه]] {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref> [[کاخ]] حضرت سلیمان{{ع}} از آبگینه و شیشههای [[صیقل]] داده شده ساخته شده بود؛ به گونهای که وقتی [[ملکه]] سبأ در آن گام نهاد به [[گمان]] اینکه برکه آب است، [[جامه]] از ساقهایش برگرفت و هنگامی که با توضیح حضرت سلیمان{{ع}} به [[اشتباه]] خود پی برد، دریافت که چنین کاخی نشانه [[نبوت]] اوست و [[انسان]] عادی [[قدرت]] چنین کاری ندارد و بر همین اساس به خدای یگانه [[ایمان]] آورد. با توجه به این ویژگیها میتوان ساختن چنین [[کاخ]] و بناهای باشکوهی را کار [[جنیان]] دانست و با توجه به تعبیر متفاوت [[قرآن]] {{متن قرآن|مَّحَارِيبَ}} و {{متن قرآن|صَّرْحَ}} محاریب را اشاره به بناهای باشکوه دیگری مانند [[معابد]] از جمله [[معبد]] باشکوه [[اورشلیم]]، مشهور به هیکل [[سلیمان]] دانست. | ||
به [[عقیده]] جبایی [[شهر]] و [[مسجد]] (معبد) [[بیتالمقدس]] به [[دستور]] سلیمان{{ع}} و به دست جنیان ساخته شد. آن [[حضرت]] جنیان و [[شیاطین]] را فراخواند و هر گروهی را به کاری گماشت. شماری از آنها به استخراج سنگ مرمر و بلورهای سفید و زلال از [[معادن]] [[مأمور]] شدند و پس از آنکه شهر [[بیت المقدس]] از سنگ مرمر در ۱۲ بخش برای اسکان [[اسباط دوازدهگانه]] [[بنیاسرائیل]] ساخته شد، بنای مسجد بیتالمقدس (معبد) آغاز گردید. گروهی از شیاطین به استخراج دُر و گوهر از دریا، دستهای به تهیه مُشک، عنبر و عطریات دیگر، شماری به آوردن طلا و یاقوت و تعدادی هم به تهیه جواهرات و سنگهای قیمتی مأمور شدند؛ آنگاه صنعتگران سنگها را به شکل [[الواح]] تراشیده و همه جواهرات و لؤلؤها را پرداخت کردند و معبد بیتالمقدس از سنگهای رخام سفید، زرد و سبز، ستونهای آن از بلور، سقف آن از جواهر و دیوارهایش از لؤلؤ، یاقوت و جواهر و کف آن با الواح فیروزهای ساخته شد؛ به گونهای که در روی [[زمین]] هیچ بنایی به [[زیبایی]] و [[روشنایی]] آن یافت نمیشد.<ref> نک: مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۸ - ۵۹۹.</ref> [[بخت]] النصر با [[تسلط]] بر [[بنیاسرائیل]]، [[شهر]] بیتالمقدس و معبد آن را ویران کرد و همه طلاها، جواهرات و سنگهای قیمتی آن را به یغما برد.<ref> مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | به [[عقیده]] جبایی [[شهر]] و [[مسجد]] (معبد) [[بیتالمقدس]] به [[دستور]] سلیمان{{ع}} و به دست جنیان ساخته شد. آن [[حضرت]] جنیان و [[شیاطین]] را فراخواند و هر گروهی را به کاری گماشت. شماری از آنها به استخراج سنگ مرمر و بلورهای سفید و زلال از [[معادن]] [[مأمور]] شدند و پس از آنکه شهر [[بیت المقدس]] از سنگ مرمر در ۱۲ بخش برای اسکان [[اسباط دوازدهگانه]] [[بنیاسرائیل]] ساخته شد، بنای مسجد بیتالمقدس (معبد) آغاز گردید. گروهی از شیاطین به استخراج دُر و گوهر از دریا، دستهای به تهیه مُشک، عنبر و عطریات دیگر، شماری به آوردن طلا و یاقوت و تعدادی هم به تهیه جواهرات و سنگهای قیمتی مأمور شدند؛ آنگاه صنعتگران سنگها را به شکل [[الواح]] تراشیده و همه جواهرات و لؤلؤها را پرداخت کردند و معبد بیتالمقدس از سنگهای رخام سفید، زرد و سبز، ستونهای آن از بلور، سقف آن از جواهر و دیوارهایش از لؤلؤ، یاقوت و جواهر و کف آن با الواح فیروزهای ساخته شد؛ به گونهای که در روی [[زمین]] هیچ بنایی به [[زیبایی]] و [[روشنایی]] آن یافت نمیشد.<ref> نک: مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۸ - ۵۹۹.</ref> [[بخت]] النصر با [[تسلط]] بر [[بنیاسرائیل]]، [[شهر]] بیتالمقدس و معبد آن را ویران کرد و همه طلاها، جواهرات و سنگهای قیمتی آن را به یغما برد.<ref> مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
===مجسمهها=== | ===مجسمهها=== | ||
درباره صورت مجسمه ساخته شده جنیان نیز دیدگاه یکسانی وجود ندارد: برخی هماهنگ با قرآن {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه میخواست از محرابها و تندیسها و کاسههای بزرگ حوضمانند و دیگهای استوار (جابهجا ناشدنی) برای او میساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref> بدون پرداختن به جزئیات از ساختن تندیسهای مورد نظر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[سخن]] گفتهاند.<ref>التبیان، ج۸، ص۳۸۳.</ref> برخی دیگر با توجه به [[حرمت]] ساختن مجسمه جانداران در [[اسلام]]، مراد از {{متن قرآن|تَمَاثِيلَ}} را مجسمه درخت، [[خورشید]]، ماه، [[ستاره]] و مانند آن دانستهاند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۲۸۲.</ref> در [[حدیثی]] منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} نیز مراد از {{متن قرآن|تَمَاثِيلَ}}، تندیس درخت و مانند آن دانسته و ساختن مجسمه [[زنان]] و مردان [[نفی]] شده است.<ref> الکافی، ج ۶، ص ۴۷۷؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۰۰.</ref> شماری دیگر گفتهاند که آنان تندیس [[فرشتگان]]، [[انبیا]] و [[صالحان]] را برای [[نصب]] در [[معابد]] میساختند تا [[مردم]] برای [[عبادت]] [[خداوند]] از آنان [[الگو]] بگیرند. براساس این دیدگاه و در پاسخ به چالش حرمت مجسمهسازی، [[قبح]] آن را غیر [[عقلی]] دانسته و از امکان جواز آن در آن [[زمان]] سخن گفتهاند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۲۸۲.</ref> (مجسمهسازی) دیدگاه چهارمی مراد از {{متن قرآن|تَمَاثِيلَ}} را مجسمه حیوانات، از جمله درندگان بر روی تخت [[سلطنت]] [[سلیمان]]{{ع}} با [[هدف]] افزایش [[هیبت]] و [[شکوه]] دانسته واز ساخت تندیس دو شیر در پایین تخت و دو [[عقاب]] در بالای آن سخن گفتهاند. بر اساس این گزارش، هنگامی که حضرت سلیمان{{ع}} میخواست بر تخت بنشیند، شیرها دستان خود را پیش پای وی میگشودند و هنگامی که بر تخت مینشست، تندیس عقابها با بالهای خود بر سر آن [[حضرت]] سایه میافکندند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۲۸۲؛ التبیان، ج۸، ص۳۸۳.</ref> براساس برخی از پرداختهای این [[روایت]]، کسی جز حضرت سلیمان{{ع}} نمیدانست که چگونه بر آن تخت جلوس کند، از همینرو زمانی که بختالنصر پس از اشغال [[بیتالمقدس]] خواست بر [[تخت سلیمان]]{{ع}} بنشیند، تندیس شیر دست خود را بلند کرد و پای بختالنصر را از هم [[درید]] و او بیهوش بر [[زمین]] افتاد. پس از آن کسی را یارای نشستن بر آن تخت نبود.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۰.</ref> گزارشهای [[کتاب مقدس]] از [[تزیین]] تخت و هیکل سلیمان و ساختمانهای دیگر به وسیله تصاویر شیر و [[نخل]] خرما حکایت میکنند.<ref>کتاب مقدس، اول پادشاهان ۶-۷؛ دوم تواریخ ۳-۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | درباره صورت مجسمه ساخته شده جنیان نیز دیدگاه یکسانی وجود ندارد: برخی هماهنگ با قرآن {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه میخواست از محرابها و تندیسها و کاسههای بزرگ حوضمانند و دیگهای استوار (جابهجا ناشدنی) برای او میساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref> بدون پرداختن به جزئیات از ساختن تندیسهای مورد نظر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[سخن]] گفتهاند.<ref>التبیان، ج۸، ص۳۸۳.</ref> برخی دیگر با توجه به [[حرمت]] ساختن مجسمه جانداران در [[اسلام]]، مراد از {{متن قرآن|تَمَاثِيلَ}} را مجسمه درخت، [[خورشید]]، ماه، [[ستاره]] و مانند آن دانستهاند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۲۸۲.</ref> در [[حدیثی]] منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} نیز مراد از {{متن قرآن|تَمَاثِيلَ}}، تندیس درخت و مانند آن دانسته و ساختن مجسمه [[زنان]] و مردان [[نفی]] شده است.<ref> الکافی، ج ۶، ص ۴۷۷؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۰۰.</ref> شماری دیگر گفتهاند که آنان تندیس [[فرشتگان]]، [[انبیا]] و [[صالحان]] را برای [[نصب]] در [[معابد]] میساختند تا [[مردم]] برای [[عبادت]] [[خداوند]] از آنان [[الگو]] بگیرند. براساس این دیدگاه و در پاسخ به چالش حرمت مجسمهسازی، [[قبح]] آن را غیر [[عقلی]] دانسته و از امکان جواز آن در آن [[زمان]] سخن گفتهاند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۲۸۲.</ref> (مجسمهسازی) دیدگاه چهارمی مراد از {{متن قرآن|تَمَاثِيلَ}} را مجسمه حیوانات، از جمله درندگان بر روی تخت [[سلطنت]] [[سلیمان]]{{ع}} با [[هدف]] افزایش [[هیبت]] و [[شکوه]] دانسته واز ساخت تندیس دو شیر در پایین تخت و دو [[عقاب]] در بالای آن سخن گفتهاند. بر اساس این گزارش، هنگامی که حضرت سلیمان{{ع}} میخواست بر تخت بنشیند، شیرها دستان خود را پیش پای وی میگشودند و هنگامی که بر تخت مینشست، تندیس عقابها با بالهای خود بر سر آن [[حضرت]] سایه میافکندند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۲۸۲؛ التبیان، ج۸، ص۳۸۳.</ref> براساس برخی از پرداختهای این [[روایت]]، کسی جز حضرت سلیمان{{ع}} نمیدانست که چگونه بر آن تخت جلوس کند، از همینرو زمانی که بختالنصر پس از اشغال [[بیتالمقدس]] خواست بر [[تخت سلیمان]]{{ع}} بنشیند، تندیس شیر دست خود را بلند کرد و پای بختالنصر را از هم [[درید]] و او بیهوش بر [[زمین]] افتاد. پس از آن کسی را یارای نشستن بر آن تخت نبود.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۰.</ref> گزارشهای [[کتاب مقدس]] از [[تزیین]] تخت و هیکل سلیمان و ساختمانهای دیگر به وسیله تصاویر شیر و [[نخل]] خرما حکایت میکنند.<ref>کتاب مقدس، اول پادشاهان ۶-۷؛ دوم تواریخ ۳-۴.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
===ظروف و حوضچهها=== | ===ظروف و حوضچهها=== | ||
ساختن ظرف بزرگ مانند [[حوض]] آبخوری شتران {{متن قرآن|جِفَانٍ كَالْجَوَابِ}}<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۶۱؛ جامعالبیان، ج۲۲، ص۸۸؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۰۰.</ref> و دیگهای بزرگِ غیر متحرک {{متن قرآن|قُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ}} کار دیگری بود که [[جنیان]] به آن میپرداختند. به [[عقیده]] [[مفسران]]، ظروف و دیگهای یاد شده برای پختن [[غذا]] و خوردن آن مورد استفاده [[سپاهیان]] انبوه [[سلیمان]]{{ع}} قرار میگرفتند.<ref>جامعالبیان، ج۲۲، ص۸۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۰؛ نمونه، ج۱۸، ص۴۰.</ref> برخی مفسران در [[وصف]] بزرگی ظرفهای غذا از نشستن ۱۰۰۰ نفر پیرامون هر یک از آنها سخن گفته <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۶۱؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۰۰؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۶۷۴.</ref> و غیر قابل حرکت بودن دیگها را به سبب بزرگی و سنگینی آنها دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۸۸؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۳؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۶۷۴.</ref> [[کتاب مقدس]] از حوضها، استخرها، قناتها و برکههای بسیار بزرگ سلیمان در جنوب غربی [[بیت]] لحم یاد میکند که برخی از سنگ تراشیده شده و برای تأمین آب [[اورشلیم]] و آبیاری باغها مورد استفاده قرار میگرفتهاند.<ref> کتاب مقدس، جامعه ۲: ۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۷-۴۸۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | ساختن ظرف بزرگ مانند [[حوض]] آبخوری شتران {{متن قرآن|جِفَانٍ كَالْجَوَابِ}}<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۶۱؛ جامعالبیان، ج۲۲، ص۸۸؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۰۰.</ref> و دیگهای بزرگِ غیر متحرک {{متن قرآن|قُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ}} کار دیگری بود که [[جنیان]] به آن میپرداختند. به [[عقیده]] [[مفسران]]، ظروف و دیگهای یاد شده برای پختن [[غذا]] و خوردن آن مورد استفاده [[سپاهیان]] انبوه [[سلیمان]]{{ع}} قرار میگرفتند.<ref>جامعالبیان، ج۲۲، ص۸۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۰؛ نمونه، ج۱۸، ص۴۰.</ref> برخی مفسران در [[وصف]] بزرگی ظرفهای غذا از نشستن ۱۰۰۰ نفر پیرامون هر یک از آنها سخن گفته <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۶۱؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۰۰؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۶۷۴.</ref> و غیر قابل حرکت بودن دیگها را به سبب بزرگی و سنگینی آنها دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۸۸؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۳؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۶۷۴.</ref> [[کتاب مقدس]] از حوضها، استخرها، قناتها و برکههای بسیار بزرگ سلیمان در جنوب غربی [[بیت]] لحم یاد میکند که برخی از سنگ تراشیده شده و برای تأمین آب [[اورشلیم]] و آبیاری باغها مورد استفاده قرار میگرفتهاند.<ref> کتاب مقدس، جامعه ۲: ۶؛ قاموس کتاب مقدس، ص۴۸۷-۴۸۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==ابتلای [[حضرت سلیمان]]== | ==ابتلای [[حضرت سلیمان]]== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
#بنا به بعضی گزارشها، [[سلیمان]]{{ع}} که [[همسران]] فراوانی داشت، روزی در جمع اطرافیان گفت که با ۱۰۰ تن از همسران خود نزدیکی خواهد کرد تا هر یک پسری به [[دنیا]] آورد و آنها در [[راه خدا]] [[جهاد]] کنند. البته این سخن را در حدّ [[آرزو]] بر زبان جاری ساخت؛ اما فقط یکی از همسرانش باردار شد و با به دنیا آوردن [[فرزندی]] مرده، آن را روی [[تخت سلیمان]]{{ع}} گذاشت. این هشداری بود به [[سلیمان]]{{ع}} که دیگر به چنین کاری دست نزند. در پی این رخداد، سلیمان{{ع}} به سبب نوعی [[غفلت]] از [[خدا]]، به [[نماز]] و [[دعا]] پرداخت و آمرزشطلبید.<ref> التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref> برخی سبب [[استغفار]] او را نگفتن {{متن حدیث|إِن شاء الله}} هنگام گفتن آن سخن دانسته؛ ولی برخی دیگر [[ساحت]] [[نبوی]] او را از آن منزّه خواندهاند.<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۵۶۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.</ref> | #بنا به بعضی گزارشها، [[سلیمان]]{{ع}} که [[همسران]] فراوانی داشت، روزی در جمع اطرافیان گفت که با ۱۰۰ تن از همسران خود نزدیکی خواهد کرد تا هر یک پسری به [[دنیا]] آورد و آنها در [[راه خدا]] [[جهاد]] کنند. البته این سخن را در حدّ [[آرزو]] بر زبان جاری ساخت؛ اما فقط یکی از همسرانش باردار شد و با به دنیا آوردن [[فرزندی]] مرده، آن را روی [[تخت سلیمان]]{{ع}} گذاشت. این هشداری بود به [[سلیمان]]{{ع}} که دیگر به چنین کاری دست نزند. در پی این رخداد، سلیمان{{ع}} به سبب نوعی [[غفلت]] از [[خدا]]، به [[نماز]] و [[دعا]] پرداخت و آمرزشطلبید.<ref> التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref> برخی سبب [[استغفار]] او را نگفتن {{متن حدیث|إِن شاء الله}} هنگام گفتن آن سخن دانسته؛ ولی برخی دیگر [[ساحت]] [[نبوی]] او را از آن منزّه خواندهاند.<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۵۶۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.</ref> | ||
#با [[تولد]] پسری برای سلیمان{{ع}} [[خداوند]] خواست به وسیله [[صبر]] در [[مرگ]] فرزند، وی را بیازماید. | #با [[تولد]] پسری برای سلیمان{{ع}} [[خداوند]] خواست به وسیله [[صبر]] در [[مرگ]] فرزند، وی را بیازماید. | ||
#خود سلیمان{{ع}} از شدت [[بیماری]] مانند [[جسد]] روی تخت افتاد و با بیماری آزموده شد<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۵۶۲-۵۶۳؛ [[مجمعالبیان]]، ج۸، ص۷۴۱-۷۴۲.</ref>. گروهی دیگر ابتلای سلیمان{{ع}} را در [[ارتباط]] با ماجرای موسوم به داستان [[انگشتری سلیمان]]{{ع}} و از دست رفتن [[سلطنت]] وی [[تفسیر]] کردهاند. براساس این گزارشها همه [[قدرت]] [[فرمانروایی]] سلیمان{{ع}} در انگشتری وی بود. [[شیطان]] که {{متن قرآن|جَسَدًا}} اشاره به اوست، انگشتری را ربود و با در آمدن به صورت سلیمان{{ع}} به مدت ۴۰ [[روز]] بر تخت وی نشست و فرمانروایی کرد. او که به سبب [[بیاعتنایی]] به [[امور دینی]] [[تردید]] اطرافیان را برانگیخته بود، از [[ترس]] رسوا شدن، انگشتری را در دریا افکند و گریخت. در این مدت سلیمان{{ع}} آواره کوچهها بود و سختیهای فراوانی را [[تحمل]] کرد تا اینکه در پی [[توبه]] و [[انابه]]، دوباره انگشتری و [[پادشاهی]] خود را بازیافت.<ref> تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ تفسیر عبدالرزاق، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۵؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۴.</ref> سبب این ابتلای ۴۰ [[روزه]]، چگونگی دستیابی [[شیطان]] به [[انگشتر]] و حوادث پیش آمده در این مدت به صورت مفصل و متفاوت گزارش شدهاند. [[ازدواج]] [[سلیمان]]{{ع}} با زنی از غیر [[بنیاسرائیل]] به رغم [[نهی الهی]]، [[بتپرستی]] یکی از [[همسران]] وی به مدت ۴۰ [[روز]] در [[خانه]] وی، نزدیکی با [[همسر]] در [[زمان]] [[حیض]] و رسیدگی نکردن به کار [[مردم]] به مدت سه روز، از جمله [[ادله]] گفته شده برای این ابتلایند.<ref> نک: تفسیر مجاهد، ج۲، ص۵۴۹-۵۵۱؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۴۲-۳۲۴۳؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۲۰۲-۲۰۸.</ref> در مورد شکل و خصوصیات انگشتر نیز داستانسرایی شده است؛ از جمله گفتهاند که آن را فرشتهای [[مقرب]] میان حِبرون و [[اورشلیم]] به [[سلیمان]]{{ع}} داده بود. دارای ۴ نگین بود. دو نگین آن را در حلقه برنجین و دو نگین دیگر را در حلقه آهنین نشانده بودند و با حلقه برنجین بر [[پریان]]، و با حلقه آهنین بر [[دیوان]] و [[شیاطین]] [[فرمانروایی]] میکرده است. <ref> اعلام القرآن، ص۳۹۰-۳۹۱.</ref> داستان انگشتر سحرآمیز با چالشهای جدی روبهروست؛<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۵۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۰۸-۲۰۹؛ تفسیر جلالین، ج۱، ص۴۵۸.</ref> از جمله به گفته منتقدان، ظاهر [[آیه]] هیچ دلالتی بر آن ندارد. [[نبوت]] و [[قدرت الهی]] [[پیامبر]] هرگز در انگشتری قرار نمیگیرد <ref> التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref> و سلبشدنی نیست. [[شیطان]] هرگز نمیتواند به صورت پیامبر در آمده و به جای وی بر [[بندگان خدا]] [[حکمرانی]] کند. در این صورت نبوت همه [[انبیا]] با تردید جدی روبهرو میشود.<ref> التبیان، ج۸، ص۵۶۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۳؛ البحرالمحیط، ج۷، ص۳۸۱.</ref> نسبتهای متنافی با [[مقام]] [[عصمت انبیاء]] و جزئیات متناقض در روایتهای مختلف این ماجرا از چالشهای دیگر آن است. این داستان را ساخته و پرداخته [[یهودیان]] دانستهاند و بیشتر به [[ابن عباس]]، [[وهب بن منبه]] و [[کعب الاحبار]] باز میگردد و از منابع [[اهل کتاب]] گرفته شده است.<ref> البحرالمحیط، ج۷، ص۳۸۱؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۰۷؛ نمونه، ج۱۹، ص۲۷۹-۲۸۲.</ref> با این حال افسانه [[انگشتر]] اسرارآمیز با راهیابی به منابع مختلف [[تاریخی]]، [[تفسیری]]، [[روایی]] و داستانی [[مسلمانان]]، در آنها بازتاب گسترده یافته است..<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | #خود سلیمان{{ع}} از شدت [[بیماری]] مانند [[جسد]] روی تخت افتاد و با بیماری آزموده شد<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۵۶۲-۵۶۳؛ [[مجمعالبیان]]، ج۸، ص۷۴۱-۷۴۲.</ref>. گروهی دیگر ابتلای سلیمان{{ع}} را در [[ارتباط]] با ماجرای موسوم به داستان [[انگشتری سلیمان]]{{ع}} و از دست رفتن [[سلطنت]] وی [[تفسیر]] کردهاند. براساس این گزارشها همه [[قدرت]] [[فرمانروایی]] سلیمان{{ع}} در انگشتری وی بود. [[شیطان]] که {{متن قرآن|جَسَدًا}} اشاره به اوست، انگشتری را ربود و با در آمدن به صورت سلیمان{{ع}} به مدت ۴۰ [[روز]] بر تخت وی نشست و فرمانروایی کرد. او که به سبب [[بیاعتنایی]] به [[امور دینی]] [[تردید]] اطرافیان را برانگیخته بود، از [[ترس]] رسوا شدن، انگشتری را در دریا افکند و گریخت. در این مدت سلیمان{{ع}} آواره کوچهها بود و سختیهای فراوانی را [[تحمل]] کرد تا اینکه در پی [[توبه]] و [[انابه]]، دوباره انگشتری و [[پادشاهی]] خود را بازیافت.<ref> تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳۷-۲۳۸؛ تفسیر عبدالرزاق، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۵؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۴.</ref> سبب این ابتلای ۴۰ [[روزه]]، چگونگی دستیابی [[شیطان]] به [[انگشتر]] و حوادث پیش آمده در این مدت به صورت مفصل و متفاوت گزارش شدهاند. [[ازدواج]] [[سلیمان]]{{ع}} با زنی از غیر [[بنیاسرائیل]] به رغم [[نهی الهی]]، [[بتپرستی]] یکی از [[همسران]] وی به مدت ۴۰ [[روز]] در [[خانه]] وی، نزدیکی با [[همسر]] در [[زمان]] [[حیض]] و رسیدگی نکردن به کار [[مردم]] به مدت سه روز، از جمله [[ادله]] گفته شده برای این ابتلایند.<ref> نک: تفسیر مجاهد، ج۲، ص۵۴۹-۵۵۱؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۴۲-۳۲۴۳؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۲۰۲-۲۰۸.</ref> در مورد شکل و خصوصیات انگشتر نیز داستانسرایی شده است؛ از جمله گفتهاند که آن را فرشتهای [[مقرب]] میان حِبرون و [[اورشلیم]] به [[سلیمان]]{{ع}} داده بود. دارای ۴ نگین بود. دو نگین آن را در حلقه برنجین و دو نگین دیگر را در حلقه آهنین نشانده بودند و با حلقه برنجین بر [[پریان]]، و با حلقه آهنین بر [[دیوان]] و [[شیاطین]] [[فرمانروایی]] میکرده است. <ref> اعلام القرآن، ص۳۹۰-۳۹۱.</ref> داستان انگشتر سحرآمیز با چالشهای جدی روبهروست؛<ref>نک: التبیان، ج۸، ص۵۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۰۸-۲۰۹؛ تفسیر جلالین، ج۱، ص۴۵۸.</ref> از جمله به گفته منتقدان، ظاهر [[آیه]] هیچ دلالتی بر آن ندارد. [[نبوت]] و [[قدرت الهی]] [[پیامبر]] هرگز در انگشتری قرار نمیگیرد <ref> التبیان، ج۸، ص۵۶۲.</ref> و سلبشدنی نیست. [[شیطان]] هرگز نمیتواند به صورت پیامبر در آمده و به جای وی بر [[بندگان خدا]] [[حکمرانی]] کند. در این صورت نبوت همه [[انبیا]] با تردید جدی روبهرو میشود.<ref> التبیان، ج۸، ص۵۶۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۳؛ البحرالمحیط، ج۷، ص۳۸۱.</ref> نسبتهای متنافی با [[مقام]] [[عصمت انبیاء]] و جزئیات متناقض در روایتهای مختلف این ماجرا از چالشهای دیگر آن است. این داستان را ساخته و پرداخته [[یهودیان]] دانستهاند و بیشتر به [[ابن عباس]]، [[وهب بن منبه]] و [[کعب الاحبار]] باز میگردد و از منابع [[اهل کتاب]] گرفته شده است.<ref> البحرالمحیط، ج۷، ص۳۸۱؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۰۷؛ نمونه، ج۱۹، ص۲۷۹-۲۸۲.</ref> با این حال افسانه [[انگشتر]] اسرارآمیز با راهیابی به منابع مختلف [[تاریخی]]، [[تفسیری]]، [[روایی]] و داستانی [[مسلمانان]]، در آنها بازتاب گسترده یافته است..<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[سلیمان]] و [[ملکه سبا]]== | ==[[سلیمان]] و [[ملکه سبا]]== | ||
هنگامی که هُدهُد درباره [[مردم]] و [[ملکه]] [[سبأ]] و [[سلطنت]] [[مقتدر]] و تخت [[پادشاهی]] بزرگ وی خبر آورد، [[حضرت سلیمان]]{{ع}} برای روشن شدن صحت و سقم این موضوع نامهای را به وسیله هُدهُد برای ملکه سبأ فرستاد و از او خواست تا واکنش ملکه و درباریان را به وی گزارش کند: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>،{{متن قرآن|قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟» سوره نمل، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند» سوره نمل، آیه ۲۸.</ref> حضرت سلیمان{{ع}} [[نامه]] خود را با [[نام خدا]] آغاز کرد و از ملکه سبأ و درباریان او خواست تا ضمن [[پرهیز]] از [[برتریطلبی]] نسبت به وی، به حالت [[تسلیم]] نزد او روند:{{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ}}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند» سوره نمل، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره نمل، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}}<ref>«با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» سوره نمل، آیه ۳۱.</ref> ملکه سبأ نظر درباریان را در این باره جویا شد و آنان با اشاره به [[قدرت]] و [[سپاهیان]] نیرومند خویش اعلام کردند که تابع [[تصمیم]] و [[فرمان]] اویند. {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۲-۳۳.</ref> ملکه برای هشدار درباره پیامدهای ناگوار [[جنگ]] با حضرت سلیمان{{ع}} با اشاره به یکی از شیوههای [[ناپسند]] شاهان، از ویرانی شهرهای مورد [[هجوم]] آنها و [[خواری]] و [[ذلّت]] بزرگان و اشراف آن در نتیجه [[قتل]]، [[اسارت]]، [[تبعید]] و [[تحقیر]] خبر داد. {{متن قرآن|قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند» سوره نمل، آیه ۳۴.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۶؛ الکشاف، ج۳، ص۱۴۷؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۶۰.</ref> او با ارسال هدیهای برای سلیمان تلاش کرد ضمن نشان دادن [[حسن نیت]] خویش و جلوگیری از [[حمله]] سلیمان{{ع}}، واکنش و [[هدف]] وی از ارسال [[نامه]] را ارزیابی کند. {{متن قرآن|وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۳۵.</ref>.<ref> التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۹۶؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۶۱.</ref> [[هدف]] از ارسال [[هدیه]]، جزئیات آن، نامه وی به [[سلیمان]]{{ع}} و شرح آزمونهای مختلف [[ملکه]] برای [[شناخت]] [[پادشاه]] یا [[پیامبر]] بودن آن [[حضرت]] در [[منابع تفسیری]] آمدهاند.<ref>نک: مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۵-۳۴۶؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۵۰۲-۵۰۳.</ref> (ملکه [[سبأ]]) [[حضرت سلیمان]]{{ع}} در [[دیدار]] با فرستادگان ملکه سبأ، هدیه آنان را ناچیز، و [[نبوت]]، [[ثروت]] و [[سلطنت]] [[خدادادی]] خود را بهتر از آن خوانده و کار آنان به ویژه [[خرسند]] و شادمان بودن آنها از هدیه خویش را تقبیح کرد: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ}}<ref>«پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد میرسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی میورزید» سوره نمل، آیه ۳۶.</ref>.<ref> المیزان، ج۱۵، ص۳۶۱.</ref> | هنگامی که هُدهُد درباره [[مردم]] و [[ملکه]] [[سبأ]] و [[سلطنت]] [[مقتدر]] و تخت [[پادشاهی]] بزرگ وی خبر آورد، [[حضرت سلیمان]]{{ع}} برای روشن شدن صحت و سقم این موضوع نامهای را به وسیله هُدهُد برای ملکه سبأ فرستاد و از او خواست تا واکنش ملکه و درباریان را به وی گزارش کند: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>،{{متن قرآن|قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟» سوره نمل، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند» سوره نمل، آیه ۲۸.</ref> حضرت سلیمان{{ع}} [[نامه]] خود را با [[نام خدا]] آغاز کرد و از ملکه سبأ و درباریان او خواست تا ضمن [[پرهیز]] از [[برتریطلبی]] نسبت به وی، به حالت [[تسلیم]] نزد او روند:{{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ}}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند» سوره نمل، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره نمل، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}}<ref>«با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» سوره نمل، آیه ۳۱.</ref> ملکه سبأ نظر درباریان را در این باره جویا شد و آنان با اشاره به [[قدرت]] و [[سپاهیان]] نیرومند خویش اعلام کردند که تابع [[تصمیم]] و [[فرمان]] اویند. {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد» سوره نمل، آیه ۳۲-۳۳.</ref> ملکه برای هشدار درباره پیامدهای ناگوار [[جنگ]] با حضرت سلیمان{{ع}} با اشاره به یکی از شیوههای [[ناپسند]] شاهان، از ویرانی شهرهای مورد [[هجوم]] آنها و [[خواری]] و [[ذلّت]] بزرگان و اشراف آن در نتیجه [[قتل]]، [[اسارت]]، [[تبعید]] و [[تحقیر]] خبر داد. {{متن قرآن|قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ}}<ref>«گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند» سوره نمل، آیه ۳۴.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۶؛ الکشاف، ج۳، ص۱۴۷؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۶۰.</ref> او با ارسال هدیهای برای سلیمان تلاش کرد ضمن نشان دادن [[حسن نیت]] خویش و جلوگیری از [[حمله]] سلیمان{{ع}}، واکنش و [[هدف]] وی از ارسال [[نامه]] را ارزیابی کند. {{متن قرآن|وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۳۵.</ref>.<ref> التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۱۹۶؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۶۱.</ref> [[هدف]] از ارسال [[هدیه]]، جزئیات آن، نامه وی به [[سلیمان]]{{ع}} و شرح آزمونهای مختلف [[ملکه]] برای [[شناخت]] [[پادشاه]] یا [[پیامبر]] بودن آن [[حضرت]] در [[منابع تفسیری]] آمدهاند.<ref>نک: مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۵-۳۴۶؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۵۰۲-۵۰۳.</ref> (ملکه [[سبأ]]) [[حضرت سلیمان]]{{ع}} در [[دیدار]] با فرستادگان ملکه سبأ، هدیه آنان را ناچیز، و [[نبوت]]، [[ثروت]] و [[سلطنت]] [[خدادادی]] خود را بهتر از آن خوانده و کار آنان به ویژه [[خرسند]] و شادمان بودن آنها از هدیه خویش را تقبیح کرد: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ}}<ref>«پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد میرسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی میورزید» سوره نمل، آیه ۳۶.</ref>.<ref> المیزان، ج۱۵، ص۳۶۱.</ref> | ||
برخی گفتهاند که حضرت سلیمان{{ع}} برای نشان دادن ناچیز بودن هدیه آنان [[دستور]] داد تا [[جنیان]] خشتهای طلا و نقره را تا فرسخها در مسیر فرستادگان ملکه بچینند. صدها [[غلام]] و [[کنیز]] با [[لباس]] مجلّل، [[زیور]] آلات گرانبها و سوار بر مَرکبهای مرصّع همراه با انبوهی از [[شیاطین]]، [[انسانها]] و انواع حیوانات در مسیر صف کشیدند و سلیمان{{ع}} در حالی که ۸۰۰۰ صندلی در پیرامونش برای نشستن اطرافیان نهاده بودند بر تخت خویش نشست. فرستادگان ملکه با دیدن این صحنه، [[احساس]] [[حقارت]] کردند و سلیمان با [[راهنمایی]] [[جبرئیل]] از همه آزمونها سربلند بیرون آمد. این گزارش اغراقآمیز از افرادی مانند [[وهب بن منبه]] [[نقل]] شده <ref>نک: مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۶-۳۴۷.</ref> که به [[ترویج]] [[اسرائیلیات]] متهم است. [[سلیمان]]{{ع}} که ارسال هدیه را به معنای [[تسلیم نشدن]] دانسته بود، ضمن رد آن،<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۶۲.</ref> پیغام داد که با سپاهیانی نابرابر آمده و همه آنان را با [[خواری]] و [[ذلت]] از سرزمینشان بیرون خواهد کرد: {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref> ملکه با [[آگاهی]] از این مسئله و [[قدرت]] و سلطنت سلیمان{{ع}} [[تصمیم]] به [[دیدار]] وی گرفت.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۸.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با [[آگاهی]] از این امر از اطرافیان خواست تا پیش از رسیدن [[ملکه]]، تخت [[پادشاهی]] او را نزد وی آورند: {{متن قرآن|قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من میآورد؟» سوره نمل، آیه ۳۸.</ref> درباره سبب آوردن تخت ملکه نیز به مواردی مانند علاقه [[سلیمان]]{{ع}} به دیدن آن با توجه به ویژگی خاص و [[وصف]] شدن آن از سوی هُدهُد، نشان دادن [[قدرت]] خدای یگانه و [[معجزه]] [[نبوت]] خویش و محک زدن [[عقل]] و هوش ملکه اشاره شده است.<ref>التبیان، ج۸، ص۹۵-۹۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۸.</ref> سبب یاد شده از زبان سلیمان{{ع}} برای [[تغییر]] تخت ملکه، مو ٔ د مورد اخیر است.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۲۰۲.</ref> یکی از [[جنیان]] گفت که میتواند پیش از برخاستن سلیمان{{ع}} از جای خود، تخت ملکه را بیاورد؛ اما فردی برخوردار از دانشِ [[کتاب الهی]] با [[اذن]] سلیمان{{ع}} آن را در کمتر از چشم بر همزدنی حاضر کرد. [[سلیمان]]{{ع}} این قدرت را [[نعمت الهی]] و مایه [[آزمون]] خویش خواند که باید در برابر آن سپاسگزار باشد: {{متن قرآن|قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ}}<ref>«دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم» سوره نمل، آیه ۳۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> اغلب، آورنده تخت را [[آصف بن برخیا]] دانستهاند.<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۲۰۴.</ref> ([[آصف بن برخیا]]) برای آزمودن [[هوشمندی]] ملکه برخی تغییرات در تخت او انجام گرفت.<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۲۰۱؛ زاد المسیر، ج۳، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref> ملکه در پاسخ اینکه آیا تخت وی چنین است، گفت که گویا همان است. او که با دیدن تخت خویش به قدرت شگفتانگیز سلیمان{{ع}} پی برده بود، در ادامه به آگاهی پیشین خود از این موضوع و اینکه قبلاً [[تسلیم]] [[سلیمان]]{{ع}} شده است اشاره میکند: {{متن قرآن|قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: اورنگش را برای او ناشناخته گردانید تا ببینیم (بدان) راه میبرد یا از کسانی است که (بدین چیزها) راه نمیبرند» سوره نمل، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ}}<ref>«و چون آمد گفتند: آیا اورنگ تو این چنین بود؟ گفت: گویی این، همان است و ما پیش از این (از همه چیز) آگاه شده و گردن نهاده بودیم» سوره نمل، آیه ۴۲.</ref> [[ملکه]] [[سبأ]] در ادامه با دیدن [[کاخ]] بلورین سلیمان{{ع}} به [[معجزه]] بودن آن و [[نبوت]] سلیمان{{ع}} پی برد و ضمن ابراز [[تأسف]] از [[بتپرستی]] خویش به خدای یگانه [[ایمان]] آورد. {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref> (ملکه سبأ) جزئیات مربوط به ویژگیهای کاخ بلورین، چگونگی و [[هدف]] ساخت آن، [[ادله]] درخواست از ملکه برای ورود به این کاخ و مفاد گفتوگوی سلیمان{{ع}} با ملکه در [[تفاسیر]] آمدهاند و اغلب فاقد مستندات معتبرند.<ref>نک: جامع البیان، ج۱۹، ص۲۰۵-۲۰۶؛ التبیان، ج۸، ص۹۸-۹۹؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | برخی گفتهاند که حضرت سلیمان{{ع}} برای نشان دادن ناچیز بودن هدیه آنان [[دستور]] داد تا [[جنیان]] خشتهای طلا و نقره را تا فرسخها در مسیر فرستادگان ملکه بچینند. صدها [[غلام]] و [[کنیز]] با [[لباس]] مجلّل، [[زیور]] آلات گرانبها و سوار بر مَرکبهای مرصّع همراه با انبوهی از [[شیاطین]]، [[انسانها]] و انواع حیوانات در مسیر صف کشیدند و سلیمان{{ع}} در حالی که ۸۰۰۰ صندلی در پیرامونش برای نشستن اطرافیان نهاده بودند بر تخت خویش نشست. فرستادگان ملکه با دیدن این صحنه، [[احساس]] [[حقارت]] کردند و سلیمان با [[راهنمایی]] [[جبرئیل]] از همه آزمونها سربلند بیرون آمد. این گزارش اغراقآمیز از افرادی مانند [[وهب بن منبه]] [[نقل]] شده <ref>نک: مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۶-۳۴۷.</ref> که به [[ترویج]] [[اسرائیلیات]] متهم است. [[سلیمان]]{{ع}} که ارسال هدیه را به معنای [[تسلیم نشدن]] دانسته بود، ضمن رد آن،<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۶۲.</ref> پیغام داد که با سپاهیانی نابرابر آمده و همه آنان را با [[خواری]] و [[ذلت]] از سرزمینشان بیرون خواهد کرد: {{متن قرآن|ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۷.</ref> ملکه با [[آگاهی]] از این مسئله و [[قدرت]] و سلطنت سلیمان{{ع}} [[تصمیم]] به [[دیدار]] وی گرفت.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۸.</ref> [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با [[آگاهی]] از این امر از اطرافیان خواست تا پیش از رسیدن [[ملکه]]، تخت [[پادشاهی]] او را نزد وی آورند: {{متن قرآن|قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من میآورد؟» سوره نمل، آیه ۳۸.</ref> درباره سبب آوردن تخت ملکه نیز به مواردی مانند علاقه [[سلیمان]]{{ع}} به دیدن آن با توجه به ویژگی خاص و [[وصف]] شدن آن از سوی هُدهُد، نشان دادن [[قدرت]] خدای یگانه و [[معجزه]] [[نبوت]] خویش و محک زدن [[عقل]] و هوش ملکه اشاره شده است.<ref>التبیان، ج۸، ص۹۵-۹۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۸.</ref> سبب یاد شده از زبان سلیمان{{ع}} برای [[تغییر]] تخت ملکه، مو ٔ د مورد اخیر است.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۲۰۲.</ref> یکی از [[جنیان]] گفت که میتواند پیش از برخاستن سلیمان{{ع}} از جای خود، تخت ملکه را بیاورد؛ اما فردی برخوردار از دانشِ [[کتاب الهی]] با [[اذن]] سلیمان{{ع}} آن را در کمتر از چشم بر همزدنی حاضر کرد. [[سلیمان]]{{ع}} این قدرت را [[نعمت الهی]] و مایه [[آزمون]] خویش خواند که باید در برابر آن سپاسگزار باشد: {{متن قرآن|قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ}}<ref>«دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم» سوره نمل، آیه ۳۹.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> اغلب، آورنده تخت را [[آصف بن برخیا]] دانستهاند.<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۲۰۴.</ref> ([[آصف بن برخیا]]) برای آزمودن [[هوشمندی]] ملکه برخی تغییرات در تخت او انجام گرفت.<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۲۰۱؛ زاد المسیر، ج۳، ص۳۶۴-۳۶۵.</ref> ملکه در پاسخ اینکه آیا تخت وی چنین است، گفت که گویا همان است. او که با دیدن تخت خویش به قدرت شگفتانگیز سلیمان{{ع}} پی برده بود، در ادامه به آگاهی پیشین خود از این موضوع و اینکه قبلاً [[تسلیم]] [[سلیمان]]{{ع}} شده است اشاره میکند: {{متن قرآن|قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«(سلیمان) گفت: اورنگش را برای او ناشناخته گردانید تا ببینیم (بدان) راه میبرد یا از کسانی است که (بدین چیزها) راه نمیبرند» سوره نمل، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ}}<ref>«و چون آمد گفتند: آیا اورنگ تو این چنین بود؟ گفت: گویی این، همان است و ما پیش از این (از همه چیز) آگاه شده و گردن نهاده بودیم» سوره نمل، آیه ۴۲.</ref> [[ملکه]] [[سبأ]] در ادامه با دیدن [[کاخ]] بلورین سلیمان{{ع}} به [[معجزه]] بودن آن و [[نبوت]] سلیمان{{ع}} پی برد و ضمن ابراز [[تأسف]] از [[بتپرستی]] خویش به خدای یگانه [[ایمان]] آورد. {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref> (ملکه سبأ) جزئیات مربوط به ویژگیهای کاخ بلورین، چگونگی و [[هدف]] ساخت آن، [[ادله]] درخواست از ملکه برای ورود به این کاخ و مفاد گفتوگوی سلیمان{{ع}} با ملکه در [[تفاسیر]] آمدهاند و اغلب فاقد مستندات معتبرند.<ref>نک: جامع البیان، ج۱۹، ص۲۰۵-۲۰۶؛ التبیان، ج۸، ص۹۸-۹۹؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[مرگ]] سلیمان== | ==[[مرگ]] سلیمان== | ||
[[حضرت سلیمان]]{{ع}} در حال تکیه بر عصای خود، درگذشت و چون عصای وی بر اثر خوردن موریانه [[شکست]]، وی بر [[زمین]] افتاد و همه از مرگ او [[آگاه]] شدند. در پی این رخداد، [[جنیان]] دریافتند که در صورت [[آگاهی از غیب]]، مرگ او را پیشتر فهمیده و در آن فاصله خود را از [[عذاب]] خوارکننده رهانیده بودند: {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ}}<ref>«و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را میخورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب میدانستند در آن رنج خوارکننده نمیماندند» سوره سبأ، آیه ۱۴.</ref> بر پایه برخی گزارشها، [[سلیمان]]{{ع}} از [[خدا]] خواست مرگ او را یکسال از جنیان که مدعی [[علم غیب]] بودند، پنهان کند تا [[نادرستی]] ادعای آنان برای [[مردم]] روشن شود.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۰؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۳؛ الصافی، ج۴، ص۲۱۴.</ref> برخی نیز اتمام بنای [[مسجدالاقصی]] به دست جنیان را سبب این درخواست دانستهاند <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۷۸-۲۷۹.</ref> چگونگی [[آگاهی]] حضرت سلیمان{{ع}} از موعد مرگ خویش، گفت و گوهای وی با [[فرشته مرگ]]، سبب بیخبری دیگران از مرگ او در این مدت و مانند آن جزئیات دیگری هستند که در منابع آمدهاند؛<ref> تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۹-۲۰۰؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۴؛ الصافی، ج۴، ص۲۱۳.</ref> از جمله گفتهاند که آن [[حضرت]] این مدت را درون محفظهای بلورین قرار داشت که [[جنیان]] به [[دستور]] وی ساخته بودند.<ref> تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۹-۲۰۰؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۴؛ الصافی، ج۴، ص۲۱۳.</ref> برخی با توجه به نیازهای روزمره یک [[انسان]]، از [[آگاهی]] احتمالی [[نزدیکان]] [[سلیمان]]{{ع}} از [[مرگ]] وی و آشکار نکردن مصلحت اندیشانه آن سخن گفتهاند.<ref>نمونه، ج۱۸، ص۴۵.</ref> مرگ آن حضرت در حدود سال۶۲۹ قبل از میلاد <ref>اعلام القرآن، ص۴۵۹.</ref> و در ۵۳ سالگی گزارش شده است.<ref> مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۱؛ تفسیر نسفی، ج۳، ص۳۲۳؛ غریب القرآن، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | [[حضرت سلیمان]]{{ع}} در حال تکیه بر عصای خود، درگذشت و چون عصای وی بر اثر خوردن موریانه [[شکست]]، وی بر [[زمین]] افتاد و همه از مرگ او [[آگاه]] شدند. در پی این رخداد، [[جنیان]] دریافتند که در صورت [[آگاهی از غیب]]، مرگ او را پیشتر فهمیده و در آن فاصله خود را از [[عذاب]] خوارکننده رهانیده بودند: {{متن قرآن|فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ}}<ref>«و چون مرگ او را مقرّر داشتیم جز موریانه آنان را به مرگ وی رهنمون نشد که عصایش را میخورد و چون به رو درافتاد پریان دریافتند که اگر غیب میدانستند در آن رنج خوارکننده نمیماندند» سوره سبأ، آیه ۱۴.</ref> بر پایه برخی گزارشها، [[سلیمان]]{{ع}} از [[خدا]] خواست مرگ او را یکسال از جنیان که مدعی [[علم غیب]] بودند، پنهان کند تا [[نادرستی]] ادعای آنان برای [[مردم]] روشن شود.<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۰؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۳؛ الصافی، ج۴، ص۲۱۴.</ref> برخی نیز اتمام بنای [[مسجدالاقصی]] به دست جنیان را سبب این درخواست دانستهاند <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۷۸-۲۷۹.</ref> چگونگی [[آگاهی]] حضرت سلیمان{{ع}} از موعد مرگ خویش، گفت و گوهای وی با [[فرشته مرگ]]، سبب بیخبری دیگران از مرگ او در این مدت و مانند آن جزئیات دیگری هستند که در منابع آمدهاند؛<ref> تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۹-۲۰۰؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۴؛ الصافی، ج۴، ص۲۱۳.</ref> از جمله گفتهاند که آن [[حضرت]] این مدت را درون محفظهای بلورین قرار داشت که [[جنیان]] به [[دستور]] وی ساخته بودند.<ref> تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۹-۲۰۰؛ الکشاف، ج۳، ص۲۸۴؛ الصافی، ج۴، ص۲۱۳.</ref> برخی با توجه به نیازهای روزمره یک [[انسان]]، از [[آگاهی]] احتمالی [[نزدیکان]] [[سلیمان]]{{ع}} از [[مرگ]] وی و آشکار نکردن مصلحت اندیشانه آن سخن گفتهاند.<ref>نمونه، ج۱۸، ص۴۵.</ref> مرگ آن حضرت در حدود سال۶۲۹ قبل از میلاد <ref>اعلام القرآن، ص۴۵۹.</ref> و در ۵۳ سالگی گزارش شده است.<ref> مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۱؛ تفسیر نسفی، ج۳، ص۳۲۳؛ غریب القرآن، ص۲۳۸.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
==[[سحر]] و سلیمان== | ==[[سحر]] و سلیمان== | ||
[[سیاق آیات]]،<ref>المیزان، ج۱، ص۲۳۴.</ref> [[احادیث اسلامی]]<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۲؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷؛ الدر المنثور، ج۶، ص۴۷۰.</ref> و گزارشهای [[تفسیری]]<ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۲۳-۶۳۰؛ التبیان، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref> نشان میدهند که [[شیاطین]] پس از [[رحلت]] سلیمان{{ع}}، ضمن متهم ساختن آن حضرت به [[جادوگری]]، گفتند که وی به کمک [[جادو]] بر جنیان، پرندگان و باد [[فرمانروایی]] میکرد و [[کارهای خارقالعاده]] انجام میداد. چنین پنداری موجب رواج جادوگری در میان [[بنیاسرائیل]] شد. [[قرآن کریم]] با [[کفرآمیز]] خواندن سحرانگیزی، [[ساحت]] سلیمان [[نبی]] را از آن بری دانسته و [[تعلیم]] [[سحر]] و جادو به [[مردم]] را کار شیاطین معرفی میکند: {{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | [[سیاق آیات]]،<ref>المیزان، ج۱، ص۲۳۴.</ref> [[احادیث اسلامی]]<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۲؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷؛ الدر المنثور، ج۶، ص۴۷۰.</ref> و گزارشهای [[تفسیری]]<ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۲۳-۶۳۰؛ التبیان، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref> نشان میدهند که [[شیاطین]] پس از [[رحلت]] سلیمان{{ع}}، ضمن متهم ساختن آن حضرت به [[جادوگری]]، گفتند که وی به کمک [[جادو]] بر جنیان، پرندگان و باد [[فرمانروایی]] میکرد و [[کارهای خارقالعاده]] انجام میداد. چنین پنداری موجب رواج جادوگری در میان [[بنیاسرائیل]] شد. [[قرآن کریم]] با [[کفرآمیز]] خواندن سحرانگیزی، [[ساحت]] سلیمان [[نبی]] را از آن بری دانسته و [[تعلیم]] [[سحر]] و جادو به [[مردم]] را کار شیاطین معرفی میکند: {{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
# [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله " | # [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']] | ||
==پانویس== | ==پانویس== |