جز
جایگزینی متن - 'تعیین' به 'تعیین'
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
جز (جایگزینی متن - 'تعیین' به 'تعیین') |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
همچنین در [[کتب حدیث]] به نمونههای بسیاری از دادرسیهای شخص پیامبر بر میخوریم که هریک به مثابۀ قاعدهای از [[آیین]] [[دادرسی]] [[اسلامی]] است: پیشنهاد به [[آشتی]] و [[سازش]]؛ [[اقدام]] به قرعه در قضایای مشکل، اجتناب از [[اجرای حدود]] در مواردیکه گریزگاهی هست؛ استفاده از تخصص کارشناسان، [[تفتیش]]، شواهد حال و امارههای قانونی. | همچنین در [[کتب حدیث]] به نمونههای بسیاری از دادرسیهای شخص پیامبر بر میخوریم که هریک به مثابۀ قاعدهای از [[آیین]] [[دادرسی]] [[اسلامی]] است: پیشنهاد به [[آشتی]] و [[سازش]]؛ [[اقدام]] به قرعه در قضایای مشکل، اجتناب از [[اجرای حدود]] در مواردیکه گریزگاهی هست؛ استفاده از تخصص کارشناسان، [[تفتیش]]، شواهد حال و امارههای قانونی. | ||
علاوه بر دو منبع مذکور ([[قرآن]] و [[سنت پیامبر]])، نامۀ [[عمر]] به [[ابوموسی اشعری]] ([[قاضی کوفه]] یا [[بصره]]) و [[فرمان]] [[علی]]{{ع}} به [[مالک اشتر]]، از منابع آیین دادرسی اسلامی به شمار آمده است. با آنکه در اصالت نامۀ عمر تردید کردهاند، ولی از آنجا که برخی از علمای بزرگ اسلامی اهمیت بسیاری به این [[نامه]] داده و آن را مبنای تدوین آیین دادرسی دانستهاند، ترجمۀ آن آورده میشود: «اما بعد، داوری فریضهای است [[استوار]] و سنتی که باید از آن [[پیروی]] کرد، پس هرگاه نزد تو به داوری آمدند بدان که [[سخن گفتن]] از [[حق]] بی آنکه به اجرای آن بکوشی، سودی ندارد. با [[مردم]] در جای دادن برای نشستن، چه در نگاه کردن در چهره و چه در داوری یکسان [[رفتار]] کن، تا هیچ زبردستی به [[ستم]] تو [[دل]] نبندد و هیچ [[ناتوانی]] از [[دادگری]] تو نا [[امید]] نشود. مدعی باید دلیل آورد و منکر باید [[سوگند]] یاد کند. سازش میان مسلمانان رواست. مگر سازشی که حرامی را [[حلال]] یا حلالی را [[حرام]] کند. اگر امروز در حکمی که دیروز دادهای اندیشیدی و دریافتی که آن [[حکم]] ناروا بوده است، نباید آن حکم تو را از بازگشت به حق باز دارد، زیرا حق، مقدم بر هر چیز است و بازگشت به حق بهتر از ماندن در [[باطل]] است. زنهار، زنهار، از آنچه در دلت میگذرد! که هر چه را در [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] نیافتی، امثال و نظایر آن را بشناس و [[کارها]] را با آن نظایر [[قیاس]] کن. برای کسیکه ادعایی دارد و دلیل [[اثبات]] حقش در دسترس نیست، مهلتی | علاوه بر دو منبع مذکور ([[قرآن]] و [[سنت پیامبر]])، نامۀ [[عمر]] به [[ابوموسی اشعری]] ([[قاضی کوفه]] یا [[بصره]]) و [[فرمان]] [[علی]]{{ع}} به [[مالک اشتر]]، از منابع آیین دادرسی اسلامی به شمار آمده است. با آنکه در اصالت نامۀ عمر تردید کردهاند، ولی از آنجا که برخی از علمای بزرگ اسلامی اهمیت بسیاری به این [[نامه]] داده و آن را مبنای تدوین آیین دادرسی دانستهاند، ترجمۀ آن آورده میشود: «اما بعد، داوری فریضهای است [[استوار]] و سنتی که باید از آن [[پیروی]] کرد، پس هرگاه نزد تو به داوری آمدند بدان که [[سخن گفتن]] از [[حق]] بی آنکه به اجرای آن بکوشی، سودی ندارد. با [[مردم]] در جای دادن برای نشستن، چه در نگاه کردن در چهره و چه در داوری یکسان [[رفتار]] کن، تا هیچ زبردستی به [[ستم]] تو [[دل]] نبندد و هیچ [[ناتوانی]] از [[دادگری]] تو نا [[امید]] نشود. مدعی باید دلیل آورد و منکر باید [[سوگند]] یاد کند. سازش میان مسلمانان رواست. مگر سازشی که حرامی را [[حلال]] یا حلالی را [[حرام]] کند. اگر امروز در حکمی که دیروز دادهای اندیشیدی و دریافتی که آن [[حکم]] ناروا بوده است، نباید آن حکم تو را از بازگشت به حق باز دارد، زیرا حق، مقدم بر هر چیز است و بازگشت به حق بهتر از ماندن در [[باطل]] است. زنهار، زنهار، از آنچه در دلت میگذرد! که هر چه را در [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] نیافتی، امثال و نظایر آن را بشناس و [[کارها]] را با آن نظایر [[قیاس]] کن. برای کسیکه ادعایی دارد و دلیل [[اثبات]] حقش در دسترس نیست، مهلتی تعیین کن، اگر بیّنۀ خویش را به موقع عرضه کرد، به سود او [[حکم]] کن وگرنه به زیان وی حکم ده، زیرا این کار، دو دلی را بهتر میزداید و ابهام را روشنتر میسازد. [[مسلمانان]] برای یکدیگر گواهانی عادلند، مگر کسیکه بر او حدی جاری شده و تازیانه خورده، یا سابقۀ [[گواهی]] [[دروغ]] داشته یا [[ولاء]] و [[نسب]] وی، مورد تردید باشد. [[خداوند]] از سوگندها و [[دلایل]] در میگذرد [و نیازی بدانها ندارد، زیرا بر نهانهای شما [[آگاه]] است]. از بیشکیبی و دلتنگی و دژم شدن بر متخاصمان بپرهیز، زیرا اگر [[حق]] به جای خود نهاده شود، خداوند بدان [[پاداش]] بزرگ میدهد و مایۀ نیکنامی میشود، و [[السلام]]». | ||
در این [[نامه]] و نامۀ دیگر [[عمر]] (خطاب به [[معاویه]]) که آن نیز دربارۀ [[آیین]] [[دادرسی]] است، تأثیر سفارشهای [[حضرت رسول]]{{صل}} آشکارا به چشم میخورد، حتی برخی از بندهای این دو نامه تکرار عین [[کلمات پیامبر]]{{صل}} است. | در این [[نامه]] و نامۀ دیگر [[عمر]] (خطاب به [[معاویه]]) که آن نیز دربارۀ [[آیین]] [[دادرسی]] است، تأثیر سفارشهای [[حضرت رسول]]{{صل}} آشکارا به چشم میخورد، حتی برخی از بندهای این دو نامه تکرار عین [[کلمات پیامبر]]{{صل}} است. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
==عصر [[خلفای راشدین]]== | ==عصر [[خلفای راشدین]]== | ||
در [[زمان]] [[ابوبکر]] تنها تغییری که در سازمان دادرسی نسبت به دورۀ پیش به وجود آمد، | در [[زمان]] [[ابوبکر]] تنها تغییری که در سازمان دادرسی نسبت به دورۀ پیش به وجود آمد، تعیین قاضی برای [[مدینه]] بود، نوشتهاند: در دو سالی که [[عمر]] این منصب را بر عهده داشت، بهندرت بدو مراجعه میشد، زیرا از یکسوی [[پرهیزگاری]] مردم و گذشت آنان نسبت به یکدیگر، مانع بروز [[اختلاف]] میان آنان بود و از سوی دیگر از [[سختگیری]] عمر [[بیم]] داشتند. نکتۀ مهم اینکه عمر در این دو سال از سوی مردم عنوان قاضی نیافت. | ||
در زمان عمر، گسترش دامنۀ [[فتوحات اسلامی]] و سنگین شدن بار حکومت موجب شد که امر [[قضا]] به طور رسمی از [[حکومت]] و [[امارت]] تفکیک شود و برای هر [[شهر]] کسی با عنوان [[قاضی]] گماشته شود. [[طبری]] در پایان وقایع هر سال پس از ذکر نام عمال [[عمر]] در [[شهرها]] و نواحی مهم چون [[مکه]]، [[یمن]]، یمامه و [[بحرین]]، [[شام]]، [[کوفه]] و [[بصره]]، [[قضات]] برخی از این شهرها را هم نام میبرد. برای مثال در پایان حوادث سال ۱۸ قمری (۶۳۹ م) مینویسد: «عامل کوفه و سرزمینهای آن [[سعد بن ابی وقاص]] بود و قاضی آن ابو قرّه» و در پایان رویدادهای سال ۲۱ قمری آورده است: «عامل کوفه [[عمار بن یاسر]] بود که به اموریکه پیش میآمد، رسیدگی میکرد، [[بیتالمال]] در دست [[عبدالله بن مسعود]]، [[خراج]] در دست [[عثمان بن حنیف]] و قضا بر عهده [[شریح]] بود». ابو الدرداء نیز به [[منصب]] قضای [[مدینه]] گماشته شد، تا [[خلیفه]] را در این کار [[یاری]] دهد. در کنار این خبرها به روایتهایی نیز بر میخوریم که اساسا | در زمان عمر، گسترش دامنۀ [[فتوحات اسلامی]] و سنگین شدن بار حکومت موجب شد که امر [[قضا]] به طور رسمی از [[حکومت]] و [[امارت]] تفکیک شود و برای هر [[شهر]] کسی با عنوان [[قاضی]] گماشته شود. [[طبری]] در پایان وقایع هر سال پس از ذکر نام عمال [[عمر]] در [[شهرها]] و نواحی مهم چون [[مکه]]، [[یمن]]، یمامه و [[بحرین]]، [[شام]]، [[کوفه]] و [[بصره]]، [[قضات]] برخی از این شهرها را هم نام میبرد. برای مثال در پایان حوادث سال ۱۸ قمری (۶۳۹ م) مینویسد: «عامل کوفه و سرزمینهای آن [[سعد بن ابی وقاص]] بود و قاضی آن ابو قرّه» و در پایان رویدادهای سال ۲۱ قمری آورده است: «عامل کوفه [[عمار بن یاسر]] بود که به اموریکه پیش میآمد، رسیدگی میکرد، [[بیتالمال]] در دست [[عبدالله بن مسعود]]، [[خراج]] در دست [[عثمان بن حنیف]] و قضا بر عهده [[شریح]] بود». ابو الدرداء نیز به [[منصب]] قضای [[مدینه]] گماشته شد، تا [[خلیفه]] را در این کار [[یاری]] دهد. در کنار این خبرها به روایتهایی نیز بر میخوریم که اساسا تعیین قاضی از سوی [[ابو بکر]] و عمر را [[نفی]] میکند. شاید وجود روایاتی از این دست برخی از [[پژوهشگران]] غربی را متقاعد کرده که تفکیک قضا از حکومت در دورههای بسیار بعدتر، یعنی دوره [[عباسیان]]، صورت پذیرفته است، البته این نظر درست نیست و در جای خود بدان پاسخ داده خواهد شد. | ||
از آنجا که قضا جزیی از [[ولایت عامه]] بود، صاحب [[حقیقی]] این سمت یعنی خلیفه، میتوانست فقط رسیدگی به بخشی از دعاوی را به دیگری [[تفویض]] کند، از این رو عمر هنگامیکه افرادی را به قضا میگماشت، تنها [[دادرسی]] در [[امور مالی]] ([[حقوقی]]) را به آنان میسپرد، بدینسان امور [[کیفری]] یعنی آنچه به [[قصاص]] یا حدود مربوط میشد، در حوزه [[قدرت]] خلیفه و [[والیان]] شهرها باقی میماند. | از آنجا که قضا جزیی از [[ولایت عامه]] بود، صاحب [[حقیقی]] این سمت یعنی خلیفه، میتوانست فقط رسیدگی به بخشی از دعاوی را به دیگری [[تفویض]] کند، از این رو عمر هنگامیکه افرادی را به قضا میگماشت، تنها [[دادرسی]] در [[امور مالی]] ([[حقوقی]]) را به آنان میسپرد، بدینسان امور [[کیفری]] یعنی آنچه به [[قصاص]] یا حدود مربوط میشد، در حوزه [[قدرت]] خلیفه و [[والیان]] شهرها باقی میماند. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==عصر [[امویان]]== | ==عصر [[امویان]]== | ||
پدیدۀ تازهای که در سازمان [[قضایی]] امویان به چشم میخورد، | پدیدۀ تازهای که در سازمان [[قضایی]] امویان به چشم میخورد، تعیین قضات [[شهرها]] توسط عمال [[خلیفه]] در مراکز ولایات است، برای مثال [[حجاج بن یوسف]] پس از دریافت استعفای شریح، کس دیگری را به جای او گماشت، ولی در ظاهر این یک قاعده کلی نبود، زیرا چند تن از [[خلفای اموی]] چون [[عمر بن عبدالعزیز]] و [[هشام]] خود برای [[مصر]] قاضی تعیین کردند. | ||
قضات اغلب [[مجتهد]] بودند و ملتزم به رأیی معین نبودند، هرگاه نصی آشکار (در [[کتاب و سنت]]) یا [[اجماعی]] از گذشته نمییافتند، به [[رأی]] و [[اجتهاد]] خود حکم میکردند و اگر با مشکلی روبهرو میشدند از فقهای حاضر در [[شهر]] [[یاری]] میجستند، یا به خلیفه و [[والی]] [[رجوع]] میکردند. با این حال، قضات از [[استقلال]] قضایی برخوردار بودند و احکام آنان حتی بر [[والیان]] نافذ بود؛ | قضات اغلب [[مجتهد]] بودند و ملتزم به رأیی معین نبودند، هرگاه نصی آشکار (در [[کتاب و سنت]]) یا [[اجماعی]] از گذشته نمییافتند، به [[رأی]] و [[اجتهاد]] خود حکم میکردند و اگر با مشکلی روبهرو میشدند از فقهای حاضر در [[شهر]] [[یاری]] میجستند، یا به خلیفه و [[والی]] [[رجوع]] میکردند. با این حال، قضات از [[استقلال]] قضایی برخوردار بودند و احکام آنان حتی بر [[والیان]] نافذ بود؛ | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
وسعت قلمروی [[حکومت]]، تنوع و تعدد [[اقوام]] و [[ملل]] زیر [[سلطه]]، [[شکوفایی]] [[فرهنگ]] و [[تمدن]]، اوجگیری فعالیتهای [[علمی]]، [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]]، [[ظهور]] فرق و [[مذاهب فقهی]]، [[کلامی]] و [[فلسفی]] و عوامل [[سیاسی]] و مذهبی دیگر موجب گسترش سازمانهای سیاسی - [[اداری]]، نظامی و از آن میان [[قضایی]] در عصر عباسیان شد. آشکارترین پدیده یا دگرگونی قضایی این دوره نسبت به دورههای پیشین، [[اختلاف]] [[احکام]] [[قضات]] بر مبنای [[مذهب]] [[فقهی]] متخاصمان بود: قضات در [[عراق]] بر پایۀ مذهب [[ابو حنیفه]]، در [[شام]] و [[مغرب]] بر اساس مذهب مالکی، در [[مصر]] بر اساس مذهب شافعی دادرسی میکردند؛ و هرگاه متداعیان، مذهبی جز مذهب رایج در [[شهر]] داشتند، [[قاضی]] شهر قاضی دیگری را که بر مذهب متخاصمان بود، به [[نیابت]] از سوی خود [[مأمور]] میکرد تا در آن مورد دادرسی کند. | وسعت قلمروی [[حکومت]]، تنوع و تعدد [[اقوام]] و [[ملل]] زیر [[سلطه]]، [[شکوفایی]] [[فرهنگ]] و [[تمدن]]، اوجگیری فعالیتهای [[علمی]]، [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]]، [[ظهور]] فرق و [[مذاهب فقهی]]، [[کلامی]] و [[فلسفی]] و عوامل [[سیاسی]] و مذهبی دیگر موجب گسترش سازمانهای سیاسی - [[اداری]]، نظامی و از آن میان [[قضایی]] در عصر عباسیان شد. آشکارترین پدیده یا دگرگونی قضایی این دوره نسبت به دورههای پیشین، [[اختلاف]] [[احکام]] [[قضات]] بر مبنای [[مذهب]] [[فقهی]] متخاصمان بود: قضات در [[عراق]] بر پایۀ مذهب [[ابو حنیفه]]، در [[شام]] و [[مغرب]] بر اساس مذهب مالکی، در [[مصر]] بر اساس مذهب شافعی دادرسی میکردند؛ و هرگاه متداعیان، مذهبی جز مذهب رایج در [[شهر]] داشتند، [[قاضی]] شهر قاضی دیگری را که بر مذهب متخاصمان بود، به [[نیابت]] از سوی خود [[مأمور]] میکرد تا در آن مورد دادرسی کند. | ||
پدیده دیگری که در عصر عباسیان در [[دستگاه قضایی]] بار دیگر به وجود میآید و با توجه به آنچه در پیش (عصر [[امویان]]) گفته شد، بیسابقه هم نبوده، | پدیده دیگری که در عصر عباسیان در [[دستگاه قضایی]] بار دیگر به وجود میآید و با توجه به آنچه در پیش (عصر [[امویان]]) گفته شد، بیسابقه هم نبوده، تعیین قضات ولایات توسط [[خلیفه]] است. با این حال، برخی از [[پژوهشگران]] از این پدیده به عنوان «دگرگونی بزرگ» یاد کردهاند و متز در این باب نوشته است: از جمله تأثیرات [[قضاوت]] بر نحوۀ مملکتداری عصر [[عباسی]] آن بود که قاضی از سلطۀ [[والی]] بیرون آمد و [[انتصاب]] او یا مستقیما توسط خلیفه صورت میگرفت یا دستکم منوط به [[تأیید]] و تصویب او بود، و میافزاید که [[منصور]] نخستین خلیفهای است که از جانب خود [[قاضی]] بر [[شهرها]] گماشت. [[سند]] متز در این مورد [[تاریخ]] [[یعقوبی]] است، و به استناد همین سخن، [[انتصاب]] [[قضات]] را از سوی خلفای نخستین [[اسلام]] «حکایاتی ساختگی» دانسته است و بالاتر از آن دستورالعملهای [[عمر]] را نیز به قاضیان جعلی میشمارد. اگر سند متز فقط یعقوبی باشد - که چنین مینماید - به نظر میرسد دچار خبط ناشی از بی دقتی شده باشد، زیرا وی این جمله از یعقوبی را دیده و اخذ کرده: {{عربی|و كان منصور اول من ولي القضاة الامصار من قبله}} و دنبالۀ آن، یعنی این جمله را رها کرده است: {{عربی| و كان يوليهم اصحاب المعاون}}. از این سند به هیچ رو این مطلب برنمیآید که پیش از منصور قضاتی از سوی [[دستگاه خلافت]] به شهرها (امصار) گسیل نمیشدند، بلکه بر عکس [[صراحت]] دارد که این قضات را «[[اصحاب]] معاون» تعیین میکردند. پس بهر حال، در دوره [[خلفای راشدین]] و [[اموی]]، گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم قضاتی برای شهرها (امصار) تعیین میشدهاند و در این صورت صدور [[دستور]] العملهایی هم برای آنان غیر معقول نمینماید. | ||
اما دگرگونی [[واقعی]] بزرگی که در عصر [[عباسیان]] پدید آمد، [[منصب]] و عنوان تازه «قاضی القضاة» بود که میتوان آن را مأخوذ از سازمانهای [[اداری]] ساسانیان دانست. برخی این اصطلاح تازه را برابر «موبد موبدان» و برخی دیگر ترجمۀ «دادور دادوران» یا «[[شهر]] دادور» دانستهاند. نخستین قاضی القضاة ([[رییس]] قضات) قاضی ابو [[یوسف]] [[یعقوب بن ابراهیم انصاری]]، [[شاگرد]] برجستۀ [[ابو حنیفه]] و نویسندۀ کتاب الخراج بود که از سوی [[هارونالرشید]] به این منصب گماشته شد. | اما دگرگونی [[واقعی]] بزرگی که در عصر [[عباسیان]] پدید آمد، [[منصب]] و عنوان تازه «قاضی القضاة» بود که میتوان آن را مأخوذ از سازمانهای [[اداری]] ساسانیان دانست. برخی این اصطلاح تازه را برابر «موبد موبدان» و برخی دیگر ترجمۀ «دادور دادوران» یا «[[شهر]] دادور» دانستهاند. نخستین قاضی القضاة ([[رییس]] قضات) قاضی ابو [[یوسف]] [[یعقوب بن ابراهیم انصاری]]، [[شاگرد]] برجستۀ [[ابو حنیفه]] و نویسندۀ کتاب الخراج بود که از سوی [[هارونالرشید]] به این منصب گماشته شد. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
#دربان ([[حاجب]]، [[بواب]]): وی [[مأمور]] [[نظم]] و ترتیب دیوان بود و [[وظیفه]] داشت که نام و مشخصات و سبب مراجعۀ ارباب [[رجوع]] (برای [[دیدار]] خصوصی، ادای [[شهادت]]، طرح دعوی) را به اطلاع قاضی برساند، تا قاضی متناسب با نوع کاری که دارند با آنها برخورد و [[رفتار]] کند و موجبات [[سوء]] تفاهم و [[بدگمانی]] پیش نیاید. در باب [[کراهت]] یا [[استحباب]] گماشتن دربان میان [[فقها]] [[اختلاف]] است. ولی اغلب [[رأی]] به استحباب و [[لزوم]] آن دادهاند. و برای متصدی این سمت ۳ شرط لازم ([[عدالت]]، [[عفت]] و [[امانت]]) و ۵ شرط [[مستحب]] برشمردهاند؛ | #دربان ([[حاجب]]، [[بواب]]): وی [[مأمور]] [[نظم]] و ترتیب دیوان بود و [[وظیفه]] داشت که نام و مشخصات و سبب مراجعۀ ارباب [[رجوع]] (برای [[دیدار]] خصوصی، ادای [[شهادت]]، طرح دعوی) را به اطلاع قاضی برساند، تا قاضی متناسب با نوع کاری که دارند با آنها برخورد و [[رفتار]] کند و موجبات [[سوء]] تفاهم و [[بدگمانی]] پیش نیاید. در باب [[کراهت]] یا [[استحباب]] گماشتن دربان میان [[فقها]] [[اختلاف]] است. ولی اغلب [[رأی]] به استحباب و [[لزوم]] آن دادهاند. و برای متصدی این سمت ۳ شرط لازم ([[عدالت]]، [[عفت]] و [[امانت]]) و ۵ شرط [[مستحب]] برشمردهاند؛ | ||
# [[نایب]] [[قاضی]]: او کسی بود که توسط قاضی یا [[خلیفه]] یا قاضی القضاة [[انتخاب]] میشد و در غیاب قاضی بر [[مسند]] [[قضا]] مینشست؛ شاید بتوان او را در ردیف قاضی علیالبدل امروز دانست. برخی به وی «خلیفۀ قاضی» نیز گفتهاند؛ | # [[نایب]] [[قاضی]]: او کسی بود که توسط قاضی یا [[خلیفه]] یا قاضی القضاة [[انتخاب]] میشد و در غیاب قاضی بر [[مسند]] [[قضا]] مینشست؛ شاید بتوان او را در ردیف قاضی علیالبدل امروز دانست. برخی به وی «خلیفۀ قاضی» نیز گفتهاند؛ | ||
#کاتب: وی توسط قاضی یا [[والی]] | #کاتب: وی توسط قاضی یا [[والی]] تعیین میشد و وظیفۀ او ثبت و ضبط اسناد و مدارک دعوی بود و میباید از بین افراد [[فاضل]] و [[امین]] و خوشخط و ربط و احیانا [[فقیه]] انتخاب شود. کارش معادل کار منشی و بایگان امروزی بود؛ | ||
#عوان (اعوان): وی [[مأمور]] احضار و [[ابلاغ]] و [[اجرای احکام]] [[دادگاه]] بود و از میان افراد [[متدین]] و امین و بی [[طمع]] و مورد [[اعتماد]] انتخاب میشد، گاه به اینان [[وکیل]] قاضی نیز گفته میشد؛ | #عوان (اعوان): وی [[مأمور]] احضار و [[ابلاغ]] و [[اجرای احکام]] [[دادگاه]] بود و از میان افراد [[متدین]] و امین و بی [[طمع]] و مورد [[اعتماد]] انتخاب میشد، گاه به اینان [[وکیل]] قاضی نیز گفته میشد؛ | ||
#جِلواز: برخی منابع از عضو دیگری به نام جلواز یاد کرده و نوشتهاند که وی در [[صدر اسلام]] عامل اجرای [[اوامر]] قاضی و ناظم مجلس قضا بوده است؛ | #جِلواز: برخی منابع از عضو دیگری به نام جلواز یاد کرده و نوشتهاند که وی در [[صدر اسلام]] عامل اجرای [[اوامر]] قاضی و ناظم مجلس قضا بوده است؛ |