جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} حوادثی برای [[اهل بیت]] {{ع}} مخصوصاً [[حضرت زهرا]] {{س}} مانند [[آتش]] زدن [[خانه]] آن حضرت، مجروح شدن و سقط [[فرزند]] پیش آمد که بهسبب آنها | بعد از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} حوادثی برای [[اهل بیت]] {{ع}} مخصوصاً [[حضرت زهرا]] {{س}} مانند [[آتش]] زدن [[خانه]] آن حضرت، مجروح شدن و سقط [[فرزند]] پیش آمد که بهسبب آنها اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} [[روز]] به روز وخیمتر میشد تا آنکه آن حضرت بستری شد و در نهایت پس از مدت کوتاهی از [[شهادت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ایشان هم به [[شهادت]] رسیدند. بنابر وصیتی که آن حضرت کرده بودند ـ بهدلیل نشان دادن نارضایتی از [[غاصبان خلافت]] ـ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ایشان را شبانه [[غسل]] و کفن کرده و [[دفن]] نمودند. | ||
==[[بیماری حضرت فاطمه]]== | == [[بیماری حضرت فاطمه]] == | ||
==[[خطبه دوم حضرت فاطمه]]== | == [[خطبه دوم حضرت فاطمه]] == | ||
==[[عیادت خلفا از حضرت فاطمه]]== | == [[عیادت خلفا از حضرت فاطمه]] == | ||
==واپسین لحظات== | == واپسین لحظات== | ||
در آن [[روز]] که مرغ [[روح]] بلند [[فاطمه دخت رسول خدا]]{{صل}} به [[آسمانها]] پر کشید، [[حضرت]] در بستر افتاده و [[پدر]] بزرگوارش را در [[خواب]] دیده بود که بدو میفرماید: دخترم! [[مشتاق]] [[دیدار]] توام نزدم بشتاب و سپس به او فرمود: [[فاطمه]] [[جان]]! تو امشب مهمان من هستی. از خواب خفیفش بیدار شد و آماده [[سفر آخرت]] گشت، این سخن را از پدرش [[راستگوترین]] [[انسانها]] شنیده بود که: آنکس که مرا در خواب ببیند، گویی مرا در [[بیداری]] دیده است و از آن بزرگوار خبر [[رحلت]] خویش را شنیده بود بنابراین، جایی برای [[شک و تردید]] در [[صحت]] چنین خبری وجود نداشت. | در آن [[روز]] که مرغ [[روح]] بلند [[فاطمه دخت رسول خدا]] {{صل}} به [[آسمانها]] پر کشید، [[حضرت]] در بستر افتاده و [[پدر]] بزرگوارش را در [[خواب]] دیده بود که بدو میفرماید: دخترم! [[مشتاق]] [[دیدار]] توام نزدم بشتاب و سپس به او فرمود: [[فاطمه]] [[جان]]! تو امشب مهمان من هستی. از خواب خفیفش بیدار شد و آماده [[سفر آخرت]] گشت، این سخن را از پدرش [[راستگوترین]] [[انسانها]] شنیده بود که: آنکس که مرا در خواب ببیند، گویی مرا در [[بیداری]] دیده است و از آن بزرگوار خبر [[رحلت]] خویش را شنیده بود بنابراین، جایی برای [[شک و تردید]] در [[صحت]] چنین خبری وجود نداشت. | ||
فاطمه که گویی در حالت بیداری قبل از رحلت بسر میبرد، چشمان مبارکش را گشود و جانی تازه گرفت و به اتخاذ [[تدابیر]] لازم پرداخت و با [[غنیمت]] شمردن آخرین لحظات [[عمر]] شریفش با کمک دست و یا با تکیه بر دیوار به محلی که آب در [[خانه]] بود به راه افتاد، و با دستهای لرزان خویش به شستن لباسهای کودکانش [[همت]] گمارد و سپس عزیزانش را خواست و سر آنها را شستوشو داد و [[امام علی]]{{ع}} که وارد خانه شد دید زهرای عزیزش بستر [[بیماری]] را ترک کرده و به انجام کارهای خانه پرداخته است. | فاطمه که گویی در حالت بیداری قبل از رحلت بسر میبرد، چشمان مبارکش را گشود و جانی تازه گرفت و به اتخاذ [[تدابیر]] لازم پرداخت و با [[غنیمت]] شمردن آخرین لحظات [[عمر]] شریفش با کمک دست و یا با تکیه بر دیوار به محلی که آب در [[خانه]] بود به راه افتاد، و با دستهای لرزان خویش به شستن لباسهای کودکانش [[همت]] گمارد و سپس عزیزانش را خواست و سر آنها را شستوشو داد و [[امام علی]] {{ع}} که وارد خانه شد دید زهرای عزیزش بستر [[بیماری]] را ترک کرده و به انجام کارهای خانه پرداخته است. | ||
وقتی [[امام]]{{ع}} به فاطمهاش نگریست دلش به حال او سوخت؛ چراکه میدید [[زهرا]] با آن حال یکبار دیگر بهپا خاسته و به کارهای [[دشواری]] که ایّام سلامتیاش انجام میداد، پرداخته است و اگر امام{{ع}} سبب انجام این [[کارها]] را با وجود بیماری زهرا از آن مخدّره پرسید، جای [[شگفتی]] نیست و فاطمه با [[صراحت]] تمام به امام{{ع}} پاسخ داد: [علی جان!] انجام این کارها بدین جهت است که امروز آخرین روز [[زندگی]] من است، بهپا خاستم تا [[بدن]] و [[لباس]] کودکانم را شستشو دهم؛ چراکه فردا غبار [[یتیمی]] بر سرشان ریخته و بیمادر میشوند. [[امام علی]]{{ع}} از او جویای منبع خبر شد، زهرا{{س}} [[امام]]{{ع}} را در جریان خوابی که دیده بود قرار داد و با نقل این [[رؤیا]]، خبر [[شهادت]] تردیدناپذیرش را به [[همسر]] داد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۴۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۴۶.</ref>. | وقتی [[امام]] {{ع}} به فاطمهاش نگریست دلش به حال او سوخت؛ چراکه میدید [[زهرا]] با آن حال یکبار دیگر بهپا خاسته و به کارهای [[دشواری]] که ایّام سلامتیاش انجام میداد، پرداخته است و اگر امام {{ع}} سبب انجام این [[کارها]] را با وجود بیماری زهرا از آن مخدّره پرسید، جای [[شگفتی]] نیست و فاطمه با [[صراحت]] تمام به امام {{ع}} پاسخ داد: [علی جان!] انجام این کارها بدین جهت است که امروز آخرین روز [[زندگی]] من است، بهپا خاستم تا [[بدن]] و [[لباس]] کودکانم را شستشو دهم؛ چراکه فردا غبار [[یتیمی]] بر سرشان ریخته و بیمادر میشوند. [[امام علی]] {{ع}} از او جویای منبع خبر شد، زهرا {{س}} [[امام]] {{ع}} را در جریان خوابی که دیده بود قرار داد و با نقل این [[رؤیا]]، خبر [[شهادت]] تردیدناپذیرش را به [[همسر]] داد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۴۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۴۶.</ref>. | ||
==[[وصیت حضرت فاطمه]]== | == [[وصیت حضرت فاطمه]] == | ||
==[[تابوت حضرت فاطمه]]== | == [[تابوت حضرت فاطمه]] == | ||
==آخرین لحظات دنیوی حضرت فاطمه== | == آخرین لحظات دنیوی حضرت فاطمه == | ||
فاطمه زهرا{{س}} به بستر خویش که میان [[خانه]] گسترده شده بود، منتقل گردید و رو به [[قبله]] آرمید. | فاطمه زهرا {{س}} به بستر خویش که میان [[خانه]] گسترده شده بود، منتقل گردید و رو به [[قبله]] آرمید. | ||
گفته شده: آن مخدّره، دخترانش [[زینب]] و [[ام کلثوم]] را به خانههای برخی از [[زنان]] [[بنی هاشم]] فرستاد تا [[شاهد]] جان دادن [[مادر]] نباشند، همه این امور را [[زهرا]] به جهت مهر و [[دلسوزی]] انجام داد تا از آسیب [[روحی]] [[فرزندان]] در [[مشاهده]] [[مصیبت]] مادر، جلوگیری به عمل آورد. | گفته شده: آن مخدّره، دخترانش [[زینب]] و [[ام کلثوم]] را به خانههای برخی از [[زنان]] [[بنی هاشم]] فرستاد تا [[شاهد]] جان دادن [[مادر]] نباشند، همه این امور را [[زهرا]] به جهت مهر و [[دلسوزی]] انجام داد تا از آسیب [[روحی]] [[فرزندان]] در [[مشاهده]] [[مصیبت]] مادر، جلوگیری به عمل آورد. | ||
در آن لحظات [[امام علی]]{{ع}} و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} بیرون از خانه بودند و شاید بیرون بودن آنان به علل و اسبابی ناخواسته و شرایطی معیّن انجام پذیرفته بود. | در آن لحظات [[امام علی]] {{ع}} و [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} بیرون از خانه بودند و شاید بیرون بودن آنان به علل و اسبابی ناخواسته و شرایطی معیّن انجام پذیرفته بود. | ||
از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] شده: وقتی لحظه [[وفات حضرت زهرا]]{{س}} نزدیک شد به اسماء فرمود: | از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] شده: وقتی لحظه [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} نزدیک شد به اسماء فرمود: | ||
اسماء! زمانیکه [[رحلت پیامبر اسلام]]{{صل}} نزدیک شد، [[جبرئیل]] برایش کافوری از [[بهشت]] آورد و [[رسول خدا]]{{صل}} آن را سه قسمت کرد، یکسوم برای خود، یک سوم برای علی و یکسوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده [[کافور]] [[حنوط]] پدرم را از فلانجا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز [[فرمان]] زهرا را [[اطاعت]] کرد و آن را بر بالین سر [[حضرت]] قرار داد و سپس هنگامیکه برای [[نماز]] [[وضو]] گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن [[خوشبو]] میکردم و [[لباس]] ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن [[وضو]] گرفت. | اسماء! زمانیکه [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}} نزدیک شد، [[جبرئیل]] برایش کافوری از [[بهشت]] آورد و [[رسول خدا]] {{صل}} آن را سه قسمت کرد، یکسوم برای خود، یک سوم برای علی و یکسوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده [[کافور]] [[حنوط]] پدرم را از فلانجا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز [[فرمان]] زهرا را [[اطاعت]] کرد و آن را بر بالین سر [[حضرت]] قرار داد و سپس هنگامیکه برای [[نماز]] [[وضو]] گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن [[خوشبو]] میکردم و [[لباس]] ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن [[وضو]] گرفت. | ||
و آنگاه با همان [[لباس]] در بستر خوابید و به [[اسماء]] فرمود: | و آنگاه با همان [[لباس]] در بستر خوابید و به [[اسماء]] فرمود: | ||
لحظهای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر [[پدر]] بزرگوارم وارد شدهام و علی را خبر کن. | لحظهای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر [[پدر]] بزرگوارم وارد شدهام و علی را خبر کن. | ||
لحظه [[احتضار]] که فرارسید و پردهها کنار رفت [[زهرای مرضیه]] نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: [[درود]] و [[سلام]] بر [[جبرئیل]] و [[رسول خدا]]{{صل}} خدایا! در کنار [[رسول]] تو و در [[رضوان]] و جوار [[رحمت]] و خانهات [[دار السلام]] قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از [[آسمانیان]] را میبینم، این شخص جبرئیل و آن یک [[رسول اکرم]]{{صل}} است که میفرماید: | لحظه [[احتضار]] که فرارسید و پردهها کنار رفت [[زهرای مرضیه]] نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: [[درود]] و [[سلام]] بر [[جبرئیل]] و [[رسول خدا]] {{صل}} خدایا! در کنار [[رسول]] تو و در [[رضوان]] و جوار [[رحمت]] و خانهات [[دار السلام]] قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از [[آسمانیان]] را میبینم، این شخص جبرئیل و آن یک [[رسول اکرم]] {{صل}} است که میفرماید: | ||
دخترم! نزد من بیا؛ آنچه در پیش داری برایت بهتر است. | دخترم! نزد من بیا؛ آنچه در پیش داری برایت بهتر است. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
و سپس چشمان خود را بست و دست و پاهایش را به سمت [[قبله]] دراز کرد. | و سپس چشمان خود را بست و دست و پاهایش را به سمت [[قبله]] دراز کرد. | ||
پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، [[پوشش]] از چهره [[دخت رسول خدا]]{{صل}} کنار زد، دید [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است، خود را روی [[بدن]] [[پاک]] [[زهرا]] افکند و آن را میبوسید و میگفت: فاطمه [[جان]]! آنگاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا{{صل}} وارد میشوی، سلام [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان، در همین اثناء [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} وارد [[خانه]] شدند، مادرشان را در بستر خوابیده دیدند، به اسماء گفتند: اسماء! مادرمان هیچگاه این [[ساعت]] از [[روز]] نمیخوابید؟ اسماء عرضه داشت: عزیزان رسول خدا{{صل}} مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است. | پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، [[پوشش]] از چهره [[دخت رسول خدا]] {{صل}} کنار زد، دید [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است، خود را روی [[بدن]] [[پاک]] [[زهرا]] افکند و آن را میبوسید و میگفت: فاطمه [[جان]]! آنگاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا {{صل}} وارد میشوی، سلام [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان، در همین اثناء [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} وارد [[خانه]] شدند، مادرشان را در بستر خوابیده دیدند، به اسماء گفتند: اسماء! مادرمان هیچگاه این [[ساعت]] از [[روز]] نمیخوابید؟ اسماء عرضه داشت: عزیزان رسول خدا {{صل}} مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است. | ||
[[امام حسن]]{{ع}} خود را روی بدن [[مادر]] انداخت و آن را میبوسید و میگفت: | [[امام حسن]] {{ع}} خود را روی بدن [[مادر]] انداخت و آن را میبوسید و میگفت: | ||
مادر [[عزیز]]! تا روح از بدنم خارج نشده با من سخنی بگو و حسین{{ع}} بر پاهای مادر بوسه میزد و میگفت: مادر! من فرزندت حسینم، با من حرف بزن، نزدیک است قلبم از فراقت پارهپاره شود و جان دهم. | مادر [[عزیز]]! تا روح از بدنم خارج نشده با من سخنی بگو و حسین {{ع}} بر پاهای مادر بوسه میزد و میگفت: مادر! من فرزندت حسینم، با من حرف بزن، نزدیک است قلبم از فراقت پارهپاره شود و جان دهم. | ||
اسماء به آنها گفت: ای [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} نزد [[پدر]] بزرگوارتان علی بروید و او را از [[رحلت]] مادرتان [[آگاه]] سازید، [[حسن]] و [[حسین]] دواندوان خود را نزدیک [[مسجد]] رساندند، صدای خود را به [[گریه]] بلند کردند، جمعی از [[صحابه]] با پیشدستی خود را به آنان رسانده و سبب گریه آنها را جویا شدند، در پاسخ گفتند: مادرمان [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است. [[امام علی]]{{ع}} از شنیدن این خبر روی [[زمین]] افتاد و میفرمود: {{متن حدیث|بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref>؛ ای [[دخت رسول خدا]]{{صل}} پس از تو [[دل]] را به چه کسی تسلّی دهم.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۵۱.</ref>. | اسماء به آنها گفت: ای [[فرزندان رسول خدا]] {{صل}} نزد [[پدر]] بزرگوارتان علی بروید و او را از [[رحلت]] مادرتان [[آگاه]] سازید، [[حسن]] و [[حسین]] دواندوان خود را نزدیک [[مسجد]] رساندند، صدای خود را به [[گریه]] بلند کردند، جمعی از [[صحابه]] با پیشدستی خود را به آنان رسانده و سبب گریه آنها را جویا شدند، در پاسخ گفتند: مادرمان [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است. [[امام علی]] {{ع}} از شنیدن این خبر روی [[زمین]] افتاد و میفرمود: {{متن حدیث|بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref>؛ ای [[دخت رسول خدا]] {{صل}} پس از تو [[دل]] را به چه کسی تسلّی دهم.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۵۱.</ref>. | ||
==[[تشییع حضرت فاطمه]]== | == [[تشییع حضرت فاطمه]] == | ||
==[[اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه]]== | == [[اندوه امام علی از فقدان حضرت فاطمه]] == | ||
==[[نبش قبر حضرت فاطمه]]== | == [[نبش قبر حضرت فاطمه]] == | ||
==[[تاریخ شهادت حضرت فاطمه]]== | == [[تاریخ شهادت حضرت فاطمه]] == | ||
تردیدی نیست که [[وفات حضرت زهرا]]{{س}} در [[سال یازدهم هجری]] اتفاق افتاده است زیرا [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[سال دهم]]، [[حجة الوداع]] انجام داد و در اوائل [[سال یازدهم]] بدرود [[حیات]] گفت. [[تاریخنگاران]]، همه بر این عقیدهاند که [[فاطمه زهرا]]{{س}} کمتر از یک سال پس از [[رحلت]] [[پدر]] بزرگوار خود زنده بوده است، از سویی زهرای [[اطهر]]{{س}} در [[زمان]] [[حیات رسول خدا]]{{صل}} در عنفوان [[جوانی]] قرار داشته و در کمال صحّت و [[سلامتی]] بهسر میبرده است. | تردیدی نیست که [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} در [[سال یازدهم هجری]] اتفاق افتاده است زیرا [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[سال دهم]]، [[حجة الوداع]] انجام داد و در اوائل [[سال یازدهم]] بدرود [[حیات]] گفت. [[تاریخنگاران]]، همه بر این عقیدهاند که [[فاطمه زهرا]] {{س}} کمتر از یک سال پس از [[رحلت]] [[پدر]] بزرگوار خود زنده بوده است، از سویی زهرای [[اطهر]] {{س}} در [[زمان]] [[حیات رسول خدا]] {{صل}} در عنفوان [[جوانی]] قرار داشته و در کمال صحّت و [[سلامتی]] بهسر میبرده است. | ||
آری؛ مورّخان در [[روز]] و ماه رحلت آن بزرگوار با یکدیگر [[اختلاف]] نظر زیادی دارند. | آری؛ مورّخان در [[روز]] و ماه رحلت آن بزرگوار با یکدیگر [[اختلاف]] نظر زیادی دارند. | ||
نقل شده: فاطمه{{س}} پس از پدر بزرگوار خویش ۶ ماه و به گفتهای ۹۵ روز و به روایتی ۷۵ روز یا کمتر زندگی کرده است. | نقل شده: فاطمه {{س}} پس از پدر بزرگوار خویش ۶ ماه و به گفتهای ۹۵ روز و به روایتی ۷۵ روز یا کمتر زندگی کرده است. | ||
از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: | از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: | ||
فاطمه زهرا{{س}} روز سهشنبه سوم [[جمادی الثانی]] سال یازدهم هجری رحلت نمود<ref>دلائل الامامه طبری، ص۴۵؛ کشف الغمة، ج۱، ص۵۳.</ref>. | فاطمه زهرا {{س}} روز سهشنبه سوم [[جمادی الثانی]] سال یازدهم هجری رحلت نمود<ref>دلائل الامامه طبری، ص۴۵؛ کشف الغمة، ج۱، ص۵۳.</ref>. | ||
و از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: سنّ [[فاطمه زهرا]]{{س}} هنگام [[شهادت]]، هیجده سال و ۷۵ [[روز]] بوده است. | و از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] شده که فرمود: سنّ [[فاطمه زهرا]] {{س}} هنگام [[شهادت]]، هیجده سال و ۷۵ [[روز]] بوده است. | ||
از [[جابر بن عبدالله انصاری]] منقول است که گفت: [[زمان]] [[رحلت]] [[نبیّ اکرم]]{{صل}} [[حضرت زهرا]]{{س}} هیجده سال و هفت ماه داشت<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۵۷.</ref>. | از [[جابر بن عبدالله انصاری]] منقول است که گفت: [[زمان]] [[رحلت]] [[نبیّ اکرم]] {{صل}} [[حضرت زهرا]] {{س}} هیجده سال و هفت ماه داشت<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۵۷.</ref>. | ||
[[ابوالفرج اصفهانی]] میگوید: در مدت [[زندگی فاطمه زهرا]]{{س}} پس از رحلت [[پدر]] بزرگوارش [[اختلاف]] است و حداکثر ۶ ماه و حداقل آن را ۴۰ روز دانستهاند، ولی آنچه در این زمینه [[قطعی]] به نظر میرسد موردی است که از روایت [[امام باقر]]{{ع}} استفاده میشود که فاطمه زهرا{{س}} ۳ ماه بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} [[دنیا]] را [[وداع]] گفته است<ref>به کشف الغمه، ص۱۲۸ مراجعه شود.</ref>. | [[ابوالفرج اصفهانی]] میگوید: در مدت [[زندگی فاطمه زهرا]] {{س}} پس از رحلت [[پدر]] بزرگوارش [[اختلاف]] است و حداکثر ۶ ماه و حداقل آن را ۴۰ روز دانستهاند، ولی آنچه در این زمینه [[قطعی]] به نظر میرسد موردی است که از روایت [[امام باقر]] {{ع}} استفاده میشود که فاطمه زهرا {{س}} ۳ ماه بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} [[دنیا]] را [[وداع]] گفته است<ref>به کشف الغمه، ص۱۲۸ مراجعه شود.</ref>. | ||
بدینسان، [[زندگی]] سرشار از [[فضایل]] و [[مناقب]] و موضعگیریهای به [[حق]] و اصولی و [[ارزشمند]] زهرای [[اطهر]]{{س}} به پایان رسید، [[سلام]] و [[درود]] و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] بر او، در آن روز که دیده به [[جهان]] گشود و آن روز که مظلومانه به شهادت رسید و روزی که زنده برانگیخته میشود.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۶۰.</ref>. | بدینسان، [[زندگی]] سرشار از [[فضایل]] و [[مناقب]] و موضعگیریهای به [[حق]] و اصولی و [[ارزشمند]] زهرای [[اطهر]] {{س}} به پایان رسید، [[سلام]] و [[درود]] و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] بر او، در آن روز که دیده به [[جهان]] گشود و آن روز که مظلومانه به شهادت رسید و روزی که زنده برانگیخته میشود.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۳ ص ۲۶۰.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']] | # [[پرونده:151917.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۳ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۳''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:شهادت حضرت فاطمه]] | [[رده:شهادت حضرت فاطمه]] |