چگونه روایات دال بر تام بودن علم غیب معصوم با روایات دال بر محدود بودن علم غیب او قابل جمع هستند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:11720.JPG|100px|right|بندانگشتی|[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]]]
[[پرونده:11720.JPG|100px|right|بندانگشتی|[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در مقاله ''«[[علم امام تام یا محدود؟ (مقاله)|علم امام تام یا محدود؟]]»'' و مکاتبه اختصاصی [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]] در این‌باره گفته است:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید علی هاشمی ۱|سید علی هاشمی]]''' در مقاله ''«[[علم امام تام یا محدود؟ (مقاله)|علم امام تام یا محدود؟]]»'' و مکاتبه اختصاصی [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]] در این‌باره گفته است:
:::::*«برخی شواهد در دو طرف «کامل بودن و محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}}» قابل توجه است. به نظر می‌رسد این روایات را می‌توان جمع کرد. در ادامه به مهم‌ترین شیوه‌های جمع بین این روایات اشاره می‌شود (...):  
::::::*«برخی شواهد در دو طرف «کامل بودن و محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}}» قابل توجه است. به نظر می‌رسد این روایات را می‌توان جمع کرد. در ادامه به مهم‌ترین شیوه‌های جمع بین این روایات اشاره می‌شود (...):  
:::::#'''محدودیت در قلمرو علوم ذاتی و استقلالی:''' بی‌گمان [[ائمه]]{{عم}} علومشان را از خداوند دریافت می‌کردند و مستقل از خداوند، علمی نداشته‌اند. در آیات متعددی بر این نکته تأکید شده است که پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند از خود هیچ دانش مستقلی ندارند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء}}﴾}} <ref> و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند ؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>. این جمله را می‌توان یک اصل قرآنی درباره قلمرو علوم برگزیدگان خداوند دانست. آگاهی پیامبران و دیگر انسان‌ها نسبت به علوم الهی، تنها در قلمرویی است که خداوند به آنان عطا کند و آنان بدون اذن و اجازه خداوند، چنین علمی ندارند و قادر به کسب آن نیستند. بنابراین یک روش جمع روایات به ظاهر متعارض در بحث تام بودن یا محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}} این است که روایات دلالت کننده بر محدودیت یا عدم علم [[ائمه]]{{عم}} به [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی و استقلالی]] آنان اشاره دارند؛ در حالی که روایات دلالت کننده بر تام بودن علوم ایشان از [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علوم موهتبی و غیراستقلالی]] سخن می‌گویند. مثلاً در روایتی با سند صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ به سؤال از آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از غیب آمده است: {{عربی|اندازه=150%|« يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَم»}}<ref> علم برای ما گسترده می‌شود، پس می‌دانیم و از ما گرفته می‌شود، پس نمی‌دانیم.</ref> بنابراین نفی برخی علوم توسط خود [[ائمه]]{{عم}} در برخی روایات و اثبات آن در روایات دیگر می‌تواند به این شیوه جمع شود.
:::::#'''محدودیت در قلمرو علوم ذاتی و استقلالی:''' بی‌گمان [[ائمه]]{{عم}} علومشان را از خداوند دریافت می‌کردند و مستقل از خداوند، علمی نداشته‌اند. در آیات متعددی بر این نکته تأکید شده است که پیامبران و دیگر برگزیدگان خداوند از خود هیچ دانش مستقلی ندارند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء}}﴾}} <ref> و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند ؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>. این جمله را می‌توان یک اصل قرآنی درباره قلمرو علوم برگزیدگان خداوند دانست. آگاهی پیامبران و دیگر انسان‌ها نسبت به علوم الهی، تنها در قلمرویی است که خداوند به آنان عطا کند و آنان بدون اذن و اجازه خداوند، چنین علمی ندارند و قادر به کسب آن نیستند. بنابراین یک روش جمع روایات به ظاهر متعارض در بحث تام بودن یا محدودیت علوم [[ائمه]]{{عم}} این است که روایات دلالت کننده بر محدودیت یا عدم علم [[ائمه]]{{عم}} به [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم ذاتی و استقلالی]] آنان اشاره دارند؛ در حالی که روایات دلالت کننده بر تام بودن علوم ایشان از [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علوم موهتبی و غیراستقلالی]] سخن می‌گویند. مثلاً در روایتی با سند صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} در پاسخ به سؤال از آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از غیب آمده است: {{عربی|اندازه=150%|« يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَم»}}<ref> علم برای ما گسترده می‌شود، پس می‌دانیم و از ما گرفته می‌شود، پس نمی‌دانیم.</ref> بنابراین نفی برخی علوم توسط خود [[ائمه]]{{عم}} در برخی روایات و اثبات آن در روایات دیگر می‌تواند به این شیوه جمع شود.
:::::#'''تام بودن اجمالی و محدودیت تفصیلی:''' ممکن است برخی از روایاتی که از تمامیت علوم [[ائمه]]{{عم}} خبر می‌دهند، به علومی اجمالی نظر داشته باشند که تفصیل آن‌ها در طول زندگی امام به روش‌های مختلفی مانند [[الهام]]، تحدیث، استنباط از قرآن و... به او عطا می‌شود. چنین جمع‌بندی بعید به نظر نمی‌رسد، بلکه شواهدی بر تأیید آن وجود دارد؛ مثلاً [[پیامبر]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{عم}} [[رابطه الف باب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|هزار باب علم را آموخت که از هر باب، هزار باب گشوده می‌شد.]] ظاهر این گفتار این است که این دانش، دانشی کلی بوده است که هر باب آن، به شکلی خاص به علوم مختلف دیگری ختم می‌شده است. بعید نیست روایاتی که ائمه را خزانه‌داران علم خداوند، [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آگاه به علوم گذشته و آینده]] و دارای علم به ظاهر و باطن معرفی می‌کنند، به علم اجمالی ایشان اشاره داشته باشند؛ زیرا به قرینه روایات دیگر، آنان پیوسته علومی را در موارد مختلف و به شکل‌های مختلف دریافت می‌کردند.
:::::#'''تام بودن اجمالی و محدودیت تفصیلی:''' ممکن است برخی از روایاتی که از تمامیت علوم [[ائمه]]{{عم}} خبر می‌دهند، به علومی اجمالی نظر داشته باشند که تفصیل آن‌ها در طول زندگی امام به روش‌های مختلفی مانند [[الهام]]، تحدیث، استنباط از قرآن و... به او عطا می‌شود. چنین جمع‌بندی بعید به نظر نمی‌رسد، بلکه شواهدی بر تأیید آن وجود دارد؛ مثلاً [[پیامبر]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{عم}} [[رابطه الف باب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|هزار باب علم را آموخت که از هر باب، هزار باب گشوده می‌شد.]] ظاهر این گفتار این است که این دانش، دانشی کلی بوده است که هر باب آن، به شکلی خاص به علوم مختلف دیگری ختم می‌شده است. بعید نیست روایاتی که ائمه را خزانه‌داران علم خداوند، [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آگاه به علوم گذشته و آینده]] و دارای علم به ظاهر و باطن معرفی می‌کنند، به علم اجمالی ایشان اشاره داشته باشند؛ زیرا به قرینه روایات دیگر، آنان پیوسته علومی را در موارد مختلف و به شکل‌های مختلف دریافت می‌کردند.
خط ۲۵: خط ۲۵:
:::::#'''تام بودن بنابر برخی شیوه‌ها و محدودیت به سبب برخی دیگر:''' برخی به این نکته نیز توجه کرده‌اند که ممکن است محدودیت بیان شده در برخی روایات، به محدودیت دریافت علوم از شیوه خاصی اشاره داشته باشد. مثلاً ممکن است دانشی به شیوه‌های عادی به دست نیاید؛ اما به شیوه موهبتی در اختیار [[معصومان]]{{عم}} قرار گیرد. بنابراین اگر گفته می‌شود که مثلاً [[ائمه]]{{عم}} از زمان مرگ افراد خبر ندارند، شاید مقصود آن باشد که به شیوه عادی خبر ندارند؛ هرچند به شیوه‌های ویژه، این دانش در اختیار آنان قرار می‌گیرد.
:::::#'''تام بودن بنابر برخی شیوه‌ها و محدودیت به سبب برخی دیگر:''' برخی به این نکته نیز توجه کرده‌اند که ممکن است محدودیت بیان شده در برخی روایات، به محدودیت دریافت علوم از شیوه خاصی اشاره داشته باشد. مثلاً ممکن است دانشی به شیوه‌های عادی به دست نیاید؛ اما به شیوه موهبتی در اختیار [[معصومان]]{{عم}} قرار گیرد. بنابراین اگر گفته می‌شود که مثلاً [[ائمه]]{{عم}} از زمان مرگ افراد خبر ندارند، شاید مقصود آن باشد که به شیوه عادی خبر ندارند؛ هرچند به شیوه‌های ویژه، این دانش در اختیار آنان قرار می‌گیرد.
:::::#'''تقیه‌آمیز بودن برخی روایات محدودیت:''' وجه جمع دیگری که گاهی برای جمع این‌گونه روایات بیان می‌شود، آن است که مخاطبان [[ائمه]]{{عم}} به لحاظ سطح معرفت و فهم متفاوت بودند. افزون بر این، وجود گرایش‌های مخالف مکتب [[اهل‌ بیت]]{{عم}} مانند غالیان و اهل‌سنت، به ائمه اجازه نمی‌داد که با همه به یک گونه سخن گفته و حقایق را در بالاترین سطح بیان کنند. چنین ملاحظاتی سبب می‌شد [[ائمه]]{{عم}} با تعابیر متفاوت و گاه تقیه‌آمیز از جایگاه علمی خود سخن بگویند. چنین احتمالی نه‌تنها در این بحث که موضوع آن، حتی در مباحث فقهی نیز پذیرفته شده و روشن است. بنابراین می‌توان آن را به عنوان یک احتمال در جمع روایات در نظر داشت.»<ref>[[علم امام تام یا محدود؟ (مقاله)|علم امام تام یا محدود؟]]، [[مشرق موعود (نشریه)|فصلنامه مشرق موعود]] شماره۳۷</ref>.
:::::#'''تقیه‌آمیز بودن برخی روایات محدودیت:''' وجه جمع دیگری که گاهی برای جمع این‌گونه روایات بیان می‌شود، آن است که مخاطبان [[ائمه]]{{عم}} به لحاظ سطح معرفت و فهم متفاوت بودند. افزون بر این، وجود گرایش‌های مخالف مکتب [[اهل‌ بیت]]{{عم}} مانند غالیان و اهل‌سنت، به ائمه اجازه نمی‌داد که با همه به یک گونه سخن گفته و حقایق را در بالاترین سطح بیان کنند. چنین ملاحظاتی سبب می‌شد [[ائمه]]{{عم}} با تعابیر متفاوت و گاه تقیه‌آمیز از جایگاه علمی خود سخن بگویند. چنین احتمالی نه‌تنها در این بحث که موضوع آن، حتی در مباحث فقهی نیز پذیرفته شده و روشن است. بنابراین می‌توان آن را به عنوان یک احتمال در جمع روایات در نظر داشت.»<ref>[[علم امام تام یا محدود؟ (مقاله)|علم امام تام یا محدود؟]]، [[مشرق موعود (نشریه)|فصلنامه مشرق موعود]] شماره۳۷</ref>.
:::::*«علما در برخی از کتاب‌ها پاسخ‌هایی داده‌اند؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که نمی‌شود برای همه موارد یک جواب خاص داد؛ بلکه شایسته است تفکیک شوند. برخی روایات بیان می‌کند که خداوند متعال بعضی از علوم را نزد خود نگه داشته است و جز خدا کسی نمی‌داند یا مجموعه روایت‌هایی وجود دارد که بیان می‌کند خداوند دو دسته علم دارد؛ دسته‌ای به پیامبران و [[اهل‌ بیت]]{{عم}} عطا کرده است و دسته‌ای مختص خودِ اوست و کسی جز خدا نمی‌داند؛ بدین ترتیب وقتی گفته می‌شود علم [[اهل‌ بیت]]{{عم}} کامل است منظور این‌گونه علمی که فقط نزد خداست نیست. برخی دیگر از روایات که بر محدودیت علم [[اهل‌ بیت]]{{عم}} دلالت دارد می‌توان این‌گونه پاسخ داد که علم آنان فعلی نبوده، بلکه شأنی است؛ به این معنا که در واقع علم نداشتند، اما اگر اراده می‌کردند آگاه می‌شدند؛ به عبارت دیگر منابع علم بسیاری در دسترس آنان است و به‌طور شأنی موجود است و هر وقت اراده کنند و خدا اجازه دهد فعلی می‌شود. مثال: اگر از یک عالم ریاضی یا فیزیک سؤالی شود که فلان فرمول چگونه حل می‌شود او نخست تأمل می‌کند و با بررسی و دقت در محفوظات خود پاسخ می‌دهد. در لحظه سؤال بالفعل علم به پاسخ ندارد، اما با قدری تأمل علمش بالفعل می‌شود و سریع پاسخ می‌دهد؛ ازاین‌رو شخصیت شأنیت بسیار به فعلیت نزدیک است و به همین دلیل او را عالم می‌نامند. درباره [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز این‌گونه است؛ بنابراین، می‌توان آن دسته از روایاتی که بر محدودیت علم [[اهل‌ بیت]]{{عم}} دلالت دارند را به این صورت توجیه کرد که علم آنان شأنی است و در بعضی امور اصلاً علم بالفعلی حاضر نیست؛ اما همان گونه که خودشان فرمودند به وسیله [[الهام]] یا تحدیث ملائک در گوششان یا از طریق [[روح‌ القدس]] و گاهی نیز با مطالعه کتاب‌های گذشتگان علوم را درک می‌کردند و پاسخگو سؤالات بودند. شایان ذکر است که با این معنا علم همه افراد شأنی خواهد بود؛ اما باید توجه داشت بسیاری از مواقع فاصله شأنیت تا فعلیت زیاد است؛ به‌گونه‌ای که دیگر نمی‌توان بر آن فرد، عالم اطلاق کرد؛ مثلاً به بچه‌ای که هنوز کلاس اول نرفته یا رفته دکتر نمی‌گویند؛ گرچه او شأنیت دکتر شدن را دارد اما فاصله این شأنیت تا فعلی شدن آن بسیار زیاد است. اما کسی که دکتر یا ریاضی‌دان یا... است چون سال‌ها علمش را دارا بوده است با تأملی کوتاه پاسخگوی سؤال‌ها خواهد بود و عرف این‌گونه موارد را عالم می‌داند. پس اگر گفته می‌شود [[اهل‌ بیت]]{{عم}} عالم به {{عربی|اندازه=150%|« مَا كَانَ‏ وَ يَكُون‏‏‏»}} هستند غیر عرفی و دروغ نیست؛ چراکه واقعاً مصادر علم نزدشان حضور دارد و نزدیک به فعلیت است و به همین جهت است که به آنان عالم تام اطلاق می‌شود»<ref>مکاتبه اختصاصی [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>.
::::::*«علما در برخی از کتاب‌ها پاسخ‌هایی داده‌اند؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که نمی‌شود برای همه موارد یک جواب خاص داد؛ بلکه شایسته است تفکیک شوند. برخی روایات بیان می‌کند که خداوند متعال بعضی از علوم را نزد خود نگه داشته است و جز خدا کسی نمی‌داند یا مجموعه روایت‌هایی وجود دارد که بیان می‌کند خداوند دو دسته علم دارد؛ دسته‌ای به پیامبران و [[اهل‌ بیت]]{{عم}} عطا کرده است و دسته‌ای مختص خودِ اوست و کسی جز خدا نمی‌داند؛ بدین ترتیب وقتی گفته می‌شود علم [[اهل‌ بیت]]{{عم}} کامل است منظور این‌گونه علمی که فقط نزد خداست نیست. برخی دیگر از روایات که بر محدودیت علم [[اهل‌ بیت]]{{عم}} دلالت دارد می‌توان این‌گونه پاسخ داد که علم آنان فعلی نبوده، بلکه شأنی است؛ به این معنا که در واقع علم نداشتند، اما اگر اراده می‌کردند آگاه می‌شدند؛ به عبارت دیگر منابع علم بسیاری در دسترس آنان است و به‌طور شأنی موجود است و هر وقت اراده کنند و خدا اجازه دهد فعلی می‌شود. مثال: اگر از یک عالم ریاضی یا فیزیک سؤالی شود که فلان فرمول چگونه حل می‌شود او نخست تأمل می‌کند و با بررسی و دقت در محفوظات خود پاسخ می‌دهد. در لحظه سؤال بالفعل علم به پاسخ ندارد، اما با قدری تأمل علمش بالفعل می‌شود و سریع پاسخ می‌دهد؛ ازاین‌رو شخصیت شأنیت بسیار به فعلیت نزدیک است و به همین دلیل او را عالم می‌نامند. درباره [[اهل‌ بیت]]{{عم}} نیز این‌گونه است؛ بنابراین، می‌توان آن دسته از روایاتی که بر محدودیت علم [[اهل‌ بیت]]{{عم}} دلالت دارند را به این صورت توجیه کرد که علم آنان شأنی است و در بعضی امور اصلاً علم بالفعلی حاضر نیست؛ اما همان گونه که خودشان فرمودند به وسیله [[الهام]] یا تحدیث ملائک در گوششان یا از طریق [[روح‌ القدس]] و گاهی نیز با مطالعه کتاب‌های گذشتگان علوم را درک می‌کردند و پاسخگو سؤالات بودند. شایان ذکر است که با این معنا علم همه افراد شأنی خواهد بود؛ اما باید توجه داشت بسیاری از مواقع فاصله شأنیت تا فعلیت زیاد است؛ به‌گونه‌ای که دیگر نمی‌توان بر آن فرد، عالم اطلاق کرد؛ مثلاً به بچه‌ای که هنوز کلاس اول نرفته یا رفته دکتر نمی‌گویند؛ گرچه او شأنیت دکتر شدن را دارد اما فاصله این شأنیت تا فعلی شدن آن بسیار زیاد است. اما کسی که دکتر یا ریاضی‌دان یا... است چون سال‌ها علمش را دارا بوده است با تأملی کوتاه پاسخگوی سؤال‌ها خواهد بود و عرف این‌گونه موارد را عالم می‌داند. پس اگر گفته می‌شود [[اهل‌ بیت]]{{عم}} عالم به {{عربی|اندازه=150%|« مَا كَانَ‏ وَ يَكُون‏‏‏»}} هستند غیر عرفی و دروغ نیست؛ چراکه واقعاً مصادر علم نزدشان حضور دارد و نزدیک به فعلیت است و به همین جهت است که به آنان عالم تام اطلاق می‌شود»<ref>مکاتبه اختصاصی [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref>.


==پاسخ‌های دیگر==
==پاسخ‌های دیگر==