تعاون در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[رسول اکرم]] فرمود: [[مردم]] عیال خدایند و [[بهترین]] آنان نزد [[خدا]] سودمندترین ایشان است برای عیال خدا و کسی که در میان خانواده‌ای [[شادی]] بیافریند: {{متن حدیث| الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۳۴۵.</ref>.
[[رسول اکرم]] فرمود: [[مردم]] عیال خدایند و [[بهترین]] آنان نزد [[خدا]] سودمندترین ایشان است برای عیال خدا و کسی که در میان خانواده‌ای [[شادی]] بیافریند: {{متن حدیث| الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۳۴۵.</ref>.
از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که روزی از [[رسول خدا]] سؤال شد: محبوب‌ترین فرد نزد خدا کیست؟ [[حضرت]] پاسخ داد: کسی که برای مردم بیش‌ترین نفع را داشته باشد: {{متن حدیث| سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۵۰۲.</ref>.
از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که روزی از [[رسول خدا]] سؤال شد: محبوب‌ترین فرد نزد خدا کیست؟ [[حضرت]] پاسخ داد: کسی که برای مردم بیش‌ترین نفع را داشته باشد: {{متن حدیث| سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مَنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۵۰۲.</ref>.
در [[حدیثی]] [[نبوی]] آمده است: بهترین مردم کسی است که نفعش به مردم برسد: {{متن حدیث| خَيْرُ النَّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النَّاسُ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۳۴۶.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۶.</ref>
در [[حدیثی]] [[نبوی]] آمده است: بهترین مردم کسی است که نفعش به مردم برسد: {{متن حدیث| خَيْرُ النَّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النَّاسُ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۳۴۶.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۶.</ref>


==[[سیره عملی]] [[تعاون]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}}==
== [[سیره عملی]] [[تعاون]] [[پیامبر اعظم]] {{صل}} ==
جابر که در [[غزوات]] فراوانی همراه [[پیامبر]] بود، می‌گوید: در یکی از غزوات نیمه شبی شترم واماند و خوابید. من کنار شترم متحیر مانده بودم و نزدش ایستادم. [[شیوه]] [[رسول]]{{صل}} این بود که همیشه در عقب [[لشکر]] حرکت می‌کرد تا به [[ضعفا]] و واماندگان رسیدگی و کمک کند. [[پیامبر اسلام]] اگر یک نفر از قافله بازمی‌ماند وی را پشت سر (ردیف) خود سوار می‌کرد و هرگاه بیش از یک نفر بود ایشان را به همراهان تقسیم می‌کرد. وی هنگامی که به من رسید پیاده شد و شتر را حرکت داده مرا سوار کرد و به اتفاق راه افتادیم. در ادامه، جابر سئوال‌هایی را نقل می‌کند که پیامبر از او در مورد [[زندگی]]، [[ازدواج]]، [[همسر]] و... می‌پرسید<ref>غررالحکم، ۱۳۲۸، ۷۹.</ref>.
جابر که در [[غزوات]] فراوانی همراه [[پیامبر]] بود، می‌گوید: در یکی از غزوات نیمه شبی شترم واماند و خوابید. من کنار شترم متحیر مانده بودم و نزدش ایستادم. [[شیوه]] [[رسول]] {{صل}} این بود که همیشه در عقب [[لشکر]] حرکت می‌کرد تا به [[ضعفا]] و واماندگان رسیدگی و کمک کند. [[پیامبر اسلام]] اگر یک نفر از قافله بازمی‌ماند وی را پشت سر (ردیف) خود سوار می‌کرد و هرگاه بیش از یک نفر بود ایشان را به همراهان تقسیم می‌کرد. وی هنگامی که به من رسید پیاده شد و شتر را حرکت داده مرا سوار کرد و به اتفاق راه افتادیم. در ادامه، جابر سئوال‌هایی را نقل می‌کند که پیامبر از او در مورد [[زندگی]]، [[ازدواج]]، [[همسر]] و... می‌پرسید<ref>غررالحکم، ۱۳۲۸، ۷۹.</ref>.


روزی رسول خدا{{صل}} سراغ مردی را گرفت، گفتند: مدتی است رنجور و چون مرغ پر شکسته شده و به [[سختی]] زندگی می‌کند. حضرت به قصد [[عیادت]] وی برخاست و به [[منزل]] او رفت. حضرت حال [[بیمار]] را که دید، فرمود: آیا در [[حق]] خودت [[نفرین]] کرده‌ای؟ بیمار گفت: بله، همینطور است. من در [[مقام]] [[دعا]] گفته بودم: پروردگارا! اگر بناست در [[جهان آخرت]] مرا به خاطر گناهانم [[عذاب]] کنی، از تو می‌خواهم که در [[کیفر]] من [[تعجیل]] فرمایی و آن را در همین [[جهان]] قرار دهی.
روزی رسول خدا {{صل}} سراغ مردی را گرفت، گفتند: مدتی است رنجور و چون مرغ پر شکسته شده و به [[سختی]] زندگی می‌کند. حضرت به قصد [[عیادت]] وی برخاست و به [[منزل]] او رفت. حضرت حال [[بیمار]] را که دید، فرمود: آیا در [[حق]] خودت [[نفرین]] کرده‌ای؟ بیمار گفت: بله، همینطور است. من در [[مقام]] [[دعا]] گفته بودم: پروردگارا! اگر بناست در [[جهان آخرت]] مرا به خاطر گناهانم [[عذاب]] کنی، از تو می‌خواهم که در [[کیفر]] من [[تعجیل]] فرمایی و آن را در همین [[جهان]] قرار دهی.


[[حضرت]] فرمود: ای مرد، چرا در [[حق]] خود چنین دعایی کرده‌ای؟ مگر چه می‌شد از [[پروردگار]] هم [[سعادت دنیا]] و هم [[آخرت]] را خواستار می‌شدی و در [[نیایش]] خود این [[آیه]] را می‌خواندی: {{متن قرآن|رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.</ref>. [[مرد]] [[مبتلا]] آن [[دعا]] را خواند و [[شفا]] یافت و با [[سلامتی]] همراه حضرت از [[منزل]] خود خارج شد<ref>بحارالانوار، ج۱۷، ۲۹۳.</ref>.
[[حضرت]] فرمود: ای مرد، چرا در [[حق]] خود چنین دعایی کرده‌ای؟ مگر چه می‌شد از [[پروردگار]] هم [[سعادت دنیا]] و هم [[آخرت]] را خواستار می‌شدی و در [[نیایش]] خود این [[آیه]] را می‌خواندی: {{متن قرآن|رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.</ref>. [[مرد]] [[مبتلا]] آن [[دعا]] را خواند و [[شفا]] یافت و با [[سلامتی]] همراه حضرت از [[منزل]] خود خارج شد<ref>بحارالانوار، ج۱۷، ۲۹۳.</ref>.


روزی [[رسول خدا]] با [[حذیفه یمانی]] در بیرون [[مدینه]] می‌خواستند [[غسل]] کنند، [[حذیفه]] جامه‌ای را به دو دست گرفت و حایل قرار داد تا حضرت غسل کند. سپس آن حضرت [[جامه]] را گرفت و برای حذیفه حایل کرد تا غسل کند، حذیفه گفت: [[پدر]] و مادرم قربانت چنین مکن! رسول خدا{{صل}} نپذیرفت، جز اینکه غسل کند و او را حایل شود و فرمود: دو نفری که همراه باشند، هر کدام [[رفیق]] بهتری باشد، نزد [[خدا]] محبوب‌تر است<ref>قلب سلیم، ص۵۴۴ (به نقل از: سفینة البحار).</ref>.
روزی [[رسول خدا]] با [[حذیفه یمانی]] در بیرون [[مدینه]] می‌خواستند [[غسل]] کنند، [[حذیفه]] جامه‌ای را به دو دست گرفت و حایل قرار داد تا حضرت غسل کند. سپس آن حضرت [[جامه]] را گرفت و برای حذیفه حایل کرد تا غسل کند، حذیفه گفت: [[پدر]] و مادرم قربانت چنین مکن! رسول خدا {{صل}} نپذیرفت، جز اینکه غسل کند و او را حایل شود و فرمود: دو نفری که همراه باشند، هر کدام [[رفیق]] بهتری باشد، نزد [[خدا]] محبوب‌تر است<ref>قلب سلیم، ص۵۴۴ (به نقل از: سفینة البحار).</ref>.
روزی رسول خدا{{صل}} در سفری امر فرمود: برای طعام، گوسفندی [[ذبح]] کنند. شخصی گفت: ذبح کردن آن با من، دیگری گفت: پوست کندن آن با من سومی گفت: پختن آن با من. حضرت فرمود: جمع کردن هیزمش نیز بر عهده من است. [[اصحاب]] عرض کردند: یا [[رسول الله]]! ما هیزم جمع می‌کنیم و به [[زحمت]] شما نیازی نیست. حضرت فرمود: می‌دانم، اما خوش ندارم که خود را [[برتر]] از شما بدانم؛ زیرا [[خداوند]] [[دوست]] ندارد ببیند، بنده‌اش خود را از رفقایش برتر دانسته است<ref>قلب سلیم، ص۵۴۳.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۷.</ref>
روزی رسول خدا {{صل}} در سفری امر فرمود: برای طعام، گوسفندی [[ذبح]] کنند. شخصی گفت: ذبح کردن آن با من، دیگری گفت: پوست کندن آن با من سومی گفت: پختن آن با من. حضرت فرمود: جمع کردن هیزمش نیز بر عهده من است. [[اصحاب]] عرض کردند: یا [[رسول الله]]! ما هیزم جمع می‌کنیم و به [[زحمت]] شما نیازی نیست. حضرت فرمود: می‌دانم، اما خوش ندارم که خود را [[برتر]] از شما بدانم؛ زیرا [[خداوند]] [[دوست]] ندارد ببیند، بنده‌اش خود را از رفقایش برتر دانسته است<ref>قلب سلیم، ص۵۴۳.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۷.</ref>


==شاخص‌های [[تعاون]]==
== شاخص‌های [[تعاون]] ==
*'''[[رسیدگی به بینوایان]]''': [[پیامبر اسلام]] فرمود: [[بهترین]] [[کارها]] در نزد خداوند آن است که [[انسان]] [[بینوایی]] را [[سیر]] کند، یا [[قرض]] او را بپردازد یا زحمتی را از او برطرف کند: {{متن حدیث| أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو كشف عنه كربا}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۷۶.</ref>.
* '''[[رسیدگی به بینوایان]]''': [[پیامبر اسلام]] فرمود: [[بهترین]] [[کارها]] در نزد خداوند آن است که [[انسان]] [[بینوایی]] را [[سیر]] کند، یا [[قرض]] او را بپردازد یا زحمتی را از او برطرف کند: {{متن حدیث| أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو كشف عنه كربا}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۷۶.</ref>.
*'''[[تعاون]] در [[کارهای نیک]]''': ساختن [[مسجد]]، مدرسه، کتابخانه، چاپ و نشر کتاب‌های [[دینی]] [[احداث]] و تعمیر راه، پل درمانگاه و بیمارستان، کمک به نیاز مندان (مانند سیل‌زدگان، مصیبت‌دیدگان، بی‌سرپرستان، قشر کم‌درآمد [[مردم]] و...) از کارهای نیک هستند که نیاز به تعاون دارند. [[پیامبر گرامی اسلام]] همواره در کارهای نیک، مانند احداث مسجد، [[جهاد]]، [[راهنمایی]] مردم و... پیشگام بود.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۹۱.</ref>
* '''[[تعاون]] در [[کارهای نیک]]''': ساختن [[مسجد]]، مدرسه، کتابخانه، چاپ و نشر کتاب‌های [[دینی]] [[احداث]] و تعمیر راه، پل درمانگاه و بیمارستان، کمک به نیاز مندان (مانند سیل‌زدگان، مصیبت‌دیدگان، بی‌سرپرستان، قشر کم‌درآمد [[مردم]] و...) از کارهای نیک هستند که نیاز به تعاون دارند. [[پیامبر گرامی اسلام]] همواره در کارهای نیک، مانند احداث مسجد، [[جهاد]]، [[راهنمایی]] مردم و... پیشگام بود.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۹۱.</ref>


==[[تعاون]] و [[همیاری]]==
== [[تعاون]] و [[همیاری]] ==
[[پیامبر اسلام]]، [[مسلمانان]] را به [[همکاری]] و تعاون سفارش می‌کرد و خود نیز مروّج این [[فرهنگ]] بود. با آنکه [[اصحاب]] آن [[حضرت]] همواره آماده بودند تا به جای ایشان [[کارها]] را انجام دهند، ولی وی نمی‌پذیرفت. این [[روحیه]] حتی پیش از [[بعثت رسول الله]]{{صل}} هم در وجود ایشان دیده می‌شد. [[پیش از بعثت]]، [[مردم]] [[مکه]] [[فقر]] و فشار [[اقتصادی]] شدیدی را [[تحمل]] می‌کردند. [[ابوطالب]]، بزرگ [[طایفه]] [[بنی هاشم]] به جهت پرتعداد بودن خانواده‌اش زیر فشار [[مالی]] بود. [[حضرت محمد]]{{صل}} با دیدن این وضع آرام نگرفت و سراغ عموی دیگرش [[عباس]] که وضع بهتری داشت، رفت و گفت: ای عباس، عائله برادرت ابوطالب زیاد است و در فشار و [[سختی]] به سر می‌برد. بیا با هم برویم و عائله‌اش را کم کنیم. یکی از بچه هایش را من تحویل می‌گیرم و یکی را هم تو تحویل بگیر. عباس هم پذیرفت و رفتند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، علی{{ع}} را همراه خود برد و عباس، جعفر را. با این کار خداپسندانه، دو نفر از عائله ابوطالب کم شد<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳.</ref>.
[[پیامبر اسلام]]، [[مسلمانان]] را به [[همکاری]] و تعاون سفارش می‌کرد و خود نیز مروّج این [[فرهنگ]] بود. با آنکه [[اصحاب]] آن [[حضرت]] همواره آماده بودند تا به جای ایشان [[کارها]] را انجام دهند، ولی وی نمی‌پذیرفت. این [[روحیه]] حتی پیش از [[بعثت رسول الله]] {{صل}} هم در وجود ایشان دیده می‌شد. [[پیش از بعثت]]، [[مردم]] [[مکه]] [[فقر]] و فشار [[اقتصادی]] شدیدی را [[تحمل]] می‌کردند. [[ابوطالب]]، بزرگ [[طایفه]] [[بنی هاشم]] به جهت پرتعداد بودن خانواده‌اش زیر فشار [[مالی]] بود. [[حضرت محمد]] {{صل}} با دیدن این وضع آرام نگرفت و سراغ عموی دیگرش [[عباس]] که وضع بهتری داشت، رفت و گفت: ای عباس، عائله برادرت ابوطالب زیاد است و در فشار و [[سختی]] به سر می‌برد. بیا با هم برویم و عائله‌اش را کم کنیم. یکی از بچه هایش را من تحویل می‌گیرم و یکی را هم تو تحویل بگیر. عباس هم پذیرفت و رفتند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، علی {{ع}} را همراه خود برد و عباس، جعفر را. با این کار خداپسندانه، دو نفر از عائله ابوطالب کم شد<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳.</ref>.


با ورود [[پیامبر اعظم]]{{صل}} به [[مدینه]]، وجود [[مسجد]] برای انجام [[امور عبادی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] مسلمانان ضروری جلوه می‌کرد. ازاین رو، پیشنهاد ساختن مسجد از جانب [[رسول خدا]]{{صل}} مطرح و با استقبال مسلمانان روبه رو شد. پس از اینکه [[زمین]] مسجد را خریدند، [[شور]] و [[شوق]] ساختن مسجد میان مردم فزونی گرفت. همه دست به کار ساختن مسجد شدند و [[پیامبر]] هم در این [[امر خیر]] کمک و همکاری می‌کرد. اُسَیْد بن حقیر می‌گوید: پیامبر سنگی را در بغل گرفته بود و می‌آورد. گفتم: یا [[رسول الله]]! سنگ را بدهید من می‌برم. آن حضرت فرمود: نه، برو سنگ دیگری را بیاور<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۱۱۱.</ref>.
با ورود [[پیامبر اعظم]] {{صل}} به [[مدینه]]، وجود [[مسجد]] برای انجام [[امور عبادی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] مسلمانان ضروری جلوه می‌کرد. ازاین رو، پیشنهاد ساختن مسجد از جانب [[رسول خدا]] {{صل}} مطرح و با استقبال مسلمانان روبه رو شد. پس از اینکه [[زمین]] مسجد را خریدند، [[شور]] و [[شوق]] ساختن مسجد میان مردم فزونی گرفت. همه دست به کار ساختن مسجد شدند و [[پیامبر]] هم در این [[امر خیر]] کمک و همکاری می‌کرد. اُسَیْد بن حقیر می‌گوید: پیامبر سنگی را در بغل گرفته بود و می‌آورد. گفتم: یا [[رسول الله]]! سنگ را بدهید من می‌برم. آن حضرت فرمود: نه، برو سنگ دیگری را بیاور<ref>بحارالانوار، ج۹، ص۱۱۱.</ref>.


در یکی از مسافرت‌ها، همین که پیامبر اکرم{{صل}} و یارانش از مرکب‌های خویش فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، [[تصمیم]] گرفتند برای [[غذا]]، گوسفندی را [[ذبح]] کنند و بپزند. یکی از [[اصحاب]] گفت: من گوسفند را [[ذبح]] می‌کنم. دیگری گفت: کندن پوست آن با من. سومی گفت: پختن گوشت گوسفند با من. [[رسول خدا]]{{صل}} هم فرمود: جمع کردن هیزم از صحرا با من. [[جمعیت]] گفتند: یا [[رسول الله]]! شما [[زحمت]] نکشید و راحت بنشینید. ما خودمان با کمال [[افتخار]] همه این [[کارها]] را انجام می‌دهیم. [[پیامبر]] فرمود: می‌دانم شما انجام می‌دهید، ولی [[خداوند]] [[دوست]] ندارد بنده‌اش را در میان یارانش با وضعی ممتاز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. سپس به صحرا رفت و مقداری خار و خاشاک جمع کرد و آورد<ref>کحل البصر، ص۶۸؛ برگرفته از: همت سهراب‌پور، الگوی کامل نگاهی به سیره اخلاقی پیامبر اکرم{{صل}}، ص۹۱ - ۹۳.</ref>.
در یکی از مسافرت‌ها، همین که پیامبر اکرم {{صل}} و یارانش از مرکب‌های خویش فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، [[تصمیم]] گرفتند برای [[غذا]]، گوسفندی را [[ذبح]] کنند و بپزند. یکی از [[اصحاب]] گفت: من گوسفند را [[ذبح]] می‌کنم. دیگری گفت: کندن پوست آن با من. سومی گفت: پختن گوشت گوسفند با من. [[رسول خدا]] {{صل}} هم فرمود: جمع کردن هیزم از صحرا با من. [[جمعیت]] گفتند: یا [[رسول الله]]! شما [[زحمت]] نکشید و راحت بنشینید. ما خودمان با کمال [[افتخار]] همه این [[کارها]] را انجام می‌دهیم. [[پیامبر]] فرمود: می‌دانم شما انجام می‌دهید، ولی [[خداوند]] [[دوست]] ندارد بنده‌اش را در میان یارانش با وضعی ممتاز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. سپس به صحرا رفت و مقداری خار و خاشاک جمع کرد و آورد<ref>کحل البصر، ص۶۸؛ برگرفته از: همت سهراب‌پور، الگوی کامل نگاهی به سیره اخلاقی پیامبر اکرم {{صل}}، ص۹۱ - ۹۳.</ref>.
[[پیامبر گرامی اسلام]] در تمام [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] در کنار دیگر [[مسلمانان]] بود. چنان که در آخرین روزهای [[حیات]] خویش که در بستر [[بیماری]] بود، به گوشه‌ای از آنها اشاره فرمود و این زمانی بود که به [[بلال]] فرمود تا [[مردم]] را فرا بخواند. آنگاه به [[مسجد]] آمد و به [[منبر]] رفت و فرمود: ای گروه اصحابم، چگونه [[پیامبری]] برای شما بودم؟ آیا همراه شما به [[جهاد]] نپرداختم؟ آیا دندانم نشکست؟ آیا چهره‌ام غبارآلود نشد؟ آیا [[خون]] بر صورتم جاری نشد تا آنجا که محاسنم را فراگرفت. آیا از [[گرسنگی]] سنگ بر شکم نبستم؟ اصحاب گفتند: آری یا رسول الله{{صل}}، همانا تو [[صابر]] بودی. [[خدا]] [[برترین]] [[جزا]] را به تو [[عنایت]] کند. [[حضرت]] نیز فرمود: خداوند هم به شما جزای خیر عنایت کند.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۶۲.</ref>
[[پیامبر گرامی اسلام]] در تمام [[مشکلات]] و [[سختی‌ها]] در کنار دیگر [[مسلمانان]] بود. چنان که در آخرین روزهای [[حیات]] خویش که در بستر [[بیماری]] بود، به گوشه‌ای از آنها اشاره فرمود و این زمانی بود که به [[بلال]] فرمود تا [[مردم]] را فرا بخواند. آنگاه به [[مسجد]] آمد و به [[منبر]] رفت و فرمود: ای گروه اصحابم، چگونه [[پیامبری]] برای شما بودم؟ آیا همراه شما به [[جهاد]] نپرداختم؟ آیا دندانم نشکست؟ آیا چهره‌ام غبارآلود نشد؟ آیا [[خون]] بر صورتم جاری نشد تا آنجا که محاسنم را فراگرفت. آیا از [[گرسنگی]] سنگ بر شکم نبستم؟ اصحاب گفتند: آری یا رسول الله {{صل}}، همانا تو [[صابر]] بودی. [[خدا]] [[برترین]] [[جزا]] را به تو [[عنایت]] کند. [[حضرت]] نیز فرمود: خداوند هم به شما جزای خیر عنایت کند.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۶۲.</ref>


==[[همکاری]] در [[امور خیر]]==
== [[همکاری]] در [[امور خیر]] ==
[[خداوند]] در آیه‌ای از [[قرآن]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref>. بر این اساس، [[تعاون]] از جمله ویژگی‌های برجسته [[تمدن]] [[رسول گرامی اسلام]] بود. آن [[حضرت]] دوشادوش دیگر [[مسلمانان]] و همانند یک [[انسان]] عادی کار می‌کرد و هرگز اجازه نمی‌داد دیگران کارهای ایشان را انجام دهند. این [[روحیه]] حتی [[پیش از بعثت]] نیز وجود داشت. برای مثال، زمانی که عمویش، [[ابوطالب]] به دلیل عایله‌مندی با مشکل [[اقتصادی]] روبه رو بود، حضرت خود داوطلبانه [[سرپرستی]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به عهده گرفت و عمویش حضرت [[حمزه]] را نیز به این کار [[تشویق]] کرد و حضرت حمزه نیز سرپرستی [[جعفر بن ابی طالب]] را به عهده گرفت<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳، به نقل از: سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق، ص۲۴۶.</ref>.
[[خداوند]] در آیه‌ای از [[قرآن]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref>. بر این اساس، [[تعاون]] از جمله ویژگی‌های برجسته [[تمدن]] [[رسول گرامی اسلام]] بود. آن [[حضرت]] دوشادوش دیگر [[مسلمانان]] و همانند یک [[انسان]] عادی کار می‌کرد و هرگز اجازه نمی‌داد دیگران کارهای ایشان را انجام دهند. این [[روحیه]] حتی [[پیش از بعثت]] نیز وجود داشت. برای مثال، زمانی که عمویش، [[ابوطالب]] به دلیل عایله‌مندی با مشکل [[اقتصادی]] روبه رو بود، حضرت خود داوطلبانه [[سرپرستی]] [[حضرت علی]] {{ع}} را به عهده گرفت و عمویش حضرت [[حمزه]] را نیز به این کار [[تشویق]] کرد و حضرت حمزه نیز سرپرستی [[جعفر بن ابی طالب]] را به عهده گرفت<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۶۳، به نقل از: سیدحسین اسحاقی، ملکوت اخلاق، ص۲۴۶.</ref>.


همچنین نقل است آن حضرت در یکی از سفرها هنگام توقف کاروان، [[مسئولیت]] جمع‌آوری هیزم را برای تهیه [[غذا]] به عهده گرفت و دوشادوش دیگران به کار و فعالیت پرداخت. آن حضرت مسلمانان را به رسیدگی به [[درماندگان]] و بینوایان سفارش می‌کرد. [[اصحاب صفه]] که در [[تاریخ اسلام]] [[شهرت]] فراوان دارند، از نمونه اقدام‌های [[پیامبر]] برای رسیدگی به [[نیازمندان]] است. این افراد به [[برکت]] [[عنایت ویژه]] رسول گرامی اسلام، از [[بیت المال]] [[تغذیه]] می‌شدند.
همچنین نقل است آن حضرت در یکی از سفرها هنگام توقف کاروان، [[مسئولیت]] جمع‌آوری هیزم را برای تهیه [[غذا]] به عهده گرفت و دوشادوش دیگران به کار و فعالیت پرداخت. آن حضرت مسلمانان را به رسیدگی به [[درماندگان]] و بینوایان سفارش می‌کرد. [[اصحاب صفه]] که در [[تاریخ اسلام]] [[شهرت]] فراوان دارند، از نمونه اقدام‌های [[پیامبر]] برای رسیدگی به [[نیازمندان]] است. این افراد به [[برکت]] [[عنایت ویژه]] رسول گرامی اسلام، از [[بیت المال]] [[تغذیه]] می‌شدند.


[[حضرت محمد]]{{صل}} درباره [[احسان]]، [[تعاون اجتماعی]] و [[کمک به نیازمندان]] چنین می‌فرماید:
[[حضرت محمد]] {{صل}} درباره [[احسان]]، [[تعاون اجتماعی]] و [[کمک به نیازمندان]] چنین می‌فرماید:
خداوند بندگانی دارد که [[مردم]] برای رفع نیازمندی‌های خود به آنها [[پناه]] می‌برند. آنان همان کسانی هستند که از [[عذاب]] [[خدا]] در امانند<ref>تحف العقول، ص۵۲.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص ۱۰۵.</ref>.
خداوند بندگانی دارد که [[مردم]] برای رفع نیازمندی‌های خود به آنها [[پناه]] می‌برند. آنان همان کسانی هستند که از [[عذاب]] [[خدا]] در امانند<ref>تحف العقول، ص۵۲.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصه‌های تمدن نبوی]]، ص ۱۰۵.</ref>.


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
* [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم در تعاون چه بوده است؟ (پرسش)]]
* [[سیره اجتماعی پیامبر خاتم در تعاون چه بوده است؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش