خوارج: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''خوارج''' به کسانی گفته می‌شود که از [[بیعت]] و [[اطاعت امام]] و [[حاکم]] [[شرعی]] بیرون رفته و [[سرپیچی]] و [[طغیان]] کنند. این واژه [[لقب]] گروهی از [[سپاه]] [[حضرت علی]]{{ع}} است که در [[جنگ صفین]] و پس از ماجرای [[حکمیت]] از [[فرمان]] و [[اطاعت امام]] [[امتناع]] کرده و علیه ایشان شورش کرده و [[جنگ نهروان]] را به راه انداختند. برخی از عقاید خوارج عبارت است از اینکه [[علی]]{{ع}} با قبول [[حکمیت]] [[گناه]] کرده است و باید [[توبه]] کند؛ مرتکب [[گناه کبیره]] [[کافر]] است و ریختن خونش رواست، مگر [[توبه]] کند.
'''خوارج''' به کسانی گفته می‌شود که از [[بیعت]] و [[اطاعت امام]] و [[حاکم]] [[شرعی]] بیرون رفته و [[سرپیچی]] و [[طغیان]] کنند. این واژه [[لقب]] گروهی از [[سپاه]] [[حضرت علی]] {{ع}} است که در [[جنگ صفین]] و پس از ماجرای [[حکمیت]] از [[فرمان]] و [[اطاعت امام]] [[امتناع]] کرده و علیه ایشان شورش کرده و [[جنگ نهروان]] را به راه انداختند. برخی از عقاید خوارج عبارت است از اینکه [[علی]] {{ع}} با قبول [[حکمیت]] [[گناه]] کرده است و باید [[توبه]] کند؛ مرتکب [[گناه کبیره]] [[کافر]] است و ریختن خونش رواست، مگر [[توبه]] کند.


==خوارج کیستند؟==
== خوارج کیستند؟ ==
خوارج در لغت از “خروج”<ref>کلمه “خروج” اگر به “علی” متعدی شود دو معنای نزدیک به یکدیگر دارد: یکی در [[مقام]] [[پیکار]] و [[جنگ]] برآمدن و دیگری [[تمرد]] و [[عصیان]] و [[شورش]]. {{عربی|خرج فلان على فلان على فلان: برزلقئاله. وخرجت الرعبة على الملك: تمردت}} المنجد. کلمه “خوارج” که معادل [[فارسی]] آن “شورشیان” است از “خروج” به معنای دوم گرفته شده است. این جمعیت را از آن نظر خوارج گفتند که از [[فرمان]] [[علی]] تمرد کردند و علیه او شوریدند و چون تمرد خود را بر یک [[عقیده]] و مسلک مذهبی مبتنی کردند، بخله‌ای شدند و این اسم به آنها اختصاص می‌یافت و لذا به سایر کسانی که بعد از آنها [[قیام]] کردند و بر [[حاکم]] وقت [[طغیان]] نمودند خارجی گفته نشد. اگر اینها [[مکتب]] و عقیده خاصی نمی‌داشتند مثل سایر یاغی‌های دوره‌های بعد بودند. ولی اینها عقائدی داشتند و بعدها خود این [[عقائد]] موضوعیت پیدا کرد. اگر چه هیچ وقت موفق نشدند [[حکومتی]] تشکیل دهند امّا موفق شدند [[فقه]] و ادبی برای خود به وجود بیاورند (به [[ضحی]] الإسلام، ج۳، ص۳۴۰ - ۳۴۷، طبع ششم مراجعه شود). اشخاصی بودند که هرگز اتفاق نیفتاد [[خروج]] کنند ولی بر عقیده خوارج بودند. مثل آنچه درباره عمروبن [[عبید]] و بعضی دیگر از [[معتزله]] گفته می‌شود. افرادی از معتزله که در عقیده [[امربه معروف و نهی از منکر]] و یا در مسئله مخلّد بودن [[مرتکب کبیره]] با خوارج همفکر بوده‌اند درباره‌شان گفته می‌شود {{متن حدیث|وَ كَانَ‏ يَرَى‏ رَأْيَ‏ الْخَوَارِجِ‏}} یعنی همچون خوارج می‌اندیشد. حتی بعضی از [[زن‌ها]] بوده‌اند که عقیده خارجی داشته‌اند. در کامل مبرد، ج۲، ص۱۵۴ داستان زنی را [[نقل]] می‌کند که عقیده خارجی داشته است بنابر این مفهوم لغوی کلمه و مفهوم اصطلاحی آن عموم من وجه است.</ref> به معنای [[سرکشی]] و طغیان و [[شورشیان]] است و در اصطلاح کسانی که از [[اطاعت امام]] و [[حاکم]] [[شرعی]] بیرون رفته و [[سرپیچی]] و [[طغیان]] کنند، خارجی هستند، یعنی از [[بیعت]] و [[اطاعت]] [[حاکم]] بیرون رفته و بر او [[خروج]] کرده‌ا‌ند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۵۴؛ همو، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۹۸.</ref>.  
خوارج در لغت از “خروج”<ref>کلمه “خروج” اگر به “علی” متعدی شود دو معنای نزدیک به یکدیگر دارد: یکی در [[مقام]] [[پیکار]] و [[جنگ]] برآمدن و دیگری [[تمرد]] و [[عصیان]] و [[شورش]]. {{عربی|خرج فلان على فلان على فلان: برزلقئاله. وخرجت الرعبة على الملك: تمردت}} المنجد. کلمه “خوارج” که معادل [[فارسی]] آن “شورشیان” است از “خروج” به معنای دوم گرفته شده است. این جمعیت را از آن نظر خوارج گفتند که از [[فرمان]] [[علی]] تمرد کردند و علیه او شوریدند و چون تمرد خود را بر یک [[عقیده]] و مسلک مذهبی مبتنی کردند، بخله‌ای شدند و این اسم به آنها اختصاص می‌یافت و لذا به سایر کسانی که بعد از آنها [[قیام]] کردند و بر [[حاکم]] وقت [[طغیان]] نمودند خارجی گفته نشد. اگر اینها [[مکتب]] و عقیده خاصی نمی‌داشتند مثل سایر یاغی‌های دوره‌های بعد بودند. ولی اینها عقائدی داشتند و بعدها خود این [[عقائد]] موضوعیت پیدا کرد. اگر چه هیچ وقت موفق نشدند [[حکومتی]] تشکیل دهند امّا موفق شدند [[فقه]] و ادبی برای خود به وجود بیاورند (به [[ضحی]] الإسلام، ج۳، ص۳۴۰ - ۳۴۷، طبع ششم مراجعه شود). اشخاصی بودند که هرگز اتفاق نیفتاد [[خروج]] کنند ولی بر عقیده خوارج بودند. مثل آنچه درباره عمروبن [[عبید]] و بعضی دیگر از [[معتزله]] گفته می‌شود. افرادی از معتزله که در عقیده [[امربه معروف و نهی از منکر]] و یا در مسئله مخلّد بودن [[مرتکب کبیره]] با خوارج همفکر بوده‌اند درباره‌شان گفته می‌شود {{متن حدیث|وَ كَانَ‏ يَرَى‏ رَأْيَ‏ الْخَوَارِجِ‏}} یعنی همچون خوارج می‌اندیشد. حتی بعضی از [[زن‌ها]] بوده‌اند که عقیده خارجی داشته‌اند. در کامل مبرد، ج۲، ص۱۵۴ داستان زنی را [[نقل]] می‌کند که عقیده خارجی داشته است بنابر این مفهوم لغوی کلمه و مفهوم اصطلاحی آن عموم من وجه است.</ref> به معنای [[سرکشی]] و طغیان و [[شورشیان]] است و در اصطلاح کسانی که از [[اطاعت امام]] و [[حاکم]] [[شرعی]] بیرون رفته و [[سرپیچی]] و [[طغیان]] کنند، خارجی هستند، یعنی از [[بیعت]] و [[اطاعت]] [[حاکم]] بیرون رفته و بر او [[خروج]] کرده‌ا‌ند<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۵۴؛ همو، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۹۸.</ref>.  


خوارج، [[لقب]] گروهی از [[سپاه]] [[حضرت علی]]{{ع}} است که در [[جنگ صفین]] و پس از ماجرای [[حکمیت]]، از [[فرمان]] و [[اطاعت امام]] [[امتناع]] کرده و علیه ایشان [[شورش]] کردند<ref>برای شناخت پیدایش، پیشینه، عملکرد، ویژگی‌ها وسرانجام آنان ر.ک: «دانشنامۀ امام علی» ج ۹ مقالۀ «مارقین»؛ «جاذبه و دافعۀ علی» شهید مطهری، ص ۱۰۵ و....</ref> و با [[شعار]] {{عربی|لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ}} که به تعبیر [[حضرت امیر]] سخن حقّی است که ارادۀ [[باطل]] از آن کرده‌اند<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۱۹۸؛ {{متن حدیث|کَلِمَةُ حَقٍ‏ یُرَادُ بِهَا بَاطِل‏}}</ref>، عَلَم [[مخالفت]] با [[حکومت علوی]] را برافراشتند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۵۴؛ همو، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۹؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۵- ۳۷۶؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۹۱. </ref>. این گروه در طول [[تاریخ]] با نام‌های مختلفی خوانده شده‌اند از جمله: [[شراه]]، [[محکمه]]، [[حکمیه]]، [[حروریه]]، [[مارقه]] ([[مارقین]]) و وهبیین<ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، فرقه خوارج؛ فرهنگ فرق اسلامی، ۱۸۷؛ فرهنگنامه فرقه‌های اسلامی، ۱۳۸.</ref>.
خوارج، [[لقب]] گروهی از [[سپاه]] [[حضرت علی]] {{ع}} است که در [[جنگ صفین]] و پس از ماجرای [[حکمیت]]، از [[فرمان]] و [[اطاعت امام]] [[امتناع]] کرده و علیه ایشان [[شورش]] کردند<ref>برای شناخت پیدایش، پیشینه، عملکرد، ویژگی‌ها وسرانجام آنان ر. ک: «دانشنامۀ امام علی» ج ۹ مقالۀ «مارقین»؛ «جاذبه و دافعۀ علی» شهید مطهری، ص ۱۰۵ و....</ref> و با [[شعار]] {{عربی|لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ}} که به تعبیر [[حضرت امیر]] سخن حقّی است که ارادۀ [[باطل]] از آن کرده‌اند<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۱۹۸؛ {{متن حدیث|کَلِمَةُ حَقٍ‏ یُرَادُ بِهَا بَاطِل‏}}</ref>، عَلَم [[مخالفت]] با [[حکومت علوی]] را برافراشتند<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۵۴؛ همو، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۹؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۵- ۳۷۶؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۹۱. </ref>. این گروه در طول [[تاریخ]] با نام‌های مختلفی خوانده شده‌اند از جمله: [[شراه]]، [[محکمه]]، [[حکمیه]]، [[حروریه]]، [[مارقه]] ([[مارقین]]) و وهبیین<ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، فرقه خوارج؛ فرهنگ فرق اسلامی، ۱۸۷؛ فرهنگنامه فرقه‌های اسلامی، ۱۳۸.</ref>.


==[[پیشگویی]] [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[ظهور]] خوارج==
== [[پیشگویی]] [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[ظهور]] خوارج ==
هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[غنائم]] [[حنین]] را تقسیم کرد، مرد شانه خمیده و قد بلندی که [[اثر سجده]] در پیشانی‌اش هویدا بود، پیش [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمد و بر همه [[سلام]] کرد و بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به طور خاص [[سلام]] نکرد. سپس از [[پیامبر]]{{صل}} پرسید: "[[غنائم]] را چگونه تقسیم کردید؟" [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پرسید: "تو چگونه دیدی؟" او جواب داد: "[[عدالت]] را رعایت نکردی!" [[رسول خدا]]{{صل}} [[خشمگین]] شد و به او گفت: "وای بر تو! اگر [[عدالت]] نزد من نباشد، پس نزد چه کسی است؟!" [[مسلمانان]] پرسیدند: "ای [[رسول خدا]] آیا او را بکشیم؟!" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "خیر، او را رها کنید. به زودی او پیروانی پیدا می‌کند که همانند تیری که از [[هدف]] بیرون می‌رود، از [[دین]] بیرون می‌روند و [[خداوند]] آنها را بعد از من به [[دست]] [[علی]] محبوب‌ترین [[بنده]] خود نابود می‌سازد". وی در [[جنگ نهروان]] به [[دست]] [[امام علی]]{{ع}} کشته شد<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۴۸؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱۶، ص۳۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۱۰.</ref>
هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} [[غنائم]] [[حنین]] را تقسیم کرد، مرد شانه خمیده و قد بلندی که [[اثر سجده]] در پیشانی‌اش هویدا بود، پیش [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و بر همه [[سلام]] کرد و بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به طور خاص [[سلام]] نکرد. سپس از [[پیامبر]] {{صل}} پرسید: "[[غنائم]] را چگونه تقسیم کردید؟" [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پرسید: "تو چگونه دیدی؟" او جواب داد: "[[عدالت]] را رعایت نکردی!" [[رسول خدا]] {{صل}} [[خشمگین]] شد و به او گفت: "وای بر تو! اگر [[عدالت]] نزد من نباشد، پس نزد چه کسی است؟!" [[مسلمانان]] پرسیدند: "ای [[رسول خدا]] آیا او را بکشیم؟!" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "خیر، او را رها کنید. به زودی او پیروانی پیدا می‌کند که همانند تیری که از [[هدف]] بیرون می‌رود، از [[دین]] بیرون می‌روند و [[خداوند]] آنها را بعد از من به [[دست]] [[علی]] محبوب‌ترین [[بنده]] خود نابود می‌سازد". وی در [[جنگ نهروان]] به [[دست]] [[امام علی]] {{ع}} کشته شد<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۴۸؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱۶، ص۳۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۱۰.</ref>


==خوارج و [[جنگ نهروان]]==
== خوارج و [[جنگ نهروان]] ==
خوارج پس از [[صفین]] با [[عبدالله بن وهب راسبی]] به عنوان [[خلیفه]] [[بیعت]] کرده و با ۱۲ هزار تن در [[حروراء]] (نزدیکی [[کوفه]]) اعلام موجودیت کردند. [[امام]] ابتدا به [[احتجاج]] با آنها برخاست و درصدد [[اصلاح]] آنها برآمد و برای آنها [[حقوق اجتماعی]] قائل بود: حضور در [[مساجد]]، بهره‌مندی از [[بیت المال]] و نجنگیدن تا زمانی که [[سلاح]] برنداشتند<ref>نهج البلاغه، خطبه‌های ۶۰، ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۶.</ref>. [[احتجاجات]] [[امام]] و [[یاران]] [[حضرت]] موجب [[هدایت]] بسیاری از خوارج شد و حدود ۸ هزار نفر از آنها بازگشتند، ولی چهار هزار نفر که همچنان بر راه [[باطل]] خود [[اصرار]] داشتند، [[جنگ نهروان]] را به راه انداختند. [[امام]] درصدد دفع [[فتنه]] آنها برآمد و با آنها جنگید و هلاکشان ساخت و تنها تعداد اندکی باقی ماندند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۹-۲۴۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۹۱؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۶- ۳۷۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۵۴ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹.</ref>.
خوارج پس از [[صفین]] با [[عبدالله بن وهب راسبی]] به عنوان [[خلیفه]] [[بیعت]] کرده و با ۱۲ هزار تن در [[حروراء]] (نزدیکی [[کوفه]]) اعلام موجودیت کردند. [[امام]] ابتدا به [[احتجاج]] با آنها برخاست و درصدد [[اصلاح]] آنها برآمد و برای آنها [[حقوق اجتماعی]] قائل بود: حضور در [[مساجد]]، بهره‌مندی از [[بیت المال]] و نجنگیدن تا زمانی که [[سلاح]] برنداشتند<ref>نهج البلاغه، خطبه‌های ۶۰، ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۶.</ref>. [[احتجاجات]] [[امام]] و [[یاران]] [[حضرت]] موجب [[هدایت]] بسیاری از خوارج شد و حدود ۸ هزار نفر از آنها بازگشتند، ولی چهار هزار نفر که همچنان بر راه [[باطل]] خود [[اصرار]] داشتند، [[جنگ نهروان]] را به راه انداختند. [[امام]] درصدد دفع [[فتنه]] آنها برآمد و با آنها جنگید و هلاکشان ساخت و تنها تعداد اندکی باقی ماندند<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۹-۲۴۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۹۱؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۶- ۳۷۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۵۴ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹.</ref>.


==فرقه‌های خوارج==
== فرقه‌های خوارج ==
هر چند در [[جنگ نهروان]] خوارج جز تعداد انگشت شماری از بین رفتند ولی [[تفکرات]] جاهلانه آنها باقی ماند و بعدها به تدریج هوادارانی پیدا کرده و به نشر [[عقاید]] خویش پرداختند و حدود دو قرن [[جهان اسلام]] را دستخوش [[آشوب]] و [[ناامنی]] کردند اما سرانجام به کلی از میان رفتند<ref>خوارج و علل پیدایش آنان؛ الملل و النحل‌، ۱/ ۱۱۷؛ دائرة المعارف تشیع‌، ۷/ ۲۹۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۹-۲۴۰.</ref>. منتها ظاهراً دنباله‌های چنین تفکری همچنان در طول [[تاریخ]] باقی ماند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹ و فرهنگ غدیر، ص۲۵۴.</ref> و در اثر [[ترویج]] و [[تبلیغ]]، انشعاباتی یافتند که تا بیست [[فرقه]] برای آنها شمرده‌اند؛ از جمله: ازرقیه، [[عجارده]]، [[صفریه]]، [[واقفه]]. از میان خوارج فقط [[فرقه]] [[اباضیه]] معتدل‌تر بودند که [[فرصت]] بقا یافتند و بقیه از میان رفتند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 379.</ref>.
هر چند در [[جنگ نهروان]] خوارج جز تعداد انگشت شماری از بین رفتند ولی [[تفکرات]] جاهلانه آنها باقی ماند و بعدها به تدریج هوادارانی پیدا کرده و به نشر [[عقاید]] خویش پرداختند و حدود دو قرن [[جهان اسلام]] را دستخوش [[آشوب]] و [[ناامنی]] کردند اما سرانجام به کلی از میان رفتند<ref>خوارج و علل پیدایش آنان؛ الملل و النحل‌، ۱/ ۱۱۷؛ دائرة المعارف تشیع‌، ۷/ ۲۹۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۳۹-۲۴۰.</ref>. منتها ظاهراً دنباله‌های چنین تفکری همچنان در طول [[تاریخ]] باقی ماند<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۹۹ و فرهنگ غدیر، ص۲۵۴.</ref> و در اثر [[ترویج]] و [[تبلیغ]]، انشعاباتی یافتند که تا بیست [[فرقه]] برای آنها شمرده‌اند؛ از جمله: ازرقیه، [[عجارده]]، [[صفریه]]، [[واقفه]]. از میان خوارج فقط [[فرقه]] [[اباضیه]] معتدل‌تر بودند که [[فرصت]] بقا یافتند و بقیه از میان رفتند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 379.</ref>.


==ویژگی‌ها و خصوصیات خوارج==
== ویژگی‌ها و خصوصیات خوارج ==
برخی از ویژگی‌های خوارج عبارت‌اند از: اغلب بادیه‌نشینانی بیابان‌گرد و [[خشن]] بودند؛ مردمانی [[منحرف]] و [[جاهل]] که [[عُجب]] و [[غرور]] وجودشان را فراگرفته و به انحرافشان کشانده بود، با [[احکام الهی]]، کمترین آشنایی را داشتند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱۵.</ref>. زهدپیشگی و [[تظاهر]] به [[عبادت]]، سطحی نگر، دارای [[تعصبات]] قبیلگی و [[جاهلی]]، سبک مغزی، [[سفاهت]] و [[ناشکیبایی]] از دیگر صفات آنان بود<ref>{{متن حدیث|أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَام سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ‏ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۶.</ref>. افرادی تندرو و [[خشونت]] طلب که [[قرآن]] [[ورد]] زبانشان بود ولی به آن عمل نمی‌کردند، سخن خوب می‌گفتند، اما کردارشان بد بود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۶۲.</ref>. در متون [[تاریخی]] [[اقدام]] به [[گناهان کبیره]] از خوارج گزارش شده است، گناهانی چون جنایت و [[آدم]] کشی، هرزگی و عیاشی، [[جعل حدیث]] و... <ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۸-۳۷۹.</ref>.
برخی از ویژگی‌های خوارج عبارت‌اند از: اغلب بادیه‌نشینانی بیابان‌گرد و [[خشن]] بودند؛ مردمانی [[منحرف]] و [[جاهل]] که [[عُجب]] و [[غرور]] وجودشان را فراگرفته و به انحرافشان کشانده بود، با [[احکام الهی]]، کمترین آشنایی را داشتند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱۵.</ref>. زهدپیشگی و [[تظاهر]] به [[عبادت]]، سطحی نگر، دارای [[تعصبات]] قبیلگی و [[جاهلی]]، سبک مغزی، [[سفاهت]] و [[ناشکیبایی]] از دیگر صفات آنان بود<ref>{{متن حدیث|أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَام سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ‏ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۶.</ref>. افرادی تندرو و [[خشونت]] طلب که [[قرآن]] [[ورد]] زبانشان بود ولی به آن عمل نمی‌کردند، سخن خوب می‌گفتند، اما کردارشان بد بود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۶۲.</ref>. در متون [[تاریخی]] [[اقدام]] به [[گناهان کبیره]] از خوارج گزارش شده است، گناهانی چون جنایت و [[آدم]] کشی، هرزگی و عیاشی، [[جعل حدیث]] و... <ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۸-۳۷۹.</ref>.


==[[عقاید خوارج]]==
== [[عقاید خوارج]] ==
مهم‌ترین [[عقاید خوارج]] عبارت است از:
مهم‌ترین [[عقاید خوارج]] عبارت است از:
#لازم نیست [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} [[عرب]] و از [[قریش]] باشد؛
# لازم نیست [[خلیفه پیامبر]] {{صل}} [[عرب]] و از [[قریش]] باشد؛
#شرط [[خلافت]]، [[پرهیزگاری]] و [[دلاوری]] و [[دادگری]] است؛
# شرط [[خلافت]]، [[پرهیزگاری]] و [[دلاوری]] و [[دادگری]] است؛
#برخی از فرقه‌های خوارج [[خلافت]] [[زنان]] را نیز روا می‌داشتند؛
# برخی از فرقه‌های خوارج [[خلافت]] [[زنان]] را نیز روا می‌داشتند؛
# [[علی]]{{ع}} با قبول [[حکمیت]] [[گناه]] کرده است و باید [[توبه]] کند؛
# [[علی]] {{ع}} با قبول [[حکمیت]] [[گناه]] کرده است و باید [[توبه]] کند؛
# [[خلافت]]، موروثی نیست؛
# [[خلافت]]، موروثی نیست؛
#مرتکب [[گناه کبیره]] [[کافر]] است و ریختن خونش رواست، مگر [[توبه]] کند؛
# مرتکب [[گناه کبیره]] [[کافر]] است و ریختن خونش رواست، مگر [[توبه]] کند؛
#عمل فرد [[مسلمان]]، جزء [[اسلام]] و [[ایمان]] اوست و با عملی برخلاف [[شریعت]] از [[دین]] خارج می‌شود؛
# عمل فرد [[مسلمان]]، جزء [[اسلام]] و [[ایمان]] اوست و با عملی برخلاف [[شریعت]] از [[دین]] خارج می‌شود؛
# [[امام]] با [[رأی مردم]] [[برگزیده]] می‌شود؛  
# [[امام]] با [[رأی مردم]] [[برگزیده]] می‌شود؛  
# [[امر به معروف و نهی از منکر]] بدون هیچ شرطی [[واجب]] است و در مقابل هر [[امام]] جائری باید [[قیام]] کردغ
# [[امر به معروف و نهی از منکر]] بدون هیچ شرطی [[واجب]] است و در مقابل هر [[امام]] جائری باید [[قیام]] کردغ
# [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] و [[انتخاب]] [[عثمان]] و [[امام علی]]{{ع}} را صحیح می‌دانستند با این تفاوت که [[عثمان]] در اواخر چون [[مصالح]] [[مسلمین]] را نادیده گرفته [[کافر]] و [[واجب]] القتل است و [[علی]]{{ع}} چون [[حکمیت]] را پذیرفته [[کافر]] و [[واجب]] است کشته شود؛
# [[خلافت ابوبکر]] و [[عمر]] و [[انتخاب]] [[عثمان]] و [[امام علی]] {{ع}} را صحیح می‌دانستند با این تفاوت که [[عثمان]] در اواخر چون [[مصالح]] [[مسلمین]] را نادیده گرفته [[کافر]] و [[واجب]] القتل است و [[علی]] {{ع}} چون [[حکمیت]] را پذیرفته [[کافر]] و [[واجب]] است کشته شود؛
#جایز است در عالم امامی نباشد؛
# جایز است در عالم امامی نباشد؛
#هرجا خوارج [[حاکم]] نباشند دارالکفر است و باید بر علیه ساکنین آن [[قیام]] کرد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۹۲؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۹؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۹۸.</ref>.
# هرجا خوارج [[حاکم]] نباشند دارالکفر است و باید بر علیه ساکنین آن [[قیام]] کرد<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۰؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۹۲؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۳۷۹؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۳۹۸.</ref>.


==خوارج معاصر==
== خوارج معاصر ==
گرچه خوارج منقرض شده‌اند ولی [[افکار]] ایشان در میان [[مسلمانان]] ریشه دوانیده و [[روح]] این [[تفکر]] در میان بسیاری از مقدس‌نماها وجود داشته و مزاحمی برای [[پیشرفت]] [[اسلام]] و [[مسلمانان]] بوده است. [[امام علی]]{{ع}} [[مخالف]] [[فکر]] خوارج بودند. شخص آنها و [[فکر]] آنها در هر زمانی که باشد مورد [[انتقاد]] [[حضرت]] است<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مشکلات علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۹۳، ۳۰۹ و ۶۱۱.</ref>. یکی از مشخصات [[تفکر]] خوارج که در حال حاضر هم میان [[مسلمانان]] وجود دارد ظاهرگرایی و تشخیص [[حق و باطل]] به اعتبار شخصیت‌ها و چهره‌های تأثیرگذار در [[جامعه]] است. ایشان در هر قضیه‌ای ظاهر را دیده و [[معتقد]] بودند [[اکثریت]] که بزرگان [[صحابه]] هم در میان آنها هستند، ملاک حقیقت‌اند. در حالی که در [[اندیشه]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[حق و باطل]] مقیاس شخصیت‌ها است نه اینکه اشخاص مقیاس [[حق و باطل]] باشند<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۰۶.</ref>. [[تنگ‌نظری]] نیز از دیگر ویژگی خوارج است که امروز در [[جامعه اسلامی]] [[مشاهده]] می‌شود. امروزه برخی خشک‌مغزان، همه [[مردم]] [[جهان]]، جز عده کمی مانند خود را، به دیده [[الحاد]] و [[کفر]] می‌نگرند و دایره [[اسلام]] و [[هدایت]] را بسیار محدود می‌پندارند. این [[تفکر]] که سایر فرق [[مسلمانان]] مخلد در [[عذاب]] هستند از خوارج به [[مسلمانان]] رسیده است<ref>ر.ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۹۳؛ یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۷۱.</ref>.
گرچه خوارج منقرض شده‌اند ولی [[افکار]] ایشان در میان [[مسلمانان]] ریشه دوانیده و [[روح]] این [[تفکر]] در میان بسیاری از مقدس‌نماها وجود داشته و مزاحمی برای [[پیشرفت]] [[اسلام]] و [[مسلمانان]] بوده است. [[امام علی]] {{ع}} [[مخالف]] [[فکر]] خوارج بودند. شخص آنها و [[فکر]] آنها در هر زمانی که باشد مورد [[انتقاد]] [[حضرت]] است<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مشکلات علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۹۳، ۳۰۹ و ۶۱۱.</ref>. یکی از مشخصات [[تفکر]] خوارج که در حال حاضر هم میان [[مسلمانان]] وجود دارد ظاهرگرایی و تشخیص [[حق و باطل]] به اعتبار شخصیت‌ها و چهره‌های تأثیرگذار در [[جامعه]] است. ایشان در هر قضیه‌ای ظاهر را دیده و [[معتقد]] بودند [[اکثریت]] که بزرگان [[صحابه]] هم در میان آنها هستند، ملاک حقیقت‌اند. در حالی که در [[اندیشه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[حق و باطل]] مقیاس شخصیت‌ها است نه اینکه اشخاص مقیاس [[حق و باطل]] باشند<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۰۶.</ref>. [[تنگ‌نظری]] نیز از دیگر ویژگی خوارج است که امروز در [[جامعه اسلامی]] [[مشاهده]] می‌شود. امروزه برخی خشک‌مغزان، همه [[مردم]] [[جهان]]، جز عده کمی مانند خود را، به دیده [[الحاد]] و [[کفر]] می‌نگرند و دایره [[اسلام]] و [[هدایت]] را بسیار محدود می‌پندارند. این [[تفکر]] که سایر فرق [[مسلمانان]] مخلد در [[عذاب]] هستند از خوارج به [[مسلمانان]] رسیده است<ref>ر. ک: [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]]، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۹۳؛ یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۷۱.</ref>.
   
   
درسی که می‌توان از خوارج برای این دوران گرفت [[لزوم]] هماهنگی میان تقدس و [[بینش]] افراد است. [[تاریخ اسلام]] [[گواه]] این مطلب است که با افزایش مقدس‌های فاقد [[بینش]] و [[بصیرت]]، خطر عوام‌فریبی از سوی [[دشمنان]] بیشتر شده است<ref>ر.ک: [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]؛ صفحه ۹۸ تا۱۰۶.</ref>.
درسی که می‌توان از خوارج برای این دوران گرفت [[لزوم]] هماهنگی میان تقدس و [[بینش]] افراد است. [[تاریخ اسلام]] [[گواه]] این مطلب است که با افزایش مقدس‌های فاقد [[بینش]] و [[بصیرت]]، خطر عوام‌فریبی از سوی [[دشمنان]] بیشتر شده است<ref>ر. ک: [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[امیر مؤمنان علی (کتاب)|امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت]]؛ صفحه ۹۸ تا۱۰۶.</ref>.


==[[شورش‌های خوارج]]==
== [[شورش‌های خوارج]] ==
===[[نهضت‌های خوارج در دوران امویان]]===
=== [[نهضت‌های خوارج در دوران امویان]] ===


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۶۴: خط ۶۴:
* [[تجاوز]]
* [[تجاوز]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
==[[:رده:آثار خوارج|منبع‌شناسی جامع خوارج]]==
{{منبع جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های خوارج|کتاب‌شناسی خوارج]]
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های خوارج|مقاله‌شناسی خوارج]]
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های خوارج|پایان‌نامه‌شناسی خوارج]]
{{پایان منبع‌ جامع}}


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۵۹

خوارج به کسانی گفته می‌شود که از بیعت و اطاعت امام و حاکم شرعی بیرون رفته و سرپیچی و طغیان کنند. این واژه لقب گروهی از سپاه حضرت علی (ع) است که در جنگ صفین و پس از ماجرای حکمیت از فرمان و اطاعت امام امتناع کرده و علیه ایشان شورش کرده و جنگ نهروان را به راه انداختند. برخی از عقاید خوارج عبارت است از اینکه علی (ع) با قبول حکمیت گناه کرده است و باید توبه کند؛ مرتکب گناه کبیره کافر است و ریختن خونش رواست، مگر توبه کند.

خوارج کیستند؟

خوارج در لغت از “خروج”[۱] به معنای سرکشی و طغیان و شورشیان است و در اصطلاح کسانی که از اطاعت امام و حاکم شرعی بیرون رفته و سرپیچی و طغیان کنند، خارجی هستند، یعنی از بیعت و اطاعت حاکم بیرون رفته و بر او خروج کرده‌ا‌ند[۲].

خوارج، لقب گروهی از سپاه حضرت علی (ع) است که در جنگ صفین و پس از ماجرای حکمیت، از فرمان و اطاعت امام امتناع کرده و علیه ایشان شورش کردند[۳] و با شعار لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ که به تعبیر حضرت امیر سخن حقّی است که ارادۀ باطل از آن کرده‌اند[۴]، عَلَم مخالفت با حکومت علوی را برافراشتند[۵]. این گروه در طول تاریخ با نام‌های مختلفی خوانده شده‌اند از جمله: شراه، محکمه، حکمیه، حروریه، مارقه (مارقین) و وهبیین[۶].

پیشگویی رسول خدا (ص) درباره ظهور خوارج

هنگامی که رسول خدا (ص) غنائم حنین را تقسیم کرد، مرد شانه خمیده و قد بلندی که اثر سجده در پیشانی‌اش هویدا بود، پیش پیامبر اکرم (ص) آمد و بر همه سلام کرد و بر پیامبر اکرم (ص) به طور خاص سلام نکرد. سپس از پیامبر (ص) پرسید: "غنائم را چگونه تقسیم کردید؟" پیامبر اکرم (ص) پرسید: "تو چگونه دیدی؟" او جواب داد: "عدالت را رعایت نکردی!" رسول خدا (ص) خشمگین شد و به او گفت: "وای بر تو! اگر عدالت نزد من نباشد، پس نزد چه کسی است؟!" مسلمانان پرسیدند: "ای رسول خدا آیا او را بکشیم؟!" پیامبر (ص) فرمود: "خیر، او را رها کنید. به زودی او پیروانی پیدا می‌کند که همانند تیری که از هدف بیرون می‌رود، از دین بیرون می‌روند و خداوند آنها را بعد از من به دست علی محبوب‌ترین بنده خود نابود می‌سازد". وی در جنگ نهروان به دست امام علی (ع) کشته شد[۷].[۸]

خوارج و جنگ نهروان

خوارج پس از صفین با عبدالله بن وهب راسبی به عنوان خلیفه بیعت کرده و با ۱۲ هزار تن در حروراء (نزدیکی کوفه) اعلام موجودیت کردند. امام ابتدا به احتجاج با آنها برخاست و درصدد اصلاح آنها برآمد و برای آنها حقوق اجتماعی قائل بود: حضور در مساجد، بهره‌مندی از بیت المال و نجنگیدن تا زمانی که سلاح برنداشتند[۹]. احتجاجات امام و یاران حضرت موجب هدایت بسیاری از خوارج شد و حدود ۸ هزار نفر از آنها بازگشتند، ولی چهار هزار نفر که همچنان بر راه باطل خود اصرار داشتند، جنگ نهروان را به راه انداختند. امام درصدد دفع فتنه آنها برآمد و با آنها جنگید و هلاکشان ساخت و تنها تعداد اندکی باقی ماندند[۱۰].

فرقه‌های خوارج

هر چند در جنگ نهروان خوارج جز تعداد انگشت شماری از بین رفتند ولی تفکرات جاهلانه آنها باقی ماند و بعدها به تدریج هوادارانی پیدا کرده و به نشر عقاید خویش پرداختند و حدود دو قرن جهان اسلام را دستخوش آشوب و ناامنی کردند اما سرانجام به کلی از میان رفتند[۱۱]. منتها ظاهراً دنباله‌های چنین تفکری همچنان در طول تاریخ باقی ماند[۱۲] و در اثر ترویج و تبلیغ، انشعاباتی یافتند که تا بیست فرقه برای آنها شمرده‌اند؛ از جمله: ازرقیه، عجارده، صفریه، واقفه. از میان خوارج فقط فرقه اباضیه معتدل‌تر بودند که فرصت بقا یافتند و بقیه از میان رفتند[۱۳].

ویژگی‌ها و خصوصیات خوارج

برخی از ویژگی‌های خوارج عبارت‌اند از: اغلب بادیه‌نشینانی بیابان‌گرد و خشن بودند؛ مردمانی منحرف و جاهل که عُجب و غرور وجودشان را فراگرفته و به انحرافشان کشانده بود، با احکام الهی، کمترین آشنایی را داشتند[۱۴]. زهدپیشگی و تظاهر به عبادت، سطحی نگر، دارای تعصبات قبیلگی و جاهلی، سبک مغزی، سفاهت و ناشکیبایی از دیگر صفات آنان بود[۱۵]. افرادی تندرو و خشونت طلب که قرآن ورد زبانشان بود ولی به آن عمل نمی‌کردند، سخن خوب می‌گفتند، اما کردارشان بد بود[۱۶]. در متون تاریخی اقدام به گناهان کبیره از خوارج گزارش شده است، گناهانی چون جنایت و آدم کشی، هرزگی و عیاشی، جعل حدیث و... [۱۷].

عقاید خوارج

مهم‌ترین عقاید خوارج عبارت است از:

  1. لازم نیست خلیفه پیامبر (ص) عرب و از قریش باشد؛
  2. شرط خلافت، پرهیزگاری و دلاوری و دادگری است؛
  3. برخی از فرقه‌های خوارج خلافت زنان را نیز روا می‌داشتند؛
  4. علی (ع) با قبول حکمیت گناه کرده است و باید توبه کند؛
  5. خلافت، موروثی نیست؛
  6. مرتکب گناه کبیره کافر است و ریختن خونش رواست، مگر توبه کند؛
  7. عمل فرد مسلمان، جزء اسلام و ایمان اوست و با عملی برخلاف شریعت از دین خارج می‌شود؛
  8. امام با رأی مردم برگزیده می‌شود؛
  9. امر به معروف و نهی از منکر بدون هیچ شرطی واجب است و در مقابل هر امام جائری باید قیام کردغ
  10. خلافت ابوبکر و عمر و انتخاب عثمان و امام علی (ع) را صحیح می‌دانستند با این تفاوت که عثمان در اواخر چون مصالح مسلمین را نادیده گرفته کافر و واجب القتل است و علی (ع) چون حکمیت را پذیرفته کافر و واجب است کشته شود؛
  11. جایز است در عالم امامی نباشد؛
  12. هرجا خوارج حاکم نباشند دارالکفر است و باید بر علیه ساکنین آن قیام کرد[۱۸].

خوارج معاصر

گرچه خوارج منقرض شده‌اند ولی افکار ایشان در میان مسلمانان ریشه دوانیده و روح این تفکر در میان بسیاری از مقدس‌نماها وجود داشته و مزاحمی برای پیشرفت اسلام و مسلمانان بوده است. امام علی (ع) مخالف فکر خوارج بودند. شخص آنها و فکر آنها در هر زمانی که باشد مورد انتقاد حضرت است[۱۹]. یکی از مشخصات تفکر خوارج که در حال حاضر هم میان مسلمانان وجود دارد ظاهرگرایی و تشخیص حق و باطل به اعتبار شخصیت‌ها و چهره‌های تأثیرگذار در جامعه است. ایشان در هر قضیه‌ای ظاهر را دیده و معتقد بودند اکثریت که بزرگان صحابه هم در میان آنها هستند، ملاک حقیقت‌اند. در حالی که در اندیشه امیرمؤمنان (ع) حق و باطل مقیاس شخصیت‌ها است نه اینکه اشخاص مقیاس حق و باطل باشند[۲۰]. تنگ‌نظری نیز از دیگر ویژگی خوارج است که امروز در جامعه اسلامی مشاهده می‌شود. امروزه برخی خشک‌مغزان، همه مردم جهان، جز عده کمی مانند خود را، به دیده الحاد و کفر می‌نگرند و دایره اسلام و هدایت را بسیار محدود می‌پندارند. این تفکر که سایر فرق مسلمانان مخلد در عذاب هستند از خوارج به مسلمانان رسیده است[۲۱].

درسی که می‌توان از خوارج برای این دوران گرفت لزوم هماهنگی میان تقدس و بینش افراد است. تاریخ اسلام گواه این مطلب است که با افزایش مقدس‌های فاقد بینش و بصیرت، خطر عوام‌فریبی از سوی دشمنان بیشتر شده است[۲۲].

شورش‌های خوارج

نهضت‌های خوارج در دوران امویان

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. کلمه “خروج” اگر به “علی” متعدی شود دو معنای نزدیک به یکدیگر دارد: یکی در مقام پیکار و جنگ برآمدن و دیگری تمرد و عصیان و شورش. خرج فلان على فلان على فلان: برزلقئاله. وخرجت الرعبة على الملك: تمردت المنجد. کلمه “خوارج” که معادل فارسی آن “شورشیان” است از “خروج” به معنای دوم گرفته شده است. این جمعیت را از آن نظر خوارج گفتند که از فرمان علی تمرد کردند و علیه او شوریدند و چون تمرد خود را بر یک عقیده و مسلک مذهبی مبتنی کردند، بخله‌ای شدند و این اسم به آنها اختصاص می‌یافت و لذا به سایر کسانی که بعد از آنها قیام کردند و بر حاکم وقت طغیان نمودند خارجی گفته نشد. اگر اینها مکتب و عقیده خاصی نمی‌داشتند مثل سایر یاغی‌های دوره‌های بعد بودند. ولی اینها عقائدی داشتند و بعدها خود این عقائد موضوعیت پیدا کرد. اگر چه هیچ وقت موفق نشدند حکومتی تشکیل دهند امّا موفق شدند فقه و ادبی برای خود به وجود بیاورند (به ضحی الإسلام، ج۳، ص۳۴۰ - ۳۴۷، طبع ششم مراجعه شود). اشخاصی بودند که هرگز اتفاق نیفتاد خروج کنند ولی بر عقیده خوارج بودند. مثل آنچه درباره عمروبن عبید و بعضی دیگر از معتزله گفته می‌شود. افرادی از معتزله که در عقیده امربه معروف و نهی از منکر و یا در مسئله مخلّد بودن مرتکب کبیره با خوارج همفکر بوده‌اند درباره‌شان گفته می‌شود «وَ كَانَ‏ يَرَى‏ رَأْيَ‏ الْخَوَارِجِ‏» یعنی همچون خوارج می‌اندیشد. حتی بعضی از زن‌ها بوده‌اند که عقیده خارجی داشته‌اند. در کامل مبرد، ج۲، ص۱۵۴ داستان زنی را نقل می‌کند که عقیده خارجی داشته است بنابر این مفهوم لغوی کلمه و مفهوم اصطلاحی آن عموم من وجه است.
  2. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۵۴؛ همو، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۹؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۹۸.
  3. برای شناخت پیدایش، پیشینه، عملکرد، ویژگی‌ها وسرانجام آنان ر. ک: «دانشنامۀ امام علی» ج ۹ مقالۀ «مارقین»؛ «جاذبه و دافعۀ علی» شهید مطهری، ص ۱۰۵ و....
  4. نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت ۱۹۸؛ «کَلِمَةُ حَقٍ‏ یُرَادُ بِهَا بَاطِل‏»
  5. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۵۴؛ همو، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۹؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۹؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۳۷۵- ۳۷۶؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹۱.
  6. صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، فرقه خوارج؛ فرهنگ فرق اسلامی، ۱۸۷؛ فرهنگنامه فرقه‌های اسلامی، ۱۳۸.
  7. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۴۸؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱۶، ص۳۸۷.
  8. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۱۰.
  9. نهج البلاغه، خطبه‌های ۶۰، ۱۱۸، ۱۲۱ و ۱۲۳؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۳۷۶.
  10. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۳۹-۲۴۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹۱؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۳۷۶- ۳۷۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۵۴ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۹.
  11. خوارج و علل پیدایش آنان؛ الملل و النحل‌، ۱/ ۱۱۷؛ دائرة المعارف تشیع‌، ۷/ ۲۹۹؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۳۹-۲۴۰.
  12. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۹۹ و فرهنگ غدیر، ص۲۵۴.
  13. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 379.
  14. نهج البلاغه، حکمت ۳۱۵.
  15. «أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَام سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ‏ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۶.
  16. نهج البلاغه، حکمت ۲۶۲.
  17. ر. ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۳۷۸-۳۷۹.
  18. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۰؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹۲؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۳۷۹؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۹۸.
  19. ر. ک: مطهری، مرتضی، مشکلات علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۹۳، ۳۰۹ و ۶۱۱.
  20. ر. ک: مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۳۰۶.
  21. ر. ک: مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی، مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۹۳؛ یادداشت‌ها، ج ۳، ص ۳۷۱.
  22. ر. ک: محمدی، عبدالله، امیر مؤمنان علی؛ چلچراغ حکمت؛ صفحه ۹۸ تا۱۰۶.