مأمون عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'هارون الرشید' به 'هارون الرشید'
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>')
جز (جایگزینی متن - 'هارون الرشید' به 'هارون الرشید')
خط ۳۲: خط ۳۲:


==درگیری [[امین]] و مأمون==
==درگیری [[امین]] و مأمون==
امین و مأمون، دو [[برادری]] که در دو جایگاه کاملاً متضاد قرار داشتند. امین متولد شده از زنی اصیل، نجیب، متمول و در نهایت با [[نفوذ]] بود<ref>الآداب السلطانیه، ص۲۱۲؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۹۶.</ref> و مأمون نتیجه یک قمار و باخت و نهایتاً همبستر شدن [[هارون]] الرشید با کثیف‌ترین و فاسدترین [[زن]] دربار بود<ref>النجوم الزاهره، ج۲، ص۸۴.</ref>. [[زبیده]]، [[همسر]] رسمی و اولین بانوی دربار هارون محسوب می‌شد. او نوه [[منصور]] بود و برادرانش همگی از درباریان با نفوذ بودند<ref>تاریخ الخلفاء، ص۳۰۳.</ref>. [[تولد]] فرزند چنین زنی می‌توانست برای تمام دربار خوشایند باشد و برای [[تربیت]] او [[فضل بن یحیی برمکی]]<ref>فضل بن یحیی برمکی، برادر رضاعی رشید و متنفذترین مرد در دربار وی محسوب می‌شد. آمده است که هارون به دو نفر علاقه و عشق فراوانی می‌ورزید؛ یکی همین فضل بن یحیی برمکی بود و دیگری خواهرش عباسه بود.</ref> را در نظر بگیرند. و اما مراجل هم از زنانی بود که به عنوان [[کنیز]] در مطبخ دربار کار می‌کرد. او [[ایرانی]] الاصل<ref>او دختر مردی از اهالی بادغیس به نام استادسیس بود.</ref> بود و چون در آن [[زمان]] [[اعراب]] نسبت به [[ایرانیان]] و [[غیر عرب]] [[فخر فروشی]] می‌کردند، او بازیچه دست مردان درباری شده بود و هر کس برای ارضاء خویش به او مراجعه می‌کرد. و آن شب که هارون [[بازی]] قمار را به زبیده واگذار کرد، به ناچار با مراجل همبستر شد و از آنجایی که می‌بایست [[سرنوشت]] چنین رقم بخورد، مراجل از هارون باردار گشت و یک یا چند ماه قبل از این که امین متولد شود، او به [[دنیا]] آمد<ref>النجوم الزاهره، ج۲، ص۸۴.</ref> و چون مراجل در بدو تولد فرزندش مُرد<ref>حیاه الحیوان، ج۱، ص۷۲؛ اعلام الناس فی اخبار البرامکه و بنی العباس، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref>، مأمون توسط «[[جعفر بن یحیی برمکی]]»<ref>او برادر فضل بن یحیی بود ولی مردی بود که عباسیان به هیچ وجه دل خوشی از او نداشتند، چه متهم بود به این که مایل به علویان است.</ref> که از [[نفوذ]] کمتری در دربار برخوردار بود، [[تربیت]] شد.
امین و مأمون، دو [[برادری]] که در دو جایگاه کاملاً متضاد قرار داشتند. امین متولد شده از زنی اصیل، نجیب، متمول و در نهایت با [[نفوذ]] بود<ref>الآداب السلطانیه، ص۲۱۲؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۹۶.</ref> و مأمون نتیجه یک قمار و باخت و نهایتاً همبستر شدن [[هارون الرشید]] با کثیف‌ترین و فاسدترین [[زن]] دربار بود<ref>النجوم الزاهره، ج۲، ص۸۴.</ref>. [[زبیده]]، [[همسر]] رسمی و اولین بانوی دربار هارون محسوب می‌شد. او نوه [[منصور]] بود و برادرانش همگی از درباریان با نفوذ بودند<ref>تاریخ الخلفاء، ص۳۰۳.</ref>. [[تولد]] فرزند چنین زنی می‌توانست برای تمام دربار خوشایند باشد و برای [[تربیت]] او [[فضل بن یحیی برمکی]]<ref>فضل بن یحیی برمکی، برادر رضاعی رشید و متنفذترین مرد در دربار وی محسوب می‌شد. آمده است که هارون به دو نفر علاقه و عشق فراوانی می‌ورزید؛ یکی همین فضل بن یحیی برمکی بود و دیگری خواهرش عباسه بود.</ref> را در نظر بگیرند. و اما مراجل هم از زنانی بود که به عنوان [[کنیز]] در مطبخ دربار کار می‌کرد. او [[ایرانی]] الاصل<ref>او دختر مردی از اهالی بادغیس به نام استادسیس بود.</ref> بود و چون در آن [[زمان]] [[اعراب]] نسبت به [[ایرانیان]] و [[غیر عرب]] [[فخر فروشی]] می‌کردند، او بازیچه دست مردان درباری شده بود و هر کس برای ارضاء خویش به او مراجعه می‌کرد. و آن شب که هارون [[بازی]] قمار را به زبیده واگذار کرد، به ناچار با مراجل همبستر شد و از آنجایی که می‌بایست [[سرنوشت]] چنین رقم بخورد، مراجل از هارون باردار گشت و یک یا چند ماه قبل از این که امین متولد شود، او به [[دنیا]] آمد<ref>النجوم الزاهره، ج۲، ص۸۴.</ref> و چون مراجل در بدو تولد فرزندش مُرد<ref>حیاه الحیوان، ج۱، ص۷۲؛ اعلام الناس فی اخبار البرامکه و بنی العباس، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref>، مأمون توسط «[[جعفر بن یحیی برمکی]]»<ref>او برادر فضل بن یحیی بود ولی مردی بود که عباسیان به هیچ وجه دل خوشی از او نداشتند، چه متهم بود به این که مایل به علویان است.</ref> که از [[نفوذ]] کمتری در دربار برخوردار بود، [[تربیت]] شد.


با [[تولد]] [[امین]]، توجهات به سوی او جلب گردید و مأمون که تنها از طرف پدرش مورد ترحم قرار می‌گرفت، از نگاه درباریان، یک حرامزاده و اکنون یک بچه [[یتیمی]] بیش نبود.
با [[تولد]] [[امین]]، توجهات به سوی او جلب گردید و مأمون که تنها از طرف پدرش مورد ترحم قرار می‌گرفت، از نگاه درباریان، یک حرامزاده و اکنون یک بچه [[یتیمی]] بیش نبود.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش