بغی در لغت: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
{{عربی|البَغْي}} یعنی اراده کردن و قصد تجاوز نمودن یا در گذشتن از میانهروی، چه عملا تجاوز کند یا نکند، گاهی بغی و تجاوز در کمّیت و ارزش مادّی است و گاهی بغی و تجاوز در وصف کیفیّت تعبیر و بیان میشود<ref>سعدی با مقایسه انسانهای آلوده و پلید و غیر مفید به حال جامعه با حیوانات بخصوص حیوان بارکش مفید یعنی الاغ میگوید: | {{عربی|البَغْي}} یعنی اراده کردن و قصد تجاوز نمودن یا در گذشتن از میانهروی، چه عملا تجاوز کند یا نکند، گاهی بغی و تجاوز در کمّیت و ارزش مادّی است و گاهی بغی و تجاوز در وصف کیفیّت تعبیر و بیان میشود<ref>سعدی با مقایسه انسانهای آلوده و پلید و غیر مفید به حال جامعه با حیوانات بخصوص حیوان بارکش مفید یعنی الاغ میگوید: | ||
مسکین خر اگر چه بیتمیز است *** چون بار همی برد عزیز است | مسکین خر اگر چه بیتمیز است *** چون بار همی برد عزیز است | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
بغی دو گونه است: | بغی دو گونه است: | ||
#اول، بغی پسندیده یعنی در گذشتن از عدل به احسان و از امور واجب به انجام نوافل و مستحبات. | # اول، بغی پسندیده یعنی در گذشتن از عدل به احسان و از امور واجب به انجام نوافل و مستحبات. | ||
#دوم، بغی و تجاوز ناپسند و ناروا یعنی از حق به باطل و به شک و شبهه رفتن، چنانکه پیامبر{{صل}} فرماید: {{متن حدیث|الْحَقُّ بَيِّنٌ وَ الْبَاطِلُ بَيِّنٌ وَ بَيْنَ ذَلِكَ أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ وَ مَنْ رَتَعَ حَوْلَ الْحِمَى أَوْشَكَ أَنْ يَقَعَ فِيهِ}}؛ حق و باطل آشکار است و در میان این دو اموری از مشتبهات و تردید برانگیز هست، کسی که در کنار قرقگاه دور بزند و آنجا را با سرعت بپیماید افتادنش در آنجا قطعی و نزدیک است. | # دوم، بغی و تجاوز ناپسند و ناروا یعنی از حق به باطل و به شک و شبهه رفتن، چنانکه پیامبر {{صل}} فرماید: {{متن حدیث|الْحَقُّ بَيِّنٌ وَ الْبَاطِلُ بَيِّنٌ وَ بَيْنَ ذَلِكَ أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ وَ مَنْ رَتَعَ حَوْلَ الْحِمَى أَوْشَكَ أَنْ يَقَعَ فِيهِ}}؛ حق و باطل آشکار است و در میان این دو اموری از مشتبهات و تردید برانگیز هست، کسی که در کنار قرقگاه دور بزند و آنجا را با سرعت بپیماید افتادنش در آنجا قطعی و نزدیک است. | ||
و چون بغی بر دو گونه پسندیده و ناپسند تقسیم میشود بنابراین: درباره معنی بغی محمود و پسندیده و بغی تجاوز ناپسند، خدای تعالی میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحق در زمین گردنکشی میکنند» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref> که عقوبت ستم را به تجاوز و باغی بغیر حق مخصوص کرده است. | و چون بغی بر دو گونه پسندیده و ناپسند تقسیم میشود بنابراین: درباره معنی بغی محمود و پسندیده و بغی تجاوز ناپسند، خدای تعالی میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحق در زمین گردنکشی میکنند» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref> که عقوبت ستم را به تجاوز و باغی بغیر حق مخصوص کرده است. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
گفتهاند {{عربی|يَنْبَغِي}} به معنی شایسته و سزاوار و فعل مطاوعه بغی است، پس زمانی که میگویند {{عربی|ينبغي أن يكون كذا}} دو وجه دارد: | گفتهاند {{عربی|يَنْبَغِي}} به معنی شایسته و سزاوار و فعل مطاوعه بغی است، پس زمانی که میگویند {{عربی|ينبغي أن يكون كذا}} دو وجه دارد: | ||
#اول اینکه از فعل جمله تبعیت میکند و عمل و فعل را مشخص مینماید، مانند {{عربی|النار يَنْبَغِي}} در معنی آغاز و شروع چیزی است، مانند {{عربی|فلان يَنْبَغِي أن يعطى لكرمه}} و در آیه {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> بر وجه اول یعنی او را شعر نیاموختیم و او را نسزد و میسورش نیست، مگر نمیبینید که زبانش در مسیر و جریان شعر گفتن نیست و شعر بر زبانش جاری نشده است. | # اول اینکه از فعل جمله تبعیت میکند و عمل و فعل را مشخص مینماید، مانند {{عربی|النار يَنْبَغِي}} در معنی آغاز و شروع چیزی است، مانند {{عربی|فلان يَنْبَغِي أن يعطى لكرمه}} و در آیه {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> بر وجه اول یعنی او را شعر نیاموختیم و او را نسزد و میسورش نیست، مگر نمیبینید که زبانش در مسیر و جریان شعر گفتن نیست و شعر بر زبانش جاری نشده است. | ||
#و در آیه {{متن قرآن|وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي}}<ref>«مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد» سوره ص، آیه ۳۵</ref>. این آیه درخواست حضرت سلیمان از خداوند است که میگوید {{متن قرآن|رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي}} نخست آمرزش میطلبد، گویی که قبل از تقاضای خود به ناچیز بودن خواستش متوجه است که میگوید، به من ملکی که پس از من سزاوار أحدی نباشد عطا کن و این تقاضا را معجزه خویش قرار داده است نه از روی حسادت و رقابت که بعداً تسخیر ریاح و تسخیر شیاطین میکند<ref>مصطفوی، حسن، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۷.</ref>. | # و در آیه {{متن قرآن|وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي}}<ref>«مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد» سوره ص، آیه ۳۵</ref>. این آیه درخواست حضرت سلیمان از خداوند است که میگوید {{متن قرآن|رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي}} نخست آمرزش میطلبد، گویی که قبل از تقاضای خود به ناچیز بودن خواستش متوجه است که میگوید، به من ملکی که پس از من سزاوار أحدی نباشد عطا کن و این تقاضا را معجزه خویش قرار داده است نه از روی حسادت و رقابت که بعداً تسخیر ریاح و تسخیر شیاطین میکند<ref>مصطفوی، حسن، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۷.</ref>. | ||
==بغی== | == بغی == | ||
[[بغی]] نیز در گستره معنایی [[مخالف]] [[عدالت]] قرار دارد. اصل در لغت، [[طلب]] شدید و [[اراده]] [[استوار]] است و هنگامی که به حرف «علی» متعدی میشود، بر [[تعدی]] و [[تجاوز]] دلالت دارد؛ حال یا در اراده و عمل است یا با تجاوز یکی بر دیگری معنادار میشود<ref>ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۳۱.</ref>. با حضور بغی در [[روابط اجتماعی]] - [[سیاسی]]، [[حقوق]] دیگران، پایمال میشود، آنگونه که [[رفتار]] [[فرعون]] با قومش چنین بود. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند» سوره یونس، آیه ۹۰.</ref>. | [[بغی]] نیز در گستره معنایی [[مخالف]] [[عدالت]] قرار دارد. اصل در لغت، [[طلب]] شدید و [[اراده]] [[استوار]] است و هنگامی که به حرف «علی» متعدی میشود، بر [[تعدی]] و [[تجاوز]] دلالت دارد؛ حال یا در اراده و عمل است یا با تجاوز یکی بر دیگری معنادار میشود<ref>ر. ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۳۱.</ref>. با حضور بغی در [[روابط اجتماعی]] - [[سیاسی]]، [[حقوق]] دیگران، پایمال میشود، آنگونه که [[رفتار]] [[فرعون]] با قومش چنین بود. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند» سوره یونس، آیه ۹۰.</ref>. | ||
با توجه به آنچه بیان شد، میتوان [[باور]] داشت که بغی در [[قرآن]]، به معنی عمل و رفتار ستمگرانه با دیگران است که از [[هواپرستی]] متأثر است.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۵۶.</ref> | با توجه به آنچه بیان شد، میتوان [[باور]] داشت که بغی در [[قرآن]]، به معنی عمل و رفتار ستمگرانه با دیگران است که از [[هواپرستی]] متأثر است.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۵۶.</ref> | ||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]] | * [[بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]] | ||
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۴
مقدمه
البَغْي یعنی اراده کردن و قصد تجاوز نمودن یا در گذشتن از میانهروی، چه عملا تجاوز کند یا نکند، گاهی بغی و تجاوز در کمّیت و ارزش مادّی است و گاهی بغی و تجاوز در وصف کیفیّت تعبیر و بیان میشود[۱].
بَغَيْتَ الشّىء و ابْتَغَيْتَ یعنی تجاوز کردی و بغی نمودی، این فعل در موقعی بکار میرود که تو بیش از اندازه چیزی که واجب است طلب کنی و بخواهی، خدای عز و جل فرماید: ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ﴾[۲] و گفت ﴿يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ﴾[۳].
بغی دو گونه است:
- اول، بغی پسندیده یعنی در گذشتن از عدل به احسان و از امور واجب به انجام نوافل و مستحبات.
- دوم، بغی و تجاوز ناپسند و ناروا یعنی از حق به باطل و به شک و شبهه رفتن، چنانکه پیامبر (ص) فرماید: «الْحَقُّ بَيِّنٌ وَ الْبَاطِلُ بَيِّنٌ وَ بَيْنَ ذَلِكَ أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ وَ مَنْ رَتَعَ حَوْلَ الْحِمَى أَوْشَكَ أَنْ يَقَعَ فِيهِ»؛ حق و باطل آشکار است و در میان این دو اموری از مشتبهات و تردید برانگیز هست، کسی که در کنار قرقگاه دور بزند و آنجا را با سرعت بپیماید افتادنش در آنجا قطعی و نزدیک است.
و چون بغی بر دو گونه پسندیده و ناپسند تقسیم میشود بنابراین: درباره معنی بغی محمود و پسندیده و بغی تجاوز ناپسند، خدای تعالی میفرماید: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾[۴] که عقوبت ستم را به تجاوز و باغی بغیر حق مخصوص کرده است.
أَبْغَيْتُكَ یعنی تو را بر خواست و مطالبه آن یاری کردم.
بَغَى الجرح: آن جراحت بیش از اندازه عفونی و فاسد شد.
بَغَتِ المرأة بِغَاءً: آن زن، گناه و فجور مرتکب شد زیرا از شأن خویش که پاکی است تجاوز کرده، خدای عزّ و جلّ فرماید: ﴿وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا﴾[۵].
بَغَتِ السّماء: بیش از اندازه نیاز باران بارید.
بَغَى: تکبر ورزید و این تعبیر به خاطر این است که کسی از مقام و منزلت انسانیش به چیزی و حالتی که شایستهاش نیست تجاوز کند و برسد و درباره هر امر و کاری هم بهکار میرود مانند آیات زیر: ﴿يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾[۶] و ﴿إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ﴾[۷] و ﴿ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ﴾[۸] و ﴿إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ﴾[۹] و ﴿فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي﴾[۱۰].
واژه «بغی» در بیشتر مواقع مذموم و ناپسند است، در آیه ﴿غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ﴾[۱۱] یعنی خواستار چیزی که شایسته خواستن نیست، و تجاوز از چیزی که در حقّتان نباشد.
حسن گوید: معنی آیه این است که ـ أکل میته ـ را برای لذّتش نخورید یعنی از سد جوع و رفع گرسنگی تجاوز و زیادهروی نکنید.
مجاهد میگوید: تفسیر آیه این است که غَيْرَ باغٍ عَلَى إِمَامٍ وَ لا عادٍ فِي الْمَعْصِيَةِ طَرِيقَ الْحَقِّ (بر امام حقّ، باغی و تجاوزگر نباشید و از طریق حقّ به معصیت بر نگردید و از حقّ در نگذرید، که بغاة در معنی و هم الخارجون على امام المعصوم كما فى الجمل و صفّين).
و اما ابْتِغَاء کوشش و اجتهاد در طلب و خواستن است که اگر چیز نیک و شایستهای طلب شود آن خواستن و اجتهاد قابل ستایش و پسندیده است مانند آیه ﴿ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ﴾[۱۲] و ﴿ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى﴾[۱۳].
گفتهاند يَنْبَغِي به معنی شایسته و سزاوار و فعل مطاوعه بغی است، پس زمانی که میگویند ينبغي أن يكون كذا دو وجه دارد:
- اول اینکه از فعل جمله تبعیت میکند و عمل و فعل را مشخص مینماید، مانند النار يَنْبَغِي در معنی آغاز و شروع چیزی است، مانند فلان يَنْبَغِي أن يعطى لكرمه و در آیه ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ﴾[۱۴] بر وجه اول یعنی او را شعر نیاموختیم و او را نسزد و میسورش نیست، مگر نمیبینید که زبانش در مسیر و جریان شعر گفتن نیست و شعر بر زبانش جاری نشده است.
- و در آیه ﴿وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي﴾[۱۵]. این آیه درخواست حضرت سلیمان از خداوند است که میگوید ﴿رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي﴾ نخست آمرزش میطلبد، گویی که قبل از تقاضای خود به ناچیز بودن خواستش متوجه است که میگوید، به من ملکی که پس از من سزاوار أحدی نباشد عطا کن و این تقاضا را معجزه خویش قرار داده است نه از روی حسادت و رقابت که بعداً تسخیر ریاح و تسخیر شیاطین میکند[۱۶].
بغی
بغی نیز در گستره معنایی مخالف عدالت قرار دارد. اصل در لغت، طلب شدید و اراده استوار است و هنگامی که به حرف «علی» متعدی میشود، بر تعدی و تجاوز دلالت دارد؛ حال یا در اراده و عمل است یا با تجاوز یکی بر دیگری معنادار میشود[۱۷]. با حضور بغی در روابط اجتماعی - سیاسی، حقوق دیگران، پایمال میشود، آنگونه که رفتار فرعون با قومش چنین بود. در قرآن کریم آمده است: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا﴾[۱۸]. با توجه به آنچه بیان شد، میتوان باور داشت که بغی در قرآن، به معنی عمل و رفتار ستمگرانه با دیگران است که از هواپرستی متأثر است.[۱۹]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ سعدی با مقایسه انسانهای آلوده و پلید و غیر مفید به حال جامعه با حیوانات بخصوص حیوان بارکش مفید یعنی الاغ میگوید: مسکین خر اگر چه بیتمیز است *** چون بار همی برد عزیز است گاوان و خران بار بردار *** به ز آدمیان مردم آزار.
- ↑ «بیگمان آنان پیشتر هم فتنهجویی کردند» سوره توبه، آیه ۴۸.
- ↑ «در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه میکردند» سوره توبه، آیه ۴۷.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحق در زمین گردنکشی میکنند» سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ «هر گاه جوانانتان اراده عفّت و پاکی نمودند به بغی و فجور وادارشان نکنید» سوره نور، آیه ۳۳.
- ↑ «به ناحقّ بر زمین، ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۲۳.
- ↑ «ستم شما به زیان خودتان است» سوره یونس، آیه ۲۳.
- ↑ «سپس بر او ستم رود خداوند او را یاری خواهد کرد» سوره حج، آیه ۶۰.
- ↑ «بیگمان قارون از قوم موسی بود و در برابر آنان سرکشی کرد» سوره قصص، آیه ۷۶.
- ↑ «پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ «در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
- ↑ «در جست و جوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری» سوره اسراء، آیه ۲۸.
- ↑ «(و کاری) جز جستن (خشنودی) ذات بلند مرتبه پروردگار خویش (ندارد)» سوره لیل، آیه ۲۰.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ «مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد» سوره ص، آیه ۳۵
- ↑ مصطفوی، حسن، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۷.
- ↑ ر. ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۳۱.
- ↑ «و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم و فرعون و سپاهش از ستم و دشمنی، سر در پی آنان نهادند» سوره یونس، آیه ۹۰.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۵۶.