|
برچسب: تغییر هدف تغییرمسیر |
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| | #تغییر_مسیر [[اثبات نصب الهی امام]] |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[امامت]]''' است. "'''ادله انتصاب امام علی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ادله انتصاب امام علی در قرآن]] | [[ادله انتصاب امام علی در حدیث]] | [[ادله انتصاب امام علی در نهج البلاغه]] | [[ادله انتصاب امام علی در معارف دعا و زیارات]] | [[ادله انتصاب امام علی در معارف مهدویت]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ادله انتصاب امام علی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| *[[امامت]] [[امیرمؤمنان]] در [[قرآن]] و [[سنت نبوی]] دلائل فراوانی دارد. [[حدیث]] و [[آیات غدیر]]، [[حدیث منزلت]]، [[آیه ولایت]]، [[آیه اطاعت]] و [[آیه صادقین]] از مهمترین دلائل به شمار میآیند.
| |
| *[[خدای متعال]] در [[آیات]] متعدد، از [[جریان غدیر]] و [[ولایت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}[[سخن]] گفته که [[آیه]] [[ابلاغ]]، [[آیه اکمال]] و [[آیه سأل سائل]] از این [[آیات]] است.
| |
| *در [[آیه]] [[ابلاغ]]، به [[نصب]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[مقام ولایت]] و [[امامت]] [[دستور]] میدهد و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در راستای عمل به [[دستور الهی]]، [[جریان غدیر]] را محقق میکند. پس از برگزاری [[جریان غدیر]]، [[آیه اکمال]] نازل میشود و پس از [[ابلاغ]] [[ولایت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، برخی منکر آن میشوند که خدای متعالی با نازل کردن [[سوره]] معارج و [[آیه سأل سائل]] و [[نزول]] [[عذاب]]، پاسخ [[منکران]] را میدهد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۱۶.</ref>.
| |
| | |
| ===[[آیه ابلاغ]]===
| |
| | |
| ===[[آیه اکمال]]===
| |
| | |
| ==[[آیه سأل سائل]]==
| |
| | |
| ==[[حدیث غدیر]]==
| |
| *[[حدیث غدیر]]، مهمترین، مؤثرترین و ممتازترین [[حدیثی]] است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است و هیچ [[حدیثی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} مانند [[حدیث غدیر]] در [[اثبات]] [[ولایت]] و [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} جلوه ندارد، بهگونهای که ۱۱۰ نفر از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}، ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۶۰ نفر از [[عالمان اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را [[نقل]] کردهاند<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱، ص۷؛ نفحات الأزهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۱، ص۳۵؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۴۲۲؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۱، ص۲۱.</ref>.
| |
| *۲۶ نفر از علمای [[اهل سنت]]، پیرامون [[حدیث غدیر]] کتاب نوشتهاند<ref>ر.ک: همان، ص۱۴۵.</ref> که میتوان به [[کتاب ]]"[[الولایة فی طرق حدیث الغدیر (کتاب)|الولایة فی طرق حدیث الغدیر]]" نوشته [[محمد بن جریر طبری]]، [[من روی حدیث غدیر خم (کتاب)|من روی حدیث غدیر خم]]"، تألیف [[ابوبکر جعابی]]، "[[طرق حدیث من کنت مولاه (کتاب)|طرق حدیث من کنت مولاه]]" نوشته [[شمسالدین ذهبی]] و "[[الداریة فی حدیث الولایة (کتاب)|الداریة فی حدیث الولایة]]" تألیف [[حافظ سجستانی]] اشاره نمود<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۲۸.</ref>.
| |
| ====مکان و زمان [[صدور حدیث]]====
| |
| *این [[حدیث]]، در [[حجةالوداع]] در سرزمین [[جحفه]] ([[غدیرخم]])، که بیابانی میان [[مکّه]] و [[مدینه]] و محل جداشدن کاروانهای زیارتی [[حج]] به سوی [[عراق]]، [[شام]] و [[مدینه]] است، [[بیان]] شده است، در این سفر، که [[تعلیم]] [[مناسک]] [[حج]] پیش از حرکت اعلان عمومیشده بود، تعداد شرکتکنندهها را، ۱۱۴ هزار، ۱۲۰ تا ۱۲۴ هزار و بیشتر، ثبت کردهاند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۲۸.</ref>.
| |
| *در روز ۱۸ ذیالحجه، وسط روز، پیک [[الهی]] بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده و [[دستور]] [[ابلاغ]] عمومی [[رسالت]] را از سوی [[خداوند]] به [[پیامبر]]{{صل}} رسانید. در همان سرزمین، با نبود هیچگونه امکاناتی [[پیامبر]]{{صل}} کاروان را باز نگه داشت. همه حاضران از این کار شگفتزده شدند. پس از توقف، از [[جهاز شتران]] منبری ساخته شد و [[رسول خدا]]{{صل}} بر فراز آن قرار گرفته و خطبهای را ایراد نمودند. این [[خطبه]] به گونههای مختلف [[روایت]] شده است؛ از ده صفحه تا یک جمله.
| |
| *متن این [[حدیث]]، چنان تقطیع شده است که در هیچ [[روایت نبوی]] پیشینه ندارد. مفصلترین [[نقل]] این [[خطبه]]، در جلد نخست [[کتاب]] [[احتجاج]] [[شیخ طبرسی]] آمده است که در آن، [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را با خطاب "معاشر الناس" ۵۴ بار خطاب کرده است. کوتاهترین متن نیز، در کتب [[عامه]] آمده است، که لفظ {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را در بر گرفته است. حتی دعای {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}} را پس از جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ}} نیاوردهاند. این تقطیع در فن [[حدیث]]، بسیار شگفتانگیز است؛ زیرا بسیار روشن است که توقف در آن بیابان، فقط با [[بیان]] یک جمله پایان نیافته و دستکم، باید [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و مقدمهای کوتاه همراه با مؤخّرهای نیز، داشته باشد، ولی [[تعصب مذهبی]] سبب شده است که [[حدیث]]، اینچنین پارهپاره گردد، در حالی که عامّه، بسیار مقیدند که همه گفتههای [[رسول خدا]]{{صل}} را [[نقل]] نمایند.
| |
| *آنچه در این بررسی به دست میآید آن است که، قطعاً متن [[حدیث غدیر]]، بسیار بیشتر از یک جمله، ولی گرفتار حذف شده است. البته احتمال بسیاری میرود که این حذف، از سانسور [[فرهنگی]] در زمان [[حکومت]] [[بنی امیه]] ناشی باشد که توسط [[معاویه]] و سپس [[خلفا]] بنیمروان، به شدّت [[اعمال]] شده است، ولی محل استشهاد نیز، همان جمله باقی مانده است و تقطیع، در استفاده [[نصب]]، خللی وارد نمیسازد، گرچه جملات حذف شده، خود قرائن روشنی بودند که منظور از "مولا"، [[امامت]] و [[ولایت]] است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۲۹.</ref>.
| |
| ====[[دلالت]] [[حدیث غدیر]]====
| |
| *برای [[اثبات امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از چهار راه دستیافتنی است:
| |
| =====۱. از راه اشتراک لفظی مولا=====
| |
| *'''تقریر [[استدلال]]:''' لفظ [[مولی]] مشترک لفظی میان ۲۷ معنا است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۰.</ref>. مانند: [[رب]]، ولی، اولی، [[سید]]، [[محب]]، [[ناصر]]، [[متصرف]] در امر، متولی در امر و... درباره عدم [[صدق]] ۲۰ معنا بر [[حدیث غدیر]]، میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] اختلافی نیست. آنچه [[اختلاف]] شده، حمل واژه مولا بر [[محب]] و [[ناصر]] است که مدّعای [[اهل سنت]] است، ولی نگاه [[شیعه]]، این دو معنا نمیتواند معنای [[حدیث غدیر]] باشد.
| |
| *توضیح آنکه، اگر مفاد [[حدیث]]، [[محبت]] و [[نصرت]] باشد از دو احتمال بیرون نیست.
| |
| *'''احتمال نخست: [[محبت]] [[مردم]] به [[حضرت علی]]{{ع}} و یاری کردن آن [[حضرت]]:''' بدین معنا که [[رسول خدا]]{{صل}}، [[مردم]] را مخاطب ساخته و به آنها [[دستور]] یا خبر میدهند که شما باید [[محبّ]] [[حضرت علی]]{{ع}} و [[یاور]] او باشید. این معنا و مفاد را همه [[اهل سنت]] میپذیرند و [[حدیث غدیر]] را همینگونه معنا میکنند.
| |
| *این احتمال سه اشکال دارد:
| |
| #'''این معنا، با لفظ [[حدیث]] سازگار نیست؛''' زیرا اگر [[مردم]] باید [[حضرت علی]]{{ع}} را [[دوست]] داشته باشند، همانگونه که [[رسول خدا]]{{صل}} را [[دوست]] دارند، باید چنین میفرمود: هر کس من را [[دوست]] دارد و [[یاور]] من است، [[علی]] را [[دوست]] بدارد و [[یاور]] او باشد: {{عربی|من کان مولای فهو مولی علی}} نه اینکه "هر کسی من [[دوست]] او و [[یاور]] اویم، [[علی]] [[یاور]] او است": {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۰-۱۳۱.</ref>.
| |
| #'''عدم [[نیاز]] به چنین [[تبلیغی]]، در چنان [[مجلسی]]:''' [[وجوب]] [[محبت نسبت به امام]] [[علی]]{{ع}} نه تنها در [[امامت]]، بلکه، از اصول اوّلیهای [[ایمان]] است که در [[صدر اسلام]] [[بیان]] شده است و [[مؤمنان]] باید یکدیگر را [[دوست]] داشته باشند بلکه در [[صدر اسلام]]، قویتر از این مسئله نیز، [[تبلیغ]] شده بود، به گونهای که [[قرآن]]، [[مؤمنان]] را [[برادر]] یکدیگر معرّفی نموده است، اگر چه [[ارتباط]] نسبی نداشته باشند؛ از این رو، موضوع تازهای نبود که به [[تبلیغ]] [[نیاز]] داشته باشد و یا اگر [[نیازمند]] [[تبلیغ]] بود، به چنان محفلی، در بیابان گرم و سوزان [[نیاز]] نداشت<ref>برخی از اهل سنت گفتهاند: علت این اجتماع آن بوده که شکایتهای متعددی از حضرت علی{{ع}} به گوش رسول خدا{{صل}} رسیده بود و آن حضرت میخواستند علاوه بر پاسخ آن شکایات، جایگاه امام علی{{ع}} را نیز مشخص نمایند، از اینرو، چنان مجلسی را تشکیل دادند. در پاسخ گفته میشود: شکایتهای افراد، فقط درباره حضرت علی{{ع}} شود و از افراد دیگری نیز نزد پیامبر شکایت میکردند. چرا رسول خدا{{صل}} برای آنها چنین محفلی را تشکیل ندادند؟ پس این مسئله، دلیل جایگاه عظیم حضرت علی{{ع}} میان مؤمنان به شمار میآید که هیچکس همانند او نیست. علاوه بر این، اگر پاسخ به شکایات مقصود بود، به چنین خطبه طولانی در جریان غدیر نیاز نبود، بلکه آن حضرت، با یک جمله میتوانستند، پاسخ دهند. همانگونه که در موارد مشابه چنین کردند. این الفاظ، با محتوای بلند خود بسیار فراتر از پاسخ به یک شکایت معمولی است.</ref>.
| |
| #'''اختصاص ندادن [[وجوب محبت]] به [[حضرت علی]]{{ع}}:''' اگر مفاد [[حدیث غدیر]]، [[وجوب محبت]] ایمانی باشد نه ولایی، این [[محبت]] هیچ اختصاصی به آن [[حضرت]] ندارد، بلکه همه [[مؤمنان]] باید یکدیگر را [[دوست]] داشته باشند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۱.</ref>.
| |
| *'''احتمال دوم: [[وجوب محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] بر [[حضرت علی]]{{ع}}:''' [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حضرت علی]]{{ع}} [[دستور]] یا خبر میدهند که [[مردم]] را [[دوست]] داشته و آنها را [[یاری]] کنند؛ از اینرو، [[حدیث غدیر]]، بیانکننده [[وظیفه]] [[مردم]] نیست، بلکه مبیِّن [[وظیفه]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مردم]] است.
| |
| *این احتمال نیز، پذیرفته نیست؛ زیرا [[نیاز]] نبود [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] را خطاب کنند، بلکه کافی بود تا به [[حضرت علی]]{{ع}} این [[وظیفه]] را [[ابلاغ]] کنند. با چنین فرضی، اجتماع [[مردم]] [[بیهوده]] است و از [[پیامبر]]{{صل}} [[حکیم]] صادر نمیشود.
| |
| *مگر آنکه بگوییم، این [[محبت]] و [[نصرت]]، آنچنان مهم است که باید در حضور جمع، از آن [[حضرت]] [[عهد]] و [[میثاق]] گرفته شود تا [[مردم]] [[آگاه]] شوند. با این برداشت، [[محبت]] و [[نصرت]] دیگر ایمانی نیست، بلکه ولایی است. مانند اینکه رئیسجمهور در زمان ما، در حضور [[نمایندگان]] [[مردم]] [[سوگند]] یاد میکند تا [[تعهد]] خود را به [[محبت]] و [[یاری]] [[مردم]] رسماً اعلام نماید.
| |
| *پس از ابطال معانی یادشده، پنج معنای دیگر باقی میماند: اولی، [[ولیّ]]، سیّد، [[متصرّف]] در امر و متولّی در امر. روشن است که مفاد این پنج معنا با یکدیگر یکسان است و [[اختلاف]] جوهری و ماهوی میان آنها نیست. پس لازم است لفظِ [[مولی]] را بر آنها حمل کنیم و هر کدام معنای [[امامت]] را دارند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۲.</ref>.
| |
| =====۲. از راه اشتراک [[معنوی]]=====
| |
| *با [[تأمل]] در معانی گوناگون مولا، میتوان گفت: لفظ [[مولی]] مشترک [[معنوی]] است؛ بدینگونه که مولا برای معنای "اولی"، وضع شده و معانی دیگر، مصداق آن به شمار میآیند. مولا، بهمعنای مالک، [[عید]]، آزادکننده، آزادشده، [[دوست]]، [[فامیل]]، [[همسایه]]، همپیمان، پسر، عمو، میهمان، شریک، خواهرزاده، ولی، کمککننده، [[پروردگار]]، نعمتدهنده، [[نعمت]] دادهشده، علاقمند، پیرو و داماد آمده است. با دقّت در هر کدام، به رابطه ([[قرب]] ویژه) میان این معانی دست مییابیم که به واسطه آن، چگونگی [[اولویت]] در آنها یافت میشود. مانند اینکه ربّ به مربوب خود [[اولویت]] دارد. میهمان اولویتی به میزبان خود دارد که غیر او ندارد، یا [[دوست]] نسبت به [[دوست]] خود، با آنکس که [[دوست]] نیست، تفاوت دارد و رابطه [[ولایت]] و [[اولویت]] خاصی میان آن دو برقرار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۲-۱۳۳.</ref>.
| |
| *[[علامه امینی]] معتقدند که کلمه مولا مشترک لفظی نیست؛ زیرا بسیار دور است که واضع لغت، ۲۷ بار این واژه را، جداگانه وضع نموده باشد، بهویژه هنگامیکه میبینیم میان همه این معانی [[قدر]] جامع است.
| |
| *'''نتیجه:''' [[مولی]] به معنای اولی و معانی دیگر به قرینه [[نیاز]] دارد. چنانکه در [[حدیث غدیر]] همینگونه است.
| |
| *اگر اینقدر جامع را بپذیریم، پاسخ روشن است و اگر احتمال دهیم که [[مولی]] مشترک [[معنوی]] یا لفظی است، حمل بر مشترک [[معنوی]]، [[اولویت]] دارد؛ زیرا دیگر به ابطال معانی دیگر نیازی نداریم، بلکه هرگاه این لفظ، بیقرینه گفته شود باید آن را به معنای "اولی" بدانیم.
| |
| *[[علامه امینی]] میگوید: پیش از ما، احتمال اشتراک [[معنوی]] را دو [[شخصیت]] دیگر مطرح نمودهاند: ابن بطریق در کتاب العمده و [[ابن جوزی]] [[حنفی]] در کتاب تذکرة الخواص<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۳.</ref>.
| |
| =====۳. [[دلالت حدیث]] [[غدیر]]، به [[وسیله]] قرائن حالیه=====
| |
| *با [[چشمپوشی]] از الفاظ [[روایت]]، عرفِ آن زمان نیز، از [[حدیث غدیر]]، [[امامت]] و [[ولایت]] را فهمیدهاند، به [[دلیل]] اشعار و سخنانی، که از آنها پیرامون [[ولایت]] و [[امامت]] در [[غدیر]] است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۲، ص۱۷۴.</ref>.
| |
| *اشعار [[حسان بن ثابت انصاری]]، [[غیث بن عباده]]، [[کمیت بن زید]]، [[عبدی کوفی]]، [[ابو تمام]] و... شخصیتهای دیگری که در این زمینه [[شعر]] گفتهاند، از این دستهاند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۴.</ref>.
| |
| | |
| =====۴. دلالت [[حدیث غدیر]] بر [[امامت]] با توجه به قرائن مقالیه=====
| |
| *'''قرینه یکم: صدر [[حدیث غدیر]]:''' [[پیامبر]]{{صل}} در صدر [[خطبه غدیر]] فرمود: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} و سپس به دنبال آن جمله معروف {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را [[بیان]] کرد. با توجّه به اینکه واژه "[[مولی]]" به دنبال کلمه "اولی" قرار گرفته، دانسته میشود، [[ولایت]]، [[اولویت]] است و عبارت {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} در صحیح ابنماجه و "صحیح نسائی" آمده است. ۶۲ نفر از بزرگان [[اهل سنت]]، علاوه بر همه [[عالمان شیعه]]، آن را [[روایت]] نمودهاند.
| |
| *'''قرینه دوم: ادامه [[حدیث غدیر]]:''' گفتار [[رسول خدا]]{{صل}} در ادامه [[حدیث غدیر]] چنین است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}، این گفتار را از سه رو میتوان بر [[امامت]]، قرینه دانست:
| |
| #تأکید فراوان [[رسول خدا]]{{صل}}: اگر [[ولایت]] در [[حدیث]] [[غدیر]]، به معنای [[محبت]] با [[نصرت]] ایمانی باشد، نه ولایی، که در همه [[مؤمنان]] است، به این [[دعاها]] و نفرینهای شدید و غلیظ [[نیاز]] نبود؛ زیرا [[امام علی]]{{ع}} طبق این فرض، یکی از [[مؤمنان]] عادیاند و هیچ [[حق]] افزونتری بر [[مؤمنان]] ندارند. پس چه نیازی به این همه تأکید است؟!
| |
| #از این [[دعا]] استفاده میشود که [[حضرت علی]]{{ع}} [[معصوم]] است؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} [[دوستان]] او را مطلق [[دعا]] و [[دشمنان]] او را [[نفرین]] کردند. (در همه زمانها و مکانها، بیهیچ قید و شرطی) پس معلوم میشود، [[حضرت علی]]{{ع}} محور [[حق]] است و هیچگاه دچار [[معصیت]] نمیشود. حال که او [[معصوم]] است، باید [[امام]] هم باشد؛ زیرا با بودن [[معصوم]]، هیچ شخص دیگری [[شایستگی]] [[امامت]] را ندارد.
| |
| #همگان قبول دارند که این [[دعا]]، بیانکننده [[وظیفه مسلمانان]] درباره آن [[حضرت]] است، در حالی که اگر معنای [[حدیث]]، [[محبت]] و یاریکردن باشد، لازم است که این [[دعا]] [[تکلیف]] برای [[حضرت علی]]{{ع}} باشد؛ زیرا گفتیم معنای [[حدیث]] چنین خواهد بود: هر کس من [[دوست]] و [[یاور]] او هستم [[علی]] نیز [[دوست]] و [[یاور]] اوست؛ یعنی بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[واجب]] است، [[امت]] را [[دوست]] داشته باشد و آنها را [[یاری]] نماید. پس باید این [[دعا]] یا [[نفرین]]، خطاب به [[حضرت علی]]{{ع}} باشد، نه خطاب به [[مردم]]. از آنجا که [[ولایت]] [[حضرت علی]]{{ع}} پس از [[شهادتین]] قرار گرفته، دانسته میشود، این [[ولایت]] باید امری [[عظیم]] و همتراز با وسالت باشد، نه محبتی معمولی، همانند دیگر [[مؤمنان]].
| |
| *'''قرینه سوم: اظهار [[سرور]] و [[خوشحالی]] [[پیامبر]]{{صل}}:''' پس از اتمام [[خطبه غدیر]]، [[رسول خدا]]{{صل}} با [[خوشحالی]] این جملات را [[بیان]] نمودند: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ الدِّينِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِ بِرِسَالَتِي وَ الْوَلَايَةِ لِعَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۵۶.</ref>. از [[تکبیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} و سیاق این جملات به دست میآید [[ولایت علوی]]، امری مهم بوده که چنین پیامدهایی را داشته است نه یک [[محبت]] معمولی.
| |
| *'''قرینه چهارم: خبر دادن از [[ارتحال]]:''' [[رسول خدا]]{{صل}} طبق بسیاری از نقلها، پیش از [[بیان]] [[ولایت]]، فرمودند: به زودی من از میان شما رخت برمیبندم. این سخنان، از یکسو، از قرار دادن [[جانشینی]] برای زمان [[ارتحال]] [[حکومت]] میکند و از سویی دیگر، نشان میدهد امر مهمیاست که باید پیش از [[ارتحال]]، به [[مردم]] [[ابلاغ]] شود، وگرنه [[رسالت]] آن [[حضرت]] بینتیجه خواهد بود.
| |
| *'''قرینه پنجم: تبریک و تهنیت:''' [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[خطبه غدیر]] فرمود: به من تبریک بگوئید. طبق برخی از نقلها، مراسم [[بیعت]] تا سه روز در وادی [[غدیر]] ادامه داشت و حتی [[خلفای راشدین]] به [[دیدار]] [[حضرت علی]]{{ع}} شتافتند و به آن [[حضرت]] پیش از همگان تبریک گفتند. اگر [[جریان غدیر]]، اعلان [[امامت]] نبود، تهنیت و [[بیعت]] چه توجیهی دارد؟
| |
| *'''قرینه ششم: [[لزوم]] [[ابلاغ]]:''' بر پایه بسیاری از نقلها، [[رسول خدا]]{{صل}} با تأکید توصیه فرمودند، حاضران به غائبان برسانند. توصیه و تأکید، [[گواه]] دیگری بر [[امامت]] است؛ چرا که اگر [[ولایت]]، صرف [[محبت]] ایمانی است، مطلب تازهای برای [[ابلاغ]] نیست.
| |
| *'''قرینه هفتم: [[گواه]] گرفتن [[پروردگار]]:''' پس از [[ابلاغ]] [[ولایت]]، [[رسول خدا]]{{صل}} چنین فرمود: {{متن حدیث|اللّهمّ أنت شهيد عليهم أنّي قد بلّغت و نصحت}}<ref>الغدیر، ج۱، ص۶۶۰.</ref>[[شاهد]] گرفتن [[پروردگار]] نیز، باید در یک امر مهم و تازه باشد. اگر [[ولایت]] را بر [[امامت]] حمل کنیم، ویژگی دیده خواهد شد، ولی چنانچه بر [[محبت]] حمل کنیم، این دو ویژگی بیمعنا خواهد بود.
| |
| *'''قرینه هشتم: [[عذاب الهی]] برای منکر [[ولایت]]:''' در [[احادیث]] فراوانی آمده که: شخصی بهنام حارث فهری پس از شنیدن این [[حدیث]]، به شدت [[خشمگین]] شد، به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آمد و با [[تندی]] با آن [[حضرت]] برخورد نمود. چنین اظهار داشت: خدایا اگر این امر از جانب توست، سنگی از [[آسمان]] بر من فرود آور یا عذابی دردناک بر من واقع نما. هنوز سخن او پایان نیافته بود که سنگی از [[آسمان]] بر سر او فرود آمد. روشن است، آنچه [[ناراحتی]] حارث فهری را فراهم آورده بود، [[حضرت علی]]{{ع}} بود، نه [[دوست داشتن]] او؛ زیرا وی نمیتوانست ببیند [[قاتل]] پدرش، بر او [[حاکم]] باشد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۴-۱۳۷.</ref>.
| |
| *اکنون جای این [[پرسش]] است که با این همه [[دلیل]] و مدرک بر [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]، چرا [[مردم]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را رها کردند و به سراغ [[خلفا]] رفتند؟
| |
| *پاسخ این [[پرسش]] را در ابعاد مختلفی میتوان جست:
| |
| #[[اعراب]] در [[جنگهای صدر اسلام]]، از [[علی]]{{ع}} ضربههای سنگینی خورده بودند؛ از این رو، برخی درصدد انتقامجویی بر آمدند که این مهم در [[دعای ندبه]] اشاره شده است: {{متن حدیث|فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَاداً بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ}}.
| |
| #برخی از [[مردم]] از سختگیری [[علی]]{{ع}} در امور [[الهی]] و [[اجرای احکام]] [[دینی]] خبر داشتند؛ از این رو، به خاطر [[ضعف]] [[ایمان]]، دیگران را بر [[حضرت علی]]{{ع}} ترجیح دادند.
| |
| #[[قرب]] و [[محبوبیت]] [[حضرت علی]]{{ع}} در نزد [[پیامبر]]{{صل}} حساسیت و [[حسادت]] برخی افراد را تحریک کرده بود.
| |
| #[[اعراب]] بر پایه سنتهای [[جاهلی]]، میخواستند [[ریاست]] در میان [[قبایل]] [[عرب]] در گردش باشد: {{متن حدیث|كَرِهُوا أَنْ يَجْمَعُوا لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِكُمْ بَجَحاً بَجَحاً، فَاخْتَارَتْ قُرَيْشٌ لِأَنْفُسِهَا فَأَصَابَتْ وَ وُفِّقَتْ}}<ref>دلائل الصدق، ج۴، ص۲۹۲؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج۲، ص۵۸.</ref>.
| |
| #کهنسالی در [[ریاست]] بر [[قوم]] در [[فرهنگ]] [[عرب جاهلی]]، [[جایگاه]] ویژهای داشت.
| |
| #گروهی از افراد، به خاطر تأویلهایی که [[خلفا]] از [[روایات]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[شأن]] [[حضرت علی]]{{ع}} داشتند، از [[همراهی]] با [[حضرت علی]]{{ع}} سرباز زدند
| |
| #برخی تطمیع و برخی دیگر تهدید شدند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۷-۱۳۸.</ref>.
| |
| ====[[حدیث منزلت]]<ref>ر.ک: الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۷۹؛ امامشناسی، ج۱۰، ص۱۱۵؛ تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۳، ص۱۷۲؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۰۵؛ دلائل الصدق، ج۶، ص۸۰؛ الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۵؛ عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۳؛ کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص۲۷۹؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، ص۸۸۳؛ محاضرات فی الإلهیات، ص۳۶۴.</ref>====
| |
| *این [[حدیث]] در دو محور [[تبیین]] میشود:
| |
| =====محور نخست: بررسی [[سند]]=====
| |
| *این [[حدیث]] از [[احادیث]] صحیحی است که [[شیعه]] و [[سنّی]] صحت آن را پذیرفتهاند. حتّی [[بخاری]] و [[مسلم]] که [[حدیث غدیر]] را در [[صحاح]] خود نیاوردهاند، این [[حدیث]] را [[نقل]] نمودهاند. [[صحاح]] دیگر [[اهل سنت]] نیز، این [[حدیث]] را آوردهاند<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۵.</ref>.
| |
| *[[علامه امینی]]<ref>الغدیر، ج۳، ص۲۰۲-۲۱۵.</ref> و [[علامه]] [[بحرانی]]<ref>غایةالمرام، ج۲، ص۲۳-۷۳، باب ۲۰.</ref> درباره این [[حدیث]] ۱۷۰ [[روایت]] [[نقل]] نمودهاند که ۱۰۰ مورد از [[منابع اهل سنت]] و ۷۰ مورد از [[مصادر شیعه]] است.
| |
| *مرحوم [[کلینی]] [[حدیث منزلت]] را اینگونه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] میکند:{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۶.</ref>.
| |
| *و در [[نقل]] [[مرحوم مجلسی]] آمده است: "[[یا علی]] تو [[خشنود]] نیستی که در نزد من، مانند [[هارون]] در نزد [[موسی]] باشی، جز آنکه پس از من [[پیغمبری]] نخواهد بود؟"<ref>{{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۳۹-۱۴۰.</ref>.
| |
| *[[بخاری]] در کتاب صحیح خود، [[حدیث منزلت]] را اینگونه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] میکند: {{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴.</ref>.
| |
| *و [[مسلم]] در صحیح خود مینویسد:{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.</ref>.
| |
| *[[ابن تیمیه]] که در بیشتر [[فضایل]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}[[تردید]] و تشکیک کرده است، درباره [[حدیث منزلت]] مینویسد: "این [[حدیث]]، بیشک صحیح است؛ در [[صحیحین]] ([[صحیح بخاری]] و [[صحیح مسلم]]) و غیر آن دو ثبت گردیده است"<ref>{{عربی|ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهما}}؛ منهاج السنة، ج۷، ص۳۲۰.</ref>.
| |
| *[[حدیث منزلت]] در مواقع گوناگون از [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} صادر شده است که مجموعاً به ۴ واقعه میرسد<ref>مجموعه این موارد چهاردهگانه در کتاب امامشناسی، ج۱۰، علامه سید محمدحسین حسینی تهرانی گردآوری شده است.</ref>. از جمله آنها میتوان به [[غزوه تبوک]] اشاره نمود<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۰.</ref>.
| |
| *در این [[غزوه]] [[رسول خدا]]{{صل}} برخلاف همه [[غزوات]]، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را با خود همراه نبرده و او را در [[مدینه]]، [[جانشین]] خود قرار دادند. [[دشمنان]] آن [[حضرت]] با شایعهپراکنی، چنین وانمود کردند که [[رسول خدا]]{{صل}} چون از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ناراحت است، او را همراه خود نبرده است. هنگامیکه این شایعات به گوش آن [[حضرت]] رسید، خود را به اردوگاه [[جنگی]] که در دو فرسخی [[مدینه]] بود رساند و از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدند: آیا شما از من ناراحتید که من را در میان [[زنان]] و [[کودکان]] باقی گذاشتهاید؟ [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: هرگز چنین نیست. من تو را در [[مدینه]] در راستای امر مهمیگذاشتهام که یا تو باید در [[مدینه]] باشی یا من. سپس فرمودند: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}. حال باید دید این امر مهم چیست که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: در [[مدینه]] یا من باید باشم یا تو؟ پاسخ این [[پرسش]] آن است که [[غزوه تبوک]]، یکی از [[غزوات]] بسیار حساس از سوی [[دشمنان خارجی]] و داخلی [[حکومت]] [[اسلام]] بود. شخصی به نام [[عبدالله بن عمر]] که از سران سرّی حزب [[نفاق]] بود و برای نابودی [[پیامبر]]{{صل}} فعالیت زیادی داشت و در پشت پرده [[جنگ احد]] و احزاب فعالیت مینمود، پس از [[شکست]] در این [[جنگها]]، عازم دیار [[شام]] شد. در آنجا با [[قیصر روم]]، صحبتهای فراوانی کرد تا او را علیه [[پیامبر]]{{صل}} آماده کند. خبر [[آمادگی]] [[قیصر روم]] برای حمله به سرزمین [[اسلام]]، توسط بازرگانانی که از [[شام]] به [[حجاز]] میآمدند به [[گوش]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید. ایشان برای [[پیشگیری]] از هر گونه حمله غافلگیرانه، [[دستور]] [[آمادگی]] به [[مسلمانان]] دادند. از سویی دیگر [[عبدالله بن عامر]] به [[منافقان]] [[مدینه]] پیامی سرّی فرستاد، هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} از [[مدینه]] بیرون رفتند، شما همراه او حرکت نکنید و در [[شهر]] بمانید تا با یک کودتای نظامی، [[شهر]] را به تصرّف خود در آورید. ما نیز، با [[پادشاه]] [[رومیان]] کار [[پیامبر]]{{صل}} و [[اصحاب]] او را یکسره میکنیم؛ از این رو، پس از اعلان [[آمادگی]] عمومی منافقان، یک به یک به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} میآمدند و با عذرهای [[سست]] خود، از حضور در [[جبهه]]، عذرخواهی میکردند، در حالی که نقشه سرّی آنها چیز دیگری بود. [[رسول خدا]]{{صل}} دریافتند که اگر [[مدینه]] از [[شخصیت]] ویژهای همچون [[حضرت علی]]{{ع}}، که همه [[دشمنان]] از او میترسیدند، خالی باشد، نقشه [[منافقان]] عملی خواهد شد؛ از اینرو فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِك}}<ref>ر.ک: عبقاتالأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، ج۱۱، ص۸۸۸.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۱-۱۴۲.</ref>.
| |
| *با [[تأمّل]] در این شرایط [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] میتوان نتیجه گرفت که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} حتّی در زمان [[پیامبر]]{{صل}} شخص دوم [[حکومتی]] بودند، به گونهای که خلا وجودی [[رسول خدا]]{{صل}} را تنها ایشان میتوانست پر کند و در کارهای مهم مانند این رویداد یا [[ابلاغ]] [[برائت]] [[مشرکان]]، کسی جز [[حضرت]]، [[شایستگی]] چنین کاری را نداشت و این خود [[دلیل]] گویایی بر [[امامت]] و [[خلافت]] آن بزرگوار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۲.</ref>.
| |
| | |
| =====محور دوم: بررسی [[دلالت حدیث]]=====
| |
| *دلالت این [[حدیث]] بر [[خلافت بلافصل]] [[حضرت علی]]{{ع}} از دو راه دستیافتنی است:
| |
| *'''راه نخست، دلالت لفظی:''' توضیح این راه به دو مقدمه [[نیاز]] دارد:
| |
| *'''مقدمه یکم:''' واژه [[منزلت]]، عام است<ref>واژه منزلت، اسم جنس است که به بعد خود اضافه شده است. اسم جنس مضاف: در لغت عرب، عمومیت را میرساند. علاوه بر آن، استثناء بهکار رفته در حدیث، {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} خود دلالت بر عموم دارد؛ زیرا استثنا در جایی صحیح است که پیش از آن، عام باشد؛ ازاینرو، میتوان گفت: صرفنظر از اطلاق لفظ منزلت، خود استثنا، عموم منزلت را اثبات مینماید.</ref> و همه ویژگیهای [[حضرت هارون]]{{ع}} را در برگرفته و همه آنها را برای [[حضرت علی]]{{ع}}[[ثابت]] میکند.
| |
| *'''مقدمه دوم:''' یکی از منزلتهای [[هارون]]، [[خلافت]] و [[جانشینی]] او از [[حضرت موسی]]{{ع}} است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>.
| |
| *'''نتیجه:''' [[حضرت علی]]{{ع}} نیز [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۳.</ref>.
| |
| *'''راه دوم: دلالت قرینهای'''
| |
| *بر پایه این دلالت، سه قرینه در [[حدیث]] است که [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را ثابت میکند:
| |
| #'''[[نامگذاری فرزندان]] [[حضرت علی]]{{ع}} به نامهای [[فرزندان]] [[هارون]]:''' در روایتی که در کتاب مستدرک الصحیحین نوشته [[حاکم نیشابوری]] آمده است، [[رسول خدا]]{{صل}} سه [[فرزند]] پسر [[حضرت علی]]{{ع}} را به نامهای [[حسن]]، [[حسین]] و [[محسن]] نامگذاری نمودند و این نامها مشابه و هممعنای نامهای سه [[فرزند]] پسر [[هارون]]، "شبر، [[شبیر]] و مشبر" است<ref>إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۵، ص۲۱۶.</ref>.
| |
| #'''[[پیمان برادری]] [[حضرت رسول]]{{صل}} با [[حضرت علی]]{{ع}}:''' همانگونه که [[حضرت موسی]] و [[هارون]]{{ع}} [[برادر]] بودند، [[رسول خدا]]{{صل}} نیز، با [[حضرت علی]]{{ع}} [[پیمان برادری]] بستند. هنگامیکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میان [[مهاجران]] و [[انصار]] [[پیمان]] بستند، [[حضرت علی]]{{ع}} را نیز [[برادر]] خود خوانده و فرمود: {{متن حدیث|أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}<ref>إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۴، ص۱۹۱.</ref>.
| |
| #'''بستن درب منازل [[صحابه]] به [[مسجدالنبی]] و بازگذاشتن درب [[خانه علی]]{{ع}}:''' یکی از ویژگیهای [[حضرت هارون]]{{ع}} آن بود که درب [[خانه]] ایشان به معبد [[بنیاسرائیل]] باز میشد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان [[حیات]] [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[حضرت علی]]{{ع}} رخ داد.
| |
| *توضیح آنکه، پس از ساختن [[مسجدالنبی]]، [[مهاجران]] که دارای خانهای نبودند، منازل خود را پیرامون [[مسجد النبی]] ساختند و هر یک درب [[خانه]] خود را مستقیماً به [[مسجد]] متصل نموده و از آن راه رفتوآمد میکردند. در سال پایانی [[حیات]] [[پیامبر]]{{صل}} دستوری از [[خداوند متعال]] آمد که همه درهای خانهها به سوی [[مسجد]] به جز درب [[خانه علی]]{{ع}} باید بسته شود. این [[دستور]]، [[حسادت]] و [[خشم]] برخی از [[صحابه]] را برانگیخت. [[پنهانی]] مطالبی میگفتند. این سخنان به [[گوش]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید. آن [[حضرت]] خطابهای خواندند و فرمودند: برای [[علی]]{{ع}}[[حلال]] است، آنچه برای من [[حلال]] است. این [[دستور]] را من از [[خدا]] به شما [[ابلاغ]] نمودهام و هر کس ناخشنود است، میتواند [[شهر]] ما را رها نموده و به [[شام]] برود<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.
| |
| *مجموعه این قرائن نشان میدهد که [[حضرت علی]]{{ع}} در زمان [[حیات پیامبر اکرم]]{{صل}} شخص دوم بوده و رتبهای پس از [[رسول خدا]]{{صل}} داشتهاند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۴.</ref>.
| |
| | |
| ====[[آیه ولایت]]====
| |
| *[[آیه ولایت]]<ref>عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱۲، ص۴۸۶؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۹۹؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۴، ص۲۹۷.</ref>: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>
| |
| *نامگذاری این [[آیه]] به [[آیه ولایت]]، به [[دلیل]] واژه {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ}} است. بسیاری از اهل [[تفسیر]] و [[روایت]] و [[تاریخ]]، به همین نام یاد کردهاند. البته در برخی موارد، [[آیه]] "[[زکات]] به خاتم" نیز نامیده شده است. این نام از [[سخن امام]] [[علی]]{{ع}} در یکی از احتجاجهای آن [[حضرت]] استفاده شده است<ref>غایة المرام، ص۱۰۸؛ الاحتجاج، ص۱۱۸.</ref>.
| |
| *[[اثبات]] [[امامت امام علی]]{{ع}} با توجه به [[آیه ولایت]] چند مقدمه دارد:
| |
| *'''مقدمه نخست:''' [[ولایت]] به معنای [[سرپرستی]] است.
| |
| *'''مقدمه دوم:''' [[سرپرست مؤمنان]] فقط [[خدا]]، [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مؤمنان]] ویژهاند.
| |
| *'''مقدمه سوم:''' مطابق [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[مؤمنان]] ویژه، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است.
| |
| *'''نتیجه:''' [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} [[سرپرست مؤمنان]] است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۵.</ref>.
| |
| *'''[[اثبات]] مقدمه یکم:''' [[ولایت]] به معنای [[سرپرستی]] است.
| |
| #[[ولایت]] در لغت، به معنای [[سرپرستی]] و مالک امر بودن است. [[ابن منظور]] آورده است: {{عربی|في أَسماء اللَّه تعالى: الْوَلِيُّ هو الناصِرُ، و قيل: الُمَتَوَلِّي لأُمور العالم و الخلائق القائمُ بها}}<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref>.
| |
| #کلمه "ولی"، نخست به [[خداوند]] و سپس به [[پیامبر]]{{صل}} اسناد داده شده است. [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پیامبر]]{{صل}}[[ثابت]] است و [[ولایت]] [[خدا]] و [[رسول الله]]{{صل}} به معنای مالک امر بودن است. از سویی {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا}} بر [[خداوند]] و [[پیامبر]] عطف شده و [[حکم]] معطوف با معطوفعلیه مشترک است، پس [[ولایت]] به معنای [[مالکیت]] [[امر]] خواهد بود.
| |
| #اگر [[ولایت]] به معنای [[محبت]] و [[نصرت]] باشد، مستلزم آن است که بسیاری از [[آیات]] لغو باشد؛ زیرا در [[آیات]] متعددی، "ولی" کنار "نصیر" آمده است.
| |
| #اگر [[ولایت]] به معنای [[محبت]] و [[نصرت]] باشد، مستلزم اغراء به [[جهل]] است؛ زیرا با معانی متعددی که برای ولی آمده، نمیتوان تشخیص داد کدام معنا را متکلّم [[اراده]] کرده است.
| |
| #[[ولایت]] به معنای [[محبت]] و [[نصرت]] نیست؛ زیرا [[محبت]] و [[نصرت]]، به [[خدا]]، [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مؤمنان]] ویژه اختصاص نداشته و همه [[مؤمنان]] را در برمیگیرد.
| |
| #رابطه میان [[ولایت]] با [[نصرت]] و [[محبت]]، [[عام و خاص]] مطلق است. هر کجا واژه [[ولایت]] بهکار رفته [[نصرت]] و [[محبت]] هم هست، ولی اگر واژه [[محبت]] یا [[نصرت]] بهکار رفته باشد، [[ولایت]] با آن همراه نیست<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۶.</ref>.
| |
| *'''[[اثبات]] مقدمه دوم:''' [[سرپرست مؤمنان]]، فقط [[خدا]]، [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مؤمنان]] ویژهاند.
| |
| #واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در ابتدای [[آیه]]، [[اثبات]] میکند که این نوع [[ولایت]]، [[ولایتی]] ویژه است و به [[خدا]]، [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مؤمنان]] ویژه اختصاص دارد.
| |
| #[[ولایت]] در [[آیه]]، طولی و یکسویه<ref>ارتباط و تأثیر دو گونه است: دوجانبه و یکجانبه. اگر تأثیر متقابل و دو جانبه بود، اولی، ولی دومیاست و دومینیز ولی اوّلی است. مانند: اخوّت و برادری که اگر حسن برادر حسین است، حسین نیز برادر حسن است، ولی اگر تأثیر یکجانبه بود، اولی، ولیّ دومیاست و دومیمولّیعلیه اولی است؛ یعنی دومیتحت ولایت اولی قرار دارد؛ مانند ابوّت و بنوّت.</ref> است. رابطه میان [[خدا]]، [[رسول]]{{صل}} و [[مؤمنان]] با [[امت]] اسلامی به این معناست که فقط یکی از دو سو ([[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} و [[مؤمنان]]) در دیگری ([[امت اسلامی]]) مؤثّرند، عکس آن پذیرفته نیست. پس کسی بر [[خدا]]، [[رسول]] و [[اولیای خدا]] [[ولایت]] ندارد.[[خداوند]] بالاترین [[ولایت]] را بر [[مردم]] دارد و [[ولایت]] [[رسول]]{{صل}} و [[جانشینان]] او به تبع [[ولایت]] [[خداوند]] و در طول [[ولایت]] او، بر [[مردم]] [[ولایت]] دارند.
| |
| #اگر [[ولایت]] بهکار رفته در این [[آیه]] [[شریف]]، همه [[مؤمنان]] را در بر گیرد، مستلزم [[ولایت]] دو سویه است و چنین [[ولایتی]] مستلزم [[ولایت مؤمنان]] بر [[خدا]] میشود که چنین [[ولایتی]] پذیرفته نیست<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۶-۱۴۷.</ref>.
| |
| *'''[[اثبات]] مقدمه سوم:''' مطابق [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[مؤمنان]] ویژه، [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} است.
| |
| *مفسّران [[شیعه]] معتقدند که مصداق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[امیرمؤمنان]]{{ع}} است.
| |
| *[[علامه امینی]] در [[کتاب]] [[ارزشمند]] [[الغدیر]] از ۶۶ نفر از علمای [[اهل سنت]] [[نقل]] میکند که [[شأن نزول]] [[آیه]] را [[امیرمؤمنان]]{{ع}} میدانند<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۵۶-۱۶۲.</ref>.
| |
| *[[علامه]] [[سید هاشم بحرانی]] نیز، [[نزول]] [[آیه]] را درباره [[علی]]{{ع}} به ۲۴ طریق از [[اهل سنت]] و ۱۹ طریق از [[شیعه]] [[روایت]] کرده است که هر طریق با دیگری متفاوت است<ref>غایةالمرام، ص۱۰۳-۱۰۹.</ref>.
| |
| *[[آیتالله]] [[مرعشی نجفی]] نیز، [[نزول]] [[آیه]] را از ۳۱ مصدر و منبع [[اهل سنت]] که در دسترس همگان است [[نقل]] کرده است<ref>احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹-۴۰۸.</ref>.
| |
| *[[سیوطی]]<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۲۹۳.</ref> زیر [[آیه]]، ۱۵ [[روایت]] در [[شأن نزول]] آن [[نقل]] میکند که ۱۴ مورد آن درباره [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} است: {{عربی|و أخرج الخطيب في المتفق عن ابن عباس قال تصدق علي بخاتمه و هو راكع فقال النبي للسائل من أعطاك هذا الخاتم قال ذاك الراكع فانزل الله {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ}}}}.
| |
| *[[فخر رازی]]<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۳.</ref> سه [[روایت]]، زیر این [[آیه]] [[مبارک]] در [[شأن نزول]] [[آیه]] [[نقل]] کرده و هر سه به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} مربوط است: {{متن حدیث|روى عطاء، عن ابن عبّاس، أنّها نزلت في عليّ بن أبي طالب{{ع}} و روى عبد اللّه بن سلام قال: لمّا نزلت هذه الآية قلت: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا رَأَيْتُ عَلِيّاً تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ عَلَى مُحْتَاجٍ وَ هَو رَاكِعٌ فَنَحْنُ نَتَوَلَّاهُ}}.
| |
| *[[حسکانی]]<ref>شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۸.</ref>، عالم و [[محدث]] بزرگ [[اهل سنت]] نیز، ۲۸ [[روایت]] در شواهدالتنزیل [[نقل]] کرده است. در میان [[راویان]] آنها، شش نفر از بزرگان [[صحابه]]: [[علی]]{{ع}} و [[عمّار]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[جابر]] و [[ابن عباس]]، به چشم میخورند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۷-۱۴۸.</ref>.
| |
| *[[آلوسی]] در [[شأن نزول]] [[آیه ولایت]] مینویسد: {{عربی|و غالب الأخباریین علی أنها نزلت فی علی کرم الله تعالی وجهه}}<ref>روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۳۴.</ref>. این [[شأن نزول]] دارای [[شهرت]] زیاد و در حد [[اجماع]] است. به [[بیان]] [[علامه طباطبائی]]، اگر این [[شأن نزول]] با توجّه به زیادی [[روایات]] [[انکار]] شود، دیگر نمیتوان هیچ [[شأن]] نزولی را در [[قرآن کریم]] پذیرفت.
| |
| *نتیجه آنکه، بر پایه مقدمات یاد شده، [[امامت]] و [[سرپرستی]] [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} بر [[مؤمنان]] [[اثبات]] میشود.
| |
| *[[حضرت]] [[امام]] در [[تبیین]] [[استدلال]] بر [[امامت]] به [[آیه ولایت]] مینویسد: در [[آیه]] [[شریف]] [[ولایت]]، کلمه "ولی" نخست به [[خداوند]] و سپس به [[پیامبر]]{{صل}} اسناد داده شده است. [[حاکمیت]] [[خداوند]] عقلاً ثابت است و [[حاکمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} از آن رو که [[رسول]] خداست [[اثبات]] میشود. حال با توجّه به اینکه [[ولایت]] درباره [[خدا]] و [[رسول]]{{صل}} به معنای مالک امر بودن است و از سویی {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بر [[خداوند]] یا [[پیامبر]]{{صل}} عطف شده و [[حکم]] معطوف با معطوفعلیه مشترک است، [[ولایت]] درباره مؤمنانی که در [[آیه]] توصیف شدهاند نیز، به معنای [[مالکیت]] [[امر]] [[تدبیر]] خواهد بود<ref>مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، ص۳۲۰-۳۲۱.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۹.</ref>.
| |
| =====[[شبهات]] [[آیه ولایت]]=====
| |
| ======[[شبهه]] یکم======
| |
| *برخی از [[اهل سنت]] بر این باورند که این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} نازل نشده است. [[ابن تیمیه]] مینویسد: گفته او ([[علامه حلی]])<ref>منهاج الکرامة فی معرفة الأمامة، تألیف علامه حلّی، یکی از مهمترین کتابهایی است که در تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است این کتاب تا جایی اهمیت یافت که کسی همچون ابنتیمیه را بر آن داشت تا کتاب منهاج السنه را در ردّ آن بنگارد.</ref> "بر اینکه [[آیه]] درباره [[علی]] نازل شده [[اجماع]] وجود دارد"، یکی از بزرگترین ادّعاهای دروغین است، اتفاقاً اهل [[علم حدیث]] بر این [[اجماع]] کردهاند که این [[آیه]] ویژه درباره [[علی]] فرود نیامده، و [[علی]] در [[نماز]] انگشتری خاتمش را [[صدقه]] نداده است، [[عالمان]] [[حدیث]] [[اجماع]] دارند بر اینکه [[قصه]] [[روایت]] شده در [[شأن نزول]] [[آیه]]، یکی از دروغهای بافته شده است<ref>{{عربی|قد أجمعوا أنّها نزلت في علي من أعظم الدعاوى الكاذبة; بل أجمع أهل العلم بالنقل على أنّها لم تنزل في علي بخصوصه وأنّ عليا لم يتصدق بخاتمه في الصلاة وأجمع أهل العلم بالحديث على أنّ القصة المروية في ذلك من الكذب الموضوع}}؛ منهاج السنه، ج۷، ص۱۲.</ref>.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| #این [[شأن نزول]] را بسیاری از مفسّران بزرگ [[اهل سنت]] [[نقل]] نمودهاند، برخی از کسانی که بر [[نزول]] این [[آیه]] در [[حق علی]]{{ع}} [[نقل]] [[اجماع]] و با ادّعای [[اجماع]] نمودهاند، عبارتاند از:
| |
| ##[[قاضی]] [[عضدالدین ایجی]] در کتاب [[المواقف فی علم الکلام (کتاب)|المواقف فی علم الکلام]] مینویسد: {{عربی|و اجمع ائمة التفسیر ان المراد علی}}<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۵.</ref>.
| |
| ##[[شریف جرجانی]] در شرح مواقف آورده است: {{عربی|وقد اجمع ائمة التفسیر علی أن المراد به الذین یقیمون الصلاة الی قوله و هم راکعون علی فانه کان فی الصلاة راکعا فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة}}<ref>شرح المواقف، ج۴، ص۳۶۰.</ref>.
| |
| ##[[سعدالدین تفتازانی]] نیز در شرح مقاصد مینویسد: {{عربی|نزلت باتفاق المفسِّران فی علی بن ابیطالب -رضی الله عنه- حین اعطی السائل خاتمه و هو راکع فی صلاته و کلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال}}<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.
| |
| #با وجود شواهد و قرائن قطعی که از [[اهل سنت]] صادر شده است، چطور ادعا میکنند، این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} نازل نشده است؟ در حالی که اکثر بزرگان [[اهل سنت]] این [[شأن نزول]] را پذیرفتهاند و در کتب خود نیز [[بیان]] کردهاند.
| |
| #علّت اینکه [[علامه حلی]] در این مسأله ادّعای [[اجماع]] نمودهاند آن است که، درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]]، جز [[روایت]] مرسله که درباره [[ابوبکر]] است، همه [[روایات]] درباره [[حضرت علی]]{{ع}} است و چون آن [[روایت]] [[ضعف]] سندی دارد، در برابر انبوه [[روایات]] دیگر درباره [[حضرت علی]]{{ع}} جایگاهی نداشته و ادّعای [[اجماع]] شده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۴۹-۱۵۱.</ref>.
| |
| ======[[شبهه]] دوم======
| |
| *در [[آیه ولایت]]، لفظ جمع، هفت مرتبه آمده است و حمل [[آیه]] بر مفرد –[[علی]]{{ع}}-، مجاز است نه [[حقیقت]]، از اینرو نمیتوان [[آیه]] را بدون قرینه، بر مفرد حمل نمود. [[فخر رازی]] مینویسد: {{عربی|أنه تعالی ذکر المؤمنین الموصوفین فی هذه الآیة بصیغة الجمع فی سبعة مواضع و هی قوله: متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} و حمل ألفاظ الجمع و إن جاز علی الواحد علی سبیل التعظیم لکنه مجاز لا حقیقة، و الأصل حمل الکلام علی الحقیقة}}}}<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴.</ref>.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
| |
| #برخی در پاسخ آوردهاند در مواردی از [[قرآن کریم]]، لفظ جمع آمده و قصد مفرد شده است، مرحوم [[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]]<ref>المیزان، ج۶، ص۷.</ref> و مرحوم [[علامه امینی]] در [[الغدیر]]<ref>الغدیر، ج۳، ص۱۵۶.</ref> بیست مورد از [[آیات قرآن کریم]] را ذکر کردهاند که طبق اعتراف [[اهل سنت]]، لفظ [[آیه]] جمع، ولی مفرد قصد شده است. به دو نمونه اشاره میکنیم:
| |
| ##{{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ}}<ref>«کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> برخی از مفسِّران گفتهاند: {{متن قرآن|النَّاسُ}} در [[آیه شریفه]]، [[نعیم بن الاشجعی]]<ref>الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۹۷.</ref> است.
| |
| ##{{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref>، دیدگاه برخی از مفسّران، بر این است، [[آیه]] درباره [[جابر بن عبدالله انصاری]] نازل شده و پرسش کننده اوست<ref>الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۲۸.</ref>.
| |
| #[[روایات]] [[شأن نزول]]، راه حل استفاده از ضمائر جمع است؛ بر فرض که حمل جمع بر مفرد، مجاز باشد، بر این حمل، قراینی وجود دارد و قراین آن، [[روایات]] فراوانی است که [[شأن نزول]] [[آیه]] را، جریان [[زکات]] خاتم [[حضرت]] [[بیان]] کرده است.
| |
| #کاربرد جمع، برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر است. [[ابوالقاسم جارالله زمخشری حنفی]] در [[تفسیر]] خود میگوید: اگر اشکال شود: چگونه درست است، این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} باشد و حال آنکه [[آیه]] به لفظ جمع وارد شده است؟ در پاسخ میگوییم: [[آیه]] به لفظ جمع آمده، گرچه مراد از آن فقط یک نفر است -[[علی]]{{ع}}- است و این به خاطر آن است که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند تا مانند چنین کاری انجام دهند و [[ثواب]] آن را ببرند <ref>{{عربی| فان قلت کیف صح أن یکون لعلی و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حی به علی لفظ الجمع، وان کان السبب فیه رجلا واحدا لیرغب الناس فی مثل فعله، فینالوا مثل ثوابه}}؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹.</ref>.
| |
| #استفاده از الفاظ و ضمایر جمع، برای [[تعظیم]] و تفخیم است. مرحوم [[طبرسی]] مینویسد: اطلاق لفظ جمع، بر [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، تفخیم و [[تعظیم]] آن [[حضرت]] است، چه اینکه اهل لغت جمع را بر مفرد برای [[تعظیم]] و [[احترام]] اطلاق میکنند، و این [[حقیقت]] به اندازهای مشهور است که احتیاج به [[استدلال]] ندارد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.</ref>.
| |
| #پاسخ دقیق آن است که در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافته آن (در زمان [[نزول]]) منطبق گردیده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (بر فرض تحقق) محفوظ مانده است. و بین این دو کیفیّت و دو گونه استعمال، فرق بسیار است و آنچه از نظر اهل لغت ناشدنی و نارواست، تنها صورت اوّل است<ref>المیزان، ج۶، ص۹ ٣.</ref>. و به عبارتی دیگر لفظ در مفهوم خود استعمال میشود، نه در مصداق خارجی؛ ولی مصداق لفظ جمع، در بیرون گاهی فرد است و گاهی جمع<ref>تفسیر تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۵.</ref>.
| |
| #پاسخ دیگری که از دقت بیشتری برخوردار است این است که، این جمعِ موصولی است و عموم اطلاق علیالبدل دارد و نشانه این است که [[ولایت]] به یک نفر منحصر نمیشود. {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} که جمع است به آحاد اطلاق میشود، مصداق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} مفرد است؛ ولی مفهومش جمع است. یک روز مصداقش [[علی]]{{ع}} و یک زمان [[امام حسن]]{{ع}} و تا [[امام زمان]] ادامه دارد، در این [[آیه]]، اطلاق جمع بر افراد، در طول یکدیگر است؛ مانند:[[اولوالامر]] که نمیشود در یک زمان چند [[اولوالامر]] باشد، پس، [[اولوالامر]]، آحاد افراد در طول یکدیگر است.
| |
| *در روایاتی از [[اهل بیت]]{{ع}} بهعنوان مصادیق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه ولایت]] یاد شده است؛ چنانکه [[امام صادق]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} [[ولایت]] را به احق و اولی بودن در [[تدبیر امور]] [[مسلمانان]] [[تفسیر]] کرده و یادآور شده است، مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}}، [[علی]] و [[امامان]] از ذریه او تا روز قیامتاند؛ سپس داستان گدایی [[فقیر]] در [[مسجد]] [[پیامبر]] و [[انفاق]] [[امام علی]]{{ع}} به او در حال [[رکوع]] را یادآور شده و افزوده است: "هر یک از [[فرزندان]] او که به [[امامت]] میرسد، از چنین ویژگی برخوردارند، یعنی در حال [[رکوع]] [[انفاق]] میکنند"<ref> {{متن حدیث|إِنَّمَا يَعْنِي أَوْلَى بِكُمْ أَيْ أَحَقُ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي عَلِيّاً وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ{{عم}} إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۲۸؛ غایةالمرام، ج۲، ص۱۵.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} نیز درباره [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} فرمودند: مراد [[امامان]]{{عم}} است<ref>بحارالأنوار، ج۹، ص۳۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۵۱-۱۵۵.</ref>.
| |
| | |
| ======[[شبهه]] سوم======
| |
| *آنچه از حالات [[امام علی|امیرالمؤمنان علی]]{{ع}} در [[نماز]] [[نقل]] شده است آن است که [[حضرت]] دارای [[حضور قلب]] خاصی بودند به گونهای که از خود بیخود میشدند، این حالت [[علی]]{{ع}} با این مطلب که در حال [[نماز]] صدای سائل را شنیدند و [[انگشتر]] خود را به او دادند، منافات دارد، زیرا حالت نخست، مستلزم توجّه تام به [[پروردگار]]؛ ولی حالت دوم، موجب توجّه به غیر [[خداوند]] است؛ از اینرو، نمیتوان مدلول [[آیه]] را درباره آن [[حضرت]] پذیرفت. [[فخر رازی]] مینویسد: {{عربی|و هو أن اللائق بعلی{{ع}} أن یکون مستغرق القلب بذکر الله حال ما یکون فی الصلاة، و الظاهر أن من کان کذلک فإنه لا یتفرغ لاستماع کلام الغیر و لفهمه، و لهذا قال تعالی:}} {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref> {{عربی|و من کان قلبه مستغرقا فی الفکر کیف یتفرغ لاستماع کلام الغیر}}<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۶.</ref>.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
| |
| #بر پایه [[روایات]]، [[پیامبر]]{{صل}} نیز گاهی [[نماز]] را کوتاه میکردند و آن را به سرعت پایان میدادند. هنگامی که از ایشان علّت این کار پرسیده شد، فرمودند: "صدای [[گریه]] طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در [[مسجد]] (در حال [[نماز]]) باشد و از [[گریه]] او ناراحت شود"<ref>سنن النبی، ص۲۷۳.</ref>. از اینرو هر قضاوتی نسبت به عملکرد [[پیامبر]] شود همان [[قضاوت]] نیز درباره عملکرد [[علی]]{{ع}} قابل جریان است.
| |
| #حالات [[اولیاء]] [[خدا]] یکسان نبوده، بلکه گوناگون و متغیر است و این تغییر، تابع جذبههای گوناگون پرودگار است و هیچ منافاتی ندارد که [[انسان]] کاملی نظیر آن [[حضرت]]، گاه مستغرق عالم [[توحید]] بوده و از حالات بشری دور و گاه در حالت معمولی و عادی باشند، از اینرو این [[اختلاف]] حالات، به [[اراده]] و مشیّت [[پروردگار]] باز میگردد.
| |
| #توجّه آن [[حضرت]] در حین [[نماز]]، به کاری بوده، که مطلوب [[پروردگار]] است؛ پس این عمل، عبادتی در ضمن [[عبادت]] خواهد بود. [[عظمت]] [[روح]] ایشان چنان بود که میتوانست در یک زمان دو [[عبادت]] را انجام دهد و این با [[حضور قلب]] در پیشگاه [[پروردگار]]، تنافی نخواهد داشت. چنین افرادی [[مظهر اسم]] [[جمال]] {{متن حدیث|يَا مَنْ لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ}}اند. به دیگر سخن، "وَلیِّ [[حق]]"، در هر شأنی از [[شئون]] [[بندگی]]، [[غافل]] از [[شئون]] دیگر نیست. پس اگر [[بنده]] [[خدا]] در حال [[نماز]] مشغول است از [[شأن]] دیگر [[بندگی]] که ایتاء [[زکات]] است [[غافل]] نیست.
| |
| #شنیدن صدای سائل و کمک به او، توجّه به خویشتن نیست، بلکه عین توجّه به [[خدا]] است، [[علی]] در حال [[نماز]] از خود [[بیگانه]] بود نه از [[خدا]]، و روشن است، بیگانگی از [[خلق]] [[خدا]] بیگانگی از خداست؛ [[صدقه]] پیش از آنکه به دست سائل برسد به [[دست خدا]] میرسد: {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«آیا ندانستهاند: خداوند است که از بندگانش توبه را میپذیرد و زکاتها را دریافت میدارد و خداوند است که توبهپذیر بخشاینده است؟!» سوره توبه، آیه ۱۰۴.</ref>، و [[حضرت]] در واقع با [[خدا]] در [[ارتباط]] بوده است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]،[[ درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص:۱۵۵-۱۵۷.</ref>.
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|'''درسنامه امامشناسی''']]
| |
| | |
| ==جستارهای وابسته==
| |
| {{پرسشهای وابسته}}
| |
| {{ستون-شروع|3}}
| |
| * [[هدایت]]
| |
| * [[ولایت]] ([[ولایت تکوینی]]؛ [[ولایت تشریعی]]؛ [[ولایت امر]])
| |
| * [[خلافت]]
| |
| * [[شهادت]]
| |
| * [[ملک]]
| |
| * [[حکم]]
| |
| * [[وراثت]] ([[وراثت زمین]]؛ [[وراثت کتاب]])
| |
| * [[حجت]]
| |
| * [[تمکین فی الارض]]
| |
| * [[امت وسط]]
| |
| * [[اصطفا]]
| |
| * [[اجتبا]]
| |
| * [[امامت در قرآن]]
| |
| * [[آیات امامت]]
| |
| * [[امامت در حدیث]]
| |
| * [[امامت در کلام اسلامی]]
| |
| * [[امامت در حکمت اسلامی]]
| |
| * [[امامت در عرفان اسلامی]]
| |
| * [[امامت از دیدگاه بروندینی]]
| |
| * [[امامت امامان دوازدهگانه]]
| |
| * [[شؤون امام]]
| |
| * [[صفات امام]]
| |
| * [[راه تعیین امام]]
| |
| * [[امامان دوازدهگانه]]
| |
| * [[امامت امام على]]
| |
| * [[امامت امام حسن مجتبى]]
| |
| * [[امامت امام حسين]]
| |
| * [[امامت امام سجاد]]
| |
| * [[امامت امام باقر]]
| |
| * [[امامت امام صادق]]
| |
| * [[امامت امام كاظم]]
| |
| * [[امامت امام رضا]]
| |
| * [[امامت امام جواد]]
| |
| * [[امامت امام هادى]]
| |
| * [[امامت امام حسن عسکری]]
| |
| * [[امامت امام مهدى]]
| |
| * [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
| |
| {{پایان}}
| |
| {{پایان}}
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{یادآوری پانویس}}
| |
| {{پانویس2}}
| |
| {{امامت شناسی}}
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:امام علی]]
| |
| [[رده:ادله انتصاب امام علی]]
| |
| [[رده:امامت]]
| |