احکام دین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'ه. ق.' به 'ﻫ.ق'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق.' به 'ﻫ.ق')
 
خط ۱۵: خط ۱۵:
# [[احکام]] [[قرآن]] محدود به احکام عملی نیست و مجموعه آیات‌الاحکام به پانصد [[آیه]] نمی‌رسد؛ بقیّه [[آیات قرآن]]، مسائل نظری و [[اعتقادات]] و [[اخلاق]] است که عمده [[اختلافات]] علمای [[امّت]] بر سر آنها است و اگر بنا باشد که بعد از [[پیامبر]] {{صل}}، همین [[علماء]] مبیّن [[قرآن]] باشند، با [[علم]] ناقصی که دارند، هرگز [[اختلاف]] از [[امّت]] برداشته نمی‌شود.
# [[احکام]] [[قرآن]] محدود به احکام عملی نیست و مجموعه آیات‌الاحکام به پانصد [[آیه]] نمی‌رسد؛ بقیّه [[آیات قرآن]]، مسائل نظری و [[اعتقادات]] و [[اخلاق]] است که عمده [[اختلافات]] علمای [[امّت]] بر سر آنها است و اگر بنا باشد که بعد از [[پیامبر]] {{صل}}، همین [[علماء]] مبیّن [[قرآن]] باشند، با [[علم]] ناقصی که دارند، هرگز [[اختلاف]] از [[امّت]] برداشته نمی‌شود.
# چنان‌که در طیّ [[برهان]] اشاره شد، [[خداوند]] بنا بر [[حقّ]] خالقیّتی که بر خلایق دارد، [[حقّ]] [[ولایت]] بر [[مردم]] دارد و [[انسان‌ها]] [[بندگان]] [[پروردگار]] می‌باشند که باید دائماً [[حقّ]] مولویّت را به جا آورند. در این راستا، ایشان [[یقین]] دارند که وظائفی در قبال مولای خود دارند و قطعاً باید آن را [[امتثال]] کنند. [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که اشتغال [[یقینی]] برتکلیفی، [[نیازمند]] به [[برائت]] [[یقینی]] از آن [[تکلیف]] است<ref>اشاره به قاعده اصولی «اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد».</ref>؛ و الا همیشه احتمال مؤاخذه مولا وجود دارد؛ تا زمانی که [[انسان]] [[یقین]] به [[امتثال]] [[فرمان]] [[مولی]] بنماید. [[نصوص]] صریح [[قرآنی]] و همچنین بیان روشن [[رسول خدا]] {{صل}} در زمان [[حیات]] مبارکشان، دو [[حجّت الهی]] هستند که برای [[امّت]] یقین‌آورند و اگر [[امتثال]] شوند، برای [[مردم]] [[برائت]] از [[تکلیف]] [[یقینی]] می‌آورند؛ ولی با فقدان حضرتش {{صل}}، می‌باید حجّتی هم‌طراز آن حضرت در میان [[امّت]] باشد تا [[مردم]] با [[امتثال]] [[فرمان]] او، [[یقین]] به [[امتثال]] [[تکالیف الهی]] بنمایند؛ و الا همیشه در تردید و [[خوف]] از اسقاط [[تکلیف]] و مؤاخذه [[پروردگار]] هستند.
# چنان‌که در طیّ [[برهان]] اشاره شد، [[خداوند]] بنا بر [[حقّ]] خالقیّتی که بر خلایق دارد، [[حقّ]] [[ولایت]] بر [[مردم]] دارد و [[انسان‌ها]] [[بندگان]] [[پروردگار]] می‌باشند که باید دائماً [[حقّ]] مولویّت را به جا آورند. در این راستا، ایشان [[یقین]] دارند که وظائفی در قبال مولای خود دارند و قطعاً باید آن را [[امتثال]] کنند. [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که اشتغال [[یقینی]] برتکلیفی، [[نیازمند]] به [[برائت]] [[یقینی]] از آن [[تکلیف]] است<ref>اشاره به قاعده اصولی «اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد».</ref>؛ و الا همیشه احتمال مؤاخذه مولا وجود دارد؛ تا زمانی که [[انسان]] [[یقین]] به [[امتثال]] [[فرمان]] [[مولی]] بنماید. [[نصوص]] صریح [[قرآنی]] و همچنین بیان روشن [[رسول خدا]] {{صل}} در زمان [[حیات]] مبارکشان، دو [[حجّت الهی]] هستند که برای [[امّت]] یقین‌آورند و اگر [[امتثال]] شوند، برای [[مردم]] [[برائت]] از [[تکلیف]] [[یقینی]] می‌آورند؛ ولی با فقدان حضرتش {{صل}}، می‌باید حجّتی هم‌طراز آن حضرت در میان [[امّت]] باشد تا [[مردم]] با [[امتثال]] [[فرمان]] او، [[یقین]] به [[امتثال]] [[تکالیف الهی]] بنمایند؛ و الا همیشه در تردید و [[خوف]] از اسقاط [[تکلیف]] و مؤاخذه [[پروردگار]] هستند.
# با دسیسه [[منافقان]]، باب جعل [[روایات]] [[رسول خدا]] {{صل}} از همان زمان [[حیات]] حضرتش باز شد؛ تا به آنجا که ایشان در [[حجه‌الوداع]] فرمودند: {{متن حدیث|قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ}}<ref>بیان امیرالمؤمنین علی {{ع}} در این باره چنین است: {{متن حدیث|عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِي ذَرٍّ شَيْئاً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ أَحَادِيثَ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ {{صل}} غَيْرَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْكَ تَصْدِيقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ رَأَيْتُ فِي أَيْدِي النَّاسِ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ مِنَ الْأَحَادِيثِ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ {{صل}} أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِيهَا وَ تَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بَاطِلٌ أَ فَتَرَى النَّاسَ يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} مُتَعَمِّدِينَ وَ يُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِآرَائِهِمْ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَماً وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ‌}}(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه. ق.)، ج۱، ص۶۲.</ref>. چنان‌که در بیان آن حضرت نیز اشاره شده، این روند با شدّت بیشتری بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} نیز ادامه یافت. حال چگونه ممکن است که رجوع به بیان [[رسول خدا]] {{صل}}، بدون حضور امامی [[معصوم]]، حجّتی یقین‌آور برای [[امّت]] باشد.
# با دسیسه [[منافقان]]، باب جعل [[روایات]] [[رسول خدا]] {{صل}} از همان زمان [[حیات]] حضرتش باز شد؛ تا به آنجا که ایشان در [[حجه‌الوداع]] فرمودند: {{متن حدیث|قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ}}<ref>بیان امیرالمؤمنین علی {{ع}} در این باره چنین است: {{متن حدیث|عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِي ذَرٍّ شَيْئاً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ أَحَادِيثَ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ {{صل}} غَيْرَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْكَ تَصْدِيقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ رَأَيْتُ فِي أَيْدِي النَّاسِ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ مِنَ الْأَحَادِيثِ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ {{صل}} أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِيهَا وَ تَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بَاطِلٌ أَ فَتَرَى النَّاسَ يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} مُتَعَمِّدِينَ وَ يُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِآرَائِهِمْ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَماً وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ‌}}(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ .ق)، ج۱، ص۶۲.</ref>. چنان‌که در بیان آن حضرت نیز اشاره شده، این روند با شدّت بیشتری بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} نیز ادامه یافت. حال چگونه ممکن است که رجوع به بیان [[رسول خدا]] {{صل}}، بدون حضور امامی [[معصوم]]، حجّتی یقین‌آور برای [[امّت]] باشد.
# از جمله وقایع دردناک سده اوّل [[اسلام]]، بعد از [[انحراف]] مسئله [[خلافت]] از جایگاه خود، [[دستور]] منع نشر احادیث [[رسول خدا]] {{صل}} بود. حال اگر بنا باشد که [[علماء]] [[امّت]] بعد از [[رسول اکرم]] {{صل}} [[وظیفه]] [[هدایت مردم]] و تبیین [[قرآن]] و [[استنباط]] [[احکام]] را به عهده گیرند، چگونه می‌توانند با استفاده از چنین مجموعه روایاتی که در آن مجعول و محرَّف و صحیح و ضعیف درهم آمیخته است، [[پرچم هدایت]] را بر دوش کشند و [[امّت]] [[یقین]] داشته باشد که دچار [[انحراف]] از اسلام حقیقی نشده و در مسیر [[هدایت الهی]] است؟
# از جمله وقایع دردناک سده اوّل [[اسلام]]، بعد از [[انحراف]] مسئله [[خلافت]] از جایگاه خود، [[دستور]] منع نشر احادیث [[رسول خدا]] {{صل}} بود. حال اگر بنا باشد که [[علماء]] [[امّت]] بعد از [[رسول اکرم]] {{صل}} [[وظیفه]] [[هدایت مردم]] و تبیین [[قرآن]] و [[استنباط]] [[احکام]] را به عهده گیرند، چگونه می‌توانند با استفاده از چنین مجموعه روایاتی که در آن مجعول و محرَّف و صحیح و ضعیف درهم آمیخته است، [[پرچم هدایت]] را بر دوش کشند و [[امّت]] [[یقین]] داشته باشد که دچار [[انحراف]] از اسلام حقیقی نشده و در مسیر [[هدایت الهی]] است؟


خط ۲۵: خط ۲۵:
'''سؤال:''' [[خداوند]] در درون انسان قوّه [[عقل]] را قرار داده است که [[حجّت]] [[باطنی]] است. در این صورت، چه مانعی وجود دارد که [[بشر]] با اخذ کلّیات از رسول باطنی و نیز بهره‌مندی از بیانات [[الهی]] در [[قرآن]]، راه هدایت را بپیماید؟ زیرا [[کلام الهی]] [[نور]] و تبیان کلّ شیء است و هدایتی مستقل است و [[هادی]] بشریّت به [[سعادت ابدی]] است. در این میان، اگر نیاز به تبیین و توضیحی در [[احکام]] و [[اعتقادات]] باشد، [[سنّت]] و [[سیره نبوی]] کافی است؛ خصوصاً با عنایت به [[رشد]] و بالندگی که [[امّت اسلام]] داشته است، خود می‌تواند با بهره‌گیری از سه عنصر [[عقل]]، [[سنّت]] و [[قرآن]]، خود راه هدایت را بیابد و در [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] حرکت کند. علاوه بر این، [[رسول اکرم]] {{صل}} بارها به [[مقام]] علمای [[اسلام]] در میان [[امّت]] اشاره کردند و آنان را [[وارثان]] [[انبیاء]] {{عم}} معرفی نمودند. معنای این سخن آن است که بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، این [[علماء]] امّت‌اند که [[وارث]] آن حضرت در تبیین [[قرآن]] و بیان [[احکام الهی]] برای [[مردم]] می‌باشند. در این صورت، دیگر نیازی به [[امام]] [[معصوم]] بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[مردم]] نیست.
'''سؤال:''' [[خداوند]] در درون انسان قوّه [[عقل]] را قرار داده است که [[حجّت]] [[باطنی]] است. در این صورت، چه مانعی وجود دارد که [[بشر]] با اخذ کلّیات از رسول باطنی و نیز بهره‌مندی از بیانات [[الهی]] در [[قرآن]]، راه هدایت را بپیماید؟ زیرا [[کلام الهی]] [[نور]] و تبیان کلّ شیء است و هدایتی مستقل است و [[هادی]] بشریّت به [[سعادت ابدی]] است. در این میان، اگر نیاز به تبیین و توضیحی در [[احکام]] و [[اعتقادات]] باشد، [[سنّت]] و [[سیره نبوی]] کافی است؛ خصوصاً با عنایت به [[رشد]] و بالندگی که [[امّت اسلام]] داشته است، خود می‌تواند با بهره‌گیری از سه عنصر [[عقل]]، [[سنّت]] و [[قرآن]]، خود راه هدایت را بیابد و در [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] حرکت کند. علاوه بر این، [[رسول اکرم]] {{صل}} بارها به [[مقام]] علمای [[اسلام]] در میان [[امّت]] اشاره کردند و آنان را [[وارثان]] [[انبیاء]] {{عم}} معرفی نمودند. معنای این سخن آن است که بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، این [[علماء]] امّت‌اند که [[وارث]] آن حضرت در تبیین [[قرآن]] و بیان [[احکام الهی]] برای [[مردم]] می‌باشند. در این صورت، دیگر نیازی به [[امام]] [[معصوم]] بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[مردم]] نیست.


طرح این سؤال مهم، آنگاه حساسیت بیشتری می‌یابد که توجه کنیم حضرات [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}}، برخی [[اصحاب]] صاحب [[علم]] را [[تشویق]] به [[فتوا]] در [[احکام]] می‌کردند؛ چنان‌که [[امام هشتم]] {{ع}} خطاب به [[احمد]] بن [[محمد]] ابی‌نصر فرمود: {{متن حدیث|عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ}}<ref>رسائل الشیعة (ط. مؤسسه آل البیت {{عم}}، ۱۴۰۹ ه. ق.)، ج۲۷، ص۶۲.</ref>.
طرح این سؤال مهم، آنگاه حساسیت بیشتری می‌یابد که توجه کنیم حضرات [[ائمه]] [[معصومین]] {{عم}}، برخی [[اصحاب]] صاحب [[علم]] را [[تشویق]] به [[فتوا]] در [[احکام]] می‌کردند؛ چنان‌که [[امام هشتم]] {{ع}} خطاب به [[احمد]] بن [[محمد]] ابی‌نصر فرمود: {{متن حدیث|عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ}}<ref>رسائل الشیعة (ط. مؤسسه آل البیت {{عم}}، ۱۴۰۹ .ق)، ج۲۷، ص۶۲.</ref>.


شبیه به همین [[روایت]] در بیانات [[امام صادق]] {{ع}} هم یافت می‌شود.
شبیه به همین [[روایت]] در بیانات [[امام صادق]] {{ع}} هم یافت می‌شود.
۲۱۷٬۶۰۹

ویرایش