تبعید: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تبعید در قرآن]] - [[تبعید در حدیث]] - [[تبعید در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تبعید در قرآن]] - [[تبعید در حدیث]] - [[تبعید در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[تبعید]]، از ریشه "ب ـ ع ـ د" و در لغت به معنای دور کردن است.<ref>الصحاح، ج۲، ص۴۴۸؛ لسان العرب، ج۳، ص۸۹؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۱۷ ـ ۲۱۸، «بعد».</ref> این واژه در [[زبان فارسی]] در اصطلاح [[فقه]] و [[حقوق]] عبارت است از بیرون کردن [[مجرم]] از محل [[ارتکاب جرم]] یا [[اقامتگاه]] وی <ref>ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۱۳۸.</ref> و به تعبیر دیگر، مجازاتی است که به موجب آن فرد مجرم از اقامت در [[وطن]] و [[شهر]] خود [[ممنوع]] شده، برای مدتی معین به سکونت در محلی دیگر محکوم گردد.<ref>لغت نامه، ج۴، ص۶۳۸۹؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، ص۱۶۰۹.</ref> در متون [[فقهی]] واژگان [[عربی]] "تغریب"<ref>تاجالعروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب»؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹؛ المهذب البارع، ج۵، ص۳۳.</ref> و "[[نفی]] بلد"<ref>لسان العرب، ج۱، ص۶۳۹؛ تاج العروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب»؛ الدرالمنضود، ج۱، ص۲۹۵.</ref> دراین معنا کاربرد دارند، هرچند در متون قانونی [[ایران]] پس از [[مشروطه]] واژه تبعید رواج یافتهاست.<ref>لغت نامه، ج۴، ص۶۳۸۹، «تبعید».</ref> | [[تبعید]]، از ریشه "ب ـ ع ـ د" و در لغت به معنای دور کردن است.<ref>الصحاح، ج۲، ص۴۴۸؛ لسان العرب، ج۳، ص۸۹؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۱۷ ـ ۲۱۸، «بعد».</ref> این واژه در [[زبان فارسی]] در اصطلاح [[فقه]] و [[حقوق]] عبارت است از بیرون کردن [[مجرم]] از محل [[ارتکاب جرم]] یا [[اقامتگاه]] وی <ref>ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۱۳۸.</ref> و به تعبیر دیگر، مجازاتی است که به موجب آن فرد مجرم از اقامت در [[وطن]] و [[شهر]] خود [[ممنوع]] شده، برای مدتی معین به سکونت در محلی دیگر محکوم گردد.<ref>لغت نامه، ج۴، ص۶۳۸۹؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، ص۱۶۰۹.</ref> در متون [[فقهی]] واژگان [[عربی]] "تغریب"<ref>تاجالعروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب»؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹؛ المهذب البارع، ج۵، ص۳۳.</ref> و "[[نفی]] بلد"<ref>لسان العرب، ج۱، ص۶۳۹؛ تاج العروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب»؛ الدرالمنضود، ج۱، ص۲۹۵.</ref> دراین معنا کاربرد دارند، هرچند در متون قانونی [[ایران]] پس از [[مشروطه]] واژه تبعید رواج یافتهاست.<ref>لغت نامه، ج۴، ص۶۳۸۹، «تبعید».</ref> | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[فقها]] درباره اینکه تبعید [[تعزیر]] است یا حد [[اختلاف]] نظر دارند. بیشتر [[فقهای شیعه]] <ref>الخلاف، ج۵، ص۳۶۹؛ مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۲۱؛ النفی و التغریب، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref> و [[اهل سنت]] <ref>فتح الباری، ج۱۲، ص۱۴۱؛ روائع البیان، ج۲، ص۲۹.</ref> برآناند که تبعید حد به شمار میرود، زیرا برای جرایم خاص مانند [[محاربه]] [[تشریع]] شده است؛ اما عدهای دیگر برآناند که تبعید تعزیر است، از آن رو که مورد و [[میزان]] آن به نظر [[حاکم شرع]] واگذار شده است.<ref>احکام القرآن، ج۳، ص۳۳۵؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲۴ ـ ۳۲۶.</ref> یکی از [[ادله]] آن این است که در حدود، [[میزان]] و نهایت [[مجازات]] معلوم است؛ ولی در [[تبعید]] مکان و [[زمان]] تبعید معلوم نیست و به نظر [[حاکم شرع]] واگذار شده است.<ref>احکام القرآن، ج۳، ص۳۳۵.</ref> | [[فقها]] درباره اینکه تبعید [[تعزیر]] است یا حد [[اختلاف]] نظر دارند. بیشتر [[فقهای شیعه]] <ref>الخلاف، ج۵، ص۳۶۹؛ مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۲۱؛ النفی و التغریب، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref> و [[اهل سنت]] <ref>فتح الباری، ج۱۲، ص۱۴۱؛ روائع البیان، ج۲، ص۲۹.</ref> برآناند که تبعید حد به شمار میرود، زیرا برای جرایم خاص مانند [[محاربه]] [[تشریع]] شده است؛ اما عدهای دیگر برآناند که تبعید تعزیر است، از آن رو که مورد و [[میزان]] آن به نظر [[حاکم شرع]] واگذار شده است.<ref>احکام القرآن، ج۳، ص۳۳۵؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲۴ ـ ۳۲۶.</ref> یکی از [[ادله]] آن این است که در حدود، [[میزان]] و نهایت [[مجازات]] معلوم است؛ ولی در [[تبعید]] مکان و [[زمان]] تبعید معلوم نیست و به نظر [[حاکم شرع]] واگذار شده است.<ref>احکام القرآن، ج۳، ص۳۳۵.</ref> | ||
==تبعید در [[قرآن]]== | == تبعید در [[قرآن]] == | ||
==تبعید در [[اقوام]] پیشین== | == تبعید در [[اقوام]] پیشین == | ||
==تبعید در [[عصر جاهلیت]]== | == تبعید در [[عصر جاهلیت]] == | ||
==تبعید در [[اسلام]]== | == تبعید در [[اسلام]] == | ||
===محاربه=== | === محاربه === | ||
===توطیه و [[خیانت]]=== | === توطیه و [[خیانت]] === | ||
===شایعه پراکنی در [[جامعه اسلامی]]=== | === شایعه پراکنی در [[جامعه اسلامی]] === | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۰۲
مقدمه
تبعید، از ریشه "ب ـ ع ـ د" و در لغت به معنای دور کردن است.[۱] این واژه در زبان فارسی در اصطلاح فقه و حقوق عبارت است از بیرون کردن مجرم از محل ارتکاب جرم یا اقامتگاه وی [۲] و به تعبیر دیگر، مجازاتی است که به موجب آن فرد مجرم از اقامت در وطن و شهر خود ممنوع شده، برای مدتی معین به سکونت در محلی دیگر محکوم گردد.[۳] در متون فقهی واژگان عربی "تغریب"[۴] و "نفی بلد"[۵] دراین معنا کاربرد دارند، هرچند در متون قانونی ایران پس از مشروطه واژه تبعید رواج یافتهاست.[۶]
در متون تاریخی نوعی تبعید مطرح شده که تبعید با رأی عمومی یا "طرد اجتماعی" نامیده میشود. در این نوع تبعید که در یونان باستان معمول بوده، برخی افراد که اقامت آنان در یک محل خطرناک و زیانآور تشخیص داده میشد، با استناد به آرای عمومی و بدون محاکمه و دادرسی و اتهامی خاص به گونه موقت از شهر بیرون رانده میشدند.[۷]
فقها درباره اینکه تبعید تعزیر است یا حد اختلاف نظر دارند. بیشتر فقهای شیعه [۸] و اهل سنت [۹] برآناند که تبعید حد به شمار میرود، زیرا برای جرایم خاص مانند محاربه تشریع شده است؛ اما عدهای دیگر برآناند که تبعید تعزیر است، از آن رو که مورد و میزان آن به نظر حاکم شرع واگذار شده است.[۱۰] یکی از ادله آن این است که در حدود، میزان و نهایت مجازات معلوم است؛ ولی در تبعید مکان و زمان تبعید معلوم نیست و به نظر حاکم شرع واگذار شده است.[۱۱]
تبعید در قرآن
تبعید در اقوام پیشین
تبعید در عصر جاهلیت
تبعید در اسلام
محاربه
توطیه و خیانت
شایعه پراکنی در جامعه اسلامی
منابع
پانویس
- ↑ الصحاح، ج۲، ص۴۴۸؛ لسان العرب، ج۳، ص۸۹؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۱۷ ـ ۲۱۸، «بعد».
- ↑ ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۱۳۸.
- ↑ لغت نامه، ج۴، ص۶۳۸۹؛ فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، ص۱۶۰۹.
- ↑ تاجالعروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب»؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹؛ المهذب البارع، ج۵، ص۳۳.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۶۳۹؛ تاج العروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب»؛ الدرالمنضود، ج۱، ص۲۹۵.
- ↑ لغت نامه، ج۴، ص۶۳۸۹، «تبعید».
- ↑ فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۰۲.
- ↑ الخلاف، ج۵، ص۳۶۹؛ مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۲۱؛ النفی و التغریب، ص۱۷۵ ـ ۱۷۶.
- ↑ فتح الباری، ج۱۲، ص۱۴۱؛ روائع البیان، ج۲، ص۲۹.
- ↑ احکام القرآن، ج۳، ص۳۳۵؛ بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۳۲۴ ـ ۳۲۶.
- ↑ احکام القرآن، ج۳، ص۳۳۵.