←دیدگاه رجالیان اهل سنت
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
[[رجالیان اهل سنت]] با اعتراف به [[جایگاه علمی]] و [[فقهی]] ابراهیم بن ابی یحیی و یادکرد وی با تعابیر {{عربی|"الشیخ العالم، المحدث، أحد الأعلام المشاهیر و الفقیه"}} درباره جایگاه [[حدیثی]] ایشان دو دسته شدند که بیشترشان وی را [[تضعیف]] کردهاند. | [[رجالیان اهل سنت]] با اعتراف به [[جایگاه علمی]] و [[فقهی]] ابراهیم بن ابی یحیی و یادکرد وی با تعابیر {{عربی|"الشیخ العالم، المحدث، أحد الأعلام المشاهیر و الفقیه"}} درباره جایگاه [[حدیثی]] ایشان دو دسته شدند که بیشترشان وی را [[تضعیف]] کردهاند. | ||
[[ذهبی]]: {{عربی|"إبراهیم بن أبی یحیی و هو: أبو إسحاق إبراهیم بن محمد بن أبی یحیی الأسلمی: أحد العلماء الضعفاء. قال إبراهیم بن عرعرة: سمعت یحیی بن سعید یقول: سألت | [[ذهبی]]: {{عربی|"إبراهیم بن أبی یحیی و هو: أبو إسحاق إبراهیم بن محمد بن أبی یحیی الأسلمی: أحد العلماء الضعفاء. قال إبراهیم بن عرعرة: سمعت یحیی بن سعید یقول: سألت مالكاً عنه أكان ثقة فی الحدیث؟ فقال: لا و لا فی دینه؛ وقال یحیی بن معین: سمعت القطان یقول: إبراهیم بن أبی یحیی كذاب؛ و روی أبوطالب عن أحمد بن حنبل قال: تركوا حدیثه. قدری، معتزلی، یروی أحادیث لیس لها أصل... و قال البخاری أیضاً: كان یری القدر، و كان جهمیاً... و قال الربیع: سمعت الشافعی یقول: كان قدریاً؛ و قال یحیی بن زكریا ابن حیویه: فقلت للربیع: فما حمل الشافعی علی الروایة عنه؟ قال: كان یقول: إن یخر من السماء - أو قال من بعد - أحب إلیه من أن یكذب. و كان ثقة فی الحدیث"}}<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۷ - ۵۸، ش۱۸۹.</ref>. | ||
و در جای دیگر نوشته است: {{عربی|"قلت: ما | و در جای دیگر نوشته است: {{عربی|"قلت: ما كان ابن أبی یحیی فی وزن من یضع الحدیث، و كان من أوعیة العلم و عمل موطأ كبیراً و لكنه ضعیف عند الجماعة و لو كان عند الشافعی ثقة لصرح بذلك كما یقول فی غیره أخبرنی الثقة<ref>ربیع بن سلیمان میگوید: {{عربی|كان الشافعی إذا قال أخبرنا الثقة یعنی به یحیی بن حسان إذا قال أخبرنا من لا أتهم یرید إبراهیم بن أبی یحیی؛ و إذا قال بعض الناس یرید به أهل العراق؛ و إذا قال بعض أصحابنا یرید به أهل الحجاز"}}؛ (تاریخ مدینة دمشق، ج۶۴، ص۱۱۵ - ۱۱۶).</ref> و لکنه کان عنده غیر متهم بالکذب کما حط علیه بذلک بعضهم}}. | ||
{{عربی|"قال الشافعی: | {{عربی|"قال الشافعی: كان قدریاً و قال أبوهمام السكونی: سمعته یشتم بعض السلف... و قال أحمد بن حنبل: قدری جهمی كل بلاء فیه ترك الناس حدیثه؛ وقال ابن معین و أبوداود: رافضی كذاب؛ وقال البخاری: قدری جهمی تركه ابن المبارك و الناس}}<ref>تذكرة الحفاظ، ج۱، ص۲۴۷، ش۲۳۳.</ref>. | ||
[[ابن عدی]]: {{عربی|وقد نظرت أنا أیضاً فی حدیثه | [[ابن عدی]]: {{عربی|وقد نظرت أنا أیضاً فی حدیثه الكثیر فلم أجد فیه منكراً إلا عن شیوخ یحتملون و قد حدث عنه بن جریج و الثوری و عباد بن منصور و مندل و أبوأیوب و یحیی بن أیوب المصری و غیرهم من الكبار}}<ref>الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۲۲۰.</ref>. | ||
در سخنان [[رجالیان اهل سنت]] هفت [[اتهام]] متوجه ابراهیم بن ابی یحیی شده و به همین جهت، وی را [[تضعیف]] کردهاند: قدری بودن<ref>قدریه که شاخهای از معتزله است و به آنها مفوضه نیز گفته میشود، کسانیاند که گمان میکنند خداوند متعالی همه امور جهان را به بندگان خویش تفویض کرده است. (ر.ک: الملل و النحل (بغدادی)، ص۱۸؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص۳۵۶ - ۳۵۷؛ موسوعة مصطلحات علم الکلام الإسلامی، ج۲، ص۱۰۱۸ – ۱۰۱۹).</ref>؛ معتزلی بودن؛ جَهمِی بودن<ref> جهمی پیروان جهم بن صفواناند که به جسمانی بودن خدا، مخلوق بودن قرآن و واداشته بودن انسان در افعال خود اعتقاد دارند و ایمان را تنها معرفت به خداوند میدانند، بیاینکه به آن اقرار و به دستورهای آن عمل کنند. (ر.ک: الملل و النحل (بغدادی)، ص۱۴۵؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص۱۴۶؛ موسوعة مصطلحات علم الکلام الاسلامی، ج۱، ص۲۶۰)</ref>؛ [[رافضی]] بودن؛ شتم و تنقیص [[خلفاء]]؛ [[کذب]] و [[دروغگویی]]؛ تدلیس<ref>تدلیس در لغت به معنای اخفاء العیب است و در اصطلاح علم درایه، به اخفای عیب در سند یا متن روایت اطلاق میشود. (ر.ک: الرعایة فی علم الدرایه، ص۱۴۳).</ref>. | در سخنان [[رجالیان اهل سنت]] هفت [[اتهام]] متوجه ابراهیم بن ابی یحیی شده و به همین جهت، وی را [[تضعیف]] کردهاند: قدری بودن<ref>قدریه که شاخهای از معتزله است و به آنها مفوضه نیز گفته میشود، کسانیاند که گمان میکنند خداوند متعالی همه امور جهان را به بندگان خویش تفویض کرده است. (ر.ک: الملل و النحل (بغدادی)، ص۱۸؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص۳۵۶ - ۳۵۷؛ موسوعة مصطلحات علم الکلام الإسلامی، ج۲، ص۱۰۱۸ – ۱۰۱۹).</ref>؛ معتزلی بودن؛ جَهمِی بودن<ref> جهمی پیروان جهم بن صفواناند که به جسمانی بودن خدا، مخلوق بودن قرآن و واداشته بودن انسان در افعال خود اعتقاد دارند و ایمان را تنها معرفت به خداوند میدانند، بیاینکه به آن اقرار و به دستورهای آن عمل کنند. (ر.ک: الملل و النحل (بغدادی)، ص۱۴۵؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص۱۴۶؛ موسوعة مصطلحات علم الکلام الاسلامی، ج۱، ص۲۶۰)</ref>؛ [[رافضی]] بودن؛ شتم و تنقیص [[خلفاء]]؛ [[کذب]] و [[دروغگویی]]؛ تدلیس<ref>تدلیس در لغت به معنای اخفاء العیب است و در اصطلاح علم درایه، به اخفای عیب در سند یا متن روایت اطلاق میشود. (ر.ک: الرعایة فی علم الدرایه، ص۱۴۳).</ref>. |