تزکیه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «تزكيه : پيراستن نفس از صفات رذيله و آراستن آن به صفات حميده تزكيه از ماده «زـ...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
تزکیه : پیراستن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به صفات حمیده | |||
تزکیه از ماده «زـ ک ـ و» و در لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شئ از عیب و کاستی[1] و ایجاد رشد، برکت و طهارت[2] در آن یا به معنای دور دانستن شئ از عیوب و گواهی به پاکی و طهارت* آن[3] است. برخی معنای اصلی تزکیه را کنار زدن نادرستیها از امور صحیح دانسته و دیگر معانی را از لوازم و آثار آن به حساب آورده[4] و افزودهاند: تفاوت تزکیه با تطهیر و تهذیب در این است که در تطهیر دستیابی به «طهارت» در برابر «رجس» و در تزکیه کنار زدن آنچه باید کنار گذاشته شود و در تهذیب، حاصل شدن صلاح و خلوص، مورد نظر است.[5] البته به گفته برخی تزکیه مبالغه در تطهیر است[6] وعدهای هم گفتهاند: تطهیر پیراستن و تزکیه آراستن است[7] و به عبارت دیگر تطهیر بیرون راندن آلودگیها و پاک کردن شیء است تا آماده رشد و نمو گردد و تزکیه رشد دادن و به شکوفایی رساندن آن است.[8] | |||
تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است[9] و برخی برای آن مراحلی برشمردهاند؛ از جمله: 1. توبه؛ 2.مشارطه (شرط کردن با خود مبنی بر بازنگشتن به گناه)؛ 3. محاسبه؛ 4. معاتبه و معاقبه (عتاب و عقاب کردن نفس در صورتگناه).[10] | |||
تزکیه به معنای پاک کردن یا پاک دانستن نفس از آلودگیها به صورتهای گوناگون بیش از 20بار در قرآن به کار رفته و افزون بر آن از واژهها و موضوعات دیگر مرتبط با تزکیه نیز استفاده شدهاست. در این موارد عمدتاً از مطالبی چون | |||
دائرة المعارف قرآن | دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 498 | ||
تزکیه هدف از بعثت پیامبران (بقره/2،129)، رستگاری و مخلّد بودن اهل تزکیه در بهشت (طه/20،76؛ اعلی/87،14) و عوامل، موانع، آثار و برکات تزکیه (توبه9/، 103؛ بقره/2،174؛ طه/20،75 ـ 76) سخن به میان آمده است. | |||
اهمیت تزکیه: | |||
تزکیه نفس* از رذایل اخلاقی و شهوات نفسانی به جهت آثار و فوایدی که برای انسان در پی دارد مورد توجه همه ملتها و ادیان الهی بوده و آنان برای تحصیل این امر از روشهای گوناگونی بهره میجستهاند. برهمائیان، پیروان یکی از مذاهب هند قدیم گرچه به توحید و نبوت اعتقادی نداشتند؛ لیکن به تزکیه نفس اهتمام میورزیدند. آنان مدت عمر خویش را به 4 مرحله تقسیم کرده، یکی از مراحل آن را به ترک لذتهای مادی و دنیوی و پناه بردن به جنگلها برای تزکیه نفس اختصاص داده بودند.[11] | |||
فرقه | فرقه بودایی، مذهب خود را بر تهذیب نفس و مخالفت با هواها بنا کرده بودند. بودا رئیس این فرقه که از شاهزادگان بود در جوانی مادیات و سلطنت را رها کرده و برای ریاضت و معرفت نفس به جنگلها پناه برد.[12] | ||
مانویه، نفس را از عالم نور میدانستند که به عالم تاریک بدن هبوط کرده و معتقد بودند که نفس جز با مرگ و خروج آن از بدن یا ریاضت به سعادت نخواهد رسید.[13] | |||
صابئیه از دیگر فرقههای بتپرست و مشرک[14] ـ یا موحد به نظر برخی[15] ـ تطهیر نفس از شهوات و تهذیب اخلاق را بر خود واجب کرده، راه دستیابی به این مرتبه را ریاضت و دوری از شهوات میدانستند.[16] | |||
اهل | اهل کتاب یعنی یهود، نصارا و مجوس نیز به تزکیه نفس اهتمام فراوانی میورزیدند و در کتب آنان دستورات فراوانی برای اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد، چنان که قرآنکریم در آیاتی به برخی اعمال نصارا برای تهذیب نفس همچون ترک دنیا و انتخاب رهبانیت (مائده/5،82 و نیز حدید/57،27)[17] و برخی اعمال متعبدان یهود چون تلاوت آیات خدا در حال سجده (آلعمران/3،113)، گوشهگیری از مردم برای عبادت و خودسازی (مریم/19، 16)، ترک دنیا و انتخاب رهبانیت (مائده/5،/82) اشاره کردهاست. | ||
اسلام | اسلام نیز برای تزکیه نفس و تطهیر پیروان خود از آلودگیهای کفر و گناه* و اخلاق ناپسند اهمیت فراوانی قائل شده که این اهتمام را از موارد ذیل میتوان استفاده کرد: | ||
دائرة المعارف قرآن | دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 499 | ||
1. | 1. تزکیه هدف بعثت انبیا: | ||
قرآن در | قرآن در آیاتی یکی از عمدهترین اهداف انبیا را تزکیهنفس وپاک کردن بشر از آلودگیها دانسته است؛ از جمله در آیه 151 بقره/2 خطاب به مسلمانان میگوید: ما به سوی شما پیامبری فرستادیم تا با تلاوت آیات الهی شما را از آلودگیها پاک سازد: «اَرسَلنا فیکُم رَسولاً مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایـتِنا ویُزَکّیکُم».(نیزر. ک: (آلعمران/3،164؛ بقره/2،129؛ نازعات/79،17ـ 18) | ||
2. | 2. رستگاری در گرو تزکیه: | ||
رسیدن به فلاح اخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است که قرآن راه دستیابی به آن را مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه ذکر کرده است: «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها»(شمس/91،9)؛ همچنین قرآن در آیاتی دیگر مؤمنانی را رستگار دانسته است که در جهت تزکیه نفس میکوشند: «قَداَفلَحَ المُؤمِنون ... * والَّذینَ هُم لِلزَّکوةِ فـعِلون».(مؤمنون/23،1، 4) زکات در این آیه اعم از پرداخت زکات و تزکیه نفس است.[18] | |||
3. تقدم | 3. تقدم تزکیه بر تعلیم و تعلم: | ||
قرآن در 4 | قرآن در 4 آیه تزکیه را با تعلیم* و تعلم در کنار یکدیگر آورده که در سه آیه تزکیه را مقدم داشته: «و یُزَکّیکُم ویُعَلِّمُکُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ»(بقره/2،151؛ آلعمران/3،164؛ جمعه/ 62،2) و در یک آیه تعلیم مقدم شده است: «ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ ویُزَکّیهِم».(بقره/2،129) در اینکه فلسفه این تقدیم و تأخیر چیست و کدامیک در واقع بر دیگری تقدم دارد اقوال متعددی در بین مفسران مطرح است؛ ولی آنچه از همه قویتر به نظر میرسد این است که تعلیم هرچند از جهت وجود خارجی بر تزکیه مقدم است؛ اما از جهت اهمیت و رتبه از آن متأخر است، زیرا تعلیم و تعلم مقدمه و وسیلهای برای رسیدن به تزکیه است که اگر این هدف بدون تعلیم حاصل میشد ضرورتی برای تعلیم نبود[19] و تقدم تزکیه در سه آیه از 4 آیه مؤید همین امر است[20]؛ اما اینکه در دعای ابراهیم(علیه السلام)تعلیم بر تزکیهمقدم شده بدان جهت است که ابراهیم در مقام طلب چند خواسته از خداوند است و در مقام تحقق و عالم خارج علم مقدم بر تزکیه است، زیرا انسان ابتدا باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله آگاه شود و بعد خود را تزکیهکند.[21] | ||
4. | 4. سوگندهای متعدد بر رستگاری اهل تزکیه: | ||
خداوند در سوره شمس به | خداوند در سوره شمس به خورشید و ماه و شب و آسمان و بناکننده آن و زمین و گستراننده آن و نفس انسان و مرتبکننده آن سوگند یاد کرده است که تزکیه کننده نفس رستگار خواهد شد: «والشَّمسِ وضُحـها * والقَمَرِ اِذا تَلـها * والنَّهارِ اِذا جَلـّها * والَّیلِ اِذا یَغشـها * | ||
دائرة المعارف قرآن | دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 500 | ||
والسَّماءِ و ما بَنـها * والاَرضِ و ما طَحـها * و نَفس و ما سَوّها... * قَد اَفلَحَ مَن | والسَّماءِ و ما بَنـها * والاَرضِ و ما طَحـها * و نَفس و ما سَوّها... * قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها».(شمس/ 91، 1 ـ 7، 9) سوگندهای یادشده نشان آن است که مسئله اصلی بشر همین تزکیه نفس است که در صورت وجود آن انسان اهل سعادت و گرنه اهل شقاوت و بدبختی خواهدبود.[22] | ||
اسباب | اسباب تزکیه: | ||
عوامل و اسباب | عوامل و اسباب متعددی در درون یا برون آدمی وجود دارد که هریک به نوعی درتزکیه نفس نقش دارد. این عوامل عبارتاند از: | ||
1. خداوند: | 1. خداوند: | ||
منشأ همه امور | منشأ همه امور خیر خداوند است و تا اراده او به چیزی تعلّق نگیرد تحقق آن از سوی بشر امکانپذیر نیست، بر این اساس انسان در همه امور از جمله تزکیه نفس نیازمند عنایت الهی و توفیق اوست و اگر فضل و رحمت خدا نباشد هیچ انسانی به تزکیه خود قادر نخواهد بود: «و لَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد اَبَدًا و لـکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم»(نور/24،21)، به همین جهت از جمله اسمای الهی که در روایات و ادعیه ذکر شده «مزکّی[23]» یعنی تزکیهکننده است و همانگونه که تزکیه کننده حقیقی خداست تنها کسی که میتواند به حق بر پاکی و تزکیه افراد گواهی دهد خداوند است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یُزَکّونَ اَنفُسَهُم بَلِ اللّهُ یُزَکّی مَن یَشاءُ ولا یُظلَمونَ فَتیلا».(نساء/ 4، 49) در شأن نزول آیه فوق نقل شده که اهل کتاب خود را انسانهایی پاک و برتر از دیگران میدانستند که آیه فوق نازل شد و تزکیه کننده حقیقی را خداوند دانست[24] و این بدان جهت است که خداوند از ظاهر و باطن افراد بهتر از خود آنان آگاهی داشته، میتواند پاکی یا ناپاکی آنان را تصدیق کند.[25] | ||
2. رهبران | 2. رهبران الهی: | ||
پیامبران، امامان و اولیای خاصّ الهی ـ که بر فطرت پاک آفریده شده و به طور موهبتی و غیر اکتسابی از آلودگیهای شرک و گناه و صفات ناپسند منزهاند[26]: «قالَ اِنَّما اَنَا رَسولُ رَبِّکِ لاَِهَبَ لَکِ غُلـمـًا زَکیـّا»(مریم/19،19) ـ به عنوان مواسطه فیض الهی و مربّی انسانها از عوامل عمده تزکیه انسانها به شمار میروند که با تلاوت آیات قرآن و بیان احکام الهی و فضایل اخلاقی انسانها را از آلودگی شرک و گناه و اخلاق رذیله پاک میکنند[27] (آلعمران/ 3، 146، 164 و نیز جمعه/ 62، 2) و به همین جهت که اینان نقش عمدهای در جهت تزکیه انسانها دارند ابراهیم(علیه السلام) از خداوند تقاضای | |||
دائرة المعارف قرآن | دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 501 | ||
فرستادن | فرستادن پیامبرانی میکند تا نسل او را از آلودگیها پاک کنند: «رَبَّنا وابعَث فیهِم رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایـتِکَ ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ و یُزَکّیهِم»(بقره/2،129) | ||
همچنین قرآن در آیات 17 ـ 18 نازعات/79 به موسی(علیه السلام) فرمان میدهد که به سوی فرعون رفته، او را به تزکیه فرا خواند:«اِذهَب اِلی فِرعَونَ اِنَّهُ طَغی * فَقُل هَل لَکَ اِلی اَن تَزَکّی». به نظر برخی مراد از تزکیه بشر از سوی انبیا تزکیه در قول است؛ یعنی آنان در قیامت بر پاک بودن نفوس شهادت میدهند.[28] | |||
3. | 3. پایبندی به ایمان و عمل صالح: | ||
هرچند خداوند با فرستادن | هرچند خداوند با فرستادن پیامبران و توفیق و عنایت خویش زمینه تزکیه انسانها را فراهم میکند؛ ولی این خود افراد هستند که با پذیرش آگاهانه و آزادانه دعوت انبیا و پایبندی به دستورات و مقررات الهی، خویش را از برکات بعثت پیامبران برخوردار ساخته، پاکی و تزکیه را برای خود رقم میزنند، از اینرو قرآنکریم در آیات 75 ـ 76 طه/20 از یک سو بهشت و درجات عالی آن را برای مؤمنان و صالحان ثابت میکند و از سوی دیگر همه آنها را جزای اهل تزکیه میداند: «و مَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی * جَنّـتُ عَدن تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی» و این بدان معناست که تزکیه بدون ایمان و عمل صالح به دست نمیآید. در آیهای دیگر، قرآن مؤمنان را از خودستایی و پاک شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاهتر به حال تقواپیشگان معرفی کرده است:«فَلاتُزَکّوا اَنفُسَکُم هُوَ اَعلَمُ بِمَنِ اتَّقی».(نجم/53،32) از این آیه به دست میآید که راه دستیابی به تزکیه، تقوا* و عمل است نه ادعای پاک بودن.[29] | ||
همچنین در آیه 18 فاطر/35 تزکیه بدل از خشیت و اقامه نماز معرفی شده است: «ولا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخری واِن تَدعُ مُثقَلَةٌ اِلی حِملِها لا یُحمَل مِنهُ شَیءٌ ولَو کانَ ذا قُربی اِنَّما تُنذِرُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ واَقاموا الصَّلوةَ و مَن تَزَکّی فَاِنَّما یَتَزَکّی لِنفسِهِ واِلَی اللّهِ المَصیر»و این از پیوند عمیق تزکیه با اعمال انسان پرده برمیدارد، براین اساس میتوان گفت عمدهترین فلسفه تشریع عبادات و مکلّف ساختن انسانها دورکردن آنها از آلودگیها و رشد و تکامل معنوی آنان است، چنان که قرآن در آیات متعددی به برخی از عبادات اشاره کرده و آنها را عامل دوری انسان از آلودگیها دانسته است؛ مانند: | |||
الف. نماز: | الف. نماز: | ||
نماز از | نماز از عباداتی است که اگر با آداب و شرایط آن به جا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن انسان به گناه میگردد: «واَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ»(عنکبوت/29،45) و هم او را از گناهانی که مرتکب شده پاک میکند: «واَقِمِ الصَّلوةَ | ||
دائرة المعارف قرآن | دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 502 | ||
طَرَفَیِ النَّهارِ وزُلَفـًا مِنَ الَّیلِ اِنَّ الحَسَنـتِ یُذهِبنَ السَّیِّـاتِ».(هود/11،114) در شأن نزول آیه فوق نقل شده که یکی از مسلمانان بنام ابوالیسر برای پاک شدن خود از گناهی که مرتکب شده بود نزد رسول خدا آمد که آیه فوق نازل شد و پس از آن، پیامبر به وی فرمود: نماز تو کفاره گناه توست.[30] در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است که همه گناهان بین دو نماز را محو میکند[31] و برپایه روایتی دیگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: نمازی که با آداب و شرایط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان میریزد.[32] | |||
ب. انفاق در راه خدا: | ب. انفاق در راه خدا: | ||
انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب | انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاک شدن و تطهیر قلوب از آلودگیها و صفات ناپسند همچون بخل و دوستی دنیا میگردد[33]: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم بِها». (توبه/9، 103) بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زکات واجب دانستهاند[34]؛ اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنهکار دانستهاند که جهت کفاره گناه خویش میپردازند.[35] شأن نزول آیه فوق[36] که به گناه ابولبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر جهت کفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد که از پذیرش توبه گناهکاران و قبول انفاقهای آنان از سوی خداوند سخن گفته: «اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ و یأخُذُ الصَّدَقـتِ»(توبه/9،104) مؤید این نظرند، اگرچه استفاده حکم زکات واجب و انفاقهای دیگر از آیه با یکدیگر تنافی ندارد. در آیات18ـ19 لیل/ 92 نیز به انفاق در راه خدا و نقش آن در تزکیه اشاره کرده و آن را از صفات متقین دانسته است: «و سَیُجَنَّبُها الاَتقی * اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی». در روایات اسلامی نیز بر تأثیر انفاق در تزکیه و محو گناهان تأکید شده است؛ از جمله پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: هر کس خانواده مسلمانی را یک شبانه روز پذیرایی کند خداوند گناهان او را محو میکند.[37] | ||
موانع | موانع تزکیه: | ||
موانع | موانع دستیابی انسان به رشد معنوی و تزکیه نفس فراوان است که برخی از آنها عبارتاند از: | ||
1. | 1. شیطان: | ||
از آنجا | از آنجا که شیطان دشمن انسان است (فاطر/35،6) و سوگند یاد کرده تا همه انسانها را گمراه کند (حجر/15،39 ـ 40) وی یکیاز عوامل اصلی آلوده شدن انسانها به گناه و | ||
دائرة المعارف قرآن | دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 503 | ||
مانع عمده | مانع عمده تحصیل تزکیه به شمار میرود، بر همین اساس قرآن مؤمنان را از پیروی او برحذر داشته، میگوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دامها و وسوسههای شیطان[38] ـ هیچکس قادر به تزکیه خود نبود: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَرِ ولَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد».(نور/24،21) | ||
2. | 2. عصیان و گناه: | ||
نافرمانی خداوند و ارتکاب برخی گناهان از دیگر اموری است که قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمیشمارد، چنان که در آیه 174 بقره/2 و آیه 77 آل عمران/3 به برخی از این گناهان از جمله پیمان شکنی یهود و کتمان حقایق به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع تزکیه آنان دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکِتـبِ ویَشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ ما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیـمَةِ ولا یُزَکّیهِم»، %%«اِنَّ الَّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِ اللّهِ واَیمـنِهِم ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ لا خَلـقَ لَهُم فِی الأخِرَةِ ولا یُکَلِّمُهُمُ ... و لایُزَکّیهِم».مراد از عدم تزکیه این افراد این است که خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاک نمیکند. البته برخی گفتهاند: مراد از عدم تزکیه آن است که خداوند به پاکی و طهارت آنان گواهی نمیدهد[39] یا مراد این است که خداوند این افراد را در جایگاه پاکان قرار نمیدهد. [40] | |||
آثار | آثار تزکیه: | ||
تزکیه و تطهیر نفس از آلودگیها آثار و فواید فراوانی برای فرد و جامعه دارد که در درجه اوّل این فواید به خود تزکیه کننده باز میگردند:«و مَن تَزَکّی فَاِنَّما یَتَزَکّی لِنفسِهِ».(فاطر/35،18) برخی از این فواید عبارتاند از: | |||
1. فلاح و | 1. فلاح و رستگاری: | ||
تزکیه نفس موجب رستگار شدن فرد در دنیا و آخرت است: «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها».(شمس/91،9 و نیز اعلی/87،14). | |||
2.نجات از آتش جهنم: | 2.نجات از آتش جهنم: | ||
پرهیزگارانی که با دادن اموال خود در راه خدا نفس خویش را از آلودگیها پاک میکنند از آتش جهنم نجات خواهند یافت: «فَاَنذَرتُکُم نارًا تَلَظّی * ... و سَیُجَنَّبُها الاَتقی * اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی».(لیل/ 92، 14، 17 ـ 18) | |||
3. | 3. برخورداری از درجات بالای بهشت: | ||
پاداش | پاداش مؤمنانی که قلوب خود را از آلودگیها تزکیه کرده، اعمال صالح انجام دهند درجات بالای بهشت و زندگی دائمی در آن است: «ومَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی * جَنّـتُ عَدن تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی».(طه/20،75 ـ 76) | ||
[1]. | [1]. ترتیبالعین، ص348، «زکو». | ||
[2]. | [2]. مقاییساللغه، ج3، ص17، «زکی»؛ النهایه، ج2، ص107؛ لسان العرب، ج6، ص64، «زکا». | ||
[3]. المنجد، ص616، | [3]. المنجد، ص616، «زکو». | ||
[4]. | [4]. التحقیق، ج4، ص293 «زکو». | ||
[5]. همان، ص294. | [5]. همان، ص294. | ||
[6]. | [6]. الصافی، ج2، ص371؛ جوامعالجامع، ج2، ص92. | ||
[7]. | [7]. التحریر و التنویر، ج11، ص23. | ||
[8]. | [8]. المیزان، ج9، ص377. | ||
[9]. جامعالسعادات، ج1، ص400؛ معراجالسعاده، ص75 ـ 78. | [9]. جامعالسعادات، ج1، ص400؛ معراجالسعاده، ص75 ـ 78. | ||
[10]. | [10]. ریاضالسالکین، ج3، ص152؛ اخلاق در قرآن، ج1، ص217. | ||
[11]. | [11]. المیزان، ج6، ص182 ـ 183. | ||
[12]. همان، ص183 ـ 184؛ | [12]. همان، ص183 ـ 184؛ تاریخ جامع ادیان، ص180. | ||
[13]. | [13]. المیزان، ج6، ص184. | ||
[14]. | [14]. جامعالبیان، ج17، ص169؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص16. | ||
[15]. | [15]. مجمعالبیان، ج1، ص259؛ المنیر، ج1، ص177 ـ 179. | ||
[16]. | [16]. المیزان، ج6، ص184؛ الملل والنحل، ج2، ص31. | ||
[17]. | [17]. المیزان، ج6، ص184 ـ 185. | ||
[18]. | [18]. النهایه، ج2، ص107 «زکا»؛ الکشاف، ج3، ص176؛ التفسیرالکبیر، ج23، ص79 ـ 80؛ الفرقان، ج17 ـ 18، ص208. | ||
[19]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161. | [19]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161. | ||
[20]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161. | [20]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161. | ||
[21]. | [21]. المیزان، ج19، ص265. | ||
[22]. نمونه، ج27، ص47 ـ 48. | [22]. نمونه، ج27، ص47 ـ 48. | ||
[23]. البلد | [23]. البلد الامین، ص323؛ المقام الاسنی، ص95؛ فیضالقدیر، ج2، ص194. | ||
[24]. | [24]. مجمعالبیان، ج3، ص90 ـ 91 ؛ المیزان، ج4، ص372. | ||
[25]. مواهب الرحمن، ج8، ص277. | [25]. مواهب الرحمن، ج8، ص277. | ||
[26]. همان، ص276. | [26]. همان، ص276. | ||
[27]. | [27]. التحریر والتنویر، ج1، ص194؛ تفسیر مراغی، ج11، ص16 ـ 17. | ||
[28]. مجمع | [28]. مجمع البیان، ج1، ص395. | ||
[29]. الفرقان، ج27، ص447 ـ 449. | [29]. الفرقان، ج27، ص447 ـ 449. | ||
[30]. | [30]. مجمعالبیان، ج5، ص307،308؛ منهجالصادقین، ج4، ص460. | ||
[31]. | [31]. تهذیب الاحکام، ج2، ص237؛ وسائل الشیعه، ج4، ص12. | ||
[32]. | [32]. منهجالصادقین، ج4، ص462. | ||
[33]. منهج القرآن | [33]. منهج القرآن فی تربیة المجتمع، ص204؛ بحارالانوار، ج6، ص104؛ نمونه، ج8، ص117. | ||
[34]. مجمع | [34]. مجمع البیان، ج5، ص102؛ المیزان، ج9، ص377؛ المنیر، ج11 ـ 12، ص28. | ||
[35]. جامع | [35]. جامع البیان، ج11، ص25؛ مجمعالبیان، ج5، ص102. | ||
[36]. | [36]. جامعالبیان، ج11، ص24 ـ 26؛ المیزان، ج9، ص384. | ||
[37]. | [37]. عوالیاللئالی، ج3، ص283؛ بحارالانوار، ج71، ص389؛ کنزالعمال، ج15، ص775. | ||
[38]. | [38]. مجمعالبیان، ج7، ص210. | ||
[39]. همان، ج2، ص779؛ | [39]. همان، ج2، ص779؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص112. | ||
[40]. همان، ج2، ص779؛ | [40]. همان، ج2، ص779؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص112. |
نسخهٔ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۵۳
تزکیه : پیراستن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به صفات حمیده
تزکیه از ماده «زـ ک ـ و» و در لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شئ از عیب و کاستی[1] و ایجاد رشد، برکت و طهارت[2] در آن یا به معنای دور دانستن شئ از عیوب و گواهی به پاکی و طهارت* آن[3] است. برخی معنای اصلی تزکیه را کنار زدن نادرستیها از امور صحیح دانسته و دیگر معانی را از لوازم و آثار آن به حساب آورده[4] و افزودهاند: تفاوت تزکیه با تطهیر و تهذیب در این است که در تطهیر دستیابی به «طهارت» در برابر «رجس» و در تزکیه کنار زدن آنچه باید کنار گذاشته شود و در تهذیب، حاصل شدن صلاح و خلوص، مورد نظر است.[5] البته به گفته برخی تزکیه مبالغه در تطهیر است[6] وعدهای هم گفتهاند: تطهیر پیراستن و تزکیه آراستن است[7] و به عبارت دیگر تطهیر بیرون راندن آلودگیها و پاک کردن شیء است تا آماده رشد و نمو گردد و تزکیه رشد دادن و به شکوفایی رساندن آن است.[8] تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است[9] و برخی برای آن مراحلی برشمردهاند؛ از جمله: 1. توبه؛ 2.مشارطه (شرط کردن با خود مبنی بر بازنگشتن به گناه)؛ 3. محاسبه؛ 4. معاتبه و معاقبه (عتاب و عقاب کردن نفس در صورتگناه).[10] تزکیه به معنای پاک کردن یا پاک دانستن نفس از آلودگیها به صورتهای گوناگون بیش از 20بار در قرآن به کار رفته و افزون بر آن از واژهها و موضوعات دیگر مرتبط با تزکیه نیز استفاده شدهاست. در این موارد عمدتاً از مطالبی چون دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 498 تزکیه هدف از بعثت پیامبران (بقره/2،129)، رستگاری و مخلّد بودن اهل تزکیه در بهشت (طه/20،76؛ اعلی/87،14) و عوامل، موانع، آثار و برکات تزکیه (توبه9/، 103؛ بقره/2،174؛ طه/20،75 ـ 76) سخن به میان آمده است. اهمیت تزکیه:
تزکیه نفس* از رذایل اخلاقی و شهوات نفسانی به جهت آثار و فوایدی که برای انسان در پی دارد مورد توجه همه ملتها و ادیان الهی بوده و آنان برای تحصیل این امر از روشهای گوناگونی بهره میجستهاند. برهمائیان، پیروان یکی از مذاهب هند قدیم گرچه به توحید و نبوت اعتقادی نداشتند؛ لیکن به تزکیه نفس اهتمام میورزیدند. آنان مدت عمر خویش را به 4 مرحله تقسیم کرده، یکی از مراحل آن را به ترک لذتهای مادی و دنیوی و پناه بردن به جنگلها برای تزکیه نفس اختصاص داده بودند.[11] فرقه بودایی، مذهب خود را بر تهذیب نفس و مخالفت با هواها بنا کرده بودند. بودا رئیس این فرقه که از شاهزادگان بود در جوانی مادیات و سلطنت را رها کرده و برای ریاضت و معرفت نفس به جنگلها پناه برد.[12] مانویه، نفس را از عالم نور میدانستند که به عالم تاریک بدن هبوط کرده و معتقد بودند که نفس جز با مرگ و خروج آن از بدن یا ریاضت به سعادت نخواهد رسید.[13] صابئیه از دیگر فرقههای بتپرست و مشرک[14] ـ یا موحد به نظر برخی[15] ـ تطهیر نفس از شهوات و تهذیب اخلاق را بر خود واجب کرده، راه دستیابی به این مرتبه را ریاضت و دوری از شهوات میدانستند.[16] اهل کتاب یعنی یهود، نصارا و مجوس نیز به تزکیه نفس اهتمام فراوانی میورزیدند و در کتب آنان دستورات فراوانی برای اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد، چنان که قرآنکریم در آیاتی به برخی اعمال نصارا برای تهذیب نفس همچون ترک دنیا و انتخاب رهبانیت (مائده/5،82 و نیز حدید/57،27)[17] و برخی اعمال متعبدان یهود چون تلاوت آیات خدا در حال سجده (آلعمران/3،113)، گوشهگیری از مردم برای عبادت و خودسازی (مریم/19، 16)، ترک دنیا و انتخاب رهبانیت (مائده/5،/82) اشاره کردهاست. اسلام نیز برای تزکیه نفس و تطهیر پیروان خود از آلودگیهای کفر و گناه* و اخلاق ناپسند اهمیت فراوانی قائل شده که این اهتمام را از موارد ذیل میتوان استفاده کرد: دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 499 1. تزکیه هدف بعثت انبیا:
قرآن در آیاتی یکی از عمدهترین اهداف انبیا را تزکیهنفس وپاک کردن بشر از آلودگیها دانسته است؛ از جمله در آیه 151 بقره/2 خطاب به مسلمانان میگوید: ما به سوی شما پیامبری فرستادیم تا با تلاوت آیات الهی شما را از آلودگیها پاک سازد: «اَرسَلنا فیکُم رَسولاً مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایـتِنا ویُزَکّیکُم».(نیزر. ک: (آلعمران/3،164؛ بقره/2،129؛ نازعات/79،17ـ 18) 2. رستگاری در گرو تزکیه:
رسیدن به فلاح اخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است که قرآن راه دستیابی به آن را مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه ذکر کرده است: «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها»(شمس/91،9)؛ همچنین قرآن در آیاتی دیگر مؤمنانی را رستگار دانسته است که در جهت تزکیه نفس میکوشند: «قَداَفلَحَ المُؤمِنون ... * والَّذینَ هُم لِلزَّکوةِ فـعِلون».(مؤمنون/23،1، 4) زکات در این آیه اعم از پرداخت زکات و تزکیه نفس است.[18] 3. تقدم تزکیه بر تعلیم و تعلم:
قرآن در 4 آیه تزکیه را با تعلیم* و تعلم در کنار یکدیگر آورده که در سه آیه تزکیه را مقدم داشته: «و یُزَکّیکُم ویُعَلِّمُکُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ»(بقره/2،151؛ آلعمران/3،164؛ جمعه/ 62،2) و در یک آیه تعلیم مقدم شده است: «ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ ویُزَکّیهِم».(بقره/2،129) در اینکه فلسفه این تقدیم و تأخیر چیست و کدامیک در واقع بر دیگری تقدم دارد اقوال متعددی در بین مفسران مطرح است؛ ولی آنچه از همه قویتر به نظر میرسد این است که تعلیم هرچند از جهت وجود خارجی بر تزکیه مقدم است؛ اما از جهت اهمیت و رتبه از آن متأخر است، زیرا تعلیم و تعلم مقدمه و وسیلهای برای رسیدن به تزکیه است که اگر این هدف بدون تعلیم حاصل میشد ضرورتی برای تعلیم نبود[19] و تقدم تزکیه در سه آیه از 4 آیه مؤید همین امر است[20]؛ اما اینکه در دعای ابراهیم(علیه السلام)تعلیم بر تزکیهمقدم شده بدان جهت است که ابراهیم در مقام طلب چند خواسته از خداوند است و در مقام تحقق و عالم خارج علم مقدم بر تزکیه است، زیرا انسان ابتدا باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله آگاه شود و بعد خود را تزکیهکند.[21] 4. سوگندهای متعدد بر رستگاری اهل تزکیه:
خداوند در سوره شمس به خورشید و ماه و شب و آسمان و بناکننده آن و زمین و گستراننده آن و نفس انسان و مرتبکننده آن سوگند یاد کرده است که تزکیه کننده نفس رستگار خواهد شد: «والشَّمسِ وضُحـها * والقَمَرِ اِذا تَلـها * والنَّهارِ اِذا جَلـّها * والَّیلِ اِذا یَغشـها * دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 500 والسَّماءِ و ما بَنـها * والاَرضِ و ما طَحـها * و نَفس و ما سَوّها... * قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها».(شمس/ 91، 1 ـ 7، 9) سوگندهای یادشده نشان آن است که مسئله اصلی بشر همین تزکیه نفس است که در صورت وجود آن انسان اهل سعادت و گرنه اهل شقاوت و بدبختی خواهدبود.[22] اسباب تزکیه:
عوامل و اسباب متعددی در درون یا برون آدمی وجود دارد که هریک به نوعی درتزکیه نفس نقش دارد. این عوامل عبارتاند از: 1. خداوند:
منشأ همه امور خیر خداوند است و تا اراده او به چیزی تعلّق نگیرد تحقق آن از سوی بشر امکانپذیر نیست، بر این اساس انسان در همه امور از جمله تزکیه نفس نیازمند عنایت الهی و توفیق اوست و اگر فضل و رحمت خدا نباشد هیچ انسانی به تزکیه خود قادر نخواهد بود: «و لَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد اَبَدًا و لـکِنَّ اللّهَ یُزَکّی مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم»(نور/24،21)، به همین جهت از جمله اسمای الهی که در روایات و ادعیه ذکر شده «مزکّی[23]» یعنی تزکیهکننده است و همانگونه که تزکیه کننده حقیقی خداست تنها کسی که میتواند به حق بر پاکی و تزکیه افراد گواهی دهد خداوند است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یُزَکّونَ اَنفُسَهُم بَلِ اللّهُ یُزَکّی مَن یَشاءُ ولا یُظلَمونَ فَتیلا».(نساء/ 4، 49) در شأن نزول آیه فوق نقل شده که اهل کتاب خود را انسانهایی پاک و برتر از دیگران میدانستند که آیه فوق نازل شد و تزکیه کننده حقیقی را خداوند دانست[24] و این بدان جهت است که خداوند از ظاهر و باطن افراد بهتر از خود آنان آگاهی داشته، میتواند پاکی یا ناپاکی آنان را تصدیق کند.[25] 2. رهبران الهی:
پیامبران، امامان و اولیای خاصّ الهی ـ که بر فطرت پاک آفریده شده و به طور موهبتی و غیر اکتسابی از آلودگیهای شرک و گناه و صفات ناپسند منزهاند[26]: «قالَ اِنَّما اَنَا رَسولُ رَبِّکِ لاَِهَبَ لَکِ غُلـمـًا زَکیـّا»(مریم/19،19) ـ به عنوان مواسطه فیض الهی و مربّی انسانها از عوامل عمده تزکیه انسانها به شمار میروند که با تلاوت آیات قرآن و بیان احکام الهی و فضایل اخلاقی انسانها را از آلودگی شرک و گناه و اخلاق رذیله پاک میکنند[27] (آلعمران/ 3، 146، 164 و نیز جمعه/ 62، 2) و به همین جهت که اینان نقش عمدهای در جهت تزکیه انسانها دارند ابراهیم(علیه السلام) از خداوند تقاضای دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 501 فرستادن پیامبرانی میکند تا نسل او را از آلودگیها پاک کنند: «رَبَّنا وابعَث فیهِم رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایـتِکَ ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ و یُزَکّیهِم»(بقره/2،129) همچنین قرآن در آیات 17 ـ 18 نازعات/79 به موسی(علیه السلام) فرمان میدهد که به سوی فرعون رفته، او را به تزکیه فرا خواند:«اِذهَب اِلی فِرعَونَ اِنَّهُ طَغی * فَقُل هَل لَکَ اِلی اَن تَزَکّی». به نظر برخی مراد از تزکیه بشر از سوی انبیا تزکیه در قول است؛ یعنی آنان در قیامت بر پاک بودن نفوس شهادت میدهند.[28] 3. پایبندی به ایمان و عمل صالح:
هرچند خداوند با فرستادن پیامبران و توفیق و عنایت خویش زمینه تزکیه انسانها را فراهم میکند؛ ولی این خود افراد هستند که با پذیرش آگاهانه و آزادانه دعوت انبیا و پایبندی به دستورات و مقررات الهی، خویش را از برکات بعثت پیامبران برخوردار ساخته، پاکی و تزکیه را برای خود رقم میزنند، از اینرو قرآنکریم در آیات 75 ـ 76 طه/20 از یک سو بهشت و درجات عالی آن را برای مؤمنان و صالحان ثابت میکند و از سوی دیگر همه آنها را جزای اهل تزکیه میداند: «و مَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی * جَنّـتُ عَدن تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی» و این بدان معناست که تزکیه بدون ایمان و عمل صالح به دست نمیآید. در آیهای دیگر، قرآن مؤمنان را از خودستایی و پاک شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاهتر به حال تقواپیشگان معرفی کرده است:«فَلاتُزَکّوا اَنفُسَکُم هُوَ اَعلَمُ بِمَنِ اتَّقی».(نجم/53،32) از این آیه به دست میآید که راه دستیابی به تزکیه، تقوا* و عمل است نه ادعای پاک بودن.[29] همچنین در آیه 18 فاطر/35 تزکیه بدل از خشیت و اقامه نماز معرفی شده است: «ولا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخری واِن تَدعُ مُثقَلَةٌ اِلی حِملِها لا یُحمَل مِنهُ شَیءٌ ولَو کانَ ذا قُربی اِنَّما تُنذِرُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ واَقاموا الصَّلوةَ و مَن تَزَکّی فَاِنَّما یَتَزَکّی لِنفسِهِ واِلَی اللّهِ المَصیر»و این از پیوند عمیق تزکیه با اعمال انسان پرده برمیدارد، براین اساس میتوان گفت عمدهترین فلسفه تشریع عبادات و مکلّف ساختن انسانها دورکردن آنها از آلودگیها و رشد و تکامل معنوی آنان است، چنان که قرآن در آیات متعددی به برخی از عبادات اشاره کرده و آنها را عامل دوری انسان از آلودگیها دانسته است؛ مانند: الف. نماز:
نماز از عباداتی است که اگر با آداب و شرایط آن به جا آورده شود هم باعث جلوگیری از آلوده شدن انسان به گناه میگردد: «واَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ»(عنکبوت/29،45) و هم او را از گناهانی که مرتکب شده پاک میکند: «واَقِمِ الصَّلوةَ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 502 طَرَفَیِ النَّهارِ وزُلَفـًا مِنَ الَّیلِ اِنَّ الحَسَنـتِ یُذهِبنَ السَّیِّـاتِ».(هود/11،114) در شأن نزول آیه فوق نقل شده که یکی از مسلمانان بنام ابوالیسر برای پاک شدن خود از گناهی که مرتکب شده بود نزد رسول خدا آمد که آیه فوق نازل شد و پس از آن، پیامبر به وی فرمود: نماز تو کفاره گناه توست.[30] در روایتی نماز همچون آبی دانسته شده است که همه گناهان بین دو نماز را محو میکند[31] و برپایه روایتی دیگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: نمازی که با آداب و شرایط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان میریزد.[32] ب. انفاق در راه خدا:
انفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاک شدن و تطهیر قلوب از آلودگیها و صفات ناپسند همچون بخل و دوستی دنیا میگردد[33]: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم بِها». (توبه/9، 103) بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زکات واجب دانستهاند[34]؛ اما برخی مراد از آن را بخشی از اموال افراد گنهکار دانستهاند که جهت کفاره گناه خویش میپردازند.[35] شأن نزول آیه فوق[36] که به گناه ابولبابه و گرفتن بخشی از اموال او از سوی پیامبر جهت کفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد که از پذیرش توبه گناهکاران و قبول انفاقهای آنان از سوی خداوند سخن گفته: «اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ و یأخُذُ الصَّدَقـتِ»(توبه/9،104) مؤید این نظرند، اگرچه استفاده حکم زکات واجب و انفاقهای دیگر از آیه با یکدیگر تنافی ندارد. در آیات18ـ19 لیل/ 92 نیز به انفاق در راه خدا و نقش آن در تزکیه اشاره کرده و آن را از صفات متقین دانسته است: «و سَیُجَنَّبُها الاَتقی * اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی». در روایات اسلامی نیز بر تأثیر انفاق در تزکیه و محو گناهان تأکید شده است؛ از جمله پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: هر کس خانواده مسلمانی را یک شبانه روز پذیرایی کند خداوند گناهان او را محو میکند.[37] موانع تزکیه:
موانع دستیابی انسان به رشد معنوی و تزکیه نفس فراوان است که برخی از آنها عبارتاند از: 1. شیطان:
از آنجا که شیطان دشمن انسان است (فاطر/35،6) و سوگند یاد کرده تا همه انسانها را گمراه کند (حجر/15،39 ـ 40) وی یکیاز عوامل اصلی آلوده شدن انسانها به گناه و دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 7، صفحه 503 مانع عمده تحصیل تزکیه به شمار میرود، بر همین اساس قرآن مؤمنان را از پیروی او برحذر داشته، میگوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دامها و وسوسههای شیطان[38] ـ هیچکس قادر به تزکیه خود نبود: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَرِ ولَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکی مِنکُم مِن اَحَد».(نور/24،21) 2. عصیان و گناه:
نافرمانی خداوند و ارتکاب برخی گناهان از دیگر اموری است که قرآن در آیاتی آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمیشمارد، چنان که در آیه 174 بقره/2 و آیه 77 آل عمران/3 به برخی از این گناهان از جمله پیمان شکنی یهود و کتمان حقایق به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع تزکیه آنان دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکِتـبِ ویَشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ ما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیـمَةِ ولا یُزَکّیهِم»، %%«اِنَّ الَّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِ اللّهِ واَیمـنِهِم ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ لا خَلـقَ لَهُم فِی الأخِرَةِ ولا یُکَلِّمُهُمُ ... و لایُزَکّیهِم».مراد از عدم تزکیه این افراد این است که خداوند آنان را از آلودگی گناهشان به وسیله آمرزش پاک نمیکند. البته برخی گفتهاند: مراد از عدم تزکیه آن است که خداوند به پاکی و طهارت آنان گواهی نمیدهد[39] یا مراد این است که خداوند این افراد را در جایگاه پاکان قرار نمیدهد. [40] آثار تزکیه:
تزکیه و تطهیر نفس از آلودگیها آثار و فواید فراوانی برای فرد و جامعه دارد که در درجه اوّل این فواید به خود تزکیه کننده باز میگردند:«و مَن تَزَکّی فَاِنَّما یَتَزَکّی لِنفسِهِ».(فاطر/35،18) برخی از این فواید عبارتاند از: 1. فلاح و رستگاری:
تزکیه نفس موجب رستگار شدن فرد در دنیا و آخرت است: «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها».(شمس/91،9 و نیز اعلی/87،14). 2.نجات از آتش جهنم:
پرهیزگارانی که با دادن اموال خود در راه خدا نفس خویش را از آلودگیها پاک میکنند از آتش جهنم نجات خواهند یافت: «فَاَنذَرتُکُم نارًا تَلَظّی * ... و سَیُجَنَّبُها الاَتقی * اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی».(لیل/ 92، 14، 17 ـ 18) 3. برخورداری از درجات بالای بهشت:
پاداش مؤمنانی که قلوب خود را از آلودگیها تزکیه کرده، اعمال صالح انجام دهند درجات بالای بهشت و زندگی دائمی در آن است: «ومَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلی * جَنّـتُ عَدن تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّی».(طه/20،75 ـ 76)
[1]. ترتیبالعین، ص348، «زکو». [2]. مقاییساللغه، ج3، ص17، «زکی»؛ النهایه، ج2، ص107؛ لسان العرب، ج6، ص64، «زکا». [3]. المنجد، ص616، «زکو». [4]. التحقیق، ج4، ص293 «زکو». [5]. همان، ص294. [6]. الصافی، ج2، ص371؛ جوامعالجامع، ج2، ص92. [7]. التحریر و التنویر، ج11، ص23. [8]. المیزان، ج9، ص377. [9]. جامعالسعادات، ج1، ص400؛ معراجالسعاده، ص75 ـ 78. [10]. ریاضالسالکین، ج3، ص152؛ اخلاق در قرآن، ج1، ص217. [11]. المیزان، ج6، ص182 ـ 183. [12]. همان، ص183 ـ 184؛ تاریخ جامع ادیان، ص180. [13]. المیزان، ج6، ص184. [14]. جامعالبیان، ج17، ص169؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص16. [15]. مجمعالبیان، ج1، ص259؛ المنیر، ج1، ص177 ـ 179. [16]. المیزان، ج6، ص184؛ الملل والنحل، ج2، ص31. [17]. المیزان، ج6، ص184 ـ 185. [18]. النهایه، ج2، ص107 «زکا»؛ الکشاف، ج3، ص176؛ التفسیرالکبیر، ج23، ص79 ـ 80؛ الفرقان، ج17 ـ 18، ص208. [19]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161. [20]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161. [21]. المیزان، ج19، ص265. [22]. نمونه، ج27، ص47 ـ 48. [23]. البلد الامین، ص323؛ المقام الاسنی، ص95؛ فیضالقدیر، ج2، ص194. [24]. مجمعالبیان، ج3، ص90 ـ 91 ؛ المیزان، ج4، ص372. [25]. مواهب الرحمن، ج8، ص277. [26]. همان، ص276. [27]. التحریر والتنویر، ج1، ص194؛ تفسیر مراغی، ج11، ص16 ـ 17. [28]. مجمع البیان، ج1، ص395. [29]. الفرقان، ج27، ص447 ـ 449. [30]. مجمعالبیان، ج5، ص307،308؛ منهجالصادقین، ج4، ص460. [31]. تهذیب الاحکام، ج2، ص237؛ وسائل الشیعه، ج4، ص12. [32]. منهجالصادقین، ج4، ص462. [33]. منهج القرآن فی تربیة المجتمع، ص204؛ بحارالانوار، ج6، ص104؛ نمونه، ج8، ص117. [34]. مجمع البیان، ج5، ص102؛ المیزان، ج9، ص377؛ المنیر، ج11 ـ 12، ص28. [35]. جامع البیان، ج11، ص25؛ مجمعالبیان، ج5، ص102. [36]. جامعالبیان، ج11، ص24 ـ 26؛ المیزان، ج9، ص384. [37]. عوالیاللئالی، ج3، ص283؛ بحارالانوار، ج71، ص389؛ کنزالعمال، ج15، ص775. [38]. مجمعالبیان، ج7، ص210. [39]. همان، ج2، ص779؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص112. [40]. همان، ج2، ص779؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص112.