میثم تمار در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۷: خط ۴۷:


==[[میثم]] و [[نقل]] برخی [[اخبار غیبی]]==
==[[میثم]] و [[نقل]] برخی [[اخبار غیبی]]==
'''[[سرنوشت]] خود و [[حبیب بن مظاهر]]:''' [[مرحوم کشی]] در شرح حال حبیب بن مظاهر چنین نقل می‌کند: روزی [[میثم تمار]] سوار بر اسب از جایی می‌گذشت و [[حبیب بن مظاهر اسدی]] که در جمع [[بنی اسد]] بود، از او استقبال کرد و آنها با یکدیگر به [[سخن گفتن]] پرداختند. پس حبیب بن مظاهر گفت: "گویا می‌بینم، بزرگ‌مردی که جلوی سرش موی ندارد و شکم فربهی دارد جلو دار الرزق خربزه می‌فروشد (منظورش میثم تمار بود) و او را به [[جرم]] [[محبت]] و [[ولایت]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} بر دار می‌زنند و شکمش را می‌درند"؛
===[[سرنوشت]] خود و [[حبیب بن مظاهر]]===
[[مرحوم کشی]] در شرح حال حبیب بن مظاهر چنین نقل می‌کند: روزی [[میثم تمار]] سوار بر اسب از جایی می‌گذشت و [[حبیب بن مظاهر اسدی]] که در جمع [[بنی اسد]] بود، از او استقبال کرد و آنها با یکدیگر به [[سخن گفتن]] پرداختند. پس حبیب بن مظاهر گفت: "گویا می‌بینم، بزرگ‌مردی که جلوی سرش موی ندارد و شکم فربهی دارد جلو دار الرزق خربزه می‌فروشد (منظورش میثم تمار بود) و او را به [[جرم]] [[محبت]] و [[ولایت]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} بر دار می‌زنند و شکمش را می‌درند"؛


میثم تمار گفت: "و من هم مرد سرخ‌چهره‌ای را که دو گیسو دارد، می‌شناسم که او برای [[یاری]] پسر [[دختر پیامبر]] می‌رود و او را می‌کشند و سرش را در [[کوفه]] می‌گردانند". آن دو پس از این [[گفتگو]] از هم جدا شدند. اما [[اهل]] مجلس با یکدیگر گفتند: "هرگز کسی را دروغگوتر از این دو نفر ندیده‌ایم"؛ هنوز آن گروه از هم جدا نشده بودند که [[رشید هجری]] از [[راه]] رسید و از آن دو سراغ گرفت؛ آن گروه گفتند: "اینجا بودند و چنین و چنان گفتند و از هم جدا شدند"؛
میثم تمار گفت: "و من هم مرد سرخ‌چهره‌ای را که دو گیسو دارد، می‌شناسم که او برای [[یاری]] پسر [[دختر پیامبر]] می‌رود و او را می‌کشند و سرش را در [[کوفه]] می‌گردانند". آن دو پس از این [[گفتگو]] از هم جدا شدند. اما [[اهل]] مجلس با یکدیگر گفتند: "هرگز کسی را دروغگوتر از این دو نفر ندیده‌ایم"؛ هنوز آن گروه از هم جدا نشده بودند که [[رشید هجری]] از [[راه]] رسید و از آن دو سراغ گرفت؛ آن گروه گفتند: "اینجا بودند و چنین و چنان گفتند و از هم جدا شدند"؛
خط ۵۳: خط ۵۴:
[[رشید]] گفت: "خدا میثم را [[رحمت]] کند! فراموش کرد بگوید، آنکه سر [[حبیب]] را می‌آورد، صد [[درهم]] بیش از دیگران جایزه دریافت می‌کند". این سخن را گفت و رفت؛ آن [[جماعت]] گفتند: "این شخص از آن دو دروغگوتر است". آن گروه گفته‌اند: "به [[خدا]] قسم که نمردیم و دیدیم که میثم را جلو [[خانه]] [[عمرو بن حریث]] به دار آویختند و سر حبیب بن مظاهر را که با [[امام حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید، آوردند و دیدیم، هر آن چه را که آنها گفتند"<ref>رجال الکشی، ص۷۶-۷۷.</ref>.
[[رشید]] گفت: "خدا میثم را [[رحمت]] کند! فراموش کرد بگوید، آنکه سر [[حبیب]] را می‌آورد، صد [[درهم]] بیش از دیگران جایزه دریافت می‌کند". این سخن را گفت و رفت؛ آن [[جماعت]] گفتند: "این شخص از آن دو دروغگوتر است". آن گروه گفته‌اند: "به [[خدا]] قسم که نمردیم و دیدیم که میثم را جلو [[خانه]] [[عمرو بن حریث]] به دار آویختند و سر حبیب بن مظاهر را که با [[امام حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید، آوردند و دیدیم، هر آن چه را که آنها گفتند"<ref>رجال الکشی، ص۷۶-۷۷.</ref>.


'''[[مرگ]] [[معاویه]]:''' [[صالح]] بن میثم به نقل از ابوخالد تمار نقل می‌کند: "در [[روز]] جمعه‌ای با میثم در آب [[فرات]]، به کشتی سوار شدیم؛ ناگاه باد بسیار [[تندی]] وزیدن گرفت و در این موقع، [[میثم]] سرش را از کشتی بیرون کرد و بعد از دیدن آن باد، به ما گفت: "کشتی را محکم ببندید که این باد، باد عاصف است و به شدت خواهد وزید و [[معاویه]] در همین [[ساعت]] مرد"؛ ابوخالد گوید: [[جمعه]] بعد قاصدی از [[شام]] آمد و من با او [[ملاقات]] کردم و گفتم: ای [[بنده]] [[خدا]] چه خبر؟
===[[مرگ]] [[معاویه]]===
[[صالح]] بن میثم به نقل از ابوخالد تمار نقل می‌کند: "در [[روز]] جمعه‌ای با میثم در آب [[فرات]]، به کشتی سوار شدیم؛ ناگاه باد بسیار [[تندی]] وزیدن گرفت و در این موقع، [[میثم]] سرش را از کشتی بیرون کرد و بعد از دیدن آن باد، به ما گفت: "کشتی را محکم ببندید که این باد، باد عاصف است و به شدت خواهد وزید و [[معاویه]] در همین [[ساعت]] مرد"؛ ابوخالد گوید: [[جمعه]] بعد قاصدی از [[شام]] آمد و من با او [[ملاقات]] کردم و گفتم: ای [[بنده]] [[خدا]] چه خبر؟


گفت: "مردم در [[بهترین]] حالت هستند و [[امیرالمؤمنین]] (معاویه) از [[دنیا]] رفت و [[مردم]] با [[یزید]] [[بیعت]] کردند"؛
گفت: "مردم در [[بهترین]] حالت هستند و [[امیرالمؤمنین]] (معاویه) از [[دنیا]] رفت و [[مردم]] با [[یزید]] [[بیعت]] کردند"؛
خط ۶۱: خط ۶۳:
گفت: "در [[روز]] جمعه"<ref>رجال الکشی، ص۸۰؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۱۰.</ref>.
گفت: "در [[روز]] جمعه"<ref>رجال الکشی، ص۸۰؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۱۰.</ref>.


'''[[شهادت امام حسین]]{{ع}}:''' [[جبله مکیه]] گوید: "شنیدم که [[میثم تمار]] می‌گفت: "به خدا این [[امت]] پسر [[پیامبر]] خود را در دهم [[محرم]] می‌کشند و [[دشمنان خدا]] این روز را روز [[برکت]] می‌گیرند. می‌دانم که این کار، شدنی است و در [[علم]] [[خدای تعالی]] آمده و این، سفارشی است که مولایم امیرالمؤمنین{{ع}} به من نموده و به من خبر داده است که همه چیز بر آن [[حضرت]] می‌گریند، حتی وحشیان بیابان و ماهیان دریا و پرندگان هوا و [[خورشید و ماه]] و [[ستارگان]] و [[آسمان]] و [[زمین]] و [[مؤمنان]] [[انس]] و [[جن]] و همه فرشته‌های [[آسمان‌ها]] و [[رضوان]] و مالک و حاملان [[عرش]] و آسمان، خاکستر و [[خون]] می‌گرید"؛
===[[شهادت امام حسین]]{{ع}}===
[[جبله مکیه]] گوید: "شنیدم که [[میثم تمار]] می‌گفت: "به خدا این [[امت]] پسر [[پیامبر]] خود را در دهم [[محرم]] می‌کشند و [[دشمنان خدا]] این روز را روز [[برکت]] می‌گیرند. می‌دانم که این کار، شدنی است و در [[علم]] [[خدای تعالی]] آمده و این، سفارشی است که مولایم امیرالمؤمنین{{ع}} به من نموده و به من خبر داده است که همه چیز بر آن [[حضرت]] می‌گریند، حتی وحشیان بیابان و ماهیان دریا و پرندگان هوا و [[خورشید و ماه]] و [[ستارگان]] و [[آسمان]] و [[زمین]] و [[مؤمنان]] [[انس]] و [[جن]] و همه فرشته‌های [[آسمان‌ها]] و [[رضوان]] و مالک و حاملان [[عرش]] و آسمان، خاکستر و [[خون]] می‌گرید"؛


سپس فرمود: "لعنت کردن [[قاتلان حسین]]{{ع}} [[واجب]] است، چنانچه بر [[مشرکان]] واجب است که با خدا معبودان دیگری قرار می‌دهند؛ چنانچه بر [[یهود]] و [[نصاری]] و [[مجوس]] واجب است"؛
سپس فرمود: "لعنت کردن [[قاتلان حسین]]{{ع}} [[واجب]] است، چنانچه بر [[مشرکان]] واجب است که با خدا معبودان دیگری قرار می‌دهند؛ چنانچه بر [[یهود]] و [[نصاری]] و [[مجوس]] واجب است"؛
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش