بحث:قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴۲: خط ۲۴۲:
#'''آیه ۱۴۵ انعام:''' آیه ۱۴۵ انعام در مقام شمارش محرّمات در باره خوردنی‌ها می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref>. [[مالک بن انس]]، رهبر مالکی‌ها، با توجه به ساخت و ترکیب این آیه، تصور کرده که این آیه تمام محرمات را بر شمرده است، زیرا در آن ترکیب نفی "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه حصر است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما شافعی با استناد به سبب نزول آیه، معتقد است که این آیه تمام محرّمات را استقصا نکرده است و تنها در مقام بیان حرمت همین چند مورد خاصّ است، بی‌ آن‌که بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشده‌اند، همگی حلال هستند<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. [[بدر الدین زرکشی]] در این‌باره می‌نویسد: "از آنجا که کافران حلال خداوند را حرام و حرام او را حلال می‌شمردند و قصدِ مخالفت و دشمنی داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام می‌کند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کرده‌اید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کرده‌اید، وجود ندارد؛ شبیه آن‌که چون به تو می‌گویند: امروز شیرینی نخور، می‌گویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان مخالفت است، نه نفی، اثبات و حصر واقعی. در این آیه نیز گویی خداوند گفته است که هیچ حرامی جز مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه غیر شرعی، که شما آن‌ها را حلال می‌دانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز این‌ها، همه چیز حلال است، زیرا غرض اثبات تحریم بوده است نه بیان حلیّت<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. این تفسیر از آیه با استناد به اسبابِ نزول، با ترتیب نزول آیات مربوط به تحریم خوردنی‌ها نیز سازگاری دارد. مطابق نقل سیوطی، نخستین آیه‌ای که در مکه در باره خوردنی‌ها نازل شد، از سوره انعام است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref> سپس آیه سوره نحل نازل شد که می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ‏}}﴾}}<ref> پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید؛ سوره نحل، آیه:۱۱۴.</ref> آن‌گاه در مدینه آیه سوره بقره نازل شد که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه  (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۳.</ref> و در پایان، آیه سوره مائده{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ }}﴾}}<ref> سوره مائده، آیه: ۳.</ref> فرود آمد<ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref>
#'''آیه ۱۴۵ انعام:''' آیه ۱۴۵ انعام در مقام شمارش محرّمات در باره خوردنی‌ها می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref>. [[مالک بن انس]]، رهبر مالکی‌ها، با توجه به ساخت و ترکیب این آیه، تصور کرده که این آیه تمام محرمات را بر شمرده است، زیرا در آن ترکیب نفی "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه حصر است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما شافعی با استناد به سبب نزول آیه، معتقد است که این آیه تمام محرّمات را استقصا نکرده است و تنها در مقام بیان حرمت همین چند مورد خاصّ است، بی‌ آن‌که بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشده‌اند، همگی حلال هستند<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. [[بدر الدین زرکشی]] در این‌باره می‌نویسد: "از آنجا که کافران حلال خداوند را حرام و حرام او را حلال می‌شمردند و قصدِ مخالفت و دشمنی داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام می‌کند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کرده‌اید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کرده‌اید، وجود ندارد؛ شبیه آن‌که چون به تو می‌گویند: امروز شیرینی نخور، می‌گویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان مخالفت است، نه نفی، اثبات و حصر واقعی. در این آیه نیز گویی خداوند گفته است که هیچ حرامی جز مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه غیر شرعی، که شما آن‌ها را حلال می‌دانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز این‌ها، همه چیز حلال است، زیرا غرض اثبات تحریم بوده است نه بیان حلیّت<ref>ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.</ref>. این تفسیر از آیه با استناد به اسبابِ نزول، با ترتیب نزول آیات مربوط به تحریم خوردنی‌ها نیز سازگاری دارد. مطابق نقل سیوطی، نخستین آیه‌ای که در مکه در باره خوردنی‌ها نازل شد، از سوره انعام است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏}}﴾}}<ref> بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.</ref> سپس آیه سوره نحل نازل شد که می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ‏}}﴾}}<ref> پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید؛ سوره نحل، آیه:۱۱۴.</ref> آن‌گاه در مدینه آیه سوره بقره نازل شد که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه  (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۳.</ref> و در پایان، آیه سوره مائده{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ }}﴾}}<ref> سوره مائده، آیه: ۳.</ref> فرود آمد<ref>الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref>
#'''آیه ۱۵۸ بقره:''' در آیه ۱۵۸ بقره آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۸.</ref>. کسی که سبب نزول این آیه را نداند، از تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا}}﴾}} چنین می‌پندارد که سعی بین صفا و مروه امری واجب نیست. در سبب نزول آن آمده است که مسلمانان چنین می‌پنداشتند که این سعی گناه است، چرا که در زمان جاهلیت بر روی دو كوهِ صفا و مروه دو بُت به نام‌های اِساف و نائله قرار داشت که مشرکان هنگام سعی، آن دو را مسح می‌کردند. امّا پس از اسلام، این بت‌ها شکسته شد. با این حال مسلمانان همچنان گمان می‌کردند که این عمل گناه است. از این رو خداوند با نزول این آیه این توهّم را برطرف نمود<ref>ر.ک: الإِستیعاب فی بیان الأَسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، دار ابن جوزی، عربستان سعودی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱ ،ص ۸.</ref>.
#'''آیه ۱۵۸ بقره:''' در آیه ۱۵۸ بقره آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ }}﴾}}<ref> بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۸.</ref>. کسی که سبب نزول این آیه را نداند، از تعبیر {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا}}﴾}} چنین می‌پندارد که سعی بین صفا و مروه امری واجب نیست. در سبب نزول آن آمده است که مسلمانان چنین می‌پنداشتند که این سعی گناه است، چرا که در زمان جاهلیت بر روی دو كوهِ صفا و مروه دو بُت به نام‌های اِساف و نائله قرار داشت که مشرکان هنگام سعی، آن دو را مسح می‌کردند. امّا پس از اسلام، این بت‌ها شکسته شد. با این حال مسلمانان همچنان گمان می‌کردند که این عمل گناه است. از این رو خداوند با نزول این آیه این توهّم را برطرف نمود<ref>ر.ک: الإِستیعاب فی بیان الأَسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، دار ابن جوزی، عربستان سعودی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱ ،ص ۸.</ref>.
#'''آیه ۱۱۵ بقره:''' آیه ۱۱۵ سوره بقره می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه:۱۱۵.</ref>. کسی كه شأن نزول این آیه را نداند، تصور می‌کند که رو به قبله بودن در نماز واجب نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به مسجد الحرام تغییر یافت، یهودیان گفتند که تغییر قبله ممکن نیست و این آیه در جواب آن‌ها نازل شد<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. برخی از اخبار نیز حاکی از آن است که این آیه در باره نمازهای نافله است و قرآن در مورد نمازهای واجب می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ }}﴾}}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۴۴.</ref> و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکان‌پذیر نباشد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref>
#'''آیه ۱۱۵ بقره:''' آیه ۱۱۵ سوره بقره می‌فرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه:۱۱۵.</ref>. کسی كه شأن نزول این آیه را نداند، تصور می‌کند که رو به قبله بودن در نماز واجب نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به مسجد الحرام تغییر یافت، یهودیان گفتند که تغییر قبله ممکن نیست و این آیه در جواب آن‌ها نازل شد<ref>ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref>. برخی از اخبار نیز حاکی از آن است که این آیه در باره نمازهای نافله است و قرآن در مورد نمازهای واجب می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ }}﴾}}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۴۴.</ref> و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکان‌پذیر نباشد<ref>ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.</ref>.
==تعدّد [[اسباب نزول]] و وحدت نازل==
*گاهی در باره نزول آیه یا آیاتی از قرآن کریم چندین روایت مختلف گزارش شده است و هر یک از این روایات نیز داستانی را به عنوان سبب نزول آن آیه یا آیات بیان کرده‌اند. در این صورت باید وضعیت این روایات را از نظر متن و سند بررسی نمود.
*در چنین شرایطی، در مجموع، چند فرض را می‌توان در نظر گرفت:
#یکی از روایات صحیح و بقیه ناصحیح است؛
#بیش از یک روایت صحیح است، ولی تنها یکی از آن‌ها مرجِّح دارد؛
#بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچ‌‌کدام مرجِّح ندارد. كه در این صورت دو گونه است: یا می‌توان آن‌ها را جمع کرد، یا آن‌که قابل جمع نیستند.
*بنا بر این مواردی که اسباب نزول متعددی برای آیه یا آیاتی نقل شده است را می‌توان در چهار فرض ذیل خلاصه كرد:
*'''فرض اول:'''اِسناد یکی از روایاتِ نقل‌ شده صحیح و بقیه ناصحیح است. بدیهی است که در این حالت روایت صحیح به عنوان سبب نزول آیه تلقی خواهد شد. برای مثال در مورد سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ }}﴾}}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۴۴.</ref> چند سبب نقل شده است که تنها یکی از آن‌ها صحیح است و در آن به سبب نزول تصریح شده است<ref>رک: اسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزرات ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ش، ص ۱۸۷ ـ ۱۸۴.</ref>.
*'''فرض دوم:''' این است که بیش از یک روایت دارای سند صحیح باشد، امّا تنها یکی از آن‌ها مرجّح داشته باشد، به عنوان مثال راویِ یکی از آن روایات در حادثه‌ای که سبب نزول آیه شده است، حاضر باشد، که در این صورت چنین روایتی بر روایات دیگر مقدّم خواهد بود. برای مثال در مورد سبب نزول آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}﴾}}<ref> از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه:۸۵.</ref>، دو سبب نقل شده است. اما در یکی از این دو روایت، [[عبد الله بن مسعود]]، که راوی حدیث است، در متن واقعه حضور داشته و ناظر بر صحنه بوده است<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۱۸.</ref> از این رو چنین سبب نزولی بر دیگری مقدم است.
*'''فرض سوم:'''در این فرض، بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها دارای مرجّح نیست كه بتوان آن را بر روایات دیگر مقدم دانست. امّا می‌توان بین آن‌ها را جمع کرد و تمامی آن‌ها را به عنوان اسباب نزول آیه یا آیات مورد‌ نظر تلقی نمود و این در صورتی است که فاصله زمانی میان آن‌ها طولانی نباشد. در این صورت گفته‌اند که مانعی ندارد آیه یا آیاتی از قرآن بر اثر وقوع چند حادثه و پیش‌آمد نازل شده باشد. به عنوان مثال در باره نزول آیات مربوط به "لعان" دو روایت آمده است که یکی در باره "[[هلال بن امیّه[[" و دیگری در باره "[[عُوَیمر بن حارث]]" است. این دو روایت هر دو صحیح است و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد<ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰.</ref>
*'''فرض چهارم:'''مطابق این فرض دو یا چند روایت صحیح وجود دارد که هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد و هر کدام اسباب نزول متفاوتی را نقل کرده‌اند. علاوه بر این، متن آن‌ها نیز قابل جمع نیست. برای مثال در مورد نزول آیه ﴿وَإِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ...﴾۶ دو روایت است که یک روایت، نزول آن را پس از جنگ اُحد و روایت دیگر نزول آن را در روز فتح مکه ذکر کرده است.۷
بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود.۸ تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیه‌ای تنها یک بار در قرآن کریم ثبت شده است، بسیار بعید می‌نُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از این‌رو در این‌گونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در برخی از حوادثِ ذکر شده، آیه یا آیات مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، تلاوت کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثه‌ای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. سیوطی در این‌باره می‌نویسد:
گاهی در یکی از دو روایت، عبارت «فَتَلا فِیهِم» آمده است، امّا دیگران آن را «فَنَزَلَ» دانسته‌اند. نمونه آن روایتی است که ترمذی آن را صحیح دانسته و از ابن عباس چنین نقل کرده است: «یکبار شخصی یهودی با پیامبر (صلّی الله علیه وآله) برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر خداوند آسمان‌ها را این‌گونه، زمین را آن‌گونه، آب را چنین، کوه‌ها را چنان و سایر مخلوقات را به این صورت قرار می‌داد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿وَما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾؛ "خداوند را چنان که باید نشناختند".۱ امّا در واقع، روایت چنین است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) این آیه را تلاوت نمود و همین درست است، چرا‌ که این آیه مکّی است.۲
د) وحدت سبب نزول و تعدّد نازل
این موضوع، عکس موضوع قبلی را ترسیم می‌کند؛ به این معنی که یک سبب‌ نزول در مورد آیاتِ متعدّد و متفاوتی ذکر شده باشد. در این مورد گفته‌اند که هیچ مانعی وجود ندارد که آیات متعدّدی در باره یک حادثه نازل شده باشد. نمونه آن روایت ترمذی و حاکم نیشابوری از امّ سلمه است که گفت: «ای رسول خدا، هیچ نمی‌شنوم که خداوند از هجرت زنان یاد کند». پس خداوند این آیه را نازل کرد:
﴿فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِّنْكم﴾
پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود که:] من عمل هیچ صاحب ‌عملی از شما را، چه مرد و چه زن، تباه نمی‌کنم.۳
همچنین حاکم نیشابوری از امّ سلمه نقل می‌کند که گفت: «به رسول خدا عرض کردم: "چگونه است که مردان را یاد می‌کنی، اما از زنان چیزی نمی‌گویی؟" آن وقت آیه ﴿اِنَّ المُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ﴾۴ و آیه ﴿أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِّنْكم﴾ نازل شد.»
هم او در جای دیگر از امّ سلمه روایت می‌کند که به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) گفت: «چگونه مردان به جنگ می‌روند، اما زنان را جهادی نیست و نیمِ مردان ارث می‌برند؟» و خداوند آیه
﴿وَلا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَكمْ عَلى بَعْضٍ﴾
آنچه را که خداوند بدان شما را بر یکدیگر برتری بخشیده است، آرزو مکنید.۵
و آیه ﴿اِنّ المسلمین وَالمسلمات﴾ را نازل کرد.۶

نسخهٔ ‏۱۳ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۳۹

قرآن ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:


مقدمه

  • قرآن کریم به صورت تدریجی در طول دوره بیست و سه ساله نبوت پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. این وحی همانند جویبار زلالی از بلندای جبل النّور در مکه جاری شد و پس از طی فراز و نشیب‌های گونا‌گون و گذر از بستر شرایط و موقعیت‌های سخت دوران مکّی، به سرزمین یثرب رسید و در آنجا با بارور ساختن بذرهای قانون و مدنیت، مدینة النبی را بنیان نهاد. اگرچه هر یک از این فراز و نشیب‌های موجود در بستر وحی قرآنی، در شکل‌گیری دین مبین اسلام جایگاه معینی دارد، اما مکه و مدینه به عنوان دو گرانیگاه مهم در این زمینه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. تمایزات و شاخصه‌های وحی در مکه و مدینه نشانگر آن است که قرآن با محیط، شرایط اجتماعی و فرهنگی که در آن نازل شده است، تعاملی پویا و زنده دارد.
  • دانشمندان علوم قرآنی از دیرباز به صورت مستقل یا در ضمن مجموعه‌هایی، از مکّی و مدنی بودن آیات و سور قرآن سخن گفته‌اند. این سخنان به موضوع‌هایی چون تفاوت سوره‌های مکّی با سوره‌های مدنی، آیات مکّی در سور مدنی، آیات مدنی در سور مکّی و ویژگی‌های وحی در هر دو دوره مکّی و مدنی اختصاص دارد. در دهه‌های اخیر، برخی از مخالفان اسلام و خاورشناسان نیز در جهت اثبات دعاوی خود ـ مبنی بر این‌که قرآن منبعی انسانی و زمینی دارد ـ به بحث مکّی و مدنی علاقه نشان داده و به نظریه‌پردازی در این زمینه پرداخته‌اند. لازم به ذکر است که مبحث مکّی و مدنی، هم از مباحث علومٌ للقرآن و هم از مباحث علومٌ حولَ القرآن به شمار می‌آید[۱].

تعریف مکّی و مدنی

  • سؤال اصلی این است که چه معیاری باعث تفکیک وحی قرآن به مکّی و مدنی شده است؟ در پاسخ به این سؤال دو عامل زمان و مکان به ذهن متبادر می‌شود. بر این اساس برای مکّی و مدنی دو تعریف عمده به شرح زیر وجود دارد[۲].

معیار مکان

  • بر اساس معیار مکان، مکّی به آیاتی از قرآن گفته می‌شود که در مکه، اعم از شهر مکه و نواحی اطراف آن چون منی، عرفات و حدیبیه، نازل شده باشد و مدنی به آیاتی گفته می‌شود که در مدینه و نواحی اطرافش نظیر بدر، اُحُد و سَلْع [۳] نازل شده باشد[۴]. طبق این تعریف، آیاتی که در مکان‌های دیگری مانند جحفه، تبوک و بیت المقدس نازل شده است، در هیچ یک از دو دسته مکّی یا مدنی قرار نمی‌گیرد. در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده است که قرآن در سه مکان نازل شده است: "مکه، مدینه و شام"، برخی شام را به بیت المقدس و برخی دیگر نیز به تبوک تفسیر کرده‌اند. همچنین در باره آیه﴿﴿وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ [۵] گفته شده است که در شب اِسراء و در بیت المقدس نازل شده است[۶][۷].

معیار زمان

  • بر اساس معیار زمان، هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه نقطه عطفی در تاریخ اسلام و حیات پیامبرانه آن حضرت است. اهمیت این هجرت، صف‌آرایی جدید بین مکه و مدینه و تغییر جغرافیای سیاسی، اجتماعی و مذهبی منطقه عربستان، حضور مهاجران در کنار انصار و... در حیات پربرکت پیامبر اسلام و زندگی مسلمانان تحولی شگرف پدید آورد و از این رو جهت‌گیری‌های وحی قرآنی نیز با وضعیت جدید و دگرگونی‌های حاصل‌شده هماهنگ شد.
  • با این تعریف، به آیات و سوری مکّی گفته می‌شود که قبل از هجرت نازل شده‌اند و مدنی عبارت است از آیات و سوری که بعد از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه نازل شده است. بر این اساس آیاتی که قبل از هجرت در مناطق دیگری چون طائف نیز نازل شده است، مکّی به شمار می‌رود. همچنین آیاتی که بعد از هجرت به هنگام مسافرت رسول خدا به مکه یا دیگر مناطق نازل شده است، مدنی به شمار می‌رود. با این معیار، تمام آیات قرآن یا مکّی است یا مدنی؛ چرا که تمام آیات قرآن یا قبل از هجرت نازل شده یا بعد از هجرت. تنها موردی که در این تعریف محل تردید است، آن بخش از قرآن است که احتمال می‌رود در هنگام هجرت پیامبر و قبل از رسیدن او به مدینه نازل شده باشد، که برخی آن را ملحق به مکّی[۸] و برخی ملحق به مدنی دانسته‌اند[۹] این امر به ملاک ما در تمایز بین دو دوره زمانی مکّی و مدنی بستگی دارد؛ اگر ما ملاک تمایز بین دو دوره زمانی مکی و مدنی را زمانی بدانیم که پیامبر اکرم مکه را به قصد هجرت به مدینه، ترک گفتند، در این صورت آیات اشاره شده مدنی خواهد بود، اما اگر زمان ورود پیامبر اکرم به مدینه را ملاک بدانیم، در این صورت آیات اشاره شده مکّی است. از آنجا که در بین راه مکه و مدینه آیات زیادی نازل نشده است لذا در این زمینه، مشکل چندانی وجود ندارد. گفته شده است که فقط آیه﴿﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۱۰] در هنگام هجرت و در محلی به نام جُحفه بر پیامبر(ص) نازل شده است[۱۱]. از میان این دو معیار، معیار زمانی ارجح است، زیرا اولاً آنچه بیش‌تر باعث تفاوت‌های محتوایی در دو دسته از آیات می‌شود، تمایز زمانی و تاریخی نزول آیات است نه صرف مکان‌های جغرافیایی، ثانیاً زمان هجرت رسول اکرم(ص) به عنوان نقطه عطف تاریخی حد فاصل بین دو دوره حضور پیامبر در مکه و مدینه تلقی شده است و دوره رسالت پیامبر اکرم(ص) و نزول قرآن را به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم می‌کند و مجموع آیات و سور قرآنی، به حصر عقلی، یا مکّی و یا مدنی است، در صورتی که با معیار مکانی، آیات منحصراً به مکّی و مدنی تقسیم نمی‌شود. گفته شده است که مراد از مکّی و مدنی در اصطلاح صحابه و تابعین و قدما اصطلاح اول است. اما در عین حال باید توجه داشت که گاهی در برخی متون روایی، تفسیری یا علوم قرآنی اصطلاح مکّی و مدنی در مورد دوم نیز به کار رفته است، به عنوان مثال، ماوردی گفته است که سوره بقره مدنی است جز آیه‌﴿﴿وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ[۱۲] که در روز عید قربان در منی نازل شده است[۱۳] بنا بر این منظور او از مکّی در باره این آیه، نزول آن در شهر مکه است.
  • ناگفته نماند که گاهی از تعریف سومی نیز یاد می‌شود که در آن خطاب به اهل مکه یا مدینه به عنوان معیار شناخت آیات مکّی و مدنی یاد شده است[۱۴] بنا بر این تعریف، هر سوره‌ای که در آن عبارت ﴿﴿ يَا أَيُّهَا النَّاس‏ به کار رفته باشد و عبارت ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ‏ در آن سوره یافت نشود، مکّی و هر سوره‌ای که در آن عبارت ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ‏ به کار رفته باشد، مدنی است. روشن است که این تعریف شامل تمامی آیات و سور قرآن کریم نمی‌شود، چرا که اولاً خطاب‌های قرآنی فراتر از دو خطاب مذکور است، برای مثال در آیات فراوانی پیامبر اکرم(ص) مورد خطاب قرار گرفته است، ثانیاً در بسیاری از سوره‌ها هیچ یک از این دو خطاب وجود ندارد.
  • واقعیت آن است که مسئله خطاب به مؤمنان یا مردم را نباید جزء معیارهای تعریف مکّی و مدنی به شمار آورد، بلکه این امر جزء شاخصه‌های غالب در آیات و سوره‌های مکّی و مدنی است، بنا بر این مکّی و مدنی دو اصطلاح بیش‌تر ندارد که طبق اصطلاح مشهور، معیار زمانی و طبق اصطلاح دیگر معیار مکانی در تعریف آن منظور شده است[۱۵][۱۶].

جایگاه بحث مکّی و مدنی در قرآن

  • بر خلاف مباحثی چون محکم و متشابه و وحی، مکّی و مدنی بودن سوره‌ها از جمله مباحثی است که در قرآن کریم به طور مستقیم در باره آن بحث نشده است. در هیچ جای قرآن از اصطلاح مکّی و مدنی و تقسیم آیات به این دو دسته، به صراحت یا به اشارت، سخنی دیده نمی‌شود و ما تنها از مضمون و محتوای برخی از سوره‌ها می‌توانیم به زمان نزول آن‌ها و مکّی و مدنی بودن آن‌ها پی ببریم.
  • در برخی از آیات قرآن به رخدادهای زمانمند، مانند شکست روم[۱۷] و جنگ بدر[۱۸] تصریح شده است. در بعضی از آیات نیز به حوادثی زمانمند اشاره شده به این معنا که اوصافی از آن‌ها در این آیات آمده است، مانند جنگ تبوک که اوصاف آن در آیاتی از سوره توبه آمده است.
  • برخی گفته‌اند که حدود پنجاه رخداد زمانمند در آیات قرآن به تصریح یا تلمیح یاد شده است، که مهم‌ترین آن‌ها به ترتیب وقوع عبارت‌اند از: بعثت (۱ ب)[۱۹]، ولادت حضرت زهرا(س) (۲ ب)، دعوت علنی (۳ ب)، هجرت به حبشه (۵ ب)، شکست روم (۱۲ ب)، هجرت به مکه (۱۳ ب)، تغییر قبله (۲ ﻫ) [۲۰]، غزوه بدر (۲ ﻫ)، غزوه احد (۳ ﻫ)، غزوه بنی نضیر (۴ ﻫ)، غزوه خندق (۵ ﻫ)، غزوه بنی‌قریظه (۵ ﻫ)، صلح حدیبیه (۲ ﻫ)، فتح مکه (۸ ﻫ)، غزوه حنین (۸ ﻫ)، غزوه تبوک (۹ ﻫ)، برائت از مشرکان (۹ ﻫ) و حجة الوداع (۱۰ ﻫ).
  • برای نمونه آیه ﴿﴿ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ ‏[۲۱] که بعد از غزوه حنین نازل شده است، با آیات مربوط به آن، جزء آیات مدنی و مربوط به بعد از زمان وقوع جنگ حنین است.
  • علاوه بر تصریحات و اشاره‌های قرآن به حوادث زمانمند، از طریق مضمون و سیاق برخی از آیات قرآن نیز می‌توان به مکّی و مدنی بودن برخی از سوره‌ها پی برد. علامه طباطبایی می‌گوید:
  • تنها راه [مطمئن] برای تشخیص مکّی و مدنی بودن سوره‌های قرآن تدبّر در مضامین آن‌ها و تطبیق آن با اوضاع و احوال پیش و پس از هجرت است[۲۲].
  • بنا بر این استفاده از خود قرآن در تشخیص مکّی یا مدنی از اتکا به روایات مطمئن‌تر است، برای نمونه علامه طباطبایی معتقد است که مضامین سوره‌های انسان، العادیات و مطففین بر مدنی بودن آن‌ها گواهی می‌دهد، در حالی‌که در برخی از روایات، آن‌ها را جزء سوره‌های مکّی ذکر کرده‌اند[۲۳][۲۴].

جایگاه بحث مکّی و مدنی در روایات

  • پس از دلالت مضمونی آیات و سور بر مکّی یا مدنی بودن آن‌ها، بهترین راه برای تشخیص این امر، نقلِ معتبر است. با توجه به آنچه که در اخبار و آثار در باره مکّی و مدنی بودن آیات آمده است، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. هیچ روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل نشده است که به صراحت مکّی یا مدنی بودن بخشی از قرآن را اعلام کند، و آنچه که در این زمینه وجود دارد، به صحابه یا تابعین منتهی می‌شود[۲۵].

۲. روایاتی از صحابه و تابعین رسیده است که در آن‌ها سوره‌های مکّی و مدنی قرآن کریم مشخص شده است. در حقیقت این روایات همان روایات مربوط به ترتیب سوره‌های قرآن است که در درس گذشته آن را نقل کردیم. مطابق با این روایات، هشتاد و شش سوره "از علق تا مطففین" مکّی و بیست و هشت سوره "از بقره تا توبه" مدنی است[۲۶]. سوره‌های مطففین، فجر، لیل، قدر، رعد، رحمن، انسان، جمعه، حجرات و حمد نیز در برخی از روایات به عنوان سوره‌های مکّی و در برخی دیگر به عنوان سوره‌های مدنی ذکر شده‌اند[۲۷].

۳. علاوه بر تعیین آیات و سور مکّی و مدنی، در برخی روایات معیارهایی نیز برای مکّی و مدنی بودن آیات بیان شده است که برای نمونه به روایات زیر می‌توان اشاره کرد:

  1. ابن مسعود گوید: "سوره‌های مفصّل (فاصله‌دار) در مکه نازل شد. ما سال‌ها آن‌ها را می‌خواندیم و جز آن‌ها نازل نمی‌شد"[۲۸]
  2. از ابن مسعود نقل شده است که می‌گفت:"هرچه در آن ﴿﴿ يَا أَيُّهَا النَّاس‏است، در مکه و هرچه در آن ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ‏ است، در مدینه نازل شده است"[۲۹]
  3. میمون بن مهران گفته است:"آنچه در آن ﴿﴿ يَا أَيُّهَا النَّاس‏ یا ﴿﴿ يَا بَنِي‏ آدَمَ‏ ‏ آمده، مکّی و آنچه در آن ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ‏ آمده، مدنی است"[۳۰].
  4. از عروة بن زبیر نقل شده است که می‌گفت:"هرچه در آن امّت‌های گذشته ذکر شده است، در مکه و هرچه در آن فرائض و سُنن آمده، در مدینه نازل شده است"[۳۱]. بنا بر این می‌توان گفت که در روایات هر دو شیوه سماعی و قیاسی (بیان قواعد کلی برای تشخیص مکی و مدنی) برای تعیین سوره‌های مکّی و مدنی به کار رفته است.

۴. علاوه بر روایات ترتیب نزول که در آن‌ها سوره‌های مکّی و مدنی به همراه ترتیب آن‌ها آمده است، روایات دیگری نیز از صحابه یا تابعین نقل شده است که در آن‌ها ضمن بیان سوره‌های مکّی و مدنی، آیات استثنا نیز ذکر شده است [۳۲].

۵. اقوال پراکنده‌ای نیز از صحابه یا تابعین در باره آیات استثنا از سور مکّی یا مدنی رسیده است[۳۳].

۶. روایات مربوط به اسباب نزول نیز با بحث مکّی و مدنی تعامل نزدیکی دارد؛ چرا که بسیاری از این روایات در سبب یا شأن نزول آیات، از حوادثی سخن می‌گویند که تاریخ و محل وقوع آن‌ها مشخص است، از این رو از روایات اسباب نزول نیز می‌توان برای تعیین مکی و مدنی بودن آیات و سور استفاده کرد[۳۴].

تحقیقات متقدمان درباره مکّی و مدنی

  • از دوره تابعین به بعد کتاب‌هایی در باره مکّی و مدنی آیات و سوره‌های قرآن به رشته تحریر درآمده است. چنانچه نوشته‌هایی با نام "نزول القرآن" به ضحاک بن مزاحم، عکرمه و حسن بصری نسبت داده شده است. *عمده‌ترین کتاب‌های مربوط به مبحث مکی و مدنی سوره‌ها در میان قدما عبارت‌اند از:
  1. تنزیل القرآن بمکة و المدینه از ابن شهاب زهری [۳۵]
  2. التنزیل من القرآن[۳۶] از ابن فضّال کوفی [۳۷].
  3. فضائل القرآن و ما أنزل من القرآن بمکة و ما أنزل بالمدینه از محمد بن ایوب بن الضریس البجلی [۳۸].
  4. بیان عدد سور القرآن و آیاته و کلماته و مکّیه و مدنیه از ابن عبد الکافی[۳۹].
  5. ما نزل من القرآن فی صلب الزمان از احمد بن محمد بن عبید الله جوهری[۴۰]
  6. تنزیل القرآن از ابو زرعة عبد الرحمن بن محمد بن زنجله[۴۱].
  7. التنزیل و ترتیبه از ابو القاسم حسن بن محمد بن الحسن نیشابوری[۴۲].
  8. کتاب المکّی و المدنی از مکّی بن ابی طالب قیسی.
  9. المکّی و المدنی فی القرآن از ابو عبد الله محمد بن شریح الرعیینی[۴۳].
  10. یتیمة الدُّرر فی النزول و آیات السور از محمد بن احمد بن محمد موصلی [۴۴]
  11. منظومة فی المکّی و المدنی از برهان‌الدین ابراهیم بن جعبری [۴۵].
  • در قرن‌های بعد نیز دانشمندانی چون بدر‌الدین زرکشی و جلال‌الدین سیوطی باب‌های مستقلی را با عنوان "معرفة المکّی و المدنی" در کتاب‌های خود گنجانده‌اند[۴۶].
  • برخی از مفسّران متقدّم نیز به ذکر مکّی و مدنی قرآن توجه خاصی داشته‌اند و مباحث مربوط به این موضوع را در تفاسیر خود ذکر می‌کردند که به عنوان نمونه از تفاسیر زیر می‌توان نام برد:
  1. المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز از ابن عطیه اندلسی
  2. زاد المسیر فی علم التفسیر از ماوردی
  3. تفسیر القرآن العظیم از ابن کثیر
  4. الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور از جلال الدین سیوطی[۴۷]
  • عمده کار متقدمان در باره مکّی و مدنی بودن سوره‌ها را می‌توان در سه حوزه زیر دسته‌بندی کرد:
  1. نقل و گزارش اقوال رسیده از صحابه و تابعین در باره مکّی و مدنی
  2. کوشش در جهت رفع تعارض بین روایات مربوط به این باب
  3. گسترش معیارهای قیاسی در ساماندهی به امر مکّی و مدنی[۴۸].

تعارض در روایات مكی و مدنی

  • یکی از مشکلات در باب تاریخ‌گذاری‌های قرآن چندگونگی و تعارض میان اخبار است. بیش‌تر پژوهشگران متقدم می‌کوشیدند تا از میان روایات متعارض در باره مکّی یا مدنی بودن سور، یک روایت را ترجیح دهند و زمانی که معیارهای ترجیح از جهت صحت سند و صداقت راوی مساوی و معادل می‌شد و امکان ترجیح وجود نداشت، سعی می‌کردند به یکی از دو طریق زیر مسئله را حل کنند: یا این‌که می‌گفتند این بخش از قرآن دو بار، یک بار در مکه و بار دیگر در مدینه، نازل شده است، یا این‌که نزول آن آیات را به مکه و تشریع حکم شرعی و فقهی آن را به مدینه نسبت می‌دادند[۴۹] به عنوان مثال برخی از محققان در باره سوره حمد به تکرار نزول آن رأی داده‌اند، چرا که از یک طرف پیامبر(ص) و مسلمانان در دوره مکّی نماز می‌خواندند که این مسئله دالّ بر مکی بودن این سوره است، و از طرف دیگر برخی معتقدند که مراد از ﴿﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ‏ در این سوره یهود و نصاری هستند و این امر بر مدنی بودن سوره دلالت می‌کند. علاوه بر این در روایات مربوط به ترتیب نزول سوره‌ها نیز سوره حمد گاهی جزء سوره‌های مکّی و گاهی جزء سوره‌های مدنی ذکر شده است. در باره آیه مربوط به وضو و تیمّم نیز گفته‌اند که اگر چه این آیه در مدینه نازل شده است، اما حکم آن قبلاً در مکه تشریع شده بود[۵۰][۵۱].

معیارهای تشخیص مكی و مدنی

  • برخی از متقدمان به ویژگی‌های موجود در آیات و سور مکّی و مدنی توجه کرده و تلاش نموده‌اند تا یکسری معیارهای قیاسی را برای شناخت مکی از مدنی عرضه کنند. جعبری می‌گوید:شناخت مکّی و مدنی از دو روش سماعی و قیاسی امکان‌پذیر است؛ طریق سماعی آن است که روایاتی در تعیین مکّی و مدنی به ما رسیده باشد و طریق قیاسی آن است که مثلاً گفته شده آن سوره‌هایی که در آن‌ها تنها ﴿﴿ يَا أَيُّهَا النَّاس‏ آمده باشد، بدون ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ‏، یا در آن‌ها "کَلّا" یا "حروف مقطّعه" غیر از بقره، آل‌عمران و رعد یا داستان آدم و ابلیس به جز بقره یا داستان‌هایی از امّت‌های پیشین آمده باشد، مکّی است و هر سوره‌ای که در آن احکام واجب یا حدود شرعی آمده باشد، مدنی است[۵۲][۵۳].

پژوهش‌های متأخران و معاصران

  • متأخران و معاصران نیز در کتب علوم قرآنی و تفسیر، مباحث مربوط به مکّی و مدنیِ قرآن را دنبال کرده‌اند. از میان تفاسیر قرآن، کتب تفسیری زیر به بحث مکّی و مدنی اهتمام بیش‌تری داشته‌اند:
  1. التفسیر الحدیث از محمد عزّة دروزه؛
  2. بیان المعانی از عبدالقادر ملّاحویش؛
  3. المیزان فی تفسیر القرآن از محمد حسین طباطبایی؛
  4. محاسن التأویل از قاسمی؛
  5. المنار از محمد رشید رضا؛
  6. فی ظلال القرآن از سید قطب؛
  7. التحریر و التنویر از ابن‌ عاشور.
  • دانشمندان و پژوهشگران معاصر بیش از آن‌که به گزارش روایات در باره مکّی و مدنی توجه نشان دهند، به رابطه بین مدلول آیات قرآن با واقعیت تاریخی در دو دوره مکّی و مدنی اندیشیده‌اند. آن‌ها پذیرفته‌اند که اسلوب و محتوای متن قرآن، همراه با تغییر شرایط فکری ـ فرهنگی تغییر کرده است. متأخران در نقد احادیث متعارض نیز، به معیارهای ترجیح روایتی بر روایت دیگر یا قبول دو بار نزول در صورت عدم ترجیح، چندان توجهی نشان نمی‌دهند، بلکه بیش‌تر بر سازگاری متن با واقعیت توجه دارند[۵۴].
  • یکی دیگر از مواردی که دانشمندان متأخر به نقد آن پرداخته‌اند، آیات استثنا است؛ برای متقدمان پذیرش یک یا چند آیه مکّی در ضمن سوره‌های مدنی یا بالعکس امری به نسبت سهل بوده است، اما متأخران بیش‌تر این موارد را، که در روایات و سخن متقدمان گزارش شده است، با دیده تردید نگریسته‌ و به دفاع از همگونی آیاتِ یک سوره از نظر مکّی یا مدنی بودن پرداخته‌اند.
  • خاورشناسان به بحث‌های مربوط به مکی و مدنی توجهی ویژه‌ای دارند. آن‌ها سوره‌های قرآن را به چندین طبقه دسته‌بندی کرده‌اند. برخی از آن‌ها سوره‌ها را به سه طبقه "دو گروه مکّی و یک گروه مدنی"[۵۵]. برخی دیگر به چهار طبقه "سه طبقه مکّی و یک طبقه مدنی"[۵۶] و بعضی به شش طبقه "پنج طبقه مکی و یک طبقه مدنی" تقسیم کرده‌اند.
  • ویل، خاورشناس آلمانی، در کتابی به نام مقدمه تاریخی ـ انتقادی بر قرآن[۵۷]، سوره‌ها را در چهار گروه مکّی "سه گروه مکی و یک گروه مدنی" طبقه‌بندی کرده است. او گروه‌های سه‌گانه مکّی را به ترتیب به فواصل زمانی زیر نسبت داده است:
  1. از مبعث تا هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه "سال‌های اول تا پنجم بعثت".
  2. از هجرت به حبشه تا بازگشت پیامبر(ص) از سفر طائف "سال‌های پنجم تا دهم بعثت".
  3. از بازگشت از سفر طائف تا هجرت پیامبر(ص) سال‌های دهم تا سیزدهم بعثت.
  • او معیارهای طبقه‌بندی خود را، اشارات قرآن به حوادث تاریخ‌دار، سبکِ سوره‌ها و مضامینِ آن‌ها دانسته است. *ویژگی‌هایی که این خاورشناس برای هر یک از طبقات چهارگانه بیان کرده است، به قرار زیر است: سوره‌های گروه نخست، اغلب آیاتی کوتاه، موزون و خیال‌انگیز دارند و بیش‌تر با سوگند آغاز می‌شوند. سوره‌های گروه دوم، آیاتی بلندتر و به نثر نزدیک‌تر دارند، اما همچنان خیال‌انگیزند، همچنین در آن‌ها نشانه‌های خدا در طبیعت، صفات الهی و اوصاف بهشت و دوزخ ذکر شده است. آیات گروه سوم، از گروه دوم بلندتر و به نثر نزدیک‌ترند، اما دیگر خیال‌انگیز نیستند، بلکه بیش‌تر به شکل خطابه‌اند. همچنین در آن‌ها اخبار مربوط به پیامبران و کیفرهای اخروی با تفصیل بیش‌تری بازگو شده است. آیات گروه چهارم نیز، قدرت روزافزون سیاسی حضرت محمد(ص) و سیر رویدادهای پس از هجرت را گزارش می‌کنند[۵۸].
  • نولدکه نیز مشابه همین طبقه‌بندی را در کتاب تاریخ قرآن عرضه کرده است. او ویژگی هر یک از طبقات را چنین بیان کرده است:
  • ویژگی‌های طبقه اول مکی: کوتاهی سور و زبان شعری و وجود سوگندها
  • ویژگی‌های طبقه دوم: وعظ و انذار و استفاده از قصص پیامبران در تأیید وعده‌ها و وعید‌های قرآن
  • ویژگی‌های طبقه سوم: تشدید لهجه تهدید و وعید علیه کافران
  • ویژگی‌های طبقه چهارم: پرداختن به شئون اجتماعی و وضع قوانین و مقررات[۵۹].
  • برخی از خاورشناسان در پژوهش‌های خود در باره آیات مکّی و مدنی به دنبال این هدف بوده‌اند تا نشان دهند که بین آیات مکّی و مدنی تعارض‌هایی وجود دارد[۶۰].

ویژگی‌های وحی مکی و مدنی

  • اگرچه دوره‌های مکی و مدنی تفاوت‌های عمده‌ای با یکدیگر دارند و ویژگی‌های هر دوره در وحی قرآنی نیز منعکس شده است، اما حقیقت آن است که یافتن شاخصه‌ها و معیارهایی که به طور قاطع به تمایز بین مکی و مدنی دلالت داشته باشد، دور از واقعیت است. چرا که تحوّلات و تغییرات، نه در واقعیت خارجی و نه در متن قرآنی، هیچ‌گاه به یک‌‌باره و با جهش روی نداده است، بلکه این تحوّل به صورت تدریجی بوده است. از این رو، تفکیک قطعی مکی از مدنی بر اساس ویژگی‌ها و توصیفات کلی امکان‌پذیر نخواهد بود، چرا که برخی از آیات مدنی، ویژگی‌های آیات مکی را دارند و به عکس، پاره‌ای آیات مکی نیز ویژگی‌های آیات مدنی را دارند[۶۱]. بر این پایه، در بسیاری از موارد، در کنار ویژگی‌های موجود در متن قرآن، نقل معتبر نیز چاره‌ساز است.
  • به طور کلی، تفاوت‌های آیات و سور مکی و مدنی را می‌توان در دو بخش ساختار و محتوا خلاصه کرد. تغییر در این دو بخش، هر دو معلول یک علت اساسی است و آن تفاوت بنیادینِ بین این دو مرحله در دعوت و رسالت پیامبر اکرم{{صل است. یکی از نظریه‌پردازان معاصر معتقد است که مراحل دعوت پیامبر(ص)، که در مکه به ندرت از حدِّ "انذار" به حدّ "رسالت" می‌رسید، با هجرت به مدینه به کلّی به "رسالت" تبدیل شد. تفاوت میان انذار و رسالت در این است که انذار مربوط به مقابله با مفاهیم فکری گذشته و دعوت به مفاهیم جدید است. پیامبر و وحی در مرحله انذار، مردم را متوجه فساد موجود در جامعه می‌کنند و از این راه، جامعه را به تغییر وضع موجود بر می‌انگیزند. رسالت به معنای ساخت ایدئولوژی جامعه جدید است[۶۲][۶۳].

معیارهای اسلوبی در تفکیک مکی و مدنی

  • برای تفکیک مکی از مدنی، دست‌کم می‌توان از دو ویژگی‌ اسلوبی "کوتاهی و بلندی آیات و سور" و "رعایت فاصله" یاد کرد. هر دو ویژگی مورد اشاره را می‌توان در پرتو ویژگی‌ اصلی هر یک از دو دوره مکی و مدنی تبیین کرد؛ هدف اصلی وحی، در مرحله إنذار اثرگذاری است که آن نیز به نوبه خود در زبانی کوبنده، موزون و آهنگین نُمود پیدا می‌کند. بر این پایه، بیش‌تر آیات و سوره‌های مکی کوتاه، آهنگین و موزون‌اند. اما در مرحله رسالت، امری فراتر از اثرگذاریِ صِرف مورد نظر است؛ از این رو، رسالت از نظر ساخت و ترکیب به زبان متفاوتی نیازمند است. در رسالت، جنبه انتقال معلومات بر جنبه اثرگذاری غلبه دارد، در حالی که در انذار، اولویت با اثرگذاری است[۶۴].
  • نکته دیگر که در علت فاصله‌دار بودن آیات مکی گفته‌اند این است که در دوره جاهلیت مسجع بودن کلام کاهنان نشانه‌ای بر غیبی بودن سخن آنان بود؛ از این رو، سردمداران کفر بسیار می‌کوشیدند قرآن را در شمار شعر شاعران و سجع کاهنان و اورادِ ساحران درآورند، اما در آن راه درماندند[۶۵]، چرا که قرآن خود به صراحت این اتهام‌ها را رد کرد:﴿﴿ فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ ‏[۶۶]، ﴿﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ‏[۶۷] خداوند از کافران می‌خواهد که اگر می‌توانند با کمک گرفتن از جن و انس، کلامی شبیه آن بیاورند، اما همگی در این مبارزه‌ طلبی در می‌مانند. شاید سرّ این‌که قرآن در تحدّی خود، از جن نیز نام برده است، این باشد که باور عمومی در آن دوران بر این بود که کاهنان پیام‌های خود را از جنّیان دریافت می‌کنند.
  • حاصل آن‌که، وحی قرآنی در مکّه برای اثرگذاری و نیز به نشانه غیبی بودن، از درون‌مایه‌های بلاغی و جنبه‌های ادبی بهره‌مند بود. داستانِ ایمان آوردن عمر بن خطاب ـ در اثر شنیدن نخستین آیات سوره طه، به رغم آن‌که وی در صددِ تأدیب خواهر و شوهر خواهر خود به دلیل پیروی از پیامبر اکرم(ص) بود ـ گواه آن است که ایمان آوردن او به الهی بودن منشأ قرآن و پذیرفتن دین اسلام، بر پایه همین "جنبه ادبی" قرآن صورت گرفته است[۶۸].
  • حِکمت دیگری که برای کوتاه و موزون بودن آیات و سور مکی ذکر کرده‌اند، آن است که حفظ و به خاطرسپاری آن آسان‌تر است، چرا که مردم مکه کم‌تر با کتابت آشنایی داشتند و بیش‌تر بر حافظه خود تکیه می‌کردند.

از دیگر ویژگی‌های اسلوبی قرآنِ مکی، وجود سوگندها، تکرار واژه "کلّا" و نیز "حروف مقطعه" ابتدای سوره‌ها به جز سوره‌های بقره و آل‌عمران و شاید رعد است. همچنین عبارت ﴿﴿ يَا أَيُّهَا النَّاس‏ بیش‌تر در وحی مکی آمده است[۶۹].

ویژگی‌های محتوایی مکی و مدنی

  • از نظر محتوایی، مدار دعوت اسلامی در مکه، بیش‌تر حول محور ایمان به خدای یکتا و روز قیامت و تصویر بهشت و دوزخ دور می‌زند. تمسک به اخلاق پسندیده، پایداری بر نیکی، ذکر داستان پیامبران و اقوام گذشته، مجادله با مشرکان، حمله شدید به شرک و بت‌پرستی، آشکار ساختن زشتی تقلید و نادرستی عادات سنتی آن‌ها از قبیل نفرت از دختر، مباح شمردن ناموس، خوردن مال یتیم و آدم‌کشی از دیگر محورهایی است که وحی مکی به آن‌ها پرداخته است. همچنین وحی مکی، ضمن فرو ریختن دیوارهای کج‌بنیان اعتقادات و اخلاقیات نادرست، به بیان اصول اخلاقی و دعوت به رعایت حقوق اجتماعی می‌پردازد و به تدریج مردم را با اصول تازه زندگی آشنا می‌کند و پایه عقاید و اخلاقیات و عادات نیکو را استحکام می‌بخشد تا بَعدها، در وحی مدنی، به تدریج به "عبادات" و "معاملات" بپردازد.
  • محور سور مدنی از نظر محتوایی، قانون‌گذاری و بنای اجتماع جدید است و در این مسیر از کلامی نرم و آرام، همراه با بیان تفصیلی و مناسب با مردمی پذیرای حق، بهره می‌گیرد. سوره‌های مدنی از حدود، فرائض، حقوق افراد، قوانین مدنی و احکام شرعی سخن می‌گوید.
  • وحی مدنی به طور عمده با چهار گروه از مردم سر و کار دارد:
  1. مشرکان مکّه که در صدد شکست دادن پیامبر و یاران او هستند، که در این‌باره آیات جهاد و احکام مربوط به آن نازل شده است؛
  2. اهل کتاب، شامل یهود و نصاری، که قرآن آن‌ها را به وحدت بر عقیده بنیادین مورد اتفاق "توحید"[۷۰] و مجادله احسن در موارد اختلافی فرا می‌خواند[۷۱]؛
  3. منافقان که گروهی نوظهور بودند، زیرا اسلام در مدینه شوکتی یافت؛ از این رو، گروهی بدباطن، به طمع یا از رویِ ترس، نقاب مسلمانی بر چهره زدند و زبان به اعتراف و دل به انکار واداشتند؛
  4. مؤمنان که در حال شکل‌دهی جامعه مدنی بودند و از وحی الهی انتظار می‌رفت که بیانگر قوانین و مقررات لازم برای تأسیس و تداوم حیات چنین اجتماعی باشد[۷۲][۷۳].

بررسی و نقد برخی از شبهات مطرح‌شده پیرامون تعارض آیات مکی و مدنی

  • عده‌ای از خاورشناسان گفته‌اند که در متن قرآن دو شیوه متعارض مشاهده می‌شود که هیچ‌گونه ارتباطی با هم ندارد. آن‌ها این امر را بیانگر آن دانسته‌اند که قرآن صرفاً کتابی بشری است و پدیدآورنده آن، به طور کامل، تحت تأثیر محیط و جامعه‌ای بوده که در آن زندگی می‌کرده است. آن‌ها در تبیین ادعای خود به بیان چند نکته به شرح زیر پرداخته‌اند:
  1. ملاحظه می‌شود که در آیات و سور مکی قرآن، ویژگی‌های یک جامعه منحط از قبیل شدّت، خشونت، خشم، تندگویی و تهدید منعکس شده است و بر عکس، در بخش مدنیِ قرآن، نشانه‌های فرهنگ و روشنگری مشاهده می‌شود. آن‌ها برای اثبات این ادعا به برخی از آیات مکی نظیر سوره‌های مسد، عصر و تکاثر تمسّک جسته‌اند[۷۴].
  2. قرآن مکی با اثرپذیری از جامعه امّی و بی سوادِ مکه و سَبْْک کاهنان و منجمان، دارای نثری مسجّع و آیاتی کوتاه و فاصله‌دار است، اما آیات و سور قرآن مدنی طولانی است.
  3. قرآنِ مکی، به دلیل حضور در جامعه‌ای بدوی، خالی از تشریع و قانون‌گذاری است، در حالی‌که قرآنِ مدنی به دلیل حضور در جامعه قانونمند، با وضع و تبیین قوانین و مقررات همراه است[۷۵].
  • در جواب ادعاهای این گروه از خاورشناسان به بیان چند نکته می‌پردازیم:
  1. نه آیات قرآن و نه رویه مسلمانان در مکه، هیچ‌کدام خشونت و تهدید را توصیه نکرده‌اند. قوانین مربوط به جهاد و قتال نیز در مکه نازل نشده است و مسلمانان عملاً، نه به صورت جمعی و نه به صورت انفرادی، مأموریتی در جهت برخورد قهر‌آمیز با مشرکان نداشته‌اند. دوره مکی دوره‌ای است که پیامبر و مسلمانان با صبر و شکیبایی و عفو و تسامح، خشونت‌ها و تهدیدهای طرفِ مقابل را به جان می‌خریدند و آن‌ها را تحمل و خنثی می‌کردند و بدین وسیله از نهال نوپای عقیده توحیدی دفاع می‌کردند.
  2. اگر منظور از وجود عنصر خشونت و تهدید، آیاتی است که قرآن، کافران و مجرمان را به آتش دوزخ و عذاب‌های اخروی تهدید می‌کند، این امر از شیوه‌های مهم‌ تربیتی است که در همه نظام‌های تربیتی، متناسب با اهداف و اهمیت موضوع، به کار گرفته می‌شود. این همان چیزی است که در نظام‌های تربیتی نوین به نام تشویق و تنبیه، اعمال می‌شود. از نظر همه ادیان ابراهیمی، سعادت و شقاوت ابدیِ انسان در گرو ایمان و عملِ او است؛ از این رو، این امر اختصاص به آیات مکی ندارد، بلکه انذار و تبشیر، هم در آیات مکی و هم در آیات مدنی وجود دارد، اما به دلیل تفاوت‌های موجود در جامعه مکه و مدینه، انذار و تبشیر شدت و ضعف پیدا کرده است. برای نمونه، آیات زیر از جمله آیات مکی است که در آن‌ها به عفو و گذشت در مقابل رفتار بد و ناشایست کافران توصیه شده است:﴿﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ‏[۷۶]. همچنین آیات زیر از جمله آیات مدنی است که در آن مجرمان در مقابل کارهای ناشایستشان به عذاب الهی تهدید شده‌اند:﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ‏[۷۷].
  3. تدریجی بودن نزول قرآن از ویژگی‌های این کتاب آسمانی است که در خود قرآن نیز به این نوع نزول و برخی حکمت‌های آن اشاره کرده است ﴿﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا [۷۸]. وحی قرآنی همچون یک مربی، جامعه نوپای دینی را به رشد و کمال می‌رساند و طبیعی است که در سیر تربیتِ این جامعه، شیوه‌های گوناگون و دستور العمل‌های مختلف، متناسب با وضعیت‌های گوناگون زمانی، مکانی و اجتماعی، به کار گرفته شود. از این رو، در آغاز دعوت، در برخورد با شرک و جرم‌های بسیار بزرگ، ضمن تأکید بر توحید و نفی شرک، مشرکان و مجرمان به عذاب‌های دردناک تهدید می‌شوند، اما پس از شکل‌گیری جامعه توحیدی، ضرورت شکل‌گیری نظامی قانونمند، که در آن ارتباط فرد، خانواده و جامعه با خدا و طبیعت در آن روشن باشد، آشکار می‌شود. همچنین اختصاص دادن قانون‌گذاری به مدینه، امری خلاف واقع است، چرا که در آیات مکی نیز به قوانین و احکام شریعت اشاره شده است، به عنوان مثال آیات زیر ضمن آیات مکی نازل شده است:﴿﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُم مِّنْ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ‏[۷۹].
  4. این ادعا که بین وحی مکی و وحی مدنی هیچ ارتباطی وجود ندارد، بیش‌تر به گزافه‌گویی شبیه است نه یک ادعای قابل طرح در یک بحث علمی؛ قرآن مجموعه‌ای است که هر کس در آن با دیده انصاف نظر کند، بیش از آن‌که بین اجزایش از نظر اسلوب و محتوا، اختلاف مشاهده کند، وحدت و انسجام را بر آن حاکم می‌بیند. قرآن اگرچه از نظر اسلوب و سبک بیان، از شیوه‌‌های مختلف بهره گرفته است، به گونه‌ای که آیات آن‌گاه کوتاه و موزون و برای انذار و تبشیر و گاه بلند و بدون فاصله و برای بیان احکام شریعت است، اما اشتراک آن در اسلوب نیز به گونه‌ای است که در مجموع، این کتاب را از هر کتاب دیگر و حتی احادیث پیامبر و معصومان، متمایز می‌سازد. از نظر محتوایی نیز به رغم آن‌که قرآن به موضوعات بسیار متنوع پرداخته است، اما همه آن‌ها همچون دانه‌های تسبیح حول یک محور، که همان محور توحید است، گرد آمده‌اند و از همین رو، در وصف آن آمده است:﴿﴿ كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ‏[۸۰] و بر همین پایه است که کتابی سراسر متشابه است: ﴿﴿ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاء وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ‏[۸۱].
  • تأکید بر الوهیت و ربوبیت خداوند و صفات جلال و جمال پروردگار و دعوت انسان به عبودیت حق، در سراسر قرآن به چشم می‌خورد. آنچه از اختلاف در سبک و محتوا بین آیات و سور مکی و مدنی به چشم می‌خورد، از امتیازات قرآن و بیش‌تر نشانه وحیانی بودن آن است، چرا که در همه احوال، به مقتضای حال و فضای موجود در جامعه سخن گفته و در عین حال از نظر فصاحت و بلاغت، در اوج باقی مانده و از نظر محتوا، طرح منسجمی را از یک دین جامع و برتر فراهم آورده است[۸۲].

آیات استثنا

  • هشتاد و شش سوره قرآن مکی، و بیست و هشت سوره آن مدنی است، اما گذشته از اختلاف روایات در مورد مکی یا مدنی بودن برخی از سوره‌ها، برخی از آیات نیز به عنوان استثنا مطرح شده‌اند؛ به این معنی که برخی آیات مدنی در سوره‌های مکی و برخی آیات مکی در سوره‌های مدنی قرار گرفته است. بدر‌‌الدین زرکشی در کتاب البرهان فی علوم القرآن، دو باب را به نام‌های "الآیات المدنیات فی السور المکیه" و "الآیات المکیة فی السور المدنیه"، به این موضوع اختصاص داده است[۸۳].
  • جلال الدین سیوطی نیز فصلی را به نام "فی ذکر ما استثنی من المکی و المدنی" به این امر اختصاص داده و آیاتی را به عنوان استثنا برای پنجاه و دو سوره قرآن، شامل مکی و مدنی، نقل کرده است[۸۴].
  • تفاوت بحث‌های بدر‌‌الدین زرکشی و جلال الدین سیوطی در این است که بدر‌‌الدین زرکشی تنها به نقل آنچه به عنوان استثنا روایت شده، پرداخته است، در حالی‌که جلال الدین سیوطی در برخی موارد، آن‌ها را نقد هم نموده است. برای نمونه، در مورد استثنای نُه آیه از سوره انعام می‌گوید:" نقل صحیحی در این‌باره وجود ندارد و علاوه بر آن، روایت شده است که این سوره به صورت یک‌پارچه نازل شده است"[۸۵].

او همچنین استثنای سه آیه اول سوره یوسف را امری واهی شمرده است[۸۶].

  • عبد الرّزاق حسین احمد، نویسنده دوره دو جلدی المکی و المدنی فی القرآن الکریم، مفصل‌ترین بحث را در زمینه آیات استثنا انجام داده و اکثریت قریب به اتفاق این ادعاها را متکی بر دلیل صحیح ندانسته است[۸۷]. وی تنها دو مورد از این ادعاها را صحیح دانسته است و آن دو‌ آیه مدنی است که در سوره‌های مکی قرار گرفته است[۸۸].
  • آیت الله محمد هادی معرفت نیز در جلد اول مجموعه التمهید فی علوم القرآن به طور گسترده ‌به این موضوع پرداخته است. او نیز معتقد است که آنچه سیوطی و دیگران به عنوان آیات استثنا گزارش کرده‌اند، بر نقل صحیحی استوار نیست، بلکه بیش‌تر آن‌ها بر اجتهادات شخصی متکی است[۸۹]. وی تک‌تک موارد ادعاشده را ذکر و همه موارد را رد کرده است[۹۰].
  • واقعیت آن است که مبنای چینش آیات در هر یک از سوره‌های قرآن به این صورت است که از ابتدا تا انتها به دنبال یکدیگر نازل شده‌اند. تعدادی از روایات حکایت از آن دارد که نزول آیه ﴿﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ علامت پایان یافتن یک سوره و شروع سوره دیگری بوده است. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:"همانا با نزول بَسْمَلَه، انتهای سوره و ابتدای سوره دیگر معلوم می‌شد"[۹۱]. از این روایت و روایات مشابه آن[۹۲]. استفاده می‌شود که چینش آیات در هر یک از سوره‌ها به ترتیب نزول بوده است. بنا بر این، اصل و مبنا در چینش آیات در سوره‌ها، چینش آن‌ها به ترتیب نزول است و اثبات نا‌‌هماهنگی آیه یا آیاتی از یک سوره از نظر ترتیب زمانی با آیات قبل و بعد آن، نیازمند دلیل است که یا باید مضمون آیه یا آیات مذکور در آن صراحت داشته باشد، یا نقل صحیح و صریحی در این‌باره رسیده باشد. به طور کلی این مطلب که پیامبر اکرم(ص) در مواردی دستور داده باشند که آیه یا آیاتی را در سوره‌ای که قبلاً نازل شده است، قرار دهند، قابل پذیرش است، چنان‌که روایاتی نیز بر این امر دلالت دارد[۹۳]. از این رو، وجود برخی از آیات مدنی در سور مکی، در صورت وجود دلیل معتبر انکار نمی‌شود. به این معنی که ممکن است آیه یا آیاتی بعد از هجرت نازل شده باشد و پیامبر اکرم(ص) به امر الهی آن را در یکی از سوره‌های مکی قرار داده باشند. اما بسیار بعید به نظر می‌رسد که آیه یا آیاتی قبل از هجرت نازل شده و تا زمان بعد از هجرت هیچ در سوره‌ای جای نگرفته باشد و پس از هجرت در سوره‌ای مدنی قرار گرفته باشد. از این رو، اگر روایتی حاکی از آن باشد که آیه‌ای قبل از هجرت، در مکه نازل شده است، ولی در یک از سوره مدنی قرار دارد، با چنین اخباری باید با حساسیت بیش‌تری برخورد کرد[۹۴].

نمونه‌هایی از آیات مدنی در سوره‌های مکی

  • در موارد بسیاری ادعا شده است که آیات مدنی در سوره‌های مکی قرار دارند، اما محققان بیش‌تر این ادعاها را رد کرده‌اند که در اینجا به ذکر دو نمونه می‌پردازیم.
  1. آیه ۲۰ سوره مزمّل:مطابق روایات ترتیب نزول، سوره مزمّل یکی از پنج سوره‌ای است که در آغاز بعثت و در اولین سال نزول قرآن، بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. با این حال، آیه ۲۰ این سوره از نظر اسلوب و طول آیه با آیات دیگر این سوره قابل مقایسه نیست، به طوری که این آیه به تنهایی یک سوم حجم سوره مزمّل را به خود اختصاص داده است و برخلاف سایر آیات، فاصله هم در آن رعایت نشده است. همچنین از نظر محتوایی گفته‌اند که در این آیه از زکات واجب و قتال در راه خدا سخن رفته است که مربوط به دوره بعد از هجرت است[۹۵].
  • اما عده‌ای بر یک‌پارچه بودن این سوره تأکید کرده‌اند و همه آیات آن را مکی می‌دانند، این گروه معتقدند که منظور از زکات در این سوره، زکات واجب با حدود معین نیست، بلکه مراد از آن مطلق صدقه است و جمله ﴿﴿ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ‏[۹۶] مربوط به جهاد در آینده است و آیه دلالت صریحی بر فعلیت آن در زمان نزول ندارد[۹۷]
  1. آیه ۴۵ سوره قمر:از ابن عباس نقل‌ شده است که﴿﴿ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ‏[۹۸] در روز جنگ بدر نازل شده است[۹۹]. در مقابل، عده‌ای به مکی بودن همه آیات این سوره حکم کرده‌اند و معتقدند که این آیه هیچ دلالتی بر نزول آن در جنگ بدر ندارد، بلکه آیه در میان آیاتی واقع شده است که مشرکان مکه را به عذاب دنیوی و اخروی تهدید می‌کند. این آیه بشارتی برای مؤمنان در مورد متلاشی شدن جمعیت مشرکان در آینده نزدیک است. حرف "س" در ﴿﴿ سَيُهْزَمُ نیز بر تحقق این امر در آینده نزدیک دلالت دارد و روز جنگ بدر در واقع روز تحقق این وعده الهی است. از این رو، پیامبر اکرم(ص) به همین مناسبت این آیه را هنگام جنگ بدر قرائت کردند[۱۰۰][۱۰۱].

نمونه‌هایی از آیات مکی در سوره‌های مدنی

  • گفتیم که وجود آیات مکی در سور مدنی جای تأمل است و باید در دلایل آن دقت لازم را به کار برد. به هر حال سیوطی و دیگران مواردی از این نوع را ذکر کرده‌اند که در اینجا به ذکر دو نمونه می‌پردازیم.
  1. آیه ۱۱۳ سوره توبه:گفته شده است که آیه ﴿﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُولِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ‏[۱۰۲] در مورد استغفار پیامبر اکرم(ص) برای عمویش ابو طالب و به دنبال مرگ او نازل شده است[۱۰۳].
  • در مقابل، برخی از عالمان اهل سنت با این امر مخالفت کرده و گفته‌اند که مرگ ابو طالب سه سال قبل از هجرت اتفاق افتاده است، در حالی که سوره توبه از آخرین سوره‌های نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) است. ابن عاشور، از مفسران معاصر اهل سنت، در تفسیر التحریر و التنویر این قول را که آیه مذکور در مورد استغفار پیامبر برای عمویش ابو طالب یا مادرش آمنه نازل شده باشد، قولی واهی و بی‌اساس دانسته است و بر فاصله بین حوادث مرگ آمنه و ابو طالب و نزول این آیه تکیه می‌کند. وی این آیه را توضیحی تکمیلی برای آیه ۸۰ سوره توبه می‌داند که طی آن خداوند فرموده است:﴿﴿اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ ‏. از آنجا که از این آیه جواز استغفار فهمیده می‌شده است، لذا آیه ۱۱۳ جلوی این استنباط را گرفته و صریحاً اعلام کرده است که هیچ کس، حتی پیامبر حق ندارد برای مشرکان، هرچند از نزدیکانش باشد، استغفار کند[۱۰۴]. آیت الله محمد هادی معرفت نیز حدیث منقول در اسباب نزول را، که آیه ۱۱۳ را در مورد استغفار پیامبر برای عمویش ابو طالب می‌داند، از جعلیات بنی امیه برای خدشه‌دار کردن خاندان پاک پیامبر اکرم(ص) دانسته است و می‌گوید: تردیدی نیست که حضرت ابو طالب جزء اولین حامیان و یاوران پیامبر اکرم در سال‌های سخت دوره اول ظهور اسلام است و بنی امیه می‌خواهند او را به عنوان کافر معرفی کنند [۱۰۵].
  1. آیه ۲۸۱ سوره بقره: گفته شده است که آیه ۲۸۱ سوره بقره مکی است و در حجة الوداع در منی نازل شده است [۱۰۶]. باید گفت که مکی دانستن این آیه بر مبنای ملاک مکانی در تقسیم آیات به مکی و مدنی است، اما بر اساس نظر مشهور، که ملاک زمانی را برای تعیین مکی و مدنی معتبر می‌دانند، این آیه نیز مدنی محسوب می‌شود، هر چند که نزول آن در سرزمین مکه است. برخی موارد دیگر که آیاتی را به عنوان آیات مکی در سور مدنی به حساب آورده‌اند، نیز از همین قبیل است؛ به این معنی که این آیات بعد از هجرت در سرزمین مکه نازل شده‌اند، لذا در حقیقت جزء آیات مدنی هستند[۱۰۷].

آشنایی با اصطلاحات سبب نزول، شأن نزول، فضای نزول و جوّ نزول

سبب نزول و شأن نزول

  • معروف‌ترین اصطلاح در این حوزه، سبب نزول است. کتاب‌هایی که در این زمینه تألیف شده است، اسباب النزول نام گرفته‌اند. در زبان فارسی به جای سبب نزول، بیش‌تر از اصطلاح "شأن نزول" استفاده می‌شود و آثاری که در این حوزه به زبان فارسی ترجمه یا تألیف شده است، بیش‌تر "شأن نزول آیات" نام گرفته است[۱۰۸]. صرف نظر از تنوع اصطلاح در زبان‌های عربی و فارسی، به جز برخی از معاصران، کسی این دو واژه را حاکی از دو مفهوم متعدد ندانسته است. اما سبب نزول چیست؟ سبب نزول، حادثه، پیشامد یا طرح سؤالی است که موجب نزول آیه یا آیاتی از قرآن کریم شده است. همان طور که از این تعریف به دست می‌آید، اسباب نزول به طور معمول یکی از دو صورت زیر است:
  1. حوادث یا رخدادهایی که در زمان نزول قرآن اتفاق می‌افتاد و وحی الهی در شأن آن‌ها نازل می‌شد؛
  2. پرسش‌هایی که از ناحیه مردم، اعم از مسلمانان، مشرکان یا اهل کتاب، مطرح می‌شد و آیه یا آیاتی در پاسخ آن‌ها فرود می‌آمد[۱۰۹].
  • باید توجه داشت که بر اساس این تعریف، تنها بخشی از آیات قرآن دارای سبب نزول است، چرا که نزول بسیاری از آیات و سور قرآن به هیچ پیشامد یا سؤال خاصی مربوط نبوده است؛ از این رو، بیش‌تر آیات قرآن کریم دارای اسباب نزول خاصی نیستند.
  • از میان محققان معاصر، محمد هادی معرفت بین سبب نزول و شأن نزول تفاوت قائل شده است. وی معتقد است که شأن نزول اعم از سبب نزول است؛ هرگاه به مناسبت جریانی در باره شخص یا حادثه‌ای، خواه در گذشته، حال یا آینده یا در باره احکام، آیه یا آیاتی نازل شود، همه این موارد شأن نزول آن آیات نامیده می‌شوند. مثلاً می‌گویند که فلان آیه در باره عصمت انبیا یا عصمت ملائکه یا حضرت ابراهیم(ع) یا حضرت نوح(ع) یا حضرت آدم(ع) نازل شده است، یا گفته می‌شود که سوره فیل در شأن ابرهه و لشکریان او، که برای تخریب خانه خدا آمده بودند، نازل شده است. تمام این‌ها را شأن نزول آیه می‌گویند. اما سبب نزول در جایی است که پیشامد و سؤالی باعث نزول آیه یا آیاتی مقارن با آن پیشامد و سؤال شود. از این رو، سبب اخص از شأن نزول است [۱۱۰]. به نظر می‌رسد که محقق مذکور این نکته را از آن جهت گفته است که در کتب اسباب نزول یا تفسیر، وقتی در باره آیه‌ای گفته می‌شود " نَزَلَتْ فی کَذا‏‏‏‏‏"، اعم از آن است که موردی موجب نزول آن آیه شده باشد یا آن‌که آن آیه متضمّن حکم یا توضیحی در آن مورد باشد. زرکشی و دیگران نیز این نکته را یادآور شده‌اند که عبارت "نَزَلَتْ الآیةُ فی کَذا" همیشه به معنای سبب نزول نیست[۱۱۱].
  • بنا بر این، در جاهایی که در روایات به لفظ "سبب" تصریح شده باشد، مراد سبب نزول است. مثلاً اگر راوی بگوید: "سَبَبُ نزولِ الآیةِ کَذا"، یا بعد از ذکر حادثه یا سؤال، از فاء تعقیبیه استفاده کند، به عنوان مثال بگوید: "حَدَّثَ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ" یا "سُئِلَ رسولُ اللهِ (ص) عَنْ کذا فَنَزَلَتِ الآیةُ"، در این گونه موارد، روایت بیانگر اسباب نزول است. اما اگر گفته شود: "نَزَلَتِ الآیةُ فی کَذا" دو احتمال وجود دارد: یا بیانگر سبب نزول است، یا به این معنا است که آیه در باره آن موضوع نازل شده است[۱۱۲].
  • گفتنی است که غیر از پیشامدها یا سؤالاتی که موجب نزول قرآن می‌شده، گاهی به حکمت و فلسفه نزول آیه یا آیاتی از قرآن نیز، سبب اطلاق شده است. به عنوان مثال گفته‌اند که سبب نزول آیه ﴿﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ در ابتدای سوره‌های قرآن کریم این بوده است که حدّ فاصل بین سوره‌ها باشد، چون از عبد الله بن عباس نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) انتهای سوره‌ها را نمی‌شناخت تا آن‌که ﴿﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ بر او نازل می‌شد. به هر حال کتب موسوم به اسباب نزول، در بر دارنده روایاتی در همه اقسام پیش‌گفته است و تنها به روایاتی که بیانگر حادثه یا سؤالی که موجب نزول قرآن شده باشد، اختصاص ندارد. به عنوان مثال واحدی در اسبابِ نزول خود آورده است که به گفته ضحّاک آیه﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ‏[۱۱۳] در باره ابو جهل و پنج تن از خاندان وی نازل شده است و به قول کلبی در باره یهود است[۱۱۴]. پیدا است که در این مورد، حادثه یا سؤالی موجب نزول نشده است، بلکه مراد آن است که آیه در باره افراد یا گروه خاصی از کافران است. اما در مورد زیر، حادثه‌ای موجب نزول سوره تبّت شده است: وقتی آیه ﴿﴿وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ [۱۱۵]. نازل شد، پیامبر اکرم(ص) به تپه صفا برشد و بانگ زد: " يَا صَبَاحَاهْ‏ ‏‏‏‏‏" (اعلام خطر!). قریش گرد آمدند و گفتند چه شده است؟ فرمود: به من بگویید که اگر باخبرتان کنم که دشمن صبح یا شب بر شما فرو می‌آید، از من باور می‌دارید؟. گفتند: آری. فرمود: اکنون به راستی شما را بیم می‌دهم که یک عذاب سخت در پیش دارید. ابو لهب گفت: " تَبّاً لَكَ‏ ‏ ‏‏‏‏‏"؛ یعنی زیانت باد! برای این ما را جمع کردی؟! این آیه در جواب او نازل شد که دو دست ابو لهب زیان‌زده باد، و هست! که مال و دستاوردش او را بی نیاز نکند و کارساز نتواند بود. به زودی در آتشی شعله‌ور گرفتار آید با زنش، آن هیزم‌کش که در گردن، ریسمانی از لیف خرما دارد"[۱۱۶].

فضای نزول و جوّ نزول

  • آیت الله عبدالله جوادی آملی در کتاب تسنیم، ضمن آن‌که دو اصطلاح سبب نزول و شأن نزول را یکی دانسته، دو اصطلاح دیگر به اصطلاحات این حوزه افزوده است. مطابق نظر ایشان، مفسران قرآن کریم، عنایت و اهتمام ویژه‌ای به تبیین شأن و سبب نزول آیات قرآن نشان داده‌اند، ولی از "فضای نزول"، که مربوط به مجموع یک سوره است، و "جوّ نزول" که مربوط به مجموع قرآن کریم است، غافل شده‌اند و آن را در تفاسیر خود مطرح نکرده‌اند. ایشان معتقدند که فرق شأن نزول با فضا و جوّ نزول در این است که شأن نزول یا سبب نزول، حوادث، مناسبت‌ها و عواملی است که در عصر پیامبر اکرم(ص) در محدوده حجاز یا خارج از آن رخ داده و زمینه‌ساز نزول یک یا چند آیه از آیات قرآن کریم شده است، اما فضای نزول، بررسی اوضاع عمومی، اوصاف مردمی، رخدادها و شرایط ویژه‌ای است که در مدت نزول یک سوره در حجاز و خارج از آن حاکم بوده است.
  • هر یک از سوره‌های قرآن کریم فصل جدیدی بود که با نزول آیه کریمه ﴿﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ گشوده می‌شد و با نزول ﴿﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ سوره بعد، پایان می‌یافت. برخی از سوره‌های قرآن کریم مانند سوره‌های حمد، انعام و نصر به صورت دفعی و برخی به تدریج و طی چند ماه یا چند سال نازل شده است و در طی مدت نزول یک سوره، در محدوده زندگی مسلمانان و جهان خارج، حوادثی رخ داده و شرایط خاصی بر آن دوران حاکم بوده است. کشف و پرده‌برداری از این رخدادها و شرایط و تبیین آن در آغاز هر یک از سوره‌ها، ترسیم فضای نزول آن سوره خواهد بود. اما جوّ نزول، به سراسر قرآن کریم مربوط است و مراد از آن، بستر مناسب زمانی و مکانی سراسر قرآن است. قرآن کریم طی مدت ۲۳ سال بر قلب مطهر و گرامی پیامبر اکرم(ص) نازل شد. حوادثی که طی سالیان نزول قرآن در حوزه اسلامی یا خارج از قلمرو زندگی مسلمانان و حکومت اسلامی پدید آمد و شرایط و افکاری که بر آن حاکم بود، یا رخدادهایی که بر اثر نزول آیات قرآن کریم در جهان آن روز پدید آمد، "جوّ نزول قرآن" است. سه عنوان یاد شده "شأن، فضا و جوّ نزول" تفاوت دیگری نیز با هم دارند و آن این است که شأن نزول تنها ناظر به تأثیر یک جانبه رخدادهای خاص بر نزول آیه یا آیات است، ولی در فضای نزول سوره و همچنین جوّ نزول قرآن، سخن از تعامل و تأثیر دوجانبه فضای بیرونی با نزول سوره یا جوّ جهانی با نزول مجموع قرآن است؛ بدین معنا که هم فضا و جوّ موجود مقتضی نزول سوره و کل قرآن بود و هم نزول سوره و تنزل مجموع قرآن، فضا و جوّ را دگرگون می‌ساخت[۱۱۷].

جایگاه اسباب نزول در آیات قرآن

  • همان‌طور که پیشینیان گفته‌اند، آیات قرآن از نظر اسباب نزول به دو دسته تقسیم می‌شوند:
  1. آیاتی که ابتدائاً و بدون هیچ سبب خاصی نازل شده است، که اکثریت آیات قرآن را تشکیل می‌دهند؛
  2. آیاتی که حادثه یا سؤالی، سبب نزول آن‌ها شده است.
  • بنا‌ بر این، در خود آیات قرآن اشاره‌ها و تصریحاتی در مورد محتوای پرسش‌ها و حوادث اسباب نزول وجود دارد؛ آیاتی که با الفاظی چون ﴿﴿سَأَلَ‏[۱۱۸]، ﴿﴿يَسْئَلُكَ‏[۱۱۹]، ﴿﴿ يَسْئَلُونَكَ‏ ‏[۱۲۰]، ﴿﴿ يَسْتَفْتُونَكَ‏ ‏[۱۲۱] و ﴿﴿ يَسْتَنْبِئُونَك‏‏ ‏ [۱۲۲] آمده و پرسشی را مطرح کرده است، حکایت از سبب نزول خاصی در آن مورد دارد. همچنین آیاتی که به حوادث عهد نزول قرآن اشاره کرده است، ممکن است از مواردی باشد که از سبب نزول خاصی حکایت دارد. مطابق روایات، نزدیک به پانزده درصد آیات قرآن دارای اسباب نزول است، اما نکته‌ای که باید بدان توجه داشت، این است که خود آیات قرآن و سیاق آن‌ها می‌تواند معیاری برای تأیید یا ردّ روایات اسباب نزول مربوط به آن‌ها باشد.

جایگاه اسباب نزول در روایات

کوشش‌های متقدمان در زمینه اسباب نزول

  • همان‌طور که گفتیم، روایات اسباب نزول در ابتدا ضمن کتب روایی جمع‌آوری شد و سپس مفسران در شرح آیاتِ مربوط، به نقل آن پرداختند. به عنوان مثال بسیاری از روایات اسباب نزول در تفسیر طبری نقل شده است. همچنین از قرن دوم هجری به بعد، عده‌ای از دانشمندان به گردآوری و تدوین کتب ویژه اسباب نزول پرداختند. بررسی‌‌های پژوهشگران نشان می‌دهد که مهم‌ترین کتب اسباب نزول به ترتیب تاریخی به شرح زیر است:
  1. تفصیلٌ لِأسْبابِ النُزول، از میمون بن مهران؛
  2. التنزیل، از علی بن مدینی؛
  3. القصص و الأسباب التی نزل من أجلها القرآن، از عبدالرحمن بن محمد بن عیسی؛
  4. أسباب النزول از علی بن احمد واحدی نیشابوری، این کتاب معروف‌ترین کتاب باقی‌ مانده از پیشینیان است؛
  5. أسباب النزول و القصص الفرقانیه، از محمد بن اسعد عراقی؛
  6. أسباب النزول، از محمد بن علی بن شعیب مازندرانی؛
  7. عجائب النقول فی أسباب النزول، از ابراهیم بن عمر جَعبری، وی اسباب النزول واحدی را تلخیص و اسانید آن را حذف کرده، اما چیزی بر آن نیفزوده است؛
  8. العُجاب فی بیان الأسباب، از ابن حجر عسقلانی، ابن حجر این کتاب را کامل نکرده و قبل از تکمیل آن از دنیا رفته است. وی تنها روایات مربوط به سوره‌های حمد و بقره را آورده و در باره صحت یا ضعف احادیث بحثی نکرده است. وی همچنین مواردی را که جزو اسباب نزول نیست، در آن داخل کرده است. برخی گفته‌اند که اگر ابن حجر این کتاب را کامل کرده بود، مفصل‌ترین نوشتار در باب اسباب نزول فراهم می‌آمد[۱۲۸]؛
  9. لباب النقول فی أسباب النزول، از جلال الدین سیوطی، سیوطی در کتاب الاتقان، بر کتاب أسباب النزول واحدی خرده گرفته و می‌گوید:"هیچ‌کس در تألیف کتابی با این کیفیت، بر من پیشتاز نیست".
  • برخی معاصران معتقدند که بیش‌تر کتاب‌های پیشینیان در باره اسباب نزول، فاقد هرگونه طرح عملی و سیستم و ترتیب منطقی است و در واقع، آن‌ها فقط به نقل روایات و آثار پرداخته‌اند و می‌توان این روایات را در میان اکثر کتب تفسیر نیز به دست آورد[۱۲۹].

کوشش‌های متأخران و معاصران در زمینه اسباب نزول

  • متأخران در مورد اسباب نزول کار ویژه‌ای عرضه نکرده‌اند. اما در دوران معاصر تلاش‌های قابل توجهی در این زمینه صورت گرفته است. مجموعه پژوهش‌ها و تلاش‌های معاصران را می‌توان در سه حوزه زیر خلاصه کرد:
  1. جست و جو در منابع قرآنی و حدیثی و گردآوری دوباره روایات و آثار مربوط به اسباب نزول؛
  2. تهذیب و تمحیص روایات و ارزیابی سندی آن‌ها؛
  3. نظریه‌پردازی‌های جدید در مورد نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن.
  • در سال‌های اخیر، در موارد اول و دوم، آثار ارزشمندی در اختیار قرآن‌پژوهان قرار گرفته است که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
  1. الاستیعاب فی بیان الأَسباب، تألیف سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر؛ نویسندگان این اثر سه جلدی می‌گویند که مطالب کتاب را با جست و جو در لا به ‌لای تفاسیر، کتب صحاح، سنن، معاجم، اجزا، مسانید، فوائد، مشیخات و دیگر کتب حدیث به دست آورده‌اند[۱۳۰] تتبع گسترده نویسندگان این مجموعه ارزشمند، تعداد روایات موجود در حوزه اسباب نزول را به حدود سه هزار روایت رسانده است. نویسندگان کتاب علاوه بر گردآوری احادیث، دو کار ارزشمند دیگر نیز انجام داده‌اند: نخست آن‌که به ارزیابی سندی هر یک از احادیث پرداخته و آن‌ها را به صحیح، حسن و ضعیف تقسیم کرده‌اند؛ دوم آن‌که به تخریج منابع هر یک از روایات همت گماشته‌اند.
  2. جامع النقول فی أسباب النزول و شرح آیاتها، نوشته ابن خلیفه علیوی؛ نویسنده این کتاب ضمن نقل قول نویسندگان معروفی چون واحدی، سیوطی و طبری در زمینه اسباب نزول به شرح و توضیح در باره آن‌ها پرداخته است. این کتاب در دو جلد به سامان رسیده و در سال ۱۴۰۴ از سوی مؤلف در مصر به چاپ رسیده است.
  3. تسهیل الوصول إلی معرفة أسباب النزول[۱۳۱]، نوشته خالد عبد الرحمن العلی، نویسنده این کتاب به جمع‌آوری روایات اسباب نزول‌ در کتاب‌های واحدی نیشابوری، طبری، ابن جوزی، قرطبی، ابن کثیر، سیوطی و شوکانی پرداخته و آن‌ها را بدون هیچ اظهار نظری گرد آورده است.
  4. صحیح أسباب النزول، نوشته ابراهیم محمد العلی[۱۳۲]؛
  5. الصحیح من أسباب النزول، نوشته عصام بن عبد المحسن الحَمیدان[۱۳۳].
  6. الصحیح المُسند من أسباب النزول، نوشته مقبل بن هادی الوادعی[۱۳۴].
  • جدیدی که در حوزه اسباب نزول صورت گرفته است، نشان از توجه قرآن‌پژوهان به فضای نزول قرآن و نقش واقعیت‌های زمان نزول بر قالب و محتوای قرآنی دارد. باید گفت که این مباحث، مباحثی نوظهور و فراتر از اسباب نزول است. اسباب نزول نزد پیشینیان و متأخران، تنها به آن دسته از پیشامدها و پرسش‌هایی گفته می‌شود که باعث نزول آیه یا آیاتی می‌شد و از همین روی، آن‌ها معتقد بودند که آیات قرآن از نظر دارا بودن سبب یا عدم آن، بر دو دسته است: دسته‌ای که بدون هیچ سبب خاصی نازل شده است و اکثر آیات قرآن در این دسته، که تنها به خاطر هدایت انسان‌ها به راه راست نازل شده است، قرار دارد و دسته دوم آیاتی است که به دنبال واقعه یا سؤالی نازل شده است[۱۳۵]. اما معاصران از موضوع اسباب نزول عبور کرده و به موضوع فضای نزول پرداخته‌اند.
  • البته همه کسانی که به این مباحث پرداخته‌اند، بر یک اندیشه نیستند. عده‌ای تأکید کرده‌اند که شناخت ظرف زمانی، موقعیت، شرایط اجتماعی و تاریخ نزول هر یک از سور قرآن، می‌تواند در درک بهتر آیات قرآن کمک کند. از مفسران معاصر، آیت الله عبدالله جوادی آملی در مقدمه تفسیر تسنیم بر این امر تأکید کرده و به ذکر نمونه‌ای از فضای نزول در مورد سوره مبارک نساء نیز پرداخته است[۱۳۶].
  • اما برخی دیگر از روشنفکران دینی معاصر، پا را از این فراتر نهاده، بر نقش واقعیت‌های موجود در زمان نزول قرآن بر شکل‌دهی الفاظ و معانی قرآن تأکید کرده‌اند. نصر حامد ابو زید، محمد ارکون و حسن حنفی جزو این گروه از روشنفکران دینی هستند[۱۳۷].
  • برای مثال، حسن حنفی در نوشته‌ای با نام الوحی و الواقع؛ دراسةٌ فی أسباب النزول گفته است که بر خلاف نظریه پیشینیان، هیچ آیه‌ای از آیات قرآن، بدون سبب نازل نشده است، بلکه همه آیات قرآن برآمده از اسباب و واقعیت‌های خارجی است[۱۳۸]. وی و نویسندگانی چون نصر حامد ابو زید، ضمن آن‌که بر وحیانی بودن و الهی بودن قرآن تأکید دارند، معتقدند که زبان هر متنی، چه الهی و چه بشری، نمی‌تواند جدای از واقعیت‌های فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی عصر صدور و نزولش مورد مطالعه قرار گیرد. نتیجه، آن‌که همه معاصران به امری فراتر از اسباب نزول، که پیشینیان در کتاب‌های خود آورده‌اند، می‌اندیشند و آن تأثیر شناخت جامع از شرایط و موقعیت‌ها و فضای نزول سور قرآن بر فهم درست و واقع‌گرایانه از قرآن است.

در سال‌های اخیر، علاوه بر نظریه‌های جدید در حوزه اسباب نزول و نگارش آثاری با عنوان "وحی و واقعیت"، پژوهش‌های ارزشمندی در مباحث نظری اسباب نزول و به ویژه، ارتباط اسباب نزول با تفسیر صورت گرفته است که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

  1. أسباب النزول[۱۳۹]، نوشته بسّام الجمل، این کتاب ضمن بیان تاریخ اسباب نزول و مهم‌ترین راویان و منابع دست اول آن، به بیان دیدگاه‌های قدما، متأخران و معاصران در مورد اسباب نزول و نیز رابطه اسباب نزول با موضوعاتی چون وحی، قرائات، نسخ و تفسیر پرداخته است.
  2. أسباب النزول و أثرها فی بیان النصوص، دراسة مقارنة بین أصول التفسیر و أصول الفقه[۱۴۰] نوشته عماد‌الدین محمد الرشید، این کتاب، که در اصل رساله دکتری نویسنده بوده است، مفصل‌ترین کتابی است که تا کنون در باره مباحث نظری مربوط به اسباب النزول نوشته شده است.

اعتبار "عموم لفظ" یا "خصوص سب"

  • یکی از مسائل مهم در اسباب نزول، حکم آیاتی است که در خصوص فرد یا افرادی نازل ‌شده است، امّا لفظ آن عام یا مطلق است. حال این سؤال مطرح است که آیا دایره حكم مذکور در این آیات، تنها شامل افرادی است که آیه در باره آن‌ها نازل شده است، یا مطابق ظاهرِ لفظ، به اشخاص دیگری نیز كه قابلیت شمول آیه را دارند، قابل تعمیم است؟

بیش‌تر دانشمندان اسلامی عمومیت لفظ را بر خصوصیّت سبب مقدّم دانسته و بیان کرده‌اند که ملاک در مراد این گونه آیات، عمومِ لفظ است و نباید حکم را به فرد یا افرادی که آیه در باره آن‌ها نازل شده است، منحصر کرد.

بررسی چند اسباب نزول دارای لفظ عام

  1. ظِهار:در آیات نخستین سوره مجادله آمده است:

﴿﴿ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ الَّلائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‏‏ ‏[۱۴۱][۱۴۲].

  • ظِهار مصدر باب مفاعله و در اصطلاح فقه به این معنا است که مردی به همسرش بگوید که پشت تو چون پشت مادر من است؛ یعنی همان طور که مادرم بر من حرام است، تو نیز بر من حرام هستی. در سبب نزول این آیه آمده است که فردی به نام اوس بن صامت چنین سخنی را به زنش گفت. آن زن نزد پیامبر(ص) شکایت آورد و به‌ دنبال آن، آیات نخستین سوره مجادله نازل شد.
  • از آیه اوّل سوره مجادله به خوبی معلوم می‌شود که حکم مربوط به ظِهار، که در آیات بعدی این سوره آمده است، دارای سبب خاصی بوده است. با این حال الفاظی نظیر ﴿﴿الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم، ﴿﴿فَمَن لَّمْ يَجِدْ و ﴿﴿فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ که در آیات یاد‌شده در باره ظهارکنندگان و احکام ظهار آمده است، همه عام هستند و به فرد یا افراد خاصی اختصاص ندارند. گفتنی است که دلالت اسم‌های موصول ﴿﴿الَّذِينَ و ﴿﴿مِّن بر عمومیّت، به سبب نیاز آن به جمله صله است. چرا که جمله صله موصول را به مفهومی عامّ تبدیل می‌کند.
  1. لِعان:آیات ششم تا نهم سوره نور را آیات لعان گویند. در این آیات آمده است:﴿﴿ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ‏[۱۴۳].
  • لعان مصدر باب مفاعله به معنای لعنت فرستادن بر همدیگر است. پس از نزول آیه چهارم سوره نور که می‌فرماید: کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می‌دهند، سپس چهار گواه نمی‌آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید.
  • این حکم بر برخی از مسلمانان گران آمد؛ چرا که حتی اگر به چشم خود می‌دیدند که همسرشان مرتکب زنا شده است، تا زمانی که چهار شاهد نمی‌آوردند، نمی‌توانستند زن خود را متهم کنند. این مسأله برای شخصی به نام هلال بن امیه اتفاق افتاد و مطابق آیه بیان‌‌شده باید حدّ قذف بر او جاری می‌شد. در این هنگام آیات ششم تا نهم سوره نور نازل شد و این مشکل را به گونه‌ای دیگر حل کرد.
  • با نزول این آیات، پیغمبر(ص) شادمانه به هلال بن امیه فرمود:"خدا تو را گشایش داد و هلال بن امیه گفت: از پروردگار همین امید را داشتم"[۱۴۴].
  • در این آیات به منظور تعمیم، از کلمه موصولی ﴿﴿الَّذِينَ و جمله صله استفاده شده است. از این‌رو تمام کسانی که به همسران خود نسبت کار ناشایست می‌دهند و چهار شاهد برای اثبات آن ندارند، مشمول این حکم می‌شوند و هیچ قرینه‌ای دالّ بر اختصاص آن وجود ندارد.
  1. شهادت غیر مسلمانان و حدود اعتبار آن: در آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده آمده است:﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِينَ فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ‏[۱۴۵].
  • در باره سبب نزول اين آيه از ابن عباس روایت شده است که تمیم الداری و عدی بن زید به مکه رفت ‌و آمد می‌کردند. مردی از بنی سهم قریش همراه ایشان بود و مرگش در سرزمینی که هیچ مسلمانی حضور نداشت، فرا رسید. او ما‌تَرک خویش را به آن دو تن سپرد که به ورثه‌اش برسانند. آن‌ها نیز همه چیز را جز یک جام نقره‌ای مشبّک به طلا، به ورثه‌اش دادند و چون ورثه او سراغ آن را گرفتند، آن دو شخص گفتند که آن را ندیده‌ایم. آن دو را نزد پیغمبر(ص) بردند، پیغمبر(ص) سوگندشان داد و آن‌ها سوگند خوردند که چیزی پنهان نکرده‌اند و خبر ندارند. پیغمبر(ص) رهایشان کرد. اما پس از مدتی جام نزد جمعی از اهل مکه پیدا شد و آن‌ها گفتند که آن را از تمیم داری و عدی بن زید خریده‌ایم. ورثه آن مردِ سهمی به دعوی برخاستند و دو تن از ایشان شهادت دادند که این جامِ خویشاوند ماست و گواهی ما از گواهی عدی بن زید و تمیم داری راست‌تر است، و ناحق نمی‌گوییم. دو آیه ۱۰۶ و ۱۰۷ سوره مائده به این مناسبت نازل شد[۱۴۶]. و سخن آن‌ها را تأیید کرد. عمومیت لفظ ﴿یٰا أیُّها الَّذینَ آمَنوا﴾ در آیه صد و ششم این سوره، امر بسیار روشنی است که از توضیح بی‌نیاز است[۱۴۷].

اعتبار عموم لفظ به شرط تأیید با سیاق

  • هنگامی که گفته می‌شود که عموم لفظ معتبر است نه خصوص سبب، منظور آن نیست که لفظ یک آیه یا بخشی از آن، بدون در نظر گرفتن سیاق آن، عمومیت و اطلاق دارد. نمونه ذیل این موضوع را به خوبی روشن می‌سازد.
  • در سبب نزول آیه ﴿﴿وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ [۱۴۸] آمده است این آیه در باره انصار نازل شد که یک سال از انفاق در راه خدا خودداری ورزیدند. ابو منصور بغدادی به اسناد خود از حکم بن عمران روایت می‌کند که ما در کنار قسطنطنیه بودیم. عقبة بن عامر از صحابه رسول خدا(ص) بر اهل مصر و فضالة بن عبید، دیگر صحابی رسول خدا، بر اهل شام حکومت می‌کردند. میان مسلمانان و رومیان نزاع سختی در گرفت و دو طرف رویاروی هم صف‌بندی کردند. مردی از مسلمانان بر لشکر روم حمله برد و در انبوه جمعیت ایشان فرو رفت. مسلمین فریاد زدند: " أَلْقٰی بِیَدَیْهِ إلَی التَّهْلُکَةِ‏"؛ يعنی خود را با دست خود به هلاکت افکند. اما آن مرد سالم بازگشت و ابوایوب انصاری، صحابی رسول خدا(ص)، گفت: ای مردم، آیه را بی‌جا به کار نبرید و نادرست معنا نکنید. این آیه در باره ما گروه انصار نازل شد که وقتی اسلام عزت یافت و مسلمان زیاد شد، بعضی با بعضی در نهان می‌گفتیم که اموال ما تباه شد و بر باد رفت، اگر بر سر کارها و مال‌های خود بودیم و کاسبی می‌کردیم، از بین نمی‌رفت. و این آیه در جواب ما و آنچه اندوهناکمان کرده بود، نازل شد. تَهلُکه بر سر مال دنیا ایستادن است، در حالی که خدا ما را به جهاد امر فرموده است"[۱۴۹].
  • نتیجه آن كه تقدم عمومیت لفظ بر خصوص سبب را باید با توجه به سیاق و موضوعی که آیه در باره آن نازل شده است، به دست آورد. ابن‌تیمیه می‌گوید که اساساً منظور کسانی که خصوص سبب را بر عموم لفظ ترجیح می‌دهند، این نیست که حکم آیاتی از قرآن، که اسباب نزول خاصی دارند، مخصوص شخص یا اشخاص معینی است، بلکه مقصودشان آن است که حکم آیه به نوعِ آن اشخاص اختصاص دارد و تمام موارد مشابه را شامل می‌شود[۱۵۰].
  • نکته آخر در این باب این‌که اصل تقدّم عموم لفظ بر خصوص سبب در جایی معتبر است که دلیل خاصی بر خلاف آن وجود نداشته باشد. اما در صورتی که دلیل یا دلایلی معتبر بر اختصاص حکم آیه به خصوص سبب، وجود داشته باشد، حکم آیه عمومیت یا اطلاق نخواهد داشت، چنان‌ که نظر مفسران شیعه در باره آیه ۵۵ سوره مائده، آن است که حکم آیه به حضرت علی(ع) اختصاص دارد و آیه در مقام بیان ولایت حضرت علی(ع) بر مؤمنان، همچون ولایت خداوند و پیامبر(ص) بر آنان، است، که همان ولایت در تصرّف و سرپرستی است.
  • در احادیث فراوانی از اهل سنت و شیعه نقل شده است، هنگامی که امام علی(ع) در حال رکوع، انگشتری خود را به سائلی دادند، آیه ۵۵ سوره مائده، كه به آیه ولایت مشهور است، نازل شد[۱۵۱]﴿﴿ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۵۲]
  • این آیه اگر چه از نظر ساخت و ترکیب زبانی، مفهومی عام دارد؛ چرا که از موصول و صله استفاده شده است، امّا نباید در فهم مقصود گوینده تنها به مدلول منطقی الفاظ و ساخت آن‌ها توجه کرد، بلکه علاوه بر آن، باید بافت جمله و فضایی را که آن ترکیب در آن به کار رفته است، نیز در نظر گرفت. بافت خاصّ این آیه، که ولایت تصدّی "حكومت" و در ردیف ولایت خدا و رسول بر مردم است، دلالت می‌کند که از لفظ عامِ {عربی|اندازه=150%|﴿﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ﴾}} مدلولی خاص قصد شده باشد. بنا بر این، اگر چه آیه با لفظ عام آمده است، اما با توجه به قرائن مقالی و مقامی تنها بر یک نفر منطبق است.
  • آیه زیر به خوبی کاربرد لفظ عام و اراده معنای خاص را نشان می‌دهد:﴿﴿ الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ‏[۱۵۳].
  • این آیه جزء مجموعه آياتی است كه پس از جنگ بدر نازل شده است. اگر در این آیه، تنها معیار عمومیت لفظ را در نظر بگیریم، این امر مستلزم آن است که مراد از لفظ ﴿﴿النَّاسَ در هر دو مورد "همه انسان‌ها" باشد و آن‌گاه آیه این‌گونه معنا می‌شود که همه‌ انسان‌ها به آن مؤمنان گفته‌اند که همه‌ انسان‌ها برای جنگ با شما گرد آمده‌اند، در حالی که مسلماً مراد، برخی از انسان‌ها بوده است. زیرا گویندگان سخن، غیر از افرادی هستند که در باره آنان سخن به میان آمده است. مراد از الناسِ اول، نعیم بن سعید است و مراد از الناسِ دوم، ابو سفیان و یاران او هستند[۱۵۴]. ابو علی فارسی گفته است:"دلیلِ آن‌که منظور از کلمه ﴿﴿النَّاسَ در جمله ﴿﴿قَالَ لَهُمُ النَّاسُ یک تن است، آیه بعدیِ آن است که می‌گوید:﴿﴿ إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ‏[۱۵۵]؛ در این آیه با لفظ ﴿﴿ ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ به یک فرد معین اشاره شده است[۱۵۶].
  • نتیجه آن‌که در موضوع "عمومیت لفظ" و "خصوصیت سبب" باید هم به ساخت و ترکیب منطقی مفاهیم، و هم به بافت و سیاق زبانیِ درونِ متن توجه کرد و چه بسا عدم توجه به یکی از این دو مورد، سبب اختصاص یا تعمیم بی‌مورد شود[۱۵۷].

نقش اسباب نزول در تفسیر قرآن

  • همان‌گونه که در بخش پیش ذکر شد، برای دریافت مرادِ آیات قرآن، هم باید به ساخت منطقی مفاهیم و گزاره‌ها، و هم به بافت و سیاقی که متن در آن قرار دارد، توجه کرد. بدون تردید، اسباب نزول یکی از ابزارهایی است که ما را در شناخت هر چه بهتر بافت فرهنگی و اجتماعی نزول آیات یاری می‌کند. نزول قرآن در طول بیست و سه سال، با فراز و نشیب‌های زیاد، شرایط مختلف فرهنگی و اجتماعی و نیز تکیه قرآن بر قرینه‌های مقامی، نیاز به اسباب نزول را برای فهم درست مقاصد آیات دو‌چندان می‌کند. با دانستن اسباب نزول، مفسّر در فضای زنده و حقیقی مکه و مدینه قرار می‌گیرد و شرایط عینی نزول آیات را احساس می‌کند و به عکس، بدون اطلاع از اسباب نزول، فهم برخی از آیات قرآن، آن‌چنان که باید، ممکن نیست و چه بسا مفسّر در فهم آنها دچار انحراف شود. برای آشنایی با نقش و اهمیت اسباب نزول در تفسیر قرآن، چند نمونه از کاربردهای اسباب نزول را ذکر می‌کنیم:[۱۵۸].

بررسی چند نمونه از اسباب نزول

  1. آیه ۱۴۵ انعام: آیه ۱۴۵ انعام در مقام شمارش محرّمات در باره خوردنی‌ها می‌فرماید:﴿﴿ قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏[۱۵۹]. مالک بن انس، رهبر مالکی‌ها، با توجه به ساخت و ترکیب این آیه، تصور کرده که این آیه تمام محرمات را بر شمرده است، زیرا در آن ترکیب نفی "لا" و استثناء "الاّ" آمده است که نشانه حصر است و با توجه به این ترکیب، این آیه تمامی محرمات را استقصا نموده است. اما شافعی با استناد به سبب نزول آیه، معتقد است که این آیه تمام محرّمات را استقصا نکرده است و تنها در مقام بیان حرمت همین چند مورد خاصّ است، بی‌ آن‌که بتوان نتیجه گرفت که امور دیگری كه ذکر نشده‌اند، همگی حلال هستند[۱۶۰]. بدر الدین زرکشی در این‌باره می‌نویسد: "از آنجا که کافران حلال خداوند را حرام و حرام او را حلال می‌شمردند و قصدِ مخالفت و دشمنی داشتند، این آیه برای نقض غرضِ ایشان نازل شد. گویی این آیه به کافران اعلام می‌کند که هیچ حلالی جز آنچه شما حرام کرده‌اید، و هیچ حرامی جز آنچه حلال کرده‌اید، وجود ندارد؛ شبیه آن‌که چون به تو می‌گویند: امروز شیرینی نخور، می‌گویی: امروز فقط شیرینی خواهم خورد. و منظور تو بیان مخالفت است، نه نفی، اثبات و حصر واقعی. در این آیه نیز گویی خداوند گفته است که هیچ حرامی جز مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه غیر شرعی، که شما آن‌ها را حلال می‌دانید، وجود ندارد. مراد آیه این نیست که جز این‌ها، همه چیز حلال است، زیرا غرض اثبات تحریم بوده است نه بیان حلیّت[۱۶۱]. این تفسیر از آیه با استناد به اسبابِ نزول، با ترتیب نزول آیات مربوط به تحریم خوردنی‌ها نیز سازگاری دارد. مطابق نقل سیوطی، نخستین آیه‌ای که در مکه در باره خوردنی‌ها نازل شد، از سوره انعام است: ﴿﴿ قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏[۱۶۲] سپس آیه سوره نحل نازل شد که می‌فرماید:﴿﴿فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّبًا وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ‏[۱۶۳] آن‌گاه در مدینه آیه سوره بقره نازل شد که می‌فرماید: ﴿﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ[۱۶۴] و در پایان، آیه سوره مائده﴿﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ [۱۶۵] فرود آمد[۱۶۶]
  2. آیه ۱۵۸ بقره: در آیه ۱۵۸ بقره آمده است:﴿﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ [۱۶۷]. کسی که سبب نزول این آیه را نداند، از تعبیر ﴿﴿فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا چنین می‌پندارد که سعی بین صفا و مروه امری واجب نیست. در سبب نزول آن آمده است که مسلمانان چنین می‌پنداشتند که این سعی گناه است، چرا که در زمان جاهلیت بر روی دو كوهِ صفا و مروه دو بُت به نام‌های اِساف و نائله قرار داشت که مشرکان هنگام سعی، آن دو را مسح می‌کردند. امّا پس از اسلام، این بت‌ها شکسته شد. با این حال مسلمانان همچنان گمان می‌کردند که این عمل گناه است. از این رو خداوند با نزول این آیه این توهّم را برطرف نمود[۱۶۸].
  3. آیه ۱۱۵ بقره: آیه ۱۱۵ سوره بقره می‌فرماید:﴿﴿ وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۶۹]. کسی كه شأن نزول این آیه را نداند، تصور می‌کند که رو به قبله بودن در نماز واجب نیست. اما در شأن نزول آن آمده است که وقتی قبله مسلمانان از بیت المقدس به مسجد الحرام تغییر یافت، یهودیان گفتند که تغییر قبله ممکن نیست و این آیه در جواب آن‌ها نازل شد[۱۷۰]. برخی از اخبار نیز حاکی از آن است که این آیه در باره نمازهای نافله است و قرآن در مورد نمازهای واجب می‌فرماید: ﴿﴿ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ [۱۷۱] و در برخی اخبار دیگر نیز آمده است که این آیه مربوط به جایی است که تشخیص جهت قبله امکان‌پذیر نباشد[۱۷۲].

تعدّد اسباب نزول و وحدت نازل

  • گاهی در باره نزول آیه یا آیاتی از قرآن کریم چندین روایت مختلف گزارش شده است و هر یک از این روایات نیز داستانی را به عنوان سبب نزول آن آیه یا آیات بیان کرده‌اند. در این صورت باید وضعیت این روایات را از نظر متن و سند بررسی نمود.
  • در چنین شرایطی، در مجموع، چند فرض را می‌توان در نظر گرفت:
  1. یکی از روایات صحیح و بقیه ناصحیح است؛
  2. بیش از یک روایت صحیح است، ولی تنها یکی از آن‌ها مرجِّح دارد؛
  3. بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچ‌‌کدام مرجِّح ندارد. كه در این صورت دو گونه است: یا می‌توان آن‌ها را جمع کرد، یا آن‌که قابل جمع نیستند.
  • بنا بر این مواردی که اسباب نزول متعددی برای آیه یا آیاتی نقل شده است را می‌توان در چهار فرض ذیل خلاصه كرد:
  • فرض اول:اِسناد یکی از روایاتِ نقل‌ شده صحیح و بقیه ناصحیح است. بدیهی است که در این حالت روایت صحیح به عنوان سبب نزول آیه تلقی خواهد شد. برای مثال در مورد سبب نزول آیه ﴿﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ [۱۷۳] چند سبب نقل شده است که تنها یکی از آن‌ها صحیح است و در آن به سبب نزول تصریح شده است[۱۷۴].
  • فرض دوم: این است که بیش از یک روایت دارای سند صحیح باشد، امّا تنها یکی از آن‌ها مرجّح داشته باشد، به عنوان مثال راویِ یکی از آن روایات در حادثه‌ای که سبب نزول آیه شده است، حاضر باشد، که در این صورت چنین روایتی بر روایات دیگر مقدّم خواهد بود. برای مثال در مورد سبب نزول آیه ﴿﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً[۱۷۵]، دو سبب نقل شده است. اما در یکی از این دو روایت، عبد الله بن مسعود، که راوی حدیث است، در متن واقعه حضور داشته و ناظر بر صحنه بوده است[۱۷۶] از این رو چنین سبب نزولی بر دیگری مقدم است.
  • فرض سوم:در این فرض، بیش از یک روایت صحیح است، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها دارای مرجّح نیست كه بتوان آن را بر روایات دیگر مقدم دانست. امّا می‌توان بین آن‌ها را جمع کرد و تمامی آن‌ها را به عنوان اسباب نزول آیه یا آیات مورد‌ نظر تلقی نمود و این در صورتی است که فاصله زمانی میان آن‌ها طولانی نباشد. در این صورت گفته‌اند که مانعی ندارد آیه یا آیاتی از قرآن بر اثر وقوع چند حادثه و پیش‌آمد نازل شده باشد. به عنوان مثال در باره نزول آیات مربوط به "لعان" دو روایت آمده است که یکی در باره "[[هلال بن امیّه[[" و دیگری در باره "عُوَیمر بن حارث" است. این دو روایت هر دو صحیح است و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد[۱۷۷]
  • فرض چهارم:مطابق این فرض دو یا چند روایت صحیح وجود دارد که هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد و هر کدام اسباب نزول متفاوتی را نقل کرده‌اند. علاوه بر این، متن آن‌ها نیز قابل جمع نیست. برای مثال در مورد نزول آیه ﴿وَإِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ...﴾۶ دو روایت است که یک روایت، نزول آن را پس از جنگ اُحد و روایت دیگر نزول آن را در روز فتح مکه ذکر کرده است.۷

بسیاری از محققان در مورد این فرض معتقدند که باید این روایات را بر تعدّد و تکرار نزول آیه یا آیات حمل نمود.۸ تعدّد نزول اگر چه امری ممکن است، امّا وقتی آیه‌ای تنها یک بار در قرآن کریم ثبت شده است، بسیار بعید می‌نُماید که بیش از یک بار نازل شده باشد. از این‌رو در این‌گونه موارد بهتر است بگوییم که احتمالاً پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در برخی از حوادثِ ذکر شده، آیه یا آیات مورد نظر را که قبلاً نازل شده بود، تلاوت کرده است. بنا بر این، آیه مورد نظر به سبب حادثه‌ای خاص نازل شده و به مناسبت در حادثه یا حوادث دیگر نیز تلاوت شده است. سیوطی در این‌باره می‌نویسد: گاهی در یکی از دو روایت، عبارت «فَتَلا فِیهِم» آمده است، امّا دیگران آن را «فَنَزَلَ» دانسته‌اند. نمونه آن روایتی است که ترمذی آن را صحیح دانسته و از ابن عباس چنین نقل کرده است: «یکبار شخصی یهودی با پیامبر (صلّی الله علیه وآله) برخورد کرد و از او پرسید: یا ابا القاسم! اگر خداوند آسمان‌ها را این‌گونه، زمین را آن‌گونه، آب را چنین، کوه‌ها را چنان و سایر مخلوقات را به این صورت قرار می‌داد، بهتر نبود؟ پس خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿وَما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ﴾؛ "خداوند را چنان که باید نشناختند".۱ امّا در واقع، روایت چنین است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) این آیه را تلاوت نمود و همین درست است، چرا‌ که این آیه مکّی است.۲ د) وحدت سبب نزول و تعدّد نازل این موضوع، عکس موضوع قبلی را ترسیم می‌کند؛ به این معنی که یک سبب‌ نزول در مورد آیاتِ متعدّد و متفاوتی ذکر شده باشد. در این مورد گفته‌اند که هیچ مانعی وجود ندارد که آیات متعدّدی در باره یک حادثه نازل شده باشد. نمونه آن روایت ترمذی و حاکم نیشابوری از امّ سلمه است که گفت: «ای رسول خدا، هیچ نمی‌شنوم که خداوند از هجرت زنان یاد کند». پس خداوند این آیه را نازل کرد: ﴿فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِّنْكم﴾ پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [و فرمود که:] من عمل هیچ صاحب ‌عملی از شما را، چه مرد و چه زن، تباه نمی‌کنم.۳ همچنین حاکم نیشابوری از امّ سلمه نقل می‌کند که گفت: «به رسول خدا عرض کردم: "چگونه است که مردان را یاد می‌کنی، اما از زنان چیزی نمی‌گویی؟" آن وقت آیه ﴿اِنَّ المُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ﴾۴ و آیه ﴿أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِّنْكم﴾ نازل شد.» هم او در جای دیگر از امّ سلمه روایت می‌کند که به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) گفت: «چگونه مردان به جنگ می‌روند، اما زنان را جهادی نیست و نیمِ مردان ارث می‌برند؟» و خداوند آیه ﴿وَلا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَكمْ عَلى بَعْضٍ﴾ آنچه را که خداوند بدان شما را بر یکدیگر برتری بخشیده است، آرزو مکنید.۵ و آیه ﴿اِنّ المسلمین وَالمسلمات﴾ را نازل کرد.۶

  1. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۰۶.
  2. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۰۶.
  3. نام کوهی در مدینه.
  4. ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات رضی، ج ۱، ص ۳۸ (نوع اول).
  5. و از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس، آیا به جای (خداوند) بخشنده خدایانی را قرار داده‌ایم که پرستیده شوند؟؛ سوره زخرف، آیه:۴۵.
  6. جلال‌الدین سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر المأثور، ص:۷۸.
  7. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۰۷.
  8. جلال‌الدین سیوطی، البرهان فی علوم القرآن،ص ۳۸؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۷۴ (نوع نهم).
  9. درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، جعفر نکونام، تهران، هستی‌نما، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۸۰.
  10. بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر می‌داند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است؛ سوره قصص، آیه:۸۵.
  11. جلال‌الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۷۸.
  12. و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره بقره، آیه:۲۸۱.
  13. ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات رضی، ج ۱، ص ۳۸ (نوع اول)؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۷۴
  14. زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۷۴.
  15. درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، جعفر نکونام، تهران، هستی‌نما، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۸۰.
  16. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۰۷ - ۱۰۸.
  17. سوره روم، آیه:۲
  18. سوره آل عمران، آیه:۱۲۳.
  19. حرف ب، علامت اختصاری بعثت است.
  20. حرف ﻫ، علامت اختصاری هجرت است.
  21. بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید؛ سوره توبه، آیه:۲۵.
  22. قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، تصحیح: محمدباقر بهبودی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ ش، چاپ نهم، ص ۱۲۸.
  23. قرآن در اسلام، محمد حسین طباطبایی، تصحیح: محمدباقر بهبودی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ ش، چاپ نهم، ص ۱۲۸.
  24. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۰۸ - ۱۰۹.
  25. ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات رضی، ج ۱، ص ۳۸ (نوع اول).
  26. ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات رضی، ج ۱، ص ۳۱ (نوع اول).
  27. ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات رضی، ج ۱، ص ۴۱؛ محمد‌ حسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص ۱۲۷ ـ ۱۲۶.
  28. الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص ۷۰ (نوع اول). " نَزَلَ المُفَصَّلَ بمَکَّةَ فَمَکَثْنا حِجَجاً نَقرَؤُهُ، لٰا یَنْزِلُ غیرَه‏‏‏‏‏"
  29. الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص ۶۸ (نوع اول).
  30. الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص ۶۸ (نوع اول).
  31. الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص ۶۹ (نوع اول).
  32. برای مثال ر. ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص ۳۹.
  33. الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص ۶۷ - ۵۶(نوع اول).
  34. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۰۹ - ۱۱۱.
  35. این کتاب با تحقیق صلاح ‌الدین المنجد، توسط دار الکتاب الجدید در سال ۱۹۶۳ در بیروت به چاپ رسیده است.
  36. ر. ک: معجم ‌المؤلّفین، محمد رضا کحاله، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج ۷، ص ۳۱۲؛ ایضاح المکنون في الذیل علی کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، اسماعیل باشا بغدادی، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا، ج ۴، ص ۲۳۸.
  37. داودی گفته است که او از علمای شیعه است؛ ر. ک: محمد بن علی داودی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ طبقات المفسرین، ج ۱، ص ۴۰۳؛ نیز ر.ک: الذریعة الي تصانيف الشيعه، شیخ آغا بزرگ تهرانی، نجف، ۱۹۷۰م، ج ۱، ص ۱۹.
  38. این کتاب نیز هم‌اکنون موجود است.
  39. نسخۀ خطی این کتاب در دارالکتب المصریه به رقم ۷۴ موجود است؛ ر. ک: المکی و المدنی في القرآن الكريم، عبد الرزاق حسین احمد، قاهره، دار ابن‌عفان، ۱۹۹۹م، ج ۱، ص ۶۸.
  40. نویسندۀ این کتاب شیعی است؛ ر.ک: اسماعیل باشا البغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون عن اسماء الکتب و الفنون، ص ۴۲۱.
  41. نسخۀ خطی این کتاب موجود است. عبد الرزاق حسین احمد، المکی و المدنی فی القرآن الکریم، ص ۶۹.
  42. نسخۀ خطی این کتاب موجود است. عبد الرزاق حسین احمد، المکی و المدنی فی القرآن الکریم، ص ۶۹.
  43. ر.ک: زركشی، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۳ (پاورقی محقق).
  44. این کتاب در کتابخانۀ دوبلین در ایرلند موجود است؛ به نقل از عبد الرزاق حسین احمد، المکی و المدنی في القرآن الكريم، ص ۷۶.
  45. این کتاب در سال ۱۸۹۳ به همراه کتاب التغییر فی علوم التفسیر نوشتۀ دیرینی به چاپ رسیده است، عبد الرزاق حسین احمد، المکی و المدنی في القرآن الكريم، ص ۷۶.
  46. ر.ک: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ص ۲۹۲ ـ ۲۷۳ (نوع اوّل)؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ص ۷۲ ـ ۳۶ (نوع اول).
  47. جهت تفصیل بیش‌تر ر‌‌.‌ک: المکی و المدنی في القرآن الكريم، عبد الرزاق حسین احمد، ص ۱۹۱ ـ ۱۸۰.
  48. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۱۱ - ۱۱۲.
  49. نصر حامد ابوزید، معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۵۴.
  50. نصر حامد ابوزید، معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۶۸.
  51. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۱۲.
  52. زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ص ۲۷۶.
  53. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۱۳.
  54. نصر حامد ابوزید، معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، ترجمه: مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۶۸.
  55. گریم (Grimme hubret) (۱۹۴۲ ـ ۱۸۶۴ م)، خاورشناس آلمانی و بل (Richard Bell)، خاورشناس انگلیسی، سوره‌ها را به دو طبقۀ مکی و یک طبقۀ مدنی تقسیم نموده‌اند.
  56. گوستاو ویل (weil gustav) و نولدکه (Noldeke) (۱۹۳۰‌ـ ۱۸۳۶ م)، خاورشناسان آلمانی، رودول (john medoRodwell)، خاورشناس انگلیسی، درنبورگ (Drenbeureg)، خاورشناس سوئدی و بلاشر (Blachere) خاورشناس فرانسوی، سوره‌ها را به سه طبقۀ مکی و یک طبقۀ مدنی تقسیم کرده‌اند.
  57. Historisch - Kritishe Einleitung in der Koran.
  58. درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، جعفر نکونام، تهران، هستی‌نما، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۳ - ۱۵.
  59. ر.ک: تاریخ القرآن، نولدکه، مؤسسة‌ کونراد ـ ٱدناور، بیروت، ۲۰۰۴ م، ص ۱۴۸ ـ ۶۸.
  60. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۱۳ - ۱۱۵.
  61. ر.ک: معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص ۱۵۰ و ۱۷۷.
  62. ر.ک: معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص و ۱۴۸.
  63. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۱۸ - ۱۱۹.
  64. ر.ک: معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص ۱۵۳.
  65. ر.ک: معنای متن: پژوهشی در علوم قرآن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ﻫ. ش، ص۲۷.
  66. بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه. بلکه می‌گویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم؛ سوره طور، آیه: ۲۹- ۳۰.
  67. و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست؛ سوره یس، آیه:۶۹.
  68. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۱۹.
  69. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۱۹.
  70. قرآن می‌فرماید:﴿﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ؛ بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم؛ سوره آل عمران، آیه:۶۴.
  71. ﴿﴿وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‏؛ و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستاده‌اند ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۶.
  72. ر.ک: علوم قرآن، رجبعلی مظلومی، ج ۱ ص ۱۹۰ ـ ۱۸۸.
  73. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۲۱.
  74. ر.ک: مناهل العرفان، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۸۸ م، ج ۱، ص ۲۰۸ ـ ۲۰۷.
  75. ر.ک: مناهل العرفان، عبدالعظیم زرقانی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۸۸ م، ج ۱، ص ۲۰۷ ـ ۲۱۹.
  76. و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد.و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند؛ سوره فصلت، آیه: ۳۳- ۳۵.
  77. بی‌گمان دارایی‌ها و فرزندان کافران هرگز برای آنان در برابر (عذاب) خداوند هیچ سودی نخواهد داشت و آنانند که هیزم دوزخ‌اند.همچون شیوه فرعونیان و پیشینیان آنان که آیات ما را دروغ شمردند و خداوند آنها را برای گناهانشان فرو گرفت و خداوند، سخت کیفر است.به کافران بگو: از پا در خواهید آمد و در دوزخ گردتان می‌آورند و این بستر، بد است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰- ۱۲.
  78. و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستاده‌ایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه: ۳۲ - ۳۳.
  79. بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید؛ سوره انعام، آیه: ۱۵۱- ۱۵۲.
  80. این کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛ سوره هود، آیه:۱.
  81. خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر که را گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت؛ سوره زمر، آیه:۲۳.
  82. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۲۱ - ۱۲۴.
  83. ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زركشی، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۹۴ م، ج ۱، ص ۲۶۰ ـ ۲۵۷، نوع نهم.
  84. ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۵۲ ـ ۴۳، نوع اول.
  85. ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۴۳، نوع اول.
  86. ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۴۵، نوع اول.
  87. المکی و المدنی فی القرآن الکریم، عبد الرزاق حسین احمد، قاهره، دار ابن‌عفان، ۱۹۹۹ م، ج ۲، ص ۸۱۱ ـ ۵۰۷.
  88. و این دو مورد، آیات ۱۱۴ سورۀ هود و ۱۱۰ سورۀ نحل است؛ ر.ک: المکی و المدنی فی القرآن الکریم، عبد الرزاق حسین احمد، ص ۸۲۷ ـ ۸۱۲.
  89. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ. چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.
  90. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ. چاپ سوم، ج ۱، ص ۲۰۳ ـ ۱۳۹.
  91. تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش (عیاشی) تحقیقق سید هاشم رسولی محلّاتی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، بی‌تا، ج ۱، ص ۱۹.
  92. ر.ک: المستدرک، حاکم نیشابوری، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ م، ج ۱، ص ۳۳۱؛ السنن الکبری، نسائی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۹۱ م، ج ۲، ص ۴۳۲.
  93. ر.ک: کتاب المصاحف، ابو داود سجستانی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۸۵ م، ص ۳۹؛ الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر و دار العلوم الانسانیة، ج ۷، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۴ (نوع ۱۸).
  94. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۲۴ - 125.
  95. المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبائی، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسین، بی‌تا، ج ۲۰، ص ۷۴.
  96. و گروهی دیگر در راه خداوند جنگ می‌کنند؛ سوره مزمل، آیه:۲۰.
  97. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ. چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۰.
  98. زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند؛ سوره قمر، آیه:۴۵.
  99. لباب النقول فی اسباب النزول، جلال الدین سیوطی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۲۰۰۱، ص ۲۱۴.
  100. ر.ک: محمد‌ هادی معرفت، پیشین، ص ۱۸۶؛ نصر حامد ابو‌ زید، پیشین، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۶.
  101. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۲۶.
  102. پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند؛ سوره تویه، آیه:۱۱۳.
  103. لباب النقول فی اسباب النزول، جلال الدین سیوطی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۲۰۰۱، ص ۱۲۸.
  104. تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ ﻫ، ج ۱۰، ص ۲۱۵ ـ ۲۱۴.
  105. ر.ک: محمد‌ هادی معرفت، پیشین، ص ۱۸۶؛ نصر حامد ابو‌ زید، پیشین، ص ۱۹۷.
  106. الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۳۷۰.
  107. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۲۶ - ۱۲۷.
  108. به عنوان مثال کتاب شأن نزول آیات ترجمه‌ای است از اسباب النزول واحدی نیشابوری و لباب النقول فی اسباب النزول سیوطی که توسط آقای محمد‌ جعفر اسلامی ترجمه و منتشر شده است. (ناشر: مترجم، چاپ دوم، ۱۳۷۱) همچنین آقای دکتر محمد باقر محقق به مناسبت کنگرۀ هزارۀ شیخ طوسی کتابی را با عنوان نمونۀ بیّنات در شأن نزول آیات فراهم آورده است. (تهران، اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۵۹ ﻫ. ش).
  109. ر.ک: العُجاب فی بیان الاسباب، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار ابن حزم، ۲۰۰۲ م، ص ۱۷ ـ ۱۶.
  110. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۱، ص ۲۵۴؛ همان، علوم قرآنی، قم، مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۷۸ ﻫ . ش، ص ۱۰۰؛ علوم قرآنی (با استفاده از تقریرات درس آیت‌الله معرفت)، محمد جواد اسکندرلو، قم، سازمان حوزه‌ها و مدارس علمیّۀ خارج از کشور، ۱۳۷۹ ﻫ ش، ص ۶۷.
  111. البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی،‌ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.
  112. الصحیح المُسند من اسباب النزول، ابو عبد الرحمن مقبل بن هادی الوادعی، بیروت، دار ابن‌حزم، ۱۴۱۵ ﻫ، ص ۱۸.
  113. بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند؛ سوره بقره، آیه:۶.
  114. ر. ک: الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، عربستان سعودی، دار ابن‌جوزی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱، ص ۱۷.
  115. و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.
  116. اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، ص:۲۱.
  117. اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ترجمه: علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳ ش، ص ۲۴۸.
  118. تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، عبد الله جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش، ج ۱، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۵.
  119. سوره معارج، آیه:۱.
  120. مانند: سوره نساء، آیه: ۱۴، ۱۵۳ و سوره احزاب، آیه:۶۳.
  121. سوره بقره، آیه: ۱۸۹
  122. سوره نساء، آیه: ۱۲۷
  123. اسباب النزول، واحدی نیشابوری، ترجمه: علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، نشر نی، ۱۳۸۳ ش، ص ۸.
  124. ر.ک: الاستیعاب.
  125. أسباب النزول، بسّام الجمل، المؤسسة العربیة للتحدیث الفکری، دار البیضاء، ۲۰۰۵ م، ص ۱۳۲.
  126. أسباب النزول، بسّام الجمل، المؤسسة العربیة للتحدیث الفکری، دار البیضاء، ۲۰۰۵ م، ص ۱۴۱.
  127. أسباب النزول، بسّام الجمل، المؤسسة العربیة للتحدیث الفکری، دار البیضاء، ۲۰۰۵ م، ص ۱۴۳.
  128. أسباب النزول فی ضوء روایات أهل البیت، السید مجیب جواد جعفر الرفیعی، قم، ۱۴۲۱ ﻫ.
  129. أسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ﻫ ش، ص ۱۳.
  130. الاستیعاب فی بیان الاسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، ج ۱، ص ۱۳.
  131. مؤسسۀ دار ابن الجوزی این کتاب را در سال ۱۴۲۵ هجری، در کشور عربستان سعودی چاپ کرده است
  132. انتشارات دار المعرفه این کتاب را در سال ۱۴۱۹ هجری، در بیروت منتشر کرده است
  133. انتشارات دار القلم این کتاب را در سال ۱۴۲۴ هجری، در دمشق چاپ کرده است.
  134. مؤسسه الریّان این اثر را در سال ۱۴۲۰ هجری، در بیروت منتشر کرده است.
  135. مکتبة ابن تیمیه این کتاب را در سال ۱۴۱۰ هجری، در قاهره چاپ کرده است.
  136. ر.ک: تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، عبد الله جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ﻫ ش، ج ۱، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۵.
  137. ر.ک: أسباب النزول، بسّام الجمل، ص ۳۱ ـ ۲۶.
  138. ر.ک: أسباب النزول، بسّام الجمل، ص ۲۶.
  139. المرکز الثقافی العربی این کتاب را در سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور مغرب عربی چاپ کرده است.
  140. انتشارات دار الشّهاب این اثر را در سال ۱۹۹۹ میلادی در کشور سوریه به چاپ رسانده است
  141. خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست.کسانی از شما که زنان خود را ظهار می‌کنند، آن زنان، مادران آنان نیستند، مادرانشان جز کسانی که آنان را زاده‌اند نمی‌باشند و اینان بی‌گمان سخنی ناپسند و نادرست می‌گویند و باری، خداوند به یقین در گذرنده‌ای آمرزنده است.و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است.و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت؛ سوره مجادله، آیه:۱ - ۴.
  142. اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۱۶۸ ـ ۱۶۷.
  143. و آنان که به همسران خود تهمت (زنا) می‌زنند و گواهی جز خود ندارند گواهی هر یک از آنان، چهار بار گواهی دادن (با سوگند) به خداوند است که «به راستی من از راستگویانم».و (بار) پنجم (بگوید): «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم».و عذاب را از زن باز می‌دارد اینکه چهار بار (با سوگند) به خداوند گواهی دهد که شوهرش از دروغگویان است.و (بار) پنجم (بگوید): خشم خداوند بر من باد، اگر (شوهرم) از راستگویان باشد؛ سوره نور، آیه:۶-۹.
  144. اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.
  145. ای مؤمنان! چون مرگ یکی از شما در رسد گواه گرفتن میان شما هنگام وصیت، (گواهی) دو (مرد) دادگر از شما (مسلمانان) است و اگر سفر کردید و مصیبت مرگ گریبان شما را گرفت (و گواه مسلمان نیافتید) دو گواه دیگر از غیر شما (مسلمانان) است و اگر (به آنها) شک دارید آنان را تا پس از نماز باز دارید آنگاه سوگند به خداوند خورند که: ما آن (گواهی خود) را به هیچ بهایی نمی‌فروشیم هرچند (درباره) خویشاوندان (ما) باشد و گواهی (در پیشگاه) خداوند را پنهان نمی‌داریم که اگر بداریم از گناهکاران خواهیم بود.پس اگر دانسته شود که آن دو گواه خیانت کرده‌اند، دو تن دیگر از میان همان کسانی که آن دو شاهد سزاوارتر در حق آنان خیانت کردند، جای آن دو را می‌گیرند و به خداوند سوگند می‌خورند که: گواهی ما درست‌تر از گواهی آن دو تن است و ما (از راستی) تجاوز نکرده‌ایم که اگر کنیم بی‌گمان از ستمکاران خواهیم بود؛ سوره مائده، آیه:۱۰۶ - ۱۰۷.
  146. اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، تحقیق عصام بن عبد المحسن الحمیدان، بیروت، مؤسسة الریّان، ۱۴۱۱ ﻫ، ص ۳۳ ـ ۳۴.
  147. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۴۳.
  148. و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد؛ سوره بقره، آیه:۱۹۵.
  149. رک: مقدمة فی اصول التفسیر، احمد بن تیمیه، منشورات دار مکتبة الحیاة، بیروت، بی‌تا، ص ۱۶ ـ ۱۵.
  150. رک: واحدی، پیشین، ص ۱۰۵؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، دار إِحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا، ج ۳، ص ۵۵۸‌ ـ ۵۶۴؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۹۹۷، ج ۶، ص ۲۵ ـ ۵.
  151. البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی،‌ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۰ ﻫ، ج ۱، ص ۱۲۶.
  152. سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.
  153. کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۳.
  154. ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۲، ص ۴۵۰.
  155. جز این نیست که آن شیطان است که دوستانش را می‌ترساند؛ از آنان نترسید و اگر مؤمنید از من بترسید؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۵.
  156. ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.
  157. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۴۳ - ۱۴۵.
  158. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص:۱۴۶.
  159. بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.
  160. ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.
  161. ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، بدر‌الدین زرکشی، تحقیق یوسف عبد الرحمن بن مرعشلی، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ معنای متن، نصر حامد ابو زید، ترجمۀ مرتضی کریمی‌نیا، تهران، طرح نو، ص ۱۹۳.
  162. بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه:۱۴۵.
  163. پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید؛ سوره نحل، آیه:۱۱۴.
  164. جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۱۷۳.
  165. سوره مائده، آیه: ۳.
  166. الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دار الفكر، ۱۹۹۳ م، ج ۱، ص ۱۰۰.
  167. بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۸.
  168. ر.ک: الإِستیعاب فی بیان الأَسباب، سلیم بن عبد الهلالی و محمد بن موسی آل نصر، دار ابن جوزی، عربستان سعودی، ۱۴۲۵ ﻫ، ج ۱ ،ص ۸.
  169. و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه:۱۱۵.
  170. ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، بیروت، مؤسسة الأَعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۵م، ج ۱، ص ۱۹۱.
  171. سوره بقره، آیه: ۱۴۴.
  172. ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج ۱، ص ۴۲۴؛ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج ۱، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.
  173. سوره بقره، آیه: ۱۴۴.
  174. رک: اسباب النزول، محمد باقر حجتی، تهران، وزرات ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ ش، ص ۱۸۷ ـ ۱۸۴.
  175. از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه:۸۵.
  176. مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۱۸.
  177. مناهل العرفان فی علوم القرآن، عبد‌العظیم زرقانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰.