ختم نبوت: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
* [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]. | * [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]. | ||
* [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]. | * [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]. | ||
* [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']]. | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۳۱
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ختم نبوت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معنای لغوی خاتمیت
- واژه "خاتم"، با کسر "تاء" که معنای آیه این خواهد بود که محمد(ص) پایان دهنده سلسله انبیاست و با فتح "تاء"، ۳ احتمال دارد:
- خاتَم به معنای "ما یُختم به"؛
- خاتَم به معنای "آخِر"؛
- خاتَمَ، فعل باشد؛ مانند ضارَب.
- در تمام فروض و احتمالات، پیامبر اسلام آخرین پیامبر الهی است[۱].
- ختم در لغت در به معانی پایان است و آنچه را که پایانبخش چیزی است، خاتم میخوانند همچنین چیزی که به منزله علامت پایان یافتن شیء باشد خاتم نامیده میشود.
- بدین ترتیب اطلاق جاتم انبیا بر پیامبر اسلام به معنای پایانبخش بودن ایشان بر سلسله انبیا و رسل است[۲].
- واژه "خاتم" - بر وزن ناظم بیشتر به معنی "آخر و پایان و یا آخرین" به کار رفته است. ختم نبوت مستلزم ختم شریعت نیز هست زیرا نبوت عبارت است از وحی شدن اصول و فروع دین بر شخص نبی و رسالت به معنای ابلاغ احکام الهی به بشر میباشد و مسئولیت اجرای قوانین الهی، امانت نامیده شده، پس پیامبران الهی، دارای سه مقام نبوت، رسالت و امامت بودهاند. و نمیتوان رسولی را فرض کرد که نبی نباشد زیرا معنا ندارد که کسی مسئول ابلاغ باشد در حالی که شریعت به او وحی نشده.
حتی پیامبران قبل از حضرت نوح نیز، آنچه برای هدایت مردم نیاز داشتند، به آنان وحی میشد، بنابراین:
- پس از پیامبر اکرم، به کسی وحی نخواهد شد که او پیامبر الهی باشد.
- پس از پیامبر اکرم، شریعت دیگری برای بشر نخواهد آمد.
- پس از پیامبر اکرم هیچکس، مأموریت ابلاغ شریعت جدیدی را نخواهد داشت. البته هم در امتهای پیشین و هم در امت اسلامی کسانی غیر از انبیا بوده و هستند که از عالم غیب به آنها الهام میشود، به نام "محدث"[۳].
- بر اساس آیات الهی و روایات نبوی، پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهی و دین اسلام نیز آخرین شریعت است و ثانیاً مراد از ختم نبوت نبوت و شریعت این است که پس از حضرت محمد (ص) و شریعت اسلام، تا روز قیامت همه انسانها باید پایبند به اسلام باشند ثالثاً یکی از لوازم عقلی خاتمیت اسلام، جامعیت آن است رابعاً جاودانگی نیز از دیگر لوازم خاتمیت است. آیا پس از رحلت آخرین پیامبر، همه مردم میتوانند با مراجعه به آیات و سنت راه سعادت را بیابند؟ آیا خدای متعال شئون و وظایف نبی را به کسی واگذار میکند یا آن را رها میگذارد؟[۴].
دیدگاههای دانشمندان مسلمان در مورد خاتمیت
- دیدگاه مفسران: بیشتر مفسران اهل سنت در توضیح معنای ختم نبوت، این روایت نبوی را ذکر کردهاند: مَثَل من نسبت به نبوت، مَثَل آخرین خشت یک ساختمان است که پابرجای خود نهادن آن، کار عادت آن ساختمان به پایان و کمال میرسد. علامه طباطبائی، "خاتم النبیین" را به معنای خاتم رسولان نیز میداند، زیرا نبوت، شرط مقدم بر رسالت است و با ختم نبوت، رسالت نیز ختم میشود. محمد جواد مغنیه: قرآن کریم، از هیچچیزی که لازمه هدایت مردم بهسوی مصالحشان باشد غفلت نورزیده ﴿﴿ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ﴾﴾[۵] و پیامبر اکرم همه صفات کمال و نهایت آن را دارد پس او آخرین پیامبر و اسلام آخرین دین الهی میباشد زیرا هر خبری بوده، توسط پیامبر اسلام ابلاغ شده است. آیات ۲۸ سوره سبأ؛ ۱ سوره فرقان و ۱۰۷ سوره انبیا، شاهد این کلام است. یکی از علامات مهم جاودانگی اسلام و قرآن، تحدی عام قرآن است که همه جن و انس را به مبارزه طلبیده در همه زمانها.
- دیدگاه متکلمان: شیخ مفید با توجه به آیات و روایات خاتمیت میگوید: عمومیت نبوت پیامبر اکرم مستلزم خاتمیت ایشان است. متکلمان معتقدند پیامبر اسلام با بهترین کتاب و تمامترین شریعت و ملت و کاملترین دین آمد که همه نیازهای آفریدگان را در هر زمان و هر مکان و شرایط تا قیامت تأمین میکند.
- دیدگاه فیلسوفان: صدرالمتألهین میگوید: خاتمیت به معنای انقطاع وحی خاص با وساطت فرشته بر قلب و گوش رسول است. صاحب کتاب گوهر مراد مینویسد: مراد از خاتمیت همان صادر اول است و موجود اول که از واجب تعالی صادر میشود، اشرف موجودات ممکن است. چون اگر اشرف از او امکان داشت، باید اول او صادر میشد.
- دیدگاه عرفا: ملا عبدالرزاق کاشانی:"الخاتم هو الذی قطع المقامات بأسرها و بلغ نهایة الکمال و خاتم النبوة هو الذی ختم الله به النبوة و لا یکون إلا واحدا و هو نبینا"[۶]؛ ﴿﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴾﴾[۷] و چون انزال فرقان عقل فرقانی مخصوص به بنده خاص خداست و کسی جز ایشان، این استعداد را ندارد پس عقل فرقانی ایشان، همان عقل محیط است که جامع همه کمالات عقول است.
- امام خمینی: چون نبوت ختمیه و قرآن شریف آن سرور از... مقام جامع احدی و حضرت اسم الله الاعظم است، از این جهت... اکمل و اشرف از آنها تصور نشود[۸]
دیدگاه ستاد مطهری
- شهید مطهری، تکرار ارسال رسل و تشریع شرایع پیش از اسلام را یکی از این سه امر میداند: نخست: احتمال تحریف ادیان؛ دوم: نقص ادراکی بشر؛ سوم: نیازمندی دین به تفسیر و تبلیغ که اسلام از راه تضمین خدای تعالی از چالش تحریف در امان و مصونیت است و دوره جدیدی که اسلام ظهور کرد، بشر توانایی دریافت یک نقشه کلی را داشت که بهوسیله آن راهکارهای فرعی و موقت، در اختیار انسانها قرار گیرد. برخی پیامبران تنها وظیفه تبلیغ شریعت پیامبر دیگر را بر عهده داشتند و ختم نبوت تبلیغی از سوی اسلام به این دلیل است که تا زمانی بشر نیازمند به وحی تبلیغی است که خود نتواند عهدهدار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تغییر و اجتهاد در امر دین خود بشود. یعنی مفهوم "اجتهاد" در فلسفه ختم نبوت، نقش مهمی را ایفا میکند.
- استاد جوادی آملی در تائید شهید مطهری دو اجتهاد پویا و پایدار، مهمترین عامل جاودانگی اسلام است. یکی اجتهاد علمی که عهدهدار استنباط، مقررات فقهی و حقوقی است و دیگری اجتهاد مدیریتی که عهدهدار سنت گذاری ؟؟؟ مانا و پایدار است.
- شهید مطهری: رمز دیگر خاتمیت این است که برای احتیاجات ثابت و دائم بشر، قوانین ثابت و لا یتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وی وضع متغیری را پیشبینی کرده است.
- پس جاودانگی اسلام، متکی بر چهار رکن مهم است:
- انسان دارای جنبههای ثابتی است که در همه زمانها باید از اصول ثابتی پیروی کند.
- اجتهاد و برگرداندن فروع به اصول
- اسلام به موازات انسان قوانین ثابت و متغیری دارد.
- ڞاستعداد پایانناپذیر کتاب و سنت که در هر زمان، بشر موظف است روی آن تفکر و تدبر کند تا بهره ببرد[۹].
تحلیل معنای خاتمیت
- دین اسلام آخرین منبع وحیانی برای هدایت انسانهاست و حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است. ازاینرو همه انسانها تا روز قیامت باید به شریعت اسلام و پیامبر خاتم پایبند باشند. مدعیان روشنفکری قائلند که ختم نبوت یعنی بشر به بلوغی رسیده که نیازی به دین و منابع وحیانی ندارد. بر همین اساس، ختم نبوت به معنای اعلام ختم رجوع مردم به راههای فرا عادی و کفایت عقل و تجربه بشری است. با توجه به محدودیت و خطاپذیری عقل و حس بشر، ضرورت دسترسی به معارف فرا عادی معلوم میگردد. آیا عقل آنچنان به ویژگیهای انسان و عالم آخرت احاطه یافته است که میتواند شیوه عبادت و اخلاق و حقوق را بهتنهایی درک کند؟ عقل انسان هنوز هم از چنین قابلیتهایی برخوردار نیست. ثانیاً آنچه از این آیه به دست میآید آن است که پیامبر و شریعت جدیدی از سوی خداوند متعال معرفی نمیشود ولی این برداشت عدم نیاز به پیامبر و شریعت نیازمند دلیل دیگری است که با توجه به سایر آیات، قرآن کریم، موجب، همه انسانها عالَم معرفی شده است[۱۰]
تفسیرهای گوناگون خاتمیت
- در دوران اخیر، ظهور برخی از مذاهب ساختگی چون بهائیت از یک سو و ارائه تفسیرهای جدید از خاتمیت توسط برخی از دانشمندان اسلامی از سوی دیگر، مسئله خاتمیت را موردتوجه بیشازپیش متکلمان قرار داد[۱۱].
تفسیر خاتم به زینت
- این شبهه، بیشتر از سوی فرقه منحرف بابیت و بهائیت مطرح شده، چون بنیانگذار بابیت در آخر ادعای نبوت کرد. پیروان بهائیت در توجیه آیه ۴۰ سوره احزاب واژه خاتم را به معنای انگشتری و زینت تفسیر کردهاند. یعنی حضرت محمد، زینتبخش پیامبران است نه پایانبخش خط نبوت[۱۲].
- پاسخ: اولاً، چنین استعمالی در زبان عربی، نامتعارف است و با بلاغت قرآن ناسازگار. ثانیاً، اگر منظور قرآن، تشبیه پیامبران به زینت بود، تشبیه پیامبر به تاج و امثال آن معنای زینت را بهتر میرساند. ثالثاً، انگشتر را از آن جهت خاتم گفتهاند که پایانبخش نامه بوده[۱۳].
- بنابراین به کاربردن لفظ خاتم در معنی انگشتر نیاز به قرینه دارد[۱۴].
تفسیر خاتم به معنای تصدیق و مصدق
- عدهای معنای خاتم در آیه فوق را به معنای تصدیق دانستهاند. اما اهل لغت در تفسیر خاتم در آیه فوق به معنای پایان دهنده اتفاق نظر دارند و این معنا، ادعای غریبی است[۱۵]
تفسیر خاتمیت برای نبوت، نه رسالت
- مخالفان خاتمیت، آیه "خاتم النبیین" را فقط به معنای ختم نبوت دانستهاند و بهائیان میافزایند "نبی" پیامبری است که تبلیغ و حراست از شریعت پیشین میکند اما رسول دارای کتاب آسمانی است.
- پاسخ:
- "نبی با همزه" در اصطلاح به خبر خاص از خداوند توسط وحی، تعریف شده است، اما رسول به مطلق فرستاده اعم از پیامبر، فرشته و ... اطلاق میشود. مانند اطلاق رسول بر فرشته وحی: ﴿﴿ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ﴾﴾[۱۶]، در آیه زیر از فرستاده پادشاه به "رسول" تعبیر شده: " فَلَمَّا جَاءَ الرَّسُول " لذا قرآن کریم، از واژه "نبی" استفاده کرده تا برای منکران خاتمیت بهانه پیدا نشود. زیرا نبی در قرآن در مورد مطلق پیامبران اعم از صاحب شریعت و فاقد آن استعمال شده است.
- ادعای تساوی "رسول" با "شریعت و رسالت"، با آیات زیر ناسازگار است: ﴿﴿ وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ ﴾﴾[۱۷]، ﴿﴿ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً ﴾﴾[۱۸]. و آیات دیگر... پس رسول، پیغمبری است که یا صاحب شریعت و یا رتبهای بالاتر از رتبه نبی داشته باشد مثلاً بتواند حافظ شریعت و محیی و مجدد آن باشد. پس نبی در "خاتم النبیین" به معنای مطلق نبوت آمده که شامل رسولان مورد نظر بهائیان نیز میشود.
- ادله درون دینی منکران خاتمیت بیش از آن سست است که به تأمل بیش از این در آن بپردازیم .
پس چه نبوت را در مصداق با رسالت یکی و مساوی بدانیم یا اینکه نبوت را از اعم از رسالت بدانیم، بنابر هر دو نظریه، ختم نبوت مستلزم ختم رسالت است .
تفسیر خاتمیت به بینیازی بشر از وحی
- برخی متفکران، خاتمیت را بدین معنا دانستهاند که بشر جدید در سطحی از عقل و دانش، قرار دارد که از وحی بینیاز است. این تفسیر در کلمات اقبال لاهوری به چشم میخورد: ختم نبوت یعنی از این به بعد، سررشتههای حیات، باید به اختیار بشر باشد تا از شعور نهانی خود، کاملاً استفاده کند برای رسیدن به کمال، و دوره قدرت صاحبان قدرتهای ما فوق الطبیعه، در تاریخ بشر به سر آمده است.
- برخی از نویسندگان معاصر: کامیابی انبیا به این بوده است که ارزشهای اخلاقی چون عدالت، امانتداری و غیره را جزء بدیهیات فرهنگی بشر قرار دادهاند، و دیگر بشر به تذکار آنان نیازی ندارد.
- ارزیابی و نقد
- این تفسیر با مفاد صریح روایات، منافات دارد. چنانکه با مفاد آیات سازگار نیست.
- طبق این تفسیر، خاتمیت، به حدود پنج یا شش قرن بعد از طلوع اسلام مربوط میشود که در این صورت پیامبر میبایست میگفت در آینده، این خاتمیت تحقق مییابد.
- بتپرستی، به اَشکالی پیچیدهتر همچنان در جوامع بشری وجود دارد.
- مگر دین در چند اصل اخلاقی بدیهی خلاصه میشود که به دلیل بداهت آنها، بشر را بینیاز از دین بدانیم[۱۹].
- این تفسیر از خاتمیت، ختم دیانت است نه ختم نبوت که در آیات و روایات آمده است و مخالف ضروری اسلام میباشد[۲۰].
تفسیر صحیح
- دانشمندان مذاهب اسلامی، شریعت اسلام را آخرین شریعت الهی بهعنوان مبنا و مقیاس عقیده و عمل میدانند که برای کنار گذاشتن عقل و تجربه بشری نازل نشده، بلکه زوایایی فراتر از عقل و دانش بشری را به روی او گشوده و بشر پیوسته به چنین منبعی نیازمند بوده گرچه که مقدارش متفاوت بوده است. بر این اساس، مفاد خاتمیت، بینیازی بشر از هدایتهای وحیانی نیست بلکه: " حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"[۲۱].
ختم نبوت از ضروریات دین اسلام
- بر اساس آیات و روایات متواتری که در کتب[۲۲] همه فرقههای اسلامی موجود است، اعتقاد به ختم نبوت رسول خدا (ص) از ضروریات دین اسلام محسوب میشود، یعنی همه مسلمانان اعتقاد دارند که بعد از ایشان، نبی دیگر و بعد از قرآن، کتاب دیگری از جانب خداوند برای بشر نخواهد آمد[۲۳][۲۴].
ختم نبوت در قرآن کریم
ختم نبوت در روایات
راز ختم نبوت
- راز ختم نبوت بر پایه دو اصل جهانی و جاودانه بودن اسلام استوار است. در زیر به هرکدام از این دو رکن اساسی خاتمیت بهطور فشرده اشاره میشود[۲۵]:
جهانی بودن اسلام
جاودانگی اسلام
خاتمیت ضروری دین
- اعتقاد به خاتمیت از ضروریات دین اسلام است و انکار آن موجب کفر خواهد بود[۲۶].
فلسفه ختم نبوت
شبهات خاتمیت
- شبهه اول: زنده بودن برخی انبیا مثل حضرت عیسی، حضرت خضر و حضرت الیاس(ع)
- مقصود از خاتمیت، انقطاع حدوث و آغاز وصف نبوت برای کسی پس از پیامبر اسلام است یعنی پس از ایشان کسی به نبوت مبعوث نشده و نخواهد شد.
- پاسخ دیگر اینکه: مقصود از خاتمیت، انقطاع بعثت و وحی برای تشریع است.
- یعنی مسیح، در آخرالزمان، عامل به شریعت اسلام خواهد بود. پس پیامبر و شریعت جدیدی نخواهد آمد[۲۷].
- شبهه دوم: استدلال قرآنی بر عدم خاتمیت
- آیه اول: ﴿﴿يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾﴾[۲۸] از کلمه ﴿﴿يَأْتِيَنَّكُمْ﴾﴾ که فعل مضارع است، به دست میآید که باب رسالت، برای همیشه باز است.
- پاسخ: از عبارت ﴿﴿يَأْتِيَنَّكُمْ﴾﴾، فقط تکرار رسالت فهمیده میشود، اما تا چه وقت؟ معلوم نیست که دلایل متواتر خاتمیت این ارسال رسولان را مقید به زمان قبل از پیامبر اکرم میکند[۲۹].
فعل مضارع در همهجا دلالت بر وقوع فعل در آینده ندارد و همچنین ﴿﴿إِمَّا﴾﴾ از "إن" شرطیه و "مای" نافیه تشکیل شده است، پس این جمله شرطی است و دلالت بر تحققِ عملی شرط ﴿﴿يَأْتِيَنَّكُمْ﴾﴾ ندارد[۳۰]
- و اصلاً این آیه مربوط به دوران حضرت آدم و هبوط ایشان است و برای آن زمان، فعل مضارع به کار برده شده و ناظر به عصر رسالت نبی مکرم نمیباشد[۳۱].
- آیه دوم: ﴿﴿رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ﴾﴾[۳۲] یعنی خداوند، پیوسته روح و وحی خود را بهسوی افرادی میفرستد تا مردم را انذار نمایند.
پاسخ: این آیه نیز فقط دال بر بعثت انبیا، برای انذار است اما اینکه امنِ امر پایان دارد یا ندارد، از این آیه به دست نمیآید و از طرفی دلیل خاص برای خاتمیت وجود دارد[۳۳].
- آیه سوم: ﴿﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ﴾﴾[۳۴]، بنابراین، امت اسلامی نیز پایانی خواهد داشت و لازمه آن پیامبر جدیدی است.
- پاسخ: با توجه به سیاق، این آیه پاسخی است به سؤال مشرکان درباره عذاب الهی[۳۵].
- آیه چهارم: طبق آیه ۶۲ سوره بقره، راه رستگاری، در ایمان به خدا و روز قیامت و عمل صالح است، خواه انسان مسلمان باشد یا یهودی یا نصرانی یا صائبی؛ پس شریعت اسلام ناسخ شریعت های پیشین نیست.
- پاسخ: تأمل در سیاق آیات، میفهماند که تنها خود را مسلمان یا یهودی یا ... دانستن، عامل رستگاری نخواهد بود، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است. اما طبق کدام شریعت ؟ آیه ساکت است.
پس بنابر آیات دیگر، شریعت اسلام، ناسخ شریعتهای دیگر است[۳۶].
منابع
- سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید.
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲.
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی.
- قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت.
- مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی.
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی.
پانویس
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص:۱۲۴.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷۷ - ۲۷۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۰۶-۱۰۸.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم؛ سوره انعام، آیه:۳۸.
- ↑ محمد داوود قیصری؛ شرح فصوص ، ص:۱۵۱.
- ↑ بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیمدهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ - ۲۹۲.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۹۲ و ۳۰۰ - ۳۰۳.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص:۱۷۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۲-۲۲۳.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۱۲۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۹.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص۲۲۹.
- ↑ که این (قرآن) باز خوانده فرستادهای گرامی است؛ سوره تکویر، آیه:۱۹.
- ↑ سوره یونس، آیه:۴۷.
- ↑ سوره نحل، آیه: ۱۶.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۹-۲۳۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۱۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۲۳ - ۱۲۵.
- ↑ ضروریات دین، اموری هستند که وضوح آنها به اندازهای است که هر کس آن را بپذیرد، آن امر را نیز از اجزای دین به شمار میآورد. حق الیقین، ص۵۱۵ – ۵۱۶؛ گوهر مراد، ص۳۹۹.
- ↑ تفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۲۵؛ حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص:۲۵۵ - ۲۶۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۰۹.
- ↑ ای فرزندان آدم! چون فرستادگانی از خودتان- که آیات مرا بر شما میخوانند- نزدتان آیند (به آنان ایمان آورید و پروا پیشه کنید) آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند؛ سوره اعراف، آیه:۳۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۲.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۵۷۹.
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۰۶- ۳۰۷.
- ↑ او برفرازنده رتبگان، دارای اورنگ (فرمانفرمایی جهان) است؛ روح (القدس) را از امر خویش نزد هر کس از بندگانش که بخواهد (برای رساندن وحی) میفرستد تا روز همدیداری را بیم دهد؛ سوره غافر، آیه: ۱۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه:۳۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۵.