حسن بن حسن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان مدخل‌های وابسته}} +{{پایان مدخل‌ وابسته}}))
(تغییر هدف تغییرمسیر از حسن مثنی به حسن بن حسن (ابهام‌زدایی))
برچسب: تغییر هدف تغییرمسیر
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
#تغییر_مسیر [[حسن بن حسن (ابهام‌زدایی)]]
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حسن بن حسن در تراجم و رجال]] - [[حسن بن حسن در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
 
==مقدمه==
[[حسن مثنی]] کنیه‌اش [[ابو محمد]]، فرزند [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و مادرش [[خوله]] دختر منظور فزاریه است<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۲۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۷۲؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۹.</ref>، وی در [[حماسه عاشورا]] ۱۷ ساله بوده است<ref>اعیان الشیعه، ج۵، ص۴۴، وی در سنه ۹۷ هجری در سن ۵۳ سالگی از دنیا رفت. بنابراین در سنه ۶۱ هجری که حادثه جانگداز کربلا اتفاق افتاد هفده‌ساله بوده است.</ref>.
 
حسن مثنی قبل از حرکت [[امام حسین]]{{ع}} به جانب [[کوفه]] یعنی در [[سال ۶۰ هجری]] به [[خواستگاری]] یکی از [[دختران]] عمویش امام حسین{{ع}} رفت، [[امام]]{{ع}} که دارای دو دختر «[[فاطمه]]» و «[[سکینه]]» بود به او فرمود: «فرزندم هر کدام یک از این دو را می‌‌خواهی و [[دوست]] داری [[انتخاب]] کن»<ref>{{متن حدیث|اِخْتَرْ يَا بُنَيَّ أَحَبَّهُمَا إِلَيْكَ}}</ref>
 
بر اساس منابع، امام{{ع}} در خواستگاری حسن مثنی به همه پیروانش آموخت پسران را در [[انتخاب همسر]] [[آزاد]] بگذارید و هر کسی را دوست می‌‌دارد با رعایت [[موازین شرعی]]، برای او [[اختیار]] کنید، نه با [[تحمیل]] و [[زور]] پس از پیشنهاد امام{{ع}}، حسن مثنی از پاسخ [[شرم]] کرد و جوابی نداد، امام{{ع}} خود [[صلاح]] فرزند [[برادر]] را چنین دید و فرمود: «من برای تو فاطمه را برمی‌گزینم، همانا او بیشترین شباهت را با مادرم [[فاطمه زهرا]]{{ع}} [[دختر پیامبر خدا]]{{صل}} دارد»<ref>{{متن حدیث|فَإِنِّي قَدِ اِخْتَرْتُ لَكَ اِبْنَتِي فَاطِمَةَ وَ هِيَ أَكْثَرُهُمَا شَبَهاً بِأُمِّي فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ}}</ref> سپس او را به [[ازدواج]] حسن درآورد<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۲۵؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص۴۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۳۸-۱۳۹.</ref>
 
==حسن مثنی در [[واقعه کربلا]]==
حسن مثنی با [[کاروان حسینی]] از [[مدینه]] به [[مکه]] و از آنجا به [[کربلا]] آمد و در [[روز عاشورا]] با [[اذن امام]]{{ع}} عازم میدان و [[کارزار]] با [[دشمن]] شد، با این که هفده سال بیشتر نداشت توانست جمعی از [[سپاهیان]] دشمن را که تا هفده نفر گفته شده را مجروح و یا به [[هلاکت]] رساند. البته در همین [[نبرد]]، این [[جوان]] [[دلاور]] هیجده زخم برداشت و دست راستش قطع شد و بیهوش روی [[زمین]] افتاد، و چون [[دشمن]] [[خیال]] می‌‌کرد که او کشته شده است، [[دست]] از [[قتل]] او برداشت، ولی فردای آن [[روز]]، یازدهم [[محرم]] وقتی [[عمر سعد]] [[دستور]] داد [[سرهای شهدا]] را از [[بدن]] جدا کنند و به [[کوفه]] بفرستند دیدند که [[حسن مثنی]] زنده است و [[جان]] در بدن دارد، [[اسماء بن خارجة فزاری]] که در میان [[سپاه]] دشمن بود و با [[مادر]] حسن مثنی بستگی و [[خویشاوندی]] داشت گفت: [[زندگی]] او را به من ببخشید و به [[اسارت]] ببرید، اگر [[امیر]] [[عبیدالله بن زیاد]] او را به من بخشید که هیچ واگر نبخشید هر چه [[رأی]] او باشد عمل خواهد شد. عمر سعد پیشنهاد او را قبول کرد و [[اسماء خارجه]]، حسن مثنی را با خود به کوفه برد وقتی این حکایت را برای عبیدالله بن زیاد گفتند قبول کرد و گفت: او را به [[ابی حسان]] ([[کنیه]] اسماء بود) واگذارید، چون پسر [[خواهر]] اوست.
 
اسماء هم او را معالجه کرد و بعد به [[مدینه]] فرستاد<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۲۷۲؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص۴۴ با کمی تفاوت؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۲۵؛ مقتل مقرم، ۳۰۶؛ اللهوف، ص۱۹۱؛ ابصارالعین، ص۲۶.</ref>.
 
در برخی منابع آمده که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[حق]] حسن مثنی فرمودند: «او {{متن حدیث|بَقِیَّةُ السَّیْف}} است»، شاید مراد [[حضرت]] از «بقیة السیف»: کسی که باقیمانده [[شمشیر]] است؛ یعنی در معرکه [[قتال]] و زیر شمشیرها می‌‌رود، اما [[شهید]] نمی‌شود و باقی می‌‌ماند، که این [[کلام]] گویای یک [[خبر غیبی]] از [[امام علی]]{{ع}} می‌‌باشد.
 
این مجروح و جانباز [[حادثه کربلا]]، مردی با [[ابهت]]، [[زاهد]] و با [[فضیلت]] بود و در [[زمان]] حیاتش [[سرپرستی]] [[صدقات امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[مدینه منوره]] را برعهده داشت و در سن ۵۳ سالگی در سنه ۹۷ در زمان [[حکومت]] [[سلیمان بن عبدالملک]] دار فانی را [[وداع]] گفت<ref>اعیان الشیعه، ج۵، ص۴۳؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۲۵ و در همین سند چنین آمده: {{عربی|و قبض الحسن بن الحسن رضوان الله علیه، وله خمس و ثلاثون سنة}}، ظاهراً یک اشتباه تقدیم و تأخیر باشد، یعنی {{عربی|ثلاث و خمسون}} به {{عربی|خمس وثلاثون}} تغییر یافته است والله العالم.</ref>.
 
پس از [[رحلت]] [[حسن مثنی]]، همسرش [[فاطمه دختر امام حسین]]{{ع}} بر سر [[قبر]] او [[خیمه]] زد و در آن به [[عبادت]] پرداخت. روزها [[روزه]] می‌‌گرفت و شب‌ها [[نماز]] می‌‌خواند. او مانند [[حورالعین]] در [[زیبایی]] و [[جمال]] بود، یک سال که گذشت به [[کنیزان]] خود گفت چون شب شد این خیمه را جمع کنید. وقتی شب فرا رسید، فاطمه شنید که گوینده‌ای می‌‌گوید: {{عربی|"هَلْ وَجَدُوا مَا فَقَدُوا"}}، آیا گمشده خود را یافتند؟»، دیگری جواب داد: {{عربی|"بَلْ یَئِسُوا فَانْقَلَبُوا"}}، بلکه [[مأیوس]] شدند و بازگشتند»<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۲۶.</ref>.
 
بنابراین، حسن مثنی در زمره [[یاران امام حسین]]{{ع}} در [[کربلا]] بود، و در میدان [[نبرد]] با [[کوفیان]] شرکت جست، اما دست تقدیر و [[اراده]] [[حق]] به این تعلق گرفت که او مجروح شود و زنده بماند تانسل [[پاک]] و [[مطهر]] اولاد امام حسن مجتبی{{ع}} از او به یادگار بماند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۱۳۹-۱۴۱.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌های وابسته}}
* [[فاطمه دختر امام حسین]] (همسر)
* [[عبدالله محض]] (فرزند)
* [[ابراهیم غمر]] (فرزند)
* [[حسن مثلث]] (فرزند)
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:حسن بن حسن]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۱۲