لطف: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[لطف در | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[لطف در لغت]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==معنای لغوی لطف== | == معنای لغوی لطف == | ||
ریشه "ل ط ف" در لغت به معنای "ظریف و کوچک شدن" است و در دلالت عرفی به معنای "نرم و همراه شدن با امری" است. بنابراین، [[لطف خداوند]] بر بندهاش یعنی فراهم کردن اسباب [[توفیق]] در اجرای امری<ref>الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه (ط. دارالعلم للملایین)، ج۴، ص۱۴۲۶.</ref>. | ریشه "ل ط ف" در لغت به معنای "ظریف و کوچک شدن" است و در دلالت عرفی به معنای "نرم و همراه شدن با امری" است. بنابراین، [[لطف خداوند]] بر بندهاش یعنی فراهم کردن اسباب [[توفیق]] در اجرای امری<ref>الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه (ط. دارالعلم للملایین)، ج۴، ص۱۴۲۶.</ref>. | ||
به بیان دیگر، لُطف امری است که به واسطه آن، راه [[اطاعت خداوند]] بر [[بندگان]] هموار میشود<ref>معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ | به بیان دیگر، لُطف امری است که به واسطه آن، راه [[اطاعت خداوند]] بر [[بندگان]] هموار میشود<ref>معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ.ق)، ج۵، ص۲۵۰.</ref>. به همین [[دلیل]] است که [[ابناثیر]] ذیل معنای "لطیف" که از [[اسمای الهی]] است، میگوید: "[[خداوند]] در [[افعال]] خود با [[بندگان]] مرافقت دارد و به دقایق [[مصالح]] آنان [[آگاه]] است و آنان را به کمالشان میرساند"<ref>النهایه فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه. ش)، ج۴، ص۲۵۱.</ref>. | ||
[[طریحی]]، این تعبیر را به معنای مذکور اضافه میکند: "[[خداوند]] اموری که بندگانش را به مصالحشان میرساند و آنان [[آگاه]] نیستند، برای ایشان فراهم میکند"<ref>مجمع البحرین (ط. مرتضوی ۱۴۱۶ | [[طریحی]]، این تعبیر را به معنای مذکور اضافه میکند: "[[خداوند]] اموری که بندگانش را به مصالحشان میرساند و آنان [[آگاه]] نیستند، برای ایشان فراهم میکند"<ref>مجمع البحرین (ط. مرتضوی ۱۴۱۶ ﻫ.ق)، ج۵، ص۱۱۹.</ref>. | ||
* [[ابیالصلاح حلبی]] در توضیح وجه تسمیه این قاعده به "لطف" تصریح میدارد: "از باب تلطُّف به غیر در ایصال [[منافع]] به او است"<ref>تقریب المعارف (ط. انتشارات الهادی، ۱۴۰۴ | * [[ابیالصلاح حلبی]] در توضیح وجه تسمیه این قاعده به "لطف" تصریح میدارد: "از باب تلطُّف به غیر در ایصال [[منافع]] به او است"<ref>تقریب المعارف (ط. انتشارات الهادی، ۱۴۰۴ ﻫ.ق)، ص۱۲۳.</ref>. | ||
[[علامه]] [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانی]] نیز - با اضافاتی - وجه تسمیه این [[برهان]] به لطف را چنین معنا میکند: {{عربی|إنّما سمّي فعل ما يقرّب العباد إلى الله تعالى و يبعّدهم عن المعاصي لطفاً بهم لأن ذلك تلطيف لهم عن كثافه التجسّم، و تجريد إياهم عن المواد الجسمانيه؛ و على هذا فإطلاق "اللطيف" على الله تعالی بمعنی فاعل اللطف}}<ref>علم الیقین فی اصول الدین (ط. انتشارات بیدار، ۱۴۱۸ | [[علامه]] [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانی]] نیز - با اضافاتی - وجه تسمیه این [[برهان]] به لطف را چنین معنا میکند: {{عربی|إنّما سمّي فعل ما يقرّب العباد إلى الله تعالى و يبعّدهم عن المعاصي لطفاً بهم لأن ذلك تلطيف لهم عن كثافه التجسّم، و تجريد إياهم عن المواد الجسمانيه؛ و على هذا فإطلاق "اللطيف" على الله تعالی بمعنی فاعل اللطف}}<ref>علم الیقین فی اصول الدین (ط. انتشارات بیدار، ۱۴۱۸ ﻫ.ق)، ج۱، ص۱۸۰.</ref>. | ||
با توجّه به دو تحلیلی که در وجه تسمیه [[قاعده لطف]] بیان شد، روشن میگردد که محور اصلی در [[ضرورت]] [[قاعده لطف]]، [[هدایت]] [[بندگان]] و [[تطهیر]] آنان از کدورت عالم مادّه است؛ که اگر [[لطف الهی]]، یعنی وجود [[انبیاء]] و اوصیای آنها{{عم}} در میان [[مردم]] نباشد، همه آنان گرفتار [[ظلم]] و [[فساد]] در [[دنیا]] میگردند و [[خسران]] و [[هلاکت]] [[ابدی]] در انتظارشان است؛ چنانکه در بیان [[ملائکه]] به [[خداوند]]، هنگام [[خلقت انسان]] بر [[زمین]]، ایشان همین [[استدلال]] را ابراز نمودند که چگونه ممکن است موجودی زمینی با این همه استعداد [[فساد]]، [[خلیفه خداوند]] قرار گیرد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد»؛ سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. البته لطف در لغت به معنای "دقّت" و "ظرافت" نیز وارد شده که فعلاً محل بحث نیست<ref>القاموس المحیط (ط. دارالکتب العلمیه، بیتا)، ج۳، ص۲۶۳.</ref>. | با توجّه به دو تحلیلی که در وجه تسمیه [[قاعده لطف]] بیان شد، روشن میگردد که محور اصلی در [[ضرورت]] [[قاعده لطف]]، [[هدایت]] [[بندگان]] و [[تطهیر]] آنان از کدورت عالم مادّه است؛ که اگر [[لطف الهی]]، یعنی وجود [[انبیاء]] و اوصیای آنها {{عم}} در میان [[مردم]] نباشد، همه آنان گرفتار [[ظلم]] و [[فساد]] در [[دنیا]] میگردند و [[خسران]] و [[هلاکت]] [[ابدی]] در انتظارشان است؛ چنانکه در بیان [[ملائکه]] به [[خداوند]]، هنگام [[خلقت انسان]] بر [[زمین]]، ایشان همین [[استدلال]] را ابراز نمودند که چگونه ممکن است موجودی زمینی با این همه استعداد [[فساد]]، [[خلیفه خداوند]] قرار گیرد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد»؛ سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. البته لطف در لغت به معنای "دقّت" و "ظرافت" نیز وارد شده که فعلاً محل بحث نیست<ref>القاموس المحیط (ط. دارالکتب العلمیه، بیتا)، ج۳، ص۲۶۳.</ref>. | ||
در تفاوت لطف و [[توفیق]]، ابراز شده که "لطف" آن فعل [[الهی]] است که راه [[اطاعت]] را بر [[بندگان]] هموار میکند و لذا هرگاه [[خداوند]] "خیری" را بر بندهاش بخواهد، شرایط رسیدن به آن خیر را برای او فراهم میکند. اما "[[توفیق]]"، آن مرتبه از فعل [[الهی]] است که قطعاً به همراه آن، [[فعل خیر]] از [[عبد]] صادر میشود؛ چنانکه در عرف [[مردم]] گفته میشود: [[توفیق]] انجام [[کار خیر]] را یافتم. امّا در لطف، تنها فراهم شدن زمینه [[افعال خیر]] برای [[بنده]] مطرح است؛ به گونهای که با [[اختیار]] خود بتواند موفّق به انجام [[فعل خیر]] بشود<ref>الفروق فی اللغه (ط دارالآفاق الجدیده، ۱۴۰۰ | در تفاوت لطف و [[توفیق]]، ابراز شده که "لطف" آن فعل [[الهی]] است که راه [[اطاعت]] را بر [[بندگان]] هموار میکند و لذا هرگاه [[خداوند]] "خیری" را بر بندهاش بخواهد، شرایط رسیدن به آن خیر را برای او فراهم میکند. اما "[[توفیق]]"، آن مرتبه از فعل [[الهی]] است که قطعاً به همراه آن، [[فعل خیر]] از [[عبد]] صادر میشود؛ چنانکه در عرف [[مردم]] گفته میشود: [[توفیق]] انجام [[کار خیر]] را یافتم. امّا در لطف، تنها فراهم شدن زمینه [[افعال خیر]] برای [[بنده]] مطرح است؛ به گونهای که با [[اختیار]] خود بتواند موفّق به انجام [[فعل خیر]] بشود<ref>الفروق فی اللغه (ط دارالآفاق الجدیده، ۱۴۰۰ ﻫ.ق)، ص۲۱۲.</ref><ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۶-۱۴۸.</ref> | ||
==معنای اصطلاحی لطف ([[لطف مقرِّب]] و [[لطف محصِّل]])== | == معنای اصطلاحی لطف ([[لطف مقرِّب]] و [[لطف محصِّل]]) == | ||
لطف، در اصطلاح، از "[[صفات فعل]]" [[الهی]] است و عبارت از امری است که مکلّف را به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] و اجتناب از [[نواهی]] او [[دعوت]] میکند و به دو بخش لطف "مقرِّب" و "محصِّل" تقسیم میشود؛ به این ترتیب که اگر امری فرد مکلّف را [[ترغیب]] به [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] نماید یا زمینه آن را فراهم کند، "لطف مقرِّب" نام دارد؛ مانند [[وعده]] و وعیدهای [[الهی]] در [[قرآن]] و نیز [[ارائه معجزات]] از سوی [[انبیاء]] و [[اولیاء الهی]]{{عم}} یا وجود [[خانواده]] و [[جامعه]] و محیطی سالم برای [[رشد]] و [[تربیت]] صحیح و امور دیگری که بستر [[اطاعت خداوند]] را برای [[انسان]] فراهم میکند و با وجود آنهاست که [[انسان]] مکلّف، علاقهمند به [[امتثال]] [[اوامر الهی]] میشود. با این وجود، اگر [[بنده]] بخواهد امر [[خداوند]] را [[امتثال]] نماید، "لطف [[مقرّب]]" کافی نیست؛ زیرا هنوز برای او چگونگی [[امتثال]] [[فرامین الهی]] بیان نشده و برای انجام [[عمل]] [[عبادی]] باید از "لطف محصّل" بهرهمند شود. | لطف، در اصطلاح، از "[[صفات فعل]]" [[الهی]] است و عبارت از امری است که مکلّف را به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] و اجتناب از [[نواهی]] او [[دعوت]] میکند و به دو بخش لطف "مقرِّب" و "محصِّل" تقسیم میشود؛ به این ترتیب که اگر امری فرد مکلّف را [[ترغیب]] به [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] نماید یا زمینه آن را فراهم کند، "لطف مقرِّب" نام دارد؛ مانند [[وعده]] و وعیدهای [[الهی]] در [[قرآن]] و نیز [[ارائه معجزات]] از سوی [[انبیاء]] و [[اولیاء الهی]] {{عم}} یا وجود [[خانواده]] و [[جامعه]] و محیطی سالم برای [[رشد]] و [[تربیت]] صحیح و امور دیگری که بستر [[اطاعت خداوند]] را برای [[انسان]] فراهم میکند و با وجود آنهاست که [[انسان]] مکلّف، علاقهمند به [[امتثال]] [[اوامر الهی]] میشود. با این وجود، اگر [[بنده]] بخواهد امر [[خداوند]] را [[امتثال]] نماید، "لطف [[مقرّب]]" کافی نیست؛ زیرا هنوز برای او چگونگی [[امتثال]] [[فرامین الهی]] بیان نشده و برای انجام [[عمل]] [[عبادی]] باید از "لطف محصّل" بهرهمند شود. | ||
"[[لطف محصِّل]]" عبارت از اموری است که راه [[اطاعت از خداوند]] و [[امتثال اوامر الهی]] را به [[انسانها]] ارائه میکند و در نتیجه، [[انسان]] مکلّف میتواند با [[اختیار]] خود موفّق به انجام امرالهی شود. مصداق چنین الطافی، کتب [[وحی]] و [[انبیاء الهی]] و اوصیای آنان{{عم}} در میان [[مردم]] است که راه [[سعادت]] و [[شقاوت]] و چگونگی [[امتثال]] [[اوامر الهی]] را برای [[انسانها]] بیان میکنند. | "[[لطف محصِّل]]" عبارت از اموری است که راه [[اطاعت از خداوند]] و [[امتثال اوامر الهی]] را به [[انسانها]] ارائه میکند و در نتیجه، [[انسان]] مکلّف میتواند با [[اختیار]] خود موفّق به انجام امرالهی شود. مصداق چنین الطافی، کتب [[وحی]] و [[انبیاء الهی]] و اوصیای آنان {{عم}} در میان [[مردم]] است که راه [[سعادت]] و [[شقاوت]] و چگونگی [[امتثال]] [[اوامر الهی]] را برای [[انسانها]] بیان میکنند. | ||
به این ترتیب میتوان گفت که در تعریف لطف، عبارت "امری که [[مکلف]] را به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] [[دعوت]] میکند" به منزله جنس منطقی است و "امری که مکلّف را [[ترغیب]] به [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] مینماید و یا زمینه آن را فراهم میکند" فصل برای لطف [[مقرّب]] است و عبارت "اموری که راه [[اطاعت از خداوند]] و [[امتثال]] امرالهی را به [[انسانها]] ارائه میکند" به منزله فصل برای لطف محصّل است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۸-۱۴۹.</ref> | به این ترتیب میتوان گفت که در تعریف لطف، عبارت "امری که [[مکلف]] را به [[اطاعت]] از [[اوامر الهی]] [[دعوت]] میکند" به منزله جنس منطقی است و "امری که مکلّف را [[ترغیب]] به [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] مینماید و یا زمینه آن را فراهم میکند" فصل برای لطف [[مقرّب]] است و عبارت "اموری که راه [[اطاعت از خداوند]] و [[امتثال]] امرالهی را به [[انسانها]] ارائه میکند" به منزله فصل برای لطف محصّل است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۴۸-۱۴۹.</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۹
معنای لغوی لطف
ریشه "ل ط ف" در لغت به معنای "ظریف و کوچک شدن" است و در دلالت عرفی به معنای "نرم و همراه شدن با امری" است. بنابراین، لطف خداوند بر بندهاش یعنی فراهم کردن اسباب توفیق در اجرای امری[۱].
به بیان دیگر، لُطف امری است که به واسطه آن، راه اطاعت خداوند بر بندگان هموار میشود[۲]. به همین دلیل است که ابناثیر ذیل معنای "لطیف" که از اسمای الهی است، میگوید: "خداوند در افعال خود با بندگان مرافقت دارد و به دقایق مصالح آنان آگاه است و آنان را به کمالشان میرساند"[۳].
طریحی، این تعبیر را به معنای مذکور اضافه میکند: "خداوند اموری که بندگانش را به مصالحشان میرساند و آنان آگاه نیستند، برای ایشان فراهم میکند"[۴].
- ابیالصلاح حلبی در توضیح وجه تسمیه این قاعده به "لطف" تصریح میدارد: "از باب تلطُّف به غیر در ایصال منافع به او است"[۵].
علامه ملا محسن فیض کاشانی نیز - با اضافاتی - وجه تسمیه این برهان به لطف را چنین معنا میکند: إنّما سمّي فعل ما يقرّب العباد إلى الله تعالى و يبعّدهم عن المعاصي لطفاً بهم لأن ذلك تلطيف لهم عن كثافه التجسّم، و تجريد إياهم عن المواد الجسمانيه؛ و على هذا فإطلاق "اللطيف" على الله تعالی بمعنی فاعل اللطف[۶].
با توجّه به دو تحلیلی که در وجه تسمیه قاعده لطف بیان شد، روشن میگردد که محور اصلی در ضرورت قاعده لطف، هدایت بندگان و تطهیر آنان از کدورت عالم مادّه است؛ که اگر لطف الهی، یعنی وجود انبیاء و اوصیای آنها (ع) در میان مردم نباشد، همه آنان گرفتار ظلم و فساد در دنیا میگردند و خسران و هلاکت ابدی در انتظارشان است؛ چنانکه در بیان ملائکه به خداوند، هنگام خلقت انسان بر زمین، ایشان همین استدلال را ابراز نمودند که چگونه ممکن است موجودی زمینی با این همه استعداد فساد، خلیفه خداوند قرار گیرد: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ...﴾[۷]. البته لطف در لغت به معنای "دقّت" و "ظرافت" نیز وارد شده که فعلاً محل بحث نیست[۸].
در تفاوت لطف و توفیق، ابراز شده که "لطف" آن فعل الهی است که راه اطاعت را بر بندگان هموار میکند و لذا هرگاه خداوند "خیری" را بر بندهاش بخواهد، شرایط رسیدن به آن خیر را برای او فراهم میکند. اما "توفیق"، آن مرتبه از فعل الهی است که قطعاً به همراه آن، فعل خیر از عبد صادر میشود؛ چنانکه در عرف مردم گفته میشود: توفیق انجام کار خیر را یافتم. امّا در لطف، تنها فراهم شدن زمینه افعال خیر برای بنده مطرح است؛ به گونهای که با اختیار خود بتواند موفّق به انجام فعل خیر بشود[۹][۱۰]
معنای اصطلاحی لطف (لطف مقرِّب و لطف محصِّل)
لطف، در اصطلاح، از "صفات فعل" الهی است و عبارت از امری است که مکلّف را به اطاعت از اوامر الهی و اجتناب از نواهی او دعوت میکند و به دو بخش لطف "مقرِّب" و "محصِّل" تقسیم میشود؛ به این ترتیب که اگر امری فرد مکلّف را ترغیب به امتثال اوامر و نواهی الهی نماید یا زمینه آن را فراهم کند، "لطف مقرِّب" نام دارد؛ مانند وعده و وعیدهای الهی در قرآن و نیز ارائه معجزات از سوی انبیاء و اولیاء الهی (ع) یا وجود خانواده و جامعه و محیطی سالم برای رشد و تربیت صحیح و امور دیگری که بستر اطاعت خداوند را برای انسان فراهم میکند و با وجود آنهاست که انسان مکلّف، علاقهمند به امتثال اوامر الهی میشود. با این وجود، اگر بنده بخواهد امر خداوند را امتثال نماید، "لطف مقرّب" کافی نیست؛ زیرا هنوز برای او چگونگی امتثال فرامین الهی بیان نشده و برای انجام عمل عبادی باید از "لطف محصّل" بهرهمند شود.
"لطف محصِّل" عبارت از اموری است که راه اطاعت از خداوند و امتثال اوامر الهی را به انسانها ارائه میکند و در نتیجه، انسان مکلّف میتواند با اختیار خود موفّق به انجام امرالهی شود. مصداق چنین الطافی، کتب وحی و انبیاء الهی و اوصیای آنان (ع) در میان مردم است که راه سعادت و شقاوت و چگونگی امتثال اوامر الهی را برای انسانها بیان میکنند.
به این ترتیب میتوان گفت که در تعریف لطف، عبارت "امری که مکلف را به اطاعت از اوامر الهی دعوت میکند" به منزله جنس منطقی است و "امری که مکلّف را ترغیب به امتثال اوامر و نواهی الهی مینماید و یا زمینه آن را فراهم میکند" فصل برای لطف مقرّب است و عبارت "اموری که راه اطاعت از خداوند و امتثال امرالهی را به انسانها ارائه میکند" به منزله فصل برای لطف محصّل است[۱۱]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه (ط. دارالعلم للملایین)، ج۴، ص۱۴۲۶.
- ↑ معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ﻫ.ق)، ج۵، ص۲۵۰.
- ↑ النهایه فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه. ش)، ج۴، ص۲۵۱.
- ↑ مجمع البحرین (ط. مرتضوی ۱۴۱۶ ﻫ.ق)، ج۵، ص۱۱۹.
- ↑ تقریب المعارف (ط. انتشارات الهادی، ۱۴۰۴ ﻫ.ق)، ص۱۲۳.
- ↑ علم الیقین فی اصول الدین (ط. انتشارات بیدار، ۱۴۱۸ ﻫ.ق)، ج۱، ص۱۸۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: میخواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد»؛ سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ القاموس المحیط (ط. دارالکتب العلمیه، بیتا)، ج۳، ص۲۶۳.
- ↑ الفروق فی اللغه (ط دارالآفاق الجدیده، ۱۴۰۰ ﻫ.ق)، ص۲۱۲.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۴۶-۱۴۸.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۱۴۸-۱۴۹.