* یکی از فلسفههای [[خاتمیت نبوت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تکامل و [[بلوغ عقلی مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بود که در پرتو همین بلوغ آنان موفّق شدند [[کتاب آسمانی]] را حفظ و بهصورت اصیل و ناب به نسلهای بعدی منتقل نمایند. لکن نکتهی قابل توجّه اینکه چون مردم شبه جزیره عربستان از نظر تعلیمات و [[علوم نظری]] مانند: [[فلسفه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]] در حد پایین بودند، بر شناخته و فهم [[آیات متشابه]] و همچنین [[بواطن]] و [[لایههای ژرفای قرآن]] قادر نبودند و لذا به وجود [[امام]] و [[مرجع]] و [[مفسر]] [[معصوم]] [[قرآن]] نیاز افتاد. ظهور فرقههای مختلف دینی شاهد [[تفاسیر]] و قرائتهای مختلف و ناسره از [[قرآن]] است که با تمسک به [[ظاهر آیات]] موجب [[تشتت مسلمانان]] شدند. اینجا میتوان به [[فرقه مجسمه]] مثال زد که به تجسم خداوند – العیاذ بالله - معتقدند، همچنین اکثریت قریب به اتفاق [[اهل سنت]] به رؤیت خداوند با چشم ظاهری در قیامت اعتقاد میورزند. امّا [[تشیع]] به دلیل [[پیوستگی با امام]] [[معصوم]] از چنین آموزههایی مبراست.
* نکته دیگر اینکه در حوزه معرفتی و تفسیری [[نیاز به مرجع]] و [[امام]] [[معصوم]] همیشه لازم است و دیگران به دلیل فقدان [[عصمت]] [[محتمل الخطا]] هستند، [[امامان]] توانستند مبانی و اصول لازم [[دینشناسی]] را به مخاطبان [[القا]] و با [[تربیت]] [[مفسران]] و [[متکلمان]] برجسته؛ همچون: [[هشام بن الحکم|هشام]]، ضریب [[نیاز به امام]] در [[عصر غیبت]] را کاهش دهند. آنان مبانی و [[اصول دین]] را به صورت ناب تحویل [[جامعه]] داده و از ابتلای [[آموزههای دینی]] به آفت [[تحریف]] و [[بدعت]] جلوگیری کنند و یا حداقل چنین هدفی در میان پیروان خود تحقق یابد.
* پس عدم بلوغ کامل مردم در [[صدر اسلام]] و [[تکامل]] تدریجی آن در پرتو [[هدایت امام]] [[معصوم]]، یکی از [[دلایل ضرورت وجود امام]] بعد از [[خاتمیت نبوت]] میباشد<ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۴۵-۴۶.</ref>.