رضایت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'صاحب نظران' به 'صاحبنظران') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = رضایت | | موضوع مرتبط = رضایت | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = رضایت | ||
| مداخل مرتبط = [[رضایت در قرآن]] - [[رضایت در | | مداخل مرتبط = [[رضایت در قرآن]] - [[رضایت در فقه سیاسی]] - [[رضایت در معارف و سیره نبوی]] - [[رضایت در معارف و سیره رضوی]] - [[رضایت در سیره معصوم]] - [[رضایت در اخلاق اسلامی]] - [[رضایت در روانشناسی اسلامی]] - [[رضایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۰
مقدمه
رضا از ریشه "ر ـ ض ـ و" یا "ر ـ ض ـ ی" در لغت به معنای خشنود شدن و خوشدلی، نیز به معنای پسند کردن و اختیار چیزی[۱] و حالتی در قلب است که هنگام موافقت طبع در رویارویی با واقعیات بیرون از خود به آن وصف میشود؛ چهآن امور ذاتا پسندیده باشند یا ناپسند. رضا ضد معنای سخط و غضب است که حالت قلب به هنگام منافرت طبع در رویارویی با حوادث است.[۲] رضا و سخط به معنای اراده نیز برگردانده شدهاند؛ با این تفاوت که رضا در موارد اراده تعظیم و ثواب و سخط در موارد اراده انتقام به کار میرود.[۳] برخی دیگر، موارد کاربرد رضا را مغایر موارد کاربست اراده و تنها در جایی ذکر کردهاند که مراد تحقق یابد و به دنبال آن کراهتی نباشد؛ برخلاف استعمالات اراده که مقیّد به تحقق مراد نیستند.[۴] رضا در فرهنگ دینی، کراهت نداشتن از قضای الهی [۵] و شاد بودن دل به آن [۶] است.
اخلاقپژوهان، رضا را به معنای ترک اعتراض به مقدّرات الهی در ظاهر و باطن و گفتار و کردار معنا کرده و آن را از آثار و لوازم مقام محبت دانستهاند.[۷] در عرفان، رضا از منازل سلوک به سوی خدا و به این معناست که سالک در برابر خواسته خدا وقوفی صادق و راستین داشته باشد و مقامی پیشتر یا پستر و فزونی رتبه و تبدیل شدن حالش به حالی دیگر را نخواهد. عارفان این منزل را آغاز سلوک خاصّان و از سختترین راهها برای همگان دانسته و برای آن سه درجه یاد کردهاند.[۸] به اعتقاد برخی رضا، کمال صبر یا بالاترین مرتبه توکّل است.[۹] مشتقات واژه رضا در قرآن فراوان به کار رفتهاند؛ ولی تنها چند مورد به رضای بنده از قضای پروردگار ربط دارند؛ البته این موضوع را از آیات متعدد دیگری نیز میتوان دریافت که دربردارنده مشتقات واژه رضا نیستند. مفسران نیز در تفسیر واژههای گوناگونی، از رضا سخن راندهاند که به نظر به سبب نوعی ملازمه میان معنای آن واژه و مفهوم رضا باشد؛ نه اینکه آن دو مترادفاند؛ از میان این واژهها میتوان اطاعت ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۱۰]؛ ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۱۱][۱۲]، توکل ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾[۱۳][۱۴]، قناعت ﴿وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۵][۱۶] و صبر ﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ﴾[۱۷][۱۸] را بر شمرد.
رضا، نتیجه اطمینان نفس و آرامش آن با یاد پروردگار است که سبب میشود انسان خود را بندهای بیش نداند که مالک هیچ سود و زیانی برای خویش نیست و دنیا را گذرگاهی بداند که آنچه از ثروت و فقر یا سود و زیان در آن است، تنها امتحانی الهی است، پس پیوسته در جادّه عبودیت بوده و از صراط مستقیم به سوی افراط یا تفریط نمیگراید، در نتیجه به تقدیرات تکوینی و احکام تشریعی خدا راضی میشود، به همین جهت قرآن در خطاب به نفس مطمئنه از مقام رضا یاد میکند: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾[۱۹].[۲۰]؛ بنابراین رضا به دو قسم رضا به قضای تکوینی و رضا به حکم تشریعی بخش میشود.[۲۱] چنانکه قضای الهی نیز در قرآن کریم، هم در تکوینیات و امور مربوط به ایجاد و ابداع خدا و هم در جعل و تشریع احکام تکلیفی و وضعی، به کار رفته است.[۲۲]
به گفته برخی، در تحقق مقام رضا محبت به فعل مورد نظر ضروری نیست؛ ولی مسلّم نباید کراهت باشد.[۲۳] صاحبنظران درباره وهْبی یا اکتسابی بودن رضا اختلاف دارند: خراسانیان رضا را از مقامات و اهل عراق از احوال برشمردهاند و چنانکه نزد علمای سیر و سلوک معروف است، مقاماتْ اکتسابی و احوالْ وهبی هستند.[۲۴] برخی در سازگاری میان این دو گفتار، رضا در اوایل سلوک را از احوال، و رضا در اواخر سلوک را از مقامات برشمردهاند.[۲۵]
بعضی محققان در ترسیم جایگاه مقام رضا در میان منازل عبودی و مقامات سیر الیالله، رضا را برتر از مقام تسلیم و پایینتر از فنا بیان کردهاند.[۲۶] برتری رتبه رضا بر مقام تسلیم، از کلمات کسانی نیز برداشت میشود که تسلیم را در قسم معاملات و رضا را در قسم اخلاق یاد کردهاند.[۲۷] این برتری از آن روست که تسلیم، ترک اعتراض ظاهری و کراهت باطنی است؛ ولی رضا شادی و خشنودی نفس به فعل خداست.[۲۸] در مقابل، برخی تسلیم را بالاتر از مقام رضا دانستهاند؛ با این استدلال که بنده راضی خواسته و طبع خود را با خواسته حق هماهنگ میکند؛ اما در مقام تسلیمْ خواسته و طبعی برای بنده در برابر حق نیست.[۲۹] مقام رضا، اموری مانند دعا و صدقه را نفی نمیکند، چنانکه پیامبران و ائمّه (ع) که در بالاترین مراتب رضا بودند، بسیار دعا میکردند و آیات و روایات فراوانی در امر به دعا و بیان سودها و ستایش آن هست ﴿فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ﴾[۳۰]؛ ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾[۳۱]؛ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾[۳۲]، زیرا خدا اشیا را بر اساس رابطه سببیت پدید آورده و از اسباب تحقق برخی امور، میتوان دعا، صدقه و مانند آن را برشمرد؛ بیدعا و صدقه پارهای از بلایا دفع نمیشوند.[۳۳] مقام رضا با کراهت از گناهان و دوری از اهل گناه و دشمنی با کافران و فاجران نیز منافاتی ندارد، چنانکه قرآن کریم راضی بودن به معاصی را سرزنش ﴿إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ﴾[۳۴]؛ ﴿رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۳۵]، ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۳۶] و از دوستی با کافران و فاسقان نهی میکند. ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۳۷]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۳۸][۳۹] چگونه میتوان از گناهان کراهت داشت، در حالی که وقوع آنها به قضای الهی است و باید به آن خشنود بود و نتیجه این امر، جمع شدن میان رضایت و کراهت در یک چیز است؟ دو پاسخ دادهاند:
- نافرمانی دو رو دارد: وجهی به سوی خدا؛ بدین نگاه که فعل و اراده اوست و بدین نگره باید از آن راضی بود؛ وجهی نیز به سوی بنده دارد، از این جهت که فعل اوست و نشانه مبغوض بودن وی نزد خداست و از این حیث باید از آن کراهت داشت.[۴۰]
- شروری که در جهان رخ میدهند به عدم بازگشته و بالعرض جزو قضای الهی هستند و کراهت از آنچه بالذات قضای الهی نیست، مشکلی ندارد؛ همچنین آنها شروری کم هستند که سبب خیراتی بسیار میشوند، پس شایسته است از حیث ذاتشان مکروه و از این نگاه که مایه خیرات بسیارند، مرضیّ باشند.[۴۱][۴۲]
اهمیت و آثار رضا
رضا به قضای الهی را بالاترین مقامات دین و شریفترین منازل مقرّبان دانستهاند [۴۳] که مطلوب اهل حقیقت و باب اعظم الهی است.[۴۴] کسی که به مقام رضا برسد، پیش از آنکه از دنیا بیرون رود، در بهشت بهسر میبرد، زیرا همیشه در راحتی است، به همین جهت خازن بهشت نیز "رضوان" نام دارد،[۴۵] چنانکه سالک تا به مقام رضا نرسد، به خانه کرامت و قرب واصل نمیشود.[۴۶] قرآن کریم رضا به حکم خدا و پیامبر (ص) را لازمِ ایمان مردان و زنان جامعه اسلامی میشمرد و میفرماید که هیچ کس در اختیار چیزی بر خلاف آنچه خدا و رسول به آن امر کردهاند، حق ندارد: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا﴾[۴۷] برپایه سیاق آیات، قضای خدا در این آیه قضای تشریعی و به معنای جعل احکام تشریعی، یا تصرف پیامبران در شأنی از شئون بندگان است و قضای رسول همان قسم دوم است؛ یعنی تصرف در شأنی از شئون مردم براثر ولایتی که خدا به او بخشیده است.[۴۸]
در آیاتی، پس از بیان رضایت الهی از برخی بندگان، به خشنودی آنان از خدا اشاره میشود: ﴿جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ﴾[۴۹]؛ ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۵۰] به دیدهای، رضای بندگان از خدا، خشنودی آنان از قضای الهی در دنیا و کراهت نداشتن از آن است.[۵۱] در آیه ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۵۲] برپایه احتمالی، ابراهیم (ع) از خدا خواست تا او و فرزندش را به کاملترین مرتبه رضا برساند.[۵۳] زکریا (ع) نیز از خدا فرزندی خواست که صفت رضا در قلبش ثابت و راسخ و به تقدیرات خدا و آزمایشهای ظاهری و باطنی و تکالیف الهی راضی باشد: ﴿وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۵۴][۵۵] برخی کشتزار آخرت را در آیه ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ﴾[۵۶] رضا دانستهاند[۵۷] و بعضی بهشت الهی را که در آیه ﴿وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[۵۸] خدا به صاحبان نفوس مطمئنّه اجازه میدهد که وارد آن شوند، در دنیا مقام رضا و تسلیم خواندهاند.[۵۹] در آیهای نیز خدا به مؤمنان دستور میدهد همگی وارد سِلْم شوند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۶۰] که سِلم، همان رضا به قضای الهی دانسته شده است.[۶۱] آیهای دیگر از کسانی ستایش میکند که هنگام مصائب میگویند: ما برای خداییم و ما به سوی او بازمیگردیم: ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۶۲] مراد از ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾ در این آیه خشنود بودن به تدبیر الهی دانسته شده است.[۶۳] آنان کسانی هستند که از رحمت مطلق خدا بهرهمندند که این رحمت مصادیق گوناگونی در دنیا و آخرت دارد؛ مانند توفیق رسیدن به مقام رضا: ﴿أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾[۶۴].[۶۵] برخی در تأویلی عرفانی، مقام ابراهیم (ع) را در آیه ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۶۶] مقام رضا دانستهاند.[۶۷][۶۸]
آثار رضا
از دیدگاه قرآن کریم، رضا آثاری دارد که سعادت دنیایی و آخرتی انسان را تأمین میکنند.
آرامش و آسان شدن سختیها در دنیا
از آثار رضا به قضای خدا، آسان شدن مصیبتها و رنجهای زندگی دنیا و آرامش در حالات گوناگون است.[۶۹] انسان راضی، زندگی گوارا و خوشایندی دارد، هرچند زندگی ظاهری او آمیخته با سختی و فقر باشد ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۷۰].[۷۱]، زیرا میداند هر آنچه از دست میدهد، علم و حکمت و قدرت الهی به آن تعلّق گرفته است و اگر نعمتی مادی به او برسد، میداند که همیشگی نیست و روزی از دست میرود، پس به آن دل نمیبندد و از رسیدن آن شادمان نمیشود. ﴿مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلا فِي أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾[۷۲].[۷۳] در این حال است که برای انسان راضی، هیچ یک از حالات غنا و فقر، قوت و ضعف، صحت و مرض تفاوت و مزیتی ندارد و همه احوال برایش یکساناند که اخلاق پژوهان از آن به "استواء حالات" تعبیر کردهاند.[۷۴]
برپایه برخی روایات، اگر فرمانروایی شرق و غرب جهان به او سپرده شود، یا اعضاء و مفاصل بدن او پاره پاره و از هم جدا گردند، برایش فرقی ندارد، چون یقین دارد که هرچه خدا برای او مقدّر فرموده، برایش بهتر است.[۷۵] در مقابل، انسانی که به تقدیرات الهی خشنود نیست، نعمتهای ظاهری را نشانه اکرام خدا و فقر را نمایه اهانت الهی میداند، در حالی که هر دو از خدا و برای امتحان اوست. ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[۷۶].[۷۷]
رضوان الهی و پاداش ویژه آخرتی
از آثار مقام رضا، خشنودی خدا از بنده است، زیرا تنها برون شدن بنده از رسم عبودیت، خدا را خشمگین میکند و اگر عبد به طریق عبودیت پایبند باشد، پروردگار نیز از او خشنود میشود، به همین جهت قرآن پس از اشاره به راضی بودن نفس مطمئنه، از مرضیّ بودن او سخن میگوید: ﴿ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً﴾[۷۸] .[۷۹]
رضا مایه نجات از قهر و غضب پروردگار در آخرت و نیل به سرای کرامت و رضوان الهی است.[۸۰] رضایت متقابل خدا و بنده سبب میشود، خدای متعال چنین بندهای را به باغهای بهشتی درآورد که نهرها از زیر آنها روان است: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۸۱][۸۲]
راههای علمی
درک توحید افعالی
از اصول تعالیم قرآنی که رسیدن به مقامات عبودیت را برای انسان سالک آسان میکند، اعتقاد به توحید افعالی، یعنی این حقیقت است که جهان با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل خدا و برخاسته از اراده اوست: ﴿لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ﴾[۸۳][۸۴]، در نتیجه همه نعمتها و خیرات از وی ﴿مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾[۸۵]؛ ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۸۶] نیز رخ دادن حوادث دردناک تنها با اذن و مشیت تکوینی اوست. ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۸۷] بر این پایه، هیچیک از اسباب جهان به شکل مستقل بر وجود اثر ندارد و مدبّر حقیقی، تنها مالک حقیقی است که به اقتضای ربوبیت فراگیرش هیچ متحرک و ساکنی، حرکت و سکونی جداگانه از او ندارد و تأثیر و تأثر هر فاعل و قابلی، تنها با اذن و مشیت ازلی وی انجام شدنی است.[۸۸] برخی این مرتبه از ایمان را درجه ایمان ابرار دانستهاند که برخاسته از رشد و بصیرت است و سبب میشود آنان خود را عبد و مملوک پروردگارشان بدانند که باید در اراده، تابع اراده او بوده و تنها آنچه را وی بدان خشنود است، انجام دهند.[۸۹][۹۰]
یقین به قضا و قدر الهی
همه حوادث جهان، پیش از ظهور و تحقق در ظرف بیرون، در مرتبه علم ازلی خدا تحقق دارند: ﴿ مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلا فِي أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴾[۹۱] این آیه از راه معرفت به قضای خدا، به مؤمنان میآموزد که بر آنچه از دستشان رفته تأسف نخورند و به سبب سودی که به آنان میرسد، شادمان نشوند و سرانجام، آنان را به سوی مرتبه رضا و تسلیم سوق میدهد.[۹۲]
در سیاق آیات جهاد نیز پیامبر (ص) فرمان یافته که اعلام کند هرگز مصیبتی به مؤمنان نمیرسد، مگر آنچه خدا که مولایشان است، برایشان نوشته است: ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۹۳] در این آیه، اگر لامِ ﴿لَنَا﴾ برای انتفاع باشد، بدین معناست که هر حادثهای که از سوی مولا به شخص رسیده، برای او لذیذ و گوارا و مایه خشنودی است که در این صورت، سالک در مقام رضا جای گرفته است و چنانچه لامِ اختصاص باشد، معنا چنین است که هرچه حضرت حق از ازل برای او نگاشته، حتما به وی خواهد رسید، چون ویژه اوست.[۹۴]
از دیدگاه عقل نیز قضای الهی و احکام ثابت در لوح محفوظ حق، از مقتضیات ذوات اشیا و انفکاکناپذیر از آنهاست و اذعان نفس به این حقیقت، راحتی کلّی و سکینه الهی را در آن پدید میآورد، چون اطمینان دارد هر رزقِ مقدّرِ صوری یا معنویاش را بیتردید مییابد و هیچ امری نمیتواند مانع رسیدن او به آن گردد و خدا در هر حالی آنچه را مناسب استعداد او باشد، از خزائن غیبش به وی عطا میکند، در نتیجه بنده همواره مقصود خود را مییابد و از قضای الهی شادمان است [۹۵] و چون عطای حق را به قدر استعداد خویش میبیند، اعتراض و کراهتی در او پدیدار نشده و از نداشتن کمال ظاهری و رزق صوری پریشان نمیشود.[۹۶] از سوی دیگر، سخط و نارضایتی از قضای الهی، افزون بر اینکه پرخاش به تدبیر و حکمت خداست، رهاوردی جز رنجش خاطر برای شخص ندارد، زیرا تفاوتهای موجود در ارزاق اشخاص، براساس حکمت و علم الهی است و با سخط بنده دگرگون نمیشوند.[۹۷] در روایات نیز سخط به قضای الهی، از عوامل نابودی پاداش شمرده شده است.[۹۸] به یقین، باور به قضا و قدر الهی به معنای پذیرش جبر و سلب مسئولیت از انسان نیست، زیرا اراده و اختیار انسان، خود از تقدیرات الهی و در طول اراده خداست نه در عرض آن [۹۹] و انسان باید با اراده و اختیار خویش، سعادت یا شقاوت خود را رقم زند.[۱۰۰]
راههای عملی
یاد خدا و صبر
یاد حق، افزون بر اینکه مایه آرامش قلب سالک است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۱۰۱]، اگر با صبر بر ناملایمات همراه شود، او را به سوی مقام رضا[۱۰۲] میراند: ﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى﴾[۱۰۳]؛ ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا﴾[۱۰۴] هرگاه انسان به سبب فطرتی که دارد، به جمیل مطلق و خدای منزه از عیب و نقص، گرایش حبّی و باطنی یابد، این محبت او را به ذکر و تسبیح حق سرگرم میدارد و همین ذکر، میراث رضا را برای او به ارمغان میآورد [۱۰۵][۱۰۶]
خشیت
خدا در قرآن پس از معرفی بهترین آفریدگان و بیان پاداش آنان در پیشگاه پروردگارشان، خشیت را راه رسیدن به مقام رضا یاد میکند:﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ﴾[۱۰۷].[۱۰۸] خشیت از مقام پروردگار، بنده را به وانهادن معاصی و انجام دادن واجبات وامیدارد.[۱۰۹][۱۱۰]
کراهت از حق و علل آن
قرآن در بیان واکنش بیشتر مردمان به حق و آیات تکوینی و تشریعی خدا، از کراهت و انزجار باطنی ایشان از حق و الفت آنها با باطل پرده برمیدارد: ﴿لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ﴾[۱۱۱] و همین الفت سبب میشود آنچه را با خواستههایشان هماهنگ نباشد، ناپسند انگارند.[۱۱۲] بر همین اساس، معیار رضایت و کراهت در نگاه بیشتر آدمیان، موافقت امور با خواهشهای نفسانی یا عدم آن، به جای موافقت با حق است،[۱۱۳] از اینرو هرگاه حق را موافق با هواهای نفسانی بیابند، آن را میپذیرند؛ چنانچه میان حق و هواهایشان تعارضی باشد، از آن ناخشنود شده و احیانا به مخالفت با آن برمیخیزند و توقع دارند حق، پیرو هواهای آنان باشد، در حالی که با چنین فرضی آسمانها و زمین و هرکه در آنهاست، تباه میشوند: ﴿أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ﴾[۱۱۴] اکنون با نگاه به آیات قرآن برخی از عوامل کراهت از حق را بر میشماریم.[۱۱۵]
دنیاخواهی و حرص بر زخارف مادی
برخی از منافقان، به پیامبر (ص) در تقسیم زکات طعن زده و بر او عیب میگرفتند؛ اگر از آن اموال به ایشان داده میشد، راضی میشدند؛ چنانچه صدقات از ایشان منع میگردید، ناگاه به خشم میآمدند: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ﴾[۱۱۶]، در حالیکه شایسته بود به آنچه خدا و پیامبرش به ایشان داده بودند، خشنود و به فضل الهی امید داشته باشند: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾[۱۱۷] در نگاه دنیاپرستان، ملاک دوستی و دشمنی و رضا و کراهت، دنیاست و شادی و اندوه، تنها در سنجه با زندگی دنیا و مطامع آن معنا مییابد.[۱۱۸] افزون بر این، گرایش به دنیا، آثار نفاق و بیدینی را در دنیاخواهان پدید میآورد، تا از دستورهای الهی به ویژه جهاد که همواره از دشواریها و ناملایمات خالی نیست سرباز زنند ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ﴾[۱۱۹] و آن را سبب تباه شدن اموال و جانها شمارند، چنانکه بر اثر رغبت به دنیا منافقان نماز را به زحمت انداختن بدن دانسته و چون در مقام انفاق برآیند، بخل ورزند.﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ﴾[۱۲۰][۱۲۱] کراهت و افسردگی بنیاسرائیل از مقدّرات الهی و رضایت ندادن به رزقی که خدا برایشان برگزیده بود، از محبت به دنیا و زینتهای ظاهری آن برخاسته بود، در نتیجه خواری را برای خویش رقم زدند و به قهر الهی گرفتار آمدند.﴿وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾[۱۲۲][۱۲۳]
ندانستن اسرار قضا و مصالح احکام الهی
از دیگر اسباب کراهت نفس از ربوبیت الهی، کوتاه بینی اندیشه در بررسی حوادث و عدم تحلیل درست از واقعیت اشیاست. عدم احاطه نفس به حقایق فراسوی ظاهر موجودات و روابط واقعی میان رخدادها و اسباب حقیقی آنها محبتها و کراهتهای ظاهری و ناپایدار را در پی دارد.
قرآن، همراه بیان کراهت مؤمنان از فرمان جهاد در راه خدا، به عدم آگاهی ایشان از سودهایی که از اطاعت دستورهای الهی بهرهشان میشود و به دوست داشتنها و کراهتهای ناواقعی و بیریشه، اشاره میکند: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۲۴].[۱۲۵] کراهت از تدابیر تکوینی و تشریعی خدا، نتیجه نادانی انسان به صفات ثبوتی و کمالی حق و علم احاطی و تامّ او به شئون بندگان است و پیامدهای بد دیگری همچون آرزوی ارزاق دیگران و حسد ورزی در نعمتهای ایشان را در پی دارد که قرآن از آن نهی میکند: ﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۲۶]، چون آرزوی بهره دیگران و کراهت از تقسیم الهی، اعتراض به خدا و تدبیر حکیمانه اوست؛[۱۲۷] اگر آرزوی یادشده از حدّ غبطه بگذرد و به چهره میل به زوال نعمت دیگران و طلب همان نعمت برای خود باشد، انسان خود را در ورطه حسد افکنده است.[۱۲۸] برخی غبطه را نیز منافی مقام رضا دانسته و معتقدند انسان راضی، تنها آنچه را برای وی در قضای الهی مقدّر گردیده طلب میکند و جز آن، حتی به ذهن او نیز نمیگذرد.[۱۲۹] همین حقیقت، در سیره رفتاری پیامبر اسلام (ص) گزارش شده که هرگز شنیده نشد ایشان درباره حادثهای بفرماید ای کاش جز این رخ میداد.[۱۳۰][۱۳۱]
منابع
پانویس
- ↑ لغت نامه، ج ۸، ص ۱۲۱۰۷، «رضا»؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۳، «رضی».
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۴۰۲؛ لسان العرب، ج ۵، ص ۲۳۵، «رضی».
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۲۰ـ۴۲۱.
- ↑ التبیان، ج ۸، ص ۳۹۱.
- ↑ مفردات، ص ۳۵۶، «رضی».
- ↑ التعریفات، ص ۱۴۸.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۰۳.
- ↑ شرح منازل السائرین، ص ۱۱۳ـ۱۱۷.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۲۶۲؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۳، ص ۷۸، ۸۴.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ «و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیامرسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۵، ص ۲۲۳-۲۲۴؛ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۴۳۴.
- ↑ «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۸۷.
- ↑ «و (قربانی) شتران تنومند را برای شما از نشانههای (بندگی) خداوند قرار دادهایم، شما را در آنها خیری است پس نام خداوند را بر آنها در حالی که بر پا ایستادهاند ببرید (و آنها را نحر کنید) و چون پهلوهاشان به خاک رسید (و جان دادند) از (گوشت) آنها بخورید و به مستمند خواهنده و خویشتندار بخورانید؛ بدینگونه آنها را برای شما رام کردهایم باشد که سپاس گزارید» سوره حج، آیه ۳۶.
- ↑ احکام القرآن، ج ۳، ص ۳۱۹؛ تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۲۳.
- ↑ «و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمیخیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!» سوره طور، آیه ۴۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۴۱.
- ↑ «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۸۵؛ نیز ر. ک: ج ۹، ص ۳۷۵.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص ۲۶۲؛ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۵۷۲؛ الرسالة القشیریه، ص ۲۹۹.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۳، ص ۸۰؛ ج ۴، ص ۲۷۶.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۴، ص ۶۱۰ـ۶۱۲،۶۱۶؛ المیزان، ج ۹، ص ۳۷۵.
- ↑ الرسالة القشیریه، ص ۲۹۷ ـ ۲۹۸؛ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۸۰؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۳، ص ۷۸ ـ ۷۹.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج ۳، ص ۷۹؛ مدارج السالکین، ج ۲، ص ۱۷۹.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۶۱.
- ↑ منازل السائرین، ص ۵۹، ۶۹.
- ↑ التسهیل، ج ۱، ص ۶۵؛ البحرالمدید، ج ۱، ص ۱۸۷؛ نیز ر. ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۶۲.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۵؛ شرح منظومه، ص ۳۵۹؛ اطیب البیان، ج ۲، ص ۱۹۶.
- ↑ «آنگاه او را پاسخ گفتیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته گرداندیم زیرا آنان به کارهای نیک میشتافتند و ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.
- ↑ «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا پاسختان دهم که آنان که از پرستش من سر برمیکشند به زودی با خواری در دوزخ درمیآیند» سوره غافر، آیه ۶۰.
- ↑ «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۰-۲۱۱؛ معراج السعاده، ص ۶۹۱.
- ↑ «به یقین آنان که لقای ما را امید نمیبرند و به زندگی این جهان خشنود و به آن دلگرمند و آنان که از نشانههای ما غافلند؛» سوره یونس، آیه ۷.
- ↑ «راضی شدهاند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) باشند و بر دلهایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمییابند» سوره توبه، آیه ۸۷.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) میخواهند؛ به این خشنودند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دلهای آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمیدانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۴، ص ۶۱۴؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۰.
- ↑ مدارج السالکین، ج ۱، ص ۲۵۹؛ احیاء علوم الدین، ج ۴، ص ۶۱۲؛ الحقایق، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۳ـ۲۱۴.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ کیمیای سعادت، ص ۶۰۶؛ مصباح الهدایه، ص ۳۹۹؛ جامعالسعادات، ج ۳، ص ۲۰۴.
- ↑ اوصاف الاشراف، ص ۹۰ ـ ۹۱؛ جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۰۴.
- ↑ اوصاف الاشراف، ص ۹۱؛ مصباح الهدایه، ص ۳۹۹ ـ ۴۰۰.
- ↑ اسفار، ج ۹، ص ۵۳۴.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۱.
- ↑ «پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشتهایی جاودان است که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند» سوره بینه، آیه ۸.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۸۳؛ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۶، ۵۷۲.
- ↑ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۶۵-۶۸.
- ↑ «پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.
- ↑ التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۵، «رضی».
- ↑ «هر کس کشت جهان واپسین را بخواهد به کشت او میافزاییم و آنکه کشت این جهان را بخواهد از آن بدو میدهیم و در جهان واپسین هیچ بهرهای ندارد» سوره شوری، آیه ۲۰.
- ↑ تفسیر سلمی، ج ۲، ص ۲۲۷.
- ↑ «و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۳۰.
- ↑ غرائب القرآن، ج ۶، ص ۵۰۰.
- ↑ «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
- ↑ تفسیر سلمی، ج ۱، ص ۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۲۲۸.
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص ۴۰؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۳۷؛ البحر المحیط، ج، ص ۶۲۵.
- ↑ «بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافتهاند» سوره بقره، آیه ۱۵۷.
- ↑ مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۱۹۵.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ الفواتح الالهیه، ج ۱، ص ۱۱۹.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص ۵۶۴.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ غرائب القرآن، ج ۴، ص ۳۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۷۴.
- ↑ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ غرائب القرآن، ج ۶، ص ۲۵۹.
- ↑ اوصاف الاشراف، ص ۹۰؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۷۴.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۶۲.
- ↑ «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۸.
- ↑ ر. ک: مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۷۴۲؛ جامعالسعادات، ج ۳، ص ۲۰۴، ۲۰۷؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۸۵.
- ↑ الحقایق، ص ۱۴۵.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۹۷.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است، آنچه را بخواهد میآفریند، به هر که خواهد فرزندان دختر و به هر که خواهد فرزندان پسر میبخشد» سوره شوری، آیه ۴۹.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۰۳، «جهان بینی توحیدی».
- ↑ «(ای آدمی!) هر نیکی به تو رسد از خداوند است و هر بدی به تو رسد از خود توست. و (ای محمّد!) ما تو را برای مردم، پیامبر فرستادهایم و خداوند، (شما را) گواه بس» سوره نساء، آیه ۷۹.
- ↑ «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
- ↑ «هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۰۴؛ نیز ر. ک: شرح چهل حدیث، ص ۵۶۱.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ نک: مجمعالبیان، ج ۹، ص ۴۰۰؛ مخزنالعرفان، ج ۱۲، ص ۱۵۴.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۸، ص ۱۹۵.
- ↑ تفسیر صدر المتألهین، ج ۸، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۰.
- ↑ روح البیان، ج ۲، ص ۲۴۴.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۵۰۴؛ روح البیان، ج ۲، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۶۲.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۹ـ۱۰۰.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۶۶.
- ↑ «باری، بر آنچه میگویند شکیب کن و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از فرو رفتن آن پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای! و پاسهایی از شب و پیرامونهای روز را نیز به ستایش پرداز باشد که خشنود گردی» سوره طه، آیه ۱۳۰.
- ↑ «و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۳۸؛ الحقایق، ص ۱۴۶.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشتهایی جاودان است که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند» سوره بینه، آیه ۷-۸.
- ↑ روض الجنان، ج ۲۰، ص ۳۶۳؛ تفسیر ثعالبی، ج ۵، ص ۶۱۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱۰، ص ۷۹۵؛ الجدید، ج۷، ص۳۹۹.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «به یقین ما برای شما حقّ را آوردیم اما بیشتر شما حقّ را نمیپسندید» سوره زخرف، آیه ۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۸۷.
- ↑ روح البیان، ج ۸، ص ۵۲۹.
- ↑ «یا میگویند که جنونی دارد؛ (نادرست میگویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند و اگر حقّ از خواستهای آنان پیروی میکرد آسمانها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی میافتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آوردهایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰-۷۱.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «و برخی از ایشان درباره زکاتها بر تو خرده میگیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند میشوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم میآیند» سوره توبه، آیه ۵۸.
- ↑ «و اگر آنها به آنچه خداوند و پیامبرش به آنان دادهاند خرسند میشدند و میگفتند: خداوند ما را بس، به زودی خداوند و پیامبرش از بخشش خویش به ما خواهند داد، ما به سوی خداوند دست به دعا برمیداریم» (پسندیدهتر بود» سوره توبه، آیه ۵۹.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۳۴۱.
- ↑ «و مؤمنان میگویند: چرا سورهای (برای جهاد) فرو فرستاده نمیشود و چون سورهای (با آیات) محکم فرو فرستند و در آن از کارزار سخن رود کسانی را که بیماردلند میبینی که چون کسی در تو مینگرند که از (ترس) مرگ، بیهوش شده باشد پس آنان را سزاوارتر همین است» سوره محمد، آیه ۲۰.
- ↑ «هان! این شمایید که فرا خوانده میشوید تا در راه خداوند هزینه کنید، آنگاه برخی از شما تنگچشمی میورزند و هر که تنگچشمی بورزد به زیان خود تنگچشمی ورزیده است و خداوند بینیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر را جانشین میگرداند سپس آنان چون شما نخواهند بود» سوره محمد، آیه ۳۸.
- ↑ روحالبیان، ج ۸، ص ۶۹۵ - ۶۹۶، ۷۰۸.
- ↑ «و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳. تفسیر سلمی، ج۱، ص۶۱؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.
- ↑ «جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند میدارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست میدارید و همان برایتان بدتر است و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۴۹.
- ↑ «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست میآورند بهرهای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف میآورند بهرهای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
- ↑ روح البیان، ج ۲، ص ۲۴۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۶۲ـ۱۶۳.
- ↑ زاد المسیر، ج ۲، ص ۱۱۷؛ البحر المحیط، ج ۳، ص ۶۱۷؛ شرح منظومه، ص ۳۵۸.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۶۳.
- ↑ صداقت، مجتبی، مقاله «رضا»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.