|
|
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}} | | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابوجندل بن سهیل در تراجم و رجال]] - [[ابوجندل بن سهیل در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابوجندل بن سهیل در تراجم و رجال]] | [[ابوجندل بن سهیل در تاریخ اسلامی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ابوجندل بن سهیل (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | == مقدمه == |
| [[ابوجندل بن سهیل بن عمرو قرشی عامری]]<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۲۲.</ref>، نام مادرش [[فاخته]]، دختر [[أبو رفاعه]]، از [[بنی نوفل بن عبد مناف]] است. بعضی نیز گفتهاند [[مادر]] او [[دختر عمر]] بن نوفل است که در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۵، ص۳۰۰-۳۰۳.</ref><ref>[[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۸۸.</ref>. | | [[ابوجندل بن سهیل بن عمرو قرشی عامری]]<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۲۲.</ref>، نام مادرش [[فاخته]]، دختر [[أبو رفاعه]]، از [[بنی نوفل بن عبد مناف]] است. بعضی نیز گفتهاند [[مادر]] او [[دختر عمر]] بن نوفل است که در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۵، ص۳۰۰-۳۰۳.</ref><ref>[[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۸۸.</ref>. |
| ==[[اسلام آوردن]] [[ابوجندل]]==
| |
| وی در [[مکه]] [[اسلام]] آورد و پدرش او را در بند کرد تا از فرار و رفتن او به [[مدینه]] جلوگیری کند، اما روزی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[حدیبیه]] با سران [[قریش]] و از جمله [[پدر]] [[ابوجندل]] مشغول [[مذاکره]] و [[آمادهسازی]] [[صلحنامه]] بود، [[ابوجندل]] از [[مکه]] فرار کرد و خود را به [[پیامبر اسلام]] رساند؛ حتی بعضی نوشتهاند با بند آهنین وارد [[حدیبیه]] شد و به محلّی که [[پیامبر]]{{صل}} با [[مشرکین]] مشغول [[نوشتن]] [[عهدنامه]] بود وارد شد. وقتی سهیل، [[پدر]] [[ابوجندل]]، او را دید، گفت: “ای [[محمد]]! این اولین فردی است که از تو میخواهم [[دستور]] دهی او را برگردانند”.
| |
| [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “ما بر طبق [[صلحنامه]] هنوز [[قضاوت]] و حکمی نکردهایم”.
| |
| سهیل گفت: “پس به [[خدا]] قسم، بر سر چیزی با شما [[مصالحه]] نخواهم کرد”.
| |
| [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “او را در [[پناه]] من قرار بده”.
| |
| سهیل گفت: “چنین کاری نمیکنم”.
| |
| [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “حرف مرا قبول کن”.
| |
| سهیل گفت: “نه، چنین کاری نمیکنم”<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۹، ص۱۸۰.</ref>.
| |
| سپس برخاست و سیلی محکمی به صورت پسرش نواخت و گریبانش را گرفته، به دنبال خود کشید. سپس گفت: “یا [[محمد]]! مگر [[صلحنامه]] بین ما و شما قبل از آنکه او بیاید بسته نشده است”.
| |
| [[حضرت]] فرمود: “راست میگویی”.
| |
| [[ابوجندل]] فریاد کشید: “ای گروه [[مسلمانان]]! آیا به سوی [[کفار]] برگردم تا مرا از دینم [[منحرف]] کنند! در حالی که [[مسلمان]] هستم؛ آیا نمیبینید که چه بلایی بر سرم آوردند؟”<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۹، ص۱۸۰.</ref>
| |
| چون [[مسلمانان]] نیز به [[صلح]] [[رضایت]] نداشتند و [[یقین]] داشتند که فاتح خواهند شد، با این پیشامد سر و صدای آنها بلند شد. [[پیامبر]] رو به [[ابوجندل]] کرد و فرمود: “ای [[ابوجندل]]! [[صبر]] کن و اجرت را ضایع مگردان؛ [[خدا]] برای تو و افرادی که مانند تو در [[سختی]] به سر میبرند فرجی خواهد داد؛ اینک ما با [[مردم]] [[مکه]] [[صلح]] کردهایم و نمیتوانیم [[مکر]] و [[حیله]] کنیم”.
| |
| سپس رو به [[مردم]] کرد و فرمود: “هیچ آسیبی به او نمیرسد؛ او به سوی [[پدر]] و مادرش باز میگردد و من میخواهم که به شروط [[قریش]] به طور کامل عمل کنم”<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۲۰۵.</ref>.
| |
| در این هنگام [[عمر]] به طرف [[ابوجندل]] حرکت کرد و همانطور که پدرش او را میکشید، [[عمر]] هم خود را به او نزدیک میکرد در زیر لب میگفت: ای [[ابوجندل]]! [[صبر]] کن، همانا [[خون]] [[مشرکین]] مانند [[خون]] سگ است و دسته [[شمشیر]] را به طرف او قرار میداد تا شاید [[ابوجندل]] [[شمشیر]] را گرفته و پدرش را به [[هلاکت]] برساند ولی [[ابوجندل]] نمیتوانست [[پدر]] خود را بکشد<ref>سیرت رسول الله، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۸۱۴.</ref><ref>[[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۸۸.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[ابوجندل]] و [[پیوستن]] به [[ابوبصیر]]== | | == [[اسلام آوردن]] [[ابوجندل]] == |
| پس از آنکه [[ابوبصیر]] (چنانکه قبلاً شرح حال وی گفته شد) به عیص رفت و جمعیتی اطراف او را گرفته، اظهار [[دشمنی]] با [[قریش]] کردند، [[ابوجندل]] هم از پیش پدرش گریخت و به وی ملحق شد.
| |
|
| |
|
| [[ابوجندل]] از آن پس همواره در [[جنگها]] همراه [[پیامبر]]{{صل}} بود و پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]] همراه نخستین گروه از [[مسلمانان]] برای [[جهاد]] به [[شام]] رفت و آنجا هم پیوسته در [[راه خدا]] به [[جنگ]] و [[جهاد]] پرداخت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۴۱۴.</ref>. | | == [[ابوجندل]] و پیوستن به [[ابوبصیر]] == |
| گفتهاند که [[ابوجندل]] برای [[بشارت]] دادن [[فتح]] [[یرموک]] [[انتخاب]] شد و [[داوود بن أبی هند]] گفته است آیۀ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref> درباره [[ابوجندل]] است<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۵، ص۳۰۰- ۳۰۳.</ref><ref>[[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۹۰.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[ابوجندل]] و میگساری== | | == [[ابوجندل]] و میگساری == |
| در زمان [[عمر بن خطاب]]، موقعی که [[ابوعبیده جراح]] به همراه [[مسلمانان]] در حوالی [[شام]] با [[رومیان]] میجنگید، [[ابوجندل]]، ضرار بن الخطاب و ابوالاَزُور که همگی از [[صحابه پیامبر]] بودند، در میدان [[جنگ]] شراب خوردند. [[فرمانده لشکر]] خواست حد شرابخواری را درباره آنها [[اجرا]] کند اما [[ابوجندل]] این [[آیه]] را خواند:
| |
| {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند در آنچه خوردهاند تا هنگامی که پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند سپس پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند آنگاه پرهیزگار باشند و نیکی ورزند گناهی بر آنان نیست و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۹۳.</ref>.
| |
| این [[استدلال]]، [[مسلمانان]] را سردرگم کرد و [[ابوعبیده]] با [[نامه]]، حلّ مطلب را از [[عمر]] خواستار شد. [[عمر]] در جواب نوشت: همان که [[گناه]] را در نظر [[ابوجندل]] جلوه داده است این [[دلیل]] را نیز جلوه میدهد و باید حد شرابخواری بر ایشان جاری گردد.
| |
| هنگامی که [[اجرای حد]] [[شرعی]] بر آنها ثابت گردید، ابوالازور گفت: “حال که میخواهی به ما حد بزنی فردا را به ما مهلت بده، اگر در میدان [[جنگ]] کشته شدیم چه بهتر و اگر سالم ماندیم آنگاه حد را جاری ساز”.
| |
| فردای آن روز فقط [[ابوجندل]] و ضرار بن الخطاب تازیانه خوردند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶.</ref>. [[ابوجندل]] از نظر [[روحی]] متحول شد، به حدّی که ترسید مبادا هلاک شود؛ پس [[عمر]] برای او نوشت: کسی که تو را متوجه اشتباهت کرده است، به تو (برای جبران [[ناراحتی]]) [[توبه]] را نیز آموخته است: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * حم * تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ * غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * حا، میم * فرو فرستادن این کتاب، از سوی خداوند پیروزمند داناست * آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخدست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۱-۳.</ref><ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۵، ص۳۰۰-۳۰۳.</ref><ref>[[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۹۱.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==سرانجام [[ابوجندل]]== | | == سرانجام [[ابوجندل]] == |
| ابوجندل در سال هجده [[هجری]] و در روزگار [[خلافت عمر]]، به خاطر [[طاعون]] عمواس درگذشت و از او [[فرزندی]] باقی نماند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۴۱۴.</ref><ref>[[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۹۲.</ref>.
| |
|
| |
|
| | | == منابع == |
| == جستارهای وابسته == | | {{منابع}} |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[ابوجندل بن سهیل (مقاله)|مقاله «ابوجندل بن سهیل»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']] | | * [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[نرگس عبدیایی|عبدیایی، نرگس]]، [[ابوجندل بن سهیل (مقاله)|مقاله «ابوجندل بن سهیل»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==پانویس== | | == پانویس == |
| {{یادآوری پانویس}}
| |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:ابوجندل بن سهیل]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:اعلام]] | | [[رده:اعلام]] |
| | [[رده:اصحاب پیامبر]] |