جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[کنانه]] از بزرگان،<ref>الطبقات، ج ۶، ص ۴۷؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸۶.</ref> [[شجاعان]]،<ref> المغازی، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref> [[شاعران]]،<ref>المفصّل، ج ۹، ص ۷۵۲؛ الاعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> و دانایان <ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۸۶.</ref> طائف و [[ثقیف]] بود. این [[قبیله]] به دو گروه بزرگ احلاف و [[بنیمالک]] تقسیم میشد و کنانه از احلاف بود.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۶۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۷؛ المفصّل، ج ۴، ص ۱۵۰.</ref> وی در میان آنان، [[نفوذ]] و [[احترام]] بسیاری داشت؛ چنانکه [[مردم]] در حل [[مشکلات]] گوناگون خود به او مراجعه میکردند.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۶.</ref> هنگام حرکت [[قبیله ثقیف]] برای شرکت در [[پیکار]] [[حنین]] بر ضدّ [[پیامبر]]{{صل}}، به پیشنهاد کنانه، [[برج]] و باروی طائف را تعمیر و [[استوار]] کردند.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۸۶.</ref> وی در [[بخشش]] هنگام [[قحطی]] و کمبود، نامدار بود<ref> المفصّل، ج ۹، ص ۷۵۲.</ref> | [[کنانه]] از بزرگان،<ref>الطبقات، ج ۶، ص ۴۷؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۸۶.</ref> [[شجاعان]]،<ref> المغازی، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref> [[شاعران]]،<ref>المفصّل، ج ۹، ص ۷۵۲؛ الاعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> و دانایان <ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۸۶.</ref> طائف و [[ثقیف]] بود. این [[قبیله]] به دو گروه بزرگ احلاف و [[بنیمالک]] تقسیم میشد و کنانه از احلاف بود.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۶۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۷؛ المفصّل، ج ۴، ص ۱۵۰.</ref> وی در میان آنان، [[نفوذ]] و [[احترام]] بسیاری داشت؛ چنانکه [[مردم]] در حل [[مشکلات]] گوناگون خود به او مراجعه میکردند.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۶.</ref> هنگام حرکت [[قبیله ثقیف]] برای شرکت در [[پیکار]] [[حنین]] بر ضدّ [[پیامبر]]{{صل}}، به پیشنهاد کنانه، [[برج]] و باروی طائف را تعمیر و [[استوار]] کردند.<ref> المغازی، ج ۳، ص ۸۸۶.</ref> وی در [[بخشش]] هنگام [[قحطی]] و کمبود، نامدار بود<ref> المفصّل، ج ۹، ص ۷۵۲.</ref> | ||
منابع درباره مسلمانیاش، گوناگون سخن گفتهاند: به روایتی،<ref>الطبقات، ج ۶، ص ۴۷؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۲۹ و ۳۸۶.</ref> وی یکی از اعضای بلندپایه هیأت ثقیف بود که در رمضان سال ۹هجری<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۸۰.</ref> برای [[گفتوگو]] و [[مصالحه]] با [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] آمدند و همگی [[مسلمان]] شدند؛ ولی [[ابنهشام]]<ref>سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۵۳۹.</ref> و [[واقدی]]<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۶۳.</ref> که نام تمام افراد هیأت ثقیف را بر شمردهاند، از او یاد نکردهاند. مدائنی،<ref> الإصابه، ج ۵، ص ۴۹۶.</ref> او را یکی از افراد هیأت دانسته؛ امّا مسلمانیاش را نپذیرفته است؛ زیرا [[اعتقاد]] دارد: [[سروری]] مردی [[قریشی]] را برنتابید و [[مشرک]] بازگشت. برابر این خبر، او از [[طائف]] به [[نجران]] و پس از مدّتی به [[روم]] نزد "هرقل" رفت و به [[ابوعامر راهب]]، [[پدر]] [[حنظله غسیل الملائکه]] و [[علقمة بن علاثه قیسی]] پیوست <ref>جامعالبیان، مج ۷، ج ۱۱، ص ۳۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۷۳.</ref>. پس از [[مرگ]] [[ابوعامر]] در روم، [[کنانه]] بر سر [[میراث]] او با [[علقمه]] به نزاع برخاست و هِرْقِلْ در دعوای آن دو به این [[دلیل]] که ابوعامر و کنانه هر دو [[شهرنشین]]، و علقمه [[بدوی]] است، به سود کنانه [[داوری]] کرد. بر پایه این [[روایت]]، سرانجام کنانه در [[سرزمین]] روم، مشرک از [[دنیا]] رفت <ref> اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۷۳؛ الإصابه، ج ۵، ص ۴۹۶.</ref>. به [[نقل]] [[طبری]]،<ref>جامعالبیان، مج ۷، ج ۱۱، ص ۳۵.</ref>کنانه و علقمه پس از مدّتی به مدینه بازگشته، مسلمان شدند و با پیامبر{{صل}} [[بیعت]] کردند؛ به هر حال از فرجام او اطلاعی در دست نیست؛ هر چند زرکلی مرگ او را حدود [[سال ۱۵ هجری]] دانسته است <ref> الأعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> | منابع درباره مسلمانیاش، گوناگون سخن گفتهاند: به روایتی،<ref>الطبقات، ج ۶، ص ۴۷؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۲۹ و ۳۸۶.</ref> وی یکی از اعضای بلندپایه هیأت ثقیف بود که در رمضان سال ۹هجری<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۸۰.</ref> برای [[گفتوگو]] و [[مصالحه]] با [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] آمدند و همگی [[مسلمان]] شدند؛ ولی [[ابنهشام]]<ref>سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۵۳۹.</ref> و [[واقدی]]<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۶۳.</ref> که نام تمام افراد هیأت ثقیف را بر شمردهاند، از او یاد نکردهاند. مدائنی،<ref> الإصابه، ج ۵، ص ۴۹۶.</ref> او را یکی از افراد هیأت دانسته؛ امّا مسلمانیاش را نپذیرفته است؛ زیرا [[اعتقاد]] دارد: [[سروری]] مردی [[قریشی]] را برنتابید و [[مشرک]] بازگشت. برابر این خبر، او از [[طائف]] به [[نجران]] و پس از مدّتی به [[روم]] نزد "هرقل" رفت و به [[ابوعامر راهب]]، [[پدر]] [[حنظله غسیل الملائکه]] و [[علقمة بن علاثه قیسی]] پیوست <ref>جامعالبیان، مج ۷، ج ۱۱، ص ۳۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۷۳.</ref>. پس از [[مرگ]] [[ابوعامر]] در روم، [[کنانه]] بر سر [[میراث]] او با [[علقمه]] به نزاع برخاست و هِرْقِلْ در دعوای آن دو به این [[دلیل]] که ابوعامر و کنانه هر دو [[شهرنشین]]، و علقمه [[بدوی]] است، به سود کنانه [[داوری]] کرد. بر پایه این [[روایت]]، سرانجام کنانه در [[سرزمین]] روم، مشرک از [[دنیا]] رفت <ref> اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۷۳؛ الإصابه، ج ۵، ص ۴۹۶.</ref>. به [[نقل]] [[طبری]]،<ref>جامعالبیان، مج ۷، ج ۱۱، ص ۳۵.</ref>کنانه و علقمه پس از مدّتی به مدینه بازگشته، مسلمان شدند و با پیامبر{{صل}} [[بیعت]] کردند؛ به هر حال از فرجام او اطلاعی در دست نیست؛ هر چند زرکلی مرگ او را حدود [[سال ۱۵ هجری]] دانسته است <ref> الأعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref><ref>[[محمد اللهاکبری|اللهاکبری، محمد]]، [[ابن عبدیالیل (مقاله)|مقاله «ابن عبدیالیل»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | ||
==ابن عبدیالیل در [[شأن نزول]]== | ==ابن عبدیالیل در [[شأن نزول]]== | ||
به گفته طبری،<ref>جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۸۳.</ref> هنگامی که [[آیات قرآن]] به [[گوش]] [[مشرکان]] رسید، آن را [[سحر]] و [[باطل]] دانسته، گفتند: اگر [[حقّ]] و درست است، چرا بر مردی بزرگ از [[شهر]] طائف یا [[مکّه]] نازل نشد؟ [[خداوند]] با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}<ref>«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref> سخنان آنان را پاسخ گفت. [[مفسّران]] درباره مرد بزرگ [[مکّه]] و [[طائف]] به [[اختلاف]] [[سخن]] گفتهاند.<ref> مجمعالبیان، ج ۵، ص ۷۱؛ قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.</ref> به [[اعتقاد]] [[مجاهد]]، مقصود از مرد بزرگ مکّه، [[عتبة بن ربیعه]]، و در طائف، ابن عبدیالیل ثقفی است<ref>جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۸۴؛ غرر التبیان، ص ۴۶۸.</ref> | به گفته طبری،<ref>جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۸۳.</ref> هنگامی که [[آیات قرآن]] به [[گوش]] [[مشرکان]] رسید، آن را [[سحر]] و [[باطل]] دانسته، گفتند: اگر [[حقّ]] و درست است، چرا بر مردی بزرگ از [[شهر]] طائف یا [[مکّه]] نازل نشد؟ [[خداوند]] با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}<ref>«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref> سخنان آنان را پاسخ گفت. [[مفسّران]] درباره مرد بزرگ [[مکّه]] و [[طائف]] به [[اختلاف]] [[سخن]] گفتهاند.<ref> مجمعالبیان، ج ۵، ص ۷۱؛ قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.</ref> به [[اعتقاد]] [[مجاهد]]، مقصود از مرد بزرگ مکّه، [[عتبة بن ربیعه]]، و در طائف، ابن عبدیالیل ثقفی است<ref>جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۸۴؛ غرر التبیان، ص ۴۶۸.</ref><ref>[[محمد اللهاکبری|اللهاکبری، محمد]]، [[ابن عبدیالیل (مقاله)|مقاله «ابن عبدیالیل»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |