←جستارهاوابسته
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
#با [[گزینش]] [[مردم]]، [[امامت]] منصبی اعتباری و عُرفی و قراردادی خواهد بود که تمام [[مشروعیت]] خود را مدیون [[شهروندان]] است و از [[مسند]] الهی و [[دینی]] [[سقوط]] خواهد کرد. این سقوط، خلاف فرض اولیه و خلاف اصول و ضروریات [[اعتقادی]] [[شیعی]] است؛ زیرا [[امامیه]] به اتفاق، امامت را همانند [[رسالت]]، منصبی الهی و [[استمرار نبوت]] میشمارد. | #با [[گزینش]] [[مردم]]، [[امامت]] منصبی اعتباری و عُرفی و قراردادی خواهد بود که تمام [[مشروعیت]] خود را مدیون [[شهروندان]] است و از [[مسند]] الهی و [[دینی]] [[سقوط]] خواهد کرد. این سقوط، خلاف فرض اولیه و خلاف اصول و ضروریات [[اعتقادی]] [[شیعی]] است؛ زیرا [[امامیه]] به اتفاق، امامت را همانند [[رسالت]]، منصبی الهی و [[استمرار نبوت]] میشمارد. | ||
#در فرض گزینش زمینی امام، احتمال [[خطا]] در انتخاب [[قطعی]] است؛ چنانکه در [[صدر اسلام]] رخ داد. دکتر کدیور برای فرار از این پارادوکس، [[تعیین]] هر امام را از اختیارات امام پیشین میشمارد و [[انتصاب امام]] را به امام قبل وا میگذارد<ref> مجله مدرسه، شماره ۳، ص۹۵، مقاله قرائت فراموش شده، محسن کدیور، اردیبهشت ۱۳۸۵.</ref>. اما با توجه به اینکه ایشان [[عصمت]] و [[علم غیبی]] ائمه را [[انکار]] میکند، هر امام، فردی [[خطاپذیر]] و گزینش وی در معرض [[اشتباه]] خواهد بود؛ چنانکه آقای کدیور به آن تصریح دارد: «[[امامان]]... همانند دیگر [[آدمیان]] خطاپذیرند»<ref>مجله مدرسه، شماره ۳، ص۹۶، مقاله قرائت فراموش شده، محسن کدیور، اردیبهشت ۱۳۸۵.</ref>. سؤال این است که در این فرایند خطاپذیر، چه تضمینی هست که انتخاب امامِ غیر [[معصوم]] برای پس از خویش، مصون از اشتباه باشد؟ اگر در فرض شما هیچ [[انتصاب الهی]] در کار نباشد، چگونه و با کدام مبنا میتوان به انتخابهای بشری [[اعتماد]] کرد؟.<ref>[[حسن علیپور وحید|علیپور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۱۷.</ref> | #در فرض گزینش زمینی امام، احتمال [[خطا]] در انتخاب [[قطعی]] است؛ چنانکه در [[صدر اسلام]] رخ داد. دکتر کدیور برای فرار از این پارادوکس، [[تعیین]] هر امام را از اختیارات امام پیشین میشمارد و [[انتصاب امام]] را به امام قبل وا میگذارد<ref> مجله مدرسه، شماره ۳، ص۹۵، مقاله قرائت فراموش شده، محسن کدیور، اردیبهشت ۱۳۸۵.</ref>. اما با توجه به اینکه ایشان [[عصمت]] و [[علم غیبی]] ائمه را [[انکار]] میکند، هر امام، فردی [[خطاپذیر]] و گزینش وی در معرض [[اشتباه]] خواهد بود؛ چنانکه آقای کدیور به آن تصریح دارد: «[[امامان]]... همانند دیگر [[آدمیان]] خطاپذیرند»<ref>مجله مدرسه، شماره ۳، ص۹۶، مقاله قرائت فراموش شده، محسن کدیور، اردیبهشت ۱۳۸۵.</ref>. سؤال این است که در این فرایند خطاپذیر، چه تضمینی هست که انتخاب امامِ غیر [[معصوم]] برای پس از خویش، مصون از اشتباه باشد؟ اگر در فرض شما هیچ [[انتصاب الهی]] در کار نباشد، چگونه و با کدام مبنا میتوان به انتخابهای بشری [[اعتماد]] کرد؟.<ref>[[حسن علیپور وحید|علیپور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۱۷.</ref> | ||
==[[ادله عقلی نصب امام]]== | |||
*[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در پرتو مجاهدتها و کوششهای بیستوسه ساله خود دو نهال نوپایی را به نام آیین مقدس [[اسلام]] و [[حکومت دینی]] به وجود آورده بود که نفس نوپای بودن آن دو به حفاظت و صیانت از انواع آسیبها و آفتها نیازمند بود که [[عمر]] کوتاه حضرت به آن کفاف نداد. این در حالی بود که خطر دشمن خارجی روم و ایران باستان، خطر داخلی "منافقان"، [[اسلام]] را تهدید میکرد. حال این سؤال مطرح است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آیا درباره چگونگی ادامه حیات دو نهال مزبور "اصل [[اسلام]] و [[حکومت]] آن" چارهای اندیشیده بود، یا آن را به حال خود واگذار نمود؟ | |||
*سه گزینه و راهکار ذیل ابتداً قابل تصور است <ref>ر.ک: شهید صدر، بحث حول الولایه، ص ۱۳ به بعد.</ref> | |||
'''۱. موضع سلبی و سکوت:''' حضرت، نفیاً و اثباتاً درباره [[حاکم]] و [[خلیفه]] بعدی خود هیچ موضعی اتخاذ نکرده است. شخص و [[شورا|شورایی]] را تعیین ننموده است. سستی این نظریه در ادله و شواهد [[لزوم نصب]] در صفحات بعد روشن میشود. | |||
'''۲. سپردن امور به [[مردم]] در قالب شورا:''' فرض دوم این است که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} دارای موضع ایجابی بوده است و برای [[دین]] و [[حاکمیت دینی]] فکر و راهکاری اندیشیده است و آن تعیین [[شورا]] یا نخبگانی یا [[بیعت]] برای [[اداره کشور]] است. | |||
*این نظریه هر چند اشکالات نظریه پیشین را ندارد، امّا خود آن دارای اشکالاتی است که اشاره میشود: | |||
#چهبسا تعیین فرد در [[شورا|شورایی]] به دلیل اغراض و امیال اعضای [[شورا]] چالش زا باشد و خود آتش اختلاف را شعلهور کند. | |||
#به دلیل عدم [[عصمت]] اعضای [[شورا]] ممکن است بهجای ضوابط و ملاکهای حقیقی روابط [[حاکم]] گردد، چنانکه محصول [[شورای ششنفره]] [[منصوب]] [[خلیفه دوم]] چنین شد و با وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} شخص دیگری یعنی «عثمان» [[انتخاب]] شد. | |||
#نکته سوم اینکه هیچ مدرک معتبر و غیر معتبری از وجود [[شورا|شورایی]] جهت [[تعیین امام]] و [[خلیفه]] توسط [[پیامبر]] خبر نمیدهد. پس فرض سوم هیچ طرفداری از [[اهل سنت]] هم ندارد | |||
'''۳. تعیین و [[نصب]] شخص اصلح:''' فرض سوم این است که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} با توجّه به شناختی که از [[اصحاب]] خود داشته است مناسبترین آنان از هر جهت و حیثی را که برای اداره دو نهال نوپای [[اسلام]] و [[حکومت دینی]] [[نصب]] فرموده است. این نظریه مورد [[اختیار]] [[شیعه]] است که نخست به اثبات و ضرورت [[نظریه انتصاب]] میپردازیم، آنگاه درباره مصداق آن بحث خواهیم کرد. | |||
==جستارهاوابسته== | ==جستارهاوابسته== |