|
برچسب: تغییر هدف تغییرمسیر |
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{امامت}}
| | #تغییر_مسیر [[قاتلان امام حسین]] |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سرانجام قاتلین امام حسین در حدیث]] - [[سرانجام قاتلین امام حسین در تاریخ اسلامی]] - [[سرانجام قاتلین امام حسین در معارف و سیره حسینی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==[[یزید بن معاویه]]==
| |
| [[یزید بن معاویة بن ابی سفیان]]- که مادرش مَیسون، دختر بَجدَل کلبی بود - در سال ۲۵ یا ۲۶ [[هجری]]، متولّد شد و در [[سال ۶۴ هجری]]، به [[هلاکت]] رسید. وی که مُجرم اصلی در فاجعه خونبار [[کربلا]] بود، تنها سه سال پس از این فاجعه، در ۳۸ سالگی با ننگآمیزترینِ [[مرگها]]، از [[دنیا]] رفت و با مرگش، [[حکومت]] ننگین [[خاندان]] [[ابوسفیان]] نیز پایان یافت. گزارشها، درباره علّت [[مرگ ناگهانی]] یزید، مختلفاند؛ اما مورّخان، اتّفاق نظر دارند که [[افراط]] در مِی گُساری و بَدمستی، موجب هلاکت او گردید. برخی گفتهاند: وی هنگام رقص و در حال بدمستی به [[زمین]] خورد و مغزش متلاشی گردید. برخی، گاز گرفته شدن توسط میمونش را که با وی [[بازی]] میکرد، و برخی، کثرت میگساری و قی کردنِ پیاپی آن را عامل هلاکت او ذکر کردهاند. همچنین گزارش شده که صورت او پس از [[مرگ]]، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش، به [[عالم آخرت]] منتقل گردید. گفتنی است که [[عبّاسیان]]، در سالهای نخست حکومتشان، قبرهای یزید، [[معاویه]] و [[عبد الملک بن مروان]] را نبش کردند و استخوانهای باقی مانده آنان را [[آتش]] زدند.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۴۶.</ref>
| |
| | |
| ==عبیداللّه بن زیاد==
| |
| [[ابوحفص عبیداللّه بن زیاد]]، در سال ۳۳ یا ۳۹ هجری به دنیا آمد. پدرش، [[زیاد بن ابیه]] بود که داستان [[تغییر]] یافتن نَسَب او و الحاقش به [[ابو سفیان]] توسّط معاویه، مشهور است. [[مادر]] عبیداللّه نیز زنی مجوسی به نام مرجانه فرزند یکی از [[پادشاهان]] [[فارس]] بود که از زیاد، جدا شد و با مردی [[کافر]] به نام شیرویِه [[ازدواج]] کرد و عبیداللّه در [[خانه]] او پرورش یافت<ref>شرح مفصل جریان تولّد او بر فراش عبید ثقفی و ادعای ابوسفیان را نسبت به او، در دانشنامه امیر المؤمنین{{ع}} (ج ۱۳، ص۲۰۳) آوردهایم.</ref>. [[ابن زیاد]]، در [[جوانی]] به [[سیاست]] و [[قدرت]]، دست یافت. او هوش [[سیاسی]] و به تعبیر دیگر، جرئت و [[قساوت]] خود را - که از پدرش به [[ارث]] برده بود - در راه مقاصد [[شیطانی]] [[بنی امیّه]] به کار میگرفت. [[ابن زیاد]] در [[زمان معاویه]]، به [[حکومت]] [[بصره]] [[منصوب]] شد و پس از [[معاویه]]، [[یزید]]، او را در همان [[منصب]]، ابقا کرد و برای مقابله با [[امام حسین]]{{ع}} با [[مشورت]] سِرجونِ [[نصرانی]]، [[فرمانداری]] [[کوفه]] را نیز به وی وا گذارد. در [[حادثه کربلا]]، همه جنایتها، به [[دستور]] مستقیم عبیداللّه تحقّق یافت، چنان که پس از یزید، بیشترین نقش را در این فاجعه دردناک داشت. او پس از [[واقعه کربلا]] نیز در کمال سفّاکی، اعتراضهای عراقیان را [[سرکوب]] نمود؛ اما سرانجام و پس از [[مرگ یزید]]، در حالی که بر حسب نقل، چهار هزار و پانصد نفر از [[شیعیان]] با وضعی فجیع در [[زندان]] او بودند، در برابر [[نافرمانی]] و [[شورش]] بصریان، تاب نیاورد و ذلیلانه فرار کرد. اندکی بعد، وی در [[روز]] دهم [[محرّم]] [[سال ۶۷ هجری]] - یعنی تنها شش سال بعد و درست، در همان روزی که امام حسین{{ع}} به [[شهادت]] رسیده بود -، با [[سپاه]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]]، در خازِر (در پنج فرسنگی [[موصل]] در شمال [[عراق]])، درگیر و به وسیله او کشته شد. در این جنگِ سخت که با [[پیروزی]] [[ابراهیم اشتر]] همراه بود، افزون بر ابن زیاد، بسیاری از [[فرماندهان]] [[جنایتکار]] و [[سپاهیان شام]]، به [[هلاکت]] رسیدند. [[ابراهیم]]، [[بدن]] ابن زیاد را سوزاند و سرش را برای مختار ثقفی فرستاد و او نیز سرش را روانه [[حجاز]] نمود تا [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}} و [[خاندان پیامبر]]{{صل}} را خوشحال کند.
| |
| | |
| از [[عمر بن علی بن الحسین]] نقل است: وقتی سرِ [[عبیداللّه بن زیاد]] و [[عمر بن سعد]]، نزد امام زین العابدین{{ع}} آورده شد، ایشان به [[سجده]] افتاد و فرمود: «[[ستایش]]، خدایی را که [[انتقام]] مرا از دشمنانم گرفت! [[خدا]] به مختار، جزای خیر بدهد!»<ref>{{متن حدیث|أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ{{ع}} لَمَّا أُتِيَ بِرَأْسِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ رَأْسِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ فَخَرَّ سَاجِداً وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْرَكَ لِي ثَارِي مِنْ أَعْدَائِي، وَ جَزَى اللَّهُ الْمُخْتَارَ خَيْراً}} (رجال الکشّی، ج۱، ص۳۴۱، ح۲۰۳؛ رجال ابن داوود، ص۲۷۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۴۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[عمر بن سعد]]==
| |
| [[ابو حفص عمر بن سعد بن ابی وقاص]]، سرکرده [[سپاه]] عبیداللّه بن زیاد در [[رویارویی]] با [[امام حسین]]{{ع}} بوده است. در سال تولّد وی، [[اختلاف]] است. او در خانوادهای قُرَشی و نسبتا مهم به [[دنیا]] آمد؛ اما از همان آغاز [[جوانی]]، هوای [[ریاست]] در سر داشت و پدرش را سزاوارترین کس به [[خلافت]] میدانست. [[ابن سعد]]، [[مجرم]] شماره سوم فاجعه [[کربلا]] بود و [[فرماندهی]] عملیات را در کربلا به عهده داشت. وی به [[طمع]] [[مُلک ری]]، فریفته وعدههای [[دروغین]] [[ابن زیاد]] شد و به جنایتهای بزرگی دست یازید که [[ننگ]] آن برای همیشه، دامنگیر او و خانوادهاش گشت. عمر بن سعد - چنان که امام حسین{{ع}} [[پیشگویی]] کرده بود - به خواسته خود، یعنی [[حکومت]] بر مُلک ری نرسید و ناکام در [[کوفه]] ماند، تا آنکه در [[قیام مختار]] به [[کیفر]] [[دنیوی]] خود رسید. عمر بن سعد در قیام مختار، به شدّت، هراسان شد. از اینرو، به وسیله [[عبداللّه بن جعدة بن هبیره]] از مختار، [[اماننامه]] گرفت؛ اما مختار، اماننامه را ماهرانه و دوپهلو تنظیم نمود و در اولین [[فرصت]]، بهانهای به دست آورد و یکی از [[یاران]] خود را به نام [[ابو عمره]]، برای [[دستگیری]] او روانه کرد. ابو عمره نیز در درگیری با عمر بن سعد، او را با [[شمشیر]] به [[قتل]] رساند و سرش را در لباسش نهاد و به حضور مختار آورد. مختار، سر عمر بن سعد را به پسر او، حفص، نشان داد و از او پرسید: آیا او را میشناسی؟ حفص، پاسخ مثبت داد و کلمه [[استرجاع]] ({{متن حدیث|إِنَّا لِلَّهِ}}) بر زبان راند و گفت: [[زندگی]] پس از او فایده ندارد! مختار نیز گفت: راست گفتی! تو پس از او زندگی نخواهی کرد. و [[دستور]] داد او را کشتند و چون سر او را در کنار سر پدرش نهادند، مختار گفت: این، در مقابل [[حسین]] و این، در مقابل [[علی بن الحسین]]، هر چند مساوی نیستند! مختار سپس سر آن دو را به [[مدینه]] نزد [[محمّد بن حنفیّه]] فرستاد. گفتنی است که در سال وقوع این حوادث، [[اختلاف]] است؛ ولی به نظر میرسد - چنانکه [[طبری]] گزارش کرده -، کشته شدن [[عمر بن سعد]]، در اوایل [[نهضت]] مختار، یعنی [[سال ۶۶ هجری]]، اتفاق افتاده است.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۴۸.</ref>
| |
| | |
| ==[[شمر بن ذی الجوشن]]==
| |
| [[ابو سابغه شمر بن ذی الجوشن]]<ref>در نام ذی الجوشن، اختلاف است. برخی، او را شُرَحبیل، برخی، عثمان بن نَوفَل و برخی، اوس بن اَعوَر دانستهاند.</ref>[[ضباب بن کلاب بن ربیعة بن عامر بن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن بن منصور]]، از نقش آفرینان اصلی جنایات کربلاست. او زشترو<ref>او مبتلا به پیسی بوده است.</ref>و زشتکردار بود. [[شمر]] در [[جنگ صفّین]]، همراه [[امام علی]]{{ع}} با [[امویان]] جنگید و حتّی مجروح گشت؛ اما پس از آن، دچار [[سوء]] [[عاقبت]] شد و به هواداران آنان پیوست. گواهیِ وی بر ضدّ [[حجر بن عَدی]]، موجب [[شهادت]] این مرد بزرگ در [[مرج]] [[عذرا]] گردید. او همچنین در پراکندن [[کوفیان]] از اطراف مسلم، نقشی مؤثّر داشت و در [[واقعه کربلا]] موجب شد که [[ابن زیاد]]، پیشنهاد عمر بن سعد را نپذیرد و خود، [[مأموریت]] [[ابلاغ پیام]] تهدیدآمیز [[عبیداللّه به عمر بن سعد]] را - که [[دستور]] [[یورش]] همه جانبه به [[امام حسین]]{{ع}} و یارانش، یا واگذاری [[فرماندهی]] به شمر بود -، به عهده گرفت. البته پس از آنکه عمر بن سعد، خود، فرماندهیِ [[جنگ با امام]]{{ع}} را پذیرفت، شمر، [[فرمانده]] [[جناح چپ]] [[سپاه]] شد. شمر، هنگامی که [[جنگ]] تن به تن امام حسین{{ع}} را در اوج [[تنهایی]] و بییاوری دید و متوجّه شد که نمیتوان [[امام]]{{ع}} را در جنگِ تن به تن از پای در آورد، [[فرمان]] داد که پیادگان و تیراندازان و سوارکاران، به یکباره بر ایشان [[یورش]] برند. نیز پس از آنکه [[امام]]{{ع}} بر [[زمین]] افتاد و [[خولی]] از بریدن سر ایشان هراسید، بنا بر برخی از گزارشها [[شمر]] بود که از اسب به پایین آمد و سر [[مبارک]] امام{{ع}} را از پیکر، جدا کرد و آن را به وسیله خولی برای [[عمر بن سعد]] فرستاد. شمر همچنین به غلامش [[دستور]] داد تا [[همسر]] [[عبداللّه بن عمیر کلبی]] را به [[شهادت]] برساند. نیز در [[حمله]] به خیمههای [[زنان]] و بردن [[اسیران]] و سرهای [[مطهّر]] [[شهیدان]] از [[عراق]] به سوی دربار [[شام]]، نقش اصلی را به عهده داشت. جنایات شمر به حدّی بود که [[امام حسین]]{{ع}}، او را [[نفرین]] نمود. وی در جریان [[قیام مختار]]، مجبور به فرار شد؛ اما در میان راه و در صحرای سوزان میان [[کوفه]] و [[بصره]]، گرفتار شد و در زد و خوردی کوتاه، زخمی گردید و بر طبق گزارشهایی، در همان جا به [[قتل]] رسید. گزارش دیگری هم میگوید: او را [[اسیر]] کردند و به سوی مختار فرستادند. مختار هم او را گردن زد و جنازه او را در روغن جوشان انداخت.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۴۹.</ref>
| |
| | |
| ==[[حصین بن نمیر]]==
| |
| [[ابو عبد الرحمان حصین بن نمیر بن نائل کندی سکونی]]، از اهالی حِمص (از شهرهای مهمّ شام) و [[امیر]] آن بود. او در [[جنگ صفّین]]، [[فرماندهی]] [[لشکر]] حِمص را در [[سپاه معاویه]] به عهده داشت. او از شخصیتهای بارز [[حکومت]] [[بنی امیّه]] و [[فرمانده]] نگهبانان و معاون [[ابن زیاد]] بود و از سوی ابن زیاد، مناطق قادسیّه، خَفّان و قُطقُطانه را زیر نظر داشت. او عامل [[دستگیری]] [[قیس بن مسهر]] (فرستاده امام حسین{{ع}}) و [[عبداللّه بن یقطر]] بود. حُصَین، در [[کربلا]] حضور داشت و [[روز عاشورا]]، فرماندهی تیراندازان لشکر عمر بن سعد را به عهده داشت و با تیراندازانش، [[یاران امام]]{{ع}} را تیرباران کرد و اسبان آنها را کشت و زمینه را برای یورش نهایی و گروهیِ [[سپاه ابن سعد]] به [[سپاه امام]]{{ع}} فراهم کرد. حُصَین، شخصا در برخی [[درگیریها]] شرکت داشت و در [[شهادت]] [[حبیب بن مظاهر]]، نقش داشت. او همان کسی است که در [[روز عاشورا]] به [[امام]]{{ع}} [[تیراندازی]] کرد و تیر به دندانهای [[شریف]] ایشان خورد و بدین ترتیب، مانع آب خوردن امام{{ع}} شد. حُصَین، پس از پایان [[جنگ]]، هفده سر را با افراد تحت فرمانش به [[کوفه]] برد. وی پس از [[واقعه کربلا]] نیز در واقعه حَرّه، [[جانشین]] [[مسلم بن عقبه]]، [[فرمانده]] خونریز [[سپاه]] [[جنایتکار]] [[شام]]، در [[مدینه]] شد و پس از [[مرگ]] او، سپاه را به سمت [[مکّه]] سوق داد و در درگیریاش با [[عبداللّه بن زبیر]]، [[کعبه]] را به [[آتش]] کشید. سپس به [[عراق]] باز گشت و در [[سرکوب]] «[[قیام]] [[توّابین]]» به [[رهبری]] [[سلیمان]] بن صُرَدِ خُزاعی، شرکت جست. او، سرانجام پس از [[قیام مختار]]، در جنگ با [[ابراهیم بن مالک اشتر]] - که از سران سپاه مختار بود - کشته شد. [[ابراهیم]]، [[جسد]] او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه و سپس برای [[ابن زبیر]] به مکّه فرستاد. سر او را در مکّه و مدینه آویزان کردند تا [[عبرت]] دیگران باشد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۰.</ref>
| |
| | |
| ==[[عمرو بن حجاج]]==
| |
| [[عمرو بن حجاج بن عبداللّه بن عبدالعزیز بن کعب مذحجی زبیدی]]، از سران کوفه و شوهر [[خواهر]] [[هانی بن عروه]] بود. وی از جمله کسانی بود که برای [[امام حسین]]{{ع}} [[نامه]] نوشت و ایشان را به کوفه [[دعوت]] کرد؛ ولی پس از اندک زمانی، [[تغییر]] موضع داد و از [[یاران]] [[ابن زیاد]] شد، تا جایی که ابن زیاد، او را به [[فرماندهی]] جناح راست سپاه [[عمر بن سعد]] در [[کربلا]] برگزید. او در کربلا با سوارانش، آب را بر امام حسین{{ع}} و یارانش بست و با عبّاس{{ع}} جنگید و در روز عاشورا سپاهش را بر ضدّ امام حسین{{ع}} تحریک کرد. او راه چیره شدن بر یاران دلیر و جنگجوی امام حسین{{ع}} را سنگباران کردن آنان و تاختن یکباره بر آنها، و نه [[مبارزه]] و درگیریِ تن به تن دانست و این نقشه را با موافقت [[عمر بن سعد]]، عملی ساخت و خود با لشکرش بر [[جناح چپ]] [[لشکر]] [[امام]]{{ع}} - که [[فرماندهی]] آن با [[مسلم بن عوسجه]] بود - [[یورش]] برد و مسلم در این یورش، نقش بر [[زمین]] شد. [[عمرو بن حجاج]] در [[روز عاشورا]] به [[امام حسین]]{{ع}} توهین کرد و ایشان را «خارجی (خارج شده از [[دین]])» نامید. او پس از [[واقعه عاشورا]]، از جمله حاملان [[سرهای شهدا]] به [[کوفه]] بود. عمرو، سرانجام، در [[قیام مختار]]، فرار کرد و بنا به گزارشی، به [[نفرین]] امام حسین{{ع}} گرفتار شد و از شدّت [[تشنگی]]، در بیابان، هلاک گردید و بنا به گزارشی دیگر، در دو راهی کوفه و [[بصره]] ناپدید شد و دیگر هیچ کس، او را ندید.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۱.</ref>
| |
| | |
| ==[[احبش بن مرثد]]==
| |
| [[احبش بن مرثد بن علقمة بن سلامه حضرمی]] - که در برخی منابع از او به «اَخنَس» یاد میکنند -، از سواران [[سپاه]] عمر بن سعد و از جمله ده نفری است که به درخواست عمر بن سعد، بر [[بدن]] [[مبارک]] امام حسین{{ع}} اسب تاختند. بنا بر گزارشی، احبش، همان کسی است که [[عمامه]] امام حسین{{ع}} را به [[غارت]] بُرد. پس از واقعه عاشورا، او در صحنه [[جنگ]]، ایستاده بود که تیری از کمان، رها شد - و پرتاب کنندهاش معلوم نشد - و به وی خورد و قلبش را شکافت و مُرد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۲.</ref>
| |
| | |
| ==[[اسحاق بن حیوه حضرمی]]==
| |
| [[اسحاق بن حیوه حضرمی]]، از سوارانی است که داوطلبانه به [[دعوت]] عمر بن سعد، بر پیکر [[پاک]] امام حسین{{ع}} اسب تاختند. او همچنین پیراهن امام{{ع}} را به غارت برد و چون آن را پوشید، به پیسی [[مبتلا]] شد و مویش ریخت. مختار ثقفی، او را دستگیر کرد و [[دستور]] داد بر بدنش اسب تاختند تا به [[هلاکت]] رسید.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۳.</ref>
| |
| | |
| ==[[بجدل بن سلیم]]==
| |
| بَجدَل، از [[قبیله کلب]]، همان کسی است که پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} انگشت ایشان را برای در آوردن [[انگشتر]] ایشان، [[برید]]. از اینرو، وقتی به وسیله مختار دستگیر شد، دست و پایش را بریدند و رهایش کردند تا در خونش بغلتد و هلاک شود. اطّلاعات دیگری از [[زندگی]] وی در دست نیست.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۳.</ref>
| |
| | |
| ==[[بشر بن سوط]]==
| |
| [[ابواسماء بشر بن سوط همدانی قابضی]]، از [[قبیله]] همْدان و از مشارکت کنندگان در به [[شهادت]] رساندن [[عبدالرحمان بن عقیل]] است. در برخی از [[ادعیه]] و [[زیارت نامهها]]، [[قتل]] پسر دیگر عقیل، یعنی [[جعفر بن عقیل]] نیز به وی نسبت داده شده است که او را با پرتاب تیری کشت؛ اما در متون [[تاریخی]]، [[عبداللّه بن عروه خثعمی]] و یا نام مشابه آن، [[قاتل]] [[جعفر]]، معرّفی شده است. به هر حال، در [[قیام مختار]]، بِشر به وسیله عبداللّه بن کامل، دستگیر و سرش با [[ذلّت]] تمام، [[بریده]] شد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۳.</ref>
| |
| | |
| ==[[تمیم بن حصین]]==
| |
| [[تمیم بن حصین]]، از قبیله فَزار و جزو سوارانی بود که از [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] برای [[جنگ]] تن به تن، گامْ جلو نهاد و با لحنی شماتتآمیز، آب [[فرات]] و تلألؤ آن را به رخ سپاه [[تشنه]] [[امام حسین]]{{ع}} کشید. از اینرو، امام حسین{{ع}} او را نکوهید و وی را از [[اهل]] [[دوزخ]] شمرد و [[نفرین]] کرد که تشنه کشته شود. بر اثر [[دعای امام]]{{ع}}، بلافاصله چنان عطشی بر او مسلّط شد که از اسب افتاد و زیر سُم سواران، له شد و مُرد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۴.</ref>
| |
| | |
| ==[[حرملة بن کاهل]]==
| |
| [[حرمله]] از [[قبیله بنی اسد]] و از تیراندازان سپاه عمر بن سعد بود. او در [[روز عاشورا]]، با پرتاب تیر، طفل شیرخوار امام حسین{{ع}} را در آغوش [[پدر]] به شهادت رساند. وی قاتل عبداللّه بن [[حسن]] نیز معرفی شده است. او همچنین در شهادت [[عباس بن علی]]{{ع}} نقش داشت و حامل سر ایشان به [[کوفه]] بود. حرمله، بر اثر جنایتهایش به [[عقوبت]] [[دنیوی]] دچار شد و در پایان [[عمر]] نیز در قیام مختار، دستگیر شد. به [[فرمان]] مختار، دست و پای او را قطع کردند و سپس، او را در [[آتش]] سوازندند.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۴.</ref>
| |
| | |
| ==[[حکیم بن طفیل]]==
| |
| حکیم بن طفیل، یکی از کسانی است که در [[روز عاشورا]]، به سوی [[امام حسین]]{{ع}} [[تیراندازی]] کردند، هر چند که به ادّعای خودش، تیرش به پیراهن [[امام]]{{ع}} اصابت کرد و به ایشان زیانی نرساند. پس از [[شهادت امام]]{{ع}} نیز، او جزو ده نفری بود که بر پیکر [[مطهّر]] ایشان اسب تاختند. همچنین گزارش شده که او در به [[شهادت]] رساندن عبّاس بن [[علی]]{{ع}}، شرکت داشت و [[لباس]] ایشان را پس از شهادتش به [[غارت]] برد. این گزارش، با متن [[زیارت]] [[نامه]] عبّاس{{ع}} - که او را در شمار [[قاتلان]] ایشان آورده - همخوان است، چنان که با [[سنّت]] [[عرب]] در مِلکیت لباس [[جنگجو]]، همخوان است؛ زیرا آن را متعلّق به کسی میدانستند که صاحب آن را به [[قتل]] رسانده است. از اینرو، آن گاه که در [[قیام مختار]] دستگیر شد، [[مردم]] به او [[هجوم]] بردند و او را عریان کرده، دسته جمعی، او را [[هدف]] تیر قرار دادند و به [[هلاکت]] رساندند.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۴.</ref>
| |
| | |
| ==[[خولی بن یزید]]==
| |
| [[خولی بن یزید اصبحی ایادی دارمی]]، در شمار [[سپاه]] و تیراندازان [[عمر بن سعد]] بود. در زیارت نامه [[شهدا]] و [[منابع تاریخی]]، به او نسبت داده شده که تیرهایی را به سوی [[عثمان]] (پسر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} و [[برادر]] [[ابو الفضل]] العبّاس) پرتاب کرد و او بر اثر تیر وی و تیر دیگری که شخصی از [[قبیله]] [[بنی ابان]] پرتاب کرد، به شهادت رسید. وی را [[قاتل]] [[جعفر بن علی]]{{ع}} هم شمردهاند؛ اما بیشتر منابع تاریخی، کشته شدن جعفر بن علی را به [[هانی بن ثبیت حضرمی]] نسبت دادهاند. خولی، در [[شهادت امام حسین]]{{ع}} و بریدن سر [[مبارک]] ایشان نیز دست داشت. او به همراه [[حمید بن مسلم ازدی]]، سر مبارک امام حسین{{ع}} را برای [[عبیداللّه بن زیاد]] به [[کوفه]] برد. او شب هنگام به کوفه رسید و سرِ امام{{ع}} را در خانهاش گذاشت و چون همسرش از ماجرا باخبر شد، با وی [[دشمن]] گشت. از اینرو، در [[قیام مختار]]، وقتی مأموران مختار، وارد [[خانه]] [[خولی]] شدند، وی مخفیگاه او را به آنان نشان داد. مأموران، خولی را دستگیر کردند و او را به سوی مختار میبردند که مختار، آنها را از میانه راه برگرداند و [[فرمان]] داد که او را در خانه خودش بکُشند. پس از کشته شدن خولی، مختار، [[جسد]] او را [[آتش]] زد و آن قدر ماند تا جنازهاش به خاکستر تبدیل شد و سپس باز گشت.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۵.</ref>
| |
| | |
| ==[[رُشَید]]، [[غلام]] [[عبیداللّه بن زیاد]]==
| |
| رُشَید، غلام [[ابن زیاد]] و [[قاتل]] [[هانی بن عروه]] بوده است. در قیام مختار، او به همراه ابن زیاد با [[لشکر]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]]، رو به رو شد و با آنها در کنار رودخانه خازِر جنگید. در این [[جنگ]]، [[عبدالرحمان بن حصین مرادی]] - که از [[سپاهیان]] ابراهیم بن اشتر بود - او را دید و چون شنید که [[مردم]] گفتند: «این، کشنده [[هانی]] است»، با نیزهاش به وی [[حمله]] کرد و او را کشت.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۶.</ref>
| |
| | |
| ==[[زید بن رقاد]]==
| |
| زید بن رقاد، از تیراندازان لشکر [[عمر بن سعد]] بود و در کشته شدن عبّاس{{ع}} و [[سوید بن عمرو بن ابیمطاع]]، آخرین کشته [[کربلا]]، شرکت داشت. بعدها در قیام مختار، [[سپاه]] ابن کامل، او را تیرباران و سنگباران کردند و جسدش را در حالی که آخرین نَفَسهایش را میکشید، سوزاندند.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۶.</ref>
| |
| | |
| ==[[سنان بن انس]]==
| |
| [[سنان بن انس بن عمرو بن حی بن حارث بن غالب بن مالک بن وهبیل]]، از کسانی است که نقش مؤثّری در [[کشتن امام حسین]]{{ع}} داشتند و در آخرین دقایق، به کمک افرادی مانند [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[امام]]{{ع}} را به [[شهادت]] رساندند. پیشتر، [[امام علی]]{{ع}} در [[نکوهش]] [[پدر]] سِنان، این واقعه را [[پیشگویی]] کرده بود. بر پایه گزارشی، سِنان در مجلس حَجّاج، به کشتن امام حسین{{ع}} اعتراف کرد و پس از بازگشت به خانهاش، دیوانه شد و با وضع [[ناگواری]] از [[دنیا]] رفت. در گزارشی دیگر آمده که مختار، سِنان را دستگیر کرد و پس از شکنجهای سخت، او را کشت.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۶.</ref>
| |
| | |
| ==[[عبدالرحمان بن ابی خشکاره بجلی]]==
| |
| عبدالرحمان بن ابی خشکاره بجلی، از تیره روزانی، همان کسی است که به کمک [[مسلم بن عبداللّه ضبابی]]، [[مسلم بن عوسجه]] ([[یار]] بزرگ [[امام حسین]]{{ع}}) را کشت. او در [[قیام مختار]]، دستگیر گردید و به [[دستور]] مختار، در بازار مالفروشان، در برابر دیدگان [[مردم]]، سر [[بریده]] شد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[عبداللّه بن عَزره خثعمی]]==
| |
| عبداللّه بن عَزْره خَثعَمی، یکی از تیراندازان [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] بود که جنایتهای زیادی مرتکب شد. او [[قاتل]] [[جعفر بن عقیل]] است. و بنا به [[نقلی]]، [[عبدالرحمان بن عقیل]] را نیز با پرتاب تیر به [[شهادت]] رساند. با قیام مختار، او فرار کرد و به مُصعَب، [[پناهنده]] شد و مختار، خانهاش را ویران نمود.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[عبداللّه بن عقبه]]==
| |
| عبداللّه بن عُقبه غَنَوی، از تیراندازان [[لشکر]] عمر بن سعد بود که با تیر خود، یکی از [[فرزندان امام حسن]]{{ع}} به نام [[ابو بکر]] را به شهادت رساند. عبداللّه بن عُقبه با قیام مختار، از [[کوفه]] به [[جزیره]](شمال [[عراق]]) گریخت و از اینرو، مختار، تنها توانست [[خانه]] او را ویران کند.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[عثمان بن خالد بن اسیر]]==
| |
| [[عثمان بن خالد بن اسیر دهمانی جهنی]]، از تیراندازان لشکر عمر بن سعد بود که به همراه [[بشر بن سوط]] با پرتاب تیر، به [[عبدالرحمان بن عقیل]]، [[حمله]] کردند و او را کشتند و لباسش را به [[غارت]] بردند. مختار، در جریان قیامش دستور داد که آن دو را دستگیر کنند و پس از این که آن دو را کشتند، بدنشان را سوزاندند و پیش از [[سوزاندن]]، مانع دفنشان شد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۷.</ref>
| |
| | |
| ==[[عمرو بن صبیح]]==
| |
| [[عمرو بن صبیح صیداوی]] یا صائدی، از تیراندازان لشکر عمر بن سعد بود. او [[عبداللّه بن مسلم بن عقیل]] را وقتی دستش را بر پیشانیاش نهاده بود، با تیر، نشانه رفت و بدینسان، دست عبداللّه را به پیشانیاش دوخت و با تیر دیگر، [[قلب]] او را نشانه گرفت و او را به شهادت رساند. عمرو بن صبیح، پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} به درخواست [[عمر بن سعد]]، پاسخ مثبت داد و در شمارِ ده تنی بود که بر [[پیکر امام]]{{ع}}، اسب تاختند. وقتی مختار ثقفی او را دستگیر کرد، [[دستور]] داد سپاهیانش او را در میان بگیرند و با نیزه، او را بزنند تا کشته شود، و این گونه او به [[هلاکت]] رسید.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۸.</ref>
| |
| | |
| ==[[قیس بن اشعث]]==
| |
| قیس بن اشعث کِنْدی، پس از پدرش، [[ریاست]] [[قبیله]] کِنْده را در [[کوفه]] بر عهده داشت. او همانند پدرش، [[نفاق]] و چندچهرگی داشت و از جمله کسانی بود که در آغاز [[قیام امام حسین]]{{ع}} به ایشان [[نامه]] نوشتند و به [[امام]]{{ع}} [[وعده]] [[یاری]] دادند؛ اما به محض ورود [[ابن زیاد]] به [[عراق]]، وی به ابن زیاد پیوست و [[فرماندهی]] قبیله کِنده و بخشی از [[قبیله ربیعه]] را بر عهده گرفت. او به خاطر همدستیاش در [[غارت خیمهها]] پس از [[جنگ]] و نیز [[غارت]] قَطیفه (رواَندازِ) امام{{ع}}، به «قیسِ قَطیفه» مشهور شد. او از جمله کسانی بود که سرهای [[مبارک]] [[شهیدان کربلا]] را برای ابن زیاد بردند. او در جریان [[قیام مختار]]، به یکی از [[فرماندهان]] بزرگ مختار، یعنی عبداللّه بن کامل، [[پناهنده]] شد؛ اما مختار، ابو عَمره را به مخفیگاهش فرستاد و او را کشت.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۸.</ref>
| |
| | |
| ==[[مالک بن نسیر]]==
| |
| [[مالک بن نسیر بدی کندی]]، از مهاجمانی است که بر [[امام حسین]]{{ع}} [[یورش]] آورد و با [[شمشیر]] بر سر مبارک امام{{ع}} ضربت زد. امام{{ع}} نیز او را [[نفرین]] نمود و او بر اثر آن، به [[فقر]] شدید دچار شد. بنا بر برخی گزارشهای [[تاریخی]]، دستانش فلج شد و عقلش کم و [[کاستی]] پیدا کرد. وی در جریان قیام مختار، دستگیر شد و مختار، دستور داد که دستها و پاهایش را قطع کنند و رها گردد تا بمیرد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۹.</ref>
| |
| | |
| ==[[محمد بن اشعث بن قیس]]==
| |
| [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]]، [[برادر]] تنیِ قیس بن اشعث، یکی از نقش آفرینان [[حادثه کربلا]] و از فرآهم آورندگان زمینههای حوادث [[عاشورا]] و جزو نویسندگان [[نامه]] به [[یزید]] است که خواستار اقدامات جدّیتر بر ضدّ [[نهضت امام حسین]]{{ع}} شدند. او [[فرمانده]] نیروهایی بود که [[مسلم بن عقیل]] را دستگیر کردند. وی در [[روز عاشورا]]، [[فضیلت]] [[امام حسین]]{{ع}} و [[منزلت]] انتساب ایشان را به [[پیامبر]]{{صل}}، منکر شد و از اینرو، [[امام]]{{ع}} نفرینش نمود که با [[ذلّت]] بمیرد. طبق برخی گزارشها، در پی [[نفرین]] امام{{ع}}، همان [[روز]]، عقربی سیاه، او را نیش زد و با خواریِ تمام، مُرد. اما روایتهایی که [[شهرت]] بیشتری دارند، میگویند که [[مرگ]] وی، در دوران مختار بوده است. او از [[کوفه]] گریخت و در [[بصره]] به مُصعَب پیوست و در [[نبرد]] مختار و مُصعَب، به دست مختار، کشته شد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۵۹.</ref>
| |
| | |
| ==[[مرة بن منقذ بن نعمان عبدی]]==
| |
| مرة بن منقذ بن نعمان عبدی، در [[جنگ جَمَل]] در [[سپاه امام علی]]{{ع}} بود؛ اما به تدریج، به صف [[دشمنان اهل بیت]]{{عم}} پیوست و در [[حادثه کربلا]]، جزو [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] بود. وی در [[شهادت علی اکبر]]{{ع}}، پسر نیکوخصال و [[رشید]] امام حسین{{ع}}، نقش اصلی را داشت. وقتی مُرّه، [[شجاعت]] [[علی اکبر]]{{ع}} و مهارت و [[شمشیر]] زدنش را در [[جنگ]] دید، در جایی کمین کرد و از پشت، با نیزه به او [[یورش]] آورد و دیگر [[دشمنان]] هم با شمشیرهایشان به او تاختند و او را به [[شهادت]] رساندند. مُرّة بن مُنقِذ، در جریان [[قیام مختار]]، در خانهاش محاصره شد؛ اما با یک نیزه و اسب، از [[خانه]] بیرون آمد و خود را پس از درگیری با آنها، از محاصره رهانید و به [[مصعب بن زبیر]] پیوست. در این درگیری، دست چپ او آسیب دید و فلج شد.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۰.</ref>
| |
| | |
| ==[[هانی بن ثبیت]]==
| |
| [[هانی بن ثبیت حضرمی]]، از جنگجویان [[لشکر]] عمر بن سعد بود. او را [[قاتل]] تعدادی از [[شهیدان کربلا]]، از جمله عبداللّه و [[جعفر]]، دو پسر برومند [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، دانستهاند. هانی بن ثُبَیت، از جمله ده نفری است که پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}}، درخواست [[عمر بن سعد]] را برای اسب تاختن بر پیکر [[پاک]] ایشان، [[اجابت]] کردند. او در [[غارت]] لباسهای [[امام]]{{ع}} و ادوات [[جنگی]] ایشان نیز مشارکت داشت. وی در «[[زیارت]] ناحیه»، به [[صراحت]]، [[لعن]] شده است. با [[قیام مختار]]، [[هانی]] دستگیر شد و زیر پای اسبان [[سپاه]] مختار، به [[هلاکت]] رسید.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۰.</ref>
| |
| | |
| ==[[کور بدریخت]]==
| |
| [[ابونضر جرمی]] نقل کرده است که: مردی بدریخت و [[کور]] را دیدم. از او سبب کور شدنش را پرسیدم. گفت: من از اعضای [[لشکر]] [[عمر بن سعد]] بودم. وقتی شب فرا رسید، خوابیدم و [[پیامبر]]{{صل}} را در [[خواب]] دیدم که در برابرش، تشتی از [[خون]] بود و پَری خون آلود که برای [[یاران]] عمر بن سعد، برده میشد و عمر بن سعد، آن پَر را میگرفت و با آن، در میان دو چشم سپاهیانش، علامت میکشید. آن گاه مرا آوردند. گفتم: ای [[پیامبر خدا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، نه شمشیری زدم، نه نیزهای و نه تیری. فرمود: «آیا بر تعداد [[دشمنان]] ما نیفزودی؟»، آن گاه، انگشت اشاره و وسطیِ خود را در خون کرد و آن دو را به سوی چشمان من، بالا آورد. چون صبح شد، دیدم که [[بینایی]] ام از دست رفته است<ref>{{متن حدیث|رَأَيْتُ رَجُلاً سَمْجَ الْعَمى، فَسَأَلَتُهُ عَنْ سَبَبِ ذَهَابِ بَصَرِهِ، فَقَالَ: كُنْتُ مِمَّنْ حَضَرَ عَسْكَرَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ، فَلَمَّا جَاءَ اللَّيْلُ رَقَدْتُ، فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} فِي الْمَنَامِ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَسْتٌ فِيهَا دَمٌ، وَ رِيشَةٌ فِي الدَّمِ، وَ هُوَ يُؤْتِى بِأَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ، فَيَأخُذُ الرِّيشَةَ، فَيَخُطُّ بِهَا بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ، فَاُتِيَ بِي، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَاللَّهِ مَا ضَرَبْتُ بِسَيْفٍ، وَلَا طَعَنْتُ بِرُمْحٍ، وَلَا رَمَيْتُ بِسَهْمٍ. قَالَ: أَفَلَمْ تُكَثِّرْ عَدُوَّنا؟! فَأَدْخَلَ إِصْبَعَهُ فِي الدَّمِ ـ السَّبَّابَةَ وَالوُسْطَى ـ وَ أَهْوَى بِهِمَا إِلَى عَيْنِي، فَأَصْبَحْتُ وَقَدْ ذَهَبَ بَصَرِي}}(تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۵۹؛ المناقب، ابن مغازلی، ص۴۰۵، ح۴۵۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۰.</ref>
| |
| | |
| ==مردی از [[قبیله]] طَی==
| |
| از [[سعد بن عبیده]] نقل شده است: دو نوجوانِ آنها (کاروان [[اسیران]] [[کربلا]]) - که فرزند [[عبداللّه بن جعفر]] یا نوه جعفر بودند - فرار کردند و پیش مردی از [[قبیله]] طَی آمدند و به او [[پناه]] آوردند. او گردن آن دو را زد و سرهایشان را آورد و نزد [[ابن زیاد]] گذاشت. ابن زیاد، گردن آن مرد را زد و [[دستور]] داد خانهاش را ویران کردند<ref>{{متن حدیث|اِنْطَلَقَ غُلَامَانِ مِنْهُمْ ـ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ، أَوِ ابْنِ ابْنِ جَعْفَرٍ ـ فَأَتَيَا رَجُلاً مِنْ طَيِّئٍ، فَلَجَآ إلَيْهِ، فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمَا، وَ جَاءَ بِرُؤُوسِهِمَا حَتَّى وَضَعَهُمَا بَيْنَ يَدَيِ ابْنِ زِيَادٍ؛ قَالَ: فَهَمَّ بِضَربِ عُنُقِهِ، وَ أَمَرَ بِدَارِهِ، فَهُدِّمَت}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۹۳؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۲۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۱.</ref>
| |
| | |
| ==سخنی درباره سرانجام [[قاتلان]] [[امام]]{{ع}} و کسانی که ایشان را در برابر [[دشمن]]، تنها گذاشتند==
| |
| | |
| یکی از مسائل بسیار مهم و قابل تأمّلِ [[واقعه عاشورا]] - که برای همه، بهویژه برای [[ستمگران]] و [[جنایتکاران]] [[تاریخ]]، عبرتآموز و تنبّهآفرین است - [[سرنوشت]] کسانی است که با [[امام حسین]]{{ع}} جنگیدند و یا ایشان را در برابر دشمن، تنها گذاشتند و [[یاری]] ننمودند. آنان، نه تنها در [[آخرت]]، به [[میزان]] [[جرم]] خود، [[مجازات]] خواهند شد، بلکه بخشی از [[کیفر]] آنها در همین [[جهان]]، دامنگیرشان گردید.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۲.</ref>
| |
| | |
| ===[[نفرین]] [[پیامبر]]{{صل}}===
| |
| [[پیامبر خدا]]{{صل}} سالها پیش از واقعه عاشورا، چنین رویداد هولناکی را میدید و بر پایه روایتی، کسانی را که با امام حسین{{ع}} جنگیدند یا او را یاری نکردند، بدینسان نفرین فرمود: «بار خدایا! هر که او را بییاور گذاشت، بییاورش بگذار و [[قاتل]] او را بکُش، و کسی را که سر او را بُرید، [[ذبح]] کن و خواستش را برآورده مکن»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ اقْتُلْ مَنْ قَتَلَهُ وَ اذْبَحْ مَنْ ذَبَحَهُ وَ لَا تُمَتِّعْهُ بِمَا طَلَبَ}} (کامل الزیارات، ص۱۳۱، ح۱۴۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۲.</ref>
| |
| | |
| ===سرنوشت فاجعهآفرینان [[کربلا]]===
| |
| نفرین پیامبر خدا{{صل}} [[مستجاب]] شد و همه کسانی که به گونهای در فاجعه خونبار کربلا نقش داشتند (چه کسانی که رو در رو با امام حسین{{ع}} جنگیدند و چه کسانی که با یاری نکردن امام{{ع}}، غیر مستقیم در این حادثه دردناک [[شریک]] بودند)، مجازات شدند.
| |
| | |
| ====زوال [[حکومت]] [[خاندان]] [[ابو سفیان]]====
| |
| نخستین موج رویداد [[عاشورا]]، تنها سه سال پس از آن، پدیدار شد و موجب زوال [[حکومت]] خاندان ابو سفیان گردید. نقش این فاجعه در اُفول [[قدرت]] این خاندان، به قدری روشن بود که [[عبد الملک بن مروان]]، با این که خود، میراثخوار حکومتِ آنان بود، پس از رسیدن به قدرت، رسما به این واقعیتْ اعتراف کرد و به [[حجاج بن یوسف]] نوشت: مرا از ریختن [[خون]] [[فرزندان]] [[عبدالمطلب]]، دور بدار، که در آنها راه نجاتی از [[جنگ]] نیست. من، فرزندان حَرب را دیدم که وقتی [[حسین بن علی]] را کُشتند، [[پادشاهی]] را از دست دادند<ref>العقد الفرید، ج۳، ص۳۸۲؛ المحاسن و المساوئ، ص۵۵؛ جواهر المطالب، ج۲، ص۲۷۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۳.</ref>
| |
| | |
| ====کوتاهی [[عمر]] و بیماریهای خطرناک====
| |
| [[عبداللّه بن بدر خطمی]]، از [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده است که فرمود: «هر کس علاقهمند است که عمرش طولانی شود و از آنچه [[خداوند متعال]] نصیب او کرده، بهره ببرد، [[جانشینی]] خوب برای من در خانوادهام باشد، و هر کس جانشینی مرا در خانوادهام به عهده نگیرد، عمرش کوتاه میشود و در [[قیامت]]، روسیاه نزد من میآید»<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُبَارَكَ فِى أَجَلِهِ، وَ أَنْ يُمَتَّعَ بِمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى فَلْيَخْلُفْنِى فِى أَهْلِى خِلَافَةً حَسَنَةً، وَ مَنْ لَمْ يَخْلُفْنِى فِيهِمْ بُتِكَ عُمُرُهُ، وَ وَرَدَ عَلَىَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ}} (مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۸۵؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۱۶، ح۳۱).</ref>. عبداللّه، سپس میگوید: همانگونه شد که پیامبر خدا{{صل}} فرموده بود. [[یزید بن معاویه]]، [[جانشین]] خوبی برای [[خانواده]] [[پیامبر]] نبود و عمرش نیز کوتاه شد و پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} مدّت کمی زنده بود و همینطور [[عبیداللّه بن زیاد]]- که [[خدا]]، هر دوی آنها را [[لعنت]] کند -. [[یزید]]، در ۳۸ سالگی هلاک شد و [[ابن زیاد]]، در ۳۷ سالگی کشته شد. همچنین، بر پایه گزارشهای معتبر [[جنایتکاران]] [[کربلا]] به انواع بیماریهای خطرناک (مانند: [[جنون]]، [[جذام]] و پیسی) [[مبتلا]] شدند. [[ابن کثیر]] تصریح میکند که بیشتر گزارشهایی که بر [[سرنوشت]] شوم فاجعهآفرینان [[کربلا]] دلالت دارند، صحیحاند: اخباری که درباره گرفتار شدن [[قاتلان حسین]]{{ع}} [[روایت]] شده، بیشترشان درستاند؛ چه این که کمتر کسی از آنها که در کشتن او شرکت کردند، از آسیب و درد در همین [[دنیا]]، در [[امان]] مانْدند، و از دنیا نرفتند، مگر این که به [[بیماری]] [[مبتلا]] شدند، و بیشتر آنها دیوانه شدند<ref>البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۰۱.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۳.</ref>
| |
| | |
| ====کشته شدن بسیاری از آنان در [[قیام مختار]]====
| |
| بسیاری از کسانی که در فاجعه کربلا نقش داشتند، در قیام مختار، دستگیر و [[اعدام]] شدند. [[یعقوبی]]، در این باره مینویسد: مختار، قاتلان حسین{{ع}} را تعقیب کرد و جمع فراوانی از آنها را کُشت، به گونهای که کمتر کسی از آنها زنده ماند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۴.</ref>
| |
| | |
| ====[[سلطه]] [[حجاج بن یوسف]]====
| |
| در فاجعه کربلا، نه تنها کسانی که به طور مستقیم در آن نقش داشتند، [[کیفر]] طبیعیِ [[کردار زشت]] خود را پیش از [[مجازات]] [[آخرت]]، در دنیا دیدند؛ بلکه کسانی که با [[یاری]] نرساندن به [[امام حسین]]{{ع}} به طور غیر مستقیم در این فاجعه اثرگذار بودند، نیز به گونهای گرفتار عقوبتهای [[دنیوی]] شدند. برخی از آنها [[توبه]] کردند و «[[نهضت توّابین]]» را پدید آوردند و در این راه، کشته شدند و شمار دیگری، گرفتار [[حکومت]] مستبدّ حَجّاج بن یوسف گردیدند؛ همان [[حکومتی]] که [[امام علی]]{{ع}} آن را برای مردمی که از [[یاری کردن]] ایشان [[امتناع]] میکردند، [[پیشگویی]] کرده بود. در [[نهج البلاغه]] آمده که [[امام]]{{ع}} خطاب به آنها فرمود: «به [[خداوند]] [[سوگند]] که [[جوانی]] ثَقَفی (حَجّاج) بر شما تسلّط خواهد یافت؛ [[متکبّر]] و منحرفی که سبزههای (داراییهای) شما را میخورد، و پیههایتان را آب میکند! بس کن، ابو وَذحه<ref>وَذحَه: جُعَل؛ سِرگینْ چرخان. ابو وَذحه، کُنیهای است که بعدها، حَجّاج، به آن، شهرت یافت و اشاره است به داستان حَجّاج و وَذْحه که روزی، وی نشسته بود و وذحهای با زحمت، پِشکِلی را میغلتانْد و به جانب او میآمد. حَجّاج گفت: این، سوسکی از سوسکهای شیطان است.</ref>»<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلَامُ ثَقِيفٍ الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ يَأْكُلُ خَضِرَتَكُمْ وَ يُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ إِيهٍ أَبَا وَذَحَةَ}} (نهج البلاغه، خطبه ۱۱۶).</ref>. آری! مردمی که از [[یاری رساندن]] به کسانی چون [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} [[امتناع]] ورزند، سزاوار [[سلطه]] یافتن حَجّاج بن یوسف بر خویشاند. در [[سال ۷۵ هجری]]، یعنی چهارده سال پس از فاجعه [[کربلا]]، این [[پیشگویی امام علی]]{{ع}} تحقّق یافت. حَجّاج، در طول حکومتش، صد و بیست هزار نفر را کُشت<ref>سنن الترمذی، ج۴، ص۴۹۹، ش۲۲۲۰؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۵۱۰؛ تاریخ الطبری، ج۶، ص۳۸۲.</ref>و هشتاد هزار نفر را - که سی هزار نفر از آنها [[زن]] بودند - به [[زندان]] انداخت<ref>تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۱۸۵؛ تاریخ الإسلام، ج۶، ص۳۲۳؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۵، ص۲۰۴۵.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۴.</ref>
| |
| | |
| ====سختترین کیفرها در [[آخرت]]====
| |
| [[احادیث]] مربوط به شدّت [[کیفر]] (مجازاتِ) [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} و [[یاران]] ایشان، بسیارند که در این جا تنها به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم: [[شیخ صدوق]] از [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده است که فرمود: «در [[جهنّم]]، جایگاهی است که بر هیچ کس روا نخواهد بود، جز با کشتن [[حسین بن علی]] -[[درود]] [[خدا]] بر آن دو - و [[یحیی بن زکریا]]{{ع}}»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ فِي النَّارِ مَنْزِلَةً لَمْ يَكُنْ يَسْتَحِقُّهَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا بِقَتْلِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا{{ع}}}} (ثواب الأعمال، ص۲۵۷، ح۲؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۰۱، ح۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۷۶۵.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:سرانجام قاتلین امام حسین]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |