|
|
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| | #تغییر_مسیر [[امیة بن خلف جمحی قریشی]] |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امیه بن خلف جمحی قریشی در قرآن]] | [[امیه بن خلف جمحی قریشی در تاریخ اسلامی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| | |
| ==مقدمه==
| |
| وی از اشراف [[طایفه]] [[بنیجمح|بنی جُمَح]] <ref>النسب، ص ۲۱۲؛ المحبر، ص ۱۴۰؛ اللباب، ج ۱، ص ۱۹۸.</ref> و از سروران آن به شمار میرفت و به "غِطریف" یعنی بزرگ بزرگان اشتهار داشت.<ref> المنمق، ص ۳۳۲؛ جمهرة انسابالعرب، ص ۱۵۹.</ref> گفتهاند که او در [[عصر جاهلی]] دیگ سنگی میفروخته <ref> المعارف، ص ۵۷۶؛ المفصل، ج ۴، ص ۱۲۵.</ref> و در [[جنگ فجار]] دوم (یا چهارم)<ref> المنمق، ص ۱۷۱.</ref> [[فرماندهی]] تیره بنی جُمح را عهدهدار بوده است؛<ref> الاغانی، ج ۲۲، ص ۶۷.</ref> همچنین برخی او، [[پدر]]، [[برادر]] و فرزندش را از سخاوتمندان عصر جاهلی برشمردهاند.<ref> المحبر، ص ۱۴۰.</ref>
| |
| | |
| پس از [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} او از [[مخالفان]] سرسخت آن [[حضرت]] شد و برای جلوگیری از [[گسترش اسلام]] با [[سختکوشی]] و [[پشتکار]] فراوان در تمامی مراحل برخورد [[قریش]] با [[پیامبر]]{{صل}}، همراه آنان بود و به شیوههای گوناگون در [[آزار]] حضرت کوشید. [[استهزا]] و عیبجویی از پیامبر{{صل}}<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۳۵۶؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۵۲.</ref> و [[مجادله]] با آن حضرت،<ref> التحریر والتنویر، ج ۱۰، ص ۱۷۵.</ref> تحریک دیگران به بازگشت از اسلام و رها کردن پیامبر{{صل}} <ref>جامع البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۱۱ ـ ۱۲.</ref> در [[دستور]] کار وی قرار داشت.
| |
| | |
| به گفته مؤرخان وی چندین بار به سراغ [[ابوطالب]]{{ع}} رفت یا دیگران را نزد وی فرستاد و از او خواست تا برادرزادهاش را از [[تبلیغ رسالت]] خویش باز دارد.<ref>السیر والمغازی، ص ۲۳۶.</ref> وی از جمله ۷ نفری بود که پس از [[جسارت]] [[ابوجهل]] به پیامبر{{صل}} در [[مقام ابراهیم]] حضرت رو به [[کعبه]] آنان را [[نفرین]] کرد؛<ref> السیر والمغازی، ص ۲۱۱.</ref> همچنین وی از عوامل مؤثر در توطئههای [[مشرکان]] [[مکه]] بر ضدّ [[رسول خدا]]{{صل}} بود؛ از جمله در نشست مشورتی [[دارالندوه]]، در سال سیزدهم بعثت و اتخاذ [[تصمیم]] به [[قتل]] آن حضرت،<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۲۶؛ سبل الهدی، ج ۳، ص ۲۳۱.</ref> [[محاصره]] [[خانه پیامبر]]{{صل}} در [[لیلة المبیت]]<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۷۶.</ref> و تعقیب آن [[حضرت]] تا دهانه [[غار ثور]] <ref>سبل الهدی، ج ۳، ص ۲۴۱.</ref> حضور داشت.
| |
| | |
| [[امیه]] در [[آزار]] [[مسلمانان]] از هیچ کوششی فرو گذار نکرد؛ از جمله برای بازگرداندن [[برده]] [[مسلمان]] شده خود [[بلال حبشی]] از [[اسلام]] روزها او را روی ریگهای داغ زیر تابش شدید [[خورشید]] به پشت میخوابانید و سنگ بزرگی بر سینهاش مینهاد و میگفت: تا از [[مسلمانی]] [[دست]] برنداری همینگونه خواهی ماند و او با تکرار "اَحَد اَحَد" بر [[اعتقاد]] [[توحیدی]] خود پای میفشرد.<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۳۱۸.</ref> او یکی از پسرعموهای خود ([[عثمان بن مظعون]]) را نیز به سبب [[اسلام آوردن]] آزار میداد.<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref>
| |
| | |
| تاریخنگاران و [[مفسّران]] او را از مصادیق "مستهزئین" برشمردهاند که همراه با [[ولید بن مغیره]] و [[ابوجهل بن هشام]] [[پیامبر]]{{صل}} را مسخره میکردند <ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref> و نیز از "مقتسمین»" دانستهاند که هر ساله در موسم [[حجّ]] با تقسیم ورودیهای [[مکه]] [[مردم]] را از [[گرایش]] به پیامبر{{صل}} باز میداشتند.<ref> المحبر، ص ۱۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۹.</ref به گفته ابن اثیر، امیّه و برادرش [[ابی بن خلف|اُبیّ بن خلف]] بدترین آزار دهندگان پیامبر{{صل}} و تکذیب کنندگان وی بودند.<ref>الکامل، ج ۲، ص ۷۲.</ref>
| |
| | |
| سرانجام سران [[مشرک]] [[قریش]] از جمله [[امیّة بن خلف]]، [[ابوجهل]]، [[عتبه]]، [[شیبه]] و شماری دیگر به منظور یافتن [[راه]] چارهای برای جلوگیری از [[گسترش اسلام]] در [[دارالندوه]] جمع شدند و در این جلسه پیشنهادهایی مانند [[تبعید]]، [[حبس]] و [[قتل پیامبر]]{{صل}} ارائه شد و در نهایت [[تصمیم]] به [[کشتن پیامبر]] گرفتند.<ref>سبل الهدی، ج ۳، ص ۲۳۱.</ref> [[خداوند]] پیامبرش را به وسیله [[جبرئیل]] از این [[توطئه]] [[آگاه]] کرد. [[علی]]{{ع}} در بستر پیامبر{{صل}} خوابید و حضرت شبانه به سوی غار ثور از مکه خارج شد و اینچنین [[مکر الهی]] در مورد [[مشرکان]] تحقق یافت.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۲۶؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۵۱۲.</ref>
| |
| | |
| پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} نیز [[امیّه]] همچنان بر این شیوه ماند. او در [[غزوه بواط]] در [[کاروان تجاری قریش]] که مورد [[تهدید]] [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفته بود حضور داشت.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۶ ـ ۵.</ref> در [[سال دوم هجرت]]، هنگام آماده شدن [[سپاه مشرکان]] برای شرکت در [[جنگ بدر]]، به سبب [[آگاهی]] از [[پیشگویی]] پیامبر{{صل}} در مورد کشته شدنش نخست از [[همراهی]] با [[سپاه]] خودداری میکرد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۵ ـ ۳۶.</ref> آوردهاند که [[سعد بن معاذ]] برای انجام [[عمره]] به [[مکه]] رفت و چون با امیّه [[دوست]] بود بر او وارد شد و به او گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] که از پیامبر{{صل}} شنیدم که تو را خواهند کشت. امّیه پرسید: در [[مکّه]]؟ سعد اظهار داشت: نمیدانم. امیّه گفت: به خدا سوگند، [[محمد]]{{صل}} [[دروغ]] نمیگوید و چنان ترسید که [[تصمیم]] گرفت همراه سپاه خارج نشود.<ref>الصحیح من السیره، ج ۵، ص ۱۵.</ref> برخی هم معتقدند [[انگیزه]] این تصمیم آن بوده که وی برای [[تعیین]] [[نیک]] و بد شرکت در جنگ بدر نزد [[بت]] هُبَل تفأل زد و چون پاسخ منفی گرفت منصرف شد.<ref> سبل الهدی، ج ۴، ص ۲۱.</ref>
| |
| | |
| به گفته واقدی وی پس از آگاهی از به [[سلامت]] رفتن کاروان تجاری قریش از جمله [[مخالفان]] ادامه حرکت [[سپاه قریش]] برای جنگ بدر بود که بر اثر متهم شدن به [[ترس]] از سوی [[ابوجهل]] و دیگران، مخالفتش بینتیجه ماند <ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۷.</ref> و با [[اصرار]] ابوجهل و عُقبه و [[نضر بن حارث]]، به ناچار همراه آنان به سوی [[مدینه]] رفت.<ref>السیرهالنبویه، ج۲، ص۶۱۰؛ المغازی، ج۱، ص۳۷.</ref> هنگام ورود سپاه قریش به جُحفه، [[جهیم بن صلت]] ادعا کرد که به صورت [[مکاشفه]] یا [[رؤیا]] کسی را [[مشاهده]] کرده که از [[مرگ]] امیّه و عدهای از بزرگان مکه خبر میدهد.<ref>السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۶۱۸؛ المنمق، ص ۳۳۸.</ref> در جنگ بدر، [[امیه]] با کشتن ۹ شتر در یک [[وعده]] و [[اطعام]] تمامی [[سپاه]] [[شرک]] <ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۶۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۵.</ref> از اطعام کنندگان سپاه شرک شناخته شده است.<ref> المحبر، ص ۱۶۲؛ المنمق، ص ۳۸۹؛ المعارف، ص ۱۵۴.</ref> [[کنیز]] او نیز به همراه [[ساره]] و عزّه [[کنیزان]] [[عمرو بن هاشم]] و [[اسود بن مطّلب]]، برای [[ترغیب]] [[سپاه قریش]] به رویارویی با [[مسلمانان]] آواز میخواند و دایره مینواخت <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۹.</ref> سرانجام [[امیّه]] به همراه پسرش به [[اسارت]] [[دوست]] قدیمی خود [[عبدالرحمان بن عوف]] که به گردآوری [[غنیمت]] و باز کردن [[زره]] کشتگان مشغول بود درآمد. امیّه گفت: اگر من و فرزندم را به اسارت بگیری و مانع کشته شدن ما شوی برای [[آزادی]] خود شتران پر شیر فدیه خواهیم داد که از جمعآوری زره برای تو سودمندتر است.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۳۱ ـ ۶۳۲.</ref> [[عبدالرحمان]] آن دو را به طرف ستاد [[فرماندهی]] [[پیامبر]] میبرد که ناگهان چشم [[بلال]] به وی افتاد و با فریاد به اینکه او همان امیّه سردمدار [[کفر]] است [[انصار]] را به کشتن آن دو تحریک کرده، مکرّر میگفت: [[نجات]] نیابم اگر او زنده بماند. گزارشها در خصوص [[قتل]] و [[قاتل]] وی متفاوت است؛ به موجب گزارشی [[حُباب بن مُنذر]] و [[خُبَیبَ بن یساف ]] به تحریک بلال بدانها حملهور شده، و بدون اطلاع پیامبر{{صل}} آن دو را از پای درآوردند و تلاش عبدالرحمان [[عوف]] برای زنده ماندن آنان بینتیجه ماند.<ref>المغازی، ج۱، ص۸۳؛ السیرهالنبویه، ج۲، ص۶۳۲.</ref> ضمن آنکه هنوز درباره [[اسیران]] [[تصمیم]] [[قطعی]] گرفته نشده بود.<ref> الصحیح من سیرة النبی، ج ۵، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۹.</ref> شاید وی در لحظات پایانی [[جنگ]] کشته شده باشد. پیامبر{{صل}} [[دست]] [[خبیب]] قاتل امیّه را که در درگیری با وی از شانه [[قطع]] شده بود التیام بخشید و او بعدها با دختر امیّه [[ازدواج]] کرد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۸۳.</ref> برخی نیز [[قتل]] [[امیّه]] و فرزندش [[علی]] را به [[بلال]] و مردی [[انصاری]] نسبت دادهاند. <ref>الاشتقاق، ص ۱۲۹.</ref> با کشته شدن آن دو [[عبدالرحمان]] [[عوف]] اظهار [[تأسف]] کرده، میگفت: زرههایم از دست رفت و اسیرم نیز کشته شد.<ref> الاشتقاق، ص ۱۲۹.</ref> هنگام [[دفن]] اجساد [[مشرکان]]، جنازه امیّه در داخل [[زره]] باد کرده بود و بر اثر جابهجایی متلاشی میشد، ازاینرو [[بدن]] او را همانجا با سنگ و [[خاک]] پوشاندند <ref>السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۶۳۸.</ref>.<ref>[[علی رضا ایمانی مقدم|ایمانی مقدم، علی رضا]]، [[امیة بن خلف (مقاله)|مقاله «امیة بن خلف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
| |
| | |
| ==[[امیه]] در [[شان نزول]]==
| |
| [[مفسّران]] در ذیل آیاتی پر شمار از وی یاد کردهاند که در بیشتر موارد نام امیه به همراه گروهی از سران [[قریش]] یا سردمداران [[شرک]] ذکر شده؛ ولی در چند مورد مفاد [[آیات]] تنها بر وی [[تطبیق]] شده است که بدین شرح است:
| |
| #[[مفسران]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref> که [[پیامبر]]{{صل}} را موظف میسازد تا همواره با کسانی باشد که هر [[صبح و شام]] [[پروردگار]] خویش را خوانده و تنها رضای او را میطلبند و از آنان چشم برنتابد، گفتهاند که امیّه از آن [[حضرت]] میخواست تا [[یاران]] [[بیبضاعت]] خود را از گرد خویش بپراکند تا بزرگان [[مکه]] و در پی آن سایر [[مردم]] به حضرت بگروند. [[خداوند]] پیامبرش را از [[پیروی]] کسانی که قلبشان از [[یاد خدا]] [[غافل]] گشته و [[مطیع]] [[هوای نفس]] خویش گردیده و دچار افراطاند باز میدارد<ref> کشف الاسرار، ج ۵، ص ۶۸۰ ـ ۶۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۵۵.</ref>
| |
| #[[طبرسی]] براساس [[نقلی]] از [[حسن]]، آیات پایانی سوره [[یس]] را درباره امیّة بن خلف شمرده، سپس در صحت آن تردید کرده است. او تکّه استخوانی پوسیده را از گورستان برداشت و نزد پیامبر آورد و به [[استهزا]] و [[انکار]] گفت: چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده میکند: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ}}<ref>«و آیا آدمی ندیده است که ما او را از نطفهای آفریدهایم و ناگاه ستیزهجویی آشکار است؟» سوره یس، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ}}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟» سوره یس، آیه ۷۸.</ref> [[خداوند]] در پاسخ او به پیامبرش میفرماید: بگو همان کسی که آن را نخستین بار آفرید دوباره زنده خواهد کرد و او به هر آفریدهای داناست: {{متن قرآن|قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ}}<ref>«بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست» سوره یس، آیه ۷۹.</ref><ref>مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۷۸؛ مبهماتالقرآن، ج ۲، ص ۳۹۷؛ زادالمسیر، ج ۷، ص ۴۱.</ref> | |
| #پس از گزارش [[پیامبر]]{{صل}} از [[زندگی]] پس از [[مرگ]] و [[حشر]] [[مردگان]] برخی از [[مشرکان]] از جمله [[امیّه]] این سخن را برنتافته و به [[انکار]] آن برخاستند. خداوند در [[آیات]] {{متن قرآن|وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا}}<ref>«و آدمی میگوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم میآورند؟» سوره مریم، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا}}<ref>«و آیا آدمی به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟» سوره مریم، آیه ۶۷.</ref>. بلنسی براساس [[نقلی]] از [[جرجانی]] احتمال داده است که مراد از انسان در این [[آیه]] امیّة بن خلف باشد.<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۱۹۸.</ref>
| |
| #به گفته [[مقاتل]] امیّة بن خلف، [[یتیمی]] به نام [[قُدامَة بن مظعون]] در [[خانه]] خود نگه میداشت که از دادن [[حق]] او خودداری میکرد، ازاینرو آیات {{متن قرآن|فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلاَّ بَل لّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ}}<ref>«اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشت، و چون پروردگارش او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ گیرد میگوید پروردگارم مرا خوار داشت نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمیدارید» سوره فجر، آیه ۱۵-۱۷.</ref> در [[نکوهش]] او فرود آمد. گفتهاند: مراد از انسان در این آیات امیّه است که خداوند [[پندار]] او را تخطئه کرده و میفرماید: شما [[یتیمان]] را گرامی نمیدارید.<ref>کشفالاسرار، ج ۱۰، ص۴۸۸.</ref> در ادامه همین [[آیات]]، [[میبدی]] براساس قرائتی، [[نزول]] آیات {{متن قرآن| فَيَوْمَئِذٍ لّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ وَلا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ}}<ref>«پس در آن روز، کسی چون عذاب کردن او عذاب نکند و هیچ کس چون به بند کشیدن او، به بند نکشد» سوره فجر، آیه ۲۵-۲۶.</ref> را در شأن امیّة بن خلف [[نقل]] کرده است<ref>کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۴۸۹.</ref>
| |
| #برخی از [[مفسران]] مراد از [[آیه]] {{متن قرآن| وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى}}<ref>«و اما آنکه تنگچشمی کند و بینیازی نشان دهد، و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد، زودا که او را در راه سختی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۸-۱۰.</ref> را که درباره بخیلان و [[تکذیبکنندگان]] [[پاداش الهی]] است، امیّة بن خلف دانستهاند که [[بخل]] میورزید و از [[ایمان به پیامبر]] اظهار [[بینیازی]] و [[بلال]] را [[شکنجه]] میکرد.<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۷۲۳؛ التحریر والتنویر، ج ۱۵، ص ۳۸۲.</ref>
| |
| #همچنین به گزارش [[زمخشری]] آیات {{متن قرآن|لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى}}<ref>«که جز نگونبختتر، به آن درنمیآید،» سوره لیل، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّ}}<ref>«همان کس که دروغ انگاشت و روی گردانید» سوره لیل، آیه ۱۶.</ref> به [[امیه]] اشاره دارد که [[پیامبر]] را [[تکذیب]] میکرد و از [[گرایش]] به [[اسلام]] روی میگرداند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۷۶۴.</ref>
| |
| #[[طبرسی]] بنا به [[نقلی]] آیه {{متن قرآن|قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ}}<ref>«مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.</ref> را نیز درباره أمیّة بن خلف دانسته است که بر اثر [[ناسپاسی]] و شدّت [[کفر]]، [[نفرین]] شده است <ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۶۵.</ref>
| |
| #بیشتر مفسران، در آیه {{متن قرآن|أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى}}<ref>«به من بگو آن کس که،» سوره علق، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|عَبْدًا إِذَا صَلَّى}}<ref>«بندهای را چون به نماز ایستد باز میدارد،» سوره علق، آیه ۱۰.</ref> مراد از این آیه را [[ابوجهل]] دانستهاند که مانع نماز پیامبر{{صل}} میشد؛ ولی زمخشری بر پایه سخنی از [[حسن بصری]] این آیه را درباره امیّة بن خلف گزارش کرده است که [[سلمان]] را از [[نماز]] باز میداشت <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۷۷۸.</ref> و چون [[مرگ]] [[امیّه]] پیش از [[گرایش]] سلمان به [[پیامبر]]{{صل}} بوده است، این گزارش نمیتواند صحیح باشد.
| |
| #بلنسی براساس [[نقلی]] خطاب در {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ}}<ref>«ای انسان! چه تو را با پروردگار بخشندهات به خیرگی وا داشت؟» سوره انفطار، آیه ۶.</ref> را نیز بر امیّه بن خلف [[تطبیق]] داده؛ ولی خود به سبب عمومیّت عنوان، این احتمال را [[ضعیف]] شمرده است.<ref>مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۶۸۵.</ref> امّا آیاتی که در ذیل آن از امیّه به همراه دیگران یاد شده بدین شرح است:
| |
| #[[طبری]] و [[میبدی]] آوردهاند که مراد از {{متن قرآن|فُلَانًا}} در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا}}<ref>«ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمیگرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۸.</ref> امیّة بن خلف و مقصود از {{متن قرآن|الظَّالِمُ}} در آیه {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا}}<ref>«و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) میگزد؛ میگوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش میگرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.</ref> [[عقبة بن ابیمعیط]] از [[دوستان]] صمیمی اوست. هنگامی که [[عقبه]] پیامبر{{صل}} را به طعامی مهمان کرد آن [[حضرت]] [[پذیرش]] [[دعوت]] وی را به [[ایمان آوردن]] او مشروط کرد و او بدین منظور [[شهادتین]] گفت. چون امیّه مطلع شد عقبه را واداشت تا برای جبران کرده خویش به صورت آن حضرت آب دهان بیفکند. [[آیات]] {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا}}<ref>«و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) میگزد؛ میگوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش میگرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا}}<ref>«ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمیگرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۸.</ref> [[زبان]] حال عقبه در [[قیامت]] است که از شدت [[حسرت]] [[دست]] به دندان گزیده، میگوید: ای وای بر من! کاش فلان [شخص [[گمراه]]] را به [[دوستی]] برنمیگزیدم<ref> جامعالبیان، مج۱۱، ج۱۹، ص ۱۲؛ کشف الاسرار، ج ۷، ص ۲۷ ـ ۲۸.</ref>. [[قرطبی]] نیز آیه {{متن قرآن|الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ}}<ref>«در آن روز دوستان دشمن یکدیگرند مگر پرهیزگاران» سوره زخرف، آیه ۶۷.</ref> را بنا به قولی درباره این دو میداند که در [[دنیا]] دوستانی صمیمی بودهاند و در [[آخرت]] دوستی آنان به [[دشمنی]] خواهدگرایید.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۷۳.</ref>
| |
| #چون امیّة بن خلف با [[مسخره کردن]] و استهزای پیوسته پیامبر{{صل}} و [[مسلمانان]] [[قلب]] آن [[حضرت]] را میآزرد، [[مفسران]] و مؤرخان او را از مصادیق بارز {{متن قرآن|الْمُسْتَهْزِئِينَ}} در [[آیات]] پایانی [[سوره حجر]] دانستهاند: {{متن قرآن|إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ}}<ref>«ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان که با خداوند، خدایی دیگر مینهند و به زودی (فرجام این کار را) خواهند دانست» سوره حجر، آیه ۹۶.</ref><ref> السیر والمغازی، ص ۲۱۱؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۹۶.</ref>
| |
| #بر پایه [[نقل]] [[سیوطی]]، روزی [[پیامبر]]{{صل}} بر امیّة بن خلف، [[ولید بن مغیرة]] و [[ابوجهل بن هشام]] میگذشت. آنان با [[استهزا]] و [[تمسخر]] آن حضرت [[خشم]] ایشان را برانگیختند. [[خداوند]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بیگمان پیش از تو پیامبرانی ریشخند شدهاند؛ آنگاه آنچه به ریشخند میگرفتند ریشخندکنندگان آنان را فرا گرفت» سوره انعام، آیه ۱۰.</ref> را فرو فرستاد <ref>الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۵۲.</ref> و آنان را به [[سرنوشت]] شوم پیشینیان [[تهدید]] کرد.
| |
| #به گفته [[میبدی]] نیز [[مرجع]] [[ضمیر]] {{متن قرآن|يَأْتِيهِمْ}} در آیه پنجم همین [[سوره]] امیّة بن خلف و دو تن دیگر از سران قریشاند که پیامبر{{صل}} را به مسخره میگرفتند: {{متن قرآن|فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«بیگمان حق را هنگامی که نزدشان آمد دروغ شمردند، به زودی اخبار آنچه را که ریشخند میکردند به آنان خواهد رسید» سوره انعام، آیه ۵.</ref>.<ref>کشف الأسرار، ج ۳، ص ۲۹۳.</ref>
| |
| #همچنین گفتهاند: [[امیّه]] از جمله بزرگان مشرکی بود که چون [[قرآن]] را میشنید از آن چیزی درنمییافت و آن را افسانه پیشینیان میشمرد. خداوند آیه {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش میدهند در حالی که بر دلهایشان پوششهایی افکندهایم تا درنیابند و در گوشهایشان سنگینییی (نهادهایم) و اگر هر نشانهای ببینند به آن ایمان نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگویند این (چیزی) جز افسانههای پیشینیان نیست» سوره انعام، آیه ۲۵.</ref> را درباره آنان نازل کرد <ref> روضالجنان، ج ۷، ص ۲۵۷.</ref> و از سنگینی گوشهای وی و بسته بودن قلبش خبر داد.
| |
| #به [[روایت]] سدّی [[امیّة]] بن [[خلف]] از کسانی بود که در واپسین روزهای زندگانی [[ابوطالب]] نزد وی رفتند از [[پیامبر]]{{صل}} به او [[شکایت]] کردند و از وی خواستند تا [[حضرت]] را از رسالتش باز دارد. چون پیامبر{{صل}} خواستههای آنان را شنید فرمود: اگر [[شهادتین]] بر [[زبان]] جاری سازید دست از شما برمیدارم؛ امّا آنها گفتند: خدایانمان پاسخ دشنامهای تو را خواهند داد و ما نیز تو و خدایت را [[دشنام]] خواهیم داد. به گفته [[طبری]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند (به پرستش) میخوانند دشنام ندهید تا آنان (نیز) از سر دشمنی به نادانی خداوند را دشنام ندهند؛ بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراستهایم سپس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است آنگاه آنان را از آنچه انجام میدادهاند آگاه میگرداند» سوره انعام، آیه ۱۰۸.</ref> در این باره نازل شد <ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۴۰۴.</ref> و [[مسلمانان]] را از دشنام دادن به معبودان آنها باز داشت.
| |
| #برخی [[مفسران]] [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref> را مربوط به نشست مشورتی [[قریش]] در [[دارالندوه]] میدانند که در سال سیزدهم [[بعثت]] در آستانه [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] امیّة بن خلف و چند تن دیگر از سران قریش گرد هم جمع شدند تا برای جلوگیری از [[پیشرفت]] سریع [[اسلام]] تدبیری بیندیشند. [[خداوند]] پیامبرش را از این [[توطئه]] [[آگاه]] کرد. [[علی]]{{ع}} در بستر پیامبر{{صل}} خوابید و [[مکر الهی]] دامنگیر [[مشرکان]] گردید<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۲۶؛ مبهماتالقرآن، ج ۱، ص ۵۱۲.</ref>.
| |
| #به گفته گروهی از مفسران مراد از «مقتسمین» در [[آیات]] {{متن قرآن|كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ}}<ref>«همچنان که (عذاب را) بر بخشکنندگان فرو فرستادیم» سوره حجر، آیه ۹۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ}}<ref>«آنان که قرآن را چند پاره کردند» سوره حجر، آیه ۹۱.</ref> ۱۲، ۱۶ یا ۱۷ نفر از قریش از جمله امیّة بن خلف]] هستند که از سوی [[ولید بن مغیره]] [[مأموریت]] داشتند تا در موسم [[حجّ]] در ورودیهای [[مکه]] بایستند و با متهم کردن [[پیامبر]]{{صل}} به [[کهانت]]، [[جنون]]، [[سحر]]، [[شعر]] و دیگر تهمتها [[مردم]] را از [[گرایش]] به [[اسلام]] بازدارند.<ref> المحبر، ص ۱۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۹؛ روضالجنان، ج ۱۱، ص ۳۴۶.</ref>
| |
| #همچنین برخی مراد از {{متن قرآن|أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ}}<ref>«و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> را امیّة و دیگر سران [[شرک]] دانستهاند؛ ولی [[قرطبی]] و بلنسی به [[دلیل]] [[نزول]] [[سوره]] [[برائت]] پس از [[فتح مکه]] یعنی زمانی که بزرگان [[قریش]] اسلام آورده بودند و [[امیّه]] ۶ یا ۷ سال پیش از آن کشته شده بود، این گفته را نمیپذیرند <ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۵۴؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۵۳۶ ـ ۵۳۵.</ref>
| |
| #[[سیوطی]] براساس روایتی از [[ابن عباس]] مینویسد: امیّة بن خلف و [[ابوجهل]] و برخی دیگر از قریش به [[فتنه]] نزد پیامبر{{صل}} آمده خواستند که [[حضرت]] بتها را استلام کند تا آنان نیز اسلام آورند. [[خداوند]] در پاسخ درخواست آنان آیه {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> را فرو فرستاد<ref>الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۱۸.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} در [[حدیثی]] این آیه را از تعابیر رمزی [[قرآن]] شمرده است که گرچه خطاب به پیامبر{{صل}} است؛ ولی دیگران منظورند. [[علامه طباطبایی]] نیز این گزارش سیوطی را مورد نقد قرار داده است.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۷۸.</ref>
| |
| #براساس [[آیات]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا}}<ref>« و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی. یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری. یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.</ref> [[مشرکان]] مکه از جمله امیّة بن خلف پس از ناکامی در بازداشتن پیامبر{{صل}} از [[رسالت]] خود با آن حضرت به [[گفتوگو]] نشسته و برای [[اسلام آوردن]] خود شرایطی نامعقول همانند روان ساختن چشمهای، رفتن [[پیامبر]]{{صل}} به [[آسمان]] و داشتن خانهای از طلا و مانند آن قرار دادند<ref>جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۰۵؛ مبهماتالقرآن، ج ۲، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷.</ref>. پیامبر{{صل}} در پاسخ آنان به [[فرمان خداوند]] میگوید: بگو: منزّه است [[پروردگار]] من. مگر من جز [[انسانی]] [[فرستاده خدا]] هستم؟
| |
| #از [[ابن عباس]] [[روایت]] شده که پیامبر{{صل}} به لحاظ عدم بهرهگیری بزرگان [[قوم]] خود از جمله امیّة بن خلف]] از خیرخواهیهای او و پافشاری بر [[بدفرجامی]] خویش به [[سختی]] دچار [[غم]] و [[اندوه]] میشد که [[خداوند]] با فرو فرستادن [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا}}<ref>«بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.</ref> آن [[حضرت]] را تسلّی داد.<ref>روحالمعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۹۶.</ref>
| |
| #همچنین برخی از [[مفسران]] مراد از {{متن قرآن|مِنَ النَّاسِ}} در آیه ذیل را امیّة بن خلف و چند تن از [[مشرکان]] همفکرش دانستهاند: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ}}<ref>«آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بیهیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش میورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref> خداوند با اشاره به نعمتهای ظاهری و [[باطنی]] و در [[اختیار انسان]] قرار دادن آنچه در [[آسمانها]] و [[زمین]] است میفرماید: ولی بعضی از [[مردمان]] بدون هیچ [[دانش]] و [[هدایت]] و [[کتاب]] [[روشنگری]]، درباره [[خدا]] [[مجادله]] میکنند <ref>التحریر والتنویر، ج ۱۰، ص ۱۷۵.</ref>
| |
| #در ذیل آیه {{متن قرآن|وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ}}<ref>«و چون به انسان نعمتی دهیم روی میگرداند و با تکبر کناره میجوید و چون گزندی بدو رسد بسیار (خداوند را) میخواند» سوره فصلت، آیه ۵۱.</ref> [[قرطبی]] از [[ابن عباس]] [[روایت]] کرده که مراد این [[آیه]] [[عتبه]] و [[شیبه]] ([[فرزندان]] [[ربیعه]]) و امیّة بن خلف است که از [[اسلام]] روی گردانده و دوری گزیدند.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۴۳.</ref>
| |
| #همچنین در ذیل آیه ۵۰ همین [[سوره]] نام این سه تن به [[نکوهش]] در شماری از [[تفاسیر]] آمده است: {{متن قرآن|وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ}}<ref>«و چون پس از رنجی که به وی رسیده است رحمتی از خویش بدو بچشانیم میگوید این از آن من است و گمان ندارم رستخیز برپا گردد و اگر هم نزد پروردگارم بازم گردانند بیگمان در نزد او پاداش نیکو خواهم داشت، پس کافران را از آنچه کردهاند آگاه خواهیم کرد و به آنان از عذابی بسیار سخت خواهیم چشاند» سوره فصلت، آیه ۵۰.</ref>.<ref> مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۶۰.</ref>
| |
| #به گفته برخی از [[مفسران]] مراد از [[کافران]] در آیه ذیل، سران [[قریش]] از جمله امیّهاند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ}}<ref>«و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر میبود آنان در آن بر ما پیشی نمیگرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشدهاند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.</ref> [[میبدی]] در بیان [[شأن نزول]] این آیه در [[تفسیر]] [[سوره لیل]] مینویسد: زنیره زنی بود که چشمانی کمسو داشت. هنگامی که [[مسلمان]] شد، عتبه و شیبه و [[امیّه]] و دیگر اشراف [[مشرک]] [[مکه]] به استهزای او پرداخته و به [[خنده]] میگفتند: اگر دین [[محمد]]{{صل}} خیری داشت، زنیره در [[گرایش]] به آن از ما [[سبقت]] نمیگرفت! سرانجام او [[بینایی]] خود را از دست داد و سران قریش به وی گفتند: [[لات]] و عزّی [[نور]] چشم تو را از بین بردند، چون با [[دین]] آنان [[مخالفت]] ورزیدی. او پاسخ داد: [[سوگند]] به [[خدا]] آنها به من زیانی نرسانیده و نابینایم نساختهاند. پس از این [[خداوند]] [[بینایی]] او را باز گرداند.<ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۵۱۷.</ref>
| |
| #چون [[امیّه]] از مطعمان (= طعام دهندگان) [[لشکر]] [[کفر]] در [[جنگ بدر]] بود، [[آیه]] آغازین [[سوره محمد]]{{صل}} درباره او و دیگر مطعمان نازل گشت: {{متن قرآن|الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ}}<ref>«(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند» سوره محمد، آیه ۱.</ref> و آنان را بازدارندگان [[مردم]] از [[راه خدا]] نامید و به [[تباهی]] و نابودی اعمالشان [[تهدید]] کرد. در روایتی از [[ابن عباس]] نام هر ۱۲ نفر این مطعمان از جمله امیّه آمده است.<ref>کشف الاسرار، ج ۹، ص ۱۷۶ ـ ۱۷۷.</ref>
| |
| #[[فخر رازی]] یکی از وجوه "مدثّر" نامیده شدن [[پیامبر]]{{صل}} را در آغاز [[سوره]] ۷۴ این دانسته که [[مشرکان]] [[مکّه]] از جمله امیّه برای جلوگیری از [[دعوت پیامبر]]{{صل}} پس از [[اجتماع]] و [[گفتوگو]] نزد [[ولید بن مغیره]]، سرانجام [[تصمیم]] گرفتند آن [[حضرت]] را ساحر بخوانند. چون این گفته رواج یافت پیامبر{{صل}} [[اندوهگین]] به [[خانه]] آمد و سر در گریبان فرو برد، پس این [[آیات]] فرود آمد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ}}<ref>«ای جامه بر خود کشیده! برخیز و هشدار بده! و پروردگارت را بزرگ بدار، و جامهات را پاکیزه گردان، و از (هر) آلایش دوری کن، و (چیزی) را بدین امید که زیادتر (باز) بگیری مده، و برای پروردگارت شکیبایی پیشه کن» سوره مدثر، آیه ۱-۷.</ref><ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۶۹۶.</ref> ولی چون سوره مدثّر در ماههای نخست [[بعثت]] (دوره [[دعوت]] غیر علنی) و پیش از واکنش مشرکان نازل شده است این [[تطبیق]] بعید مینماید.
| |
| #[[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[گمراهی]] مردم [[رنج]] میبرد و هرکس را که [[امید]] هدایتش میرفت برای [[نجات]] او از کفر و [[شرک]] از هیچ کوششی دریغ نمیورزید و آیات متعددی در [[قرآن]] بیانگر این معناست، ازاینرو برخی [[مفسران]] برآناند که آیات آغازین سوره [[عبس]] نیز در مورد آن حضرت نازل شده است که برای [[هدایت]] امیّه و دیگر سران [[مشرک]] گرم [[گفتوگو]] با آنان بود و به [[عبدالله بن امّ مکتوم]] که به [[مسجد]] درآمد توجّهی نکرد،<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۶۵؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۶۴؛ مبهماتالقرآن، ج ۲، ص ۶۷۷.</ref> ازاینرو [[میبدی]] [[آیات]] {{متن قرآن|أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى وَمَا عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى}}<ref>«اما آنکه بینیازی نشان میدهد؛ تو به او میپردازی، و اگر پاکی نپذیرد، تو مسئول نیستی؛» سوره عبس، آیه ۵-۷.</ref> را بر [[امیّه]] و دیگر سران [[شرک]] منطبق دانسته است<ref>کشفالاسرار، ج ۱۰، ص ۳۸۲.</ref> برخی [[مفسران]] ظاهر آیات را دال بر [[عتاب پیامبر]]{{صل}} ندانسته و [[عبوس]] را از صفات آن [[حضرت]] نمیدانند.<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۲۰۳.</ref>
| |
| #در [[شأن نزول]] سوره همزه مینویسند: این سوره در [[شأن]] [[کافران]] [[مکّه]] فرود آمد. [[ولید بن مغیره]]، اُمیّة بن خلف و [[أخنس بن شریق]] که بر رهگذر [[مصطفی]]{{صل}} و [[یاران]] او مینشستند و [[ناسزا]] میگفتند و با چشم و ابرو اشاره میکردند، گاه رویاروی [[طعن]] زده و گاهی از پشت سر [[عیب]] میجستند. [[خداوند]] با فرو فرستادن این سوره به [[نکوهش]] آنان پرداخت و فرجام شوم آنان را بیان کرد: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ الَّذِي جَمَعَ مَالا وَعَدَّدَهُ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ كَلاَّ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ}}<ref>«وای بر هر عیب جوی طعنه زن. آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد. گمان دارد که داراییاش او را جاودان خواهد کرد. چنین نیست؛ بیگمان در آن خرد کننده، فرو افکنده میشود» سوره همزه، آیه ۱-۴.</ref>.<ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۶۰۹.</ref> ابوحیّان به [[نقل]] از سهیلی و [[ابن اسحاق]] این سوره را تنها در مورد امیّة بن خلف دانسته و تأکید کرده است که هرچند لفظ [[آیه]] عامّ است؛ ولی خداوند در این آیات به بیان اوصاف شخصی معیّن پرداخته و از او خبر داده است.<ref>البحرالمحیط، ج۱۰، ص۵۴۰ـ۵۴۱؛ مبهماتالقرآن، ج ۲، ص ۷۴۱.</ref>
| |
| #مفسران و تاریخنگاران در [[شأن نزول]] [[سوره کافرون]] از [[ابن اسحاق]] [[روایت]] کردهاند که امیّة بن خلف به همراه گروهی از سران [[شرک]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمده از وی خواستند تا بتهای آنان را بپرستد و در عوض آنان هم [[خدا]] را بپرستند و بدین وسیله در [[امور عبادی]] همدیگر [[شریک]] شوند. [[خداوند]] این [[سوره]] را که پاسخ منفی و صریحی به خواسته آنان بود فرو فرستاد: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَلا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ وَلا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ}}<ref>« بگو: ای کافران! آنچه شما میپرستید، نمیپرستم. و شما پرستشگران پرستیده من نیستید. و من (نیز) پرستشگر پرستیده شما نیستم. و شما (هم) پرستشگران پرستیده من نیستید. دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۱-۶.</ref>.<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۴۳۰؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰؛ البحرالمحیط، ج ۱۰، ص ۵۵۸.</ref>
| |
| #همچنین به گفته برخی مؤرخان و [[مفسران]]، [[آیات]] نخستین [[سوره ص]] که درباره [[انکار معاد]] توسط سران [[قریش]] است نیز به همین جریان اشاره دارد و گفتهاند که [[امیّه]] جزو آنان بوده است: {{متن قرآن|وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ}}<ref>«و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند» سوره ص، آیه ۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ}}<ref>«ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۷.</ref><ref>السیر والمغازی، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۷۲۵؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳.</ref>.<ref>[[علی رضا ایمانی مقدم|ایمانی مقدم، علی رضا]]، [[امیة بن خلف (مقاله)|مقاله «امیة بن خلف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| * [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[علی رضا ایمانی مقدم|ایمانی مقدم، علی رضا]]، [[امیة بن خلف (مقاله)|مقاله «امیة بن خلف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم''']]
| |
| | |
| ==پانویس==
| |
| {{یادآوری پانویس}}
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:امیه بن خلف جمحی قریشی]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| [[رده:اعلام]]
| |