جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[قرآن]] [[وظیفه پیامبر]] را رساندن پیام [[دین]] میداند<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۳۸۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۲۴۴.</ref>: {{متن قرآن|مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ }}<ref> بر پیامبر جز پیام رسانی نیست؛ سوره مائده، آیه:۹۹.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست؛ سوره عنکبوت، آیه:۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه:۱۷.</ref> و با فرمان به یادآوری و گفتن معارف دینی، از او با وصف مُذکر یاد میکند: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ }}<ref> پس پند بده که تنها تو پند دهندهای؛ سوره غاشیه، آیه:۲۱.</ref> و به مفید بودن این یاد آوری برای مؤمنان رهنمون میشود: {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ }}<ref> و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است؛ سوره ذاریات، آیه:۵۵.</ref> در بعضی آیات، به مناسبتهایی، با تأکید بر ابلاغ [[وحی]]، کوتاهی در تبلیغ بخشی از تعالیم دین، اعلام وصایت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} با ناتمامی رسالت، برابر دانسته شده است<ref>التبیان، ج۳، ص۵۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۷؛ المیزان، ج۶، ص۴۲.</ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه:۶۷.</ref> گزارش قرآن از شیوهها و معارف تبلیغی بعضی [[پیامبران]]، مانند [[حضرت نوح]]{{ع}}<ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۵۹ - ۶۲.</ref>، [[حضرت صالح]] <ref>برای نمونه نک: سوره هود، آیه:۶۱.</ref>، [[حضرت هود]] <ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۶۵ ـ ۶۸؛ سوره هود، آیه:۵۰.</ref> و... و تحمل سختی و آزارهایی که در این راه دیدهاند نیز اهمیت و جایگاه تبلیغ را نشان میدهد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | * [[قرآن]] [[وظیفه پیامبر]] را رساندن پیام [[دین]] میداند<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۳۸۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۲۴۴.</ref>: {{متن قرآن|مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ }}<ref> بر پیامبر جز پیام رسانی نیست؛ سوره مائده، آیه:۹۹.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست؛ سوره عنکبوت، آیه:۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه:۱۷.</ref> و با فرمان به یادآوری و گفتن معارف دینی، از او با وصف مُذکر یاد میکند: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ }}<ref> پس پند بده که تنها تو پند دهندهای؛ سوره غاشیه، آیه:۲۱.</ref> و به مفید بودن این یاد آوری برای مؤمنان رهنمون میشود: {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ }}<ref> و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است؛ سوره ذاریات، آیه:۵۵.</ref> در بعضی آیات، به مناسبتهایی، با تأکید بر ابلاغ [[وحی]]، کوتاهی در تبلیغ بخشی از تعالیم دین، اعلام وصایت [[امیرمؤمنان]] {{ع}} با ناتمامی رسالت، برابر دانسته شده است<ref>التبیان، ج۳، ص۵۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۷؛ المیزان، ج۶، ص۴۲.</ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه:۶۷.</ref> گزارش قرآن از شیوهها و معارف تبلیغی بعضی [[پیامبران]]، مانند [[حضرت نوح]] {{ع}}<ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۵۹ - ۶۲.</ref>، [[حضرت صالح]] <ref>برای نمونه نک: سوره هود، آیه:۶۱.</ref>، [[حضرت هود]] <ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۶۵ ـ ۶۸؛ سوره هود، آیه:۵۰.</ref> و... و تحمل سختی و آزارهایی که در این راه دیدهاند نیز اهمیت و جایگاه تبلیغ را نشان میدهد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | ||
* [[تبلیغ دین]]، ویژه [[پیامبران]] نیست، چنانکه قرآنکریم از رسولان و مبلغانی یاد میکند که مردم آنان را تکذیب کردند<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۴ ـ ۶۵۵.</ref> {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ}}<ref> و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه: ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ }}<ref> و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید؛ سوره یس، آیه: ۲۰.</ref> و...؛ همچنین در دستوری عام از مؤمنان میخواهد تا جمعی برای کسب معارف دینی | * [[تبلیغ دین]]، ویژه [[پیامبران]] نیست، چنانکه قرآنکریم از رسولان و مبلغانی یاد میکند که مردم آنان را تکذیب کردند<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۴ ـ ۶۵۵.</ref> {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ}}<ref> و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه: ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ }}<ref> و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید؛ سوره یس، آیه: ۲۰.</ref> و... ؛ همچنین در دستوری عام از مؤمنان میخواهد تا جمعی برای کسب معارف دینی سفر کنند و پس از آن به انذار قوم خود بپردازند<ref>جامعالبیان، ج۱۲، ص۸۹؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۲۶؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۷۰.</ref>{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ }}<ref> و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.</ref> در آیاتی دیگر با تأکید براهمیت امر به معروف و نهی از منکر{{متن قرآن|كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref> شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۱۰.</ref> از دعوتکنندگان به خیر و آمران به معروف و ناهیان از منکر با وصف رستگار یاد کرده{{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ }}<ref> و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۴.</ref> و نیکو سخنترین انسان را کسی میداند که به سوی خدا دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و خود را تسلیم در برابر خدا معرفی کند{{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ }}<ref> و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه:۳۳.</ref>. | ||
*در روایات بسیاری نیز بر اهمیت دعوت به دین و هدایت<ref>المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛الکافی، ج۵، ص۳۶؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.</ref> و جایگاه مبلّغ<ref>الامالی، صدوق، ص۲۴۷؛ کنزل العمال، ج۱۰، ص۱۵۲.</ref> و پاداش تبلیغ<ref>الامالی، طوسی، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج۲، ص۷۳.</ref> تأکید شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | * در روایات بسیاری نیز بر اهمیت دعوت به دین و هدایت<ref>المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛الکافی، ج۵، ص۳۶؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.</ref> و جایگاه مبلّغ<ref>الامالی، صدوق، ص۲۴۷؛ کنزل العمال، ج۱۰، ص۱۵۲.</ref> و پاداش تبلیغ<ref>الامالی، طوسی، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج۲، ص۷۳.</ref> تأکید شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | ||
==شرکت [[اهل بیت]] در [[مباهله]] و [[دعوت به دین حق]]== | == شرکت [[اهل بیت]] در [[مباهله]] و [[دعوت به دین حق]] == | ||
*در [[سال دهم هجری]] گروهی از [[مسیحیان]] [[نجران]] ـ که شمارشان به ۶۰ تن میرسید ـ به [[مدینه]] آمدند و پس از گفت و گوهای طولانی با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همچنان بر [[درستی]] آموزههای [[مسیحی]] همچون [[الوهیت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} [[اصرار]] ورزیدند<ref>التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۶۵ـ۱۶۶.</ref>. سرانجام [[آیه]] معروف [[مباهله]] به این گفت و گوها پایان داد و راه دیگری فرا روی [[مسیحیان]] نهاد: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> [[پیام]] [[آیه]] برای [[عالمان]] [[مسیحی]] ـ با توجّه به آگاهیشان از [[تاریخ]] [[انبیا]] ـ این بود که دو گروه با [[تضرّع]] خدای خود را بخوانند و از او بخواهند تا [[دروغگویان]] را به [[لعن]] و [[عذاب]] خویش گرفتار سازد. فردای آن روز [[پیامبر خدا]] در حالی که دست [[حسن]]{{ع}} را به کف و [[حسین]]{{ع}} را در آغوش گرفته بود و [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} او را [[همراهی]] میکردند، قدم به میدان [[مباهله]] نهاد و [[رعب]] و هراسی بر [[دل]] [[مسیحیان]] افکند. [[اسقف]] [[نجران]] با دیدن این صحنه به [[یاران]] خود گفت: چهرههایی را میبینم که اگر از [[خدا]] بخواهند کوهی را از میان بردارد، چنان خواهد کرد<ref>الکشاف، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۵.</ref>. بدین ترتیب، [[مسیحیان]] از [[مباهله]] سرباز زده، به پرداختن [[جزیه]] تن دادند<ref>ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳.</ref>. | * در [[سال دهم هجری]] گروهی از [[مسیحیان]] [[نجران]] ـ که شمارشان به ۶۰ تن میرسید ـ به [[مدینه]] آمدند و پس از گفت و گوهای طولانی با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} همچنان بر [[درستی]] آموزههای [[مسیحی]] همچون [[الوهیت]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} [[اصرار]] ورزیدند<ref>التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۶۵ـ۱۶۶.</ref>. سرانجام [[آیه]] معروف [[مباهله]] به این گفت و گوها پایان داد و راه دیگری فرا روی [[مسیحیان]] نهاد: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> [[پیام]] [[آیه]] برای [[عالمان]] [[مسیحی]] ـ با توجّه به آگاهیشان از [[تاریخ]] [[انبیا]] ـ این بود که دو گروه با [[تضرّع]] خدای خود را بخوانند و از او بخواهند تا [[دروغگویان]] را به [[لعن]] و [[عذاب]] خویش گرفتار سازد. فردای آن روز [[پیامبر خدا]] در حالی که دست [[حسن]] {{ع}} را به کف و [[حسین]] {{ع}} را در آغوش گرفته بود و [[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} او را [[همراهی]] میکردند، قدم به میدان [[مباهله]] نهاد و [[رعب]] و هراسی بر [[دل]] [[مسیحیان]] افکند. [[اسقف]] [[نجران]] با دیدن این صحنه به [[یاران]] خود گفت: چهرههایی را میبینم که اگر از [[خدا]] بخواهند کوهی را از میان بردارد، چنان خواهد کرد<ref>الکشاف، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۵.</ref>. بدین ترتیب، [[مسیحیان]] از [[مباهله]] سرباز زده، به پرداختن [[جزیه]] تن دادند<ref>ر. ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳.</ref>. | ||
*درباره این [[آیه]] و رویداد پس از [[نزول]] آن نکاتی درخور توجه است: | * درباره این [[آیه]] و رویداد پس از [[نزول]] آن نکاتی درخور توجه است: | ||
#برخی، عناوین به [[کار]] رفته در [[آیه]] را بیارتباط با [[اهلبیت]] میشمارند و در این مسئله، [[راویان]] [[اهل سنت]] را به [[پیروی]] کورکورانه از [[شیعیان]] متهم میسازند<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۲۲.</ref>. برخی دیگر پا را فراتر نهاده و بیمهابا اعلام میکنند در [[صحاح سته]] و [[مسند]] و مُوطّأ خبری از این [[احادیث]] نیست<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۰۹.</ref>. این در حالی است که به [[نقل]] بسیاری از [[محدّثان]] بزرگ [[اهل سنت]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[نزول]] [[آیه مباهله]]، [[علی]]{{ع}}، [[فاطمه]]{{س}}، [[حسن]]{{ع}} و [[حسین]]{{ع}} را نزد خود خواند و همچون موارد مشابه دیگر جمله {{متن حدیث|اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی}}<ref>مسند احمد، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی ج۸، ص۲۳۰؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۹۳.</ref> را به یادگار گذاشت. آوازه این [[شأن نزول]] به گونهای است که سعد بن ابی وقاص در [[پاسخ]] این [[پرسش]] [[معاویه]] که چرا از [[ناسزاگویی]] به [[ابوتراب]] خود داری میکنی؟ بر سه ویژگی آن [[حضرت]] تأکید میورزد و یکی از آنها را منزلتی میداند که [[آیه مباهله]] برای ایشان به ارمغان آورده است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۲۸ـ۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.</ref>. بر همین اساس، بسیاری از [[مفسران]] بزرگ اهل [[سنت]]، [[آیه]] مزبور را [[دلیل]] بر [[نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} و نیز قویترین [[دلیل]] بر [[فضیلت]] [[اهلبیت]] آن [[حضرت]] دانستهاند<ref>ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳</ref>. | # برخی، عناوین به [[کار]] رفته در [[آیه]] را بیارتباط با [[اهلبیت]] میشمارند و در این مسئله، [[راویان]] [[اهل سنت]] را به [[پیروی]] کورکورانه از [[شیعیان]] متهم میسازند<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۲۲.</ref>. برخی دیگر پا را فراتر نهاده و بیمهابا اعلام میکنند در [[صحاح سته]] و [[مسند]] و مُوطّأ خبری از این [[احادیث]] نیست<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۰۹.</ref>. این در حالی است که به [[نقل]] بسیاری از [[محدّثان]] بزرگ [[اهل سنت]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از [[نزول]] [[آیه مباهله]]، [[علی]] {{ع}}، [[فاطمه]] {{س}}، [[حسن]] {{ع}} و [[حسین]] {{ع}} را نزد خود خواند و همچون موارد مشابه دیگر جمله {{متن حدیث|اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی}}<ref>مسند احمد، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی ج۸، ص۲۳۰؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۹۳.</ref> را به یادگار گذاشت. آوازه این [[شأن نزول]] به گونهای است که سعد بن ابی وقاص در [[پاسخ]] این [[پرسش]] [[معاویه]] که چرا از [[ناسزاگویی]] به [[ابوتراب]] خود داری میکنی؟ بر سه ویژگی آن [[حضرت]] تأکید میورزد و یکی از آنها را منزلتی میداند که [[آیه مباهله]] برای ایشان به ارمغان آورده است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۲۸ـ۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.</ref>. بر همین اساس، بسیاری از [[مفسران]] بزرگ اهل [[سنت]]، [[آیه]] مزبور را [[دلیل]] بر [[نبوت]] [[پیامبر]] {{صل}} و نیز قویترین [[دلیل]] بر [[فضیلت]] [[اهلبیت]] آن [[حضرت]] دانستهاند<ref>ر. ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳</ref>. | ||
#با کنار هم نهادن [[آیه مباهله]] و روایاتی که به [[تفسیر]] آن پرداخته است چنین به دست میآید که اولاً [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}}[[پسران]] [[رسول]] خدایند و بر خلاف [[پندار]] [[دوران جاهلیت]] [[نوادگان]] دختری را نیز میتوان [[فرزند]] به شمار آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>. ثانیاً [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}} سرآمد همه زنانی است که به گونهای به [[پیامبر]] منسوباند<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳ـ۷۶۴؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۵.</ref>. ثالثاً مقصود از ﴿أَنفُسَنَا﴾ نه خود [[پیامبر]]{{صل}}، بلکه علی بن ابی [[طالب]]{{ع}} است، زیرا آدمیهمواره دیگری را به کاری فرا میخواند و [[دعوت]] از خود تعبیر پسندیدهای نیست<ref>سلسله مؤلفات، ج۲، ص۳۸، «الفصول المختاره»؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>. از [[آیه مباهله]] میتوان نتیجه گرفت [[علی]]{{ع}} پس از [[رسول خدا]]{{صل}} سرآمد همه [[مردمان]] است و همچون ایشان بر [[پیامبران پیشین]] [[برتری]] دارد<ref>التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>.<ref>ر.ک. یوسفیان، حسن، | # با کنار هم نهادن [[آیه مباهله]] و روایاتی که به [[تفسیر]] آن پرداخته است چنین به دست میآید که اولاً [[امام حسن]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}}[[پسران]] [[رسول]] خدایند و بر خلاف [[پندار]] [[دوران جاهلیت]] [[نوادگان]] دختری را نیز میتوان [[فرزند]] به شمار آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>. ثانیاً [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}} سرآمد همه زنانی است که به گونهای به [[پیامبر]] منسوباند<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳ـ۷۶۴؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۵.</ref>. ثالثاً مقصود از ﴿أَنفُسَنَا﴾ نه خود [[پیامبر]] {{صل}}، بلکه علی بن ابی [[طالب]] {{ع}} است، زیرا آدمیهمواره دیگری را به کاری فرا میخواند و [[دعوت]] از خود تعبیر پسندیدهای نیست<ref>سلسله مؤلفات، ج۲، ص۳۸، «الفصول المختاره»؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>. از [[آیه مباهله]] میتوان نتیجه گرفت [[علی]] {{ع}} پس از [[رسول خدا]] {{صل}} سرآمد همه [[مردمان]] است و همچون ایشان بر [[پیامبران پیشین]] [[برتری]] دارد<ref>التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>.<ref>ر. ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴</ref> | ||
#فراخوانی نزدیکترین کسان [[پیامبر]] برای [[مباهله]] نه تنها بیانگر [[اطمینان]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حقانیت]] خویش، بلکه همچنین نشان آن است که همه افراد [[اهلبیت]] در [[دعوت به دین حق]] و [[مباهله]] بر [[سر]] آن، شریکاند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۲۴ـ۲۲۷.</ref>.<ref>ر.ک. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴.</ref> | # فراخوانی نزدیکترین کسان [[پیامبر]] برای [[مباهله]] نه تنها بیانگر [[اطمینان]] [[رسول خدا]] {{صل}} به [[حقانیت]] خویش، بلکه همچنین نشان آن است که همه افراد [[اهلبیت]] در [[دعوت به دین حق]] و [[مباهله]] بر [[سر]] آن، شریکاند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۲۴ـ۲۲۷.</ref>.<ref>ر. ک. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |