ابوصفره عتکی ازدی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
[[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۰۱؛ بدون استناد به واقدی؛ ابن عساکر، ج۶۱، ص۲۸۴ و مزی، ج۹، ص۲۹ از ابن سعد؛ یاقوت حموی، ج۲، ص۴۳۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۸۵ و زیلعی، ج۴، ص۳۳۶ به استناد واقدی.</ref> ابوصفره را پسری نابالغ از [[اسیران]] رده در دَبا یاد کرده که نه در کتاب الرده واقدی وجود دارد و نه با [[اخبار]] پیشین سازگار است. [[ابن قتیبه]]<ref>ابن خلکان، ص۳۵۰-۳۵۱ از کتاب المعارف؛ این خبر در المعارف یافت نشد.</ref> در رد گفتار واقدی می‌گوید: مهلب، کوچک‌ترین فرزند [[ابو صفره]]، دو سال و برخی دیگر از فرزندان وی سی سال پیش از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} به [[دنیا]] آمدند. از این رو، ابوصفره نمی‌توانست پسر بچه‌ای در میان اسیران باشد. افزون بر اینکه وی [[ابوبکر]] را نیز ندیده است. ابوصفره، پیرمردی سفید مو بود که در [[زمان]] [[عمر]] به [[دیدار]] وی آمد و عمر [[دستور]] داد [[خضاب]] کند. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۶، ص۲۰۴.</ref> نیز با تکیه بر مقایسه [[تاریخ]] [[وفات]] مهلب با سن وی در هنگام [[مرگ]] (۷۶ سال)، نظر واقدی را رد کرده است. ابن شبه، ابوصفره را در شمار [[نمایندگان]] [[قبیله ازد]] بصره نام برده که [[عثمان بن ابی العاص]] آنان را نزد عمر فرستاد و عمر او را به دلیل [[خضاب کردن]] موهای سفیدش، ابوصفره نامید<ref>ابن عبد البر، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. به گفته ابن کلبی، [[ابوجلندی ازدی]] عصر [[رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد و همراه ابوصفره نزد عمر آمد<ref>ابن حجر، ج۷، ص۶۵.</ref>. [[عبدالرزاق سمعانی]] درباره [[وفد]] ابوصفره گفته است: وی با ده فرزندش که کوچک‌ترین آنان مهلب بود، نزد عمر آمد و او مهلب را مهترِ فرزندان ابوصفره خواند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۵؛ ابن حجر، ج۴، ص۳۰۶ از مصنف که در چاپ موجود یافت نشد.</ref>، [[عسکری]] نیز وفد وی را در دوره عمر و [[روایات]] وی را از رسول خدا{{صل}}، مُرسل دانسته است<ref>ابن حجر، ج۶، ص۳۰۴.</ref>. بنا بر [[روایت]] دیگری، [[ابوصفره]] همراه جماعتی به [[ملاقات]] [[عمر]] آمد و از وی خواست در شمار کارگزارانش باشد. عمر با گفتن اینکه "تو ظالمی و پدرت سارق"، خواسته او را رد کرد<ref>عسکری، ص۱۵۲.</ref>.
[[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۰۱؛ بدون استناد به واقدی؛ ابن عساکر، ج۶۱، ص۲۸۴ و مزی، ج۹، ص۲۹ از ابن سعد؛ یاقوت حموی، ج۲، ص۴۳۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۸۵ و زیلعی، ج۴، ص۳۳۶ به استناد واقدی.</ref> ابوصفره را پسری نابالغ از [[اسیران]] رده در دَبا یاد کرده که نه در کتاب الرده واقدی وجود دارد و نه با [[اخبار]] پیشین سازگار است. [[ابن قتیبه]]<ref>ابن خلکان، ص۳۵۰-۳۵۱ از کتاب المعارف؛ این خبر در المعارف یافت نشد.</ref> در رد گفتار واقدی می‌گوید: مهلب، کوچک‌ترین فرزند [[ابو صفره]]، دو سال و برخی دیگر از فرزندان وی سی سال پیش از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} به [[دنیا]] آمدند. از این رو، ابوصفره نمی‌توانست پسر بچه‌ای در میان اسیران باشد. افزون بر اینکه وی [[ابوبکر]] را نیز ندیده است. ابوصفره، پیرمردی سفید مو بود که در [[زمان]] [[عمر]] به [[دیدار]] وی آمد و عمر [[دستور]] داد [[خضاب]] کند. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۶، ص۲۰۴.</ref> نیز با تکیه بر مقایسه [[تاریخ]] [[وفات]] مهلب با سن وی در هنگام [[مرگ]] (۷۶ سال)، نظر واقدی را رد کرده است. ابن شبه، ابوصفره را در شمار [[نمایندگان]] [[قبیله ازد]] بصره نام برده که [[عثمان بن ابی العاص]] آنان را نزد عمر فرستاد و عمر او را به دلیل [[خضاب کردن]] موهای سفیدش، ابوصفره نامید<ref>ابن عبد البر، ج۱، ص۲۵۵.</ref>. به گفته ابن کلبی، [[ابوجلندی ازدی]] عصر [[رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد و همراه ابوصفره نزد عمر آمد<ref>ابن حجر، ج۷، ص۶۵.</ref>. [[عبدالرزاق سمعانی]] درباره [[وفد]] ابوصفره گفته است: وی با ده فرزندش که کوچک‌ترین آنان مهلب بود، نزد عمر آمد و او مهلب را مهترِ فرزندان ابوصفره خواند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۵؛ ابن حجر، ج۴، ص۳۰۶ از مصنف که در چاپ موجود یافت نشد.</ref>، [[عسکری]] نیز وفد وی را در دوره عمر و [[روایات]] وی را از رسول خدا{{صل}}، مُرسل دانسته است<ref>ابن حجر، ج۶، ص۳۰۴.</ref>. بنا بر [[روایت]] دیگری، [[ابوصفره]] همراه جماعتی به [[ملاقات]] [[عمر]] آمد و از وی خواست در شمار کارگزارانش باشد. عمر با گفتن اینکه "تو ظالمی و پدرت سارق"، خواسته او را رد کرد<ref>عسکری، ص۱۵۲.</ref>.


[[طوسی]]<ref>طوسی، ص۷۰؛ و از وی علامه حلی، ص۱۷۳؛ خویی، ج۱۰، ص۱۸۶.</ref>، ابوصفره، را [[شیعه]] خوانده است. به گفته او، ابوصفره پس از [[جنگ جمل]] نزد [[امام علی]]{{ع}} آمد و به [[خدا]] [[سوگند]] یاد کرد اگر (آن [[زمان]] در [[بصره]]) بودم، هیچ فردی از [[قبیله ازد]] با تو نمی‌جنگید. ابوصفره در بصره درگذشت و امام علی{{ع}} بر وی [[نماز]] گزارد. بر پایه برخی [[روایات]]، ابوصفره این سخن را به زیاد گفته است: [[ابن عباس]] پس از [[شهادت]] [[محمد بن ابی بکر]]، برای [[تسلیت گویی]]، زیاد را [[جانشین]] خود قرار داد و به [[کوفه]] رفت. [[معاویه]]، ابن عامر حضرمی را به بصره فرستاد و جمع بسیاری به وی پیوستند. زیاد به قبیله ازد [[پناه]] برد و از آنان کمک خواست و در نامه‌ای، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را از این حادثه [[آگاه]] کرد و [[امام]] [[مردم بصره]] را به نبردی شدیدتر از [[نبرد جمل]] [[تهدید]] کرد<ref>سید رضی، ج۳، ص۳۶، نامه ۲۶.</ref>. به گزارش [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۱، ص۴۲۷-۴۳۰.</ref> ابوصفره که خود در جنگ جمل شرکت نداشت، در [[دفاع]] از زیاد و مقابله با ابن حضرمی، [[مردم]] را به [[یاری]] زیاد [[دعوت]] کرد و گفت: گرچه دیروز بر [[ضد]] [[علی]]{{ع}} بودید، امروز وی را یاری کنید. بر [[حق]] [[استوار]] باشید، همان گونه که بر [[باطل]] بردبار بودید. او خطاب به زیاد گفت: اگر (آن زمان در بصره) بودم، ازدیان با امیرمؤمنان{{ع}} [[نبرد]] نمی‌کردند. عده‌ای با نسبت این سخن به غیر ابوصفره گفته‌اند: وی همراه ابن عباس به [[صفین]] رفت و در میان راه درگذشت. به احتمال ابوصبره (= نام نوعی پرنده) در این روایات به [[أبوصفره]]، تصحیف شده باشد<ref>ر.ک: ثقفی، ج۲، ص۳۹۲-۴۱۰، مقایسه کنید با طبری، ج۳، ص۵۱۶-۵۱۵؛ و ج۴، ص۸۴-۸۶ صبرة بن شیبان.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوصفره عتکی ازدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۸۱-۳۸۲.</ref>
[[طوسی]]<ref>طوسی، ص۷۰؛ و از وی علامه حلی، ص۱۷۳؛ خویی، ج۱۰، ص۱۸۶.</ref>، ابوصفره، را [[شیعه]] خوانده است. به گفته او، ابوصفره پس از [[جنگ جمل]] نزد [[امام علی]]{{ع}} آمد و به [[خدا]] [[سوگند]] یاد کرد اگر (آن [[زمان]] در [[بصره]]) بودم، هیچ فردی از [[قبیله ازد]] با تو نمی‌جنگید. ابوصفره در بصره درگذشت و امام علی{{ع}} بر وی [[نماز]] گزارد. بر پایه برخی [[روایات]]، ابوصفره این سخن را به زیاد گفته است: [[ابن عباس]] پس از [[شهادت]] [[محمد بن ابی بکر]]، برای [[تسلیت گویی]]، زیاد را [[جانشین]] خود قرار داد و به [[کوفه]] رفت. [[معاویه]]، ابن عامر حضرمی را به بصره فرستاد و جمع بسیاری به وی پیوستند. زیاد به قبیله ازد [[پناه]] برد و از آنان کمک خواست و در نامه‌ای، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را از این حادثه [[آگاه]] کرد و [[امام]] [[مردم بصره]] را به نبردی شدیدتر از [[نبرد جمل]] [[تهدید]] کرد<ref>سید رضی، ج۳، ص۳۶، نامه ۲۶.</ref>. به گزارش [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۱، ص۴۲۷-۴۳۰.</ref> ابوصفره که خود در جنگ جمل شرکت نداشت، در [[دفاع]] از زیاد و مقابله با ابن حضرمی، [[مردم]] را به [[یاری]] زیاد [[دعوت]] کرد و گفت: گرچه دیروز بر [[ضد]] [[علی]]{{ع}} بودید، امروز وی را یاری کنید. بر [[حق]] [[استوار]] باشید، همان گونه که بر [[باطل]] بردبار بودید. او خطاب به زیاد گفت: اگر (آن زمان در بصره) بودم، ازدیان با امیرمؤمنان{{ع}} [[نبرد]] نمی‌کردند. عده‌ای با نسبت این سخن به غیر ابوصفره گفته‌اند: وی همراه ابن عباس به [[صفین]] رفت و در میان راه درگذشت. به احتمال ابوصبره (= نام نوعی پرنده) در این روایات به [[أبوصفره]]، تصحیف شده باشد<ref>ر.ک: ثقفی، ج۲، ص۳۹۲-۴۱۰، مقایسه کنید با طبری، ج۳، ص۵۱۶-۵۱۵؛ و ج۴، ص۸۴-۸۶ صبرة بن شیبان.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوصفره عتکی ازدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۸۱-۳۸۲.</ref>


==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوصفره عتکی ازدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوصفره عتکی ازدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش