بحث:رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۴: خط ۲۴:


http://quranpapers.persianblog.ir/post/12/
http://quranpapers.persianblog.ir/post/12/
==ترجمه در پاسخ حجت الإسلام عرفانی==
«أعْطَاهُ عِلْمًا مِن عِلْمِ الْغَیْبِ»
"به او علمی از علم غیب داد"

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۳۸

محمد صادق عظیمی

در پایان نامه سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی

  • لدن درلغت به معناي «نزد» است، اقرب الموارد مي‌گويد: لدن ظرف زمان و مکان به معناي عند (نزد) است ولي از عند اخص است و به مکان نزديک دلالت دارد. (خوری، سعید، اقرب الموارد، ج 5، ص 46. ) اما اصطلاح علم لدني که گويا از آيه 65 سوره مبارکه کهف «وعلمناه من لدنا علماً» اخذ شده است، به معناي دانشي است که اسباب عادي تعليم و تعلم، اکتساب و استدلال در آن نقشي ندارد، بلکه علم شهودي و حضوري است که از راه تهذيب نفس و پيمودن مسير تکامل و بار يافتن به مقام لدن، به دست مي‌آيد. فخررازي در تعريف علم لدني مي‌گويد: «انوار الهي که از عالم غيب بي‌واسطه تفکر و تأمل و بي‌واسطه فراگيري و تحصيل، در اثر طهارت با طني و رياضت‌هاي مداوم شرعي و در نتيجه قوي شدن جنبه عقلاني، بر نفوس پاک و مستعد که کمترين تعلق را به بدن و جسم دارند، افاضه مي‌شود، علم لدني ناميده مي‌شود، و تعبير «علّمناه من لدنّا علماً» بر اين حقيقت دلالت دارد که اين علم از سوي خداوند بي‌واسطه فکر و نظر حاصل مي‌شود».(فخررازی، محمد، مفاتیح الغیب، ج 21، ص 482 - 483. ) علامه طباطبايي نيز گفته است: «اين علم (علم لدني) نيز مانند رحمت علمي است که غير خدا کسي در آن دخالتي ندارد و چيزي از قبيل حس و فکر در آن واسطه نيست و خلاصه اينکه از راه اکتساب و استدلال به دست نمي‌آيد، دليل بر اين معنا جمله «من لدنّا» است که مي‌رساند منظور از آن علم، علم لدني و غير اکتسابي است و مختص به اوليا است. و از آخر آيات استفاده مي‌شود که مقصود از آن تأويل حوادث است».(طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج 13، ص 342.) حاصل اين که علم لدني به دانشي مي‌گويند که نياز به اکتساب، تعليم و زانو زدن پيش استاد ندارد و مستقيماً از جانب خداوند که سرچشمه همه علوم است به برخي افراد شايسته الهام مي‌شود. پيامبران الهي و ائمه معصومين(ع) از پيشتازان اين علم بوده و پس از آن برخي از اولياء الهي با رياضت‌هاي شرعي و تهذيب و تزکيه نفس خود به اين مقام رسيده‌اند و از اين‌گونه علم بهره‌مند شده‌اند. (...)

ص16

  • قاضی عبدالجبار از سران معتزله است. (...) او وجود علم لدنی و خدادادی امام به تمام احکام الهی را لازم و ضروری نمی‌داند و معتقد است، آگاهی امام از جمیع احکام دینی و مسائل شرعی لازم نیست؛ زیرا مردم در شناخت احکام و شریعت، نیازمند به امام نیستند و مسائل دینی و شرعی را از او نمی‌گیرند. بلی چنین علم گسترده‌ای در پیامبر لازم است؛ چون وی حجت در دین است و مردم دین و شریعت را از او می‌گیرند. پانویس: «فان قیل: أ لیس النبی(ص) یجب ان یکون عالماً بکل الدین واعلم من سائر امته و هلا وجب فی الامام مثله؟ قیل له: انما وجب فی الرسول(ع) ذلک لان من جهته نعلم امر الشرع وهو الحجة فیه و الیه یرجع فی باب الدیانات ... و لیس کذالک الامام لاننا لا نعلم من قبله الدیانات و الشرائع» (المغنی، ج 20، ق 1، ص 210 – 211) .

ص 32

  • علم لدنی آن است که نیازی به تعلّم، مدرسه و کتاب و زانو زدن پیش هیچ استادی ندارد و بی‌واسطه از سوی خداوند به برخی بندگان شایسته افاضه می‌شود. ابن طاووس معتقد است علم ائمه(ع) از این قبیل است. یعنی آنان بدون تعلّم و شاگردی کردن نزد کسی عالم شده‌اند. به نظراو امامان شیعه حتی نزد پدران خود نیزعلم نیاموخته‌اند. وی در این باره می‌گوید: «علوم ائمه(ع) که خود نشانه‌ای الهی و معجزه‌ای ربانی است، مهم‌ترین دلیل بر امامت ایشان است، زیرا آنان هرگز نزد معلم و استادی زانو نزده و از کسی نیاموخته‌اند و هیچ کس از دوستان و دشمنان ندیده و نشنیده است که این دانش‌ها را مانند دیگران نزد کسی، حتی پدران خود آموخته باشند یا در کتابی خوانده و مطالب آن را حفظ کرده باشند، بلکه هرگاه امامی از دنیا می‌رفت، امام بعدی که به نصب امام پیشین جانشین او بود، علم و همه کمالاتی را که برای مقام امامت بدان نیاز داشت وارث می‌شد» (پانویس: کشف المحجة لثمرة المهجة، ص 91) . هرچند ابن طاووس از واژة علم لدنی استفاده نکرده است، اما تفسیری که دربارة علوم ائمه(ع) نموده است بر علم لدنی منطبق می‌شود. علاوه بر این، عبارتی را از غزالی نقل می‌کند که وی گفته است، علم امیرمؤمنان(ع)، علم لدنی و موهبت الهی است. (پانویس: ابن طاووس، علی، سعد السعود، ص 284؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوایف، ص 136)

ص112

در بحث بماند

  • در بسیاری از روایات و داستانها می‌شنویم که ائمه از برخی حوادث آینده خبر می‌دادند. یا برخی علوم را که در آن روزگار کسی نمی‌دانست می دانستند، و یا به مقتضای هر سوالی بدون مطالعه و تحقیق فی‌المجلس جواب را می‌دانستند به طوری که عالم‌ترین عالمان بودند. پس آیا این علم به واسطه ی عالم بودن آنها به علم غیب بوده است؟ بخشی از این سوال همان است که در بالا پاسخ دادیم که گه گاه طومار علم غیب در مقابل ائمه باز می‌شده است و آنها به برخی از مسائل آینده آگاه می‌شده‌اند. با این حال در قطعی بودن این حوادث که در آن زمان به ائمه نشان می‌دادند هنوز می‌توان تردید کرد. زیرا ممکن بود این حوادث تغییر کند به همین دلیل نیز ائمه سعی می‌کردند با ادعیه یا سفارشات یا حرکت‌های خود و آگاه کردن دوستان خود این حوادث را تغییر دهند. اما چرا اگر ایشان صاحب علم غیب نبودند، بر بسیاری از علومی که دیگران در آن زمان خبر نداشتند بدون مطالعه و تحقیق مشرف بودند.
  • پاسخ؛ وجود علم لدنی در نفس ائمه و پیامبران است. پیامبر و ائمه به واسطه ی وظیفه خود که رهبری مادی و معنوی بشر و تزکیه و تعلیم آنها بوده است باید به برخی علوم مسلط باشند. به عنوان مثال اگر عالَم را به یک مدرسه ی بزرگ تشبیه کنیم که کاملاً مجهز به دوربین‌ها و بایگانی الکترونیکی چندرسانه ای قوی می‌باشد، مدیر مدرسه حتماً با ابزار خود می‌تواند از تمامی جزئیات و تمامی قسمتهای مدرسه در تمامی زمانهای گذشته آگاه شود. فقط کافی است بخواهد و پشت نمایشگر خود بنشیند و کنترل اطلاعات را بدست بگیرد. این مدیر اگر بخواهد به خوبی دانش‌آموزان را هدایت کند و تعلیم دهد و از انحراف آنها جلوگیری کند باید به این ابزار مجهز باشد تا بداند که کدام شاگردش حرکت رو به جلو و موفقی داشته و کدام شاگرد رو به عقب حرکت می‌کند. ضمناً چون مدیر مدرسه وقت کافی برای دیدن جزئیات رفتار هرکدام از هزاران دانش آموز خود را ندارد از طریق ابزاری برای او نمودارها و اطلاعات کاملی تهیه می‌کنند و با توجه به علوم روانشناسی، پزشکی، رفتاری و سایر علوم، این داده‌ها را تحلیل می‌کنند ودر اختیار او می‌گذارند تا بتواند مدیریت مدرسه را درست به عهده بگیرد و حرکت دهد. گرچه این مثال از برخی ابعاد ما را از مطلب دور می‌کند اما در برخی ابعاد که مربوط به دامنه وسیع علم و آگاهی ائمه و لزوم آن برای هدایت اجتماع بشری در کلان و خرد می‌باشد، ما را به مطلب نزدیک می‌کند. اگر امامی مانند امام موسی کاظم(ع) که سالها در زندانهای مخوف عباسی روزگار می‌گذرانند به این ابزار مسلط نباشد چگونه می‌تواند هدایت مادی و معنوی جامعه را به دوش بگیرد و حرکت‌هایی در جهت تنظیم آن ایجاد کند؛ یا اگر امام حسین(ع) براساس داده‌های تحلیل شده در دسترس خود به نتیجه قطعی نرسیده بود که یک قیام خونین نیاز است تا جامعه تنظیم شود، به آن خوبی و به آن زیبایی نمی‌توانست در موقع مناسب و با شکل مناسب جامعه را برای قرنها تنظیم کند.
  • ابوعبدالله صادق(ع) گفت: ذات الله را دو گونه علم است: گونه‌ای پنهان شده در خزانه ی غیب که جز الله بر آن واقف نباشد. تغییر در سرنوشتها براساس همین علم پنهان رخ می‌دهد. گونه ی دوم علمی است که در اختیار فرشتگان و رسولان الهی قرار داده است ما نیز از گونه دوم باخبریم (گزیده کافی حدیث 58)
  • ابوعبدالله صادق (ع) گفت: همانا خداوند تبارک و تعالی یکتا است. و یکتایی ویژه ی اوست در فرمانروایی خود یکی وتنها است از آنها پس جمعی را آفریده و بر فرمان خود گماشت. ما از آن جمع هستیم. ماییم حجت خدا در میان بندگانش ماییم گنجواران خدا بردانشش.(گزیده‌ کافی حدیث 82)
  • ابوجعفر باقر (ع) فرمود: حتماً‌که خدا را دو گونه علم است: علمی منتشر و علمی پنهان. علم منتشر در اختیار فرشتگان و رسول است و آنچه فرشتگان و رسولان می‌دانند ما نیز می‌دانیم و علم پنهان همان علمی است که تنها در نزد خداست و مادر (یعنی سرچشمه) همه ی علوم است که چون بر صفحه ی دفتر آفرینش ثبت و ظاهر شود و به وسیله ی فرشتگان و رسولان جامه ی عمل می‌پوشد (گزیده کافی حدیث 90)
  • استاد بهبودی در شرح این احادیث می‌فرماید: حقیقت علم، همان نوامیس طبیعت است این نوامیس و این عوامل برخی برای فرشتگان و رسولان، و شمه‌ای برای افراد بشر مکشوف شده است که آن را علم منتشر می‌خوانیم و آن قسمت که برای هیچ کس مکشوف نشده و در نزد الله است علم پنهان می‌خوانیم.
  • پس علومی که نزد ائمه است همگی از جنس علم غیب نیست زیرا علم غیب الهی چنانچه به دست یکی از افراد بشر برسد دیگر علم غیب نیست. اما محققاً ائمه از علوم دیگری بهره‌مندند که دیگر افراد بشر به آن دسترسی ندارند که این به مقتضای مقام ولایت و امامت آنها است و آن را علم لدنی می‌نامیم. البته بعید نیست که با پیشرفت دانش بشری بسیاری از این علوم به دست بشر برسد. چنانکه بسیاری از علومی که ائمه از آن برخودار بودند و در اختیار شاگردان خاص خود گذاشته بودند اکنون با پیشرفت علم به دست تمامی اقشار بشر رسیده است اما در آن زمان منحصراًَ در اختیار ائمه بوده است.
  • لازم به ذکر است که از علم لدنی هم تعبیرات متفاوتی شده است. از جمله صوفیان آن را به علومی که از راه تصرف و ریاضت بدست می‌آورند اطلاق می‌کنند که البته این معنا مدنظر نویسنده نیست. این علوم همان علومی است که پیامبران و امامان نیاز دارند تا از طریق آنها بتوانند به مدیریت جوامع بپردازند و هدایت الهی را در تشریح و تکوین پیاده سازی نمایند و مردم را تعلیم و تزکیه دهند. که البته نمی‌توان همه آنها را از راه تعلیم و تعلم، تجربه، کشف و شهود و... بدست آورد و آنها منحصر در وجود مقدس ایشان بوده است. همان طور که در مثال مدیر مدرسه ذکر شد. مدیر مدرسه می‌تواند از طریق ابزار و وسایلی که در اختیار دارد از جزئیات عملکرد تمامی دانش‌آموزان آگاه شود و یا در مجموع از روند پیشرفت تحصیلی آنان مطلع گردد. البته به دلیل محدودیت وقت و قوای ذهنی مدیر مدرسه ایشان نمی‌تواند هر هفته تمامی پرونده‌های دانش‌آموزان را برای تمامی اعمال و رفتارشان بازبینی کند اما می‌تواند گزارش‌های تحلیلی را براساس کلاس، رده سنی، پیشرفت‌های علمی و... از طریق کارکنان مدرسه در اختیار او قرار می گیرد را ملاحظه کند و تحلیل درستی از اعمال دانش آموزان خود داشته باشد و در نتیجه می‌تواند برنامه ریزی درستی برای امور مدرسه داشته باشد.

http://quranpapers.persianblog.ir/post/12/