انسان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱٬۶۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
انسان قرآن، موجودی است وابسته به [[ایمان]] و [[وارسته]] از هر چیز دیگر. این موجود وابسته به ایمان برای [[نجات]] ایمان خود [[هجرت]] می‌کند و برای نجات ایمان [[جامعه]] و در [[حقیقت]] برای نجات جامعه از چنگال [[اهریمن]] [[بی‌ایمانی]] [[جهاد]] می‌نماید<ref>قیام و انقلاب مهدی، ص۸۷.</ref>.
انسان قرآن، موجودی است وابسته به [[ایمان]] و [[وارسته]] از هر چیز دیگر. این موجود وابسته به ایمان برای [[نجات]] ایمان خود [[هجرت]] می‌کند و برای نجات ایمان [[جامعه]] و در [[حقیقت]] برای نجات جامعه از چنگال [[اهریمن]] [[بی‌ایمانی]] [[جهاد]] می‌نماید<ref>قیام و انقلاب مهدی، ص۸۷.</ref>.
انسان از نظر قرآن نفخه [[روح الهی]] است و خواه ناخواه به سوی خدای خودش بازگشت می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۱۶.</ref>. قرآن انسان را موجودی می‌داند که علی‌الدوام در [[تغییر]] و [[تحول]] است و [[قلب]] انسان را که قلب می‌گویند (لتقلبه) چون زیر و زبر می‌گردد. و البته ناگفته پیداست که مراد از قلب این [[جسم]] گوشتی صنوبری شکل طرف چپ [[بدن]] نیست؛ بلکه منظور همان [[روح]] و روان [[انسانی]] است که هر لحظه‌ای حالت جدیدی به خود می‌گیرد<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۵۹.</ref>
انسان از نظر قرآن نفخه [[روح الهی]] است و خواه ناخواه به سوی خدای خودش بازگشت می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۱۶.</ref>. قرآن انسان را موجودی می‌داند که علی‌الدوام در [[تغییر]] و [[تحول]] است و [[قلب]] انسان را که قلب می‌گویند (لتقلبه) چون زیر و زبر می‌گردد. و البته ناگفته پیداست که مراد از قلب این [[جسم]] گوشتی صنوبری شکل طرف چپ [[بدن]] نیست؛ بلکه منظور همان [[روح]] و روان [[انسانی]] است که هر لحظه‌ای حالت جدیدی به خود می‌گیرد<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۵۹.</ref>
==انسان در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل==
تفاوت اساسی [[انسان]] با سایر موجودات، ذومراتب بودن نفس او است؛ که [[استعداد]] قرار گرفتن در تمام مراتب عالم امکان، از فرش تا [[عرش]] و از ادنی مرتبه [[ملک]] تا اعلی مرتبه [[ملکوت]] را به وی داده است. یکی از [[راز]] و رمزهای خطاب‌های گوناگون [[پروردگار]] در [[قرآن]] به انسان، در همین نکته [[مستتر]] است؛ [[خداوند]]، گاه او را به حیوان و حتی [[پست‌تر]] از آن [[تشبیه]] می‌نماید و می‌فرماید:
{{متن قرآن|أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>.
او «[[بلعم باعورا]]» را که از [[مؤمنین]] و علمای [[بنی‌اسرائیل]] بود، ولی به [[حضرت موسی]]{{ع}} پشت کرد و جانب [[دشمنان]] را گرفت - به سگی تشبیه می‌نماید و می‌فرماید:
{{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>.
از سوی دیگر، هنگامی که [[آدمی]] در مسیر [[تعبد]] و [[بندگی]] پروردگار حرکت می‌کند، [[حقیقت]] [[انسانی]] خود را در مراتب عالم، از مرتبه خاکی و مادی به سوی ملکوت [[سیر]] می‌دهد و در این مسیر، آن چنان از مرتبه [[نفس اماره]] و حیوانی فاصله می‌گیرد و از [[نفس لوامه]] نیز عبور می‌کند و مراتب [[قرب]] را تا [[نفس مطمئنه]] و استقرار در [[ملأ اعلی]] طی می‌نماید، که خداوند تعابیری فوق ملائک را برای او ذکر می‌کند:
{{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>
گاه او را با [[وصف]] «[[صدیق]]» در جوار خود می‌نامد و می‌فرماید:
{{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«بی‌گمان پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۵۵.</ref>.
و گاه [[انسان]] را با اوصافی مانند [[بهترین]] [[مخلوقات]] و [[بندگان خاص]] [[خداوند]] می‌ستاید و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ}}<ref>«بی‌گمان آنانکه ایمان آورده‌اند و کردارهایی شایسته کرده‌اند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.</ref>.
{{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي}}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! * آنگاه، در جرگه بندگان من درآی * و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰. </ref>.
تا تعابیر بلندی که خداوند درباره [[رسول]] خویش{{صل}} و [[اولیاء الهی]]{{عم}} بیان می‌دارد<ref>خداوند خطاب به رسول خویش{{صل}}، از تعبیر مقام محمود استفاده کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا}} [«و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹]. همچنین بنا بر آیات قرآن، نزدیک‌ترین مقامات که مرتبه ولایت باشد، اختصاص به اولیاء الهی{{عم}} دارد: {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}} [«بی‌گمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی می‌کند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶].</ref>.
بنابراین، آنچه [[انسان‌ها]] را در بادی امر، تحت یک نوع قرار می‌دهد، صورت مادی آنها است. از آنجا که همه [[بشر]] ظاهراً، در [[خلقت]] مادی یکسانند و در این جهت اوصاف واحدی دارند، مثلاً همگی سخن می‌گویند و یا به واسطه [[قوه عاقله]]، [[ادراک کلیات]] می‌کنند و بدین ترتیب، جریان [[علم]] و [[تمدن بشری]] به حرکت درمی آید، پس طبعاً در این نگاه، [[انسان]] را به حیوان [[ناطق]] و یا [[عاقل]] معرفی کرده‌اند. ولی در [[جهان‌بینی]] [[قرآنی]]، انسان کَون جامعی است که می‌تواند همه مراتب عالم، از [[ملک]] تا [[ملکوت]] را درنوردد؛ اگر او به سوی [[زشتی‌ها]] رود، در مراتب [[پستی]]، در مقامی قرار می‌گیرد که حتی از حیوانات و یا جمادات نیز [[پست‌تر]] است؛ تا به آنجا که [[خداوند]]، او را زشت‌ترین [[مخلوقات]] خود می‌نامد<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ}} [«کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخ‌اند، جاودانه در آنند، آنانند که بدترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۶].</ref>. در این صورت، فصل اخیر انسان، [[عقل]] نیست؛ بلکه عقل، تحت [[خدمت]] به هوی و هوس‌های حیوانی قرار گرفته؛ چنان که امیرالمؤمنین علی{{ع}} می‌فرمایند:
{{متن حدیث|كَمْ مِنْ‏ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ‏ هَوًى‏ أَمِيرٍ}}<ref>نهج البلاغة (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق)، ص۵۰۶، کلام ۲۱۱.</ref>.
در این صورت، فصل اخیر و صورت [[حقیقی]] انسان، آن [[ملکه]] [[رذیله]] و [[مقام]] حیوانی و نفس اماره‌ای است که در آن می‌اندیشد و هدف‌داری می‌کند.
نکته مهم در این تقسیمات قرآنی آن است که خطاب‌های [[پروردگار]] در [[قرآن]]، مانند خطاب‌های عرفی در میان [[مردم]] نیست که نسبت‌های آن اعتباری است و [[عزت]] و یا [[ذلت]] آنها، بسته به اعتبارات [[اجتماعی]] بوده و بعد از مدتی زائل شود؛ بلکه بیان حقایقی است که انکشاف آنها در [[عوالم]] بعد روشن می‌شود؛ اگرچه هم اکنون نیز وجود دارد. مثلاً اگر مردم به کسی نسبتی بد یا خوب بدهند، این [[واقعیت]] را [[تغییر]] نمی‌دهد و چه بسیار زشتکارانی که در طول [[تاریخ]] با زیباترین لقب‌ها نامیده شدند و یا بالعکس؛ اما این [[القاب]]، [[حقیقت]] آنها را تغییر نداد. ولی اگر خداوند در [[کلام]] خود، از طوائف مختلف [[انسانی]] با [[القاب]] مختلف یاد می‌نماید، این خبر از [[واقعیت]] [[باطنی]] آنها می‌دهد که در [[عوالم]] بعد آشکار می‌شود؛ چنان که در [[قیامت]]، خطاب به [[اهل]] [[محشر]] گفته می‌شود:
{{متن قرآن|لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref>«به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.</ref>.
یکی از اسامی قیامت، [[روز]] آشکار شدن باطن‌ها است<ref>خداوند درباره روز قیامت می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ * يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ}} «بی‌گمان او بر بازگرداندن وی تواناست * روزی که رازهای نهان، آشکار گردد» سوره طارق، آیه ۸-۹.</ref>. بنابراین، اگر در [[دنیا]] همه [[انسان‌ها]] یک شکل هستند، ولی همگونی ظاهری، دلیل بر یکسانی [[نفوس]] و مراتب ذات آنها که بیان کننده [[حقیقت]] آنهاست- نمی‌باشد، بلکه در همین عالم، انسان‌ها در مراتب مختلف کمالی قرار دارند که بستگی به [[مراتب ایمان]] و [[یقین]] به [[توحید]] و [[قرب]] و بعد ایشان به [[پروردگار]] دارد و حقیقت آنها در [[عالم آخرت]] آشکار می‌شود؛ چنان که [[خداوند]] اعراض‌کنندگان از [[قرآن]] را به درازگوشانی [[تشبیه]] می‌نماید که ذلیلانه از مقابل شیر می‌گریزند:
{{متن قرآن|فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ * كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ * فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ}}<ref>«آنان را چه می‌شود که از این یادکرد رویگردانند؟ * گویی گورخرانی رمنده‌اند * که از شیری گریخته باشند» سوره مدثر، آیه ۴۹-۵۱.</ref>.
خداوند برخی را به [[پست‌تر]] از حیوانات تشبیه نموده و می‌فرماید:
{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا * أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب می‌توانی بود؟ * آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۳-۴۴.</ref>.
این تنزّل رتبه تا به آنجا پیش می‌رود که [[خداوند]]، [[قلوب]] برخی [[انسان‌ها]] را، در [[درک]] و [[شعور]]، نادان‌تر و [[پست‌تر]] از جمادات خطاب می‌کند؛ مثلاً درباره [[منافقین]] از [[اهل کتاب]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«باز از پس آن، دل‌هایتان به سختی‌گرایید چونان سنگ‌ها بلکه سخت‌تر زیرا بی‌گمان از برخی سنگ‌ها جویبارها فرا می‌جوشد و برخی می‌شکافد و از آن آب بیرون می‌زند و برخی از بیم خداوند فرو می‌غلتد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۷۴.</ref>.
کار [[انسان]] در [[تباهی]] به آنجا می‌رسد که نه تنها گرفتار [[عذاب الهی]] در [[جهنم]] می‌شود، بلکه خود، آتش‌گیر جهنم در کنارسنگ‌های [[دوزخ]] است:
{{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«و اگر چنین نکردید- که هرگز نمی‌توانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.</ref>.
[[آیات]] فراوان دیگری که در اوصاف [[متقین]] و یا [[فاسقین]] بیان شده، بیانگر مراتب [[حقیقی]] آنها در عالم معنا است که به حسب منطقی، منوِّع [[نفوس]] [[انسانی]] است.
نتیجه آنکه: انسان در [[فرهنگ قرآن]]، نوع واحد نیست و فصل اخیر او، اوصاف غالبی است که در طول [[حیات دنیوی]] کسب کرده است. در چنین [[جهان‌بینی]]، تفاوت انسان‌ها با یکدیگر، نه با صورت‌های مادی است؛ بلکه «حیوان [[عاقل]]» جنس انسان است که با فصل‌های فراوان دیگر، به انواع مختلف در جهات مثبت و یا منفی تعریف می‌شود؛ مثلاً اگر در جهت حیوانی [[رشد]] کند، در تعریف او گفته می‌شود: «الانسان حیوان عاقل مذنب و یا [[فاسق]] و یا [[کافر]]». آن هنگامی است که [[عقل]] در تحت [[هوای نفس]] [[مدیریت]] می‌شود و [[وصف]] [[غالب]] و اخیر چنین انسانی، در حیوانیت ظاهر می‌شود و تنها صورتی [[انسانی]] دارد.
از سوی دیگر، برای [[انسان]] [[موحد]]، بنا بر مرتبه [[ایمانی]] که دارد، تعابیر دیگری در [[قرآن]] به کار می‌رود؛ از قبیل: «الانسان حیوان موحد و [[متعبد]] و یا [[عبد]] شکور و مخلِص» و در مراتب بالاتر: «[[عبد مخلَص]] و [[صدّیق]]». در این صورت، [[عقل]] در [[خدمت]] مدارج عالی انسانی قرار گرفته است. به این ترتیب، انسان کون جامعی است که مدار [[سیر]] او از [[ملک]] تا [[ملکوت]] می‌باشد؛ هرچند که در صورت مادی، همه [[آدمیان]] [[متحد]] الشکل‌اند.
در چنین [[جهان‌بینی]]، تفاوت [[انسان‌ها]] با یکدیگر، از تفاوت انواع نبات وحیوان نیز گسترده‌تر است و هرگز انسان‌های طالح و [[صالح]]، تحت یک نوع قرار نمی‌گیرند<ref>شواهد [[نقلی]] این مطلب فراوان است؛ ر.ک: [[عیون أخبار الرضا]]{{ع}} (ط. [[جهان]]،۱۳۷۸ ه. ش)، ج۲، ص۱۱: درباره اصناف [[زنان]] [[گناهکار]] [[امت]]؛ همچنین برای مطالعه بیشتر، [[رجوع]] کنید به: [[علل الشرایع]] (ط۔ کتابفروشی [[داوری]]، ۱۳۸۵ ه. ش)، ج۲، ص۴۴۸. برای نمونه، در اینجا به یک [[روایت]] اشاره می‌شود:
{{متن حدیث|عَنْ مُعَاذٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ‏ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} قَالَ يَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ‏ أَمْرٍ عَظِيمٍ‏ مِنَ‏ الْأُمُورِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ يُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِي بَعْضُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْقِرَدَةِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَى صُورَةِ الْخِنْزِيرِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَى وُجُوهِهِمْ مُنَكَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ فَوْقَ رُءُوسِهِمْ يُسْحَبُونَ عَلَيْهَا وَ بَعْضُهُمْ عُمْياً [عُمْيٌ‏] وَ بَعْضُهُمْ صُمّاً [صُمٌ‏] وَ بُكْماً [بُكْمٌ‏] وَ بَعْضُهُمْ يَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ فَهِيَ مدلات [مُدْلَاةٌ] عَلَى صُدُورِهِمْ يَسِيلُ الْقَيْحُ يَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَى جُذُوعٍ مِنَ النَّارِ وَ بَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيفَةِ وَ بَعْضُهُمْ مُلْبَسُونَ جِبَاباً سَائِغَةً مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَةٍ بِجُلُودِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ عَلَى صُورَةِ الْقِرَدَةِ فَالْقَتَّابُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِينَ عَلَى صُورَةِ الْخَنَازِيرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَكَّسُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ فَآكِلَةُ الرِّبَا وَ أَمَّا الْعُمْيُ فَالَّذِينَ يَجُورُونَ فِي الْحُكْمِ وَ أَمَّا الصُّمُّ وَ الْبُكْمُ فَالْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ فَهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْجِيرَانَ وَ أَمَّا الْمُصَلَّبُونَ عَلَى جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاةُ بِالنَّاسِ لِسُلْطَانٍ وَ أَمَّا الَّذِينَ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِيَفِ فَالَّذِينَ يَتَّبِعُونَ‏ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ مَنَعُوا حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ يُلْبَسُونَ الْجِبَابَ أَهْلُ الْكِبْرِ وَ الْفُجُورِ وَ الْبُخَلَاءُ}} (جامع الأخبار للشعیری (ط. مطبعة حیدریة، بی‌تا)، ص۱۷۷).</ref>؛ و به طریق اولی، [[اولیاء الهی]]{{عم}} در ردیف سایر [[انسان‌ها]] نیستند.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳]] ص ۳۲۲.</ref>


==منابع==
==منابع==
۷۳٬۶۹۳

ویرایش