آیه تطهیر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
#معنای ولی با اهل متفاوت است. | #معنای ولی با اهل متفاوت است. | ||
#بر فرض که مقصود از اولیای بیت الحرام، [[اهل بیت]] الحرام باشد، دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از البیت در آیه تطهیر، بیت الحرام باشد. اطلاق بیت بر مسجد به طور عام یا بر مسجدالنبی به طور خاص نیز معهود نیست، و بر فرض قبول آن، دلیلی وجود ندارد که مقصود از البیت در آیه تطهیر، مسجدالنبی باشد، علاوه بر این، حاصل این قول چیزی جز قول سوم نخواهد بود، زیرا آنان بودند که درب خانههایشان به سوی مسجد بسته نشد. | #بر فرض که مقصود از اولیای بیت الحرام، [[اهل بیت]] الحرام باشد، دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از البیت در آیه تطهیر، بیت الحرام باشد. اطلاق بیت بر مسجد به طور عام یا بر مسجدالنبی به طور خاص نیز معهود نیست، و بر فرض قبول آن، دلیلی وجود ندارد که مقصود از البیت در آیه تطهیر، مسجدالنبی باشد، علاوه بر این، حاصل این قول چیزی جز قول سوم نخواهد بود، زیرا آنان بودند که درب خانههایشان به سوی مسجد بسته نشد. | ||
سخن مراغی نیز مؤیدی ندارد، گویا وی [[اهل بیت]] در آیه را بر معنای لغوی و عام آن حمل کرده است. افزون بر این که عنوان ملازم پیامبر که وی در تفسیر [[اهل بیت]] به کار برده، مبهم است. اگر مقصود ملازم در دین و آیین باشد، همه مسلمانان را شامل خواهد شد، و اگر مقصود ملازم در امور زندگی باشد به همسران و خدمتگزاران پیامبر اختصاص خواهد داشت و خویشاوندان او را شامل نخواهد شد. | *سخن مراغی نیز مؤیدی ندارد، گویا وی [[اهل بیت]] در آیه را بر معنای لغوی و عام آن حمل کرده است. افزون بر این که عنوان ملازم پیامبر که وی در تفسیر [[اهل بیت]] به کار برده، مبهم است. اگر مقصود ملازم در دین و آیین باشد، همه مسلمانان را شامل خواهد شد، و اگر مقصود ملازم در امور زندگی باشد به همسران و خدمتگزاران پیامبر اختصاص خواهد داشت و خویشاوندان او را شامل نخواهد شد. | ||
*قول چهارم نیز مردود است، زیرا در این که صدقه بر خویشاوندان نسبی [[پیامبر]] حرام است، واین که آنان به لحاظ لغوی و عرفی [[اهل بیت]] [[پیامبر]] میباشند، سخنی نیست، اما این مطلب دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از [[اهل بیت]] در آیه تطهیر، عموم خویشاوندان [[پیامبر]]{{صل}} باشند. | *قول چهارم نیز مردود است، زیرا در این که صدقه بر خویشاوندان نسبی [[پیامبر]] حرام است، واین که آنان به لحاظ لغوی و عرفی [[اهل بیت]] [[پیامبر]] میباشند، سخنی نیست، اما این مطلب دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از [[اهل بیت]] در آیه تطهیر، عموم خویشاوندان [[پیامبر]]{{صل}} باشند. | ||
==نظریه اختصاص به همسران== | ==نظریه اختصاص به همسران== | ||
*[[عکرمه]] بر اختصاص آیه تطهیر به همسران [[پیامبر]] اصرار میورزید، تا آنجا که برای مباهله بر آن اعلان آمادگی کرده است<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.</ref>. وی، گاهی این وجه را از [[ابن عباس]] نقل کرده و گاهی نیز بدون نقل از صحابه آن را مطرح نموده است. [[ابن مردویه]] از [[عکرمه]] نقل کرده که وی درباره آیه تطهیر میگفت: عقیده شما که مقصود از [[اهل بیت]] در آیه اهل کساء میباشند درست نیست، بلکه مقصود همسران پیامبرند <ref>{{عربی|اندازه=120%|" لیس بالذی تذهبون إلیه، انّما هو نساء النبی {{صل}}"}}؛ اسباب النزول، ص ۲۴۰.</ref> | *[[عکرمه]] بر اختصاص آیه تطهیر به همسران [[پیامبر]] اصرار میورزید، تا آنجا که برای مباهله بر آن اعلان آمادگی کرده است<ref>الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.</ref>. وی، گاهی این وجه را از [[ابن عباس]] نقل کرده و گاهی نیز بدون نقل از صحابه آن را مطرح نموده است. [[ابن مردویه]] از [[عکرمه]] نقل کرده که وی درباره آیه تطهیر میگفت: عقیده شما که مقصود از [[اهل بیت]] در آیه اهل کساء میباشند درست نیست، بلکه مقصود همسران پیامبرند <ref>{{عربی|اندازه=120%|" لیس بالذی تذهبون إلیه، انّما هو نساء النبی {{صل}}"}}؛ اسباب النزول، ص ۲۴۰.</ref> |
نسخهٔ ۴ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۱۹
مقدمه
- این آیه که به آیه تطهیر شهرت یافته از دیرزمان توجه دانشمندان مختلف اسلامی را به خود جلب کرده است. *مفسران، محدثان، متکلمان، مورخان و عالمان لغت هر یک به انگیزه و از نگاهی خاص درباره آیه تطهیر سخن گفتهاند. در این نوشتار دیدگاههای اندیشوران اسلامی را درباره دو مسئله مربوط به آیه بررسی خواهیم کرد: یکی این که مقصود از اهل بیت(ع) در این آیه چه کسانی اند؟ و دیگری این که مقصود از زدودن رجس از اهل بیت(ع) و تطهیر ویژه آنان چیست؟
مفهوم اهل بیت
- لغت شناسان اهل بیت را به ساکنان یک خانه معنا کردهاند[۱]. بنابراین، همسر و فرزندان یک مرد اهل بیت او میباشند. راغب اصفهانی گفته است: معنای اهل بیت توسعه یافته، قبیله و خویشاوندان یک مرد را نیز شامل میشود [۲].
- بر این اساس، همسر، فرزندان، قبیله و بستگان انسان، اهل بیت او خواهند بود. در این صورت، اختصاص آن به همسر، یا فرزندان، یا بستگان نیازمند دلیل است.
- اصطلاح اهل البیت در قرآن کریم علاوه بر آیه تطهیر، در آیه ۷۳ سوره هود نیز به کار رفته است: ﴿﴿ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ﴾﴾[۳]
- در آیه ۱۲ سوره قصص نیز این اصطلاح بدون الف و لام "اهل بیت" به کار رفته است که مربوط به خاندان حضرت موسی(ع) است: ﴿﴿ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾﴾[۴]
مصداق اهل بیت
- درباره این که مقصود از اهل البیت در آیه تطهیر چه کسانیاند، اقوال زیر ارائه شده است:
- اهل بیت کسانیاند که پیامبر(ص) آنان را در خانهام سلمه زیر عبای خود گردآورد و در حق آنان دعا کرد؛ یعنی امام علی، فاطمه(س)، امام حسن و امام حسین(ع). این قول مورد اجماع شیعه است؛ چنان که بسیاری از عالمان اهل سنت نیز آن را برگزیدهاند.
- مقصود، همسران پیامبر(ص) است، عکرمه و مقاتل این قول را برگزیدهاند.
- مقصود اهل کساء و همسران پیامبر(ص) است. گروهی از مفسران اهل سنت چون بیضاوی، فخرالدین رازی، قرطبی و ابن کثیر این قول را انتخاب کردهاند.
- همه خویشاوندان نَسَبی پیامبر(ص) که صدقه بر آنان حرام گردیده، اهل بیت او میباشند. این قول از ثعلبی نقل شده است.
- اهل بیت پیامبر کسانیاند که در زندگی همراه و ملازم او بودند، بنابراین، همسران، فرزندان، خدمتگزاران و خویشاوندان او را شامل میشود، محمد مصطفی مراغی این تفسیر را برگزیده است.
- مقصود از بیت خانه کعبه است و همه مسلمانان پرهیزگار اهل بیت پیامبر(ص) میباشند؛ چنان که در قرآن آمده است:﴿﴿ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُون ﴾﴾[۵]
- مقصود از بیت، مسجدالنبی است و اهل بیت(ع) کسانی اند که پیامبر(ص) آنان را در مسجد ساکن نمود، سپس آنان را از مسجد بیرون کرد، ولی درب خانههای آنها را به سوی مسجد نبست [۶].
- اقوال چهارگانه اخیر چندان مورد توجه مفسران قرار نگرفته است، و مؤیدی از قرآن یا روایات نیز ندارند. آیه ﴿﴿ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُون ﴾﴾[۷] که به عنوان دلیل قول ششم ذکر شده است:
- احتمال دارد مرجع ضمیر در کلمه اولیاءه لفظ اللّه باشد نه کلمه البیت الحرام.
- معنای ولی با اهل متفاوت است.
- بر فرض که مقصود از اولیای بیت الحرام، اهل بیت الحرام باشد، دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از البیت در آیه تطهیر، بیت الحرام باشد. اطلاق بیت بر مسجد به طور عام یا بر مسجدالنبی به طور خاص نیز معهود نیست، و بر فرض قبول آن، دلیلی وجود ندارد که مقصود از البیت در آیه تطهیر، مسجدالنبی باشد، علاوه بر این، حاصل این قول چیزی جز قول سوم نخواهد بود، زیرا آنان بودند که درب خانههایشان به سوی مسجد بسته نشد.
- سخن مراغی نیز مؤیدی ندارد، گویا وی اهل بیت در آیه را بر معنای لغوی و عام آن حمل کرده است. افزون بر این که عنوان ملازم پیامبر که وی در تفسیر اهل بیت به کار برده، مبهم است. اگر مقصود ملازم در دین و آیین باشد، همه مسلمانان را شامل خواهد شد، و اگر مقصود ملازم در امور زندگی باشد به همسران و خدمتگزاران پیامبر اختصاص خواهد داشت و خویشاوندان او را شامل نخواهد شد.
- قول چهارم نیز مردود است، زیرا در این که صدقه بر خویشاوندان نسبی پیامبر حرام است، واین که آنان به لحاظ لغوی و عرفی اهل بیت پیامبر میباشند، سخنی نیست، اما این مطلب دلیل بر این نخواهد بود که مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر، عموم خویشاوندان پیامبر(ص) باشند.
نظریه اختصاص به همسران
- عکرمه بر اختصاص آیه تطهیر به همسران پیامبر اصرار میورزید، تا آنجا که برای مباهله بر آن اعلان آمادگی کرده است[۸]. وی، گاهی این وجه را از ابن عباس نقل کرده و گاهی نیز بدون نقل از صحابه آن را مطرح نموده است. ابن مردویه از عکرمه نقل کرده که وی درباره آیه تطهیر میگفت: عقیده شما که مقصود از اهل بیت در آیه اهل کساء میباشند درست نیست، بلکه مقصود همسران پیامبرند [۹]
- در نقد سخن عکرمه نکات ذیل درخور توجه است:
- عکرمه از نظر عقیده طرفدار خوارج و با نجده بن عامر حروری هم رأی بود، وی تا آنجا به این عقیده پای بند بود که میگفت: دوست میداشتم در موسم حج بودم و حربهای میداشتم و با آن به حاجیان حمله میکردم[۱۰].
- وی که خدمتگزار ابن عباس بود، پس از وفات او مطالب دروغی را به او نسبت میداد، تا آنجا که ضرب المثل شده بود. عبداللّه بن عمر به خدمتگزار خود میگفت: از خدا بترس و آن گونه که عکرمه به ابن عباس نسبت دروغ میدهد، نسبت دروغ به من نده. سعید بن مسیب نیز به غلام خود چنین میگفت و یحیی بن سعید انصاری او را کذّاب دانسته است[۱۱]. آیا حدیث چنین فردی، آن هم در موضوعی که در آن متهم است، قابل احتجاج و استناد میباشد؟
- از عبارت عکرمه " لیس بالذی تذهبون إلیه" به دست میآید که نزول آیه تطهیر در شأن اصحاب کسا در میان مسلمانان معروف بوده است، و عکرمه برای سخن خود دلیلی جز این که آن را به ابن عباس نسبت داده نقل نکرده است.
- سخن عکرمه در اختصاص آیه به همسران پیامبر(ص) با روایات فراوانی که عدهای از بزرگان صحابه در نزول آیه در شأن اهل کساء روایت کردهاند ناسازگار است[۱۲].
- از طریق سعید بن جبیر از ابن عباس روایت شده که گفته است آیه تطهیر در شأن همسران پیامبر نازل شده است[۱۳]، این حدیث از نظر سند ضعیف است، زیرا در سند آن افرادی هستند که مجهول و متروکند یا قدح شدهاند. از آن جمله صالح بن موسی است که او را با اوصافی چون ضعیف الحدیث، منکر الحدیث، متروک الحدیث، یروی المناکیر توصیف کردهاند[۱۴]. همین گونه است خصیف بن عبد الرحمان که از دیگر رجال سند حدیث استref>تهذیب التهذیب، ج۲، ص ۵۶۱.</ref>. افزون بر این که از ابن عباس به طریق معتبری روایت شده که پیامبر(ص) به مدت نه ماه هر روز به هنگام نماز، به درب خانه علی(ع) میآمد و میگفت: السلام علیکم ورحمه اللّه وبرکاته اهل البیت، سپس آیه تطهیر را تلاوت میکرد[۱۵].
- شاهد دیگری که بر نظریه عکرمه نقل شده روایت عروه بن زبیر است که گفته است: آیه تطهیر در خانه عایشه و درباره همسران پیامبر(ص) نازل شده است[۱۶]. این روایت نیز قابل استناد نیست، زیرا اولاً، مطابق احادیث بسیاری، آیه تطهیر در خانه ام سلمه و در شأن اصحاب کساء نازل گردیده است، عایشه نیز که از راویان حدیث است، آن را همین گونه روایت کرده است. ثانیاً، عروه از دشمنان امیرمؤمنان(ع) بوده و آشکارا در نکوهش او سخن میگفت. از یحیی بن عروه نقل شده که: پدرم هرگاه از علی(ع) یاد میکرد، در نکوهش او سخن میگفت[۱۷].
- وجه دیگری که برای نزول آیه تطهیر در شأن همسران پیامبر(ص) گفته شده، سیاق آیات است که نقد آن خواهد آمد.
نظریه جمع میان همسران و اهل کساء
- طـرفداران نظریه سوم "جمع میان اهل کساء و همسـران پیامبر" بر این که آیه تطهیر شامل اهل کساء میشود. به احادیث بسیاری که در این باره از عدهای از صحابه نقل شده استناد کردهاند، و در شمول آیه به همسران پیامبر(ص) به سیاق آیات استدلال نمودهاند[۱۸].
- بخش اول این نظریه با دیدگاه نخست که مورد اجماع شیعه و مورد قبول بسیاری از مفسران اهل سنت است، هماهنگ میباشد، که درباره آن سخن خواهیم گفت. استدلال به سیاق آیات تمام نیست، زیرا ضمایر جمع در آیه تطهیر، جمع مذکر میباشد: عنکم، یطهرکم، در حالی که ضمایر قبل و بعد آن که مربوط به همسران پیامبر است جمع مؤنث میباشند: قَرْنَ، بیوتکُنَّ، تَبرّجْنَ، أقِمنَ، آتینَ، أطعنَ، واذکرنَ. تغییر ضمایر جمع مؤنث به جمع مذکر با فرضیه وحدت سیاق، سازگاری ندارد. اگر آیه تطهیر مربوط به همسران پیامبر(ص) بود مناسب این بود که گفته شود: ﴿﴿ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾﴾[۱۹][۲۰].
- گفته شده است، مذکر آوردن دو ضمیر ﴿﴿عَنكُمُ﴾﴾ و ﴿﴿يُطَهِّرَكُمْ﴾﴾ به خاطر لفظ أهل در کلمه اهل البیت است؛ چنان که در عرف زبان عربی، فردی به دیگری میگوید: کیف أهلک؟ و مقصود همسر یا همسران اوست، و او در پاسخ میگوید: هُمْ بِخَیر. یعنی به جای ضمیر هُنَّ ضمیر هُمْ را به کار میبرد؛ چنان که در آیه ۷۳ سوره هود که مخاطب همسر حضرت ابراهیم(ع) است گفته شده است: رحمت اللّه وبرکاته علیکم أهل البیت و علیکنّ نیامده است[۲۱].
- نقد وجه دوم آن است که مقصود از اهل البیت در سوره هود فقط همسر حضرت ابراهیم(ع) نیست، بلکه مقصود ابراهیم و خاندان اوست و مذکر آوردن ضمیر از باب تغلیب مذکر بر مؤنث است، نه به خاطر لفظ اهل، در این صورت میتوان در آیه تطهیر نیز به همین وجه استناد کرد و گفت: چون پیامبر(ص) امام علی، امام حسن و امام حسین(ع) نیز مقصود بوده است، از باب تغلیب مذکر بر مؤنث، ضمیرهای عنکم و یطهرکم جمع مذکر آورده شده است [۲۲]، ولی هیچ یک از دو وجه یاد شده [۲۳] در مورد آیه پذیرفته نیست، زیرا احادیث بسیاری که در شأن نزول آن روایت شده است بر اختصاص آن به اهل کساء دلالت دارند. افزون بر این که از آیه چنان که بیان خواهد شد عصمت اهل بیت(ع) استفاده میشود و همسران پیامبر فاقد این ویژگی بودند[۲۴].
نظریه اختصاص به اهل کساء
- علاوه بر شیعه که بر اختصاص آیه تطهیر به اهل کساء اجماع دارند، بسیاری از عالمان اهل سنت نیز این نظریه را برگزیدهاند. ابوبکر نقاش گفته است: اکثر مفسران بر این عقیدهاند که آیه در شأن علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) نازل شده است[۲۵]. ابوبکر حضرمی نیز گفته است: به اعتقاد اکثر علما و مطابق دلایل بسیار، مقصود از اهل بیت(ع) در آیه، علی(ع)، فاطمه(س) و دو فرزندان آنان است و اختصاص آیه به آنان از جانب پیامبر(ص) جز به امر خداوند و وحی الهی نبوده است.
- بنابراین، سخن نویسنده روح المعانی که اختصاص اهل بیت به اصحاب کساء از اقوال شیعه است قابل اعتنا نخواهد بود[۲۶].ابو جعفر طحاوی مصری[۲۷]، ابن صباغ مالکی[۲۸]، حافظ گنجی شافعی[۲۹]، حاکم نیشابوری[۳۰]، محب الدین طبری[۳۱]، شیخ مؤمن شبلنجی شافعی[۳۲] و حافظ سلیمان قندوزی حنفی[۳۳] آیه تطهیر را مخصوص اصحاب کساء دانستهاند.
- دلیل این نظریه احادیث بسیاری است که در ارتباط با آیه تطهیر از صحابه پیامبر(ص) نقل شده که بر اختصاص آن به اصحاب کساء دلالت دارد. محدثان اهل سنت این احادیث را از بیش از چهل طریق از ام سلمه، عایشه، علی بن ابی طالب، ابو سعید خدری، عبداللّه بن عباس، سعد بن ابو وقاص، ابو حمراء، واثله بن اسقع، حکیم بن سعید، عبداللّه بن جعفر، ابو هریره، عمر بن أبی سلمه، عبداللّه بن وهب بن زمعه، شهربن حوشب و دیگران روایت کردهاند[۳۴].
- احادیث مرتبط با آیه تطهیر از سه جهت بر اختصاص آیه به اصحاب کساء و عدم شمول آن نسبت به همسران پیامبر دلالت میکنند:
- از احادیثی که از ام سلمه روایت شده به دست میآید که وی بسیار علاقمند بود که با پیامبر(ص)، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین(ع) داخل در کساء گردد، و چند بار به گونههای مختلف این علاقه و خواست قلبی خود را اظهار کرد، ولی پیامبر(ص) از قبول درخواست او امتناع ورزید، و با بیان این مطلب که تو راه خیر را میپویی و سرانجامت به خیر خواهد بود، از او دلجویی کرد. پاسخهای پیامبر(ص) به این پرسش ام سلمه که آیا من با شما هستم عبارتند از: " انّک علی خیر، أنت علی مکانت وأنت علی خیر، انّک علی خیر وهؤلاء أهل بیتی، أهل بیتی حق، قومییا تنحی عن أهل بیتی، انّک من أزواج النبی"، ام سلمه میگوید یک بار دامن عبا را بالا بردم تا در کنار آنان قرار گیرم، ولی پیامبر عبا را از دستم گرفت و فرمود: " انّک علی خیر"[۳۵]. شایان ذکر است که در حدیثی از ام سلمه آمده است پیامبر(ص) در پاسخ این سؤال ام سلمه که آیا من از اهل تو نیستم، جواب مثبت داد و به او اجازه داد تا داخل کساء شود[۳۶]. ولی در این حدیث آمده است که پاسخ مثبت پیامبر(ص) به ام سلمه و اجازه داخل شدن در کساء، پس از اتمام دعای پیامبر(ص) در حق اهل بیت خود بود: " اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيرا". بنابراین، مفاد این حدیث آن است که ام سلمه از آن نظر که همسر پیامبر است اهل او میباشد، ولی در زمره اهل بیت خاص او که آیه تطهیر در شأن آنان نازل شده است نمیباشد[۳۷]. گواه این مطلب آن است که آنجا که ام سلمه میپرسد آیا من از اهل بیت(ع) نیستم، پیامبر(ص) به او پاسخ مثبت نمیدهد، ولی آنجا که میپرسد آیا من از اهل تو نیستم، پیامبر به او پاسخ مثبت میدهد. سخن پیامبر به ام سلمه که " أَنْتَ مِنْ أَهْلِي" مانند سخن او است که " أَنْتِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِي(ص)". ام سلمه میگوید: از پیامبر پرسیدم آیا من از اهل بیت هستم؟ پیامبر فرمود: برای تو نزد خداوند خیر است " انّ لک عند اللّه خیراً" و من دوست داشتم که پیامبر به این سؤال من پاسخ مثبت بدهد، این پاسخ از همه آنها که در شرق و غرب جهان است، بهتر بود" وودت انّه قال نعم، فکان احب إلیّ ممّا تطلع علیه الشمس و تغرب"[۳۸]. در حدیث دیگری از ام سلمه آمده است که پیامبر(ص) در دعای خود برای اهل بیت گفت: " اللَّهُمَ إِلَيْكَ لَا إِلَى النَّارِ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي" من گفتم: من نیز مشمول این دعا هستم، پیامبر فرمود: آری[۳۹]. روشن است که این حدیث ام سلمه با احادیثی که بر اختصاص آیه به اهل کساء دلالت میکنند، منافات ندارد، زیرا آنچه در این جا مطرح شده نجات از دوزخ است که ام سلمه را هم شامل میشود، نه نزول آیه تطهیر در حق اهل بیت که وی مشمول آن نیست.
- پیامبر(ص) پس از آن که امیرمؤمنان، فاطمه زهرا و حسنین (علیهم السلام) را زیر کسا قرار داد، دست خود را به آسمان بالا برد و گفت: اللّهم هؤلاء أهل بیتی، و سپس در حق آنان دعا کرد، در این که آنان از اهل بیت(ع) پیامبر به معنای عام آن بودند تردیدی نبود تا گفته شود چون این نکته مسلم بود که همسران پیامبر از اهل بیت(ع) او بودند و آیه تطهیر شامل آنها میشود، و از طرفی آن حضرت میخواست علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) نیز به آن افتخار نایل آیند، تنها آنها را مورد اشاره قرار داد و گفت: هؤلاء أهل بیتی (روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۲).
بنابراین، مقصود از اهل بیت(ع)، معنای خاص آن است؛ معنایی که اذهاب رجس و طهارت خاص از ویژگی های آن به شمار میرود و فضیلت ویژه ای را در بردارد؛ به گونه ای که امّ سلمه بسیار مشتاق بود مشمول آن گردد. بنابراین جمله اللهمّ هؤلاء أهل بیتی با توجه به قراین یاد شده بر اختصاص اهل بیت(ع) در آیه تطهیر به اهل کساء دلالت میکند. چنان که ابوجعفر طحاوی پس از نقل جمله مزبور گفته است: فکان فی هذا الحدیث انّ المراد بما فی هذه الآیه هم رسول اللّه (ص) وعلی و فاطمه وحسن و حسین (علیهم السلام (مشکل الآثار، ج۱ ص ۳۳۲)، مطابق این حدیث مقصود از اهل بیت(ع) در این آیه رسول خدا، علی، فاطمه حسن و حسین (علیهم السلام) است. ج. در احادیث بسیاری آمده است که پیامبر(ص) پس از نزول آیه تطهیر مدتی طولانی، هرگاه میخواست برای نماز به مسجد برود، مقابل خانه علی (ع) میایستاد و آنان را با عنوان أهل البیت مخاطب قرار میداد، به آنان درود میفرستاد و به نماز فرا میخواند، آن گاه آیه تطهیر راتلاوت میکرد، انس بن مالک مدت این رفتار پیامبر(ص) را شش ماه، ابو الحمراء هفت یا هشت ماه، و ابن عباس نُه ماه نقل کرده اند (تفسیر طبری، ج۲، ص ۱۱؛ الدر المنثور، ج۶، ص ۵۳۳ـ ۵۳۵). این تفاوت ناشی از آن است که هر یک از افراد یاد شده مشاهده خود از رفتار پیامبر(ص) را گزارش کرده است، و نشانه اضطراب در متن احادیث نخواهد بود. اما حتی یک بار هم گزارش نشده است که پیامبر(ص) این کار را در مورد همسران خود انجام داده باشد. این رفتار پیامبر(ص) دلیل روشنی بر اختصاص آیه تطهیر به اهل کساء میباشد. ابوجعفر طحاوی پس از نقل روایت انس و ابوالحمراء درباره این که پیامبر(ص) به هنگام نماز نزد خانه زهرا میایستاد و میگفت:السلام علیکم یا أهل البیت، انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیراً گفته است: فی هذا أیضاً دلیل علی انّ هذه الآیه فیهم؛این رفتار و گفتار پیامبر(ص) نیز دلیل بر این است که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شده است (مشکل الآثار، ج۱، ص ۳۳۹). اشکال: از واثله بن اسقع که هنگام نزول آیه تطهیر بر پیامبر در خانه ام سلمه حضور داشت روایت شده که به پیامبر گفتم: آیا من از اهل تو میباشم؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: وأنت من أهلی (تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۲). هرگاه واثله بن اسقع از اهل پیامبر باشد، همسران وی به طریق اولی از اهل بیت(ع) او خواهند بود. پاسخ: در حدیث دیگری که از وی روایت شده جمله مزبور نیامده است، بلکه این جمله آمده است که پیامبر(ص)، علی، فاطمه و حسنین (علیهم السلام) را که داخل عبای او بودند مورد اشاره قرار داد و گفت: اللّهم هؤلاء أهل بیتی، اهل بیت(ع)ی احق (تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳) .این جمله چنان که قبلاً بیان شد بر اختصاص دلالت میکند، و از طرفی، آنچه در روایت نخست آمده این است که واثله از اهل پیامبر است، نه از اهل بیت(ع) او، و اهل همان گونه که بر همسر، فرزندان و خویشاوندان مرد اطلاق میشود، بر پیروان او هم اطلاق میگردد (المصباح المنیر، ج۱، ص ۳۷). بنابراین، میتوان هر دو روایت را پذیرفت، و اگر این توجیه پذیرفته نشود و سند هر دو روایت صحیح باشد، اعتبار هر دو به دلیل تعارض از بین میرود و در هر حال، این روایت نمیتواند اعتبار روایات بسیاری را که بر اختصاص اهل بیت(ع) در آیه تطهیر به اصحاب کساء دلالت میکند خدشه دار سازد. اشکال:جمله (إِنّما یُریدُ اللّه لیُذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجس...) بخشی از آیه ۳۳ سوره احزاب است که آغاز آن و نیز آیات قبل از آن و آیه پس از آن مربوط به همسران پیامبر(ص) است، هرگاه جمله مزبور آنان را شامل نشود، موضوعی بی ارتباط با همسران پیامبر(ص) میان آیات مربوط به آنان قرار گرفته است که با قواعد فصاحت و بلاغت سازگاری ندارد (روح المعانی، ج۲۲، ص۲۵) . پاسخ: طرح بحث درباره یک موضوع در خلال بحث از موضوعی دیگر در عرف اهل فصاحت و بلاغت رایج است و در قرآن کریم نیز نمونه های بسیار دارد (مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷). قرآن کریم در آیات ۱۶تا ۱۹ سوره عنکبوت درباره دعوت ابراهیم (ع) از قومش به یکتاپرستی سخن گفته است، سپس در آیه های ۲۰تا ۲۳موضوع بحث تغییر کرده و به پیامبر اسلام (ص) دستور میدهد تا با منکران معاد به احتجاج برخاسته آنان را در این باره ارشاد نماید، بار دیگر به داستان ابراهیم و قوم او بازگشته و عکس العمل قوم او در برابر دعوت ابراهیم (ع) را بیان کرده است. در آیه های ۲۳۶ و ۲۳۷ سوره بقره برخی از اقسام طلاق و احکام آن بیان میشود، سپس در دو آیه اهمیت نماز و چگونگی اقامه نماز در حالت خوف را بیان میکند و بار دیگر به مسئله طلاق پرداخته است. در آیه ۲۸ سوره یوسف، سخن عزیز مصر به زلیخا بیان شده است: (إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کیدکنَّ عَظیم)، سپس خطاب از زلیخا به یوسف متوجه گردیده است (یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا) بار دیگر زلیخا مورد خطاب قرار گرفته است: (واستَغْفِری لِذَنْبِک) . بخش نخست آیه۳۴ سوره نمل و آیه ۳۵بیانگر سخن بلقیس، ملکه سبا است، و در خلال آن جمله: (وَکَذلِکَ یَفْعَلُون) قرار گرفته است که کلام خداوند است: (قَالَتْ إِنَّ المُلُوک إِذا دَخَلُوا قَریَهً أَفْسَدُوها وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِها أَذلَّه وَکَذلِکَ یَفْعَلُون* وأَنّی مُرسله إِلیهِمْ بِهَدیّه فَناظرهٌ بِمَ یَرجِعُ الْمُرسَلُون) . بحث درباره موضوعی در خلال بحث از موضوعی دیگر از این جهت که مایه تنوع سخن و دلپذیر ساختن آن است، از نظر ادبی از فنون بلاغت به شمار میرود، و هرگاه دربردارنده نکته ای تربیتی یا پیامیاخلاقی و معنوی نیز باشد، بر فصاحت آن افزوده خواهد شد؛ چنان که نمونه های قرآنی این قاعده ویژگی مزبور را دارا میباشد، نکته اخلاقی و پیام تربیتی در قرار گرفتن آیه تطهیر که مربوط به پیامبر(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) است در لابلای آیاتی که مربوط به همسران پیامبران میباشد، این است که جایگاه والای پیامبر و خاندان مطهر او را به همسران پیامبر خاطر نشان سازد، تا در گفتار و رفتار خود به گونه ای باشند که حریم خاندان نبوت را خدشه دار نسازند (الکلمه الغراء فی تفضیل الزهراء، ص ۲۱). مفاد این آیات از قبیل این است که کسی در مقام نصیحت به همسر فردی با فضیلت و پرهیزگار بگوید: باید در رعایت حجاب و عفاف و دیگر شئون اسلامیو اخلاقی بیش از زنان دیگر بکوشی، زیرا تو همسر فردی هستی که خداوند میخواهد دور از هرگونه نسبت ناروایی پیراسته باشد (دلایل الصدق، ج۲، ص ۱۱۵). الگو گرفتن از پیامبر و دیگر اصحاب کساء که از هرگونه خطا و لغزشی پیراسته اند و اسوه های کامل تربیت و انسانیت اند، میتواند پیام دیگر قرار گرفتن آیه تطهیر در خلال آیات مربوط به همسران پیامبر باشد (مفاهیم القرآن، ج۵، ص ۳۰۵). اشکال: در احادیث مربوط به چگونگی صلوات بر پیامبر(ص) آمده است: اللهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد کما صلیت علی إبراهیم وآل إبراهیم، و چون همسران ابراهیم نیز آل او بودند، بنابراین همسران پیامبر(ص) نیز آل او خواهند بود و آیه تطهیر شامل آنان نیز خواهد شد. پاسخ: مقصود از آل ابراهیم که در صلوات در ردیف ابراهیم قرار گرفته اند پیامبران ذریه او میباشند؛ چنان که در آیه دیگر فرموده است: (إِنَّ اللّهَ اصطَفی آدَمَ وَنُوحاً وَآل إِبراهیم وَآل عِمْران عَلی الْعالَمین) (آل عمران:۳۳) قول راجح میان مفسران این است که مقصود از آل ابراهیم پیامبران از ذریه او (اسحاق، یعقوب، اسماعیل و...) میباشد (الکشاف، ج۱، ص ۳۵۴؛ تفسیر کبیر، ج۸، ص ۲۲؛ تفسیر المنار، ج۳، ص ۲۸۸؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص ۲۵۰؛ صفوه التفاسیر، ج۱، ص ۱۹۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص ۴۳۳؛ التبیان، ج۱، ص ۴۴۱). عصمت اهل بیت(ع) تا این جا ثابت گردید که مقصود از اهل بیت(ع) در آیه تطهیر پیامبر(ص)، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین (علیهم السلام) میباشد. اینک بحث درباره دلالت آیه بر عصمت اهل بیت(ع) از خطا و گناه است. تبیین این مطلب در گرو دو چیز است: الف: مقصود از رجس در آیه هرگونه انحراف عقیدتی یا رفتاری است. ب: اراده الهی که به زدودن رجس از اهل بیت(ع) تعلق گرفته، اراده تکوینی است. مفهوم رجس به گفته ابن فارس، رجس در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت میکند و به معنای شیء پلید نیز از همین ریشه است، زیرا ناخالص است (معجم المقاییس فی اللغه، ص ۴۴۳). دیگر لغت شناسان نیز رجس را به پلیدی یا شیء پلید معنا کرده اند. و بر فعل قبیح، حرام، عذاب، کفر، لعنت، شک و غضب اطلاق میشود (المصباح المنیر، ج۱، ص ۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص ۱۰۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۳۳۰). راغب اصفهانی، پس از آن که رجس را به شیء ناپاک معنا کرده گفته است: رجس چهارگونه است: ۱. رجس از نظر طبع؛ ۲. رجس از نظر عقل؛ ۳. رجس از نظر شرع؛ ۴. رجس از جهات سه گانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و کفر و شرک را مصداق نوع دوم دانسته است (المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۸۸). واژه رجس در قرآن کریم نُه بار به کار رفته و بر بت، شراب، قمار، مردار، خون، گوشت خوک، عذاب، نفاق و کفر اطلاق شده است (حج:۳۰؛ مائده:۹۰؛ انعام:۱۴۰؛ اعراف:۷۱؛ توبه:۹۵ و ۱۲۵). وجه مشترک موارد یاد شده پلیدی، ناروایی و ناپسندی است. در حدیثی از پیامبر گرامی(ص) آمده است: أعوذ بک من الرجس النجس. ابن اثیر و طریحی مقصود از رجس در این حدیث را فعل حرام دانسته است (النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص ۲۰۰؛ مجمع البحرین،ج۴، ص ۷۴). مفسران، رجس در آیه را به شیطان، شرک، بدی و زشتی، آلودگی و گناه تفسیر کرده اند (تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۲). حاصل اقوال لغت شناسان و مفسران در معنای رجس آن است که این واژه در آیه مورد بحث هرگونه پلیدی و آلودگی معنوی را، خواه اعتقادی باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقی باشد، مانند نفاق و حسادت، یا رفتاری باشد، مانند دروغگویی، غیبت، تهمت، دزدی و دیگر کارهای ناروا را شامل میشود. بنابراین، خداوند اراده کرده است اهل بیت(ع) را از هرگونه آلودگی اعتقادی، اخلاقی، گفتاری و رفتاری پیراسته سازد. این عمومیت از واژه الرجس به دست میآید، زیرا با هیچ گونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست. اراده تکوینی هرگاه اراده فاعل مختار به انجام کاری توسط خود او تعلق گیرد آن را اراده تکوینی میگویند و هرگاه اراده او به انجام کاری توسط فاعل مختار دیگری تعلق گیرد آن را اراده تشریعی مینامند. اراده تشریعی معمولاً در مورد خداوند به کار میرود، ولی به معنایی که بیان شد هر فاعل مختاری را شامل میشود. اراده تشریعی با امر، دستور یا درخواست همراه است. از اراده تکوینی با نام های اراده قدری، کونی و خلقی، و از اراده تشریعی با نام های اراده دینی، امری و شرعی نیز یاد شده است (شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۴). در احادیث اهل بیت(ع) (علیهم السلام) از اراده تکوینی به عنوان اراده حتمیو از اراده تشریعی به عنوان اراده عزمیتعبیر شده است: انّ للّه ارادتین ومشیّتین، اراده حتم واراده عزم (التوحید، باب۲، حدیث۱۸). اراده تکوینی، آخرین جزء علت تامه میباشد، یعنی هرگاه همه مقدمات تکوینی فعل تحقق یافته باشد و اراده فاعل نیز به آن تعلق بگیرد، تحقق آن فعل حتمیو ضروری خواهد بود. البته، اراده تکوینی انسان، چه بسا مغلوب عوامل قاهر و غالب طبیعی و غیر طبیعی قرار میگیرد. در این صورت، نتیجه اراده تکوینی او این خواهد بود که قوای فعاله خود را به حرکت درمیآورد، هر چند فعل تحقق نمییابد. چنین فرضی درباره خداوند راه ندارد، زیرا خداوند مقهور و مغلوب هیچ چیز نخواهد شد. بدین جهت، هرگاه اراده تکوینی خداوند به انجام کاری تعلق گیرد آن کار قطعاً تحقق خواهد یافت: (إِنّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون* فَسُبحانَ الَّذی بِیَدهِ مَلَکُوتُ کُلّ شَیء وَ إِلَیْهِ تُرجعُون) (یس:۸۲ـ۸۳). با توجه به نکات و ویژگی های موجود در آیه تطهیر و نیز با توجه به اختصاص آیه به اصحاب کساء به دست میآید که اراده در این آیه، تکوینی است. بر این اساس، پیراستگی اهل بیت(ع) از هرگونه آلودگی و انحراف اعتقادی و عملی مورد اراده تکوینی خداوند بوده و قطعاً تحقق یافته است، در نتیجه، اهل بیت(ع) (اصحاب کساء) از خطا و گناه معصوم اند. نکته هایی که از مطالب یاد شده به دست میآیند عبارتند از: الف: به شهادت بزرگان اهل لغت و ادب عربی، کلمه إنّما بر اختصاص و حصر دلالت میکند (القاموس المحیط، ج۴، ص ۱۹۸؛ المطول، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸). بر این اساس، مفاد آیه این است که اراده خداوند به زدودن رجس و پلیدی به اهل بیت(ع) اختصاص یافته است و خداوند فقط طهارت آنان از پلیدی را خواسته است. از طرفی اراده تشریعی به طهارت بشر، همگانی است؛ چنان که در فلسفه تشریع وضو، غسل و تیمم فرموده است: (یرید لیطهّرکم) (مائده:۶). ب: ظاهر آیه و احادیث شأن نزول آن، بیان گر مدح و تکریم ویژه اهل بیت(ع) است، در حالی که اراده تشریعی بر مدح و تکریم ویژه ای دلالت نمیکند و اگر در بردارنده مدح و تکریم باشد، عمومیت دارد. پس اراده در آیه نمیتواند به معنای اراده تشریعی باشد (الشافی فی الامامه، ج۳، ص ۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص ۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷). گفته شده است همین که در شأن اهل بیت(ع) آیه ای خاص نازل شده و این آیه تا قیامت در قرآن تلاوت میشود در وجه مدح و تکریم ویژه آنان کافی است، بنابراین، دلالت آیه بر مدح و تکریم ویژه اهل بیت(ع) مستلزم این نیست که اراده در آیه، تکوینی باشد، بلکه مفادش این است که آنان مورد محبت خاص خداوند میباشند، و خداوند بیش از دیگران به پاکی و طهارت آنان اعتنا دارد (روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷). حاصل این وجه آن است که حصر و اختصاص در آیه اضافی است، نه حقیقی. مفاد حصر و اختصاص حقیقی در آیه این است که رجس و آلودگی به صورت مطلق از اهل بیت(ع) دور شده و این همان عصمت است، ولی مفاد حصر اضافی آن است که چه بسا اهل بیت(ع) نیز مانند دیگران مرتکب رجس و گناه گردند، ولی امتیاز آنان در مقایسه با دیگران در آن است که خداوند در مورد پرهیز آنها از گناه اهتمام ویژه ای دارد. ولی اصل اولیه در حصر این است که حقیقی باشد و حصر اضافی بر خلاف اصل بوده و دلیل میخواهد، چنین دلیلی در دست نیست. گفته شده است: دعای پیامبر(ص) که زدودن رجس از اهل بیت(ع) و طهارت آنان را از خداوند درخواست کرده است، با اراده تکوینی سازگاری ندارد، زیرا اگر اراده تکوینی خداوند به طهارت اهل بیت(ع) تعلق گرفته بود، آنان قطعاً از آلودگی گناه پاک بودند، و در این صورت درخواست طهارت برای آنان از قبیل درخواست چیزی است که حصول آن قطعی است (همان). پاسخ این است که ضرورت و وجوب تکوینی در عالم ممکنات بالذات نیست، بلکه بالغیر و وابسته به مشیت تکوینی خداوند است، در این صورت انسان موحد پیوسته باید دعا کند و بقای آنچه را از مواهب الهی دارد درخواست نماید. بدین جهت، دعا کردن در پیشگاه خداوند از برترین عبادت ها به شمار میرود. گفته شده است: در مورد کسی که از گناه پاک باشد گفته نمیشود میخواهم او را از گناه پاک کنم، زیرا مستلزم تحصیل حاصل خواهد بود، بنابراین، بر فرض این که اراده در آیه تکوینی باشد، عصمت اهل بیت(ع) از گناه را پس از تعلق اراده الهی اثبات خواهد کرد، نه از آغاز آن گونه که شیعه معتقد است ـ. و اگر عصمت اهل بیت(ع) از آغاز مقصود بود میبایست گفته شود:انّ اللّه اذهب عنکم الرجس أهل البیت... (روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶). این اشکال در حقیقت متفرع بر دو مطلب است: ۱. اذهاب رجس متوقف بر وقوع آن است. ۲. فعل مضارع بر زمان حال و استقبال دلالت میکند و زمان گذشته را دربرنمیگیرد، بنابراین، از آیه، عصمت اهل بیت(ع) در زمان گذشته استفاده نمیشود. پاسخ این است که اذهاب رجس علاوه بر این که در مورد رفع پلیدی به کار میرود، هرگاه زمینه تحقق پلیدی وجود داشته باشد، در مورد دفع و جلوگیری از آن نیز به کار میآید. در انسان معصوم نیز زمینه های تحقق گناه وجود دارد، زیرا او از نظر غرایز بشری مانند افراد دیگر است. حضرت یوسف (ع) که از مقام عصمت برخوردار بود گفته است: (وَما أُبرئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لأمّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی) (یوسف:۵۳). در محاوره های عمومینیز چنین تعبیرهایی رایج است، مانند این که فردی در حق دیگری که سالم است دعا کرده، میگوید: خداوند هرگونه بیماری را از تو برطرف کند، مقصود این است که بیماری از او دفع شود، زیرا زمینه های آن در او وجود دارد. این قاعده در مورد بیماری های روحی نیز جاری است. بنابراین، درخواست اذهاب رجس از سوی پیامبر(ص) برای اهل بیت(ع) (علیهم السلام) مستلزم آلودگی قبلی آنان به رجس نمیباشد. آنچه از ساختار وضعی فعل مضارع به دست میآید استمرار فعل است، نه دلالت بر زمان حال یا استقبال؛ زمان حال یا استقبال از قراین به دست میآید. بدین جهت فعل مضارع در موارد بسیاری به کار رفته که زمان گذشته را نیز در برمیگیرد، مانند: (وَاللّهُ یُریدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ) (نساء:۲۷)؛ خداوند خواسته است که شما را مورد رحمت و توبه خود قرار دهد، (یُریدُ اللّه لِیُبَییّن لَکُمْ وَیَهدیکُمْ سُنَن الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ) (نساء:۲۶)؛ اراده خداوند به این تعلق گرفته است که حقیقت را برای شما بیان کند و به روش پیشینیان راهنمایی کند، (اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدّهم فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون) (بقره:۱۵)؛ خداوند استهزای منافقان را پاسخ داده، آنان را در حالی که در حیرت و گمراهی اند مهلت میدهد، (وَمَا اللّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعالَمین) (آل عمران:۱۰۸)؛ خداوند ستم کردن به جهانیان را اراده نکرده است. فعل مضارع در آیات یاد شده، و نظایر آن (بقره:۱۸۵؛ نساء:۶۰، ۲۸۱؛ مائده:۹؛ قیامت:۵) بیانگر قانون کلی است که زمان گذشته، حال و آینده را دربرمیگیرد. اشکال: اگر آیه تطهیر بر عصمت اهل بیت(ع) دلالت کند، آیه: (وَلکِن یُریدُ لِیُطهّرکُمْ وَلِیُتمّ نِعْمَتهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون) (مائده:۶) نیز بر عصمت مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت داشتند دلالت میکند، بلکه دلالت این آیه بر عصمت این گروه از مسلمانان استوارتر است، زیرا اتمام نعمت الهی بر آنان بدون محفوظ ماندن آنها از شرّ شیطان و گناه حاصل نخواهد شد (روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶). پاسخ: آیه یاد شده مربوط به اصحاب بدر نیست، بلکه مربوط به تشریع وضو، غسل و تیمم است که همه مسلمانان را شامل میشود و اراده در آن، تشریعی است، نه تکوینی. آنچه مربوط به اصحاب بدر است، آیه: (إذ یغشیکم النعاس أمنه منه وینزّل علیکم من السماء ماءً لیطهّرکم ویذهب عنکم رِجز الشیطان ولیربط علی قلوبکم ویثبّت به الأقدام) (انفال:۱۱)؛ : به یاد آور هنگامیرا که خداوند برای آنکه آرامش یابید خواب را بر شما غالب کرد و از آسمان آب را بر شما فرو فرستاد تا پاکیزه تان سازد و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دل هایتان را آرامش دهد و گام هایتان را استوار کند. مقصود از تطهیر در این آیه به گواهی روایات شأن نزول و گفتار مفسران، تطهیر از جنابت است، زیرا مسلمانان شب هنگام که به خواب رفتند (همه یا برخی) جنب شدند، خداوند برای آن که این غم و اندوه را از قلب آنان بزداید، و برای تطهیر از جنابت آب در اختیار داشته باشند، باران را نازل کرد، نزول باران علاوه بر این که آزردگی روحی آنان را برطرف ساخت، و مسلمانان توانستند بدن خود را پاکیزه سازند و نماز بخوانند، فایده دیگری نیز برای آنان داشت، زیرا سرزمینی که مسلمانان در آن اردو زده بودند پوشیده از رمل بود و به دلیل سستی زمین نمیتوانستند در میدان کارزار مقاومت کنند، با نزول باران، زمین محکم شد و پاهای آنان استوار گردید (تفسیر طبری، ج۹، ص ۲۲۹). اشکال: امیرمؤمنان (ع) به عدم عصمت خود تصریح کرده و گفته است: لا تکفوا عن مقاله بحق أو مشوره بعدل فإنّی لست بفوق أن أخطئ ولا أمن من ذلک فی فعلی إلاّ أن یلقی اللّه تعالی فی نفسی ما هو أملک به منّی (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶)؛ از طرح سخن حق یا مشورت عادلانه دریغ نورزید، زیرا من برتر از این که خطا کنم نیستم، مگر این که خداوند آنچه را که از من نسبت به آن مالک تر است (صیانت از خطا) در درون من القا کند. پاسخ: مفاد سخن مزبور جز این نیست که امام (علیه السلام بدون لطف و عنایت ویژه خداوند، مصون از خطا نمیباشد. این مطلب در مورد همه معصومان صادق است، زیرا معصوم بودن آنان از خطا بالذات نیست، بلکه به عنایت و لطف ویژه الهی است. سخن امیرمؤمنان (ع) همانند سخن حضرت یوسف (علیه السلام است که گفته است: (وَما أُبرّئُ نَفسی إِنّ النَّفسَ لأمّارهٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی) (یوسف:۵۳). گواه روشن این مطلب آن است که امام در دیگر سخنان خود اهل بیت(ع) پیامبر(ص) را به گونه ای معرفی کرده است که آشکارا بر عصمت آنان از گناه دلالت دارد. کیف تعمهون وبینکم عتره نبیّکم وهم أزمه الحق واعلام الدین والسنه الصدق (نهج البلاغه، خطبه ۸۶)؛ چرا در حیرت و گمراهی هستید، در حالی که عترت پیامبر شما در بین شما هستند، آنان زمام حق را در دست دارند و نشانه های دین و زبان های راستی اند. ابن ابو الحدید دلالت جمله های یاد شده بر عصمت پیامبر(ص) را مسلم گرفته و یادآور شده است: ابومحمد متّویه در کتاب الکفایه بر عصمت علی (علیه السلام تصریح کرده و گفته است اگر چه ما عصمت را برای امام واجب نمیدانیم، ولی نصوص بر عصمت علی (ع) دلالت دارند، واین، از ویژگی های او در میان صحابه پیامبر(ص) به شمار میرود (شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸).
- ↑ معجم المقاییس فی اللغه، ص ۹۳؛ لسان العرب، ج۱، ص ۱۸۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۲۳.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص ۲۹.
- ↑ گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بیگمان او ستودهای ارجمند است؛ سوره هود، آیه:۷۳.
- ↑ و پیش از آن، (پستان) دایگان را از او بازداشتیم؛ (خواهر موسی) گفت: میخواهید شما را به خانوادهای رهنمون شوم که او را برای شما نگهدارند و خیراندیش او باشند؟؛ سوره قصص، آیه:۱۲.
- ↑ سوره انفال، آیه:۳۴.
- ↑ التبیان، ج۸، ص ۳۳۹ـ ۳۴۱؛ مجمع البیان، ج۷ـ ۸، ص ۳۵۶؛ تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰ـ ۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۱ـ ۱۶۳؛ نورالأبصار، ص ۲۲۳ـ ۲۲۶؛ تفسیر المراغی، ج۲۲، ص ۷؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص ۳۸۲؛ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص ۲۰۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۲؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۰ـ ۳۱۲.
- ↑ سوره انفال، آیه:۳۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.
- ↑ " لیس بالذی تذهبون إلیه، انّما هو نساء النبی (ص)"؛ اسباب النزول، ص ۲۴۰.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۳، ص ۹۳ـ ۹۶.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۳، ص ۹۳ـ ۹۶.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳ـ ۴۵۸.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۳۹.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۴، ص ۲۸ـ ۲۹.
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۱.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۱.
- ↑ مفاهیم القرآن، ج۵، ص ۳۰۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۲، تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۲، تفسیر بیضاوی، ج۳، ص ۳۸۲، تفسیر کبیر، ج۲۵، ص ۲۰۹.
- ↑ و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
- ↑ التبیان، ج۸، ص ۳۴۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۱ـ ۱۶۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص ۱۶۳.
- ↑ مذکر بودن لفظ اهل و تغلیب مذکر بر مؤنث.
- ↑ التبیان، ج۵، ص ۳۴۱.
- ↑ جواهر العقدین، ص ۱۹۸؛ غایه المرام، ج۳، ص ۱۷۳.
- ↑ غایه المرام، ج۳، ص ۱۷۴.
- ↑ مشکل الآثار، ج۱،ص ۳۳۲ و ۳۳۹.
- ↑ الفصول المهمه، ص ۲۳.
- ↑ کفایه الطالب، ص ۵۴.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۴۸.
- ↑ الریاض النضره، ج۴، ص ۱۳۰.
- ↑ نورالابصار ص ۲۲۳ـ ۲۲۶.
- ↑ ینابیع الموده، ج۱، ص ۳۴۹.
- ↑ غایه المرام، ج۳، ص ۱۷۳ـ ۲۱۱؛ الدرالمنثور، ج۶، ص ۵۳۲ـ ۵۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص ۴۵۳ـ ۴۵۹.
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۱ـ ۱۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص ۵۳۲ـ ۵۳۳؛ اسباب النزول، ص ۲۳۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۳۱۴.
- ↑ مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۲۵۸.
- ↑ مشکل الآثار، ج۱، ص ۳۳۳.
- ↑ مشکل الآثار، ج۱، ص ۳۳۶.
- ↑ مسند احمد بن حنبل، ج۱۸، ص ۲۵۵.