|
|
(۵۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==مجید معارف==
| |
| {{جمع شدن|۴. دکتر مجید معارف؛}}
| |
| [[پرونده:11118.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مجید معارف]]]]
| |
| دکتر '''[[مجید معارف]]''' و دیگر نویسندگان مقاله ''«[[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن]]»'' در اینباره گفتهاند:
| |
| ::::::«بر اساس حکم عقل و منطق، فردی که برای مأموریتی از جانب خداوند منصبی را پذیرفته است، باید ملزومات آن منصب را در اختیار داشته باشد. در تعریف "امامت" که بنا به فرمایش [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} نگهداری دین و حفظ نظام مسلمانان است <ref> کلینی، ۱۳۶۳: ۱ / ۲۰۰</ref>، وظیفه امام{{ع}} نه تنها تبیین دین و تفسیر قرآن، بلکه تدبیر امور امت و رفع مشکلات ایشان به مقتضای زمان و ارائه الگوی حیات طیبه است. با این اوصاف همانگونه که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} در امر رسالت به امداد و عنایات خاص الهی نیازمند است، جانشین او و امام امت به مراتب نیازمندتر است. تدابیر حق تعالی از طریق امر به رسول برای تعلیم امام و ارتباط ملائکه با امام، پاسخگوی این نیاز بوده است.<ref> ص۴۱</ref>
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
|
| ==در بحث بماند==
| |
| در پایان نامه علم غیب پیامبر و ائمه
| |
|
| |
| 1 ـ قلمرو وسيع مأموريت پيامبر و ائمه صلوات الله عليهم
| |
| دامنة مأموريت اولياء الهي بسيار گسترده است آنان بايد علم و آگاهي کامل حاصل از اصول و فروع دين اسباب سعادت و شقاوت، هدايت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموريت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آينده، جسم و جان و آخرت تا قيامت مي¬شود.
| |
| مأموريت وسيع نيازمند ابزار وسيع است تا بتواند ايفاي وظيفه نمايند و گر نه نقض غرض بوده وهدف خداوند برآورده نمي¬شود.
| |
| دانش آنان بايد از خطا مصون بوده و گرنه جلب اعتبار نخواهند کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. (ناصر مکارم، شيرازي و همکاران، پيام قرآن، ج 9 ، ص115.)
| |
|
| |
| در نتيجه مأموريت اولياء الهي مقتضاي آگاهي غيبي اين است كه از جهات گوناگون علم غيب داشته باشند (عبدالحسين، اميني، الغدير، ج 2، ص82.) و محتواي رسالتشان، چه از قبيل معارف اعتقادي، شرائع ديني، قصص، حکمت و مواعظ ديني باشد يا معجزاتي باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غيبي پيامبران و ائمه صلوات الله عليهم، در هر موردي که محقق شدن مأموريت آنها منوط به علم غيب باشد اين علم را خواهند داشت. (محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بيتا، ج 20، ص89. )
| |
|
| |
| و درباره قلمرو وسيع مأموريت معصومين عليهم السلام امام صادق عليه السلام مي¬فرمايد:
| |
| ما من شيء و لا من آدمي و لا انسي و جنّي و لا ملک في السماوات الا و نحن الحجج عليهم. (محمد باقر، مجلسي، مرآت العقول، ج 2، ص263. فضل بن حسن، الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص171.) و در بعضي دعاها نيز ائمه عليهم السلام به عنوان حجت خدا بر تمام عالم معرفي شده¬اند. (محمد باقر، مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص503.)
| |
|
| |
| 2 ـ ضرورت امامت
| |
| وجود امام ضروري است و عقل ضرورت آن را درک مي¬کند و از دليل ضرورت امام، علم خدادادي «غيب» ثابت مي¬شود زيرا قبلاً گفته شد امام تمام مقامات پيامبر به جز وحي را دارد. پس لوازم آن مقام را نيز داشته باشد. مصونيت قرآن را از تحريف خداوند ضمانت کرده اما هيچ ضمانتي درباره مصونيت بيانات پيامبر از تحريف وجود ندارد لذا راويان گاهي مطالب متفاوتي را در يک موضوع از پيامبر نقل مي¬کنند بنابراين ما نيازمند تبيين جديد هستيم اگر شخص بيان کننده و داراي علم عادي باشد دچار خطا خواهد شد و بيان او حجت نخواهد بود. پس شخص بيان کننده بعد از پيامبر بايد معصوم و داراي علم غيب باشد و الّا ختم نبوت بر خلاف حکمت است.(محمد تقي، مصباح يزدي، آموزش عقائد، ص64. راهنما شناسي، ص346- 349.)
| |
|
| |
| 3 ـ افاضه خداوند
| |
| خداوند فياض مطلق است و بر کسانيکه قابليت مطلق دارند بايد افاضه کنند و الا لازم مي¬آيد که محتاج و بخيل باشد، آنچه را که علت مفيضه افاضه مي¬کند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابليت گيرندگان فيض مختلف است که يکي فيض را نمي¬پذيرد يکي از اندکي قبول نموده و ديگري را قبول مي¬کنند مانند نور آفتاب که يک نور است ولي اجسام در نورگيري و استفاده از آن مختلف است از آيه 24 سورة تکويز نيز مي¬توان به اين دليل عقلي که همان افاضه خداوند است پي برد زيرا در اين آيه آمده است «و ما هو علي الغيب بضنين» که چه مرجع ضمير خداوند باشد يا پيامبر در هر دو صورت مطلب قابل اثبات است زيرا در صورت اول معنا اين مي¬شود که خداوند بر غيب بخيل نيست و بر افراد قابل افاضه مي¬کند و در هر دو صورت دوم مطلب جاليز استفاده مي¬شود زيرا ثابت مي¬کند که پيامبر علم غيب دارد و الا بخل معنا نداشت چون بايد علم غيبي داشته باشد تا بگوئيم بخيل است يا نيست.(محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، ج 4، ص104.)
| |
|
| |
| 4 ـ افضليت:
| |
| مرحوم شيخ مفيد مي¬فرمايد «و واجب علمهم بجمع ما يتولونه و فضلهم علي رعاياهم لاستحالة رئاسة المفضول علي الفاضل الامام. علامه حلي مي-فرمايد: «يجب ان يکون افضل من رعية لانّه اما ان يکون ساوياً لهم او النقض منهم او افضل و الثالث هو المطلوب و يدخل تحت هذا الحکم کون الامام الفضل في العلم» واجب است امام افضل از رعيت باشد چون امام از نظر فضائل يا مساوي با رعيت يا ناقص از آنها است يا افضل از آنهاست و تحت اين حکم داخل مي¬شود که امام از نظر علم بايد افضل باشد که همين درست است زيرا صورت اوّل ترجيح بلا مرجح و صورت دوّم باعث مقدم شدن مفضول «ناقص در کمالات» بر فااضل «کامل در کمالات» مي¬شود.(علامه حلي، کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، قم: موسسه نشر اسلامي ص389. محمد آصف، محسني، صراط الحق، ج 3، ص34.)
| |
| «وتقريره ان علياً اخبر بالغيب في مواضع کثيرة و لم تحصل هذه المرتبة احد من الصحابه فيکون افضل منهم قطعاً» (کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، ص390.)
| |
| علي عليهالسلام در موارد زيادي از غيب خبر دارد و اين مرتبه براي هيچ يک از صحابه حاصل نشده پس علي عليهالسلام حتماً از آنها افضل است.
| |
| دليل امامت عين دليل نبوت است بنابراين امام بايد بعنوان قائم مقام پيامبر در جميع شئون به جز وحي داراي صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفو و صدق و تدبير و عقل و حکمت باشد. و همچنين بايد اکمل و افضل از غيرخودش باشد تا بتواند آنها را هدايت نموده و مردم نيز در يادگيري و اشکال مطيع او باشد و گر نه نيابت محقق نشده و نقض غرض مي¬گردد. (محسن، خرازي، بدآية المعارف في شرح عقائد اماميه، قم: موسّسه نشر اسلامي، چاپ داوزدهم، ج 2، ص44.)
| |
|
| |
| ص19تا21
| |
|
| |
| == محمد رضا بهدار ==
| |
| {{جمع شدن|۳. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛}}
| |
| [[پرونده:11169.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد رضا بهدار|بهدار]]]]
| |
| ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد رضا بهدار]]''' در مقاله ''«[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]»'' در اینباره گفته است:
| |
| ::::::'''ادله عقلی''':
| |
| ::::::چنان که پیش از این در کلمات متفکران و صاحبان این دیدگاه بیان شد، از آنجا که [[امام]]{{ع}} خود برگزیده الهی است، به واسطه تربیت نفس خویش و طی کردن مراحل تکامل نفس و مستعد شدن قوه عقل نظری و عملی به درجههای از کمال میرسد که خود، کلام الهی را استماع و فرشتگان را مشاهده میکند و از آن سو، با قوه عملی، قدرت فاعلیت پیدا میکند و عالم ماده را تسخیر میکند؛ از این رو، با فرض اتصال نفس نبی یا امام معصوم به عالم عقول، دیگر حجابی برای نفس باقی نمیماند و ملکوت همه امور بر او عیان میشود. ملاصدرا در باب دامنه وسیع "علم نبی" تعلیلی دارند که از همان برای گستره علم امام{{ع}} نیز میتوان استفاده کرد: علم حقیقی همان یقین است که تنها از راه ایجاد زمینه اتصال نفس قدسی با ملائکه به دست میآید. اگر نفس، احتجاب به بدن و قوای آن و تعلق به دنیا و اخلاد در زمین نداشته باشد، به مبادی عالی و ملائکه مقربین، به خصوص به روحالقدس که معلم انبیاست، متصل میگردد و در این هنگام، نقوش علمی و صفات کمالی در آن تلألو میکند، زیرا میان مجردات حجابی نیست و هیچ منع و تقصیر و بخلی در افاضه وجود ندارد، زیرا این امور از ویژگیهای عالم ماده است.<ref> ۲۸۵ - ۲۷۵ :۶ ،۱۳۶۶ ،ملاصدرا: نک</ref> آن دسته از بزرگانی که قائل به علم مطلق و فعلیِ امامند، یکی از دلایلشان این است که کاملتر بودن رسالت و امامت منوط به آن است که صفات [[رسول]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، اتم صفات باشد و در صورتی چنین خواهد بود که علمش حضوری و بالفعل به همه امور و وقایع باشد، نه مشروط و مقید بر اراده و خواست، زیرا علم مشروط به اراده گرچه کمال و فضیلت است، اما بالاترین کمال و فضیلت نیست <ref>مظفر، ۱۳۸۵ : ۵۰ </ref> .<ref>[[گستره علم امام{{ع}} در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام{{ع}} در اندیشه علمای شیعه]]، [[تحقیقات کلامی (نشریه)|فصلنامه تحقیقات کلامی]]، شماره ۳، ص۵۴.</ref>
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
| == سید محمد فائز باقری==
| |
| {{جمع شدن|۴. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛}}
| |
| [[پرونده:11786.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد فائز باقری|باقری]]]]
| |
| ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد فائز باقری]]''' در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|بررسی علم اولیای الهی]]»'' در اینباره گفته است:
| |
| ::::::باید از دیدگاه عقل این موضوع بررسی شود که آیا مانعی در علم گسترده "فرابشری" امام{{ع}} وجود دارد؟ و عقل چه مانعی را در وجود این علم درک میکند؟ عقل این گونه علم و خبررسانی را محال نمیداند و مانعی را در دارا بودن آن تصوّر نمیکند. بلکه بالعکس اگر این علم گسترده و فراگیر نبود، ادعای رهبری امّت اثر نداشت و چگونه کسی که آگاهی به حال مردم ندارد، میتواند سعادت دنیا و آخرت آنان را تأمین و تضمین نماید. این موضوع با چند دلیل به اثبات میرسد.
| |
| :::::*'''دلیل اول:''' نبوت و امامت رهبری الهی است. نبوت و امامت، منصب الهی است و مردم هیچ گونه مداخلهای در آن نمیکنند. امام{{ع}} باید از دیگران در کمالات افضل باشد. در حقیقت ملاک گزینش [[امام]]{{ع}} ، برتر بودن او از دیگران در تمام صفات است. و اگر در افراد جامعهای که امام{{ع}} در آن زندگی میکند، کسی یافت شود که از امام{{ع}} فضیلت بیشتری دارد، او سزاوار امامت است. افضل بودن امام{{ع}} در یک چیز و در یک مورد نیست ، بلکه در تمام صفات و جهات است؛ یکی از فضیلتها که امام{{ع}} باید رتبه بالای آن را داشته باشد، دانش و آگاهی است. امام{{ع}} باید از تمام افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان که همانند او در افراد جامعه یافت نشود. اگر کسی در میان مردم همسان در دانش با امام{{ع}} پیدا شود، رسیدن منصب امامت به هر کدام از آنان مساوی است و محروم شدن یکی از آنان از این منصب ستم در حق اوست. در هیچ زمانی برای امام{{ع}} همتایی نخواهد بود که دانش گسترده و فراگیری چون او داشته باشد. آن دانش نه با وسایل عادی، بلکه از راه غیرعادی و الهی یافت میشود، و چون از دانش بی انتهای خدا سرچشمه میگیرد و فیضی از دریای ژرف فیض بخش او است، گسترده است و به هر چیزی تعلق میگیرد، زیرا خداوند فیاض مطلق است و بخشش او پایان ندارد. پس دانش را که خداوند به پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} میبخشد، به زمان و یا حالتی اختصاص ندارد. در این مورد [[علامه حلی]] در کشف المراد استدلال خوبی ذکر کردهاند. الامام یحب ان یکون أفضل من رعیته لانّه اما ان یکون مساویا لهم او انقص منهم او أفضل والثالث هوالمطلوب والاول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامه ، والثانی ایضا محال لِأن المفضول یقبح عقلاً تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه ایضا قوله تعالی:{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ }}﴾}} و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین . واجب است [[امام]] {{ع}} افضل از رعیت خودش باشد چون امام{{ع}} یا با رعیت مساوی است یا کمتر از رعیت است و یا افضل است. افضل بودن امام{{ع}} مطلوب و ادعای ما است و مساوی بودن محال است چون در صورت مساوات محال است که بر دیگران مقدم شود و به وسیله امامت ترجیح داشته باشد. و کمتر بودن هم محال است چون عقلاً قبیح است مفضول بر فاضل متقدم شود و به همین مطلب آیه شریفه "آیا آنکه خلق را هدایت میکند به راه حق سزاوار تر به پیروی است یا آنکه نمیکند مگر آنکه هدایت شود پس شما مشرکان را چه شده است و چگونه قضاوت میکنید و تحت این حکم است این جهت که امام{{ع}} افضل در علم و دین است"
| |
| ::::::'''بیان دلیل عقلی در روایات''':
| |
| ::::::'''حدیث اول''': سماعه بن سعد همراه مفضل خدمت [[امام صادق|حضرت صادق]]{{ع}} بود مفضل عرض کرد فدایت شوم آیا خداوند فرمان برداری شخصی را برای مردم واجب میکند آنگاه از اخبار آسمانها بیاطلاع میگذارد؟ فرمود: خداوند رئوف کریمتر است نسبت به بندگان خود که اطلاعات شخصی را بر آنها واجب نماید که از اخبار آسمان در صبح و شب اطلاع نداشته باشد.
| |
| ::::::'''حدیث دوم''': اسماعیل ارزق میگوید: از [[امام صادق|حضرت امام صادق]]{{ع}} شنیدم فرمود: خداوند حکیمتر و کریمتر و بزرگتر و داناتر از آن است که بر بندگان خود حجتی قرار دهد آنگاه از او امور مردم را پنهان بدارد.
| |
| :::::*'''دلیل دوم:''' '''رهبری پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} برای تمام افراد بشر''': پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردم را از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامی افراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دار است که از دانش گسترده خدادادی بهره میبرد. امام{{ع}} باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند با خبر باشد تا درد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او با خبر باشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر امام{{ع}} مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار از حال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد و هدف و غرضی که در فرستادن پیامبر{{صل}} و انتخاب امام{{ع}} از راهنمایی و هدایت مردم است، به دست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود امام{{ع}} تأمین نخواهد شد.
| |
| :::::*'''دلیل سوم :''' '''خلافت امام{{ع}}''': پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} ، خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}}<ref>بقره ۳۰ زمانی که پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمین جانشین قرار میدهم.</ref>؛ و جانشین او حضرت آدم{{ع}} بود که پیامبر خدا است و تمام پیامبران جانشینان خدا اند. جانشینی پیامبر{{صل}} واسطه بودن او است میان مردم و خدا و فیض رسانی از طرف خدا او است. چون پس از آفرینش جهان، خداوند خواست جهانیان او را بشناسند تا با او ارتباط برقرار کنند "و با چشم دیدن او ممکن نبود" و نمیشد که ذات خود را آشکار کند تا او را ببینند، افرادی از بشر را برگزید و آنان را مظهر صفات خویش قرار داد تا صفات او را بنمایانند و نقش واسطه را ایفا کنند. یکی از صفات خدا علم او به هر چیز و در هر حال است، و چون پیامبر{{صل}} مظهر صفات خدا است باید در دانش و آگاهی وسیع نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن پیامبر{{صل}} در علم دلیلی وجود ندارد، بلکه همان دلیل بر خلافت و جانشینی که مظهر بودن پیامبر{{صل}} در تمام صفات است، علم خدایی را نیز برای او ثابت میکند. روشن است که مقصود از مظهر صفات بودن، همانندی پیامبر{{صل}} و خدا در تمام صفات از جهت چگونگی و مقدار نیست؛ زیرا این باور شرک است، بلکه مقصود این است که خداوند بهره سرشاری از علم و دانش خود را به پیامبران داده، که دیگر مردم از آن بیبهره هستند و علمی را که خداوند به پیامبران داده، افراد عادی بشر به آن دسترسی ندارند. پس از ثبوت این دانش خدایی برای پیامبران، همین علم برای امام{{ع}} نیز ثابت میشود؛ زیرا امامت، خلافت نبوت و امام{{ع}} جانشین پیامبر{{صل}} است و تمام ویژگیهای رهبری پیامبر را امام نیز دارد به جز صفات ویژه پیامبر، مانند؛ وحی.
| |
| :::::*'''دلیل چهارم''': '''لازمه عصمت پیامبر و امام از باورهای شیعیان''': درباره پیامبر{{صل}} و امام{{ع}}، عصمت و محفوظ بودن از گناه، اشتباه، سهو، نسیان و غفلت است که در تمام مدت عمر خود در یک لحظه و در یک بار نیز خطا، اشتباه و گناه از او سر نمی زند. معصوم بودن از گناه و خطا، در تمام لحظههای عمر و برخوردهای زندگانی، زمانی تحقق مییابد که دانش و آگاهی فراگیر شود و به هر چیزی در هر حال علم داشته باشد و اگر یک مورد را نداند، مقام عصمت را نمییابد، زیرا آن چه با عصمت سازگار نیست گناه و اشتباه و... از نادانی و جهل است و کسی که از مصالح و مفاسد واقعی باخبر است ، گناه و اشتباه نمیکند. پس معصوم بودن پیامبر{{صل}} و امام{{ع}}، دانش و آگاهی او را به تمام مصالح و مفاسد و حقایق اشیاء در هر حالی نیاز دارد.
| |
| :::::*'''دلیل پنجم:''' ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم در بسیاری از آیات قرآن آمده است که پیامبر{{صل}} شاهد و گواه بر امت است و چون شاهد بودن و گواهی دادن، دانش و آگاهی را در هر حالی لازم دارد، پس پیامبر{{صل}} باید به تمام احوال امت از ظاهر و باطن و افعال آنان آگاه باشد تا بتواند در روز قیامت شاهد و گواهیشان باشد، زیرا اگر چنین دانشی را نداشت، نمیتواند شهادت و گواهی را درباره آنان ادا کند. نمونهای از آیات قرآن که شاهد و گواه بودن پیامبر{{صل}} را بر امت بیان کرده، چنین است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}﴾}}؛ <ref> نسا ۴۱ تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم</ref>.{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}﴾}} <ref> نسا ۱۵۹ ؛ در روز رستخیز بر آنان گواه است.</ref>{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}﴾}}<ref> مائده ۱۱۷، تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم</ref>{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}}<ref> حج ۷۸، تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید</ref> چنان که عقل نه فقط مانعی در امکان این علم ندارد بلکه وجود آن را در پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} لازم میداند. بزرگی و عظمت این دانش سبب نپذیرفتن آن نمیشود و چنین باوری غلو و زیاده روی نیست ، زیرا اگر امام{{ع}} دارای این ویژگی نباشد و گستره دانش او همانند دیگر افراد عادی باشد، سزاوار امامت و رهبری نخواهد بود و گزینش وی برای امامت و بی بهره کردن دیگران از آن ، ستم در حق دیگران خواهد بود. اگر امامت را منصب خدایی بدانیم و آن را خلافت و جانشینی از طرف خدا بپنداریم و امام{{ع}} را بیان کننده و مظهر صفات الهی بدانیم، باور دانش وسیع او را زیاده روی و غلوّ نمیپنداریم و آن را از لوازم مقام امامت میشمریم.
| |
| :::::*'''دلیل ششم:''' '''محفوظ تر بودن امامان از فریب خوردن''': اگر درون مردم برای امام{{ع}} آشکار نباشد و پنهانیها را نداند ممکن است مومن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن میشود که امام{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد.<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایاننامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۶۳.</ref>.
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
| ==شیخ زاده==
| |
| {{جمع شدن|۸. آقای شیخزاده؛}}
| |
| [[پرونده:11818.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[قاسم علی شیخزاده|شیخزاده]]]]
| |
| ::::::آقای '''[[قاسم علی شیخزاده]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]»'' در پاسخ به این پرسش گفته است:
| |
| ::::::دلائل موافقان شامل دلائل عقلی و نقلی بوده و دلیل عقلی خود بر چند نوع تنظیم گردیده است.
| |
| :::::*دلایل عقلی
| |
| :::::۱) '''قلمرو وسیع مأموریت معصومین''': دامنه مأموریت معصومین بسیار گسترده است. آنان باید علم و آگاهی کاملی از اصول، فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت، هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر، باطن، گذشته، آینده، جسم و جان، دنیا و آخرت تا قیامت میشود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتوانند ایفای وظیفه نمایند وگرنه نقض غرض بوده و هدف خداوند برآورده نمیشود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده وگرنه جلب اعتماد نخواهد کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. در نتیجه مأموریت معصومین{{ع}} مقتضی آگاهی غیبی از جهات گوناگون است. و محتوای رسالتشان چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی باشد که صداقت آنان را دارد ثابت کند مانند اخبار غیبی معصومین و بطور کلّی در هر موردی که محقق شدن مأموریت آنها منوط به علم غیب باشد این علم را خواهد داشت. درباره قلمرو وسیع مأموریت معصومین{{ع}}امام صادق{{ع}} فرمود: هیچ چیزی اعم از آدمی و جنی و فرشتهای در آسمانها نیست مگر اینکه ما حجت بر ایشانیم.
| |
| :::::۲) '''ضرورت امامت''': وجود [[امام]]{{ع}} ضروری است و عقل آن ضرورت را درک میکند و از دلیل ضرورت امام{{ع}} علم خدادادی "غیب" ثابت میشود زیرا: قبلاً گفته شد امام{{ع}} تمام مقامات پیامبر{{صل}} به جز وحی را دارد پس لوازم آن مقام را نیز باید داشته باشد. مصونیت قرآن از تحریف را خداوند ضمانت کرده اما هیچ ضمانتی درباره بیانات پیامبر{{صل}} وجود ندارد لذا راویان گاهی مطالب متفاوتی در یک موضوع از پیامبر{{صل}} نقل میکنند بنابراین ما نیازمند تبیین جدید هستیم اگر شخص بیان کننده دارای علم عادی باشد و دچار خطا شود بیان او حجت نخواهد بود پس شخص بیان کننده بعد از پیامبر{{صل}} باید معصوم و دارای علم غیب باشد و الا ختم نبوت برخلاف حکمت است.
| |
| :::::۳) '''افاضه خداوند''': خداوند فیاض مطلق است و بر کسانی که قابلیت کامل دارند باید افاضه کند والّا لازم میآید که محتاج و بخیل باشد. آن چه را که علت مفیضه افاضه میکند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابلیت گیرندگان فیض مختلف است که یکی فیض را نمیپذیرد یکی اندکی قبول نموده و دیگری همه را قبول میکند مانند نور آفتاب که یک نور است ولی اجسام در نورگیری و استفاده از آن مختلف است. از آیه۲۴ سوره تکویر نیز میتوان به این دلیل عقلی که همان افاضه خداوند است پیبرد زیرا در این آیه آمده است {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}﴾}} که چه مرجع ضمیر خداوند باشد یا پیامبر{{صل}} در هر صورت مطلب قابل اثبات است زیرا در صورت اول معنا این میشود که خداوند بر غیب بخیل نیست و بر افراد قابل افاضه میکند و در صورت دوم مطلوب به صورت جالبتر استفاده میشود زیرا ثابت میکند که پیامبر{{صل}} علم غیب دارد و الا بخل معنا نداشت چون باید علم غیبی داشته باشد تا بگوئیم بخیل هست یا نیست.
| |
| :::::۴) '''افضلیت''': مرحوم مفید میفرماید: واجب است امام{{ع}} افضل از رعیت باشد چون امام{{ع}} از نظر فضائل یا مساوی با رعیت یا ناقصتر از آنها است یا افضل از آنها است و تحت این حکم داخل میشود که امام{{ع}} از نظر علم باید افضل باشد که همین درست است زیرا صورت اول ترجیح بلامرجح و صورت دوم باعث مقدم شدن مفضول "ناقص در کمالات" بر فاضل "کامل در کمالات" میشود.[[امام علی|علی]]{{ع}}در موارد زیادی از غیب خبر داده و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده سپس حتماً علی{{ع}} از آنها افضل است مانند خبر دادن از کشته شدن ذوالثدیه. دلیل امامت عین دلیل نبوت است بنابراین امام{{ع}} باید به عنوان قائم مقام پیامبر{{صل}} در جمیع شئون بجز وحی دارای صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفت و صدق و عدل تدبیر و عقل و حکمت باشد و همچنین باید اکمل و افضل از غیر خودش باشد تا بتواند آنها را هدایت نموده و مردم نیز در یادگیری و استکمال مطیع او باشند وگرنه نیابت محقق نشده و نقض غرض میگردد.
| |
| ::::*'''اشکال''': برهان افضلیت، علم ائمه{{ع}} به احکام را ثابت میکند نه علم غیب را بنابر این اگر ائمه{{ع}} در علم به احکام و حلال و حرام از سائرین افضل باشد کافیست.
| |
| :::::'''جواب''': افضلیت مراتب دارد و اگر کسی در فقه مثلاً افضل باشد ممکن است در علوم دیگر افضل نباشد ولی ما برای ائمه{{ع}} مرتبههای از فضیلت را قائل هستیم که بدون ارتباط غیبی ممکن نیست به تعبیر مرحوم مازندرانی حتی اگر در میان امت کسی باشد که چیزی را بداند ولی امام{{ع}} همان چیز را نداند امام نخواهد بود. در بعضی کتب عبارت "کل واحد من اهل زمانه" "کل فن من الفنون" در توضیح برهان افضلیت به کار رفته که مقصود اینست که ائمه{{ع}} باید از تکتک افراد جامعه افضل و از هر فنی از فنون آگاه باشد و این خود شامل علم غیب شده و علم ائمه{{ع}} به موضوعات را هم در بر میگیرد از عبارات کشف المراد نیز به وضوح استفاده میشود که علم غیب از مصادیق افضلیت است و یکی از فضائل علی{{ع}} را علم غیب دانسته. لذا میتوان از دلیل افضلیت برای اثبات علم غیب به شکل زیر بهره گرفت: علم غیب فضیلت است و از هر فضیلتی امام{{ع}} نباید بیبهره باشد پس امام{{ع}} نباید از علم غیب بیبهره باشد.<ref> صفحه ۳۶ تا ۴۰ </ref>.<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)| رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛</ref>
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
| ==محمد صادق عظیمی==
| |
| {{جمع شدن|۹. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعه المصطفی العالمیه).}}
| |
| [[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
| |
| ::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است:
| |
| ::::::«ادله عقلی بر عمومیت علم امام:
| |
| نجفی لاری، علاوه بر استدلال به آیات و روایات، دو دلیل عقلی نیز بر عمومیت علم [[امام]]{{ع}} آورده است:
| |
| ::::::'''دلیل اول''': او میگوید: اگر امام{{ع}} برخی از علوم و صنعتها را نداند، لازم میآید که در آن علوم و صنعتها محتاج دیگران باشد و احتیاج نقص است و نقص در انسانی که خودش کامل است و برای به کمال رساندن دیگران آفریده شده است، محال است، پس امام{{ع}} به همه علوم و صنعتها آشنا است.<ref>نجفی لاری، عبدالحسین، رساله وجیزه فی کمیه علم الامام و کیفیته، چاپ شده در کتاب «علم امام» محمدحسن نادم، ص ۱۰۳.</ref>
| |
| ::::::'''دلیل دوم''': وی مینویسد: انسان کامل که مصداق اتم آن امام{{ع}} است، مظهر کامل اسماء و صفات باری تعالی و آیینه تمام نمای کمالات اوست و اصلاً آفریده شده است تا به وسیله او، خداوند متعال شناخته شود، پس باید از هرگونه نقص و عیب، که بزرگترین آن جهل است، به دور باشد، زیرا نقص در سایه، نقص در صاحب سایه و نقص در مظهر، نقص در ظاهر است، و این با غرض و هدف خدای حکیم از خلق انسان کامل منافات دارد. <ref>همان، ص ۱۰۴.</ref>
| |
| ::::::'''شیخ محمدحسین مظفر'''
| |
| ::::::'''عمومیت علم امام''': وی از طرفداران احاطه علمی امامان{{ع}} به همه معلومات است و در این رابطه مینویسد: "مراد از علم امام{{ع}} در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجی جزئی محض است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی، زیرا جهل امام{{ع}} به آنها موجب نقص در رتبه امامت و تنزّل از آن مقام میباشد، افزون بر آنکه بیان آنها از ویژگیهای امام{{ع}} و وظایف اوست. همچنین مراد از علم امام{{ع}} در این بحث اطلاع وی از احکام نیست، زیرا علم امام{{ع}} به آنها باید حضوری باشد، چرا که روا نیست حکمی ازاو بپرسند و امام{{ع}} آن را نداند که در این صورت حجت بربندگان نبوده بلکه امامتش باطل میشود. علم امام{{ع}} شامل اطلاع از زمان رستاخیز و اجلها و مرگها و دیگر اموری که به ظاهر اختصاص به خداوند متعال دارد، نیز میگردد، حتی مواردی که آیه ذیل بیان کرده است {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ}}﴾}}<ref>لقمان۳۴ ،بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد</ref>. زیرا روایات خاص، با صراحت بیان میکنند که خداوند امامان ما را بر اموری از این قبیل نیز آگاه کرده است، بلکه برخی از آیات شریفه قرآن نیز بر این مطلب دلالت دارند، به طور نمونه آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن. ما با توجه به این آیات و احادیث از ظاهر آن دسته از آیات و روایات که بر اختصاص این علوم به خداوند دلالت دارند، دست برمیداریم و یا آنها را بر علم ذاتی حمل میکنیم نه عرضی. <ref>مظفر، محمدحسین، علم الامام، ص ۱۲ - ۱۳.شیروانی، علی، ترجمه این کتاب، ص ۲۸ - ۲۹. </ref>
| |
| ::::::'''استدلال بر عمومیت علم امام''': مرحوم مظفر بر احاطه علمی ائمه{{ع}} به همه امور و آگاهی آنان از جمیع حوادث برهان عقلی زیبایی اقامه کرده است که خلاصه آن را در ذیل میخوانیم: "از آن جایی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به سوی همه عالم و تمام انسانهای روی زمین، مبعوث شده است، برای سامان دادن به امور و تساوی در حقوق و اجرای عدالت در میان امت، نیاز به علمی از ناحیه خداوند دارد که بر ریز و درشت و کوچک و بزرگ حوادثی که در سرزمین دور یا نزدیک تحت حکومت او میگذرد، احاطه داشته باشد تا جبران ستمها و رفع ظلم و انتقام از تجاوزکاران در اولین زمان برای او میسور باشد. و اگر این علم محیط و توان بر اجرا نباشد، رسالت کمبود داشته و اصلاح امور و اجرای عدالت که از وظایف رسالت است، به خوبی تحقق پیدا نمیکند، پس آگاهی رسول به امور عالم و احاطهاش به آنچه در آن رخ میدهد و توانش بر اصلاح عمومی نسبت به نزدیک و دور، شهری و بیابانی، از پایههای آن رسالت فراگیر و اصول لازم برای عملی کردن آن آیین جهانشمول میباشد. حال با توجه با آنکه زمان رسول هر چه هم طولانی باشد، سرانجام سپری میشود، لازم است او را جانشینی باشد که همگان را زیر پرچم یگانهای گرد آورد و نظام شریعت را اجرا کند و همان عدالتگستری و ساماندهی به امور مردم و ایجاد امنیت را که پیامبر{{صل}} اقدام به آن کرده بود، دنبال کند. پس خلافت وظیفهای است که نیابت از رسالت کرده و بارگران آن را جز مقام نبوت و قانونگذاری، به دوش میکشد لذا پس از سپری شدن دوره رسالت، اجرای آنچه [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}} آشکارا بیان کرد، نیاز به انسانی دارد که در هر وقت و زمانی به آن احکام، همانگونه که نازل شده، آگاه باشد و آن نظام را همانگونه که رسول بیان کرده بود، بداند و نیز از آنچه در عالم میگذرد، هم چون [[پیامبر اکرم|رسول اکرم]]{{صل}}، با خبر باشد. و آن فرد آگاه، همان امام{{ع}} است که هیچ زمانی از او خالی نخواهد بود". وی همین برهان را با بیان دیگر در چکیده بحث مطرح کرده مینویسد: با توجه به نیاز مبرم مردم به وجود هدایتگری که امور آنها را اصلاح کند و به عدالت در میان آنها حکومت نماید و به دیگر اموری که سعادت دنیا و آخرتشان را تأمین میکند بپردازد، برهان عقلی دلالت میکند بر اینکه بر خداوند سبحان لازم است، از باب لطف به بندگانش، کسی را در میان آنها قرار دهد "قرار هم داده" که آگاه به همه امور و مطلع از جمیع علوم و فنون بوده، و به همه آن کمالات آراسته باشد تا بارزترین فرد زمان خود بوده و صلاحیت قیام برای ارشاد و هدایت همه عالم را داشته باشد. چنان که ملاحظه شد ایشان بر این عقیده است که احاطه علمی امام{{ع}} آن چنان گسترده است که حتی شامل علم الساعه و روز قیامت و... هم میشود و بر این احاطه علمی علاوه بر آیات و روایات دالّ بر عمومیت، برهان عقلی نیز اقامه کرده است.
| |
| ::::::'''علامه طباطبایی'''
| |
| ::::::'''عمومیت علم امام''': [[علامه طباطبایی]] مفسر بزرگ قرآن کریم، در رابطه با علم امام{{ع}} و قلمرو آن نکات برجسته و اشارات راهگشایی دارد. وی در کتاب شریف المیزان اعتقاد خود را به علم غیب پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} مطرح کرده و اشکالات منکران علم غیب پیامبر{{صل}} و امام{{ع}} را پاسخ داده است. و در تفسیر آیاتی که علم غیب را از غیر خدا نفی میکند، چنین گفته است: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: علم غیب ندارم به این معنا است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه را میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است". ایشان نیز همچون نجفی لاری و مرحوم مظفر، بر این باور است که شعاع علم امام{{ع}} تا آنجا امتداد دارد که حتی موارد پنجگانه که در آیه کریمه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ}}﴾}} <ref>لقمان ۳۴</ref>علم آنها ویژه خدای متعال دانسته شده است را نیز دربر میگیرد. وی در ذیل همین آیه، روایتی را نقل میکند که نشان از اختصاص علم این امور به خدای تعالی است، سپس میگوید: "در عین حال، روایات فراوانی از وجود مقدس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، رسیده که این حضرات از آینده حال خود و از زمان مرگشان و اینکه در چه سرزمینی از دنیا میروند، خبر دادهاند، و این روایات بسیار، روایات بالا و نظایر آن را تقیید میزند، و حاصل مجموع روایات این میشود، که علم این پنچ امر، مخصوص خدا است و به کسی نداده، مگر آن کس که خود به وی تعلیم نموده است. البته در بین روایات حصر، روایاتی هست که قابل تقیید نیست، اما به این روایات نباید اعتنا کرد، برای اینکه روایات پیشگوییهای ائمه{{ع}} و رسول خدا{{صل}}، آن قدر زیاد است که نمیشود به خاطر یک روایت از همه آنها چشم پوشید". <ref>طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۰.</ref> نزدیک به این مطلب را سیوطی در خصوص علم پیامبر{{صل}} از بعضی علمای اهل سنت نقل میکند: "ذهب بعضهم الی انّه{{صل}} أوتی علم الخمس ایضًا و علم الساعه و الروح و انه امر بکتم ذلک"؛ برخی معتقدند که علم به این پنج موضوع [مراد پنج چیزی است که در آخر سوره لقمان آمده است] نیز به [[پیامبر اکرم|پیامبر]]{{صل}} داده شده است وآن حضرت علم به قیامت و روح نیز دارد؛ ولی مأمور به کتمان آنها است<ref>صفحه ۱۹۱ تا ۱۹۷</ref>.<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>.
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |