ابوکعب حارثی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ابن ابی حاتم' به 'ابن ابی‌حاتم')
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
او ملقب به ذوالادارة، [[یمنی]] و از تیره [[بنو حارث بن کعب]] است<ref>جوهری، ص۸۱.</ref>. بنو حارث مذحجی مستقر در [[نجران]] و [[مسلمان]] شده در سال دهم، چهار ماه پیش از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} بودند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۵۲۸.</ref>، [[زمان]] مسلمان شدن وی دانسته نیست، ولی تأخیر در [[وفد]] و مسلمان شدن بنو حارث، احتمال [[صحابی]] بودن [[ابوکعب]] حارثی را [[تضعیف]] می‌کند؛ به ویژه که صحابی نویسان از وی یاد نکرده‌اند، مگر [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۸۵.</ref> که صحابی بودن وی را از ابن شق اللیل طُلیطَلی (نویسنده کتاب الکرامات و [[براهین]] الصالحین) نقل کرده است. [[بخاری]]<ref>بخاری، ص۶۵.</ref> و [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۳۰.</ref> گویند: وی [[عثمان]] را دیده است. شواهد دیگر بر صحابی نبودن وی آنکه، او برای عثمان، آن هم در دوره خلافتش، ناشناخته و از اوضاع [[سیاسی]] اواخر عصر [[ری]] بی‌خبر بود و شخصیتی مانند [[عمار بن یاسر]] را نمی‌شناخت<ref>ر. ک: عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۵۷؛ جوهری، ص۸۱.</ref>.
او ملقب به ذوالادارة، [[یمنی]] و از تیره [[بنو حارث بن کعب]] است<ref>جوهری، ص۸۱.</ref>. بنو حارث مذحجی مستقر در [[نجران]] و [[مسلمان]] شده در سال دهم، چهار ماه پیش از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} بودند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۵۲۸.</ref>، [[زمان]] مسلمان شدن وی دانسته نیست، ولی تأخیر در [[وفد]] و مسلمان شدن بنو حارث، احتمال [[صحابی]] بودن [[ابوکعب]] حارثی را [[تضعیف]] می‌کند؛ به ویژه که صحابی نویسان از وی یاد نکرده‌اند، مگر [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۷، ص۲۸۵.</ref> که صحابی بودن وی را از ابن شق اللیل طُلیطَلی (نویسنده کتاب الکرامات و [[براهین]] الصالحین) نقل کرده است. [[بخاری]]<ref>بخاری، ص۶۵.</ref> و [[ابن ابی‌حاتم]]<ref>ابن ابی‌حاتم، ج۹، ص۴۳۰.</ref> گویند: وی [[عثمان]] را دیده است. شواهد دیگر بر صحابی نبودن وی آنکه، او برای عثمان، آن هم در دوره خلافتش، ناشناخته و از اوضاع [[سیاسی]] اواخر عصر [[ری]] بی‌خبر بود و شخصیتی مانند [[عمار بن یاسر]] را نمی‌شناخت<ref>ر. ک: عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۵۷؛ جوهری، ص۸۱.</ref>.


گویا اوضاع [[فکری]] - سیاسی [[عصر عثمان]]، او را برای یافتن [[حقیقت]] به [[مدینه]] و [[کوفه]] کشاند، ولی پیچیدگی اوضاع، وی را بی‌پاسخ به زادگاهش بازگرداند. به گفته ابوکعب، او در پی یافتن شتر گم شده‌اش، مقداری شیری برداشت، ولی [[یاد خدا]] او را وادار کرد ظرف را از شیر تهی و از آب پُر کند تا هم نوشیدنی و هم آب وضویش تأمین شود. در بین راه، محتوای ظرف، هنگام [[وضو]]، آب و هنگام [[نوشیدن]]، شیر می‌شد و وی را [[سیراب]] می‌کرد و از [[گرسنگی]] [[نجات]] می‌داد. برخی از جمله [[علی بن حارث]]، [[رئیس]] و بزرگ بنو قتان، در [[ظهور]] چنین کرامتی برای ابوکعب تردید کردند، که در [[خواب]] به آنان هشدار داده شد [[نعمت خدا]] را بر وی [[تکذیب]] نکنید و از آن [[روز]] او را ذوالإداوه (صاحب ظرف پوستین) خواندند.
گویا اوضاع [[فکری]] - سیاسی [[عصر عثمان]]، او را برای یافتن [[حقیقت]] به [[مدینه]] و [[کوفه]] کشاند، ولی پیچیدگی اوضاع، وی را بی‌پاسخ به زادگاهش بازگرداند. به گفته ابوکعب، او در پی یافتن شتر گم شده‌اش، مقداری شیری برداشت، ولی [[یاد خدا]] او را وادار کرد ظرف را از شیر تهی و از آب پُر کند تا هم نوشیدنی و هم آب وضویش تأمین شود. در بین راه، محتوای ظرف، هنگام [[وضو]]، آب و هنگام [[نوشیدن]]، شیر می‌شد و وی را [[سیراب]] می‌کرد و از [[گرسنگی]] [[نجات]] می‌داد. برخی از جمله [[علی بن حارث]]، [[رئیس]] و بزرگ بنو قتان، در [[ظهور]] چنین کرامتی برای ابوکعب تردید کردند، که در [[خواب]] به آنان هشدار داده شد [[نعمت خدا]] را بر وی [[تکذیب]] نکنید و از آن [[روز]] او را ذوالإداوه (صاحب ظرف پوستین) خواندند.


آنگاه او برای [[پرسش]] از امور [[دنیایی]] (یا [[دینی]]) خود به مدینه، نزد عثمان رفت و برای گفتگوهای بعدی وقت [[آزاد]] گرفت. او در یکی از این [[ملاقات‌ها]]، [[شاهد]] برخورد اهانت‌آمیز [[عثمان]] با [[عمار]] بود. پس از آن جلسه، [[ابوکعب]] همراه عثمان به [[مسجد]] آمد. عمار در مسجد [[مدینه]] با [[صحابه رسول خدا]] {{صل}} [[سخن]] می‌گفت و آنان می‌گریستند که به [[فرمان]] عثمان متفرق شدند. آنگاه وی به [[نماز]] ایستاد که ناگهان صدای [[عایشه]] و [[حفصه]] در [[مخالفت]] باعثمان و تحریک [[مردم]] بر [[ضد]] وی به گوش رسید. عثمان نماز را به پایان برد و خطاب به مردم، عایشه و حفصه را [[فتنه]] جو نامید، [[دشنام]] بر آنان را برای خود جایز دانست و افزود من به [[باطن]] آنان آگاه‌ترم، [[سعد بن ابی وقاص]] از این سخن برآشفت و نزدیک بود [[نزاع]] لفظی آنان به درگیری فیزیکی تبدیل شود، که سعد گریخت و عثمان وی را تعقیب کرد. [[امام علی]] {{ع}} عثمان را دید و او را از انجام این [[کارها]] منع کرد. [[اهانت]] عثمان به [[امام]] {{ع}}، سبب نزاع لفظی میان آن دو شد که مردم آنان را جدا کردند. ابوکعب آنگاه از مدینه به [[کوفه]] رفت و چون مردم آنجا را آماده [[قیام]] بر ضد عثمان دید، نزد [[خاندان]] خود در [[یمن]] بازگشت <ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۵۴-۳۵۶؛ جوهری، ص۸۱-۸۳؛ ابن حبان، ج۵، ص۵۸۷؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۳۳۹.</ref>. این خبر را [[زیاد بن جیل]] [[روایت]] کرده و [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۳، ص۵۲۷؛ مقایسه کنید با: ذهبی، ج۴، ص۵۶۵.</ref> وی را مجهول دانسته است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوکعب حارثی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۸۳-۴۸۴.</ref>
آنگاه او برای [[پرسش]] از امور [[دنیایی]] (یا [[دینی]]) خود به مدینه، نزد عثمان رفت و برای گفتگوهای بعدی وقت [[آزاد]] گرفت. او در یکی از این [[ملاقات‌ها]]، [[شاهد]] برخورد اهانت‌آمیز [[عثمان]] با [[عمار]] بود. پس از آن جلسه، [[ابوکعب]] همراه عثمان به [[مسجد]] آمد. عمار در مسجد [[مدینه]] با [[صحابه رسول خدا]] {{صل}} [[سخن]] می‌گفت و آنان می‌گریستند که به [[فرمان]] عثمان متفرق شدند. آنگاه وی به [[نماز]] ایستاد که ناگهان صدای [[عایشه]] و [[حفصه]] در [[مخالفت]] باعثمان و تحریک [[مردم]] بر [[ضد]] وی به گوش رسید. عثمان نماز را به پایان برد و خطاب به مردم، عایشه و حفصه را [[فتنه]] جو نامید، [[دشنام]] بر آنان را برای خود جایز دانست و افزود من به [[باطن]] آنان آگاه‌ترم، [[سعد بن ابی وقاص]] از این سخن برآشفت و نزدیک بود [[نزاع]] لفظی آنان به درگیری فیزیکی تبدیل شود، که سعد گریخت و عثمان وی را تعقیب کرد. [[امام علی]] {{ع}} عثمان را دید و او را از انجام این [[کارها]] منع کرد. [[اهانت]] عثمان به [[امام]] {{ع}}، سبب نزاع لفظی میان آن دو شد که مردم آنان را جدا کردند. ابوکعب آنگاه از مدینه به [[کوفه]] رفت و چون مردم آنجا را آماده [[قیام]] بر ضد عثمان دید، نزد [[خاندان]] خود در [[یمن]] بازگشت <ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۵۴-۳۵۶؛ جوهری، ص۸۱-۸۳؛ ابن حبان، ج۵، ص۵۸۷؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۳۳۹.</ref>. این خبر را [[زیاد بن جیل]] [[روایت]] کرده و [[ابن ابی‌حاتم]]<ref>ابن ابی‌حاتم، ج۳، ص۵۲۷؛ مقایسه کنید با: ذهبی، ج۴، ص۵۶۵.</ref> وی را مجهول دانسته است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوکعب حارثی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۸۳-۴۸۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۰۰

مقدمه

او ملقب به ذوالادارة، یمنی و از تیره بنو حارث بن کعب است[۱]. بنو حارث مذحجی مستقر در نجران و مسلمان شده در سال دهم، چهار ماه پیش از رحلت رسول خدا (ص) بودند[۲]، زمان مسلمان شدن وی دانسته نیست، ولی تأخیر در وفد و مسلمان شدن بنو حارث، احتمال صحابی بودن ابوکعب حارثی را تضعیف می‌کند؛ به ویژه که صحابی نویسان از وی یاد نکرده‌اند، مگر ابن حجر[۳] که صحابی بودن وی را از ابن شق اللیل طُلیطَلی (نویسنده کتاب الکرامات و براهین الصالحین) نقل کرده است. بخاری[۴] و ابن ابی‌حاتم[۵] گویند: وی عثمان را دیده است. شواهد دیگر بر صحابی نبودن وی آنکه، او برای عثمان، آن هم در دوره خلافتش، ناشناخته و از اوضاع سیاسی اواخر عصر ری بی‌خبر بود و شخصیتی مانند عمار بن یاسر را نمی‌شناخت[۶].

گویا اوضاع فکری - سیاسی عصر عثمان، او را برای یافتن حقیقت به مدینه و کوفه کشاند، ولی پیچیدگی اوضاع، وی را بی‌پاسخ به زادگاهش بازگرداند. به گفته ابوکعب، او در پی یافتن شتر گم شده‌اش، مقداری شیری برداشت، ولی یاد خدا او را وادار کرد ظرف را از شیر تهی و از آب پُر کند تا هم نوشیدنی و هم آب وضویش تأمین شود. در بین راه، محتوای ظرف، هنگام وضو، آب و هنگام نوشیدن، شیر می‌شد و وی را سیراب می‌کرد و از گرسنگی نجات می‌داد. برخی از جمله علی بن حارث، رئیس و بزرگ بنو قتان، در ظهور چنین کرامتی برای ابوکعب تردید کردند، که در خواب به آنان هشدار داده شد نعمت خدا را بر وی تکذیب نکنید و از آن روز او را ذوالإداوه (صاحب ظرف پوستین) خواندند.

آنگاه او برای پرسش از امور دنیایی (یا دینی) خود به مدینه، نزد عثمان رفت و برای گفتگوهای بعدی وقت آزاد گرفت. او در یکی از این ملاقات‌ها، شاهد برخورد اهانت‌آمیز عثمان با عمار بود. پس از آن جلسه، ابوکعب همراه عثمان به مسجد آمد. عمار در مسجد مدینه با صحابه رسول خدا (ص) سخن می‌گفت و آنان می‌گریستند که به فرمان عثمان متفرق شدند. آنگاه وی به نماز ایستاد که ناگهان صدای عایشه و حفصه در مخالفت باعثمان و تحریک مردم بر ضد وی به گوش رسید. عثمان نماز را به پایان برد و خطاب به مردم، عایشه و حفصه را فتنه جو نامید، دشنام بر آنان را برای خود جایز دانست و افزود من به باطن آنان آگاه‌ترم، سعد بن ابی وقاص از این سخن برآشفت و نزدیک بود نزاع لفظی آنان به درگیری فیزیکی تبدیل شود، که سعد گریخت و عثمان وی را تعقیب کرد. امام علی (ع) عثمان را دید و او را از انجام این کارها منع کرد. اهانت عثمان به امام (ع)، سبب نزاع لفظی میان آن دو شد که مردم آنان را جدا کردند. ابوکعب آنگاه از مدینه به کوفه رفت و چون مردم آنجا را آماده قیام بر ضد عثمان دید، نزد خاندان خود در یمن بازگشت [۷]. این خبر را زیاد بن جیل روایت کرده و ابن ابی‌حاتم[۸] وی را مجهول دانسته است.[۹]

منابع

پانویس

  1. جوهری، ص۸۱.
  2. ابن سعد، ج۵، ص۵۲۸.
  3. ابن حجر، ج۷، ص۲۸۵.
  4. بخاری، ص۶۵.
  5. ابن ابی‌حاتم، ج۹، ص۴۳۰.
  6. ر. ک: عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۵۷؛ جوهری، ص۸۱.
  7. عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۵۴-۳۵۶؛ جوهری، ص۸۱-۸۳؛ ابن حبان، ج۵، ص۵۸۷؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۳۳۹.
  8. ابن ابی‌حاتم، ج۳، ص۵۲۷؛ مقایسه کنید با: ذهبی، ج۴، ص۵۶۵.
  9. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «ابوکعب حارثی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۸۳-۴۸۴.