منشأ عصمت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر به منشأ عصمت)
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
#تغییر_مسیر [[منشأ عصمت]]
| موضوع مرتبط = عصمت
| عنوان مدخل  = منشأ عصمت امام
| مداخل مرتبط = [[منشأ عصمت امام در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
== مقدمه ==
دو منشأ برای عصمت بیان شده است:
# [[قوه]] یا ملکه‌ای از سوی [[خداوند]] است که [[مانع]] از صدور [[خطا]] و [[گناه]] می‌‌شود. براساس این [[دلیل عصمت]] از [[گناه]] یک عمل قهری و جبری است و نشان دهدۀ [[قوه]] و ملکۀ [[خدادادی]] است که موجب چنین عصمتی شده است و سبب می‌‌شود [[انگیزه]] و [[داعی]] برای [[گناه]] کردن [[معصومین]] از بین برود.
# [[معصومین]] برای محافظت از خودشان از [[گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]]، یک [[نیروی درونی]] و بیرونی دارند. [[نیروی درونی]] یعنی انگیزه‌ای برای انجام دادن [[معصیت]] در وجود آنها نیست و نیروی بیرونی، یعنی مانعی که نزدیک شدن به [[گناه]] را از [[معصومین]] می‌‌گیرد، چنانکه در جریان [[حضرت یوسف]] از این نیرو استفاده شد: {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ}}<ref>«بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
 
==نقش فرشتگان در عصمت==
==نقش روح القدس در عصمت==
==[[منشأ عصمت در کلام اسلامی]]==
در مورد منشأ یا همان موجبات [[عصمت]] دیدگاه‌های مختلفی از سوی [[متکلمان]] مطرح شده است:
 
==دیدگاه اول: اسباب چهارگانه==
قائلان به این دیدگاه<ref>برای نمونه: رازی، فخرالدین، المحصل، ص۵۲۲؛ سیوری، فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۲۴۴.</ref> «عصمت» را منافی با [[اختیار]] [[معصوم]] نسبت به انجام [[معاصی]] نمی‏دانند، و خود بر چند طایفه‌‏اند<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>، برخی معتقدند: عصمت عبارت است از [[عنایت ویژه]] و پنهانی که [[خداوند]] [[پیامبر]] و [[امام]] را از آن بهره‌مند می‌نماید و در زیر سایه این [[لطف]] در [[نفوس]] ایشان، [[انگیزه]] ترک [[طاعت]] و [[فعل معصیت]] از میان می‌رود، لذا هیچ‏گاه [[مرتکب معصیت]] نمی‏شوند چون [[داعی]] بر آن ندارند. از منظر ایشان، [[اجتماع]] چهار عنصر (سبب) موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) می‌شود:
# در نفس یا [[بدن]] [[مطهر]] معصوم، خاصیتی (عاملی/ عنصری) وجود دارد که اقتضا می‌کند [[ملکه]] مانع از [[فجور]] در او پدید آید.
# [[علم]] و [[یقین]] نسبت به زیان‌ها و [[مفاسد]] معاصی و فوائد [[طاعات]] در او حاصل است.
# [[وحی]] یا [[الهام]] مستمرّ به [[معصومان]]، [[بینش]] ایشان نسبت به [[حقیقت]] معاصی و طاعات را موکد و عمیق می‌سازد.
# توجه به اینکه در صورت [[ترک اولی]] و راجح، مورد مواخذه و [[سختگیری]] [[الهی]] قرار خواهد گرفت؛ به عبارت دیگر معصوم توجه به این امر دارد که: خداوند هیچ گونه [[اغماض]] و اهمالی در ترک اولی، درباره آنها روا نمی‌دارد<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>.
 
==دیدگاه دوم: [[علم ویژه الهی]]==
بسیاری از [[اندیشوران]] [[اسلامی]]، به ویژه در عصر کنونی علت و [[منشأ عصمت]] را نوعی خاصّ از علم و [[آگاهی]] می‏دانند<ref>طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.</ref>. به این بیان که وجود علم [[قطعی]] و تام نسبت به [[خدای متعال]] و [[صفات جمال و جلال]] او و یا [[علم]] تامّ نسبت به [[حقیقت]] [[معاصی]] و [[طاعات]] در نفس [[معصومان]]، موجب پیدایش صفت [[عصمت]] در ایشان می‌گردد. هر چند اصل این دیدگاه کم و بیش در آثار کهن [[کلامی]] مطرح شده است<ref>جرجانی، میرسید شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱؛ سیوری، فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۲۴۴.</ref>. اما در سده‏‌های پیشین، توضیح و تبیینی روشن درباره کیفیت این علم و روند تاثیر این علم در پیدایش [[قوه]] عصمت، مطرح نشده است؛ از این رو [[اندیشوران]] متاخر در باب منشأ بودن «علم»، روشن، دقیق و مفصل‏تر وارد شده‌اند<ref>برای نمونه ن.ک. طباطبائی، [[المیزان]]، ج ۲، ص۱۳۴؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی [[هدی]] الکتاب و السنة و العقل، ج ۳، ص۱۵۸.</ref>.
 
==دیدگاه سوم: [[علم لدنی|علم]] و [[اراده]]==
برخی از [[اندیشمندان]] معاصر، عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانسته‌اند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمدتقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)| آموزش عقاید]]، ص۲۰۵.</ref>. بیان ایشان چنین است: "هر قدر [[انسان]] [[حقایق]] را بهتر بشناسد و نسبت به آنها [[آگاهی]] و توجه بیشتر و زنده‌تر و پایدارتری داشته باشد و نیز اراده [[نیرومندی]] بر مهار کردن [[تمایلات]] و هیجانات درونیش داشته باشد، حسن [[انتخاب]] بیشتری خواهد داشت و از [[لغزش‌ها]] و کج روی‌ها بیشتر در [[امان]] خواهد بود"<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمدتقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)| راه و راهنماشناسی]]، ص۱۱۹.</ref>. برخی نویسندگان معاصر نیز همین قول را تقویت کرده و پذیرفته‌اند<ref>[[حسن یوسفیان]]؛ [[احمد حسین شریفی]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۵۹-۵۱.</ref>.
 
==دیدگاه چهارم: اراده و انتخاب==
برخی عصمت را زاییده اراده [[قوی]] و حسن انتخاب می‌‌دانند. از نظر آنان عصمت پدیده‌ای است کاملا ارادی و اختیاری و [[اراده انسان]] در پیدایش این ویژگی نقش تعیین کننده‌ای دارد و در انحصار افراد معدودی نیست، بلکه همه [[انسان‌ها]] می‌‌توانند این ویژگی را در خود ایجاد کنند. به باور ایشان [[تقوا]] و عصمت از یک ریشه‌اند. تقوا به معنای [[پرهیز از گناه]] نیست، بلکه به معنای [[ملکه]] ای است که موجب مصونیت [[انسان]] از [[ابتلا]] به [[گناه]] می‌‌شود. [[تقوا]] و [[عدالت]] نیز مرتبه ای از [[عصمت]] است و عصمت مطلقه عبارت است از شدت [[ملکه]] [[تقوا]] و عدالت. عامل اصلی و ریشه [[واقعی]] [[ملکه عصمت]]، [[اراده]] و [[انتخاب]] [[انسان]] است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|فلسفه وحی و نبوت]]، ص۲۱۸ -۲۱۰.</ref>.
 
==دیدگاه پنجم: تمامیّت [[عقل]]==
برخی از حکمای [[الهی]]، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمرده‏اند<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه می‏‌نویسند: "قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّت‌های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر می‏‌شود تا یکی از قوّت‌های او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.</ref>. برخی از معاصرین نیز بر همین عقیده‌اند"<ref>جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۶-۲۳۱.</ref>.
 
حاصل سخن اینکه استوراترین دیدگاه در باب «[[منشأ عصمت]]»، همان «[[علم خاص]]» است. این دیدگاه هم با تحلیل [[عقلی]] و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با [[متون دینی]] همخوانی دارد. عمده‌‏ترین مشکل دیدگاه سوم ([[علم]] و اراده)، این است که ظاهرا علم و اراده به عنوان مبادی فعل اختیاری، هم عرض و هم سطح تلقی شده است و الا اگر مقصود، اراده در طول علم باشد، تفاوت چندانی با دیدگاه دوم (علم خاص) ندارد. در خصوص دیدگاه برخی [[حکما]] ([[کمال عقل]]) نیز باید گفت: اگر گفتار ایشان دقیق و کامل تبیین گردد، مشخص خواهد شد که دیدگاه ایشان در عرض قول به منشأیت «[[علم خاص]]» نبوده است؛ چراکه «کمال عاقله» با «[[علم ویژه]]» تلازم وجودی دارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[سید کریم واعظ حسینی|واعظ حسینی، سید کریم]]، [[منشأ عصمت (مقاله)|منشأ عصمت]]، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۹۰، ص۷۴-۵۰.</ref>.
 
== خاستگاه و علل [[عصمت]] ==
بعد از تبیین مفهوم و امکان عصمت، این سؤال مطرح است که [[معصومان]] بر چه اساسی و علت یا عللی [[مرتکب معصیت]] نمی‌شوند؟ عامل یا عوامل بازدارنده معصومان از دامن [[گناه]] چیست؟ این سؤال از گذشته مطرح بوده و [[متکلمان]] پاسخ‌های متعددی داده‌اند که اشاره می‌شود:
 
=== مجموع علل چهارگانه ===
متکلمان متقدم نیل به [[مقام عصمت]] را مرهون عوامل چهارگانه ذیل می‌دانند<ref>ر.ک: تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۸؛ مناهج الیقین فی اصول الدین، ص۲۷۹.</ref>:
 
# وجود [[ملکه]] مانع [[معصیت]] و [[داعی]] [[عفت]]؛
# [[علم]] و [[آگاهی]] از [[کیفر]] و [[محافظت]] گناه و [[منافع]] [[طاعت]]؛
# تأکید علم توسط [[وحی]] و یا [[الهام]]؛
# [[تهدیدهای]] [[الهی]] برای استمرار عصمت و مؤاخذه‌های [[دنیوی]] در ترک اولی‌ها.
 
توضیح اینکه دو سبب اول می‌تواند در [[مردم]] عادی ـ البته با تفاوت شدت و [[ضعف]] ـ تحقق یابد و در صورت قوت دو سبب فوق شخص واجد آن به مقدار زیاد متصف به عصمت خواهد شد. اما وحی و الهام به معنای خاص آن (وحی [[قلبی]]) و همچنین تهدیدهای الهی عصمت را به کمال نهائی میرساند، لکن آن با [[لطف]] و [[فضل الهی]] برای انسان‌های معدودی مانند [[انبیاء]] و [[امامان]] و امثال [[حضرت زهرا]]{{س}} و [[مریم]] شامل می‌شود.
 
در تحلیل این دیدگاه به این نکته بسنده می‌شود که با وجود دیدگاه جامع‌نگر در توجه به چهار علت، علل طبیعی و [[انسانی]] را نادیده انگاشته است که توضیح در نظریه آخر خواهد آمد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، ص۲۳ ـ ۲۶.</ref>.
 
=== شعور و آگاهی ===
از منظر برخی از اندیشوران<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۱۷۴؛ محمدحسین حسینی طهرانی، امام‌شناسی، ج۱، ص۸۰؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۵۹؛ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیاء، ص۱۹.</ref> خاستگاه عصمت علم و آگاهی خاص معصومان از نتایج و عواقب [[افعال]] [[زیبا]] و [[زشت]] است، [[علم]] به اینکه ارتکاب عمل [[زیبا]] و [[نیکو]] نتیجه [[قطعی]] خوبی برای [[انسان]] و [[ارتکاب گناه]] و [[معصیت]] نتیجه دردناک و سوئی را به همراه خواهد داشت، این علم [[داعی]] و موجب حصول مصونیت و [[عصمت]] می‌شود.
 
[[علامه طباطبایی]] در تقریر آن یادآور می‌شود که مقصود از علم و [[شعور]] شخص [[معصوم]]، [[علم عادی]] نیست،؛ چراکه موجب عصمت غالبی و نه دایمی می‌شود. وی در توضیح مراد خود از علم اضافه می‌کنند که [[حقیقت علم معصوم]] برای ما مجهول است: {{عربی|فهذا العلم من غیر سنخ سائر العلوم و الادراکات المتعارضة التی تقبل الإکتساب و التعلم... لا ذوق لنا فی هذا النحو من العلم و الشعور}}<ref>المیزان، ج۵، ص۷۹ و نیز: ج۲، ص۱۳۸؛ ج۱۱، ص۱۶۲.</ref>. [[علامه]] در ادامه تأکید می‌کند که [[عاصم]] همان علم ناشناخته معصوم است و آن را بر [[آیات]] و روایاتی تطبیق می‌کند که در آنها از اعطای «[[روح]]» و «[[روح القدس]]» بر معصوم سخن رفته است<ref>المیزان، ج۵، ص۸۰.</ref>.
 
لکن به نظر می‌رسد آنچه [[خداوند]] بر شخص معصوم [[عنایت]] می‌کند و علامه نیز آن را می‌پذیرد، فراتر از علم ولو [[علم خاص]] است، علم تنها مانند آئینه، [[شأن]] ارائه و کاشفیت دارد. اما اینکه آن [[اعطای الهی]] چیست که موجب عصمت می‌شود، می‌تواند [[ملکه]] [[وحی]] و تهدیدهای [[الهی]] باشد که در نظریه پیشین اشاره شد.
 
به عنوان [[تأیید]] مدعا می‌‌توان به نمونه‌هایی از [[قرآن]] اشاره کرد که با وجود علم و [[آگاهی]] از واقعیت‌ها [[تسلیم]] و منقاد آنها نشدند، مانند [[بلعم باعورا]]، [[فرعون]] و [[شناخت]] [[اهل کتاب]] که علم آنان به خداوند و [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} موجب [[تصدیق]] آن نشده است.
 
نکته آخر اینکه در صورت [[پذیرفتن]] نقش و تأثیر انحصاری علم در [[عصمت پیامبران]]، لازم می‌آید که [[عبادت]] و تقوای آنان برای وصول به [[ثواب]] یا برحذر ماندن از [[عقاب]] باشد که آن در شأن [[معصومان]] نیست<ref>{{عربی|التحقیق یقتضی أن لا تکون العصمة لأجل الطمع فی السعادة و الخوف من المعصیة لأن ذلک یقتضی أن لا تکون العصمة مقتضی طبع صاحبهما بل تکون بالتکلف}} (تلخیص المحصل، ص۳۶۹).</ref>.
 
'''تقریر دیگر:'''
 
برخی از [[اندیشوران]] [[تفسیر]] [[عصمت]] به صرف [[علم]] به عواقب و نتایج [[گناهان]] و [[معاصی]] را نه [[شایسته]] [[معصومان]] دانسته‌اند و نه آن را کافی در عصمت؛ چراکه صرف علم همان طوری که گفته شد موجب مصونیت نمی‌شود، اما از آنجا که [[مقام]] معصومان والاتر از آن است که [[تقوی]] و عدم [[ارتکاب گناهان]] از سوی آنان صرفا به دلیل نتایج [[سوء]] و عواقب بد آن [[اعمال]] باشد؛ لذا استناد عصمت به صرف علم شایسته مقام آنان نیست؛ چراکه به [[عبادت]] [[عبید]] یا [[تجار]] برمی‌گردد<ref>روایت ذیل حضرت علی ناظر به آن است: {{عربی|إن قوما عبدوا اللّه رغبة فتلک عبادة التجار و أن قوما عبدوا اللّه رهبة فتلک عبادة العبید و أن قوما عبدوا اللّه شکرا فتلک عبادة الاحرار}} (نهج البلاغه، حکمت شماره ۲۲۹).</ref>.
 
اندیشوران فوق برای جبران این دو [[کاستی]]، به فربه‌تر کردن متعلق علم پرداختند، به این معنا که [[علمی]] که موجب عصمت می‌شود نه علم به عواقب گناهان، بلکه علم و [[آگاهی]] معصومان از مقام الوهی و [[عظمت]] صفات کمالی است به گونه‌ای که این علم یک نوع جذبه و [[عشق]] و [[محبت به خداوند]] و طرد ماسوا [[اللّه]] در [[انسان]] ایجاد می‌کند که رهاورد آن عصمت و مصونیت از [[گناه]] است<ref>جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۲.</ref>.
 
در تحلیل این تقریر به این نکته اشاره می‌شود که در این تقریر هر چند کاستی عدم [[شایستگی]] تفسیر عصمت به علم به عواقب گناهان رفع شده است، اما کاستی دوم یعنی عدم ملازمه بین علم و عصمت برطرف نشده است، مقرران این تقریر خود به آن متفطن بودند؛ لذا کوشیدند با طرح [[آثار علم]] یعنی وجود حالت [[شوق]]، [[محبت]] و عشق بین انسان و [[خداوند]] به ملازمه کمک کنند، اما باید گفت که ایجاد حالت عشق و محبت هرچند موجب تقویت ملازمه می‌شود، اما به‌صورت منطقی مصونیت از [[محبت]] و [[عشق]] [[استنتاج]] نمی‌گردد و امکان [[خطا]] و [[معصیت]] با فرض محبت نیز باقی است، چنان که در عشق‌های [[دنیوی]] نیز چنین است. پس برای [[اثبات]] ملازمه باید به عوامل دیگر مانند [[لطف الهی]] توجه شود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، ص۲۳ ـ ۲۶.</ref>.
 
=== [[اراده]] و [[انتخاب]] ===
برخی از محققان در توجیه خاستگاه [[عصمت]] علاوه بر [[علم]]، اراده و انتخاب [[انسان]] را در حصول عصمت مؤثر دانسته‌اند<ref>ر.ک: محمد ری‌شهری، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸.</ref>، به دیگر سخن، برخی از [[انسان‌ها]] از [[قدرت]] [[تصمیم‌گیری]] و انتخاب برخوردارند، برخلاف بعضی دیگر که انسان‌های [[سست]] و مردّد و [[وسواس]] در تصمیم‌گیری هستند، [[پیامبران]] از نوع انسان‌هایی هستند که علاوه بر علم و [[آگاهی]] از عواقب امور و [[صفات کمال]] [[الهی]]، دارای قدرت اراده و انتخاب نیز هستند و در پرتو انتخاب و اراده [[ترک گناه]] به [[مقام عصمت]] نائل میآیند. ما در تجربه زندگانی با هر دو نوع از انسان‌ها مواجه هستیم، چه بسا [[انسانی]] با [[مصرف]] سیگاری مثلاً به مدت طولانی با یک اراده [[قوی]]، به ترک آن رو می‌آورد و در مقابل آن، انسان‌های [[ضعیف]] الاراده وجود دارند که با وجود مصرف مدت کم سیگار قدرت اراده ترک آن را ندارند و یا بعد از اراده آن را نقض می‌کنند.
 
در پرتو این نظریه و مثال فوق [[تصور]] [[حقیقت عصمت]] شفاف و روشن‌تر می‌شود و [[شبهه]] نمی‌شود که چرا انسان‌ها از حیث عصمت مختلف هستند. لکن سؤال از علت قدرت اراده برخی انسان هاست؟ در پاسخ این سؤال اگر به علم و [[شعور فاعل]] استناد شود، آن به نظریه پیشین برمی گردد و اگر به حالات [[روانی]] و [[نفسانی]] اشاره شود که بعضی انسان‌ها تکوینا و به صورت ژنتیکی قوی الاراده هستند، این پاسخ را واقعیت‌های خارجی هر چند فی الجمله [[تأیید]] می‌کند اما آن نمی‌تواند منطقا ملازمه بین [[عصمت]] و [[اراده]] را ثابت کند. پس باید برای [[اثبات]] ملازمه [[لطف]] و [[فضل الهی]] را بر آن ضمیمه کرد.
 
'''تقریر دیگر ([[علم]] و اراده)'''
 
برخی دیگر عامل مؤثر در عصمت را اراده توأم با علم و [[شناخت]] به حقائق امور ذکر می‌کنند و متذکر میشوند که اراده تنها بدون فرض علم و [[آگاهی]] در عصمت مؤثر نیست؛ چراکه ممکن است با عدم علم، [[انسان]] [[کمال نهایی]] را گم کرده و به سرمنزل نرسد، چنان که نوشتند: "این افراد [[معصومان]] هم از نظر شناخت، چنان [[قوی]] هستند که [[زشتی]] هر کار [[بدی]] را میبینند... و هم از نظر اراده، چنان قدرتی دارند که محکوم جاذبه‌های [[شیطانی]] و خلاف [[حق]] واقع نمی‌شوند"<ref>مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۱۱۹ و نیز: جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳، ص۲۹۷.</ref>.
 
در تحلیل این تقریر باید به این نکته اشاره کرد که [[نظریه]]«اراده و [[انتخاب]]» نیز بر وجود علم و آگاهی تأکید دارد و آن را مسلم انگاشته است پس جوهر هر دو یکی است. اشکالاتی که بر اخذ علم و اراده در [[تفسیر]] عصمت متوجه بود، بر این تقریر نیز مطرح می‌شود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، ص۲۳ ـ ۲۶.</ref>.
 
=== [[روح القدس]] ===
برخی از [[عالمان]]، مبدأ عصمت معصومان را «[[روح]]» یا «روح القدس» ذکر کردند که در بعضی [[آیات]] از اعطای آن به [[پیامبران]] و [[امامان]] سخن رفته است. مانند [[آیه]]: {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ}}<ref>«و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست» سوره شوری، آیه ۵۲.</ref>. این آیه از اعطای «روح» ـ که از [[امر الهی]] است ـ به [[پیامبر]] خبر می‌دهد که نتیجه آن [[علم پیامبر]] به [[حقیقت]] کتاب و [[ایمان]] است.
 
در تفسیر و تبیین «روح» [[روایات]] مختلفی وارد شده است<ref>یک دیدگاه حقیقت «روح» القاء شده به پیامبر را خارج از ذات پیامبر تفسیر می‌کند. (ر.ک: المیزان، ج۱۳، ص۱۹۵؛ ج۱۹، ص۱۹۷؛ ج۲۰، ص۱۷۳) دیدگاه دوم آن را شأن و مرتبه‌ای از نفس کامل پیامبر توصیف می‌کند. (ر.ک: تعلیقات ملاصالح مازندرانی بر اصول کافی، ج۵، ص۶۵ و ۶۶؛ مرآة العقول، ج۳، ص۱۶۶).</ref> و همه آنها در این نکته اشتراک دارند که [[پیامبر]] توسط این [[روح]] [[امداد]] می‌شود و به نوعی از [[عصمت]] و مصونیت برخوردار می‌شود، مانند: {{متن حدیث|و یخبره و یسدّده و هو مع الأئمة من بعده}}<ref>الکافی، کتاب الحجه، باب الروح، حدیث اول، ص۲۷۳.</ref>.
 
حاصل این دیدگاه آن است که خاستگاه اصلی عصمت، «[[روح القدس]]» است که موجب [[عصمت پیامبران]] می‌گردد. [[ضعف]] دیدگاه آن است که تنها عصمت را در خاستگاه بیرونی یعنی [[امداد الهی]] جستجو می‌کرد و از عوامل [[انسانی]] و طبیعی [[غافل]] بود که در دیدگاه بعد اشاره می‌شود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، ص۲۳ ـ ۲۶.</ref>.
 
=== مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی (نظریه مختار) ===
چهار دیدگاه پیشین هر کدام بر یک خاستگاه و بُعد عصمت تأکید و اهتمام داشته‌اند که ضعف آنها نادیده انگاشتن ابعاد دیگر عصمت بود. برای جبران این [[کاستی]] باید ابعاد و زوایای مختلف عصمت را مورد مطالعه و ارزیابی قرار داد. با [[تأمل]] در این مسأله روشن می‌شود که عصمت تنها رهاورد عوامل طبیعی مانند تأثیر محیط، [[خانواده]] و ژنتیک نیست، چنان که نمی‌توان خاستگاه عصمت را به [[علم]]، [[اراده]] و [[استعداد]] خود [[معصوم]] منحصر کرد، یا گفت عصمت صرفاً معلول [[لطف]] و [[فضل الهی]] است؛ چراکه دیدگاه انحصارگرانه در هر یک از این عوامل سه گانه موجب نادیده انگاشتن نقش عوامل دیگر می‌شود که قابل [[انکار]] نیستند.
 
پس نگرش جامع نگر به عصمت مقتضی است که عوامل و زمینه‌های عصمت را در سه عامل کلی ذیل جستجو کرد که هر کدام خود از عوامل مختلفی تشکیل یافته‌اند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.</ref>.
 
==== عوامل طبیعی ====
[[وراثت]]، محیط و [[خانواده]] نقش مهمی در [[تربیت]] و مسیر [[زندگی]] هر فردی در رویکرد وی به [[اخلاق]] و [[فضایل]] دارند، از آنجا که محیط خانواده و آباء و اجداد [[پیامبران]] [[انسان‌های پاک]] [[سرشت]] هستند بستر مناسبی برای [[تربیت اخلاقی]] پیامبران پیشاپیش به وجود آمده است. اما نقش عوامل فوق در حد اقتضا و فراهم آوردن بستر مناسب برای [[رشد]] و نمو صفات و فضایل [[پیامبر]] است.
 
لذا عامل فوق هیچ [[تعارض]] با [[اختیار]] و [[شایستگی]] خود پیامبر ندارد. اما این [[شبهه]] که عوامل فوق در [[حضرت آدم]] منتفی است، هیچ [[ناسازگاری]] درباره [[عصمت حضرت آدم]] ایجاد نمی‌کند؛ چراکه اولاً عوامل طبیعی در حد اقتضا و نه علت تامه است تا با انتفاء آن، معلول یعنی [[عصمت]] نیز منتفی گردد و ثانیاً عوامل فوق اصلاً در حضرت آدم جریان ندارد، برای اینکه بر [[فطرت توحیدی]] و سرشت [[پاک]] [[آدم]] با [[خلقت]] اولیه آن، توسط عوامل طبیعی (محیط، خانواده و وراثت) آسیبی وارد نشده است تا نیازی به [[تصور]] عوامل سالم طبیعی بیفتد.
 
==== عوامل [[انسانی]] ====
از آنجا که محیط بستر رشد و نمو پیامبران را در نیل به [[کمالات]] از آن جمله عصمت فراهم آورده است، رهاورد آن، وجود زمینه و شرایط [[تکامل]] در سرشت [[نبی]] است. [[فطرت]] [[توحید]] و کمال یابی در پیامبر با فرض فوق سالم و مصون از گرد و غبار [[معرفتی]] و عملی مانده است و این پیامبر را به سوی [[خداوند]] و تکامل سوق می‌دهد. در این مرحله عوامل انسانی از قبیل [[شعور]] و [[آگاهی]]، [[اراده]] و [[انتخاب]]، [[عقل]] و [[ملکه نفسانی]] نقش خود را در [[احیا]] و تقویت عصمت ایفا می‌کنند.
 
==== موهبت و [[لطف الهی]] ====
وجود دو عامل فوق، [[عصمت]] [[انسان‌ها]] را ممکن میسازد به گونه‌ای که پیمودن راه عصمت برای هر [[انسانی]] با اتکا و فرض دو عامل فوق ممکن می‌گردد، لکن نکته مهم این است که دو علل فوق تنها راه امکان عصمت و نه [[ضرورت]] و ملازمه عصمت با [[انسان]] و [[پیامبر]] را ثابت می‌کند و برای تبیین ملازمه و [[اثبات عصمت]] باید به دلائل [[دینی]] روآورد.
 
اما در [[پیامبران]] علاوه بر دخالت دو عامل طبیعی و انسانی، عامل سومی به نام [[عنایت]] و [[لطف]] خاص [[الهی]] در عصمت آنان ایفای نقش می‌کند که در قالب تقویت [[استعداد]] و [[قوه عاقله]]، [[وعده]] و وعیدها از طریق [[الهام]] و [[وحی]] انجام میپذیرد. نکته قابل توجه اینکه اصل [[لطف الهی]] برای همه انسان‌ها شامل می‌شود، اما شدت و کمیت آن برای پیامبران بیشتر است.
 
اما این سؤال که چرا [[خداوند]] لطف و [[عنایت خاص]] خود را به انسان‌های خاصی مانند پیامبران اختصاص داده است، در پاسخ آن اشاره می‌شود که خداوند پیش از [[خلقت انسان‌ها]] از طریق [[علم]] به ذات و صفات خود ـ که انسان‌ها [[مظهر]] آن هستند ـ به همه امور از جمله [[افعال]] و استعدادهای انسان [[آگاه]] بود و علم داشت که بعضی انسان‌ها با [[اختیار]] خود از دیگران برجسته‌اند و [[شایستگی]] [[رهبری]] دیگران را دارا هستند. خداوند بر اساس این علم خود توجه و عنایت ویژه‌ای بر چنین انسان‌هایی داشت، آنان را بر [[مقام نبوت]] و [[امامت]] برگزید و ابزار لازم از جمله [[توفیق]] خاص و عصمت را در اختیارشان قرار داد تا بدین‌سان بیشتر [[مردم]] با [[راهنمائی]] آنان به [[سعادت]] و کمال [[ابدی]] نائل آیند.
 
حاصل آنکه نظریه فوق، خاستگاه عصمت را نه صرف [[اعمال]] انسانی قرار داد تا اشکال عدم ملازمه طرح شود و نه صرف [[طبیعت]] و یا صرف [[فضل الهی]] [[تفسیر]] کرد تا اشکال [[جبر]] و عدم [[فضیلت]] چنین عصمتی رخ نماید، بلکه عصمت را مجموع سه عامل انگاشت تا در عین شمول بر مزایا و فواید هر کدام، از اشکال انحصار نیز مصون ماند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی| قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)| کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت]]، مجله پگاه حوزه، مرداد ماه ۱۳۸۳ ش۱۳۹.</ref>.
 
== منشأ عصمت از دیدگاه علمای معاصر ==
«اولین نظریه در ریشه [[عصمت]]، به [[اراده]] و [[انتخاب]] توجه داشت که مورد قبول ما نیز هست.
 
نظریه دوم مربوط به [[آیت‌الله]] مصباح بود که، یکی از عوامل عصمت را [[علم]] و اراده بیشتر و [[قوی]] می‌داند که از جانب [[خدا]] به آنان داده شده است. لکن [[کلام]] ایشان دارای چند اشکال اساسی است:
# این علم و اراده که منشأ عصمت است، اگر از جانب [[خداوند]] به آنان داده شود اگرچه موجب عصمت می‌گردد، اما این عصمت، هیچ مکرمت و فخری نخواهد داشت، چون مجبورند تحت دو عامل علم و اراده قوی عمل کنند.
# از ظاهر کلام ایشان دریافت می‌شود که عصمت، مخصوص [[انبیا]] و [[امامان]] است و دیگران حظّی از آن ندارند، حال اینکه ثابت شد عصمت برای عموم [[انسان‌ها]] ممکن است و [[عصمت عملی]] جز با تلاش و [[مجاهدت]] به دست نمی‌آید.
 
[[آیت‌الله سبحانی]] یکی از عوامل عصمت و شاید یگانه عامل مورد قبول ایشان در پیدایش عصمت را [[حب]] و [[عشق الهی]] می‌داند. البته باید قبول کنیم این [[عشق]]، بدون مقدمه حاصل نمی‌شود و هیچ حبی به [[تنهایی]] منشأ [[اجتناب از گناه]] نیست، بلکه محتاج به انتخاب مسیر و اراده و [[عزم]] بر [[اطاعت]] و [[ترک گناه]] است. اگر این عشق و [[محبت الهی]] اکتسابی نباشد هیچ فخری برای [[معصوم]] نیست و اگر اکتسابی باشد به مقدماتی احتیاج دارد که آن مقدمه، [[معرفت]] و انتخاب و اراده است.
 
[[علامه طباطبایی]] منشأ عصمت را [[علم موهوب]] [[الهی]] به [[معصومین]] می‌داند که موجب عشق به خدا و عصمت می‌شود، اما کلامشان چند اشکال دارد:
# ظاهر کلام ایشان این است که عصمت، مختص به انبیا و امامان است و دیگران را [[نصیبی]] نیست و این امر با ظاهر [[آیات]] و [[روایات]] که تمام انسان‌ها را [[دعوت]] به عصمت می‌کنند سازگار نیست.
# این علم و معرفت را موهوب الهی معرفی کرده‌اند و می‌دانیم که چنین [[علمی]] در [[اختیار]] هر کسی که قرار بگیرد به عصمت می‌رسد؛ در حالی که چنین عصمتی باعث [[افتخار]] نیست و پاداشی ندارد، چون بر فرض [[تساوی]] [[انسان‌ها]] در دو جهت [[خیر و شر]]، [[پاداش]] به [[اهل]] خیر داده می‌شود، نه در صورت [[تبعیض]] و [[جبر]].
# آنچه که [[معصومین]] را از دیگر [[مردم]] جدا می‌کند، [[عصمت]] مطلقه است که لازمه [[نبوت]] و [[امامت]] است؛ آن هم برای [[امت]] و به جهت [[انقیاد]] امت. لکن در [[عصمت عملی]] همه انسان‌ها در کسب آن با معصومین شریک‌اند.
 
یکی دیگر از عوامل و ریشه‌های عصمت از دیدگاه برخی [[روان‌شناسان]] و [[متکلمین]]، [[وراثت]]، [[تربیت]] و [[علل]] ناشناخته است، که آن هم دارای اشکال است، زیرا:
# وراثت و تربیت در مورد [[حضرت آدم]] [[نادرست]] است.
# عوامل ناشناخته هم، چون قابل [[اثبات]] نیستند، پس قابل قبول نیست، چون ادعایی بی‌دلیل است.
 
[[آیت‌الله]] مصباح یکی از عوامل عصمت را استعداد خاص معرفی کرده‌اند که این نظریه هم چند اشکال دارد:
# ایشان استعداد خاص معصومین و [[انبیا]] را موهوب [[الهی]] دانسته‌اند و این خود موجب جبر است؛ چون استعداد [[برتری]] که از [[علم]] و [[معرفت]] و تربیت مدام الهی کسب می‌شود در هر کسی باشد موجب عصمت است، در این صورت انبیا با داشتن چنین عصمتی چه برتری و مزیتی بر دیگران دارند.
# عصمت عملی حتی برای انبیا با تلاش و [[مجاهدت]] کسب می‌شود، و طبق [[کلام]] [[قرآن]] و [[احادیث]] برای همه ممکن است، لذا فرض استعداد [[برتر]] به عنوان عامل عصمت برای معصومین نمی‌تواند مقبول باشد»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۰۸.</ref>.
 
== اختیاری بودن عصمت ==
[[عصمت]] از آنِ انسان‌هایی است که زمینه عصمت را در خود ایجاد کرده باشند؛ این زمینه‌ها و اسباب عبارت‌اند از:
 
'''[[اراده]] و [[انتخاب]]''': یکی از نظریاتی که در باب زمینه عصمت گفته شده، این است که زمینه عصمت اراده و انتخاب است. با این فرض، عصمت در انحصار افراد معدود و محدودی نیست، بلکه همه [[انسان‌ها]] می‌توانند از این [[موهبت الهی]] بهره‌مند گردند<ref>محمد محمدی ری‌شهری، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۴.</ref>.
 
از [[روایات معصومین]]{{عم}} استفاده می‌شود [[انسان]] همانطوری که می‌تواند با [[پیشگیری]] و [[مراقبت]] از [[بیماری‌ها]] در [[امان]] باشد، می‌تواند با [[عزم]] و اراده و انجام دستورهای [[خداوند]] از آلودگی‌های [[روحی]] و [[ابتلا]] به [[گناهان]] پیشگیری کند. همچنین ممکن است که با تکرار و مراقبت و اجتناب از گناهان، [[قوه]] [[اجتناب از گناه]] در وجودش [[ملکه]] گردد؛ به طوری که از گناهان متنفر شود و وقوع در [[گناه]] برایش محال عادی گردد. و عصمت غیر از شدت [[تقوا]] نیست و [[عدالت]] هم از [[مراتب عصمت]] است و ملکات [[نفسانی]]، به طور کلی با تمرین به دست می‌آید، چه جانب [[شر]] و چه جانب خیر.
 
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: “با تقوا عصمت به انسان نزدیک می‌شود”<ref>{{متن حدیث|بِالتَّقْوَى قُرِنَتِ الْعِصْمَةُ}}؛ میزان الحکمة، ج۳، ص۱۹۹۷.</ref>.
 
لذا در [[روایات]] از اموری که سبب [[تقویت اراده]] می‌باشد به عنوان ریشه‌های عصمت یاد می‌شود. [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: “صبر کردن بر [[سختی‌ها]] [[قلب]] را نگه‌داری می‌کند”<ref>{{متن حدیث|التَّصَبُّرُ عَلَى الْمَكْرُوهِ يَعْصِمُ الْقَلْبَ}}؛ میزان الحکمة، ج۳، ص۱۹۹۷.</ref>.
 
[[آیات قرآن]] هم به این زمینه‌ها اشاره می‌کند، و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم.».. سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>.
 
نظیر این [[آیه]] و [[روایت]] است که انسان را به تلاش و کسب عصمت و تقوا [[دعوت]] می‌کنند.
 
'''[[علم]] و اراده''': نظریه دوم در باب زمینه عصمت، به علم و اراده پرداخته است. [[آیت‌الله]] مصباح در این باره می‌گوید: “معصوم از [[شناخت]] بیشتر و اراده قوی‌تر برخوردار است، و به جهت این دو عامل، [[گناه]] را با [[اختیار]] ترک می‌کند، لذا [[ملکه]] [[عصمت]] در آنان آنچنان [[قوی]] می‌باشد که مانع از [[ارتکاب گناه]] می‌شود”<ref>محمدتقی مصباح یزدی، راهنما‌شناسی، ص۱۲۱-۱۲۵.</ref>.
 
'''[[محبت الهی]]''': برخی گفته‌اند عصمت، ناشی از محبت الهی است: “درک [[عظمت خدا]] و فنا شدن در [[معرفت]] و [[حب]] و [[عشق]] [[خدا]]، مانع از [[مخالفت]] کردن با خواست خداست و این [[محبت]] فقط برای [[انسان‌های کامل]] در [[معرفت الهی]] ایجاد می‌شود. چون چنین [[انسانی]] وقتی خالقش را در نهایت معرفت ممکنه [[شناخت]] و [[غرق]] در [[شهود]] کمال و [[جمال]] و جلالش گردید، جذبه خاصی در وجودش ایجاد می‌شود که، هرآن‌چه خلاف رضای مولایش است، در نزدش منفور می‌شود و این [[درجه]] اعلای عصمت است”<ref>جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۲؛ بدایة المعارف، ج۱، ص۲۵۹.</ref>.
 
'''[[علم به خدا]] و صفات او''': این نظریه، [[علم]] و [[معرفت به خدا]] و صفاتش را سبب عصمت می‌داند. جناب [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: مبدأ و منشأ عصمت، علم خاصی است که [[معصوم]]{{ع}} به [[خداوند]] دارد. علم به صفات و جمال و جلال خدا ایجاد حبی وافر می‌کند که غیر خدا و یاد او در وجودش نمی‌باشد، لذا اصلاً گناه و [[خطا]] از او صادر نمی‌شود. [[معصومین]]{{عم}} خداوند را با اسما و صفات علیایش می‌شناسند و خدا را مالک و [[مدبر]] امورشان می‌یابند و برای [[عبد]]، همین بس که [[بندگی خدا]] کند و رضای او را جلب نماید. لذا خداوند به [[بندگان]] خاص و معصوم خود این علم خاص را [[عطا]] می‌کند تا به صورت ملکه‌ای آنها را از ارتکاب هرگونه گناهی دور کند<ref>المیزان، ج۵، ص۷۸-۸۰؛ ج۱۱، ص۱۵۸-۱۶۳.</ref>.
 
'''[[وراثت]]، [[تربیت]]، [[علل]] ناشناخته''': در این نظریه زمینه عصمت ناشی از [[کمالات معنوی]] و [[روحی]] معصومین{{عم}} است. که از چند عامل ایجاد می‌شود:
 
# وراثت؛ یعنی [[خاندان]] معصومین، عموماً خاندانی [[پاک]] و اصیل بودند که با گذشت [[زمان]] این [[کمالات]] بیشتر شده و به [[ارث]] در [[نسل]] آنها جریان یافته است.
# انتقال [[فضائل]] از [[راه]] [[تربیت]] [[خانواده]] انجام گرفته است.
# [[علل]] ناشناخته‌ای که روانشناسان و زیست‌شناسان در تحقیقات مربوط به علل [[شخصیت]] [[روحی]] افراد به آن [[معتقد]] شده‌اند و بر این باورند که این علل تأثیر خاصی در ژن‌های تشکیل‌دهنده افراد دارد و موجب حالات روحی فوق‌العاده می‌گردد<ref>ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، پرسش‌ها و پاسخ‌های مذهبی، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۹؛ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۱-۲۱۲؛ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۵.</ref>.
 
'''استعداد خاص و [[الهام]] و [[تربیت الهی]]''': برخی [[عصمت]] را ناشی از استعداد فوق‌العاده و [[برتر]] [[معصومین]] می‌دانند.
 
[[آیت‌الله]] مصباح می‌فرماید: [[پیامبران]] و [[امامان]]، ذاتاً دارای استعدادی بالاتر از دیگران هستند و از نظر تربیت هم تحت تربیت الهی قرار گرفتند و [[روح‌القدس]] از ابتدا [[وظیفه]] تربیت آنها را بر عهده داشت و از آغاز [[کارهای نیک]] به آنان الهام می‌شد، لذا هم از لحاظ [[شناخت]] بالاتر از دیگران هستند و هم از لحاظ تربیت. البته این [[تعلیم و تربیت]] [[الهی]] موجب سلب [[اختیار]] آنان نیست<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۰۴-۱۰۷.</ref>.
 
== منشأ عصمت ==
در مسأله اختیاری بودن [[عصمت]] باید به دو مطلب توجه کرد: نخست اینکه چه عامل و یا عواملی موجب می‌شود [[معصومین]] در [[مقام عمل]]، به [[اختیار]] خود آلودگی‌ها را رها کنند؟ بسیاری از کسانی که درباره اختیاری بودن [[عصمت]] بحث کرده‌اند همین مقدار را کافی دانسته، بحث را بیش از این پی نگرفته‌اند. ولی [[حق]] آن است که مشکل به همین جا ختم نمی‌شود؛ بلکه علاوه بر آن، مطلب دیگری نیز باید بررسی شود. و آن این است که عاملی که موجب می‌شود [[معصومین]] در [[مقام عمل]] اختیاراً [[ترک گناه]] و یا [[خطا]] نمایند، با [[اختیار]] خود [[معصومین]] به دست آمده و یا اینکه اعطای آن عامل، موهبتی [[الهی]] بوده است که ریشه در عوامل خارج از [[اختیار]] [[معصومین]] دارد؟ برای روشن‌تر شدن مطلب، به مثال زیر توجّه کنید: اگر دو مادّه سمّی را به دو نفر بدهیم و تنها یکی از آن دو را از سمّی بودن مادّه مطّلع کنیم، طبیعی است که آن کس که [[علم]] به سمّی بودن ماده پیدا کرده، از خوردن آن [[پرهیز]] نماید. و البتّه این اجتناب، اختیاری نیز می‌باشد؛ یعنی، هیچ عاملی از خارج او را مجبور به [[پرهیز]] از مادّه سمّی نکرده است. با این همه، روشن است که نمی‌توان او را تحسین و [[ستایش]] کرد و آن دیگری را آماج تیر [[نکوهش]] قرار داد؛ زیرا اعطای این [[علم]] به یکی از آن دو نفر، موهبتی بوده که بی‌هیچ مقدمه و [[شایستگی]] اختیاری به او عطا شده است. به حتم اگر این [[آگاهی]] به هرکس دیگری داده می‌شد، او نیز اختیاراً از خوردن آن ماده سمی اجتناب می‌ورزید.
 
بنابراین در این مسأله، اولاً: باید روشن شود که چگونه [[معصومین]] در ترک آلودگی‌ها [[مقهور]] و مغلوب عاملی خارجی نیستند و به [[اختیار]] خود عمل می‌کنند. ثانیاً: اگر [[عصمت]] را موهبتی [[الهی]] دانستیم باید این [[موهبت]] را فراورده شایستگی‌های اختیاری [[معصوم]] بدانیم.
 
با توجه به این مقدمه، ابتدا مطلب اول را مورد بررسی قرار می‌دهیم. سپس در بحثی با عنوان "[[عصمت]] و [[موهبت]]" به مطلب دوم خواهیم پرداخت. مهم‌ترین نظریات ارائه شده در زمینه [[منشأ عصمت]] [[معصومان]] به شرح ذیل می‌باشد:
* '''اسباب چهارگانه [[لطف]]''': گروهی از بزرگان که از دریچه "[[لطف الهی]]" به مسأله [[عصمت]] نگریسته‌اند، در بحث از منشأ این [[لطف]] ویژۀ [[الهی]]، چهار ویژگی را برشمرده و مجموع آنها را موجب پیدایش [[عصمت]] دانسته‌اند:
# [[معصومین]] از نظر [[روحی]] و جسمی دارای ویژگی‌ها و امتیازات خاصی هستند که باعث پیدایش [[ملکه]] اجتناب از [[معصیت]] در آنها می‌شود.
# از [[علم]] و [[آگاهی]] به [[مفاسد]] و عواقب ناگوار [[گناهان]] و همچنین [[شناخت]] و [[درک]] [[ارزش]] و اهمیت [[طاعات]] برخوردارند.
# [[خداوند]] [[کریم]] هم، به وسیله [[نزول]] پی در پی [[وحی]] بر [[قلب]] [[انبیا]]، [[آگاهی]] و [[بینش]] آنها را نسبت به [[زشتی]] [[گناهان]] و [[شایستگی]] [[طاعات]]، ژرف و گسترده‌تر می‌کند.
# احیاناً اگر ترک اُولی و یا [[سهو]] و نسیانی هم از ایشان سر زند، بی‌درنگ [[مؤاخذه]] می‌شوند؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] هیچ‌گونه اغماض و اهمالی را - ولو در امور بسیار جزئی - درباره آنان روا نمی‌دارد<ref>تلخیص المحصّل، ص۳۶۹؛ همچنین ر.ک: ارشاد الطالبین، ص۳۰۱-۳۰۲؛ رسالة التقریب، ش۲، ص۱۴۱.</ref>.
 
در نقد این بیان باید گفت:
 
'''اولاً''': بسیاری از [[مسلمین]]، قائل به [[عصمت]] [[ائمه اطهار]]، [[مریم]] [[عذرا]]، و [[فاطمه زهرا]]{{س}} هستند، بدون آن‌که [[اعتقادی]] به [[نزول وحی]] به آنان داشته باشند؛ در صورتی که در نظریه فوق، [[نزول]] مستمر [[وحی]] از مقومات و ارکان [[عصمت]] شمرده شده است<ref>تلخیص المحصّل، ص۳۶۹.</ref>. شاید برای رفع همین اشکال است که مؤلف کتاب [[کشف]] المراد، هنگام ذکر عوامل چهارگانه فوق، در عامل سوم کلمه [[الهام]] را هم افزوده است<ref>کشف المراد، ص۳۶۵.</ref>.
 
'''ثانیاً''': از آنجا که صاحبان نظریه فوق، تبیینی برای وجه اختصاص این [[موهبت]] به عده‌ای خاص، ارائه نداده‌اند، بر آنها اشکال شده است که: این نظریه نمی‌تواند [[فلسفه]] [[عصمت]] را بیان کند و [[راز]] [[مصونیت]] [[انبیا]] را از [[گناه]] و [[اشتباه]] بگشاید و معلوم کند که چرا [[عصمت]] در انحصار افرادی معدود است؛ زیرا امور چهارگانه مذکور در هر کس باشد. بنا بر این نظریه دارای [[مقام عصمت]] می‌شود<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۳-۲۱۴. </ref>.
 
'''ثالثاً''': تأکید عمده این نظریه در زمینه [[منشأ عصمت]] [[علم]] و [[آگاهی]] [[معصومین]] می‌باشد. از این رو، اشکالی که بر نظریه دوم گرفته خواهد شد. بر این نظریه نیز وارد می‌گردد.
* '''[[علم]] به [[مفاسد]] [[گناهان]]''': عده‌ای دیگر از [[اندیشمندان]]، علت و [[منشأ عصمت]] را [[بینش]] و [[شناخت]] خاص [[معصومین]] شمرده‌اند. به این بیان که در نگاه [[معصومین]] [[مفسده]] [[گناهان]] چنان آشکار است که گویا آن را می‌بینند. برای نزدیک‌تر شدن مطلب به [[ذهن]]، گفته‌اند: اگر کسی "بداند"[[دست]] زدن به سیم برق موجب کشته شدنش می‌شود. بی‌شک از تماس با آن دوری گزیده، حتّی [[فکر]] دست زدن به آن را هم در سر می‌پروراند.
 
حال اگر فرض شود کسی عواقب [[اخروی]] کارهای [[زشت]] و صورت‌های واقعی [[اعمال]] [[ناپسند]] را بداند و ببیند، قهراً این [[آگاهی]] او موجب مصونیّتش از [[گناهان]] خواهد شد. البته روشن است که [[علم]] و [[آگاهی]] دارای مراتب و مراحل گوناگونی است که مرحله عالی آن موجب [[عصمت]] مطلقه خواهد گردید<ref>بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص۲۵۹؛ امام‌شناسی، ج۱، ص۸۰؛ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۱۷۴ - ۱۷۵؛ الالهیات، ج٣، ص۱۵۹-۱۶۲؛ تنزیه الانبیاء، ص۱۹-۲۱.</ref>.
 
این نظریه در واقع، ریشه در نظریات حکمای یونان باستان دارد، حکمایی همچون سقراط و [[افلاطون]]، که [[حکمت]] را ام‌الفضائل می‌دانستند و [[علم]] و [[آگاهی]] را علّت تامه عمل پنداشته، می‌گفتند: هر گونه [[زشتی]] و خطایی که از [[آدمیان]] سر می‌زند، ریشه در [[جهل]] آنها دارد<ref>برای آشنایی اجمالی با آرای حکمای یونان در مورد علم و آگاهی ر.ک: فلسفه اخلاق، ص۱۰۹.</ref>.
 
به هر روی، در نقد این نظریّه باید گفت که، در رابطه با [[اعمال]] ارادی [[انسان]]، [[علم]]، تنها واقعیت‌ها را آن طور که هست، نشان می‌دهد. ولی تحقّق یک عمل ارادی و یا عدم تحقّق آن، از رهگذر [[اراده]] انجام می‌گیرد. پس نمی‌توان [[منشأ عصمت]] را منحصر در [[علم]] به عواقب [[گناهان]] دانست. یکی از صاحب‌نظران در این باره می‌گوید: [[علم]]، [[مفاسد گناه]] و [[آلودگی]] را [[کشف]] می‌کند و [[انسان]] با وجود میل شدیدی که از نظر [[غرایز]] به انجام [[محرّمات]] دارد، گاه دارای [[اراده]] [[نیرومندی]] است که مانع از انجام [[گناه]] می‌گردد، و گاه در نتیجه [[ضعف اراده]]. [[تسلیم]] [[تمایلات]] [[سرکش]] می‌گردد و با توجه کامل به عواقب خطرناک [[گناه]] مرتکب آن می‌گردد و به سخن روشن‌تر، [[علم]] چراغ است و [[تمایلات]] [[سرکش]]، راهزن و [[اراده]]، [[نگهبان]]. به هر اندازه‌ای که این [[نگهبان]] [[قدرت]] داشته باشد. می‌تواند با [[استمداد]] از پرتو [[نور]] [[علم]]، از [[تجاوز]] [[تمایلات]] و [[هوس‌ها]] [[پیشگیری]] کند و تنها وجود چراغ و تجسّم [[مفاسد]]، برای [[پیشگیری]] از [[آلودگی]] کافی نیست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
 
ممکن است گفته شود، این [[علمی]] که موجب [[عصمت]] [[معصومین]] می‌شود. از سنخ [[علوم]] متعارفه بشری نیست؛ بلکه [[علمی]] است فوق سایر [[علوم]]، به عبارت دیگر، [[شهود]] [[عواقب معاصی]] و [[طاعات]] است؛ [[شهودی]] که هیچ‌گونه [[شک]] و ریبی در آن نیست<ref>الالهیات، ج۳، ص۱۵۹- ۱۶۲.</ref>. ولی به هر حال، آنچه مسلّم است این است که، [[علم]] به [[تنهایی]] علّت تامه عمل نیست، ولو آنکه به مرز [[یقین]] و [[شهود]] رسیده باشد؛ زیرا آن طور که از [[آیات]] و [[روایات]] و همچنین از تجربه‌های شخصی بر می‌آید، [[علم]]، حتی در بالاترین مراتب خود، علت تامّه برای تحقق عمل نیست. داستان [[بلعم باعورا]] که در [[قرآن کریم]] آمده، [[گواه]] این مدعا است. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵.</ref>
 
[[خداوند]] بدو [[دانش]] بسیار داد، اما او به کار نیست. یا درباره [[اهل کتاب]] می‌فرماید: آنان [[پیامبر]]{{صل}} را می‌شناختند همان‌گونه که [[فرزندان]] خویش را: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ}}<ref>«او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref>.
 
یعنی به [[رسالت]] و [[نبوت]] او [[علم]] قطعی داشتند، ولی در عین حال، به مقتضای آن عمل نکردند درباره [[فرعون]] و [[فرعونیان]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا}}<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند» سوره نمل، آیه ۱۴.</ref>.
 
با آنکه [[یقین]] به [[الهی]] بودن [[آیات]] و [[نشانه‌ها]] داشتند امّا به خاطر انگیزه‌های [[نفسانی]]، آنها را [[انکار]] کرده، مطابق [[علم]] و [[یقین]] خویش عمل نکردند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۱۵.</ref>. بنابراین، [[علم]] و [[آگاهی]]، تنها می‌تواند شرط لازم برای تحقق عمل باشد، به شرط کافی.
* '''[[محبت الهی]]''': علاوه بر اشکالاتی که بر نظریه پیشین وارد شد، مطلب دیگری که به [[ذهن]] می‌رسد این است که اگر [[منشأ عصمت]] را [[علم]] به [[مفاسد]] [[گناهان]] و پیامدهای خوشایند کارهای خوب بدانیم، ممکن است توهّم شود که [[عبادت]] [[معصومین]] به خاطر [[ترس]] از [[عقاب]] و یا [[شوق]] به [[ثواب]] بوده است. ولی همچنان که در [[روایات]] آماده است<ref>چنان‌که امیر بیان، علی{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ}} (نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹، ص۱۱۹۲)؛ گروهی خدا را از روی رغبت [به ثواب و بهشت] بندگی می‌کنند و این عبادت بازرگانان است، و گروهی به خاطر ترس [‌از عذاب]، که این عبادت غلامان است، و گروهی خدا را به خاطر سپاسگذاری عبادت می‌کنند که این عبادت آزادگان است.</ref>، مرحله عالی‌تری برای علت [[عبادت]] وجود دارد و آن، [[محبت]] و [[عشق به خداوند]] است. حتّی شماری از علمای گذشته، در رد [[رساله‌های عملیه]] خویش، به بطلان عبادتی که از روی [[ترس]] از [[جهنم]] و یا [[شوق به بهشت]] باشد، [[فتوا]] داده‌اند. از این روی [[خواجه نصیر]] می‌فرماید: {{عربی|والتحقيق يقتضي أن لا تكون العصمة لاجل الطمع في السعادة و الخوف من المعصية}}<ref>تلخیص المحصّل، ص۳۶۹.</ref>. یعنی نمی‌توان [[منشأ عصمت]] را [[طمع]] در [[سعادت]] و یا [[وحشت]] از [[شقاوت]] [[اخروی]] دانست.
 
شاید به همین [[دلیل]] پاره‌ای دیگر از [[علما]]، در [[منشأ عصمت]] از "[[محبت الهی]]" یاد کرده‌اند. به این بیان که هر گاه [[انسان]] [[غرق]] [[مشاهده]] کمال و جلال [[الهی]] گردد و [[عشق به خداوند]] سراپای وجود او را فرا گیرد، آن‌گاه است که جز به [[محبوب]] خویش نمی‌اندیشد و جز کسب رضای او اهتمامی ندارد. هر اندازه که این [[عشق]] و [[محبّت]] بیشتر باشد، حرکات و سکنات و تمامی حالات [[آدمی]] را بیشتر تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. به اقتضای [[محبت]]، [[محبّ]] از تمام آنچه در نظر [[محبوب]]، منفور است [[نفرت]] دارد و به همه آنچه که مورد [[رضایت]] و رغبت [[محبوب]] است، [[عشق]] می‌ورزد. این همان [[عصمت]] مطلقه است که جز اندکی از [[آدمیان]] را توان دستیابی به آن نیست<ref>الالهیات، ج۳، ص۱۶۲؛ مجله مکتب انقلاب، ش۷، ص۴-۵؛ و همچنین ر.ک: بدایة المعارف الالهیه، ج۱، ص۲۵۹.</ref>.
 
نقد و بررسی: بی‌شک، [[محبّت]] [[الهی]]، نقش مهمی در [[عصمت]] [[معصومین]] بر عهده دارد. امّا سخن در ریشه‌یابی مصونیّت آنهاست. و این بیان پاسخ قانع‌کننده‌ای به آن [[پرسش]] نمی‌دهد؛ زیرا باز این سؤال باقی است که اسباب این [[محبت]] عمیق و گسترده که [[معصومین]] دارند، چه بوده است؟ چگونه است که برخی [[انسان‌ها]] به مرحله‌ای می‌رسند که جز به [[خداوند]] و [[رضایت]] او نمی‌اندیشند؟ بنابراین، سؤال اصلی این است که آیا این مقدمات با اختیاری بودن [[عصمت]] منافات دارند یا نه؟
* '''نیروی [[خرد]]''': عده‌ای از [[فلاسفه]] [[اسلامی]]، [[منشأ عصمت]] [[معصومین]] را توان بالای [[قوه عاقله]] آنها دانسته‌اند. اینان [[آدمی]] را دارای سه [[قوه]] عقلیه، شهریه و غضبیه به شمار آورده، برای هر کدام از این قوا، [[خواسته‌ها]] و گرایش‌های متفاوتی بر می‌شمرند. ویژگی [[قوه عاقله]] این است که: جمیع قوای [[نفسانی]] [[مطیع]] و منقاد عقلند و [[عقل]] من حیث هو [[عقل]]. ممتنع است که [[اراده معصیت]] و [[فعل قبیح]] از او صادر شود<ref>گوهر مراد، ص۳۷۹؛ و همچنین ر.ک: انیس الموحدین، ب ۳، ف ۲.</ref>. یعنی، [[گرایش]] [[قوه عاقله]] [[انسان]]، به [[خوبی‌ها]] و [[طاعات]] است، نه [[زشتی‌ها]] و [[معاصی]].
 
پس هرگاه [[قوه]] عقلیه در کسی تقویت شده بر سایر قوای [[نفسانی]] [[سیطره]] یابد، به طوری که هیچ کاری از سایر قوا بی‌رخصت [[عقل]] صادر نشود و ارضای تمام [[امیال]] از دریچه [[گرایش]] [[عقلانی]] عبور کند، مجالی برای [[گناه]] و [[نافرمانی]] نمی‌ماند. و در این صورت است که چنین شخصی: هیچ‌گاه [[مقهور]] و منکوب ارادات طبیعیه و خیالات خسیسه مادیه نشده... و تمام قوا و [[احساسات]] را در زیر [[سیطره]] و مهمیز خود در آورده و آنها را استخدام نموده است...<ref>امام‌شناسی، ج۱، ص۷۹.</ref>.
 
نقد و بررسی: آیا همان‌گونه که [[غرایز]]، [[آدمی]] را وادار به انجام کاری می‌کنند، [[عقل]] نیز می‌تواند چنین کند؟ آیا در [[عقل]]، "[[گرایش]]" هم وجود دارد؟ یا اینکه کار [[عقل]] فقط [[راهنمایی]] و [[درک]] حقایق و [[کشف]] مطالب است؟ آیا [[عقل]] از [[قوای ادراکی]] است و یا میلی از [[امیال]]؟ آنچه مسلم است این است که "[[عقل]] قوه‌ای است که مشخصه آن [[ادراک کلیات]] است؛ چه در رابطه با عمل که [[عقل عملی]] باشد و چه در رابطه با واقعیات که [[عقل نظری]] باشد"<ref>فلسفه اخلاق، ص۴۸.</ref>.
 
حتی اگر بپذیریم که در [[عقل]] [[گرایش]] و میل به [[خوبی‌ها]] و [[طاعات]] وجود دارد و [[عقل]] از آن جهت که [[عقل]] است، ممتنع است که [[اراده]] [[گناه]] و انجام امور [[ناپسند]]، از او سر زند، باز این سؤال باقی است که چرا در گروهی اندک از [[انسان‌ها]] [[گرایش]] [[عقلانی]] آن اندازه نیرومند می‌شود که در تمامی مراحل [[زندگی]] آنها، [[سیطره]] خویش را بر سایر قوا [[حفظ]] کرده، هیچ‌گاه [[مقهور]] سایر قوا نمی‌شود؟ چرا دیگر [[انسان‌ها]] این‌گونه نیستند؟ اگر گفته شود که انسان‌های [[معصوم]]، با طیّ مقدمات و مراحلی به این مرتبه عالی از کمال رسیده‌اند، باید آن مقدّمات را منشأ پیدایش [[عصمت]] دانست و رابطه آنها را با [[اختیار]] بررسی کرد. و اگر گفته شود که [[موهبت]] خاص [[الهی]] باعث شده است که عدّه خاصی این‌گونه باشند، باز هم این سؤال باقی می‌ماند که منشأ و سبب این [[موهبت]] چه بوده است؟ چرا دیگران از این [[موهبت]] محرومند؟
* '''[[اراده]] و [[انتخاب]]''': نظریه دیگر در باب [[منشأ عصمت]]، این است که [[عصمت]] و [[تقوی]] از یک ریشه‌اند. به این بیان که تکرار [[اعمال]] [[خیر]] موجب پیدایش [[ملکه]] [[عدالت]] و [[تقوی]] می‌گردد و [[عصمت]] مطلقه، شدّت همان [[ملکه]] است. این نظریه بر خلاف کسانی که [[منشأ عصمت]] را [[علم]] به [[مفاسد گناه]] می‌دانستند، بر مسأله [[اراده]] و [[انتخاب]] تأکید می‌ورزد، و حتّی پیدایش [[علم کامل]] به حقایق هستی و [[زشتی]] [[گناهان]] را معلول [[اراده]] نیرومند [[معصومین]] می‌داند. یکی از [[معتقدان]] به این نظریه می‌گوید: عامل اصلی و ریشه واقعی [[ملکه]] [[عصمت]]، [[اراده]] و [[انتخاب]] [[انسان]] است و همین [[اراده]] و [[انتخاب]] است که با تکرار [[عمل صالح]] و اجتناب از [[محرمات]]، [[انسان]] را... به مرتبه [[تقوا]] و... از مرتبه [[تقوا]] به مرتبه [[یقین]] می‌رساند. و [[انسان]] با وصول به مرتبه [[یقین]] که نقطه اوج [[تکامل]] [[آدمی]] است، نه تنها حقایق هستی و از جمله [[مفاسد]] [[محرّمات]] را می‌داند بلکه می‌یابد و لمس می‌نماید<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref>.
 
نقد و بررسی: توجّه به نقش [[اراده]] و [[انتخاب]] در [[منشأ عصمت]]، نکته‌ای [[شایسته]] و در خور تقدیر است که در کلمات گذشتگان کمتر به چشم می‌خورد. امّا نباید توجه به آن ما را از نقش [[علم]] [[غافل]] کرده و یا آن را کمرنگ نماید؛ زیرا که [[تکامل]] اختیاری [[انسان]]، همواره و در همه مراحل، مرهون دو رکن اساسی "[[علم]] و [[اراده]]" می‌باشد. آری، تأثیر متقابل این دو عامل در تقویت یکدیگر نیز قابل [[انکار]] نیست.
* '''[[علم]] و [[اراده]]''': نظریه دیگری که توسط برخی از [[اندیشمندان اسلامی]]، در این باب ارائه شده، این است که [[عصمت]]، معلول "[[علم]] و [[اراده]]" [[معصومین]] است<ref>ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۳، ص۲۹۷-۳۰۲.</ref>. یکی از صاحبان این نظریه<ref>ر.ک: راهنما‌شناسی، ص۱۱۵-۱۲۸.</ref>، نخست به ذکر مقدماتی پرداخته که آنها را برای [[فهم]] درست این نظریه لازم و ضروری دانسته است. می‌توان آن مقدمات را این‌گونه سامان داد:
# [[انسان]] موجودی است که فطرتاً طالب کمال و [[سعادت]] خویشتن است و برای رسیدن به آن تلاش می‌کند.
# [[سیر]] و حرکت [[انسان]] برای [[رسیدن به کمال]] نهایی خویش، اختیاری است؛ یعنی، [[آدمی]] باید با [[اختیار]] خود، راه‌ها و اسباب مناسبی که [[عقل]] و [[وحی]] برای وصول به [[کمال مطلق]] در [[اختیار]] او قرار داده‌اند، برگزیند.
# در [[سیر]] اختیاری، دو رکن اساسی وجود دارد که بدون آنها، هیچ کاری را نمی‌توان مختارانه شمرد. آن دو عبارتند از: [[علم]] و [[اراده]]. به اقتضای این دو عامل، [[انسان]] "آگاهانه" یک [[راه]] را از میان طرق گوناگون و متضادی که پیش روی او وجود دارد، "بر می‌گزیند" و از بین کنش‌های متضاد درونی یکی را [[انتخاب]] می‌کند.
# البته همه [[آدمیان]] به طور یکسان، از این [[علم]] و [[آگاهی]] برخوردار نیستند؛ یعنی، ممکن است [[انسانی]] [[کمال نهایی]] خویش را نشناسد و یک کمال خیالی و وهمی را به جای آن برگزیند. و یا اینکه [[شناخت]] [[قوی]] و [[نیرومندی]] نسبت به راه‌های وصول به [[کمال نهایی]] خویش نداشته باشد، هر چند که میل و کشش به سوی کمال، در وجود تمامی [[انسان‌ها]] نهاده شده است.
# [[اراده]] و [[قدرت]] [[تصمیم‌گیری]] نیز که از ارکان فعال اختیاری است. از نظر شدّت و [[ضعف]]، در انسان‌های مختلف، متفاوت می‌باشد؛ یعنی، هنگامی که [[امیال]] گوناگون [[آدمی]]، در [[مقام]] ارضا با هم [[تعارض]] کردند، همه [[انسان‌ها]] به طور یکسان دست به [[گزینش]] نمی‌زنند. بلکه در این حال ممکن است، بر اثر [[ضعف اراده]]، شخصی مغلوب [[امیال]] [[پست]] حیوانی گردد، و دیگری به نیروی [[اراده]] و [[قدرت]] [[تصمیم‌گیری]] خود دست به گزینشی خداپسندانه زند.
# البته باید توجه داشت که [[قدرت]] [[اراده]] و [[تصمیم‌گیری]]، قابل تقویت است؛ یعنی [[انسان]] می‌تواند به وسیله تمرین و ریاضت‌های [[نفسانی]] و [[عمل به دستورات]] [[دین]]، [[اراده]] خود را تقویت نماید.
# انسان‌های عادی هم ممکن است که در سراسر [[عمر]] خویش از یک عمل خاصی اجتناب ورزند و حتی [[فکر]] انجام آن را در سر نپرورانند. روشن است که ترک دائمی یک عمل توسط شخصی، هیچ‌گاه به این معنا نیست که قدرتی بر انجامش ندارد و یا اینکه مجبور به ترکش می‌باشد؛ بلکه اجتناب از آن عمل خاص، معلول دو چیز است:
## [[علم]] و [[آگاهی]] به [[زشتی]] و [[پلیدی]] آن عمل؛
## نداشتن میل به انجام آن و یا داشتن اراده‌ای [[قوی]]، که [[مقهور]] هیچ عامل بیرونی و درونی نشود، نسبت به ترک آن.
 
با توجه به این مقدمات، می‌توان منشأ عموت [[معصومین]] را این‌گونه [[تفسیر]] کرد: اینکه افرادی وجود دارند که هیچ گناهی انجام نمی‌دهند معنایش این نیست که [[قدرت]] انجام [[گناه]] از آنها سلب شده است و اختیاری ندارند؛ بلکه این افراد، هم از نظر [[شناخت]]، چنان [[قوی]] هستند که [[زشتی]] هر کار [[بدی]] را می‌بینند... و هم از نظر [[اراده]]، چنان قدرتی دارند که محکوم جاذبه‌های [[شیطانی]] و خلاف [[حق]] واقع نمی‌شوند<ref>راهنما‌شناسی، ص۱۱۹.</ref>.
 
لازم به ذکر است که اکثر نظریات پیشین را می‌توان با تصرفات و توجیهاتی به این نظریه برگرداند. ولی در [[نظریه]]"[[علم]] و [[اراده]]" مطلب به صورت منطقی و با [[مقامات]] دقیق‌تری [[تبیین]] گردیده است<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۴۹-۶۰.</ref>.
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش وابسته}}
* [[منشأ عصمت معصومین چیست؟ (پرسش)]]
* [[دیدگاه‌های علمای معاصر درباره ریشه اختیاری عصمت چیست؟ (پرسش)]]
* [[ریشه‌های اختیاری عصمت چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]
# [[پرونده:235434.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[فلسفه وحی و نبوت (کتاب)|'''فلسفه وحی و نبوت''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیا حسنن،]] [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:Mg1150 91icl.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[سید کریم واعظ حسینی|واعظ حسینی، سید کریم]]، [[منشأ عصمت (مقاله)|'''منشأ عصمت''']]
# [[پرونده:IM010210.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت (مقاله)|'''کاوشی در ماهیت و قلمرو عصمت''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:منشأ عصمت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۳

تغییرمسیر به: