←جامع اضداد و واجد تمام زیباییها
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
#'''اعطای [[پرچم]]:''' در روایتهای متعدد و دارای [[سند صحیح]] [[نقل]] شده است که در [[جنگ خیبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[پرچم]] را برای [[جنگ]] با [[اهل]] [[خیبر]] به [[دست]] [[ابوبکر]] دادند اما او [[شکست]] خورد؛ بار دوم [[رسول خدا]] [[عمر]] را فرستاد که وی نیز با شکست بازگشت. پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خداوند]] به [[دست]] او ما را [[پیروز]] میکند و او [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند". وقتی صبح شد حضرت فرمودند: "[[علی]] را صدا بزنید". در پاسخ گفتند: "چشمان او درد میکند"؛ حضرت] فرمودند: "او را صدا بزنید". زمانی که [[علی]]{{ع}} آمد [[رسول خدا]]{{صل}} از آب دهان خود بر چشمان ایشان مالید و فرمود: "خدایا سردی و گرمی را از چشمان او دور گردان". سپس [[پرچم]] را به او سپرد و او نزد [[رسول خدا]] بازگشت در حالی که قلعه [[خیبر]] را [[فتح]] کرده بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۰.</ref>. [[قاضی]] [[عضدالدین ایجی]] ـ از [[متکلمان]] [[اهل تسنن]] ـ این واقعه را اینگونه [[نقل]] میکند: بعد از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به میدان [[جنگ]] فرستاد و آنها [[شکست]] خورده و فرار کردند، فرمود: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند؛ شخصی که حملهکننده است و [[اهل]] [[فرار از جنگ]] نیست". سپس روز بعد، آن حضرت، [[پرچم]] را به [[دست]] [[علی]]{{ع}} داد<ref>کتاب المواقف، عضدالدین الایجی، ج۳، ص۶۲۶.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۹.</ref> | #'''اعطای [[پرچم]]:''' در روایتهای متعدد و دارای [[سند صحیح]] [[نقل]] شده است که در [[جنگ خیبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[پرچم]] را برای [[جنگ]] با [[اهل]] [[خیبر]] به [[دست]] [[ابوبکر]] دادند اما او [[شکست]] خورد؛ بار دوم [[رسول خدا]] [[عمر]] را فرستاد که وی نیز با شکست بازگشت. پس [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خداوند]] به [[دست]] او ما را [[پیروز]] میکند و او [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند". وقتی صبح شد حضرت فرمودند: "[[علی]] را صدا بزنید". در پاسخ گفتند: "چشمان او درد میکند"؛ حضرت] فرمودند: "او را صدا بزنید". زمانی که [[علی]]{{ع}} آمد [[رسول خدا]]{{صل}} از آب دهان خود بر چشمان ایشان مالید و فرمود: "خدایا سردی و گرمی را از چشمان او دور گردان". سپس [[پرچم]] را به او سپرد و او نزد [[رسول خدا]] بازگشت در حالی که قلعه [[خیبر]] را [[فتح]] کرده بود<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۰.</ref>. [[قاضی]] [[عضدالدین ایجی]] ـ از [[متکلمان]] [[اهل تسنن]] ـ این واقعه را اینگونه [[نقل]] میکند: بعد از اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به میدان [[جنگ]] فرستاد و آنها [[شکست]] خورده و فرار کردند، فرمود: "فردا [[پرچم]] را به [[دست]] کسی خواهم داد که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] دارند؛ شخصی که حملهکننده است و [[اهل]] [[فرار از جنگ]] نیست". سپس روز بعد، آن حضرت، [[پرچم]] را به [[دست]] [[علی]]{{ع}} داد<ref>کتاب المواقف، عضدالدین الایجی، ج۳، ص۶۲۶.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۹.</ref> | ||
== | ==جامع اضداد و واجد تمام زیباییها== | ||
[[امام علی]]{{ع}} از شخصیتهای نادر [[تاریخ]] است که میتوان او را [[انسان کامل]] دانست، زیرا همه ارزشهای [[انسانی]]، در حد اعلی و بهطور هماهنگ در او [[رشد]] کرده است؛ یعنی هر سه شرط [[انسان کامل]] را دارا است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[انسان کامل (کتاب)|انسان کامل]]، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۱۱۳.</ref>. در هر برهه [[تاریخ]] یکی از [[کمالات]] [[انسانی]] در وجودش رخ مینماید. هنگامی که [[خلوت]] [[شب]] فرا میرسد هیچ عارفی در [[مناجات]] و [[راز و نیاز]] به پای او نمیرسد. در حال [[عبادت]] چنان گرم عشقبازی شده و [[عشق الهی]] چنان در وجودش شعله میکشد که گویی در این عالم نیست. آنچنان در [[محراب]] [[عبادت]] میگرید و به خود میپیچد که کسی نظیرش را ندیده است. اما هنگامی که روز فرا میرسد گویی آن شخص نیست. چهرهاش همواره خندان و شکفته است. حتی در میدان [[جنگ]] نیز چهرهاش خندان است. | [[امام علی]]{{ع}} از شخصیتهای نادر [[تاریخ]] است که میتوان او را [[انسان کامل]] دانست، زیرا همه ارزشهای [[انسانی]]، در حد اعلی و بهطور هماهنگ در او [[رشد]] کرده است؛ یعنی هر سه شرط [[انسان کامل]] را دارا است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[انسان کامل (کتاب)|انسان کامل]]، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۱۱۳.</ref>. در هر برهه [[تاریخ]] یکی از [[کمالات]] [[انسانی]] در وجودش رخ مینماید. هنگامی که [[خلوت]] [[شب]] فرا میرسد هیچ عارفی در [[مناجات]] و [[راز و نیاز]] به پای او نمیرسد. در حال [[عبادت]] چنان گرم عشقبازی شده و [[عشق الهی]] چنان در وجودش شعله میکشد که گویی در این عالم نیست. آنچنان در [[محراب]] [[عبادت]] میگرید و به خود میپیچد که کسی نظیرش را ندیده است. اما هنگامی که روز فرا میرسد گویی آن شخص نیست. چهرهاش همواره خندان و شکفته است. حتی در میدان [[جنگ]] نیز چهرهاش خندان است. | ||