جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
در مواردی به شاعران، طاقههای ابریشم صله داده میشد<ref>الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۳۴۰.</ref>. امام رضا{{ع}} نیز به [[دعبل خزاعی]]، به خاطر سرایش قصیده مدارس "آیات" پیراهن ابریشمی [[هدیه]] داد<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۴۳۳؛ دلائل الإمامة، ص۳۵۸.</ref>. بنا بر بعضی از گزارشها، [[امام]] نخست مقدار ششصد [[درهم]] را در تکه پارچهای ابریشمی نهاد و به [[دعبل]] داد. اما دعبل به جای آن لباسی از امام خواست<ref>دلائل الإمامة، ص۳۵۸؛ اژدهای هفتسر، ص۳۳۵.</ref>. [[شیخ مفید]] این قطعه پارچه را از خز میداند<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۶۳.</ref>. [[سید هاشم بحرانی]] برای این قطعه لباس ابریشمی کرامتی از قول دعبل نقل میکند. مضمون آن [[کرامت]] این است: "دختر دعبل به [[بیماری]] [[چشم]] [[مبتلا]] شده بود و پزشکان از مداوای او [[ناامید]] شده بودند. دعبل این پارچه را بر چشم دختر بست و صبح [[روز]] بعد بیماری دختر مداوا شد"<ref>مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۸۹.</ref>. در بعضی از گزارشها از قول [[دعبل خزاعی]] آمده است که وقتی وی قصیده "مدارس را در [[حضور امام]] [[رضا]]{{ع}} و [[مأمون]] خواند و آن دو جوائزی به وی دادند، [[دعبل]] قصد برگشت کرد. [[فضل بن سهل]] [[وزیر]] مأمون نیز یک اسب با دو [[لباس]] بارانی از خز به وی داد<ref>الغدیر، ج۲، ص۳۵۶.</ref>. در این باره که خز هم نوعی ابریشم است و یا پوستی حیوانی به همین نام، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در بعضی از لغتنامهها آن را به معنای ابریشم یا ابریشم خام دانستهاند<ref>فرهنگ معاصر عربی - فارسی، ص۱۶۳.</ref>. | در مواردی به شاعران، طاقههای ابریشم صله داده میشد<ref>الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۳۴۰.</ref>. امام رضا{{ع}} نیز به [[دعبل خزاعی]]، به خاطر سرایش قصیده مدارس "آیات" پیراهن ابریشمی [[هدیه]] داد<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۴۳۳؛ دلائل الإمامة، ص۳۵۸.</ref>. بنا بر بعضی از گزارشها، [[امام]] نخست مقدار ششصد [[درهم]] را در تکه پارچهای ابریشمی نهاد و به [[دعبل]] داد. اما دعبل به جای آن لباسی از امام خواست<ref>دلائل الإمامة، ص۳۵۸؛ اژدهای هفتسر، ص۳۳۵.</ref>. [[شیخ مفید]] این قطعه پارچه را از خز میداند<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۶۳.</ref>. [[سید هاشم بحرانی]] برای این قطعه لباس ابریشمی کرامتی از قول دعبل نقل میکند. مضمون آن [[کرامت]] این است: "دختر دعبل به [[بیماری]] [[چشم]] [[مبتلا]] شده بود و پزشکان از مداوای او [[ناامید]] شده بودند. دعبل این پارچه را بر چشم دختر بست و صبح [[روز]] بعد بیماری دختر مداوا شد"<ref>مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۸۹.</ref>. در بعضی از گزارشها از قول [[دعبل خزاعی]] آمده است که وقتی وی قصیده "مدارس را در [[حضور امام]] [[رضا]]{{ع}} و [[مأمون]] خواند و آن دو جوائزی به وی دادند، [[دعبل]] قصد برگشت کرد. [[فضل بن سهل]] [[وزیر]] مأمون نیز یک اسب با دو [[لباس]] بارانی از خز به وی داد<ref>الغدیر، ج۲، ص۳۵۶.</ref>. در این باره که خز هم نوعی ابریشم است و یا پوستی حیوانی به همین نام، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در بعضی از لغتنامهها آن را به معنای ابریشم یا ابریشم خام دانستهاند<ref>فرهنگ معاصر عربی - فارسی، ص۱۶۳.</ref>. | ||
این نوع هدایا نشان میدهد که در آن [[زمان]] در [[خراسان]] ابریشم به وفور وجود داشت. البته وفور ابریشم در خراسان آن روز جای [[شگفتی]] ندارد، زیرا اولاً بخش قابل توجهی از [[مردم]] خراسان به نوغانداری [[اشتغال]] داشتند و محله مهم نوغان شاهد این امر است و از سوی دیگر شهرهای مهم خراسان در مسیر جاده ابریشم قرار داشت که ابریشم یکی از کالاهای عمده تجاری بود. کاروانهای تجاری از چین راه میافتاد، از ترکستان [[چین]](سین کیانگ)، کاشغر و اترار میگذشت، به [[جیحون]] میرسید و از [[سمرقند]]، بخارا، [[مرو]]، [[طوس]]، [[دامغان]]، [[گرگان]]، [[ری]]، [[قزوین]]، [[آذربایجان]]، ارّان و طرابوزان میگذشت و به اروپا میرفت. این جاده در [[ایران]] انشعاباتی داشت که یکی از آنها از قزوین به [[همدان]]، [[بغداد]]، [[موصل]]، [[انطاکیه]] یا ازمیر [[ترکیه]] میرسید. یکی از اشتغالهای مهم مردم مرو، بافت پارچههای ابریشمی بود که به آن "ملحم" میگفتند و افرادی که به [[تجارت]] این نوع لباس اشتغال داشتند ملحمی نام داشتند و شماری از شخصیتهای [[علمی]] به این نام [[شهرت]] داشتند<ref>الأنساب، سمعانی، ج۵، ص۳۷۷.</ref> | این نوع هدایا نشان میدهد که در آن [[زمان]] در [[خراسان]] ابریشم به وفور وجود داشت. البته وفور ابریشم در خراسان آن روز جای [[شگفتی]] ندارد، زیرا اولاً بخش قابل توجهی از [[مردم]] خراسان به نوغانداری [[اشتغال]] داشتند و محله مهم نوغان شاهد این امر است و از سوی دیگر شهرهای مهم خراسان در مسیر جاده ابریشم قرار داشت که ابریشم یکی از کالاهای عمده تجاری بود. کاروانهای تجاری از چین راه میافتاد، از ترکستان [[چین]](سین کیانگ)، کاشغر و اترار میگذشت، به [[جیحون]] میرسید و از [[سمرقند]]، بخارا، [[مرو]]، [[طوس]]، [[دامغان]]، [[گرگان]]، [[ری]]، [[قزوین]]، [[آذربایجان]]، ارّان و طرابوزان میگذشت و به اروپا میرفت. این جاده در [[ایران]] انشعاباتی داشت که یکی از آنها از قزوین به [[همدان]]، [[بغداد]]، [[موصل]]، [[انطاکیه]] یا ازمیر [[ترکیه]] میرسید. یکی از اشتغالهای مهم مردم مرو، بافت پارچههای ابریشمی بود که به آن "ملحم" میگفتند و افرادی که به [[تجارت]] این نوع لباس اشتغال داشتند ملحمی نام داشتند و شماری از شخصیتهای [[علمی]] به این نام [[شهرت]] داشتند<ref>الأنساب، سمعانی، ج۵، ص۳۷۷.</ref><ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref> | ||
==[[فقه]] و ابریشم== | ==[[فقه]] و ابریشم== |