یحیی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\=\=\sپانویس\s\=\=↵\{\{پانویس\}\}\n\n\[\[رده\:(.*)در\sقرآن\]\]' به '== پانویس == {{پانویس}}')
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = یحیی| عنوان مدخل  = یحیی| مداخل مرتبط = [[یحیی در قرآن]] - [[یحیی در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط  =}}
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = یحیی
| عنوان مدخل  = [[یحیی]]
| مداخل مرتبط = [[یحیی در قرآن]] - [[یحیی در حدیث]] - [[یحیی در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = یحیی (پرسش)
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
داستان [[یحیی]] در ضمن داستان پدرش [[حضرت زکریا]] آمده است. یحیی، [[تصدیق‌کننده]] [[نبوّت]] [[عیسی]] بود و [[پیغمبری]] از [[صالحین]] شمرده شده است.
یحیی را در زبان‌های اروپایی «ژان» یا «[[جان]]» می‌نامند و [[یوحنا]] نیز، به همین نام مسمی است و به [[ظن]] [[قوی]]، میان لفظ «یحیی» و «یحنا» رابطه‌ای است و یکی [[مصحف]] دیگری می‌باشد<ref>اعلام قرآن، ص۶۶۶.</ref>. در نزد [[مسیحیان]]، یحیی، پسرخاله عیسی و تعمید دهنده او است. وی عیسی را تعمید داد و چون عیسی اظهار [[نبوت]] کرد به وی [[ایمان]] آورد<ref> اعلام قرآن، ص۶۶۷.</ref>.
نام یحیی پنج بار در [[قرآن]] ذکر شده است. یحیی، شبیه‌ترین [[انبیاء]] به عیسی{{ع}} است<ref>المیزان، ج۳، ص۱۷۵.</ref>. داستان [[زندگی]] یحیی در [[انجیل]] نیز آمده است. اما قصه [[تولد]] او که یکی از [[معجزات الهی]] است، در [[سوره مریم]] [[آیات]] {{متن قرآن| يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا }}<ref>«ای زکریّا! ما تو را به پسری نوید می‌دهیم که نام او یحیی است؛ پیش از این همنامی برای او نگمارده‌ایم. گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام. گفت: چنین است، پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی. گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمی‌توانی گفت. آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستایید. » سوره مریم، آیه ۷-۱۱.</ref> [[روایت]] شده است.
[[زکریا]] هنگامی که در [[محراب]] در فصل زمستان میوه‌های تابستانی نزد [[مریم]] بافت، [[آرزو]] کرد که در سن [[پیری]] دارای [[فرزندی]] شود. «گفت من نیز [[دعا]] کنم تا مگر خدای عز و جل مرا نیز فرزندی بدهد که آن خدای [[قادر]] است که مریم را به زمستان میوه تابستانی دهد قادر است که مرا فرزند دهد. و [[زکریا]] یک چند دعا کرده بود چندین سال و از خدای فرزند خواسته بود، آنگاه [[نومید]] گشته بود و دست از فرزند خواستن بداشته بود، از بهر آنکه زکریا خود هشتاد ساله بود و زنش هم پیر و حیض گشته بود و دیر بود تا هیچ دعای فرزند همی نکرد. چون چنین بدید دیگر باره دعای فرزند خواستن اندر گرفت<ref>تفسیر طبری، ج۳، ص۱۶۷.</ref>.
[[خداوند]] دعای زکریا را [[اجابت]] کرد و وی را به تولد یحیی [[بشارت]] داد: «ای زکریا، تو را بشارت می‌دهیم به پسری به نام یحیی که پیش از او همتایی برایش قرار نداده‌ایم. گفت: چگونه مرا پسری است، حال آنکه زنم نازاست و من به سن پیری و [[سستی]] رسیده‌ام؟! گفت: [[فرمان خدا]] چنین است: [[خداوند]] می‌گوید: این کار برای من آسان است. قبلاً هم، تو را که هیچ نبودی، آفریده‌ام؟ گفت: خدایا، برای من نشانی قرار ده. گفت: نشانت این است که سه شبانه [[روز]]، بدون هیچ نقصی، بتوانی با [[مردم]] سخن بگویی. [[زکریا]] از [[محراب]] [[عبادت]] به سوی [[قوم]] آمد و به آنها سفارش کرد که [[صبح و شام]] [[خدا]] را [[تسبیح]] گویند.
در [[قرآن]] آمده که به [[یحیی]] خطاب شد که کتاب را به [[قوّت]] و نیروی بگیر و در [[کودکی]] به او [[دانایی]] دادیم {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref>«ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری  دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.</ref>. از این [[آیه]] استفاده کرده‌اند که یحیی صاحب کتاب بوده است لکن وجه دیگری در آیه احتمال داده شده که به موجب آن، یحیی به گرفتن و عمل کردن به [[تورات]] [[مکلف]] شده است: «مقصود از اخذ کتاب به قوت و نیرو، [[علم]] و عمل به آن است»<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۹.</ref>.
برخی از [[مفسران]] معتقدند که یحیی، از پیامبرانی است که در کودکی به [[نبوت]] رسیده است: «او پیغامبری بود مرسل به [[بنی‌اسرائیل]]. هفت ساله بود که او را نبوت دادند»<ref>کشف الاسرار، ج۶، ص۱۳.</ref>. اما برخی، مراد از [[حُکم]] را، همان [[علم به معارف]] حقه الهیه و [[کشف]] حقایقی که در پرده [[غیب]] قرار دارد و از نظر عادی پنهان است، دانسته‌اند <ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۹.</ref>.
در [[قرآن کریم]]، درباره کشته شدن یحیی چیزی نیامده است، ولی در [[اخبار]] و [[تفاسیر]] آمده که سبب شهادتش این بود که زنی [[زنا]] کار در [[عهد]] او می‌زیسته و [[پادشاه]] بنی‌اسرائیل [[مفتون]] او شد و با او مراوده کرد. یحیی وی را از این کار [[نهی]] می‌نمود و ملامتش می‌کرد و چون این [[زن]]، در [[قلب]] پادشاه [[عظیم]] و [[محترم]] بود؛ لذا پادشاه از اطاعتش ناگزیر بود. این معنا باعث شد که زن زناکار نسبت به آن جناب [[کینه‌توزی]] کند. از این رو، از پادشاه درخواست کرد تا سر یحیی را از بدنش جدا نموده و برایش [[هدیه]] بفرستد. [[پادشاه]] نیز چنین کرد، آن جناب را به [[قتل]] رسانده و سر مقدسش را برای آن [[زن]] زناکار هدیه فرستاد<ref>المیزان، ج۱۴، ص۲۹.</ref>.
[[خداوند]]، [[یحیی]] را در چند جای [[قرآن]] به [[نیکی]] یاد کرده و او را [[ستوده]] است. از آن جمله، او را [[تصدیق]] کننده کلمه‌ای از [[خدا]] (یعنی [[نبوت]] [[مسیح]]) خوانده و او را [[سید]] [آقا و [[سرور]]] و مایه آبروی [[قوم]] خود و حصور (بی‌زن) خوانده و [[پیغمبری]] از [[صالحین]] نامیده است {{متن قرآن|فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید می‌دهد که «کلمه‌ای از خداوند»  را راست می‌شمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۳۹.</ref> و نیز، او را از مجتبین یعنی برگزیده شدگان، مخلصین و راهیافتگان خوانده {{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}<ref>«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم.» سوره انعام، آیه ۸۵-۸۷.</ref> و نام او را خودش [[انتخاب]] و او را «یحیی» نامیده، که قبل از وی، هیچ کس بدین نام نامیده نشده بود. همچنین او را [[مأمور]]، به اخذ کتاب به [[قوّت]] نموده و او را در [[کودکی]] [[حکم]] داده و بر او در سه [[روز]] زندگیش [[سلام]] فرستاده: روزی که متولد شد و روزی که از [[دنیا]] می‌رود و روزی که دوباره زنده می‌شود {{متن قرآن| ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا  قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا  وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا  وَسَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا }}<ref>«این یادکرد بخشایش پروردگارت به بنده‌اش زکریّاست. (یاد کن) آنگاه را که پروردگارش را با بانگی نهفته ندا داد. گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست و (موی) سر از پیری سپید شده است و هیچ‌گاه در خواندن تو رنجور نبوده‌ام. و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! (همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان. ای زکریّا! ما تو را به پسری نوید می‌دهیم که نام او یحیی است؛ پیش از این همنامی برای او نگمارده‌ایم. گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام. گفت: چنین است، پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی. گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمی‌توانی گفت.آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستایید. ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری «۱» دادیم؛ و از نزد خویش مهر و پاکیزگی ارزانی داشتیم و او پرهیزگار بود. و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود. و بر او روزی که زاده شد و روزی که خواهد مرد و روزی که او را زنده برانگیزند درود باد» سوره مریم، آیه ۲-۱۵.</ref>.
قصه [[سجده]] کردن یحیی در شکم مادر در پیش [[عیسی]]{{ع}} در مثنوی [[مولوی]]<ref>دفتر دوم، بیت ۳۶۰۲.</ref> با [[تفسیر]] و [[تأویل]] پرنکته و دقیقی بیان شده است و مولانا ضمن تقریر آن میکوشد تا اشکالی را که ممکن است نسبت به صحّت آن، در خاطرها بیابد برطرف کند. وی، در توجیه آن خاطرنشان می‌کند که در قصه، صورت ظاهر حکایت اهمیت ندارد بلکه باید به سرّ [[باطن]] آن توجه نمود.
احوال یحیی در اقوال [[صوفیه]] نیز، نمونه‌ای از کمال[[زهد]] و تقشّف [سخت گذرانی] و نشانه استغراق در [[خوف]] و [[حزن]] در [[سلوک الی الله]] عنوان شده است<ref>بحر در کوزه، ص۷۱.</ref>. [[ابن عربی]] در «فصّ کلمه جلالیه فی کلمه یحیویه» گوید: چون یحیی{{ع}} به انقباض و خوف و [[خشیت]] موصوف بود و [[حُزن]] و بکا و رُهبت معروف. از این رو یحیی [[مظهر]] [[صفات جلال]] [[حق]] می‌باشد<ref>فرهنگ اصطلاحات ابن عربی، ص۱۰۳۰.</ref>.<ref>[[محمد رضا رهبریان|رهبریان، محمد رضا]]، [[یحیی (مقاله)|مقاله «یحیی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۱۸۳-۱۱۸۴.</ref>
==یحیی در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
{{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى... أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«و زکریا و یحیی... آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۸۵ و ۹۰.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۸۳.</ref>.
{{متن قرآن|وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى... أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«و زکریا و یحیی... آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۸۵ و ۹۰.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۹۸۳.</ref>.



نسخهٔ ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۲

مقدمه

داستان یحیی در ضمن داستان پدرش حضرت زکریا آمده است. یحیی، تصدیق‌کننده نبوّت عیسی بود و پیغمبری از صالحین شمرده شده است.

یحیی را در زبان‌های اروپایی «ژان» یا «جان» می‌نامند و یوحنا نیز، به همین نام مسمی است و به ظن قوی، میان لفظ «یحیی» و «یحنا» رابطه‌ای است و یکی مصحف دیگری می‌باشد[۱]. در نزد مسیحیان، یحیی، پسرخاله عیسی و تعمید دهنده او است. وی عیسی را تعمید داد و چون عیسی اظهار نبوت کرد به وی ایمان آورد[۲].

نام یحیی پنج بار در قرآن ذکر شده است. یحیی، شبیه‌ترین انبیاء به عیسی(ع) است[۳]. داستان زندگی یحیی در انجیل نیز آمده است. اما قصه تولد او که یکی از معجزات الهی است، در سوره مریم آیات ﴿ يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا [۴] روایت شده است.

زکریا هنگامی که در محراب در فصل زمستان میوه‌های تابستانی نزد مریم بافت، آرزو کرد که در سن پیری دارای فرزندی شود. «گفت من نیز دعا کنم تا مگر خدای عز و جل مرا نیز فرزندی بدهد که آن خدای قادر است که مریم را به زمستان میوه تابستانی دهد قادر است که مرا فرزند دهد. و زکریا یک چند دعا کرده بود چندین سال و از خدای فرزند خواسته بود، آنگاه نومید گشته بود و دست از فرزند خواستن بداشته بود، از بهر آنکه زکریا خود هشتاد ساله بود و زنش هم پیر و حیض گشته بود و دیر بود تا هیچ دعای فرزند همی نکرد. چون چنین بدید دیگر باره دعای فرزند خواستن اندر گرفت[۵].

خداوند دعای زکریا را اجابت کرد و وی را به تولد یحیی بشارت داد: «ای زکریا، تو را بشارت می‌دهیم به پسری به نام یحیی که پیش از او همتایی برایش قرار نداده‌ایم. گفت: چگونه مرا پسری است، حال آنکه زنم نازاست و من به سن پیری و سستی رسیده‌ام؟! گفت: فرمان خدا چنین است: خداوند می‌گوید: این کار برای من آسان است. قبلاً هم، تو را که هیچ نبودی، آفریده‌ام؟ گفت: خدایا، برای من نشانی قرار ده. گفت: نشانت این است که سه شبانه روز، بدون هیچ نقصی، بتوانی با مردم سخن بگویی. زکریا از محراب عبادت به سوی قوم آمد و به آنها سفارش کرد که صبح و شام خدا را تسبیح گویند.

در قرآن آمده که به یحیی خطاب شد که کتاب را به قوّت و نیروی بگیر و در کودکی به او دانایی دادیم ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۶]. از این آیه استفاده کرده‌اند که یحیی صاحب کتاب بوده است لکن وجه دیگری در آیه احتمال داده شده که به موجب آن، یحیی به گرفتن و عمل کردن به تورات مکلف شده است: «مقصود از اخذ کتاب به قوت و نیرو، علم و عمل به آن است»[۷].

برخی از مفسران معتقدند که یحیی، از پیامبرانی است که در کودکی به نبوت رسیده است: «او پیغامبری بود مرسل به بنی‌اسرائیل. هفت ساله بود که او را نبوت دادند»[۸]. اما برخی، مراد از حُکم را، همان علم به معارف حقه الهیه و کشف حقایقی که در پرده غیب قرار دارد و از نظر عادی پنهان است، دانسته‌اند [۹].

در قرآن کریم، درباره کشته شدن یحیی چیزی نیامده است، ولی در اخبار و تفاسیر آمده که سبب شهادتش این بود که زنی زنا کار در عهد او می‌زیسته و پادشاه بنی‌اسرائیل مفتون او شد و با او مراوده کرد. یحیی وی را از این کار نهی می‌نمود و ملامتش می‌کرد و چون این زن، در قلب پادشاه عظیم و محترم بود؛ لذا پادشاه از اطاعتش ناگزیر بود. این معنا باعث شد که زن زناکار نسبت به آن جناب کینه‌توزی کند. از این رو، از پادشاه درخواست کرد تا سر یحیی را از بدنش جدا نموده و برایش هدیه بفرستد. پادشاه نیز چنین کرد، آن جناب را به قتل رسانده و سر مقدسش را برای آن زن زناکار هدیه فرستاد[۱۰].

خداوند، یحیی را در چند جای قرآن به نیکی یاد کرده و او را ستوده است. از آن جمله، او را تصدیق کننده کلمه‌ای از خدا (یعنی نبوت مسیح) خوانده و او را سید [آقا و سرور] و مایه آبروی قوم خود و حصور (بی‌زن) خوانده و پیغمبری از صالحین نامیده است ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ[۱۱] و نیز، او را از مجتبین یعنی برگزیده شدگان، مخلصین و راهیافتگان خوانده ﴿وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ [۱۲] و نام او را خودش انتخاب و او را «یحیی» نامیده، که قبل از وی، هیچ کس بدین نام نامیده نشده بود. همچنین او را مأمور، به اخذ کتاب به قوّت نموده و او را در کودکی حکم داده و بر او در سه روز زندگیش سلام فرستاده: روزی که متولد شد و روزی که از دنیا می‌رود و روزی که دوباره زنده می‌شود ﴿ ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا وَسَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا [۱۳].

قصه سجده کردن یحیی در شکم مادر در پیش عیسی(ع) در مثنوی مولوی[۱۴] با تفسیر و تأویل پرنکته و دقیقی بیان شده است و مولانا ضمن تقریر آن میکوشد تا اشکالی را که ممکن است نسبت به صحّت آن، در خاطرها بیابد برطرف کند. وی، در توجیه آن خاطرنشان می‌کند که در قصه، صورت ظاهر حکایت اهمیت ندارد بلکه باید به سرّ باطن آن توجه نمود.

احوال یحیی در اقوال صوفیه نیز، نمونه‌ای از کمالزهد و تقشّف [سخت گذرانی] و نشانه استغراق در خوف و حزن در سلوک الی الله عنوان شده است[۱۵]. ابن عربی در «فصّ کلمه جلالیه فی کلمه یحیویه» گوید: چون یحیی(ع) به انقباض و خوف و خشیت موصوف بود و حُزن و بکا و رُهبت معروف. از این رو یحیی مظهر صفات جلال حق می‌باشد[۱۶].[۱۷]

یحیی در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

﴿وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى... أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[۱۸][۱۹].

منابع

پانویس

  1. اعلام قرآن، ص۶۶۶.
  2. اعلام قرآن، ص۶۶۷.
  3. المیزان، ج۳، ص۱۷۵.
  4. «ای زکریّا! ما تو را به پسری نوید می‌دهیم که نام او یحیی است؛ پیش از این همنامی برای او نگمارده‌ایم. گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام. گفت: چنین است، پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی. گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمی‌توانی گفت. آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستایید. » سوره مریم، آیه ۷-۱۱.
  5. تفسیر طبری، ج۳، ص۱۶۷.
  6. «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
  7. المیزان، ج۱۴، ص۱۹.
  8. کشف الاسرار، ج۶، ص۱۳.
  9. المیزان، ج۱۴، ص۱۹.
  10. المیزان، ج۱۴، ص۲۹.
  11. «پس فرشتگان او را در حالی که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند: خداوند تو را به (تولّد) یحیی نوید می‌دهد که «کلمه‌ای از خداوند» را راست می‌شمارد و سالار و (در برابر زنان) خویشتندار و پیامبری از شایستگان است» سوره آل عمران، آیه ۳۹.
  12. «و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را (نیز)؛ آنان همه از شایستگان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم. و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم.» سوره انعام، آیه ۸۵-۸۷.
  13. «این یادکرد بخشایش پروردگارت به بنده‌اش زکریّاست. (یاد کن) آنگاه را که پروردگارش را با بانگی نهفته ندا داد. گفت: پروردگارا! به راستی استخوانم سست و (موی) سر از پیری سپید شده است و هیچ‌گاه در خواندن تو رنجور نبوده‌ام. و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! (همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان. ای زکریّا! ما تو را به پسری نوید می‌دهیم که نام او یحیی است؛ پیش از این همنامی برای او نگمارده‌ایم. گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری تواند بود در حالی که زنم نازاست و خود نیز از پیری به فرتوتی رسیده‌ام. گفت: چنین است، پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی. گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمی‌توانی گفت.آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستایید. ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری «۱» دادیم؛ و از نزد خویش مهر و پاکیزگی ارزانی داشتیم و او پرهیزگار بود. و با پدر و مادرش نکوکار بود و گردنکشی سرکش نبود. و بر او روزی که زاده شد و روزی که خواهد مرد و روزی که او را زنده برانگیزند درود باد» سوره مریم، آیه ۲-۱۵.
  14. دفتر دوم، بیت ۳۶۰۲.
  15. بحر در کوزه، ص۷۱.
  16. فرهنگ اصطلاحات ابن عربی، ص۱۰۳۰.
  17. رهبریان، محمد رضا، مقاله «یحیی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۱۸۳-۱۱۸۴.
  18. «و زکریا و یحیی... آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۸۵ و ۹۰.
  19. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۹۸۳.