|
|
(۳۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{عصمت}}
| | #تغییر_مسیر [[عصمت پیامبران از دیدگاه اهل سنت]] |
| {{مدخل مرتبط
| |
| | موضوع مرتبط = عصمت
| |
| | عنوان مدخل = عصمت
| |
| | مداخل مرتبط = [[عصمت در لغت]] - [[عصمت در قرآن]] - [[عصمت در علوم قرآنی]] - [[عصمت در حدیث]] - [[عصمت در کلام اسلامی]] - [[عصمت در تاریخ اسلامی]] - [[عصمت در فقه اسلامی]] - [[عصمت در فلسفه اسلامی]] - [[عصمت در عرفان اسلامی]] - [[عصمت در معارف و سیره نبوی]] - [[عصمت در معارف و سیره رضوی]] - [[عصمت در معارف و سیره علوی]] - [[عصمت در معارف دعا و زیارات]] - [[عصمت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[عصمت از دیدگاه اهل سنت]] - [[عصمت در ادیان و مکاتب]]
| |
| | پرسش مرتبط = عصمت (پرسش)
| |
| }}
| |
| | |
| == مقدمه ==
| |
| [[عصمت]]، در لغت به معنای [[حفظ]] و نگهداری و مانع شدن و در اصطلاح [[متکلمان امامیه]] به لطفی از جانب [[خدای متعال]] به برخی [[بندگان]] برگزیده خود یا ملکهای تعبیر شده که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود. [[متکلمان]] [[اهل سنت]]، به جهت دیدگاه اعتقادیشان در بحث [[عصمت انبیا]] چندان به ارائه تعریفی اصطلاحی برای عصمت نپرداختهاند؛ چراکه مشهور متکمان اهل سنت هر چند به اصل [[معصوم]] بودن [[انبیا]]{{ع}} [[باور]] دارند اما در [[گستره عصمت]] انبیا و نیز [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}}، میان [[پیروان]] [[مذاهب]] مختلف اهل سنت، [[اختلافات]] بسیاری وجود دارد.
| |
| | |
| [[اهلسنت]] تنها معصوم بودن [[انبیای الهی]] را آن هم نه به صورت مطلق میپذیرند و به عصمت دیگر افراد [[بشر]] [[امامان شیعه]] و خلفای خود، [[اعتقادی]] ندارند. منشأ [[اعتقادات]] ایشان در مسأله عصمت به [[روایات]]ساختگی پیرامون [[شخصیت]] و زندگانی انبیا که به [[اسرائیلیات]] [[شهرت]] دارند، باز میگردد.
| |
| | |
| == معناشناسی عصمت ==
| |
| === معنای لغوی ===
| |
| عصمت، واژهای [[عربی]] و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار میرود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «[[اعتصام]]» را به «استمساک» معنا کردهاند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
| |
| | |
| === معنای اصطلاحی ===
| |
| [[متکلمان شیعه]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه کردهاند. برخی معتقدند عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و [[لطف]] او برای حجتهای اوست<ref>محمد بن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص128؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج1، ص50.</ref>. برخی دیگر نیز معتقدند عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص369؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص55؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص494.</ref>.
| |
| | |
| با این وجود [[متکلمان]] [[اهل سنت]]، به جهت رویکرد و دیدگاه اعتقادیشان در بحث [[عصمت انبیا]] و [[اختلافات]] بسیاری که در این خصوص با یکدیگر دارند، چندان به ارائه تعریفی اصطلاحی برای عصمت نپرداختهاند. آری برخی از ایشان تعریف عصمت به [[ملکه]] را نقل کرده و البته آن را به [[حکما]] نسبت دادهاند<ref>ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج8، ص280.</ref>.<ref>فاریاب محمدحسیم، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری، ص34 و 35.</ref>
| |
| | |
| == دیدگاه [[پیروان]] اهل سنت پیرامون عصمت ==
| |
| در این بخش به بیان دیدگاه اهل سنت پیرامون [[مصادیق عصمت]]، [[گستره عصمت]] و [[منشأ عصمت]] میپردازیم.
| |
| === مصادیق عصمت ===
| |
| ==== [[عصمت پیامبران]] ====
| |
| مشهور متکمان اهل سنت به اصل [[معصوم]] بودن [[انبیا]]{{ع}} [[باور]] دارند با این حال در گستره عصمت انبیا میان پیروان [[مذاهب]] مختلف اهل سنت، اختلافات بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچیک از [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] در بحث [[عصمت]]، قائل به [[عصمت مطلق]] [[انبیا]]{{ع}} از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]]، قبل یا بعد از [[نبوت]] نیستند.
| |
| | |
| ===== [[حنفیها]] و [[ماتریدیه]] =====
| |
| کلمات [[ابوحنیفه]] نشان میدهد که وی تنها به [[عصمت پیامبران]] از [[ارتکاب گناه]] و خطای عمدی [[معتقد]] بوده است چنانچه در جایی میگوید: «[[پیامبران]] از تمام [[گناهان کبیره]] و [[صغیره]] و [[کفر]] و [[زشتیها]]، مصون و [[معصوم]] هستند، اگر چه [[لغزشها]] و خطاهایی از آنها سر زده است»<ref>قاری، علی بن سلطان محمد، «شرح کتاب الفقه الاکبر»، صص 104-99.</ref>. پیروان ابوحنیفه که در [[اعتقادات]] [[ماتریدی]] هستند نیز همین [[عقیده]] را با اختلافاتی اندک در جزئیات آن دارند. به عنوان نمونه سعدالدین [[عمر]] [[تفتازانی]] در شرح خویش بر کتاب «[[عقاید نسفی]]» پیرامون [[عصمت انبیا]] چنین میگوید: «به [[اجماع]] [[علما]] پیامبران از ارتکاب عمدی [[کذب]] به ویژه در آن چه که متعلق به امر [[شارع]] است و نیز در [[تبلیغ احکام]] و [[ارشاد]] [[امت]] معصومند، اکثر علما انبیا را از ارتکاب [[سهوی]] کذب نیز معصوم دانستهاند، اما در مورد ارتکاب سایر [[گناهان]] تفصیل داده شده و به اجماع علما، پیامبران پیش از [[وحی]] و پس از آن از کفر معصومند. همچنین نزد [[جمهور]] علما، انبیا، از گناهان کبیره عمدی معصوم هستند. امّا انجام [[گناه کبیره]] به صورت سهوی و ناخودآگاه را اکثر علما جایز دانستهاند. ضمن اینکه انجام عمدی [[گناهان صغیره]] نیز جایز است. اما پیش از وحی دلیلی بر [[امتناع]] صدور گناهان کبیره از انبیا وجود ندارد»<ref>سعدالدین [[مسعود بن عمر تفتازانی]]، «شرح العقائد النسفیة»، ص۱۲۷.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی (مقاله)| اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی]]، فصل دوم، گفتار دوم: [[عصمت نبی از منظر اهل سنت]].</ref>
| |
| | |
| ===== [[مالکیها]] و [[اشاعره]] =====
| |
| [[مالک بن انس]]، [[پیشوا]] و [[فقیه]] [[مذهب مالکی]] است.اکثر پیروان [[مذهب]] [[فقهی]] [[مالکی]]، در [[کلام]]، [[اشعری]] مذهب هستند. نگاهی به آراء و دیدگاههای [[اشاعره]] روشن کننده [[اعتقاد]] آنها در باب [[عصمت انبیا]]{{ع}} است. اشاعره در باب عصمت انبیا{{ع}} بر این باورند که خطای [[پیامبران]] از روی [[سهو]] و [[نسیان]] اشکالی ندارد و پیش از [[نبوت]]، [[ارتکاب گناه]] [[کبیره]] نیز از آنان جایز است. صاحب کتاب «الحصون الحمیدیة» ضمن تصریح به [[لزوم]] وجود [[عصمت]] در [[انبیا]]{{ع}} به معنای [[طهارت]] ظاهری و [[باطنی]] ایشان از [[معاصی]] و منهیات [[الهی]] و [[رذایل اخلاقی]] چون [[حسد]]، [[کبر]]، [[کذب]] و امثال اینها [[معتقد]] است در مواجهه با روایاتی که توهم [[ارتکاب معاصی]] از انبیا{{ع}} و [[رسل]] را در [[انسان]] ایجاد مینمایند، باید به [[تاویل]] یا توجیه آن [[روایات]] روی آورد<ref>الجسر الطرابلسی، حسین بن محمد، «الحصون الحمیدیة للمحافظة علی العقائد الاسلامیة»، ص49.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی (مقاله)| اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی]]، فصل دوم، گفتار دوم: [[عصمت نبی از منظر اهل سنت]].</ref>.
| |
| | |
| ===== [[شافعیها]] و [[حنبلیها]] =====
| |
| از جستاری در روایات موجود در منابع معتبر [[اهلسنت]] که توسط هواداران نامدار [[مذهب شافعی]] و [[حنبلی]] در ادوار و قرون مختلف نقل شده نیز میتوان به دیدگاه آنها پیرامون عصمت انبیاء پی برد. ضمن اینکه غالب شافعیها، در [[کلام اشعری]] هستند و بر این اساس همان [[باورها]] و اعتقاداتی را که درباره عصمت انبیا{{ع}} در باب اشاعره مطرح نمودیم، بر [[پیروان]] [[شافعی]] نیز منطبق میگردد.
| |
| | |
| به عنوان نمونه، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] شافعی (۲۰۴-۲۶۱ه.ق) با [[اعتماد]] بر روایات نافی انبیا{{ع}} و از جمله [[پیامبراکرم]]{{صل}}، بسیاری از آنها را در صحیح خود نقل نموده است. وجود چنین روایاتی را میتوان در اثناء متون [[تفسیری]]، [[روایی]] و [[تاریخی]] افرادی چون [[فخر رازی]]، [[جلال الدین سیوطی]]، [[ابن کثیر دمشقی]] و دیگر [[علما]] و بزرگان [[شافعی مذهب]] نیز [[مشاهده]] نمود.
| |
| | |
| علاوه بر شافعیها، حنبلیها نیز که در [[اعتقادات]]، پیرو [[اهل حدیث]] بوده و [[گرایش]] [[افراطی]] زیادی به [[احادیث]] و عمل به آنها دارند، روایات نافی عصمت انبیا{{ع}} را در منابع خود نقل نمودهاند. روایاتی که حاکی از [[اعتقاد]] حداقلی آنها نسبت به مسأله [[عصمت انبیا]]{{ع}} است. سیری در آراء و [[سیره]] [[احمد بن حنبل]] پیشوای این [[مذهب]] در مواجهه با [[احادیث]] گویای توجه ویژه او به غالب احادیث است. در شرح حال وی آوردهاند که او بیش از هر روش دیگری به روش [[نقلی]] علاقه داشت و [[عمر]] و [[زندگی]] خویش را نیز به سماع و نقل میگذراند و از آنجا که منبعی جز منابع نقلی را قبول نداشت، [[تساهل]] در پذیرش احادیث و نیز قبول [[احادیث ضعیف]] از جمله مبانی وی به شمار میرفت<ref>احمد امین، «فجر الاسلام»، ص243.</ref>.
| |
| | |
| از دیگر دلایلی که [[اعتماد]] احمد بر احادیث ضعیف و مجعول نافی [[عصمت]] را تقویت میکند، مبانی [[حدیثگرایی]] وی است. سخن [[عبدالله بن احمد بن حنبل]]، [[شاهد]] این سخن ما است که میگوید: پدرم میگفت: «حدیث ضعیف نزد من، از رای بهتر است»<ref>محمد بن ابیبکر ابن قیم جوزیه، «اعلام الموقعین عن رب العالمین»، ج1 ص88.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی (مقاله)| اخبار سخیف ساختگی پیرامون شخصیت نبی]]، فصل دوم، گفتار دوم: [[عصمت نبی از منظر اهل سنت]]، شافعیها و حنبلیها.</ref>.
| |
| | |
| ===== [[حشویه]] =====
| |
| حشویه نام فرقهای از اهل سنت است که به [[عناد]] و [[دشمنی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[شهرت]]<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، 42 و43 و120.</ref> و به [[وجوب پیروی]] از [[بنیامیه]]<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 44، ص165؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الافصاح فی الامامة، ج 2، ص23.</ref> [[باور]] دارند.
| |
| | |
| حشویه به هر خبری، هر چند متناقض عمل کرده و به [[ظواهر قرآن]]، هر چند مخالف با [[دلیل قطعی]] نیز [[تمسک]] میجویند<ref>معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص374.</ref>. از این گذشته در [[تأیید]] [[عقائد]] [[باطل]] خویش به [[جعل حدیث]] روی آورده و آن را وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود میدانند<ref>شوشتری، قاضی نورالله، الصوارم المهرقة، ص109.</ref>. باور [[پیروان]] این گروه نسبت به مسأله عصمت انبیا را میتوان از سیری در کلمات علمای این [[فرقه]] در این خصوص، [[مشاهده]] نمود. چه اینکه [[حشویه]] نه تنها صدور اقسام کبائر و صغائر را به صورت مطلق (عمدا یا سهوا، قبل از دوران [[بعثت]] یا پس از آن) از [[انبیا]]{{ع}} روا میدانند. بلکه با استناد به برخی [[اخبار]] موهن، صدور [[معاصی]] را نیز از [[انبیاء]]{{عم}} به [[اثبات]] میرسانند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 11، ص90؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص31.</ref>.
| |
| | |
| برخی از [[پیروان]] این فرقه به این مقدار نیز اکتفا نکرده و حتی [[کذب]] در [[شریعت]] را برای انبیا در هر حالی (مخفیانه یا آشکارا) جایز میدانند<ref>علم الهدی، سیدمرتضی، تنزیه الانبیاء، ص16؛ معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص11.</ref>.
| |
| | |
| [[اعتقاد]] به [[خیانت]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} نسبت به [[همسر]] [[عزیز مصر]]، علاقهمندی [[حضرت داوود]] به همسر اوریا و بسترسازی جهت کشتن شدن اوریا در [[جنگ]] و [[ازدواج]] با همسر وی پس از آن<ref>معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص32.</ref>، اعتقاد به [[کفر]] و [[گمراهی]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[قبل از بعثت]] و خطای آن حضرت در [[تبلیغ دین]]<ref> معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص9 و ج 20، ص32 و ج 7، ص18.</ref> در شمار بخشی از [[اعتقادات]] [[فاسد]] ایشان پیرامون انبیاست که از [[اسرائیلیات]] یا همان اخبار موهن گرفته شده است<ref>[[محمد هادی فرقانی|فرقانی، محمدهادی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]].</ref>.
| |
| | |
| ==== [[عصمت]] [[پیامبر خاتم]] ====
| |
| از آنجا که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هم در شمار انبیا{{ع}} و بلکه [[افضل]] آنان است، مشهور علمای [[اهل سنت]]، اصل [[معصوم]] بودن آن حضرت را با اختلافاتی در [[گستره عصمت]] آن حضرت، پذیرفتهاند. برخی قائل به عصمت آن حضرت پس از [[نبوت]] هستند، برخی آن حضرت را تنها از ارتکاب عمدی [[گناهان کبیره]] مصون میدانند، عدهای [[عصمت از گناهان]] [[صغیره]] را هم لازم دانسته اما آن حضرت را از ارتکاب [[سهو]]، [[نسیان]] و [[خطا]]، مصون نمیدانند، برخی دیگر نیز آن حضرت را تنها در اخذ [[وحی]] و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] [[معصوم]] دانسته و در امور روزمره [[زندگی]]، معصوم نمیدانند. در این میان گروهی هم هستند که آن حضرت را اصلا معصوم نمیدانند و ارتکاب انواع کبائر را به ایشان نسبت میدهند<ref>در بخش گستره عصمت انبیا به تفصیل پیرامون این مسأله و قائلین هر دیدگاه با استناد به منابع معتبر اهل سنت، بحث میشود.</ref>.
| |
| | |
| ==== [[عصمت]] [[امامان شیعه]] ====
| |
| بر خلاف [[امامیه]]، [[اهلسنت]] تنها معصوم بودن [[انبیای الهی]] را آن هم نه به صورت مطلق میپذیرند و به عصمت دیگر افراد [[بشر]] [[اعتقادی]] ندارند. در این میان از آنجا که ایشان به [[امامت]] [[امامان]] [[اثنی عشر]] و [[جانشینی]] آنها به جای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[معتقد]] نیستند، پس عصمت آنان را نیز قبول نداشته و بلکه به [[صراحت]] بیان کردهاند که عصمت، [[شرط امامت]] نیست<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۱۵، ص۲۵۱، ۲۵۵ و ۲۵۶ و ج۲۰، بخش اول، ص۲۶، ۸۴، ۹۵، ۹۸، ۲۱۵ و ۳۲۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۴۹؛ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۴۲۹ و ج۳، ص۳۸۱؛ ابن عبدالوهاب، رسالة فی الرد علی الرافضة، ریاض، ص۲۸؛ قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ۱۴۳۱ق، ج۲، ص۷۷۵.</ref>.
| |
| | |
| ==== عصمت خلفای سهگانه ====
| |
| [[اهل سنت]] نه تنها به عدم عصمت [[خلفای سه گانه]] خویش معتقد هستند بلکه برخی [[متکلمان]] بزرگ ایشان در این خصوص ادعای [[اجماع]] نمودهاند<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۵۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۴۹.</ref>.
| |
| | |
| === [[گستره عصمت]] [[پیامبران]] ===
| |
| بحث گستره عصمت خود شامل دو قسم است: [[گستره زمانی]] و [[گستره متعلق]].
| |
| | |
| ==== گستره زمانی ====
| |
| گستره زمانی مشتمل بر دو بحث عدم [[عصمت انبیا]] قبل از دریافت وحی و نیز عصمت انبیا پس از دریافت وحی است. دیدگاهها و آرای [[پیروان]] [[مذاهب]] مختلف اهل سنت در این خصوص مختلف است.
| |
| | |
| [[معتزلیان]] به عصمت انبیا قبل و بعد از [[نبوت]]، [[باور]] دارند. [[نظّام معتزلی]] در اواخر [[قرن دوم هجری]] [[عصمت پیامبران]] را مطرح کرد و به دنبال او [[اشاعره]] و [[معتزله]] عصمت پیامبران از [[کفر]] و [[گناهان کبیره]] را قبل و بعد از نبوت به طور متفق القول مطرح نمودند. آنها تنها در مورد [[ارتکاب گناهان]] [[صغیره]] با هم [[اختلاف]] داشتند. با این وجود دیدگاه برخی بزرگان اشاعره همچون [[ابوالحسن اشعری]] در مورد عصمت پیامبران این اختلاف اساسی را با دیگران دارد که با نگرشی منفی به پذیرش وسیعتر دامنه [[عصمت]] به بحث میپردازد. وی [[معتقد]] بود [[پیامبران]] از [[خطا]] و [[گناه]] معصومند، البته بعد از نبوت نه قبل از آن، چه گناهان کبیره و چه صغیره؛ البته در نگاه وی [[انبیا]] از کفر حتی قبل از نبوت نیز باید [[معصوم]] باشند.
| |
| | |
| [[ابوبکر باقلانی]] (متوفای ۴۰۳ق) در [[جبهه]] مخالف معتزله و [[امامیه]] هرگونه مبنای [[عقلانی]] برای عصمت پیامبران در محدودهای فراتر از [[کذب]] عمدی در [[ابلاغ وحی]] [[الهی]] را منکر شده و میگفت: «احتمال هرگونه خطا، [[سهو]] و [[نسیان]] وجود دارد، حتی در [[مقام]] رساندن [[پیام الهی]]». گرچه نظرگاه اخیر او توسط معاصر وی، [[ابواسحاق اسفراینی]] رد شد، اما مبنای عقلانی عصمت از گناه و خطا به طورعام، بعد از [[باقلانی]] [[انکار]] شد. البته گناهان کبیره با توجه به متون [[وحی]] و [[حدیث]] و [[وجدان]] استثنا گردید<ref>ویلفرد مادلونگ، دایرة المعارف اسلام، ص۱۸۲.</ref>.
| |
| | |
| [[عبدالقاهر بغدادی]] (متوفای ۴۲۹ق) تنها «[[عصمت بعد از نبوت]]» را به عنوان [[اندیشه]] اشاعره اعلام کرد. بعد از او با این حال [[فخر رازی]] (متوفای ۶۰۶ق) سعی کرد [[عصمت انبیا]] را با [[دلیل عقلی]] [[اثبات]] کند. او پذیرفت که انبیا بعد از نبوت ممکن است [[مرتکب گناه]] صغیره غیرعمدی و پیش از نبوت حتی [[مرتکب کبیره]] شده باشند. اشاعره سنتی، [[قاضی]] [[عیاض]] (متوفای ۵۴۴ق) و السُّبکی (متوفای ۷۷۱ق) عصمت کامل انبیا پیش از نبوت را پذیرفتند.
| |
| | |
| نظرگاه [[حنفیان]] [[ماتریدیه]] در مسئله عصمت پیامبران بسیار مثبتتر از اشاعره است. بسیاری از [[دانشمندان]] این [[فرقه]]، به خصوص آنهایی که [[اهل]] [[سمرقند]] بودند، تمامی خطاها، [[لغزشها]] و [[گناهان]] را در مورد [[انبیا]] [[انکار]] کردند و تفاوتی میان قبل و بعد از [[نبوت]] قایل نبودند و این موضوع نقطه مقابل [[اشاعره]] و [[حنبلیان]] بود<ref>ویلفرد مادلونگ، دایرة المعارف اسلام، ص182-183.</ref>.
| |
| | |
| برخی [[شاگردان]] [[مکتب]] [[حنبلی]] مانند [[ابن تیمیه]] (متوفای ۷۲۸ق) و [[ابن قیّم الجوزا]] (متوفای ۷۵۱ق) پافشاری کردند که [[عصمت پیامبران]] تنها در حوزه [[ابلاغ وحی]] [[الهی]] است و شامل [[عصمت از گناهان]] نمیشود<ref>ویلفرد مادلونگ، دایرة المعارف اسلام، ص۱۸۳.</ref>.
| |
| | |
| بعدها انشعابهایی در فرقه [[حنبلیها]] رخ داد و به فرقه جدید [[وهابیت]] منجر شد؛ همان نظرگاه [[اهل حدیث]] در میان [[محمد بن عبدالوهاب]] و شاگردانش به شدت تقویت گردید. [[ناصر]] القفاری در نظریه پردازی [[عقاید وهابیت]]، در مقابل نظرگاه مورد پذیرش [[امامیه]] درباره [[عصمت امامان]]، [[عصمت]] [[جماعت]] را مطرح کرده است<ref>ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۷۷۲ - ۷۷۹.</ref>.
| |
| | |
| دیدگاه [[حشویه]]: حشویه [[ارتکاب گناهان]] [[کبیره]] و [[صغیره]] را، چه [[قبل از بعثت]] و چه بعد از آن، برای انبیا جایز میدانند. البته، برخی از آنها جواز ارتکاب گناهان را مشروط به مخفیانه بودن آن دانستهاند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۱؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۹۰؛ الالهیات، ج۳، ص۱۶۵ به نقل از: شرح الاصول الخمسه..</ref>.
| |
| | |
| ====== [[افسانه غرانیق]] ======
| |
| در برخی منابع [[اهل سنت]]<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۴و۳۶۶-۳۶۸؛ ابن اسحاق، سیره، ص۲۱۷-۲۱۸؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷؛ طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۳۱؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۱۶۴.</ref>، جریانی نقل شده که نتیجه آن عدم عصمت [[رسول خدا]]{{صل}} در حوزه تلقی [[وحی]] و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] است. هر چند به اعتراف بسیاری از بزرگان اهل سنت، این داستان از اساس [[خرافی]] و جعلی است<ref>[[مراغی]] در [[تفسیر]] خود میگوید: «این [[احادیث]] بدون [[شک]] ساخته و پرداخته زنادقه و [[بیگانگان]] از [[اسلام]] است که در هیچ کتاب معتبری نیامده، و [[اصول دین اسلام]] آنها را [[تکذیب]] می کند، و [[عقل سلیم]] به بطلان آنها [[گواهی]] می دهد و بر همه [[علماء]] [[واجب]] است آن را به پشت سرانداخته، و وقت خود را صرف [[تأویل]] و [[تفسیر]] آنها نکنند؛ به خصوص که [[روایات]] [[ثقات]] تصریح به ساختگی و [[دروغین]] بودن آنها نموده اند». تفسير مراغى، احمد بن مصطفى، ج 17، ص130.
| |
| | |
| همین معنا را به صورت دیگری در تفسیر جواهر (طنطاوی) میخوانیم که میگوید: «این [[احادیث]] در هیچ یک از کتب [[صحاح]] مانند [[صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]]، جامع [[ترمذی]]، [[سنن]] ابی [[داوود]]، و [[سنن نسائی]]، در هیچ یک از این کتب شش گانه نیامده است و لذا در کتاب «تیسیرالوصول لجامع الاصول» که [[روایات تفسیری]] کتب شش گانه را جمعآوری کرده است، این [[حدیث]] را در [[تفسیر آیات]] [[سوره نجم]] نیاورده است؛ بنابراین [[شایسته]] نیست که برای این حدیث ارزشی قائل باشیم و ذکری از آن به میان آوریم، تا چه رسد به اینکه در [[مقام]] ایراد و جواب برآییم... این حدیث یک [[دروغ]] آشکار است»! تفسير جواهر، طنطاوی بن جوهری، ج 6، ص46.
| |
| | |
| افراد دیگری نیز مانند [[فخر رازی]]، [[التفسیر الکبیر]]، فخرالدين رازى، ج 23، ص237.، [[قرطبی]]، الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، [[محمد بن احمد]]، ج 13، ص84 و [[سیّد قطب]]، في ظلال القرآن، سيد بن [[قطب]] بن ابراهيم شاذلي، ج 6، ص3420 و غیر آنها و عموم بزرگان [[مفسّران]] [[شیعه]] نیز این روایات را از [[خرافات]] و مجعولات شمرده و به [[دشمنان اسلام]] نسبت دادهاند. ر.ک: مکارم شیرازی، پيام [[قرآن]]، ج 7، ص166-168.</ref>. اما گویا همین داستان، منشأ [[اعتقاد]] برخی [[پیروان]] [[مذاهب اهل سنت]] به عدم [[عصمت]] آن حضرت حتی در حوزه [[تلقی وحی]] شده است. بر اساس این نقل، [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که به [[آیات]] {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى}}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟» سوره نجم، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى}}<ref>«و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۲۰.</ref> رسید این دو جمله را شخصا [بر اثر [[القاء]] [[شیطان]]] بر آن افزود: {{عربی|تِلْکَ الْغَرانِیْقُ الْعُلی وَ انَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجی}} و همین سبب شد که [[مشرکان]] خوشحال شوند و آن را نوعی انعطاف در مسأله [[بت پرستی]] از ناحیه [[پیامبر]]{{صل}} بدانند! و در پایان این [[سوره]] که [[مردم]] را به [[سجده]] [[دعوت]] کرد آنها نیز همراه [[مسلمانان]] به سجده افتادند! این خبر به عنوان [[اسلام]] آوردن مشرکان در همه جا پیچید، و حتی به [[گوش]] مسلمانان [[مهاجر]] [[حبشه]] رسید و گروهی چنان خوشحال شدند و [[احساس امنیت]] کردند که از هجرتگاه خود حبشه به [[مکه]] بازگشتند.
| |
| | |
| ==== گستره متعلق ([[ابعاد عصمت]]) ====
| |
| درباره محدوده زمانی [[عصمت انبیاء]]، [[اختلافات]] فراوانی میان [[متکلمان اسلامی]] وجود دارد که عمده آنها را میتوان چنین خلاصه کرد:
| |
| | |
| # '''[[اشاعره]]''': اینان معتقدند که [[انبیا]] بعد از [[مبعوث]] شدن به [[رسالت]] از این امور معصوماند: [[گناهان کبیره]] (به طور کلی)، [[گناهان]] [[پست]] [[صغیره]] (مثل دزدیدن یک حبّه گندم) و همچنین ارتکاب عمدی گناهان صغیرهای که پَست محسوب نمیشوند. اما [[قبل از بعثت]]، حتی از [[گناه کبیره]] نیز [[معصوم]] نیستند<ref>المواقف، ص۳۵۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۲۶۵؛ الالهیات، ج۳، ص۱۶۶.</ref>.
| |
| # '''[[معتزله]]''': اکثر معتزله معتقدند که انبیا از تمامی گناهان کبیره و همچنین گناهان صغیرهای که پست و مورد تنفّر عموم است، معصوم هستند. اما درباره گناهان صغیرهای که اینچنین نباشد، اختلافات زیادی بینشان وجود دارد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۲-۱۱؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۸۹-۹۰؛ الالهیات، ج۳، ص۱۶۵.</ref>. برخی از آنها ارتکاب عمدی این قِسم از صغایر را جایز دانستهاند. عدهای دیگر گفتهاند: انبیا عمداً هیچ [[گناه]] صغیرهای را مرتکب نمیشوند، بلکه تنها در صورتی که شبههای برایشان پیش آمده باشد، تحقق این امر ممکن است. دسته دیگری از آنها میگویند: [[پیامبران]] تنها در صورت [[سهو]] و [[فراموشی]] [[مرتکب گناه]] میگردند و در عین حال، بازخواست نیز میشوند، هر چند سهو و [[نسیان]] مردم عادی، بخشیده شده و مورد سؤال و [[مؤاخذه]] قرار نمیگیرد. فرقشان در این است که [[شناخت انبیا]] نسبت به [[واقعیات]] و [[احکام الهی]] قویتر است و بهتر میدانند که چگونه از خود مواظبت نمایند تا چیزی از یادشان نرود و [[سهو]] و نسیانی بر ایشان عارض نشود<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص۱۷۷.</ref>.
| |
| # '''[[اهل حدیث]]''' در میان [[اهل سنت]] همواره در [[نظریه]] [[عصمت پیامبران]] خدشه میکردند. آنها [[معتقد]] بودند از آنجا که به [[گناه]] و خطای [[پیامبران]] در [[متون مذهبی]] و [[حدیثی]] اشاره شده است، از این رو پذیرش آن امری اجتناب ناپدیر است. [[حنبلیها]] که خود در [[اعتقادات]]، تابع اهل حدیث هستند نیز همواره آموزه عصمت پیامبران از گناه را [[انکار]] میکردند. ابن بطّه (متوفای ۳۸۷ق) در اصول اعتقادات خود مینگارد که پیامبران [[مرتکب گناه]] شدهاند و به آیاتی از [[قرآن]] استناد میکند<ref>ویلفرد مادلونگ، دایرة المعارف اسلام، ص۱۸۳.</ref>. | |
| # '''[[حشویه]]''': این گروه که افراطیترین نظر را در خصوص [[عصمت انبیا]] دارند، معتقدند: بر [[خدا]] جایز است که کسی را به [[مقام نبوت]] برساند که مرتکب کبائر میشود از این رو از منظر آنان [[پیامبر]] حتی میتواند [[زنا]] و لواط کند به این [[فرقه]] «ظاهریون» یا «اهل حدیث» هم گفته میشود. آنها به [[ظاهر قرآن]] و [[حدیث]] تمسّک میکنند و [[عقل]] را قاصر از اظهارنظر میدانند؛ مثلاً در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ}}<ref>«دست خداوند بالای دستهای آنان است» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ}}<ref>«(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود» سوره قلم، آیه ۴۲.</ref> برای [[خداوند]] دست و پا قایل میشوند. حشویه [[آیات]] [[شیطانی]] {{عربی|تِلْكَ الْغَرَانِيقُ الْعُلَى وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَى}}<ref>مرتضی عسگری، احادیث ام المؤمنین عایشه، ج۲، ص۳۰۷.</ref> را میپذیرند و به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت میدهند که آن حضرت نفهمید نازل کننده این آیات [[جبرئیل]] نیست. [[ابن حجر عسقلانی]] شارح کتاب [[صحیح بخاری]] میگوید: «این [[روایت]] آیات شیطانی سه سند دارد، اگرچه از نظر سند مقطوعاند؛ اما باید پذیرفته شود»<ref>محمدهادی معرفت، تنزیه انبیاء از آدم تا خاتم، ص۹۶ - ۹۹.</ref>.
| |
| # '''[[کرامیه]]''' شاخهای از [[مجسمه]] هستند که عقائدشان در رد هرگونه [[تأویل]] و [[تفسیر]] آمیختهای از [[عقاید]] [[اهل حدیث]] است. از این رو [[آیات]] نافی [[عصمت انبیا]] را نیز به [[تاویل]] نبرده و توجیه نمیکنند<ref>خمینی سید حسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ج2، ص1113.</ref>. آنها بر این باورند که «[[پیامبران]] [[مرتکب گناه]] و [[خطا]] میشدند بدون اینکه با [[طبیعت]] آنها تنافی داشته باشد»<ref>ویلفرد مادلونگ، دایرة المعارف اسلام، ص۱۸۳.</ref>. البته [[ابن کرام]]، موسس این [[فرقه]] [[معتقد]] بود که [[انبیا]]{{ع}} از هر انجام گناهی که [[عدل]] و داد را برداشته و حد را بر فاعل آن [[واجب]] نماید، برکنار هستند<ref>مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص365.</ref>. این گروه بعدها در دیدگاه خود استثنا قایل شدند و گناهانی را که نیاز به [[اجرای حد]] و [[کیفر]] قانونی دارد یا گناهانی که حیثیت و آبروی آنها را خدشه دار میسازد، [[شایسته]] آنها ندانستند<ref>ویلفرد مادلونگ، دایرة المعارف اسلام، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص۴۰.</ref>
| |
| | |
| === [[منشأ عصمت]] ===
| |
| منشأ [[اعتقادات]] [[اهلسنت]] پیرامون عصمت انبیا، بر پایه احادیثی شکل گرفته که به وفور در منابع و متون [[تاریخی]]، [[روایی]]، تفسیر و [[کلامی]] [[اهل سنت]] نقل شده و متضمن صدور [[گناه]]، خطا و حتی [[کفر]] و [[شرک]] از پیامبران [[الهی]] و از جمله [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هستند. این [[روایات]] یا جعلی و ساختگی هستند و یا در شمار [[اسرائیلیات]] قرار دارند<ref>«اسرائیلیات» جمع «اسرائیلیّه» و اسرائیلیّه منسوب به [[اسرائیل]] است. ر.ک: لغتنامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴ (کلمه «اسرائیلیّه»). «اسرائیل» [[لقب]] [[حضرت یعقوب]] فرزند [[حضرت اسحاق]] است. طوسی در [[تفسیر آیه]] ۹۳ [[آل عمران]] که کلمه «اسرائیل» را دربر دارد، گفته است: {{عربی|و کان اسرائیل و هو یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم نذر...}} (التبیان فی [[تفسیر القرآن]]، ج۲، ص۵۳۲) در تفسیر آیه ۴۰ [[سوره بقره]] در توضیح کلمه اسرائیل گفته است: به [[زبان عربی]] «[[اسرا]]» بهمعنای [[عبد]] و «ئیل» بهمعنای [[الله]] است، پس [کلمه اسرائیل] مانند عبد الله [مضاف و مضاف الیه] میباشد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۰). در لغتنامۀ دهخدا در کلمۀ «[[بنی اسرائیل]]» آمده است. از آنجا که [[قرآن کریم]] کتاب [[حکمت]] و [[هدایت]] است و در بیان مطالب به مقداری که برای هدایت و پندگیری [[انسان]] ضروری باشد، اکتفا میکند، بسیاری از داستانهای [[پیامبران]] و [[امتهای پیشین]] را موجز و سربسته یادآور شده است. کنجکاوی [[مسلمانان]] برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستانها از یکسو و ایجاد موانع برای آشنایی و ارتباط مسلمانان با [[اهل بیت]] خاص [[پیامبر]]{{صل}} که [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] بودهاند، از سوی دیگر و [[گمان]] برخی [[صحابه]] و [[تابعین]] به اینکه کتابها و [[دانشمندان یهودی]] و [[مسیحی]] منبعی برای [[شناخت]] جزئیات و تفصیل آن داستانها است، از سوی سوم، موجب شد که برخی مسلمانان برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستانها به دانشمندان یهودی و مسیحی و کتابهای آنان روی آورند و از این راه، [[اسرائیلیات]] به کتابهای مسلمانان وارد شود. در [[عصر رسالت]] به واسطۀ حضور پیامبر{{صل}} در بین مسلمانان و [[نهی]] آن حضرت از [[رجوع]] به [[اهل کتاب]]، [[تفسیر قرآن]] از آمیخته شدن به اسرائیلیات مصون ماند، ولی پس از [[رحلت]] آن حضرت با فاصله گرفتن مسلمانان از عصر رسالت و فراموش شدن نهی آن حضرت و [[اسلام آوردن]] برخی [[دانشمندان]] اهل کتاب و حضور آنان در بین مسلمانان، زمینه برای ورود اسرائیلیات به حوزۀ [[تفسیر]] فراهم شد. در آغاز به وسیلۀ برخی صحابه باب [[رجوع به دانشمندان]] اهل کتاب گشوده شد و سپس در عصر تابعین، استفادۀ از آنان گسترش یافت و بهتدریج بخش زیادی از اسرائیلیات به [[روایات]] و [[کتابهای تفسیری]] راه یافت و این را نیز یکی از تحوّلات [[تفسیر در عصر تابعین]] که برههای از حضور [[امامان معصوم]]{{عم}} است، میتوان به شمار آورد. اینک برخی روایات و شواهد [[تاریخی]] را که بر مطالب یادشده دلالت دارد، ذیل چند عنوان یادآور میشویم جای دارند.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref>
| |
| | |
| ==== [[اتهام]] [[کذب]] و درخواست [[شفاعت]] [[کافر]] به [[حضرت ابراهیم]] ====
| |
| در منابع معتبر [[اهل سنت]] روایتی از [[ابوهریره]] نقل شده که از قول [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چنین میگوید: «[[ابراهیم]]{{ع}} پدرش [[آزر]] را در [[روز قیامت]] [[ملاقات]] میکند، در حالی که چهره او گرفته و غبارآلود است. ابراهیم{{ع}} به او میگوید: آیا به تو نگفتم از من [[سرپیچی]] نکن؟ پدرش میگوید: امروز از تو سرپیچی نمیکنم. ابراهیم خطاب به [[خداوند]] عرضه میدارد: پروردگارا، به من [[وعده]] کردی که مرا در [[روز رستاخیز]] [[خوار]] نسازی و کدام [[خواری]] بالاتر از اینکه پدرم هلاک شده است. [[خدای تعالی]] میفرماید: «من [[بهشت]] را بر [[کافران]] [[حرام]] کردهام»<ref>{{عربی|يَلْقَى إِبْرَاهِيمُ أَبَاهُ آزَرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَعَلَى وَجْهِ آزَرَ قَتَرَةٌ وَغَبَرَةٌ، فَيَقُولُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ: أَلَمْ أَقُلْ لَكَ لاَ تَعْصِنِى؟ فَيَقُولُ أَبُوهُ: فَالْيَوْمَ لاَ أَعْصِيكَ. فَيَقُولُ إِبْرَاهِيمُ: يَا رَبِّ، إِنَّكَ وَعَدْتَنِى أَنْ لاَ تُخْزِيَنِى يَوْمَ يُبْعَثُونَ، فَأَيُّ خِزْيٍ أَخْزَى مِنْ أَبِي الأَبْعَدِ؛ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: إِنِّى حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَى الْكَافِرِينَ}}، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۰؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۲۳۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۸۵، ش۳۲۲۹۲؛ فتح الملک العلی، ص۱۲۳؛ تفسیر البغوی، ج۲، ص۳۲۲؛ تفسیر القرطبی، ج۱۳، ص۱۱۴؛ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۳۵۱؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۹۰؛ فتح القدیر، ج۴، ص۱۰۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۶، ص۱۶۶؛ البدایة والنهایة، ج۱، ص۱۶۳.</ref>.
| |
| | |
| در این [[حدیث]] دو امر [[باطل]] وجود دارد:
| |
| نخست اینکه پدر حضرت ابراهیم{{ع}} کافر و [[اهل جهنم]] شمرده شده است! و دوم اینکه حضرت ابراهیم{{ع}} برای کافر درخواست شفاعت کرده است، با اینکه میدانسته [[خداوند متعال]] کافر را وارد بهشت نمیکند. روشن است که درخواست امری مخالف با [[اراده خداوند]]، با [[عصمت]] ناسازگار است؛ به همین روی برخی از [[عالمان]] [[اهلسنّت]] حدیث را مردود دانسته و برخی کوشیدهاند به گونهای آن را توجیه کنند<ref>[[ابن حجر عسقلانی]] پس از [[نقل حدیث]] و بحث پیرامون آن مینویسد: {{عربی|وَقَدِ اسْتَشْكَلَ الْإِسْمَاعِيلِيُّ هَذَا الْحَدِيثَ مِنْ أَصْلِهِ وَطَعَنَ فِي صِحَّتِهِ فَقَالَ بَعْدَ أَنْ أَخْرَجَهُ: هَذَا خَبَرٌ فِي صِحَّتِهِ نَظَرٌ، مِنْ جِهَةِ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ فَكَيْفَ يَجْعَلُ مَا صَارَ لِأَبِيهِ خِزْيًا مَعَ عِلْمِهِ بِذَلِكَ. وَقَالَ غَيْرُهُ: هَذَا الْحَدِيثُ مُخَالِفٌ لِظَاهِرِ قَوْلِهِ تَعَالَى {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ}}«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعدهای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بیگمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.انْتَهَى.}} ترجمه: «[[اسماعیلی]] به اصل این حدیث اشکال و در [[صحت]] آن تردید کرده است و پس از نقل آن میگوید: این خبر، خبری است که در صحت آن تردید وجود دارد، از آن رو که [[ابراهیم]]{{ع}} میداند که [[خدای تعالی]] [[خلف وعده]] نمیکند؛ پس چگونه آن چه را بر پدرش میگذرد [[خواری]] تلقی کرده است؟ دیگری گفته است این [[حدیث]] با ظاهر آیهای از [[قرآن]] مخالف است که میفرماید: «[[استغفار]] ابراهیم برای پدرش نبود مگر به خاطر عهدی که با او کرده بود؛ ولی چون بر او روشن شد که او [[دشمن]] خداست، از او [[بیزاری]] جست». عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۸، ص۳۸۴-۳۸۵.</ref>.
| |
| | |
| [[ابوهریره]] به همین مقدار بسنده نکرده و پا را فراتر گذاشته و به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} نسبت [[دروغگویی]] نیز میدهد. وی [[حدیثی]] را به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نسبت میدهد که فرمود: ابراهیم [[نبی]]{{ع}} [[دروغ]] نگفت مگر در سه مورد؛ دو مورد از آن در کتاب خدای عزّ و جل است. یکی آیهای است که [از قول ابراهیم] میفرماید: «من مریض هستم» و دیگری آیهای که [از قول او] میفرماید: «بلکه [[شکستن بتها]] کار این [[بت]] بزرگ است». [داستان سوم نیز از این قرار است که] ابراهیم روزی با [[ساره]] به [[شهر]] یکی از [[ستمگران]] وارد شدند. به آن [[ستمگر]] گفته شد در اینجا مردی است که یکی از [[زیباترین]] [[زنان]] همراه اوست. وی به دنبال [[حضرت ابراهیم]] فرستاد تا در این باره از او سؤال کند. وی پرسید: این [[زن]] کیست؟ حضرت ابراهیم فرمود: [[خواهر]] من است. سپس نزد [[ساره]] آمد و به او فرمود: ای ساره، در روی [[زمین]] هیچ مؤمنی غیر از من و تو نیست و این مرد از من درباره تو پرسید و من به او گفتم که تو خواهر من هستی؛ پس تو مرا [[تکذیب]] نکن!<ref>{{عربی|لَمْ يَكْذِبْ إِبْرَاهِيمُ{{ع}} إِلَّا ثَلاَثَ كَذَبَاتٍ، ثِنْتَيْنِ مِنْهُنَّ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، قَوْلُهُ {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}}«و ابراهیم گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹. وَقَوْلُهُ: {{متن قرآن|بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا}}«گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است» سوره انبیاء، آیه ۶۳. وَقَالَ: بَيْنَا هُوَ ذَاتَ يَوْمٍ وَسَارَةُ، إِذْ أَتَى عَلَى جَبَّارٍ مِنَ الجَبَابِرَةِ، فَقِيلَ لَهُ: إِنَّ هَا هُنَا رَجُلًا مَعَهُ امْرَأَةٌ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ، فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ فَسَأَلَهُ عَنْهَا، فَقَالَ: مَنْ هَذِهِ؟ قَالَ: أُخْتِي، فَأَتَى سَارَةَ قَالَ: يَا سَارَةُ: لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الأَرْضِ مُؤْمِنٌ غَيْرِي وَغَيْرَكِ، وَإِنَّ هَذَا سَأَلَنِي فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّكِ أُخْتِي، فَلاَ تُكَذِّبِينِي}}، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۹۸؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۷، ص۳۶۶؛ تفسیر السمرقندی، ج۳، ص۱۳۸؛ أحکام القرآن، ج۳، ص۲۶۴؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۳۲۳؛ عمدة القاری، ج۱۵، ص۲۴۷.</ref>.
| |
| | |
| در این [[حدیث]] به روشنی به حضرت ابراهیم خلیلالله نسبت [[دروغگویی]] داده شده است<ref>این حدیث به قدری بیاساس است که [[فخر رازی]] نیز چارهای جز اعتراف به [[دروغ]] بودن آن ندارد، هر چند که [[بخاری]] و مسلم در صحیح خود آن را نقل کردهاند!فخر رازی درباره این حدیث مینویسد: {{عربی|هَذَا الْحَدِيثُ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُقْبَلَ، لِأَنَّ نِسْبَةَ الْكَذِبِ إِلَى إِبْرَاهِيمَ لَا تَجُوزُ، فَقَالَ ذَلِكَ الرَّجُلُ فَكَيْفَ يُحْكَمُ بِكَذِبِ الرُّوَاةِ الْعُدُولِ؟ فَقُلْتُ لَمَّا وَقَعَ التَّعَارُضُ بَيْنَ نِسْبَةِ الْكَذِبِ إِلَى الرَّاوِي وَبَيْنَ نِسْبَتِهِ إِلَى الْخَلِيلِ{{ع}}، كَانَ مِنَ الْمَعْلُومِ بِالضَّرُورَةِ أَنَّ نِسْبَتَهُ إِلَى الرَّاوِي أَوْلَى}}، «این حدیث [[شایسته]] پذیرش نیست؛ زیرا نسبت دروغ به ابراهیم جایز نمیباشد. اما اگر کسی بگوید: چگونه به دروغگویی [[راویان]] [[عادل]] [[حکم]] میکنی؟ در پاسخ میگوییم: وقتی بین نسبت دروغگویی به [[راوی]] و به [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} [[تعارض]] باشد، به [[ضرورت]] روشن است که نسبت دروغگویی به راوی سزاوارتر است». تفسیر الرازی، ج۲۶، ص۱۴۸. به جز [[فخر رازی]]، [[عالمان]] دیگری نیز به دروغ بودن این [[حدیث]] تصریح کردهاند. [[عمر بن علی]] در [[اللباب فی علوم الکتاب (کتاب)|اللباب فی علوم الکتاب]] مینویسد: {{عربی|إِنْ قَبِلْنَاهُ لَزِمَنَا الْحُكْمُ بِتَكْذِيبِ إِبْرَاهِيمَ{{ع}}، وَإِنْ رَدَدْنَاهُ لَزِمَنَا الْحُكْمُ بِتَكْذِيبِ الرُّوَاةِ، وَلَا شَكَّ أَنَّ صَوْنَ إِبْرَاهِيمَ{{ع}} عَنِ الْكَذِبِ أَوْلَى مِنْ صَوْنِ طَائِفَةٍ مِنَ الْمَجَاهِيلِ عَنِ الْكَذِبِ}} «اگر آن خبر را قبول کنیم، آن وقت باید [[ابراهیم]]{{ع}} را [[تکذیب]] نماییم و اگر خبر را ردّ کنیم، تکذیب راویان آن را در پی خواهد داشت و شکی نیست که [[حفظ]] [[مقام ابراهیم]]{{ع}} از دروغ، سزاوارتر از حفظ [[مقام]] برخی از راویان ناشناخته است.اللباب فی علوم الکتاب، ج۱۱، ص۶۶. همچنین ر.ک: تفسیر الرازی، ج۱۸، ص۹۶.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۲۵.</ref>
| |
| | |
| ==== [[اتهام]] [[فحشا]] به [[حضرت سلیمان]] ====
| |
| [[ابوهریره]] در روایتی به نقل از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[بیشرمی]] تمام از ورود حضرت سلیمان بر صد یا نود و نه [[زن]] در یک شب سخن به میان آورده است. بر اساس این حدیث، حضرت سلیمان نه تنها به نقش [[مشیت خداوند]] در امور توجه نداشته، بلکه [[تذکر]] یکی از [[اصحاب]] نیز در او کارساز نشده است و آن حضرت با [[بیاعتنایی]] از گفتن {{متن قرآن|إِنْ شَاءَ اللَّه}} خودداری کرده است! [[پناه]] میبریم به [[خدا]] از چنین نسبتهای [[ناپسند]] به [[انبیاء]] [[الهی]]<ref>این روایت در بسیاری از کتب معتبر اهل سنت از جمله صحاح آمده است. {{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} قَالَ: قَالَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ{{عم}}: لَأَطُوفَنَّ اللَّيْلَةَ عَلَى مِائَةِ امْرَأَةٍ، أَوْ تِسْعٍ وَتِسْعِينَ... فَقَالَ لَهُ صَاحِبُهُ: إِنْ شَاءَ اللَّهُ، فَلَمْ يَقُلْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، فَلَمْ يَحْمِلْ مِنْهُنَّ إِلَّا امْرَأَةٌ وَاحِدَةٌ}}، صحیح البخاری، ج۳، ص۲۰۹؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۸۷ - ۸۸؛ سنن الترمذی، ج۳، ص۴۴ - ۴۵، ح۱۵۷۱؛ سنن النسائی، ج۷، ص۲۵؛ عمدة القاری، ج۱۴، ص۱۱۵؛ المصنف (ابن أبی شیبه)، ج۱، ص۱۷۳؛ تغلیق التعلیق، ج۳، ص۴۳۳؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۴۹، ح۶۰۸۵؛ کنز العمّال، ج۳، ص۵۵، ح۵۴۶۹؛ کشف الخفاء، ج۲، ص۱۰۴، ح۱۹۱۰ و منابع دیگر.</ref>.
| |
| | |
| ==== [[اتهام]] درگیری [[حضرت موسی]] با [[ملک الموت]]! ====
| |
| [[احمد بن حنبل]] در [[مسند]] خود مینویسد: [[ابوهریره]] از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل میکند که فرمود: «ملک الموت به سوی [[موسی]] آمد و به ایشان گفت: [[دعوت]] پروردگارت را پاسخ ده. آنگاه موسی ضربهای به چشم ملک الموت زد که چشم او آسیب دید. ملک الموت به سوی [[خدای عزوجل]] بازگشت و عرضه داشت: تو مرا به سوی بندهای فرستادی که [[مرگ]] را نمیخواهد و به چشم من آسیب رساند!» <ref>{{عربی|قَالَ رَسُولُ اللهِ{{صل}}: جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ إِلَى مُوسَى{{ع}}، فَقَالَ لَهُ: أَجِبْ رَبَّكَ. قَالَ: فَلَطَمَ مُوسَى عَيْنَ مَلَكِ الْمَوْتِ فَفَقَأَهَا، قَالَ: فَرَجَعَ الْمَلَكُ إِلَى اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَالَ: إِنَّكَ أَرْسَلْتَنِي إِلَى عَبْدٍ لَكَ لَا يُرِيدُ الْمَوْتَ، وَقَدْ فَقَأَ عَيْنِي}} مسند احمد، ج۲، ص۳۱۵.</ref>.
| |
| | |
| این [[حدیث]] در شروح [[صحیح مسلم]] و [[صحیح بخاری]] و برخی دیگر از منابع معتبر [[اهل تسنّن]] آمده است و به روشنی نشان دهنده چگونگی [[اعتقاد]] آنان درباره [[عصمت پیامبران]] [[الهی]] است<ref>ر.ک: شرح صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۲۸؛ فتح الباری، ج۶، ص۳۱۵-۳۱۶؛ عمدة القاری، ج۸، ص۱۴۸؛ ج۱۵، ص۳۰۶؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۱۱۶؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۵۱۰ - ۵۱۱، ح۳۲۳۸۴؛ تفسیر الثعلبی، ج۴، ص۴۵ - ۴۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۱۷۸؛ البدایة و النهایة، ج۱، ص۳۷۰.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۳۱.</ref>
| |
| | |
| ==== اتهام صدور اقسام [[گناه]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] از [[پیامبر خاتم]] ====
| |
| اینگونه امور [[ناشایست]] در منابع [[اهلسنّت]]، دامان [[پاک]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را نیز گرفته است به طوری که به [[پیامبر]] حتی نسبت [[بتپرستی]] نیز دادهاند!<ref>در روایتی ساختگی آمده است: {{عربی|أَخْبَرَنِي سَالِمٌ، أَنَّهُ سَمِعَ عَبْدَ اللَّهِ، يُحَدِّثُ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}: أَنَّهُ لَقِيَ زَيْدَ بْنَ عَمْرِو بْنِ نُفَيْلٍ بِأَسْفَلِ بَلْدَحٍ، وَذَاكَ قَبْلَ أَنْ يُنْزَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} الوَحْيُ، فَقَدَّمَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} سُفْرَةً فِيهَا لَحْمٌ، فَأَبَى أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا، ثُمَّ قَالَ: إِنِّي لاَ آكُلُ مِمَّا تَذْبَحُونَ عَلَى أَنْصَابِكُمْ، وَلاَ آكُلُ إِلَّا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ}}، «[[عبدالله بن عمر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین نقل میکند: پیش از آنکه [[وحی بر پیامبر]] [[خدا]] نازل شود، با [[یزید بن عمرو بن نفیل]] [[ملاقات]] و او را [[دعوت]] کرد و سفرهای از برای وی مهیا ساخت. زید از خوردن آن خودداری کرد و گفت: من از آن چه شما برای بتهایتان [[ذبح]] میکنید و غیر از آن چه [[اسم خدا]] بر آن ذکر شده است نمیخورم» مسند احمد، ج۲، ص۱۲۷؛ صحیح البخاری، ج۶، ص۲۲۵؛ فضائل الصحابه (نسایی)، ص۲۷، السنن الکبری (بیهقی)، ج۹، ص۲۵۰؛ عمدة القاری، ج۲۱، ص۱۱۳؛ المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۲۳۰؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۱۷؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۸۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۵۰۸. بر اساس این [[حدیث]] که در [[صحیح بخاری]] و [[مسند احمد]] نقل شده است، پیامبر پیش از [[نبوت]] [[بتپرست]] بوده و در پای [[بتها]] [[قربانی]] میکرده است. ایشان از گوشت آن میخورده و به میهمانان میخورانده است. این در حالی است که حدیث مذکور [[زید بن عمرو]] را - که [[مسیحی]] بوده - [[خداپرست]] و [[افضل]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} معرفی کرده است! [[متکلمان]] [[سنّی]] نیز بر پایه همین [[احادیث]]، به [[کفر]] پیامبر اکرم{{صل}} [[پیش از بعثت]] قائل شدهاند و براساس همین [[روایات]] است که چنین [[اعتقادی]] [[استوار]] میگردد. [[ابن ابی الحدید]] - از بزرگان [[معتزله]] - ضمن نقل گفتار برخی فِرَق درباره [[عصمت پیامبران]] مینویسد: {{عربی|و قال قوم من الحشوية: قد كان محمد كافرا قبل البعثة}}؛ گروهی از [[حشویه]] میگویند: [[محمّد]] [[پیش از بعثت]] [[کافر]] بوده است. حشویه گروهی هستند که به [[ظواهر]] [[احادیث]] پایبند بوده و بدون هیچ [[تأمل]] و درنگی به آن چه در روایات آمده است عمل میکنند. این [[اعتقاد]] علاوه بر حشویه، در میان گروههای [[کلامی]] دیگر نیز [[مشاهده]] میشود. ابن ابی الحدید در ادامه میافزاید: {{عربی|قال برغوث المتكلم، و هو أحد النجارية: لم يكن النبي{{صل}} مؤمناً بالله قبل أن يبعثه}}؛ برغوث [[متکلم]] که از [[فرقه]] نجاری است میگوید: [[پیامبر]] پیش از [[مبعوث]] شدن، به [[خدا]] [[ایمان]] نداشت! وی در ادامه مینویسد: سدّی - یکی از [[مفسران]] معروف [[اهلسنّت]] - پیرامون [[آیه]] {{متن قرآن|وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ}} «و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتیم؟» سوره انشراح، آیه ۲ میگوید: {{عربی|وزره الشرك، فإنه كان على دين قومه أربعين سنة}} شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۷، ص۹.</ref>.
| |
| | |
| [[راویان]] مجامع [[حدیثی]] [[اهل تسنّن]] در پایین آوردن [[مقام رسول خدا]]{{صل}} پا را از این هم فراتر گذاشته و ـ العیاذ بالله ـ [[فهم]] و [[آگاهی]] ایشان را در امور عادی و [[عرفی]] نیز کمتر از [[مردم]] عادی معرفی کردهاند. [[موسی بن طلحه]] از پدرش [[طلحه بن عبید الله]] نقل میکند که گفت: «با [[رسول خدا]]{{صل}} از کنار قومی که بالای درختان خرما بودند میگذشتیم. حضرت پرسید: «این گروه چه میکنند»؟ گفتند: مشغول تلقیح [درختان] هستند و [گرده درختان] نر را بر درختان ماده قرار میدهند. رسول خدا{{صل}} فرمود: «[[گمان]] نمیکنم به این کار نیازی باشد». [[طلحه]] گفت: این خبر را به مردم رساندند و مردم کار تلقیح درختان را رها ساختند». بر اساس این [[روایت]]، مردم با [[اعتماد]] به [[سخن پیامبر]] دست از تلقیح کشیدند و آن سال تمام محصولات از بین رفت و ـ به اصطلاح [[عرب]] ـ خرماهای [[مدینه]] «شیص» و غیرقابل استفاده شدند. در ادامه روایت آمده است: خبر از بین رفتن محصولات را به رسول خدا رساندند. پیامبر فرمود: «چنانچه تلقیح درختان به آنها نفع میبخشد، آن را انجام دهند. من بر اساس [[گمان]] سخن گفتم. مرا به خاطر [[سخن گفتن]] بر اساس] [[ظن]] [[مؤاخذه]] نکنید»!<ref>{{عربی|مَرَرْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِقَوْمٍ عَلَى رُءُوسِ النَّخْلِ فَقَالَ مَا يَصْنَعُ هَؤُلَاءِ فَقَالُوا يُلَقِّحُونَهُ يَجْعَلُونَ الذَّكَرَ فِي الْأُنْثَى فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَا أَظُنُّ يُغْنِي ذَلِكَ شَيْئاً قَالَ فَأُخْبِرُوا بِذَلِكَ فَتَرَكُوهُ... فَأُخْبِرَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} بِذَلِكَ فَقَالَ: إِنْ كَانَ يَنْفَعُهُمْ ذَلِكَ فَلْيَصْنَعُوهُ فَإِنِّي إِنَّمَا ظَنَنْتُ ظَنّاً فَلَا تُؤَاخِذُونِي بِالظَّنِ}}، صحیح مسلم، ج۷، ص۹۵، ح۶۲۷۵؛ مسند أحمد، ج۱، ص۱۶۲، ح۱۳۹۵، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۲۵، ح۲۴۷۰؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۱۲، ح۶۳۹؛ فتح الباری، ج۴، ص۳۳۵؛ مسند أبی داود، ص۳۱؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۶۴، ح۳۲۱۷۹؛ تفسیر الآلوسی، ج۱۳، ص۷۲.</ref>.
| |
| | |
| این [[حدیث]] از یک منظر [[اشتباه]] و [[خطا]] از سوی [[پیامبر]] را جایز میداند و [[علم]] ایشان را حتی در امور [[عرفی]] نیز [[نفی]] میکند؛ اما از منظری دیگر، بیانگر [[اعتقاد]] [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] به [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} است، تا آنجا که به گمان و ظن پیامبر نیز [[اعتماد]] و بر اساس آن عمل میکردهاند. پس حدیث فوق از یک نگاه نافی [[عصمت]] و از نگاهی دیگر مُثْبِت عصمت است، با این وجود [[دروغ]] بودن این حدیث بسیار روشن است؛ چراکه [[شأن]] و [[منزلت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بسیار بالاتر و ساحت ایشان پاکیزهتر از این نسبتهاست که بر اساس ظن خود [[دستوری]] به [[ضرر]] مسلمانان صادر فرمایند و پس از [[تحمیل]] خسارات فراوان به [[مردم]]، از [[رأی]] خود منصرف شوند ـ از این نسبتهای ناروا به [[خدا]] [[پناه]] میبریم. اما علیرغم بطلان آشکار این حدیث، [[عالمان اهل سنّت]] آن را مبنای [[استنباط احکام]] قرار داده و بر مبنای آن قواعدی اصولی را پایهگذاری کردهاند. به عنوان مثال «[[نووی]]» ضمن شرح این حدیث، در [[حجیّت]] یا عدم حجیّت [[اجتهاد]] [[نبی]] و اجتهاد بر اساس ظن و گمان به بحث میپردازد<ref>ر.ک: شرح صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۱۶.</ref>.
| |
| | |
| البته [[جعل حدیث]] جهت پایین آوردن شأن رسول خدا{{صل}} به همین جا ختم نمیشود. در [[منابع حدیثی]] [[اهل تسنّن]]، احادیثی از برخی [[صحابه]] مانند [[ابوهریره]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[طلحه]]، [[عایشه]]، [[انس بن مالک]] و افرادی از این قبیل نقل شده که بر اساس آنها، [[پیامبر]] بیجهت [[مؤمنان]] را [[سبّ]] میکرده و مورد [[آزار]] قرار میداده است! البته همه این [[احادیث]] از سوی [[راویان]] آنها [[جعل]] نشده است و ممکن است برخی از احادیث در دورههای مختلف و از سوی [[دشمنان پیامبر]] جعل و به این افراد منتسب شده باشد، چنانکه شواهدی بر جعل اینگونه احادیث در [[زمان معاویه]] وجود دارد<ref>برای اطلاع بیشتر از اینگونه روایات ر.ک: شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۴. در [[صحیح بخاری]] بابی است با عنوان {{عربی|باب قول النبي من آذيته فاجعله له زكاة و رحمة}}؛ باب [[گفتار پیامبر]]، در مورد اینکه [خدایا من] هر کس را [[اذیت]] کردهام، آن را برای وی [[زکات]] و رحمتی قرار ده. در این باب احادیثی با همین مضمون نقل شده است. عایشه نیز در [[حدیثی]] به نقل از پیامبر میگوید: {{متن حدیث|أللهم إنما أنا بشر فلا تعاقبني بشتم رجل من المسلمين}} مسند احمد، ج۶، ص۱۶۰؛ مسند أبی یعلی، ج۷، ص۷۸، ح۴۶۰۶؛ الأدب المفرد، ج۱، ص۱۳۴، ح۶۲۵، با اندکی اختلاف در دو منبع اخیر. «خداوندا، همانا من بشر هستم، پس مرا به واسطه [[ناسزاگویی]] به مردی از [[مسلمانان]] [[عقاب]] نکن». ابنحجر عسقلانی این دسته از احادیث را مطرح و به آنها اشکال میکند. فتح الباری، ج۱۱، ص۱۴۷.</ref>.
| |
| | |
| == جمعبندی ==
| |
| [[عصمت]]، در لغت به معنای [[حفظ]] و نگهداری و مانع شدن آمده است. مشهور متکمان [[اهل سنت]] هر چند به اصل [[معصوم]] بودن [[انبیا]]{{ع}} [[باور]] دارند اما در [[گستره عصمت]] انبیا میان [[پیروان]] [[مذاهب]] مختلف اهل سنت، [[اختلافات]] بسیاری وجود دارد و به طور کلی هیچیک از پیروان [[مذاهب اهل سنت]] در بحث عصمت، قائل به [[عصمت مطلق]] انبیا{{ع}} و [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}}از انواع [[معاصی]]، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]]، قبل یا بعد از [[نبوت]] نیستند. ایشان به [[عصمت]] دیگر افراد [[بشر]] غیر از [[انبیا]] نیز [[اعتقادی]] ندارند. منشأ این [[اعتقادات]]، پارهای از [[احادیث جعلی]] و ساختگی است که در منابع معتبر [[اهل سنت]] نقل شده است.
| |
| | |
| == پرسش مستقیم ==
| |
| {{پرسش وابسته}}
| |
| * [[دیدگاه اشاعره درباره حقیقت عصمت چیست؟ (پرسش)]]
| |
| * [[دیدگاه عدلیه درباره حقیقت عصمت چیست؟ (پرسش)]]
| |
| * [[محدوده زمانی عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
| |
| {{پایان پرسش وابسته}}
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
| |
| # [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان]]، [[احمد حسین شریفی]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
| |
| # [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
| |
| # [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:تاریخچه عصمت]]
| |