(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
{{امامت}}
#تغییر_مسیر [[مالک بن نسیر بدی کندی]]
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[مالک بن بشیر بدی در تاریخ اسلامی]] - [[مالک بن بشیر بدی در معارف و سیره حسینی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
'''مالک بن بشیر البدی'''، یکی از [[سربازان]] و نیروهای تحت امر [[عمر بن سعد]] بود که در [[کربلا]] حضور داشت. او جزء کسانی بود که خیمهها و لباسهای آن [[حضرت]] و [[خاندان]] و [[اصحاب]] را [[غارت]] کردهاند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۵۷-۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.</ref>
==مقدمه==
[[مالک]] بن [[بشیر]] البدی از [[بنیبداء]] و از [[قبیله کنده]] بود.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۸. </ref>
او پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}}، کلاهخود آن [[حضرت]] را به یغما برد.<ref>الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۷۹. </ref>
پس از [[شکست]] [[شورشیان]] در میدان [[سبیع]] و [[پیروزی]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]] [[فرمانده سپاه]] [[مختار ثقفی]]، غائله اشرافِ [[کوفه]] [[سرکوب]] شد و آنان به [[بصره]] گریختند. در این [[نبرد]] عده زیادی [[اسیر]] شدند. مختار همچنان در پی دست یافتن به [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} بود.
مالک بن بشیر البدی، [[عبدالله بن اسید جهنی]] و [[حمل بن مالک محاربی]] از [[ترس]] [[انتقام]] مختار در [[قادسیه]] پنهان شدند.
به [[دستور]] مختار، [[مالک بن عمرو نهدی]] که از سران اصحابش بود، سوی آنان فرستاد. [[مالک بن عمرو]] نهدی آنان را دستگیر کرد و به کوفه آورد. چون آنان را گرفته و نزد مختار آوردند، گفتند ما را به [[زور]] به [[کربلا]] بردند. مختار به مالک بن عمرو نهدی گفت: «ای [[مالک بن بشیر البدی]]، ای [[ملعون]]! اگر تو را به زور و [[ستم]] به کربلا برده بودند، آیا به زور هم به تو گفته بودند که کلاه [[امام حسین]]{{ع}} را بربایی؟»
به دستور مختار دو دست و پایش را قطع کردند و چندان در [[خون]] خود غلتید، تا [[جان]] داد<ref>انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۸؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۵۷-۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref>