بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احمد بن حسن | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احمد بن حسن مجتبی در تاریخ اسلامی]]</div> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
بعد از ظهر [[عاشورا]] هنگامی که [[جنگ]] شدت یافت<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۳.</ref>، پس از برادرش قاسم عازم میدان شد، درگیری شدید وی با [[دشمن]] باعث [[هلاکت]] جمعی از آنان گردید و در حالی که از شدت [[تشنگی]] چشمهایش به گودی میرفت به [[خیمه]] بازگشت و گفت: «ای عمو! آیا جرعه آبی هست تا در مقابل [[دشمن خدا]] و دشمن [[رسول خدا]] نیرومند گردم؟»<ref>{{عربی|یَا عَمَّاه هَلْ شَرْبَة مِنْ مَاء أتقوی بِها عَلی أعداءِ الله و أعداء رَسوله}}؛</ref> | بعد از ظهر [[عاشورا]] هنگامی که [[جنگ]] شدت یافت<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۱۰۳.</ref>، پس از برادرش قاسم عازم میدان شد، درگیری شدید وی با [[دشمن]] باعث [[هلاکت]] جمعی از آنان گردید و در حالی که از شدت [[تشنگی]] چشمهایش به گودی میرفت به [[خیمه]] بازگشت و گفت: «ای عمو! آیا جرعه آبی هست تا در مقابل [[دشمن خدا]] و دشمن [[رسول خدا]] نیرومند گردم؟»<ref>{{عربی|یَا عَمَّاه هَلْ شَرْبَة مِنْ مَاء أتقوی بِها عَلی أعداءِ الله و أعداء رَسوله}}؛</ref> | ||
امام حسین{{ع}} در جوابش فرمود: «ای پسرم، کمی [[صبر]] کن تا جدت رسول خدا{{صل}} را [[ملاقات]] کنی پس تو را از آبی [[سیراب]] کند که پس از آن هرگز [[تشنه]] نشوی»<ref>{{متن حدیث|یا بنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک محمداً المصطفی فیسقیک شربه لا تظمأ بعدها أبداً}}</ref>. | [[امام حسین]]{{ع}} در جوابش فرمود: «ای پسرم، کمی [[صبر]] کن تا جدت رسول خدا{{صل}} را [[ملاقات]] کنی پس تو را از آبی [[سیراب]] کند که پس از آن هرگز [[تشنه]] نشوی»<ref>{{متن حدیث|یا بنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک محمداً المصطفی فیسقیک شربه لا تظمأ بعدها أبداً}}</ref>. | ||
احمد به [[اشتیاق]] [[شهادت]] و [[دیدار]] رسول خدا{{صل}} بار دیگر به میدان رفت و گروهی را به [[خاک]] افکند و در مقابل دیدگان مادر و خواهرش به درجه شهادت نائل گردید<ref>پاورقی تنقیح المقال با تحقیق محیی الدین مامقانی، چاپ آل البیت، ج۸، ص۲۷۷. به نقل از: ینابیع المودة، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. | احمد به [[اشتیاق]] [[شهادت]] و [[دیدار]] رسول خدا{{صل}} بار دیگر به میدان رفت و گروهی را به [[خاک]] افکند و در مقابل دیدگان مادر و خواهرش به درجه شهادت نائل گردید<ref>پاورقی تنقیح المقال با تحقیق محیی الدین مامقانی، چاپ آل البیت، ج۸، ص۲۷۷. به نقل از: ینابیع المودة، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. |