|
|
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| | #تغییر_مسیر [[سادهزیستی در معارف و سیره نبوی]] |
| {{سیره معصوم}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[سادهزیستی]]''' است. "'''[[سادهزیستی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سادهزیستی در قرآن]] | [[سادهزیستی در حدیث]] | [[سادهزیستی در نهج البلاغه]] | [[سادهزیستی در اخلاق اسلامی]] | [[سادهزیستی در معارف دعا و زیارات]]| [[سادهزیستی در سیره پیامبر خاتم]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[سادهزیستی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| *از رفتارهایی که جلوهای خاص در زندگانی [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، [[ساده زیستی]] است. این سادگی و بیپیرایگی چنان در [[زندگی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[حاکم]] بود که سیرهنویسان ایشان را فردی دارای هزینه سبک معرفی کرده، دربارهاش نوشتهاند: {{عربی| كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} خَفِيفُ الْمَؤُونَة}}<ref>حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref> آن [[حضرت]]، نمونه کامل [[سادهزیستی]] بود و به دور از هرگونه [[ظاهرسازی]]، در نهایت سادگی میزیست. این [[سادهزیستی]] که نتیجه [[زهد]] آن [[حضرت]] بود، [[مردم]] را شیفته آن [[حضرت]] و [[دلها]] را از [[دوستی]] ایشان لبریز کرده بود<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۷.</ref>.
| |
| | |
| ==سادگی [[خوراک]] [[پیامبر]]{{صل}}==
| |
| *[[خوراک]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بسیار ساده بود. آن [[حضرت]]، هر آنچه از [[غذا]] که حاضر بود، میخورد؛ اگر دانهای خرما یا نان و یا شوائی<ref>تکه گوشت کباب شده و بریانی و مانند آن.</ref> به دست میآورد، آن را میخورد و اگر شیری هم مییافت، بدان اکتفا میکرد<ref>تقی الدین، مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۰ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۴ و نویری، نهایة ۴الإرب، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>. بیشتر [[خوراک]] ایشان [[آب]] و خرما بود<ref>حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۹ و وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۵.</ref>؛ اما از همین غذای ساده هم تا زمانی که [[رحلت]] کرده بود، سه شب متوالی سیر [[غذا]] نخورد<ref>بیهقی، السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۵۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۲۷۷ و البخاری، صحیح، ج ۶ ص ۱۹۶.</ref>. بسا شبها که گرسنه میخوابید و خانوادهاش نیز غذایی برای [[شام]] شبشان نداشتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۰۶؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۲۵۵؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۸۱ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۲۶.</ref>. [[نقل]] شده است که گاه تا سه [[ماه]] در خانه [[پیامبر]]{{صل}} هیچ آتشی برای پختن نان و پختن چیز دیگر برافروخته نمیشد و در این مدت، غذایشان فقط [[آب]] بود و خرما و البته اندکی شیر که [[همسایگان]] [[انصاری]] ایشان که شتران و گوسفندان شیرده داشتند، برای آن [[حضرت]] میفرستادند<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۰۷: نهایة الأرب، ج ۱۸، ص ۲۸۰ و ابن حجر، فتح الباری، ج ۱۱، ص ۲۵۱.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۷-۴۰۸.</ref>.
| |
| *[[روایت]] شده است، [[رسول خدا]]{{صل}} تا هنگام [[رحلت]] دو بار پی در پی از [[غذا]] سیر نخورد<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۰۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۵۰ ج ۱، ص ۳۴۳؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۲۲۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۲۴.</ref> و تا زنده بود از نان گندم و جو سیر نشد<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص ۳۲۰ و محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۴۵۶.</ref>. هیچ گاه پیش نیامد که سفرهای در خانهاش جمع شود و غذایی در آن مانده باشد<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۰۷؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۸، ص ۳۵۸ و مسند احمد، ج ۶، ص ۱۵۶.</ref>. پیوسته گرسنه بود و چیزی برایش محبوبتر از آن نبود که همیشه گرسنه و ترسان از [[خدای متعال]] باشد<ref>کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۱۳۰ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۳۸.</ref>. بسا روزها که [[پیامبر]]{{صل}} از شدت [[گرسنگی]] به خود میپیچید و خرمای معمولی هم پیدا نمیکرد تا شکم خود را بدان سیر کند<ref>۷. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۱؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۴۳؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۲۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۲۴.</ref> و از شدت [[گرسنگی]] سنگ به شکم میبست<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۰۷؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۸۰ و نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۷۹.</ref>. امیرالمؤمنین علی{{ع}} در توصیف [[پیامبر]]{{صل}} و [[زندگی]] او فرموده است: "[[رسول خدا]]{{صل}} لاغرترین اهل [[دنیا]] و از نظر خوردن، گرسنهترین آنها بود... او روی [[زمین]] مینشست و [[غذا]] میخورد و چون بردهای ساده بر روی [[زمین]] مینشست، با دست خود کفش خود را وصله میزد و جامه خود را با دست خود میدوخت..."<ref>نهج البلاغه، ص ۲۲۹.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} روی [[زمین]] مینشست و [[غذا]] میخورد<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۳؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۲، ص۴۴۲.</ref> و موقع خوردن تکیه نمیداد<ref>الکافی، ج۶، ص۲۷۲؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۶۵؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۸۹ و فتح الباری، ج۹، ص۴۷۲.</ref> و از شباهت یافتن به [[سلاطین]] کراهت داشت<ref>الکافی، ج۶، ص۲۷۲ و المحاسن، ج۲، ص۴۵۸.</ref>. درخوراک، بر غلامان و کنیزان خود [[برتری]] نداشت و هر آنچه آنان میخوردند، او نیز میخورد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۸۸ و جوامع السیره، ص ۳۵.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} تا زنده بود چون [[ثروتمندان]] بر سفره رنگین [[غذا]] نخورد<ref>مسند احمد، ج ۲۴، ص ۴۳۵؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۹۹ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۰۹۵.</ref>؛ نان او هیچگاه از سبوس، خالی نبود<ref>صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۹۹؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۸ و امتاع الاسماع، ج ۷، ص ۲۶۶.</ref> و در سفرهاش دو نوع [[غذا]] دیده نشد؛ مگر آنکه یکی را میخورد و دیگری را در [[راه خدا]] [[صدقه]] میداد<ref>مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۸ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۱۵، ص۴۲۷.</ref>. هنگام [[غذا]] خوردن پاهای خود را جمع و مثل [[نمازگزار]] حالت تشهد به خود گرفته، بر ران چپ خود، تکیه میداد و میفرمود: "من، [[بنده]] هستم و مانند [[بندگان]] [[غذا]] میخورم و مانند آنان مینشینم"<ref>الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۸۸؛ الطبقات، الکبری ج ۱، ص ۲۸۸ و احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۷۶.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۸-۴۰۹.</ref>.
| |
| | |
| ==سادگی در پوشاک [[پیامبر]]{{صل}} ==
| |
| *[[پیامبر]]{{صل}} از پوشاک ساده استفاده میکرد. لباسش [[خشن]]<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۲۲۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص ۸۲.</ref> و در سادگی همانند [[لباس]] غلامان و کنیزانش بود<ref>المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص۱۸۸ و جوامع السیره، ص۳۵.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} هر نوع لباسی را که بدان داشت، مانند روپوش، عبا، پیراهن، جبه و امثال آن میپوشید<ref>سید محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ص ۱۲۰.</ref>. بسا که فقط روپوشی به تن میکرد و دو طرف آن را میان دو شانهاش گره میزد و با همان [[لباس]] با [[مردم]] بر جنازهها [[نماز]] میخواند. گاه همان روپوش را به خود میپیچید و آن را از [[چپ و راست]] بر دوش میافکند و با آن در خانه [[نماز]] میخواند<ref>ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج ۳، ص ۳۲۳؛ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۸۸ و سنن النبی، ص ۱۲۱ - ۱۲۲.</ref>. گاه عبایی کهنه و وصلهدار میپوشید و میفرمود: "من، بندهام و [[لباس]] [[بندگان]] را میپوشم"<ref>احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۲، ص ۱۹۲.</ref>. گاه، بُردی [[خشن]] به تن میکرد که از بافتههای [[نجران]] بود و حاشیههایش از خود بُرد هم خشنتر بود<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۵۴؛ صحیح بخاری، ج ۴، ص ۶۰ و مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۳.</ref>. گاهی هم [[لباس]] پشمینه میپوشید<ref>امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۷۵، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۵۱ و دلائل النبوه، ج۱، ص۳۲۹.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۰۹-۴۱۰.</ref>.
| |
| *[[روایت]] شده است، روزی قبای حریری به [[رسول خدا]]{{صل}} هدیه شد. ایشان آن را پوشید و با آن [[نماز]] گزارد؛ اندکی بعد، از پوشیدن آن منصرف شد و آن را بیرون آورد و فرمود: "چنین لباسی [[شایسته]] پرهیزگاران نیست"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۵۳.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۰.</ref>.
| |
| *از [[انس بن مالک]] نیز [[روایت]] شده است: "روزی [[پادشاه روم]]، ردایی از سندس برای [[پیامبر]]{{صل}} هدیه فرستاده بود و [[رسول خدا]]{{صل}} آن را پوشید. [[مردم]] از [[لطافت]] و جنس [[لباس]] در تعجب شده، گفتند: "ای [[رسول خدا]]{{صل}} آیا این جامه از [[آسمان]] بر شما نازل شده است؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "از این، تعجب میکنید و حال آنکه [[سوگند]] به کسی که جانم در دست اوست، دستمالی از دستمالهای [[سعد بن معاذ]] در [[بهشت]]، بهتر از این است." آنگاه آن را نزد [[جعفر بن ابی طالب]] فرستاد که به [[نجاشی]] برگرداند"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۵۳، مسند احمد، ج ۳، ص ۲۲۹ و ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۷، ص ۶۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۰.</ref>.
| |
| | |
| ==سادگی مسکن [[پیامبر]]{{صل}} ==
| |
| *[[رسول اکرم]]{{صل}} [[رئیس]] [[جامعه اسلامی]] بود و تمامی امکانات و منابع [[مالی]] را در [[اختیار]] داشت؛ اما بسیار ساده [[زندگی]] میکرد. نمونه بارز این سادگی، منزلی بود که آن [[حضرت]] و [[همسران]] گرامی اش در آن سکونت داشتند. این منزل، بسیار ساده و مختصر و در این سادگی، مثال زدنی بود<ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۰-۴۱۱.</ref>.
| |
| *واقدی از [[عبدالله بن زید هذلی]] [[نقل]] میکند که "من منزل [[همسران رسول خدا]]{{صل}} را هنگام ویرانی به [[فرمان]] عمرو بن عبدالعزیز، دیدم. دیوار حیاطها از خشت خام بود و هر حیاط، حجرههایی از چوب و شاخ خرما داشت که میان آنها را گل اندود کرده بودند؛ آنها را شمردم؛ نه حجره بود که در فاصله خانه [[عایشه]] و در [[مسجد]] که به باب النبی معروف است و تا محل خانه اسماء، دختر [[حسن]] بن [[عبدالله]] قرار داشت<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۸۷؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۵۳ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۳، ص ۳۴۸.</ref>. بر در این حجرات پردههای مویین سیاه، آویزان بود و بالای این حجرهها نیز سفرههای چرمی یا چادرهای مویین قرار داشت"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۸۷ و وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۵۴.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۱.</ref>.
| |
| *در زمان [[ولید بن عبدالملک]] و به [[دستور]] وی، حجرههای [[همسران رسول خدا]]{{صل}} به [[مسجد]] اضافه شد.[[سعید بن مسیب]] گوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]! [[دوست]] داشتم که این حجرهها را به همان حال [[باقی]] میگذاشتند تا [[مردم مدینه]] و هر کس که به آنجا سفر میکند، ببیند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[زندگی]] خود به چه مقدار [[کفایت]] کرده بود و با این کار به [[زهد]] و [[سادهزیستی]] و پرهیز از [[زیادهخواهی]] ترغیب میشدند تا [[مردم]] از [[مال]] اندوزی و فخرفروشی دست بردارند و به [[زهد]] رو آورند"<ref>همان و امتاع الأسماع، ج ۱۰، ص ۹۵.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۱.</ref>.
| |
| | |
| ==سادگی لوازم خانه [[پیامبر]]{{صل}}==
| |
| *[[رسول خدا]]{{صل}} [[رئیس]] [[دولت اسلامی]] بود؛ اما چنان ساده میزیست که حتی چراغی در خانه نداشت تا شبها خانهاش را روشن سازد. [[عایشه]] میگوید: "شبی در خانه [[پیامبر]]{{صل}} نشسته بودیم که از خانه [[ابوبکر]]، ران گوسفندی برای ما هدیه فرستادند. در [[تاریکی]] شب، آن را همراه [[رسول خدا]]{{صل}} قطعه قطعه کردیم؛ گفته شد: " مگر شما چراغ نداشتید؟" [[عایشه]] گفت: اگر چراغ هم داشتیم، آن [[غذا]] را نان خورش میکردیم"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۰؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۲۹۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۰۰.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت در حالی که خشتی بر خشتی ننهاد<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۲۸، صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۴۴ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۳۵.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۱.</ref>.
| |
| *تشک [[پیامبر]]{{صل}} چرمی پر از لیف خرما بود<ref>الطبقات الکبری، ص ۴۶۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۲۰۸ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۷.</ref>. زیرانداز بسترش غالبا عبایش بود که آن را دو لایه میکرد و بر آن استراحت میفرمود<ref>ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۸۸ و ابن سید الناس، عیونالاثر، ج ۲، ص ۳۸۸.</ref>. در این باره روایتی از [[عایشه]] [[نقل]] شده که گفته است: برای استراحت [[رسول خدا]]{{صل}} معمولا عبایی را دو لایه پهن میکردیم. شبی [[پیامبر]]{{صل}} آمد و من، آن عبا را چهار لایه کرده بودم. چون [[پیامبر]]{{صل}} دراز کشید، فرمود: "ای [[عایشه]]! امشب رختخواب من چه تغییری کرده است که چون هر شب نیست؟"؛ گفتم: آن را چهار لایه کردم فرمود: "به حال اول برگردان"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۶۰ و نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۸۹.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۲.</ref>.
| |
| *دیدن این همه سادگی، بسیار بر [[مسلمانان]] اثر میگذاشت؛ به گونهای که برخی از آنان برای تغییری هر چند جزئی در [[زندگی]] [[رسول خدا]]{{صل}} دست به کار میشدند که با خودداری شدید آن [[حضرت]] رو به رو میشد. از [[عایشه]] [[نقل]] شده است: "روزی بانویی از [[انصار]] به خانه ما آمد و رختخواب [[پیامبر]]{{صل}} را دید که عبایی تاشده بود. پس، وی تشکی انباشته از پشم برای ما فرستاد و چون [[رسول خدا]]{{صل}} پیش من آمد، فرمود: "این، چیست؟" گفتم: بانویی از [[انصار]] چون رختخواب شما را دید، این را فرستاد؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "این را برگردان! ای [[عایشه]]! اگر میخواستم، [[خداوند]]، کوههایی از طلا و نقره در اختیارم قرار میداد"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۶۰؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۴۵؛ المعجم الأوسط، ج ۶، ص ۱۴۱ و امتاع الأسماع، ج ۷، ص ۱۱۶.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۲.</ref>.
| |
| *در [[روایت]] دیگری از [[عبدالله بن مسعود]] آمده است که "روزی [[پیامبر]]{{صل}} روی حصیری خوابید که روی پوست ایشان، نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من به روی محل نشان حصیر دست کشیدم و گفتم: چه میشود اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تأثیر آن محفوظ بمانی؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "مرا با [[دنیا]] چه کار است؟ مثل من و [[دنیا]]، چون سواری است که زیر درختی سایه میگیرد و سپس به سرعت حرکت میکند و درخت را رها میکند"<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۱؛ المعجم الاوسط، ج۹، ص۱۲۳ و نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۹۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۲-۴۱۳.</ref>.
| |
| | |
| ==سادگی و [[بیآلایشی]] در [[رفتار]] ==
| |
| *سادگی در [[رفتار]] از دیگر جلوههای [[سادهزیستی]] است که در [[سیره]] [[رسول خدا]]{{صل}} کاملا مشهود بود. ایشان از حشمتهای ظاهری نفرت داشت و سراسر زندگیشان [[مبارزه]] با این [[خصلت]] [[ناپسند]] بود؛ از همین رو، اگر سواره بود، اجازه نمیداد کسی پیاده همراه ایشان حرکت کند<ref>شرف المصطفی، ج۴، ص۳۷۲ و مکارم الاخلاق، ص۲۲.</ref>. اجازه دستبوسی و پابوسی به کسی نمیداد<ref>سید شرف الدین حسینی استر آبادی، تأویل الآیات، ص ۴۷۲ - ۴۷۳ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۳۹.</ref> و از اینکه پس از ورود به [[مجلسی]] کسی جلوی پای ایشان برخیزد، سخت اکراه داشت<ref>ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۱۸۳ - ۱۸۴؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۴۵ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.</ref>. مجلسش صدر و ذیل نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد و همگی حلقهوار مینشستند<ref>مکارم الاخلاق، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.</ref>؛ از این رو، [[اعراب]] غریبی که به حضور مبارکش میرسیدند، ایشان را در میان جمع نمیشناختند و میپرسیدند: "کدام یک از شما [[رسول]] خدایید؟"<ref>النسائی، السنن الکبری، ۱۹۹۱ م، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۳.</ref>.
| |
| *[[رسول خدا]]{{صل}} در [[خوراک]] و پوشاک بر غلامان و کنیزانش [[برتری]] نمیجست<ref>المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷؛ امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۸۸ و جوامع السیره، ص ۳۵</ref>، با [[فقرا]] هم نشین بود<ref>جوامع السیره، ص ۳۴؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۶۳ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref>؛ با [[مسکینان]] [[غذا]] میخورد<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۱۲ و الأمالی طوسی، ص ۳۹۳.</ref> و با دست خود به آنان [[غذا]] میداد<ref>المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref>؛ [[دعوت]] [[بندگان]] را میپذیرفت و هیچ دعوتی را کوچک نمیشمرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref>؛ بسا میزبانی که غذای سفره اش، نانی جوین و دنبهای بودار بود<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۲۱ و الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۰.</ref>؛ اما با این حال، [[حضرت]] با آغوشی باز، آن را میپذیرفت و میفرمود: "اگر پاچه گوسفندی را به من هدیه دهند، میپذیرم و اگر مرا به خوردن استخوان شانه و سردست [[دعوت]] کنند، خواهم پذیرفت"<ref>مسند احمد، ج ۲، ص ۵۱۲؛ سنن ترمذی، ج ۲، ص ۳۹۷؛ الکافی، ج ۵، ص ۱۴۲ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹ - ۲۸۰.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۳-۴۱۴.</ref>.
| |
| *در [[سلام]] کردن از همه، حتی از [[کودکان]] [[سبقت]] میگرفت<ref>صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ۴ص۲۶۰.</ref>. با ثروتمند و [[فقیر]] [[مصافحه]] میکرد و دست خود را نمیکشید تا طرف مقابل، دست خود را بکشد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref>؛ از بیماران حتی در دورترین نقاط [[شهر]] [[عبادت]] میفرمود<ref>جوامع السیره، ص ۳۴، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص۱۴۶.</ref> و در تشییع جنازهها حاضر میشد<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۵ و الطبقات الکبری، ص ۲۷۹.</ref>. بر الاغ سوار میشد و دیگری را نیز بر ترک خود سوار میکرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰.</ref>، بسیار پیش میآمد که بر الاغی بیپالان سوار میشد<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref> و میفرمود: "پنج چیز است که تا دم [[مرگ]] از آنها دست بر نمی دارم: روی [[زمین]] با بردگان [[غذا]] خوردن، بر الاغ بیپالان سوار شدن، شیر بز را با دست خود دوشیدن، [[لباس]] پشمینه پوشیدن و به [[کودکان]] [[سلام]] کردن، تا آنکه پس از من [[سنت]] شود"<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۲۷۱؛ همو، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۰ و مکارم الاخلاق، ص ۱۱۵.</ref>. در خانه به اهل خانه [[کمک]] و با دست خود وسیله [[تطهیر]] خود را در شب آماده میکرد و گوسفندش را میدوشید و [[لباس]] و کفشش را وصله میزد؛ خانه را جارو میکرد و به شترش عقال میبست و به شتر آبکش خود علف میداد؛ با خادمش [[غذا]] میخورد و با خدمتکار خانه، گندم و جو آرد میکرد و آرد آن را خمیر میکرد؛ آذوقه منزل را از بازار به خانه میآورد و [[حیا]] [[مانع]] آن نبود که خود، نیازمندیهای خود را از بازار تهیه کند<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref><ref>[[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۴.</ref>.
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:152259.jpg|22px]]، [[فاطمه عادلی|عادلی، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{یادآوری پانویس}}
| |
| {{پانویس2}}
| |
| | |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:سیره پیامبر خاتم]]
| |
| [[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]
| |
| [[رده: سادهزیستی]]
| |