علم اسماء: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{خرد}} | {{خرد}} | ||
'''علم اسماء''' به | '''علم اسماء''' یا علم به اسماء علم ویژه ای است که خدای متعال به بندگان برگزیده خود می دهد و در سوره بقره، آیه۳۰-۳۳ به آن اشاره شده است. در این آیات این علم به [[آدم پیامبر]] {{ع}} داده شده است و مفسران توضیحات متفاوتی نسبت به ماهیت این علم ارائه داده اند. | ||
در این باره، تعدادی از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[علم اسماء معصوم (پرسش)]]''' قابل دسترسی هستند. | در این باره، تعدادی از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[علم اسماء معصوم (پرسش)]]''' قابل دسترسی هستند. |
نسخهٔ ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۰۲
علم اسماء یا علم به اسماء علم ویژه ای است که خدای متعال به بندگان برگزیده خود می دهد و در سوره بقره، آیه۳۰-۳۳ به آن اشاره شده است. در این آیات این علم به آدم پیامبر (ع) داده شده است و مفسران توضیحات متفاوتی نسبت به ماهیت این علم ارائه داده اند.
در این باره، تعدادی از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل علم اسماء معصوم (پرسش) قابل دسترسی هستند.
علم اسماء چیست؟
بحث علم الاسماء در چند آیه سوره بقره در ضمن داستان گفتگوی خداوند با فرشتگان درباره خلافت انسان مطرح شده است:
﴿﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ﴾﴾[۱]
در آیات فوق، خداوند از حادثه مهم خلافت و جانشینی حضرت آدم(ع) سخن میگوید. این خلافت با دانشی به نام «علم الاسماء» گره خورده است. خداوند متعال پیش از جعل خلافت حضرت آدم(ع)، موضوع را با فرشتگان در میان گذاشت. فرشتگان از خلقت و خلافت چنین موجودی تعجب کردند؛ زیرا معتقد بودند که با وجود آنان نیازی به وجود موجودی نیست که در زمین فساد کرده و خونریزی به پا میکند. خداوند متعال به آنان فرمود که حقایقی را میداند که آنان نمیدانند.
خداوند سبحان، (ع) «علم الاسماء» را به طور کامل به حضرت آدم آموخت. ﴿﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾﴾. آنگاه آنان (مسمای آن اسماء)[۲] را بر فرشتگان عرضه کرد و از آنان خواست که از نامهایشان خبر دهند. فرشتگان اظهار عجز کردند. خداوند متعال از آدم(ع) خواست که اسامی آنان را به فرشتگان خبر دهد و او فرشتگان را از نامهای آنان آگاه ساخت.
پیداست که آگاهی از آن نامها بسیار مهم بوده است. از گفت و گوهای آمده در آیات یاد شده میتوان این گونه استنباط کرد که در حقیقت دلیل و توجیه خلقت حضرت آدم(ع)به عنوان خلیفه خداوند در زمین به جای فرشتگان، فرا گرفتن علم الاسماء بوده است؛ زیرا خداوند در مقابل سؤال فرشتگان از دلیل خلقت آدم به عنوان خلیفهاش در زمین، علم او به أسماء را به رخ فرشتگان کشید و آنان نیز پس از آگاهی از این توانایی و مقام، قانع شدند. آن چه در این ماجرا به هدف این نوشتار مرتبط است، این است که بدانیم علم الاسماء چیست و چه قلمرویی را شامل میشود؟ آیا این علم، به حضرت آدم(ع)اختصاص داشته یا شامل سایر انسانها از نسل ایشان نیز میشود؟
تفسیرهایی از علم اسماء
تفسیرهای متفاوتی از علم الاسماء از سوی مفسران ارائه شده است که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
- برخی از مفسران معتقدند که خداوند به حضرت آدم نام تمامی مخلوقات مانند اشخاص، شغلها، درختان، سرزمینها و... را آموخت.[۳] البته در اکثر این تفاسیر تصریح شده است که این آشنایی، فقط با نامهای لفظی نبوده است؛ بلکه خداوند معانی و خصوصیات آن اشیاء را نیز به حضرت آدم آموخت تا او بتواند در دنیا از مواهب مادی و معنوی آن استفاده کند. این دسته از مفسران تأکید دارند که دانستن این علوم با گستره وسیع آن تنها در توان انسان است، نه فرشتگان.
- بنابر تفسیری دیگر، علم به أسماء، آگاهی از حقایق کلی هستی است. در این تفسیر نیز بر این نکته تأکید شده است که علم الاسماء از نوع آشنایی با الفاظ بدون معنا یا از سنخ آشنایی لغوی با مسمای آنها نیست. چنین علمی فضیلت چندانی به شمار نمیآید و نمیتواند توجیه کننده برتری آدم نسبت به فرشتگان و خلافت انسان باشد؛ زیرا فرشتگان نیز میتوانستند این علوم را فراگیرند؛ بنابراین مقصود از علم به اسماء، علم به مسمای آن اسماء یعنی شناخت حقایق و اشخاص آنها است. در این تفسیر آمده است که «ال» وارد شده بر کلمه «الاسماء» و قید «کلها» نشان میدهد که هر اسمی که برای موجودی قرار داده میشود، داخل در محدوده علم الاسماء است. نکته دیگر آن که در آیات یاد شده درباره مسمای این اسماء، ضمیر «هم» و اسم اشاره «هؤلاء» استفاده شده است که معمولا در مورد موجودات دارای حیات و شعور به کار میروند. افزون بر آن، این موجودات، از حقایق غیبی به شمار میآیند؛ زیرا خداوند بعد از آن که حضرت آدم، آن اسماء را برای فرشتگان بیان کرد، به فرشتگان فرمود: ﴿﴿قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾﴾[۴] بنابراین این اسماء به حقایق و موجوداتی زنده و با شعور اشاره دارند که از حقایق پنهان و غیبی به شمار میآیند که با در نظر گرفتن آیه ﴿﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ﴾﴾[۵] بر حقایق کلی و پوشیده در نزد خداوند مطابقت دارد که محدود به حد مشخصی نیست؛ کثرت در آنها، به جهت عددی نیست؛ بلکه در مراتب و درجات است. بنابراین در مرتبه الهی دارای مقدار و محدوده نیستند؛ بلکه حد و مقدار آنها بر حسب مرتبه نزول در عالم آفرینش و نزول در مراتب وجود است. به عبارت دیگر، در مرتبه غیبی خود، حقایقی کلی و با شعور هستند که در مرتبه نزول تمام حقایق جهان را شامل میشوند.[۶]
- تفسیر دیگری که از ماهیت علم الاسماء ارائه شده است این است که این دانش، آشنایی با تمام اسماء حسنای الهی است. در این تفسیر، مانند دو دیدگاه گذشته بر این نکته تأکید شده است که علم الأسماء، علمی عادی به اموری عادی نبوده است؛ زیرا آگاهی از امور عادی فضیلتی که انسان را شایسته خلافت خداوند قرار دهد، به شمار نمیآید. در این قول بر این نکته تأکید شده است که مراد از علم الاسماء، علم به اسمای حسنای خداوند است. فرشتگان اگر چه با برخی از اسماء الهی آشنا بودند و خداوند را با آن نامها میخواندند؛ اما از تمام این نامها آگاهی نداشتند و خداوند تمام آن نامهای مقدس را به حضرت آدم(ع) آموخت: ﴿﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا﴾﴾.[۷]
- در تفسیری نزدیک به تفسیر سوم، شناخت اسماء حسنای الهی بر شناخت پیامبران و امامان معصوم(ع) تطبیق شده است. این مطلب این گونه تقریر شده است که اسم، در واقع برای اشاره به مسمی است. ضعیفترین دلالتها، دلالت الفاظ بر مسماهای آنها است. اگر اسماء لفظی خداوند در درجهای به حقیقت خداوند اشاره میکنند؛ اولیای خداوند و به خصوص حقیقت متعالی محمدیه، نشانه بزرگ خداوند و بزرگترین اسمای حسنای خداوند در میان ممکنات است که با ذات، صفات، کردار و گفتار خود، همه را به سوی خداوند راهنمایی میکنند. بنابراین شایسته است که آشنایی با پیامبران خداوند، علم الاسمائی باشد که خداوند به آدم(ع) آموخت. البته چنان که گفته شد، علم به این موجودات شریف که مورد اشاره به ضمیر «هم» و «هؤلاء» هستند، تنها آشنایی با نامهای آنان نبوده است؛ بلکه آشنایی با حقیقت آنان نیز بوده است. حقیقت این موجودات بر فرشتگان عرضه شد و آنان از شناخت حقیقت این موجودات اظهار عجز کردند.[۸] این دیدگاه برای تحلیل ناتوانی فرشتگان از کسب علم الاسماء معتقد است که آنان اگر چه پس از معرفی حضرت آدم(ع) توانستند، با نام پیامبران و امامان(ع) که مصداق اسماء حسنای الهی هستند، آشنایی یابند؛ اما علم فرشتگان محدود و مقامشان معین و مشخص است: ﴿﴿وَمَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ﴾﴾[۹] و توانایی شناخت حقیقت این افراد و رسیدن به مقام آنان را ندارند.[۱۰]
داوری در مورد این دیدگاهها بررسیهای دقیق و مجالی وسیعتر میطلبد.[۱۱] صرف نظر از این کار، از برخی تفاسیر مانند تفسیر دوم میتوان تام بودن قلمرو علم الأسماء را استفاده کرد؛ زیرا تمام حقایق هستی به شکلی در دامنه علم الاسماء قرار میگیرند. البته بنابر این تفسیر، حقایق جهان در مرتبه علم الاسماء، کلی، بدون تعین خاص و سرچشمه حقایق جزئی جهان میباشند. اگر تمام حقایق جهان را مظاهری از اسماء و صفات الهی بدانیم، میتوانیم بگوییم که تفسیر سوم نیز مانند تفسیر دوم، جامعیت علم الاسماء را میرساند. البته به نظر میرسد در این صورت نیز این علوم کلی و سرچشمه علوم تفصیلی است، نه آن که به صورت جزئی باشد.
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم و تو را پاک میشمریم؛ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید. * و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید. * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای. * فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟»؛ سوره بقره، آیه۳۰-۳۳.
- ↑ این مطلب که ضمیر «هم» در کلمه «عرضهم» به مسمای أسماء، اشاره دارد، مورد اتفاق بسیاری از مفسران است. آن چه تفسیرهای این آیات را مختلف میسازد، اختلاف دیدگاهها در مورد حقیقت خود اسماء و متعلق آنان است. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۱؛ تفسیرنمونه، ج۱، ص۱۷۷؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۵؛ مفاتیح الغیب، ج۲، ص۳۹۸.
- ↑ تفسیرالقمی، ج۱، ص۴۵؛ مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۱۸۰؛ تفسیر القرآن الکریم (شبر)، ص۴۵؛ تفسیرالکاشف، ج۱، ص۷۹؛ تفسیر من وحی القرآن، ج۱، ص۲۱۷؛ کوثر، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ «آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم»؛ سوره بقره، آیه۳۳.
- ↑ «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرستیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.
- ↑ ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۸.
- ↑ ر.ک: انسان شناسی در قرآن، ص۸۴.
- ↑ فرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱، ص۲۸۸؛ تفسیرروان جاوید، ج۱، ص۵۵؛ الجدیدفی تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۶۱.
- ↑ «و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد»؛ سوره صافات، آیه۱۶۴.
- ↑ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰.
- ↑ ر.ک: ماهیت و قلمرو علم الأسماء، قرآنشناخت، س۵، ش۲ (پیاپی ۱۰)، ص۱۰۹.