جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[اخلاق]] [[سیاسی]]، [[ضرورت]] روشنگری و [[انذار]] [[مخالفان]]، همواره [[امام]] را در تعامل با دشمنانش قرار میدهد. از اینرو تعداد قابل توجهی از [[نامههای نهج البلاغه]] مربوط به [[انذار]]، پاسخ به انتقادات و روشنگری [[امام]] در مقابل دشمنانش است. در این میان، نامههایی که بین [[امام]] {{ع}} و [[معاویه]] رد و بدل شده، قابل توجه است. نخستین مکاتبه [[امام]] با [[معاویه]] مربوط به آغاز [[خلافت امام]] است که ایشان در نامهای، برکناری او را بر مبنای [[مصلحت جامعه اسلامی]] میداند و او را به همراه یارانش برای [[بیعت]]، بهسوی خود [[دعوت]] میکند<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۵</ref>. دومین [[نامه]] [[امام]] زمانی بهسوی [[معاویه]] ارسال شد که او از [[بیعت با امام]] خودداری کرد و در صدد برقراری [[حکومتی]] برای خود بود. [[امام نامه]] خود را به همراه سفیری برای او میفرستد و [[دستور]] میدهد که از [[معاویه]] بخواهد بیپرده و صریح، حرف آخر و تصمیم قطعی خود را اعلام کند و سپس او را بین [[جنگی]] تمامعیار یا به صلحی خوارکننده مخیر سازد. اگر [[جنگ]] را برگزید پیمانش را بگسلد و اگر پذیرای [[صلح]] شد از او [[بیعت]] بگیرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۸.</ref>. | [[اخلاق]] [[سیاسی]]، [[ضرورت]] روشنگری و [[انذار]] [[مخالفان]]، همواره [[امام]] را در تعامل با دشمنانش قرار میدهد. از اینرو تعداد قابل توجهی از [[نامههای نهج البلاغه]] مربوط به [[انذار]]، پاسخ به انتقادات و روشنگری [[امام]] در مقابل دشمنانش است. در این میان، نامههایی که بین [[امام]] {{ع}} و [[معاویه]] رد و بدل شده، قابل توجه است. نخستین مکاتبه [[امام]] با [[معاویه]] مربوط به آغاز [[خلافت امام]] است که ایشان در نامهای، برکناری او را بر مبنای [[مصلحت جامعه اسلامی]] میداند و او را به همراه یارانش برای [[بیعت]]، بهسوی خود [[دعوت]] میکند<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۵</ref>. دومین [[نامه]] [[امام]] زمانی بهسوی [[معاویه]] ارسال شد که او از [[بیعت با امام]] خودداری کرد و در صدد برقراری [[حکومتی]] برای خود بود. [[امام نامه]] خود را به همراه سفیری برای او میفرستد و [[دستور]] میدهد که از [[معاویه]] بخواهد بیپرده و صریح، حرف آخر و تصمیم قطعی خود را اعلام کند و سپس او را بین [[جنگی]] تمامعیار یا به صلحی خوارکننده مخیر سازد. اگر [[جنگ]] را برگزید پیمانش را بگسلد و اگر پذیرای [[صلح]] شد از او [[بیعت]] بگیرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۸.</ref>. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
[[امام]] در آخرین [[نامه]] خود پیش از [[جنگ صفین]] به [[معاویه]] هشدار میدهد که وجودش برای او حجتی [[الهی]] است و او [[قرآن]] را به خواست خود [[تأویل]] میکند و [[حجت]] میتراشد که این، نهایت [[گمراهی]] است. هشدارهای [[امام]] به [[معاویه]] نیز امری ستودنی است. گویا [[امام]] [[وظیفه]] [[هدایتگری]] خود را در همه احوال و برای همهکس در نظر میآورد و هرگز به کنار نمینهد. [[امام]] خطاب به او مینویسد: "از [[خدا]] بترس و [[پیروی]] [[شیطان]] مکن"<ref>{{متن حدیث|فَاتَّقِ اللَّهَ يَا مُعَاوِيَةُ فِي نَفْسِكَ وَ جَاذِبِ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ}}؛ نامۀ۳۲؛ نیز نک: نهج البلاغه، نامههای ۶، ۷، ۹، ۱۰، ۱۷، ۲۸، ۳۰، ۳۲، ۳۷، ۴۸، ۴۶، ۵۵، ۶۴، ۶۵، ۷۳ و ۷۵</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۸۱۷-۸۱۸.</ref> | [[امام]] در آخرین [[نامه]] خود پیش از [[جنگ صفین]] به [[معاویه]] هشدار میدهد که وجودش برای او حجتی [[الهی]] است و او [[قرآن]] را به خواست خود [[تأویل]] میکند و [[حجت]] میتراشد که این، نهایت [[گمراهی]] است. هشدارهای [[امام]] به [[معاویه]] نیز امری ستودنی است. گویا [[امام]] [[وظیفه]] [[هدایتگری]] خود را در همه احوال و برای همهکس در نظر میآورد و هرگز به کنار نمینهد. [[امام]] خطاب به او مینویسد: "از [[خدا]] بترس و [[پیروی]] [[شیطان]] مکن"<ref>{{متن حدیث|فَاتَّقِ اللَّهَ يَا مُعَاوِيَةُ فِي نَفْسِكَ وَ جَاذِبِ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ}}؛ نامۀ۳۲؛ نیز نک: نهج البلاغه، نامههای ۶، ۷، ۹، ۱۰، ۱۷، ۲۸، ۳۰، ۳۲، ۳۷، ۴۸، ۴۶، ۵۵، ۶۴، ۶۵، ۷۳ و ۷۵</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۸۱۷-۸۱۸.</ref> | ||
==فرازهایی از نامهها== | == فرازهایی از نامهها == | ||
چه میکنی (ای [[معاویه]]) آنگاه که پرده از دنیاپرستیات کنار رود؛ همان [[دنیایی]] که زیباییاش دلت را ربوده و کامجوییهایش فریبت داده است؛ [[دنیایی]] که تو را به سوی خود خوانده و تو نیز به دعوتش پاسخ مثبت داده و جذب آن شدهای. البته چیزی نمانده است که ترکتازیات را مهار کنند، اما دیگر برای تو سودی نخواهد داشت و راه نجاتی نمانده است. برای روز حساب آماده شو و برای آن روز دامن [[همت]] به کمر [[زن]] و گوشَت را در [[اختیار]] [[گمراهان]] مگذار، وگرنه ادبت خواهم کرد و آنچه را از یاد بردهای به یادت آرم، که تو [[غرق]] خوشگذرانی هستی و [[شیطان]] بر کُردهات سوار شده و آنچه را از تو خواسته است بهجا آوردهای و چون [[روح]] و [[خون]] در سرتاسر وجودت [[حاکم]] شده است. | چه میکنی (ای [[معاویه]]) آنگاه که پرده از دنیاپرستیات کنار رود؛ همان [[دنیایی]] که زیباییاش دلت را ربوده و کامجوییهایش فریبت داده است؛ [[دنیایی]] که تو را به سوی خود خوانده و تو نیز به دعوتش پاسخ مثبت داده و جذب آن شدهای. البته چیزی نمانده است که ترکتازیات را مهار کنند، اما دیگر برای تو سودی نخواهد داشت و راه نجاتی نمانده است. برای روز حساب آماده شو و برای آن روز دامن [[همت]] به کمر [[زن]] و گوشَت را در [[اختیار]] [[گمراهان]] مگذار، وگرنه ادبت خواهم کرد و آنچه را از یاد بردهای به یادت آرم، که تو [[غرق]] خوشگذرانی هستی و [[شیطان]] بر کُردهات سوار شده و آنچه را از تو خواسته است بهجا آوردهای و چون [[روح]] و [[خون]] در سرتاسر وجودت [[حاکم]] شده است. | ||