مقام مقربین: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
(←پانویس) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:مقام معصوم]] |
نسخهٔ ۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۵
اين مدخل از زیرشاخههای بحث مقام معصوم و مرتبط با مدخل قرب الهی است. مدخلهای وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل قرب الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
از جمله مقامات امامان معصوم(ع) مقام مقربین که در زیارت جامعه کبیره با عبارت "الْمُقَرَّبُونَ " آمده است؛ یعنی: «امامان معصوم(ع) به ذات مقدّس ربوبی، نزدیک هستند».
واژهشناسی لغوی
- تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ـ رـ ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد[۱]. و به معنای نزدیکی است[۲]؛ خواه مادی یا معنوی[۳]، بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث زمان، مکان، نسبت، منزلت و... به کار میرود[۴]. گفته شده است: قرب در مکان و قربت در منزلت و قربی و قرابت در خویشاوندی استعمال می شوند[۵]. به اعتقاد برخی واژه قرب ابتدا درباره پدیدههای جسمانی به اعتبار نسبت مکانی آنها به کار میرفت؛ ولی پس از آن توسعه یافت و در غیر مکان مانند نزدیکی از جهت زمان نیز استعمال شد و سپس مجدداً گسترش یافت و در حقایق غیر جسمانی نیز به کار رفت[۶]. تقرّب در لغت به معنای طلب نزدیکی است[۷].
- در فرهنگ اسلامی، تقرّب به معنای طلب نزدیک شدن به خداوند با انجام دادن عملی است[۸] و کسانی که به قرب الهی رسیدهاند "مُقَرَّب" نامیده میشوند و از آنجا که در حقیقت خدا بنده خویش را به خود نزدیک میسازد، یکی از اسماء الهی "مُقَرِّب"[۹] است.
- تقرّب و قرب در علوم گوناگون اسلامی خصوصاً عرفان کاربرد فراوان دارند؛ عارفان قرب را به صورتهای گوناگونی تعریف کردهاند؛ مانند استغراق وجود سالک در عین جمع "مقام جمع"، با غیبت از جمیع صفات خود، تا جایی که از صفت قرب، استغراق و غیبت خود هم غایب شود، از میان برداشتن هرچه پیش آید، اطاعت خدا[۱۰]، نزدیکی به خدا با مکاشفه و مشاهده[۱۱] و انقطاع از غیر خدا[۱۲].
- در فلسفه اخلاق، برخی قرب به خدا را مطلوب نهایی انسان و ملاک ارزشمند بودن فعل اخلاقی را تأثیر آن در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانستهاند[۱۳].
- در علم فقه، قصد قربت، شرط صحت عبادات دانسته شده[۱۴]. و وجوب آن در عبادات با آیات، روایات و اجماع ثابت شده است[۱۵]؛ ولی فقیهان در تفسیر قصد قربت مفاهیم دیگری به جز قرب روحانی را ارائه کرده اند[۱۶]. یکی از بزرگ ترین فقیهان امامیه، قصد قرب روحانی را از غایات و انگیزههای قصد امتثال دانسته و گفته است: قصد قرب روحانی قطعاً واجب نیست و اثبات وجوب آن با آیات و روایات ناممکن است[۱۷].
- برای قرب تقسیماتی ذکر شده است که مهمترین آنها تقسیم به قرب فرایض و نوافل است. عارفان با اقتباس از حدیث مشهور نبوی[۱۸] این تقسیم را ارائه کرده و در توضیح آن گفتهاند: قرب فرایض هنگام فنای ذات بنده در ذات خداوند حاصل میشود و نتیجه آن این است که بنده، گوش و چشم و دست خدا میگردد و قرب نوافل، هنگام فنای صفات وی در صفات الهی حاصل میشود و نتیجه آن این است که خدا، گوش و چشم بنده میگردد، بنابراین رتبه قرب فرایض از قرب نوافل برتر است[۱۹]؛ ولی برخی مرتبه قرب نوافل را برتر دانستهاند[۲۰].
- برپایه تقسیم دیگری، قرب یا با علم نظری به دست می آید یا با علم کشفی یا با عمل و قسم سوم، خود یا با ادای واجبات حاصل میشود یا با انجام دادن مستحبات و برترین قرب، علم کشفی توحید است[۲۱].
قرب و تقرّب
- در مورد "قرب" چند اصطلاح وجود دارد. یک "قرب" به معنی نزدیکی است. خدا با ما قریب، یعنی نزدیک است. قرب در مورد دو موجود جسمانی، چنان است که اگر یکی به دیگری نزدیک باشد، آن یکی هم نزدیک است و موضوع دوطرفه است.
- آن چیزی که ما به دنبالش هستیم "تقرب" است. در مقام تقرب، این رابطه نزدیکیِ دوطرفه نیست. خدا به ما قریب است، ولی ممکن است ما از خدا دور باشیم. ما با تقرب جستن میخواهیم به او نزدیک شویم، ولی جای خدا فرقی نمیکند، چرا که خدا اصلاً مکان ندارد. شدت قرب ما به او میشود اقتراب؛ لذا اگر دقت کرده باشید، در آن آیه عظیمه سوره علق که تلاوتش سجده واجب دارد، میفرماید تو سجده کن و نزدیک شو. سجده عالیترین وسیلهای است که ما را به قرب خدا و اقتراب میرساند. در روایات، فراوان آمده است که هیچ عملی به اندازه سجده، ما را به خدا نزدیک نمیکند[۲۲].
- پس تقرب، در واقع پذیرش اثر این قرب و اقتراب شدت پذیرش این اثر است، اما تقریب این است که کسی ما را به خودش یا به دیگری نزدیک کند. قربی که در مقربین وجود دارد از جنس تقریب است و قربی نیست که فرد با پای خود این مسیر را رفته باشد. متقرب، قصد قربت دارد و کاری میکند که نزدیک شود و نزدیکی هم بر او حاصل خواهد شد، اما مقرب کسی است که این قرب را به او دادهاند[۲۳].
- تفاوت میان مقرب و متقرب، مانند قضیه مخلِص و مخلَص است؛ مخلِص، خودش را خالص میکند، ولی مخلَص، خالص شده است. از منظری بالاتر، مانند وصل و اتصال است؛ اگر شما بخواهید دست در دست من بگذارید، شما به من وصل شدهاید، اما اگر شما دستتان را دراز کردید و من هم دستتان را گرفتم و فشردم، این اتصال است؛ یعنی اتصال وقتی است که وصل در شما تحقق پیدا کرد و شما پذیرنده و منفعل اثر شدید. تقرب هم پذیرندگی و اقتراب شدت پذیرندگی و تقرب است.
مقرّبین، اما کسانی هستند که به خدا نزدیکشان کردهاند. آنان نزدیکان به خدا نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند[۲۴].
- یکی از مسائل قرب، القا و درک بیشتر و تأثیر گرفتن از کانون و حوزهای است که در پی قرب به آن هستیم. قرب میتواند آنقدر شدت بگیرد که اصطلاح خداگونگی تحقق یابد. هرقدر که قرب بیشتر باشد، خداگونگی بیشتر و قویتر خواهد بود. هرقدر انسان به خدا نزدیکتر شود، از علم، عدالت و بقیه صفات خدا بیشتر به او میرسد و این میشود قرب[۲۵].
- ائمه(ع) مقربند؛ یعنی قدرت، علم، ولایت خدا و... به آنان تفویض شده است ﴿كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ﴾[۲۶][۲۷].
- امام، مقرب است؛ یعنی علم ایشان از علم الهی و صفت ایشان از صفت الهی است. در دعای رجبیه که منسوب به ناحیه مقدسه حضرت حجت(ع) است، آمده:"اللَّهُمَ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ ... َ لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ "[۲۸][۲۹].
- پس قرب به مرحلهای میرسد که هیچ تفاوتی میان خدا و ایشان نیست، جز آنکه آنها عباد خدا هستند. در حدیث مشهور به قرب نوافل هم آمده که اگر من کسی را از محبت خود پر کنم، گوشش میشوم که با آن میشنود، چشمش میشوم که با آن میبیند و دستش میشوم که با آن کار میکند؛ یعنی در مقام قرب میشود به جایی رسید که خدا به جای انسان بیند، به جای انسان بشنود، به جای انسان با دست او کار کند و به جای انسان با پای او حرکت کند. از این رو فرمودند: "از فراست مؤمن بپرهیزید، چرا که او با نور خدا میبیند"[۳۰][۳۱].
- مؤمن به نور خدا میبیند و خیلی از مسائل را میفهمد، ولی بروز نمیدهد. شاید هم اگر بخواهد بروز دهد، نتواند، چون قرار است خدا به جای او کار کند[۳۲].
- این مقام مقربین است. مقام تقریب مقربین، مقامی است که باید خدا، انسان را به آن سمت ببرد؛ فقط انسان باید مقدماتش را که بیشتر قلبی است، نیت کند. اعمال، حافظ قلب ما هستند. اینگونه نیست که تنها آرزویِ قلبِ پاک کافی باشد؛ اگر عملی به قلب سرایت نکند، چیز زیادی به دست نیاوردهایم[۳۳].
- پس خاصیت اول اعمالی که انجام میدهیم، این است که بتواند قلب را حفظ و تطهیر کند و آن را کانون محبت و معرفت الهی قرار دهد تا جزء مقربین میشویم[۳۴].
- ما اگر کسی را ببینیم که دم و دستگاهی دارد و ظاهرش با دیگران کمی متفاوت است، یقین میکنیم که خبری است؛ مقربین مثل دیگران، ظاهری معمولی دارند[۳۵].
- وقتی غریبهای امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر(ص) را میدید، ایشان را نمیشناخت. آنقدر عادی بودند که از ظاهرشان قابل تشخیص نبودند، اما دریایی در درون داشتند![۳۶].
نزدیکان به خداوند
- "قرب" گاهی "مکانی" است: ﴿فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾[۳۷][۳۸].
- گاهی "زمانی" است: ﴿أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ﴾[۳۹][۴۰].
- گاه "نَسبی" است: ﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ﴾[۴۱][۴۲].
- گاه در "صفات" است: ﴿هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ﴾[۴۳][۴۴].
- "قربی" که در مورد ذات مقدّس ربوبی معنا دارد فقط "قرب معنوی و روحانی" است؛ این قرب از رهگذر ابراز عشق ویژه به ذات مقدّس ربوبی به دست میآید[۴۵].
- امام رضا(ع) فرمود: "نزدیکترین حال بنده به خداوند سجده است و معنای آیه: ﴿وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب﴾ همین است"[۴۶][۴۷].
- در روایتی از مولا علی(ع) آمده است: "نماز، مایه تقرّب بنده به خداوند است"[۴۸][۴۹].
- به ویژه نماز مستحب که زمینهساز کمال تقرّب است[۵۰].
- در روایتی نقل شده است: "شبی که پیامبر(ص) را به معراج بردند، حضرت از خداوند پرسید: حال مؤمن نزد حضرتت چگونه است؟ حضرت فرمود: بنده من با چیزی به اندازه انجام کارهای واجب، به من نزدیک نمیشود لکن با انجام مستحبّات چنان به من نزدیک میشود که محبوب من میشود، وقتی چنین شد، من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن اشیاء را میگیرد، اگر مرا بخواند، جوابش را میدهم و اگر از من سؤال کند، عطایش میدهم"[۵۱][۵۲].
- امامان معصوم(ع) از مقرّبان بودند، آنان در این خصال و فضایل رفتار، در نهایت برجستگی بودند[۵۳].
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج ۱۱، ص ۸۲؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۸۰؛ مفردات، ص ۶۶۳، «قرب».
- ↑ ترتیب العین، ج ۳، ص ۱۴۵۴؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۸؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱، «قرب».
- ↑ التحقیق، ج ۹، ص ۲۲۶،«قرب».
- ↑ مفردات، ص ۶۶۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۴، ص ۲۵۳؛ نثر طوبی، ص ۲۹۳ - ۲۹۴، «قرب».
- ↑ المصباح، فیومی، ص ۴۹۵، «قرب».
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۰.
- ↑ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱.
- ↑ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۶۶۴؛ تاج العروس، ج ۲، ص ۳۰۸، «قرب».
- ↑ المقام الاسنی، ص ۹۵؛ المصباح، کفعمی، ص ۳۵۸.
- ↑ مصباح الهدایه، ص ۴۱۷ - ۴۱۸؛ خلاصة شرح تعرّف، ص ۳۳۵ - ۳۳۶؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۶۳۷.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص ۱۸۲.
- ↑ الروضة البهیه، ج ۱، ص ۳۲۱؛ روض الجنان، ص ۲۷.
- ↑ مدارک الاحکام، ج ۱، ص ۱۸۶؛ ج ۳، ص ۳۱۰؛ ریاض المسائل، ج ۱، ص ۱۸؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص ۴۵.
- ↑ ذخیرة المعاد، ص ۲۴؛ مفتاح الکرامه، ج ۲، ص ۳۱۲ - ۳۱۳؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص ۴۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج ۲، ص ۸۶ - ۸۸؛ ج ۹، ص ۱۵۷.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۳۵۲؛ کنزالعمال، ج ۷، ص ۷۷۰.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۳۵۰ - ۳۵۱؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳؛ فرهنگ نوربخش، ج ۶، ص ۲۴۲ - ۲۴۳.
- ↑ شرح توحید صدوق، ج ۱، ص ۲۹؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳.
- ↑ رسالههای شاه نعمت الله ولی، ج ۲، ص ۱۷۹.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ کارنامهای است نگاشته،که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن مینگرند؛ سوره مطففین، آیه: ۲۰ - ۲۱.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ من از تو چیزی را میخواهم که والیان امرت به آن، تو را میخوانند و درخواست میکنند... هیچ تفاوتی بین تو و آنان نیست، مگر آنکه آنان عباد تو و خلق تو هستند.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ "اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ "؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۸.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند؛ سوره توبه، آیه: ۲۸.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ آیا صبح نزدیک نیست؟؛ سوره هود، آیه: ۸۱.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ هشدار ده اقوام نزدیکت را؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ آن روز، آنان به کفر نزدیکتر بودند تا ایمان؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۶۷.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ " أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب﴾ "؛ فروع کافی، ج۳، ص۲۶۵، ح۳.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ "الصلوة قربان كل تقى"؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.
- ↑ "لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِ(ص)، قَالَ: يَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ، وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْءٍ إِلى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي، وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ، يَكْرَهُ الْمَوْتَ، وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ؛ وَ إِنَ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَايُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنى، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَايُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ، وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ"؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲، ح ۸.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.
- ↑ در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.