آیا همه پیامبران علم غیب داشتهاند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۷ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۳۷
، ۱۷ اکتبر ۲۰۲۲جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۳) |
جز (جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن') |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن]»'' در اینباره گفته است: | ||
«پیامآور و رسولی که خدا میفرستد خواه پیامبر باشد یا فرشته؛ عالم به غیب است | «پیامآور و رسولی که خدا میفرستد خواه پیامبر باشد یا فرشته؛ عالم به غیب است لکن خدا او را عالم کرده است؛ و اگر نمیکرد، خودشان علم به غیب نمیداشتند و این همان نفیِ [[علم غیب]] ذاتی از غیر خداست. امّا اینکه دایره مغیبات، چقدر گسترده است، باید گفت بیگمان همه پیامبران یکسان نبودهاند ممکن است بعضی از [[انبیا]]{{عم}} و یا بعضی از [[اولیا]] خدا، علمهایی داشته باشند که دیگر انبیاء هم، نداشته باشند؛ دلیلی نداریم که هر کس که پیامبر شد به اندازه همه پیامبران و یکسان با همه، بر مغیبات آگاهی دارد؛ بلکه میتوان گفت برخلاف این معنا، دلیل داریم. حال این سؤال مطرح است که آیا ممکن است یک نبی یا غیر نبی، عالم به مغیبات باشد؟ عقلاً محال نیست؛ از آیات هم چیزی که این موضوع را نفی کند، بر نمیآید؛ زیرا هنگامی که دانستیم علم غیبی که مخصوص خداست [[علم غیب]] ذاتیاست حال، اگر خودش بخواهد که بندهای از بندگان شایستهاش علم به مغیبات پیدا کند، چه کسی یارایی دارد که جلوی آن را بگیرد؟ اینکه در برخی از روایات آمده است که بعضی از اولیاء خدا، جمیع ماکان و مایکون را میدانستهاند؛ به چه معناست؟ در برخی روایات به چنین مطالبی، اشاره شده است که آنها را [[ائمه|ائمه اطهار]]؛ به خواصّ و نزدیکان خود میفرمودهاند و سفارش میکردهاند که به دیگران از آن جهت که ظرفیّت آن را نداشتهاند، نگویند زیرا ممکن میبود آنان توهّم کنند که چنین کسانی که چنان مقامی دارند؛ خدا هستند. از جمله روایتی میگوید: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به امام [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} اشاره کرده و فرمودهاند اگر ترس ازاین مطلب وجود نداشت که درباره او همان چیزی را بگویید که نصاری در باره [[حضرت مسیح]]{{ع}}، گفتهاند؛ مقامات او را برایتان شرح میدادم. چنانکه برخی، سرانجام قائل به خدایی امام شدند. همگان ظرفیّت درک همه مطالب را ندارند تنها برخی که خدا دلهایشان را برای ایمان آزموده است، صلاحیّت آن را یافتند که ائمه، معانی دقیق را به آنها القاء فرمایند. برخی از اینگونه روایات که درز کرده و به برخی از خواصّ منتقل و سپس در کتابها نگاشته شده است، اشاراتی دارد که چیزهایی از آنها بر میآید؛ گرچه همانها نیز، در حدّ فهم ما نیست امّا در مورد آنها میتوانیم بیاناتی در حدّ تقریب داشته باشیم تا هنگام برخورد با آنها استیحاش نکنیم و گمان نورزیم که مخالف کتاب و سنّت است و باید آنها را طرد کرد»<ref>[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن ج۱،ص ۴۰۰و۴۰۲]</ref>. | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |