فرقه‌های انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::::* +*))
خط ۷۹: خط ۷۹:
«فرقه‌های انحرافی‌ای که در [[اسلام]] به وجود آمده‌اند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویّت ارتباط دارند، سه [[فرقه]] در [[ایران]] شهرت دارند که عبارتند از شیخیّه، بابیّت و [[بهائیت]]. البتّه بابیّت و [[بهائیت]] دو [[فرقه]] شناخته شده‌اند که کسی در [[انحراف]] آن‌ها از [[اسلام]]، تردیدی ندارد و [[پیروان]] این دو [[فرقه]]، دیدگاه‌های مخالف با [[اسلام]] و [[قرآن]] را آشکارا بیان می‌کنند؛ و شیخیّه با [[انحراف]] در بعضی از امور اعتقادی زمینه‌ساز [[ظهور]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو [[فرقه]]، بر اساس بعضی از [[عقاید]] غلط [[شیخیه]] به ادّعاهای [[باطل]] روی آوردند. [[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]] خود از [[پیروان]] و شاگردان [[سید کاظم رشتی]] بود و میرزا [[حسین علی نوری]]، بزرگان [[شیخیه]] را مبشران [[ظهور]] خود می‌دانست.<ref> میرزا [[حسین]] [[علی]] نوری ([[بهاء الله]]) از [[شیخ احمد احسائی]] و [[سید کاظم رشتی]] با [[لقب]] «نورین نیّرین» یاد کرده و آنها را مبشّران [[ظهور]] خود و باب می‌خواند؛
«فرقه‌های انحرافی‌ای که در [[اسلام]] به وجود آمده‌اند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویّت ارتباط دارند، سه [[فرقه]] در [[ایران]] شهرت دارند که عبارتند از شیخیّه، بابیّت و [[بهائیت]]. البتّه بابیّت و [[بهائیت]] دو [[فرقه]] شناخته شده‌اند که کسی در [[انحراف]] آن‌ها از [[اسلام]]، تردیدی ندارد و [[پیروان]] این دو [[فرقه]]، دیدگاه‌های مخالف با [[اسلام]] و [[قرآن]] را آشکارا بیان می‌کنند؛ و شیخیّه با [[انحراف]] در بعضی از امور اعتقادی زمینه‌ساز [[ظهور]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو [[فرقه]]، بر اساس بعضی از [[عقاید]] غلط [[شیخیه]] به ادّعاهای [[باطل]] روی آوردند. [[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]] خود از [[پیروان]] و شاگردان [[سید کاظم رشتی]] بود و میرزا [[حسین علی نوری]]، بزرگان [[شیخیه]] را مبشران [[ظهور]] خود می‌دانست.<ref> میرزا [[حسین]] [[علی]] نوری ([[بهاء الله]]) از [[شیخ احمد احسائی]] و [[سید کاظم رشتی]] با [[لقب]] «نورین نیّرین» یاد کرده و آنها را مبشّران [[ظهور]] خود و باب می‌خواند؛
  ایقان، ص ۳ و ۴)</ref>
  ایقان، ص ۳ و ۴)</ref>
::::::*'''[[فرقه]] [[شیخیه]]:''' شیخیّه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات [[شیخ]] [[احمد احسائی]] پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، از تشیّع فاصله گرفت.
*'''[[فرقه]] [[شیخیه]]:''' شیخیّه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات [[شیخ]] [[احمد احسائی]] پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، از تشیّع فاصله گرفت.


*'''[[شیخ احمد احسایی]]:''' [[احمد بن زین الدین]] معروف به [[شیخ احمد احسایی]] که در [[شیخیه]] به "[[شیخ]] جلیل" معروف است، در روستای "مطیرفی" از استان "احساء" در [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد. او، [[قرآن]] و [[علوم]] متداول را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به [[کربلا]] و [[نجف]] [[هجرت]] کرد و در درس [[عالمان]] بزرگ آنجا شرکت نمود. او علاوه بر [[فقه]] و اصول در [[علوم]] مختلف مانند طب و نجوم و [[علم]] حروف و اعداد مطالعاتی داشت. [[شیخ احمد احسایی]] پس از مدتی راهی [[ایران]] و [[خراسان]] شد و پس از [[زیارت]] [[امام رضا]]{{ع}} به [[دلیل]] استقبال [[مردم]] یزد از وی، مدتی آن شهر را مسکن خود قرار داد و شهرت بسیاری کسب کرد. چندی بعد [[فتحعلی شاه قاجار]] او را به [[تهران]] [[دعوت]] کرد. شاه در [[حق]] او نهایت [[احترام]] را به جای آورد و از [[شیخ]] خواست تا در [[تهران]] بماند؛ ولی او نپذیرفت و به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ ق در مسیر [[زیارت]] عتبات، با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] در آن شهر اقامت کرد و در سال ۱۲۳۷ ق در مسیر مشهد، مدتی را در [[قزوین]] ماند. در همین زمان بود که به [[دلیل]] برخی دیدگاه‌های انحرافی و غلوآمیز با [[مخالفت]] بعضی از [[علما]] روبرو شد، تا آنجا که از سوی ملا [[محمد تقی برغانی]] معروف به [[شهید]] ثالث از علمای با نفوذ [[قزوین]]، [[تکفیر]] شد. انتشار این خبر، سبب تضعیف پایگاه مردمی [[شیخ احمد احسایی]] و نیز صدور فتاوایی مشابه از سوی علمای [[کربلا]] و [[نجف]] شد.<ref> عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).</ref> در نهایت عرصه بر [[شیخ احمد احسایی]] تنگ شد و پس از سفر به [[کربلا]] عازم وطن خود گردید؛ ولی در نزدیکی [[مدینه]] و در سال ۱۲۴۱ ق درگذشت و در قبرستان [[بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد.<ref> قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹ – ۲۰.</ref> پس از [[وفات]] [[احمد احسایی]]، [[پیروان]] او، [[سید کاظم رشتی]] را پیشوای خویش دانستند. [[سید کاظم رشتی]] از [[جوانی]] در مجلس درس [[احمد احسایی]] شرکت می‌کرد و بسیار مورد [[احترام]] استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را [[رهبری]] کرد و با بیان و قلم، افکار [[شیخ]] و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای [[باطل]] [[شیخیه]] به [[سید کاظم رشتی]] نسبت داده شده و ربطی به [[شیخ]] [[احمد احسائی]] ندارد؛ به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ [[سید رشتی]]، در [[انحراف]] اعتقادی او تردیدی نداشتند.
*'''[[شیخ احمد احسایی]]:''' [[احمد بن زین الدین]] معروف به [[شیخ احمد احسایی]] که در [[شیخیه]] به "[[شیخ]] جلیل" معروف است، در روستای "مطیرفی" از استان "احساء" در [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد. او، [[قرآن]] و [[علوم]] متداول را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به [[کربلا]] و [[نجف]] [[هجرت]] کرد و در درس [[عالمان]] بزرگ آنجا شرکت نمود. او علاوه بر [[فقه]] و اصول در [[علوم]] مختلف مانند طب و نجوم و [[علم]] حروف و اعداد مطالعاتی داشت. [[شیخ احمد احسایی]] پس از مدتی راهی [[ایران]] و [[خراسان]] شد و پس از [[زیارت]] [[امام رضا]]{{ع}} به [[دلیل]] استقبال [[مردم]] یزد از وی، مدتی آن شهر را مسکن خود قرار داد و شهرت بسیاری کسب کرد. چندی بعد [[فتحعلی شاه قاجار]] او را به [[تهران]] [[دعوت]] کرد. شاه در [[حق]] او نهایت [[احترام]] را به جای آورد و از [[شیخ]] خواست تا در [[تهران]] بماند؛ ولی او نپذیرفت و به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ ق در مسیر [[زیارت]] عتبات، با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] در آن شهر اقامت کرد و در سال ۱۲۳۷ ق در مسیر مشهد، مدتی را در [[قزوین]] ماند. در همین زمان بود که به [[دلیل]] برخی دیدگاه‌های انحرافی و غلوآمیز با [[مخالفت]] بعضی از [[علما]] روبرو شد، تا آنجا که از سوی ملا [[محمد تقی برغانی]] معروف به [[شهید]] ثالث از علمای با نفوذ [[قزوین]]، [[تکفیر]] شد. انتشار این خبر، سبب تضعیف پایگاه مردمی [[شیخ احمد احسایی]] و نیز صدور فتاوایی مشابه از سوی علمای [[کربلا]] و [[نجف]] شد.<ref> عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).</ref> در نهایت عرصه بر [[شیخ احمد احسایی]] تنگ شد و پس از سفر به [[کربلا]] عازم وطن خود گردید؛ ولی در نزدیکی [[مدینه]] و در سال ۱۲۴۱ ق درگذشت و در قبرستان [[بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد.<ref> قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹ – ۲۰.</ref> پس از [[وفات]] [[احمد احسایی]]، [[پیروان]] او، [[سید کاظم رشتی]] را پیشوای خویش دانستند. [[سید کاظم رشتی]] از [[جوانی]] در مجلس درس [[احمد احسایی]] شرکت می‌کرد و بسیار مورد [[احترام]] استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را [[رهبری]] کرد و با بیان و قلم، افکار [[شیخ]] و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای [[باطل]] [[شیخیه]] به [[سید کاظم رشتی]] نسبت داده شده و ربطی به [[شیخ]] [[احمد احسائی]] ندارد؛ به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ [[سید رشتی]]، در [[انحراف]] اعتقادی او تردیدی نداشتند.
خط ۸۷: خط ۸۷:
:::::#یکی از شاگردان رشتی به نام حاج [[محمد کریم خان کرمانی]] که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست [[رهبری]] اکثیریت [[شیخیه]] را برعهده گیرد؛ ولی پس از [[مرگ]] وی، بر سر [[جانشینی]] او نیز [[اختلاف]] شد و انشعابات جدیدی رخ داد. طرفداران کرمانی را "[[شیخیه]] کرمانیه و کریمخانیه" می‌گویند؛ پیش‌تر مرکز آن‌ها کرمان بوده سپس به [[بصره]] [[عراق]] منتقل شدند.<ref> ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.</ref>
:::::#یکی از شاگردان رشتی به نام حاج [[محمد کریم خان کرمانی]] که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست [[رهبری]] اکثیریت [[شیخیه]] را برعهده گیرد؛ ولی پس از [[مرگ]] وی، بر سر [[جانشینی]] او نیز [[اختلاف]] شد و انشعابات جدیدی رخ داد. طرفداران کرمانی را "[[شیخیه]] کرمانیه و کریمخانیه" می‌گویند؛ پیش‌تر مرکز آن‌ها کرمان بوده سپس به [[بصره]] [[عراق]] منتقل شدند.<ref> ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.</ref>
:::::#عده‌ای از شاگردان [[شیخ]] [[احمد احسائی]] در [[آذربایجان]] [[ایران]] به [[تبلیغ]] آرای [[شیخ]] پرداختند که مهم‌ترین آن‌ها میرزا [[محمد مامقانی]] معروف به [[حجة الاسلام]]<ref> او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.</ref> و میرزا [[شفیع تبریزی]] معروف به [[ثقة الاسلام]] و میرزا [[محمد باقر اسکویی]] بزرگ [[خاندان]] احقاقی است.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.</ref>
:::::#عده‌ای از شاگردان [[شیخ]] [[احمد احسائی]] در [[آذربایجان]] [[ایران]] به [[تبلیغ]] آرای [[شیخ]] پرداختند که مهم‌ترین آن‌ها میرزا [[محمد مامقانی]] معروف به [[حجة الاسلام]]<ref> او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.</ref> و میرزا [[شفیع تبریزی]] معروف به [[ثقة الاسلام]] و میرزا [[محمد باقر اسکویی]] بزرگ [[خاندان]] احقاقی است.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.</ref>
::::::*'''مبنای فکری [[عقاید]] [[احمد احسائی]]:''' بدیهی است که در [[مذهب]] [[شیعه]]، منابع اصلی [[معارف]] و [[عقاید اسلامی]]، [[قرآن]]، سنّت [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد. نیز راه‌دست‌یابی به سنّت و سیرۀ [[معصومان]] {{عم}} منحصر در روایاتی است که در کتب روایی معتبر، بیان شده و [[عالمان شیعه]] با دقّت نظر و ریزبینی و بر پایۀ [[استدلال]] از این مجموعه گران‌سنگ، [[معارف]] فراوانی را استخراج کرده‌اند. این، مسیر روشنی است که [[عقل]] و عقلا و نیز [[سیره]] [[علما]] آن را تأیید می‌کند. [[شیخ احمد احسائی]] گرچه عنایت ویژه‌ای به [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} داشت؛ ولی درباره دست‌یابی به [[کلام]] [[معصوم]] {{ع}} شیوه جدیدی را ابداع کرد. او مدعی شد که از راه [[مکاشفه]] و ارتباط با [[ائمه]]{{عم}} در عالم [[خواب]]، حقایقی را بی‌واسطه از ایشان می‌گیرد. وی از رؤیایی در دوران تحصیل خود یاد کرده که ضمن آن، شخصی دو [[آیه]] [[قرآن]] را برای او [[تفسیر]] می‌کند و سرآغاز تحّولی شگرف در زندگی او می‌شود. پس از آن، او از یک سلسله از رؤیاها به فرزندش خبر داده که در ضمن آن‌ها پاسخ مسائل خود را از [[ائمه]]{{عم}} می‌گرفته و در [[بیداری]] به درستی و مطابقت آن‌ها با [[احادیث]] پی می‌برده است. احسائی با این دیدگاه، پای [[استدلال]] را در مطالب علمی بست و بدون اقامه [[دلیل]]، ادعاهای خود را نشر داد. وقتی در مباحث علمی به آرای وی ایرادی وارد می‌شد می‌گفت: "در طریق من [[مکاشفه]] و [[شهود]] است، نه [[برهان]] و [[استدلال]]"<ref> بهائی چه می‌گوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخی‌گری بابی‌گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه‌های انحرافی، ش ۲.</ref> بدیهی است که چنین شیوه‌ای در مباحثات علمی، جایگاهی ندارد و از نظر [[عقل]] و [[نقل]] مردود و موجب [[انحراف]] و سقوط است و چه بسا سر از [[شرک]] و [[کفر]] در آورد!!
*'''مبنای فکری [[عقاید]] [[احمد احسائی]]:''' بدیهی است که در [[مذهب]] [[شیعه]]، منابع اصلی [[معارف]] و [[عقاید اسلامی]]، [[قرآن]]، سنّت [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} می‌باشد. نیز راه‌دست‌یابی به سنّت و سیرۀ [[معصومان]] {{عم}} منحصر در روایاتی است که در کتب روایی معتبر، بیان شده و [[عالمان شیعه]] با دقّت نظر و ریزبینی و بر پایۀ [[استدلال]] از این مجموعه گران‌سنگ، [[معارف]] فراوانی را استخراج کرده‌اند. این، مسیر روشنی است که [[عقل]] و عقلا و نیز [[سیره]] [[علما]] آن را تأیید می‌کند. [[شیخ احمد احسائی]] گرچه عنایت ویژه‌ای به [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} داشت؛ ولی درباره دست‌یابی به [[کلام]] [[معصوم]] {{ع}} شیوه جدیدی را ابداع کرد. او مدعی شد که از راه [[مکاشفه]] و ارتباط با [[ائمه]]{{عم}} در عالم [[خواب]]، حقایقی را بی‌واسطه از ایشان می‌گیرد. وی از رؤیایی در دوران تحصیل خود یاد کرده که ضمن آن، شخصی دو [[آیه]] [[قرآن]] را برای او [[تفسیر]] می‌کند و سرآغاز تحّولی شگرف در زندگی او می‌شود. پس از آن، او از یک سلسله از رؤیاها به فرزندش خبر داده که در ضمن آن‌ها پاسخ مسائل خود را از [[ائمه]]{{عم}} می‌گرفته و در [[بیداری]] به درستی و مطابقت آن‌ها با [[احادیث]] پی می‌برده است. احسائی با این دیدگاه، پای [[استدلال]] را در مطالب علمی بست و بدون اقامه [[دلیل]]، ادعاهای خود را نشر داد. وقتی در مباحث علمی به آرای وی ایرادی وارد می‌شد می‌گفت: "در طریق من [[مکاشفه]] و [[شهود]] است، نه [[برهان]] و [[استدلال]]"<ref> بهائی چه می‌گوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخی‌گری بابی‌گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه‌های انحرافی، ش ۲.</ref> بدیهی است که چنین شیوه‌ای در مباحثات علمی، جایگاهی ندارد و از نظر [[عقل]] و [[نقل]] مردود و موجب [[انحراف]] و سقوط است و چه بسا سر از [[شرک]] و [[کفر]] در آورد!!
::::::*'''[[عقائد]] [[شیخیه]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و شاگردان او درباره [[معاد]] جسمانی و [[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مقامات]] [[ائمه]]{{عم}} و نیز حیات [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و چگونگی ارتباط با آن حضرت، نظرات خاصی دارند که با [[عقاید اسلامی]]، تفاوت دارد.
*'''[[عقائد]] [[شیخیه]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و شاگردان او درباره [[معاد]] جسمانی و [[معراج]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[مقامات]] [[ائمه]]{{عم}} و نیز حیات [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و چگونگی ارتباط با آن حضرت، نظرات خاصی دارند که با [[عقاید اسلامی]]، تفاوت دارد.


*'''دیدگاه [[شیخیه]] دربارۀ [[امام غایب]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و پیروانش بر این باورند که [[امام غایب]] در عالم دیگری به نام هورقلیا<ref> هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امّت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف)</ref> زندگی می‌کند و [[راز]] [[عمر طولانی]] او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادّی در آن عالم به سر می‌برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورت‌های اهل [[زمین]] را می‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد.<ref> جوامع الکلم، ج ۲، قسمت، ص ۱۰۳.</ref> این نظریه، مخالف با [[اعتقاد]] [[شیعه]] بوده و به [[دلایل]] زیر مردود می‌باشد:
*'''دیدگاه [[شیخیه]] دربارۀ [[امام غایب]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و پیروانش بر این باورند که [[امام غایب]] در عالم دیگری به نام هورقلیا<ref> هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امّت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف)</ref> زندگی می‌کند و [[راز]] [[عمر طولانی]] او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادّی در آن عالم به سر می‌برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورت‌های اهل [[زمین]] را می‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد.<ref> جوامع الکلم، ج ۲، قسمت، ص ۱۰۳.</ref> این نظریه، مخالف با [[اعتقاد]] [[شیعه]] بوده و به [[دلایل]] زیر مردود می‌باشد:
خط ۹۴: خط ۹۴:
:::::#بازگشت سخن [[شیخ]] [[احمد احسائی]] به [[انکار]] حیات مادی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است و در این صورت بین [[امام]] حیّ و [[امامان]] گذشته تفاوتی نخواهد بود؛<ref> زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.</ref> چون هیچ‌یک [[بدن]] مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی می‌کنند.
:::::#بازگشت سخن [[شیخ]] [[احمد احسائی]] به [[انکار]] حیات مادی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است و در این صورت بین [[امام]] حیّ و [[امامان]] گذشته تفاوتی نخواهد بود؛<ref> زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.</ref> چون هیچ‌یک [[بدن]] مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی می‌کنند.
:::::#طبق نظریه [[شیخ]]، [[امام مهدی|امام زمان]] بر روی [[زمین]] زندگی نمی‌کند و حال آنکه ظاهر [[آیات]] و [[روایات]] برخلاف این [[عقیده]] است، مانند روایاتی که [[ضرورت]] وجود [[حجت الهی]] را بر [[زمین]] در همه زمان‌ها اثبات می‌کند و بقای [[زمین]] را بدون ایشان، غیرممکن می‌داند.<ref> اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.</ref> [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} می‌فرماید:{{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضِ مِنْ قَائِمٌ بِحُجَّةٍ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ بَاطِنٍ‏ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ "}}<ref>آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمی‌ماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجت‌های الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.</ref>
:::::#طبق نظریه [[شیخ]]، [[امام مهدی|امام زمان]] بر روی [[زمین]] زندگی نمی‌کند و حال آنکه ظاهر [[آیات]] و [[روایات]] برخلاف این [[عقیده]] است، مانند روایاتی که [[ضرورت]] وجود [[حجت الهی]] را بر [[زمین]] در همه زمان‌ها اثبات می‌کند و بقای [[زمین]] را بدون ایشان، غیرممکن می‌داند.<ref> اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.</ref> [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} می‌فرماید:{{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضِ مِنْ قَائِمٌ بِحُجَّةٍ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ بَاطِنٍ‏ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ "}}<ref>آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمی‌ماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجت‌های الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.</ref>
::::::*'''[[اعتقاد]] به رکن رابع:''' اصول [[دین]] در نزد عموم [[شیعیان]] پنج اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]]، [[عدل]] و [[امامت]] است؛ ولی [[شیخیه]] کرمانیه معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی [[شناخت]] [[شیعه]] کامل است که در زمان [[غیبت]]، [[واسطه فیض]] میان [[امام غایب]] و [[مردم]] است. او [[احکام]] را بی‌واسطه از [[امام]]{{ع}} می‌گیرد و به دیگران می‌رساند.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به [[اعتقاد]] اینان [[پیشوایان]] [[شیخیه]] یعنی احسائی و [[جانشینان]] او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می‌توانند [[احکام]] فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین [[دلیل]]، این گروه از [[شیخیه]] به [[اجتهاد]] و [[تقلید]] عقیده‌ای ندارند.<ref> ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.</ref> این [[عقیده]] [[باطل]]، علاوه بر [[انحراف]] در [[رفتار]] دینی بعضی از شیخیّه، بستری مناسب برای ادّعای [[علی محمد شیرازی]] پدید آورد تا اینکه مدعی بابیّت و [[نیابت]] خاصّه [[امام]] شد و پس از آن ادعا کرد که همان [[امام غایب]] است که وعده ظهورش داده شده است.<ref> در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.</ref> ولی از مسلمات [[مذهب]] [[شیعه]] این است که در زمان [[غیبت کبرا]]، باب [[نیابت]] خاصّه و ارتباط با [[امام غایب]]، بسته است<ref> در آخرین توقیع از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. ([[غیبت]] طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی می‌آید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.</ref> و راه رسیدن به [[احکام الهی]] همانا [[رجوع]] به [[عالمان]] و [[فقیهان]] است و آنان بر اساس [[قرآن]] و سنّت، [[استنباط]] کرده، [[احکام]] را برای [[مردم]] بیان می‌کنند؛ چنانکه در [[توقیع]] شریف آمده است:{{عربی|" وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَيْكُمْ‏ "}}<ref>و اما در مسائلی که پیش می‌آید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آن‌هایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.</ref>
*'''[[اعتقاد]] به رکن رابع:''' اصول [[دین]] در نزد عموم [[شیعیان]] پنج اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[معاد]]، [[عدل]] و [[امامت]] است؛ ولی [[شیخیه]] کرمانیه معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی [[شناخت]] [[شیعه]] کامل است که در زمان [[غیبت]]، [[واسطه فیض]] میان [[امام غایب]] و [[مردم]] است. او [[احکام]] را بی‌واسطه از [[امام]]{{ع}} می‌گیرد و به دیگران می‌رساند.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به [[اعتقاد]] اینان [[پیشوایان]] [[شیخیه]] یعنی احسائی و [[جانشینان]] او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می‌توانند [[احکام]] فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین [[دلیل]]، این گروه از [[شیخیه]] به [[اجتهاد]] و [[تقلید]] عقیده‌ای ندارند.<ref> ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.</ref> این [[عقیده]] [[باطل]]، علاوه بر [[انحراف]] در [[رفتار]] دینی بعضی از شیخیّه، بستری مناسب برای ادّعای [[علی محمد شیرازی]] پدید آورد تا اینکه مدعی بابیّت و [[نیابت]] خاصّه [[امام]] شد و پس از آن ادعا کرد که همان [[امام غایب]] است که وعده ظهورش داده شده است.<ref> در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.</ref> ولی از مسلمات [[مذهب]] [[شیعه]] این است که در زمان [[غیبت کبرا]]، باب [[نیابت]] خاصّه و ارتباط با [[امام غایب]]، بسته است<ref> در آخرین توقیع از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. ([[غیبت]] طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی می‌آید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.</ref> و راه رسیدن به [[احکام الهی]] همانا [[رجوع]] به [[عالمان]] و [[فقیهان]] است و آنان بر اساس [[قرآن]] و سنّت، [[استنباط]] کرده، [[احکام]] را برای [[مردم]] بیان می‌کنند؛ چنانکه در [[توقیع]] شریف آمده است:{{عربی|" وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَيْكُمْ‏ "}}<ref>و اما در مسائلی که پیش می‌آید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آن‌هایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.</ref>
:::::*'''پیدایش بابیّت:''' پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] –از بزرگان [[شیخیه]]- یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی [[جانشینی]] او شد که با [[حمایت]] جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحله‌ای جدید و حسّاس در شکل‌گیری [[فرقه‌های انحرافی]] پدید آمد. سرانجام فرقه‌ای به نام "بابیّت" شکل گرفت که خود بستری آماده برای [[انحراف]] بزرگ‌تر به نام "[[بهائیت]]" شد.
:::::*'''پیدایش بابیّت:''' پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] –از بزرگان [[شیخیه]]- یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی [[جانشینی]] او شد که با [[حمایت]] جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحله‌ای جدید و حسّاس در شکل‌گیری [[فرقه‌های انحرافی]] پدید آمد. سرانجام فرقه‌ای به نام "بابیّت" شکل گرفت که خود بستری آماده برای [[انحراف]] بزرگ‌تر به نام "[[بهائیت]]" شد.
:::::*'''[[علی محمد شیرازی]]:''' [[علی محمد شیرازی]] معروف به "باب" که پیروانش او را "[[حضرت اعلی]]" و "[[نقطه اولی]]" می‌گفتند، [[فرزند]] سیّد [[محمد]] [[رضا]] بزّاز است. او تحصیلات ابتدایی‌اش را در زادگاه خود [[شیراز]] آغاز کرد و در کودکی نزد "[[شیخ]] [[محمد]]" معروف به "[[شیخ]] عابد" که یکی از شاگردان [[شیخ احمد احسایی]] و سیّد کاظم رشتی بود<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۳ – ۶۴.</ref> به تحصیل [[ادبیات]] فارسی و [[عربی]] و آموزه‌های [[مکتب]] [[شیخیه]] پرداخت. وی در بوشهر، علاوه بر [[تجارت]] به به ریاضت نیز می‌پرداخت. گاهی در هوای گرم تابستان، از ظهر تا عصر، بر بام خانه رو به [[خورشید]]، وردهایی می‌خواند.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۷.</ref> این گونه ریاضت‌های غیر شرعی، تأثیر زیادی در روحیّه او گذاشت و زمینه [[انحراف]] اعتقادی او را فراهم ساخت. [[علی]] محمّد، پس از توقّف پنج ساله در بوشهر، به [[کربلا]] رفت و در مدّت توقّف خود در [[کربلا]] در زمرۀ شاگردان و مریدان [[سید کاظم رشتی]] درآمد و به [[تفسیر]] و [[تأویل]] [[آیات]] [[قرآن]] و [[احادیث]] و مسائل فقهی به روش شیخیّه و نیز آرای [[شیخ احمد احسایی]] [[آگاهی]] یافت<ref> أسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ – ۱۹۳.</ref> و مورد توجّه و عنایت استادش قرار گرفت. [[علی محمد شیرازی]] در سه مرحله، ابتدا مدعی بابیّت و پس از آن [[مهدویت]]، و در نهایت مدعی [[نبوت]] و [[رسالت]] شد.
:::::*'''[[علی محمد شیرازی]]:''' [[علی محمد شیرازی]] معروف به "باب" که پیروانش او را "[[حضرت اعلی]]" و "[[نقطه اولی]]" می‌گفتند، [[فرزند]] سیّد [[محمد]] [[رضا]] بزّاز است. او تحصیلات ابتدایی‌اش را در زادگاه خود [[شیراز]] آغاز کرد و در کودکی نزد "[[شیخ]] [[محمد]]" معروف به "[[شیخ]] عابد" که یکی از شاگردان [[شیخ احمد احسایی]] و سیّد کاظم رشتی بود<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۳ – ۶۴.</ref> به تحصیل [[ادبیات]] فارسی و [[عربی]] و آموزه‌های [[مکتب]] [[شیخیه]] پرداخت. وی در بوشهر، علاوه بر [[تجارت]] به به ریاضت نیز می‌پرداخت. گاهی در هوای گرم تابستان، از ظهر تا عصر، بر بام خانه رو به [[خورشید]]، وردهایی می‌خواند.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۷.</ref> این گونه ریاضت‌های غیر شرعی، تأثیر زیادی در روحیّه او گذاشت و زمینه [[انحراف]] اعتقادی او را فراهم ساخت. [[علی]] محمّد، پس از توقّف پنج ساله در بوشهر، به [[کربلا]] رفت و در مدّت توقّف خود در [[کربلا]] در زمرۀ شاگردان و مریدان [[سید کاظم رشتی]] درآمد و به [[تفسیر]] و [[تأویل]] [[آیات]] [[قرآن]] و [[احادیث]] و مسائل فقهی به روش شیخیّه و نیز آرای [[شیخ احمد احسایی]] [[آگاهی]] یافت<ref> أسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ – ۱۹۳.</ref> و مورد توجّه و عنایت استادش قرار گرفت. [[علی محمد شیرازی]] در سه مرحله، ابتدا مدعی بابیّت و پس از آن [[مهدویت]]، و در نهایت مدعی [[نبوت]] و [[رسالت]] شد.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش